در معیارهاى ارزشى بین زن و مرد نوعى برابرى در قرآن و روایات حاکم است و در مقامات معنوى تفاوتى بین شان نیست و در انسانیّت و ارزش ها از شرایط یکسانى برخوردارند. تنها ملاک برترى انسان ها بر همدیگر، به تقوا در معناى حقیقى و گسترده آن است[1] که امرى اکتسابى بوده و ربطى به جنسیّت ندارد.
چنان که ربطى به نژاد، جغرافیا، سن، ثروت و زیبایى نیز ندارد. اسماء بنت عُمیس، که از نخستین زنان مهاجر در اسلام است وقتى از «حبشه» باز گشت، به دیدار همسران پیامبر صلى الله علیه و آله آمد. نخستین چیزى که پرسید، این بود: «آیا آیه اى درباره زنان نازل شده است؟» آنان پاسخ دادند: «خیر» اسماء خدمت پیامبر صلى الله علیه و آله رسیده، عرض کرد: «اى رسول خدا! جنس زن گرفتار خسران و زیان است». رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «چرا؟». گفت: «چون در قرآن فضیلتى همانند مردان براى زنان نیامده است». در این هنگام آیه 35 سوره احزاب نازل شد که ده ارزش معنوى یکسان بین زن و مرد را مطرح نموده است.[2] در سوره هاى دیگر نیز از ارزش هاى برابر بین زنان و مردان سخن به میان آمده است.[3]
بنابراین، زن در کمالات و درک مدارج عالیه اخلاقى، هیچ تفاوتى با مرد ندارد. بلکه اسلام، زن را مانند مرد از روح کامل انسانى واراده و اختیار برخوردار مى داند. لذا هر دو را در یک صف واحد قرا ر داده و در یک مسیر هدایت کرده است. قرآن کریم، گاه با خطاب هاى «یا ایُّها النّاسُ» و «یا ایُّها الّذینَ آمَنوُا» (بدون در نظر داشتن جنسیت) هر دو را مخاطب قرار داده و برنامه هاى تربیتى و اجتماعى را براى هر دو لازم دانسته است و گاه او را به صراحت در کنار مردان قرار داده است:
«... وَ منْ عَمِلَ صالحا مِن ذکرٍ أو اُنثى و هو مؤمن فاولئک یدخلون الجنة...».[4]
هر کس که ایمان داشته باشد و عمل صالحى انجام دهد، مرد باشد یا زن، داخل بهشت مى شود. در جایگاه تربیت و رشد انسانى جامعه، تردیدى نیست بانوان نقش تعیین کننده و بى بدیل دارند و زنان زیر بناى فضیلت هاى انسانى اند. در سخن کوتاه اما پر بار و آسمانى امام صادق علیه السلام آمده است: اکثر الخیر فى النساء[5] بیشترین خیر و خوبى در وجود بانوان است. جلوه اى از این کلام آسمانى در سخنان امام قدس سره این گونه آمده است: زن مربى جامعه است... سعادت و شقاوت کشورها بسته به وجود زن است. زن مبدأ همه سعادت ها باید باشد.[6] عنصر تابناکى که زیر بناى فضیلت هاى انسانى و ارزشهاى والاى خلیفة اللّه در جهان است.[7] اکنون اگر بپذیریم قشر عظیمى از جمعیت هر جامعه را زنان تشکیل مى دهند، این سئوال مطرح مى شود که آیا از نظر اسلام فضایل و آثارى که براى رفت و آمد به مسجد و حضور در آن ذکر شده، تنها مختص به مردان است یا اینکه زنان نیز مى توانند از آثار و برکات خانه خداوند بهره مند باشند. به عبارت دیگر آیا در زمان پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله و صدر اسلام، زنان در مساجد حضور مى یافتند یا نه؟ و اگر رفت و آمد و حضور در مسجد داشته اند، شیوه برخورد پیامبر صلى الله علیه و آله با این رفتار و حرکت اجتماعى زنان چگونه بوده است؟ در پاسخ اجمالى به این سئوال باید گفت: اسلام، زنان را تا جایى که حضورشان به فساد آلوده نشود، از شرکت در اجتماع نهى نمى کند، بلکه در بعضى موارد شرکت آنان را واجب مى کند؛ مانند شرکت در مراسم حجِ واجب، که بر مرد و زن به یک اندازه واجب است و حتى شوهر هم حق جلوگیرى از همسر خود را ندارد.[8] از دیگر مواردى که اسلام، بر هر مسلمانى واجب دانسته و تفاوتى قایل نشده، تحصیل است. لذا مى توان استفاده کرد، تحصیل براى زن، به همان اندازه مرد واجب است. پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله در روایتى فرمودند:
«طلب العلم فریضة على کلّ مسلمٍ و مسلمةٍ».[9]
«طلب علم بر هر مسلمانى، اعم از مرد و زن واجب است».
در جهاد ابتدایى، شرکت زنان، پیرمردان، بیماران و خردسالان در جنگ لازم نیست. ولى در جهاد دفاعى اگر افراد به قدر کفایت به جبهه نروند، دفاع از هیچ کس ساقط نمى شود، و بر زنان، پیرمردان، بیماران و خردسالان نیز واجب است.[10]
رسول گرامى اسلام صلى الله علیه و آله با قید قرعه، زنانشان را با خود به سفرهاى جهادى مى بردند. بعضى از اصحاب نیز چنین مى کردند.[11] شرکت بانوان در نماز جمعه واجب نیست.[12] اما بعد از حضور، واجب است آن را ادامه دهند و ترک آن جایز نیست. هم چنین زنان از تشییع جنازه منع نشده اند. در اخبار آمده است که وقتى زینب دختر بزرگ رسول اکرم صلى الله علیه و آله وفات کرد، خواهرشان زهراى مرضیه علیهاالسلام و زنان مسلمان آمدند و بر وى نماز خواندند.[13] شیخ حرّ عاملى، در کتاب وسائل الشیعه، روایات گوناگون را در این زمینه جمع آورى کرده است که شرایط و چگونگى شرکت زنان را در مسائل اجتماعى بیان مى کند. وى از مجموع این روایات، به این نتیجه مى رسد:
«براى زنان رواست که در مجالس عزا، اداى حقوق مردم، یا تشییع جنازه بیرون بروند و در این کارها شرکت کنند، همچنان که حضرت فاطمه علیهاالسلام و زنان ائمه اطهار علیهم السلام در آنها شرکت مى کرده اند».[14]
حضور زنان در مسجد در روزگار پیامبر صلى الله علیه و آله
مطالعه روایات موجود در کتب حدیثى شیعه و عامّه ونیز دقّت در شواهد تاریخى گویاى این حقیقت است که حضور بانوان در مسجد براى انجام دادن نماز جماعت در عصر رسول خدا صلى الله علیه و آله از مسلمات تاریخ است زیرا اسلام، نه مردان و زنان را خانه نشین کرده، ونه همه ى قیدوبندها را از پاى شان گسسته است، درمقاله حاضربرآنیم براى روشن شدن ابعاد مختلف این بحث، به تفصیل در این باره سخن بگوئیم:
الف) روایاتى که خانه را مسجدِ زن بیان کرده است.
ب) احادیثى که مسجد را متعلق به همة مردم،اعم از زن و مرد دانسته است.
ج) احادیثى که بیانگر حضور زنان در نماز جماعات پیامبر صلى الله علیه و آله بوده است.
د) شواهد تاریخى بر حضور زنان در مساجد براى امورى غیر از اقامه نماز.
هـ) بررسى نظریات فقهى فقهاى اسلام در این باره.
و) شرایط حضور زنان در مساجد.
ز) آثار حضور زنان در مساجد.
الف) خانه زن مسجد اوست
دسته اى از روایات، مسجدِ زن را خانه و منزل مسکونى اش دانسته اند. رسول خدا صلى الله علیه و آلهفرمودند:
«صلاة المرأة وحدها فى بیتها کفضل صلاتها فى الجمع خمسا و عشرین درجة».[15]
نماز فراداى زن در خانه اش، همچون نماز جماعت 25 درجه فضیلت دارد. نیز فرمودند:
«اِنّ مساجد النساء البیوت، وصلاة المرأة فى بیتها افضل من صلاتها فى صُفتها و صلاتها فى صُفتها افضل من صلاتها فى صحن دارها و صلاتها فى صحن دارها افضل من صلاتها فى سطح بیتها».[16]
«بهترین مسجدِ زنان خانه است و نماز در خانه، برتر از نماز او در ایوان است. نماز او در ایوان، برتر از نمازش در پشت بام خانه است. همانند این روایات در منابع عامّه نیز از پیامبر صلى الله علیه و آله نقل شده اند».[17]
امام صادق علیه السلام در این باره فرمودند:
«خیر مساجد نسائکم البیوت».[18]
«بهترین مساجد براى زنانتان خانه است».
نیز فرمودند:
«صلاة المرأة فى مخدعها افضل من صلاتها فى بیتها و صلاتها فى بیتها افضل من صلاتها فى الدار».[19]
نماز خواندن زن در خانه، بلکه در اتاق عقب و اندرونى بهتر است. ام سلمه از قول رسول خدا صلى الله علیه و آلهمى گوید:
«خیر مساجد النساء قعر بیوتهن».[20]
«بهترین مساجد براى زنان، اتاق هاى عقب خانه است».
بنابر روایتى، رسول خدا صلى الله علیه و آله به امام على علیه السلام فرمودند:
«یا على! لیس على النساء جمعة و لا جماعة و لا اذان و لا اقامة».[21]
«اى على! براى زنان الزامى جهت شرکت در نماز جمعه و جماعت و گفتن اذان و اقامه نیست».
از مجموعه این روایات با قطع نظر از روایاتى که بعدا به آنها مى پردازیم مى توان این گونه استفاده کرد که خواندن نماز در خانه نسبت به مسجد، براى زنان بهتر است. امّا با تأمّل و تحلیل این گونه روایات چند نکته بدست مى آید:
1 ـ در روایات فوق معمولاً تلاش شده است تا به نحوى به مسئله عفاف بانوان اهمیت بدهند و در واقع در پى بیان این مطلب است که زن نباید در تیررس دید نامحرم نماز گذارد. پس اگر در مسجد، پرده و حائلى او را از دید نامحرم حفظ کند ملاک حکم رعایت شده و بنابراین نماز زن با حفظ حریم و حدود الهى، در مسجد افضل است، چنانچه نماز مرد چنین است.
2 ـ راوى اولین حدیث از امام صادق علیه السلام «یونس بن ظبیان» است که نجاشى و شیخ طوسى قدس سره، صاحب کتب رجالى، او را ضعیف شمرده اند.[22]
3 ـ دسته دوم و سوم از روایات که بیان خواهد شد، و شواهد تاریخى و سیره پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله و حتّى فتاواى بسیارى از فقهاى اسلام، بیانگر جواز حضور زن در مسجد است.
ب) روایات عام
در روایات زیادى درباب مسجد، واژه هایى وجود دارد که مستفاد از آن ها این است که مسجد، متعلق به همه مردم اعم از زن و مرد است و اختصاص به گروهى ندارد. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود:
«المسجد بیت کل مؤمن».[23]
مسجد خانه هر مؤمنى است آن حضرت در بیانى دیگر مسجد را خانه همه متقیان و پرهیزکاران دانسته اند.
«انّ المساجد بیوت المتقین».[24]
حضرت على علیه السلام در مورد همسایه مسجد فرمود:
«لاصلاة لجار المسجد إلاّ أن یکون له عذر أو به علة، فقیل: و من جار المسجد یا امیرالمؤمنین علیه السلام قال من سمع النداء».[25]
نماز همسایه مسجد در خانه، نماز کامل وتمام نیست جز این که عذرى داشته باشد. از امام علیه السلامسؤال شد که همسایه مسجد چه کسى است؟ فرمودند: کسى که صداى اذان را بشنود. و نیز روایات متعددى که درآن ها واژة «مَنْ مَشى» و «مَنْ أسَرج» آمده است. پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله فرمود:
«من مشى إلى مسجد من مساجداللّه فله بکل خطوة خطاها...».[26]
«کسى که به مسجدى از مساجد خدا برود براى هرگامى که برمى دارد تا به منزل برگردد ده حسنه برایش نوشته مى شود و ده گناه از او برداشته و ده درجه ترفیع مى یابد».
در روایت دیگر امام صادق علیه السلامفرمود:
«من مشى الى المسجد لم یضع رجله على رطب و لایابس الاّ سبحت له الارض إلى الأرضین السابعة».[27]
کسى که به سوى مسجد گام برمى دارد بر هیچ تر و خشکى قدم نمى گذارد مگر اینکه زمین تا طبقات هفتگانه اش براى او تسبیح مى گویند. و در حدیثى پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود:
«بشر المشائین فى ظلم اللیل إلى المساجد بالنور التام یوم القیامة».[28]
«بشارت باد کسانى را که در تاریکى شب به مساجد مى روند، در روز قیامت، از نورى فروزان و درخشنده در پیشاپیش خود برخوردارند».
و دیگر روایاتى که به طور عام (اعم از زن و مرد)، تأکید و تشویق بسیارى به رفت و آمد به مساجد و حضور مستمر در آن و روشنایى بخشیدن به مساجد شده است.[29]
ج) حضور زنان در نمازهاى جماعت پیامبر صلى الله علیه و آله و روایات دال بر جواز حضور
حضور بانوان در مسجد براى شرکت در نماز جماعت، بخصوص نماز جماعت صبح و عشائین، پشت سر پیامبر صلى الله علیه و آله از مسلمات تاریخ است. کعبه اولین خانه اى است که براى عبادت مردم (اعم از زن و مرد) بناشد و عبادت کنندگان را به سوى خود جذب کرد:
«انّ اوّل بیتٍ وُضع للناس لَلّذى یبکة مبارکًا».[30]
مکه و مسجدالحرام، کامل ترین مصداق مسجد است تا آنجا که نماز فرادى در آن از نمازجماعت در خانه بهتر است و همین مسجد است که اولین نماز جماعت به امامت پیامبراکرم صلى الله علیه و آلهبا حضور مردى چون على بن ابى طالب علیه السلام و بانویى چون حضرت خدیجه علیهاالسلام در آن جا برگزار شد.[31] در ذیل آیه 59 سوره احزاب که خداوند دستور مى دهد:
«اى پیامبر صلى الله علیه و آله به همسرانت و دخترانت و زنان با ایمان بگو: جلبابهاى (روسرى هاى بلند) خود را برخویش فرو افکنند، این کار براى اینکه شناخته نشوند و مورد آزار و اذیت قرار نگیرند بهتر است».
از معصوم علیه السلام نقل شده است:
«سبب نزول آیه چنین بود که چون زنان براى شرکت در نماز جماعت مغرب و عشاء به مسجد مى رفتند، جوانان بر سر راه آنان مى نشستند و آنان را آزار مى دادند و متعرّض ایشان مى شدند. از این رو، پس از نزول آیه، زنان انصار با لباس سیاه و بلند و با حجاب کامل در نماز جماعت حاضر مى شدند».[32]
آیه و شأن نزول آن بیانگر نکته اى ظریف و حکیمانه است، و آن اینکه اسلام در رابطه با حضور زنان در مجامع فرهنگى علمى، اقتصادى، سیاسى و پذیرش مسئولیت هاى اجتماعى از طرف آنان، حتّى زمانى که مورد چشم چرانى و مزاحمت جوانان قرار مى گیرند، با حکم خانه نشینى و ایجاد محدودیت با قضیه برخورد نمى کند، بلکه با ارائه طرح هاى مصونیت آفرین، راه را برحضور هر چه بیشتر آنان مى گستراند. علاوه بر سخن فوق، شواهد تاریخى حاکى از حضور زنان در نماز جماعت رسول اعظم صلى الله علیه و آله مى باشد. امام على علیه السلاممى فرمایند:
«کن النساء یصلین مع النبى صلى الله علیه و آله فکن یؤمرن أن لایرفعن رؤسهن قبل الرجال لضیق الأزر».[33]
«زنان عقب مردان، نماز جماعت را با پیامبر صلى الله علیه و آله به جا مى آوردند و چون لباس مردان کوتاه بود به زنان دستور داده شده بود که پیش از مردان سر از سجده برندارند».
در برخى از روایات در منابع شیعه و سنّى آمده است که پیامبر صلى الله علیه و آلهدر حال نماز چون صداى گریه طفل را در صف زنان شنیدند، نماز را کوتاه خواندند تا مادرش سراغ فرزند رود [تا مبادا نگرانى در مادرش پیدا شود].[34] نیز نقل کرده اند: رسول خدا صلى الله علیه و آله نماز صبح را در تاریکى مى خواندند و زنان مؤمن پس از نماز در همان تاریکى برمى گشتند و به خاطر تاریکى، دیگران آنها را، و حتّى خودشان همدیگر را نمى شناختند.[35] در روایتى مى خوانیم:
«زن قریشى به نام «عاتکه بن زید» پیوسته در نماز جماعت مسجد النبى حاضر مى شد، عمر از او خواستگارى کرد، او به این شرط که او را از نماز جماعت منع نکند، پذیرفت با عمر ازدواج کند، عمر هم با نارضایتى پذیرفت، بعد از مرگ عمر، وقتى زبیر از او خواستگارى کرد باز این شرط را مطرح نمود، زبیر هم به ناچار پذیرفت، و او به نماز جماعت مى رفت...».[36]
در زمان عمر، زنان به امامت سلیمان بن ابى خثیمه انصارى در رحبه مسجد، نماز جماعت مى خواندند چنان که مردان به امامت ابى بن کعب نماز جماعت برگزار مى کردند، عثمان مردان و زنان را یک جا جمع کرد، ولى امیر المؤمنین علیه السلامدر زمان خلافتش دوباره زنان و مردان را ازهم جدا کرد و شخصى به نام عرفجه با زنان نماز مى خواند.[37] دربرخى روایات از طریق شیعه و سنّى آمده است که وقتى زنان براى رفتن به مسجد اجازه خواستند، آنان را منع نکنید. براى نمونه، پیامبر صلى الله علیه و آلهفرمود:
«لاتمنعوا النساء حظوظهن من المسجد إذا استأذنوکم».[38]
هرگاه زنان شما اجازه رفتن به مساجد مى خواهند، آنان را از بهره و نصیبشان از مساجد محروم نکنید و مانع نشوید. هم چنین آمده است که پیامبر صلى الله علیه و آله فرمود:
«لاتمنعوا اِماء اللّه مساجد اللّه ».[39]
«کنیزان خدا را از رفتن به مساجد خدا منع نکنید».
و نیز فرمود:
«إذا استأذنت احدکم امرأته إلى المسجد فلایمنعها».[40]
هرگاه همسر یکى از شما اجازه رفتن به مسجد خواست نباید مانع وى شوید. عده اى چنین پنداشته بودند که زنان فقط هنگام روز مجاز به رفتن به مساجد هستند و در نمازهاى مغرب و عشاء که با تاریکى شب همراه است، زنان نباید براى نماز به سوى مساجد خارج شوند لذا جهت مبارزه با این پنداشت غلط در بعضى روایات آمده است که هر گاه بانوان إذن حضور در مسجد را در شب هنگام خواستند، اجازه بدهید. پیامبر صلى الله علیه و آله در دو بیان جداگانه مى فرماید:
«لاتمنعوانسائکم من الخروج الِى المساجد باللیل».
«إذا استأذن نسائکم باللیلالِى المسجد فأذنوا لهنّ».[41]
زنان خود را شب هنگام از رفتن به مساجد منع نکنید و چون اذن خواستند اجازه دهید. در شب که خوفِ بیشتر براى زنان است مى فرماید: إجازه بدهید، پس در روز أولى است که مسجد بروند. مفاد این روایات آن است که زنان از فضایل و آثار معنوى مسجد محروم نشوند و چنانچه زنان بتوانند حجاب اسلامى و شئون زن مسلمان و عفاف را رعایت کنند، فضیلت نماز خواندن در مسجد براى زنان، همچون مردان است.
د) گواه تاریخ بر حضور زنان در مساجد در صدر اسلام براى امورى غیر از اقامه نماز
1 ـ پس از وفات پیامبر صلى الله علیه و آله هنگامى که ابوبکر غاصبانه بر تخت حکومت نشست، حضرت زهرا علیهاالسلام به مسجد رفتند و خطبه فدکیه را بیان فرمودند.[42]
2 ـ ابوجهل، عده اى از افراد بت پرست را جمع کرده بود که وقتى پیامبر صلى الله علیه و آله در مسجدالحرام در نماز به سجده مى رود شکمبه گوسفندى را بر سر آن حضرت بیفکنند. این عمل ناجوانمردانه انجام شد. خبر به گوش حضرت فاطمه علیهاالسلام خردسال رسید با شتاب به مسجدالحرام رفت و آن را برداشت... .[43]
3 ـ سخنرانى حضرت زینب علیهاالسلام در مسجد اموى شام بوده است و امام زین العابدین علیه السلام و مردم اعتراض برحضور ایشان و سایر زنان در مسجد، ننمودند.
4 ـ عن ابى عبداللّه علیه السلام قال:
«و قال علّیًا صلوات اللّه علیه کان یقول: لاارى الاعتکاف الا فى المسجد الحرام او مسجد الرسول او مسجد جامع و لا ینبغى للمعتکف ان یخرج من المسجد الالحاجة لا بد منها ثم لایجلس حتّى یرجع، و المراة مثل ذلک».[44]
اعتکاف، یا در مسجد الحرام یا مسجد پیامبر صلى الله علیه و آله یا مسجد جامع هر شهرى منعقد مى شود و سزاوار نیست معتکف از مسجد خارج شود مگر این که ضرورت باشد و وقتى کارش را انجام داد، بدون این که بنشیند برگردد. در ادامه حدیث مى فرماید: و زنان مثل مردان هستند. پس معلوم مى شود زنان هم مى توانند به مسجد بیایندو معتکف شوند در روایتى آمده است: زنان پیامبر صلى الله علیه و آلهگاه با آن حضرت درمسجد معتکف مى شدند[45] قرآن کریم هم مى فرماید:
«ولاتباشروهنّ و انتم عاکفون فى المساجد».[46]
با زنان هنگام اعتکاف در مساجد، مباشرت نکنید. اگر زنان بیرون از مسجد باشند که این سخن معنا نمى دهد. بنابراین یا معتکفین با زنانشان معتکف بودند، یا زنان در مسجد به دیدار مردان مى آمدند. در روایتى آمده است که:
«عن ابى عبداللّه علیه السلام قال: وایّ امراة کانت معتکفة، ثم حرمت علیها الصلاة فخرجت من المسجد فطهرت فلیس ینبغى لزوجها أن یجامعها حتّى تعود الى المسجد و تقضى اعتکافها».
امام صادق علیه السلام فرمود:
«اگر زنى که در حال اعتکاف است،[بواسطه حیض] از نماز باز ماند و از مسجد بیرون رود و دوباره پاک شود، شایسته نیست همسرش با او نزدیکى کند تا این که زن به مسجد بیاید و اعتکاف خود را به پایان برساند».[47]
5 ـ تاریخ از وجود زن مسلمان سیاهپوستى به نام محجنه (ام محجن) در عصر رسول خدا صلى الله علیه و آله خبر مى دهد که، خادمه و نظافتچى مسجد پیامبر صلى الله علیه و آله بوده است. ابوسعید مى گوید: زنى سیاه چرده که مسجد را جارو مى کرد، شبى وفات نمود. چون صبح شد، رسول خدا صلى الله علیه و آلهرا از مرگش با خبر ساختند، فرمود: چرا مرا از مرگ او آگاه نکردید؟ آن گاه پیامبر صلى الله علیه و آله با اصحابش بر قبر او حاضر شدند و آن حضرت کنار قبر ایستاد و تکبیر گفت و در حالى که مردم نیز پشت سرش بودند بر او نماز گزارد و براى او دعا کرد.[48] طبق برخى روایات، حضرت فرمود: اینک او را در بهشت مى بینم.[49]
6 ـ حضرت رسول صلى الله علیه و آله وارد محراب امام جماعتى شد و چون محراب به آب دهان آلوده شده بود، با امام جماعت برخورد کرد. همسر امام جماعت از علت برخورد با شوهرش با خبر شد، از این روى آب دهان را از محراب پاک کرد. حضرت فرمود: شوهر را به خاطر خانمش بخشیدم.[50]] لابد این خانم در مسجد بوده که مطلع شده، یا بعد از اطلاع، به مسجد آمده و در محراب حاضر شده و مورد اعتراض پیامبر صلى الله علیه و آله واقع نشده است].
7 ـ قال ابوجعفر علیه السلام:
«اذا کان الرجل نائما فى المسجد الحرام او المسجد الرسول صلى الله علیه و آله فاحتلم فاصابته جنابته فلیتمم و لا یمر فى المسجد الاّمتیمما حتّى یخرج منه ثم یغتسل و کذلک الحائض اذا اصابتها الحیض تفعل کذلک و لابأس ان یمرا فى سائر المساجد و لا یجلسان فیها».
امام باقر علیه السلام فرمود:
«اگر مردى درمسجد الحرام یا مسجد پیامبر صلى الله علیه و آله به خواب رود و جنب شود، باید تیمم کند و با تیمم از مسجد گذر کند و خارج گردد، سپس غسل نماید. همین طور زن چنانچه در این دو مسجد حیض شود، این گونه عمل کند. اما در غیر از این دو مسجد بدون تیمم هم، مى تواند خارج گردد».[51]
8 ـ اگر زن نباید مسجد برود، فاطمه بنت اسد با مسجد چه کار داشت و از آن مهم تر، دیوار خانه خدا هم شکافته شد.
9 ـ از «مالک بن ضمره العنبرى» روایت شده که مى گوید: امیرالمؤمنین على علیه السلام به من فرمود: آیا به مسجدى که در کنار خانه ات قرار گرفته است مى روى؟ عرض کردم: یا امیرالمؤمنین، آن مسجدى است که زنان در آن نماز مى گذارند. فرمود:
«اى مالک! آن مسجدى است که هرگز اندوهناکى در آن نماز و دعا نکرده است مگر این که خداوند، او را از آن اندوه رهایى بخشیده و حاجتش را برآورده نموده است...».[52]
با این وصف در مى یابیم که براى حضور زنان در مساجد، در عصر بنیانگذار نهضت اسلامى، گذشته از این که هیچ گونه منعى مشاهده نمى شود بلکه بدان نیز، همچون مردان مورد تأکید و ترغیب قرار مى گیرند و تا آنجا پیش مى روند که علاوه بر شرکت در مساجد عمومى، مساجد اختصاصى و مبارکى هم براى عبادت وتعلیم و تعلم ویژه خود بر مى گزینند.
10 ـ یکى از زنان مسجدى عصر پیامبر صلى الله علیه و آله، «نوله بنت اسلیم» است که در روز تغییر قبله در نماز جماعت مسجد بنى حارثه، شرکت داشته و ماجراى آن روز را چنین تعریف مى کند:
«دو رکعت از نماز ظهر یا عصر را در مسجد بنى حارثه رو به قبله بیت المقدس خوانده بودیم که شخصى خبر آورد که رسول اللّه صلى الله علیه و آله به طرف بیت الحرام روى کرد، بلافاصله مردان به مکان زنان و زنان به مکان مردان تغییر محل داده و چرخیدند و دو رکعت دیگر را رو به بیت الحرام گزاردیم».[53]
11 ـ روایت وارد شده است که روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله در بیرون مسجد بودند، دیدند که مردان و زنان باهم از مسجد بیرون مى آیند، رو به زنان کردند و فرمودند:
«بهتر است صبر کنید ابتدا مردان بروند، سپس شما».[54]
12 ـ یکى از درهاى مسجد النبى صلى الله علیه و آله به نام «باب النساء» است. اگر بنا بود زنان به مسجد نیایند، باب النساء مفهومى نداشت. در روایت آمده است که روزى پیامبر صلى الله علیه و آله به یکى از درهاى مسجد اشاره کردند و فرمودند: «لو ترکنا هذا الباب للنساء» خوب است این در را به بانوان اختصاص دهیم.[55]
13 ـ شواهد نشان مى دهدکه تعلّم در مساجد، خاص مردان نبود. زنان مسلمان نیز مجاز بودند به مساجد بروند و به سخنان پیامبر صلى الله علیه و آله گوش دهند وگاهى از آن حضرت سوال کنند. اگر احساس مى شد زنان به هر دلیل، سخنان پیامبر را نشنیده اند پیامبر صلى الله علیه و آله آنان را مجددا موعظه و نصیحت مى کرد.[56]
14 ـ در تواریخ نقل شده که در مسجد پیامبر صلى الله علیه و آله جایگاهى براى معالجه بیماران و مجروحان معین شده بود و پیامبر و یارانش در آنجا از بیماران عیادت مى کردند واقدى مى نویسد:
«در ماجراى جنگ احد، مردم در مسجد چراغ و آتش برافروخته بودند و خستگان و مجروحان را زخم بندى مى کردند. به دنبال زخمى شدن سعد بن معاذ، پیامبر صلى الله علیه و آله ایشان را در خیمه «کُعیبه»، دختر سعد بن عتبه در مسجد پیامبر جاى داد. این زن، زخمى ها را معالجه مى کرده و از اشیاء گمشده و پراکنده، نگهدارى مى کرد».[57]
15 ـ نقل شده در یکى از روزها که امام على علیه السلام وارد منزل مى شود و همسرش فاطمه علیهاالسلام را نمى یابد، از منزل خارج، و به سوى مسجد روانه مى گردد، در مسجد نماز مى خواند و سپس مقدارى شن در مسجد جمع نموده و به آن تکیه مى دهد. پیامبر صلى الله علیه و آله و فاطمه علیهاالسلامدر حالى که حسنین؟ را به آغوش و دست ام کلثوم را در دست گرفته به مسجد مى آیند، در مسجد، مى بینند که امام على علیه السلام همان گونه که بر شن ها تکیه داده بوده خوابش برده است. در این هنگام پیامبر صلى الله علیه و آلهپاى مبارکش را روى پاى مبارک امام على علیه السلام گذارده و مقدارى فشار مى دهد و قال: «قم یا اباتراب [بلند شو اى ابوتراب]. در این حدیث مشاهده مى شود که فاطمه زهرا علیهاالسلام به مسجد تشریف بردند درحالى که ضرورى هم نبوده است.[58]
هـ ) بررسى فقهى حضور زن در مسجد
فقهاى اسلام به خصوص شیعه با توجه به سه دسته از روایات که بیان شد و نیز آیاتى از قرآن کریم، نسبت به حضور بانوان در مسجد، اختلاف نظر و فتوا دارند. عده اى هم چون علامه حلى قدس سره، آمدن زنان به مساجد را مکروه دانسته و مى فرماید:
«یکره للنساء الاتیان الى المساجد لمافیه من التّبرج المنهى عنه، قال الصادق علیه السلام: خیر مساجد نسائکم البیوت».[59]
و در کتاب نهایة الاحکام مى گوید:
«و هذا الحکم (رفتن به مسجد) مختص بالرجال دون النساء لانهن امرن بالاستتار...».[60]
عده کثیرى از فقها گرچه حکم به کراهت حضور زن در مسجد نداده اند، ولى خواندن نماز در خانه را براى زنان، برتر شمرده اند.[61] شهید اول مى فرماید:
«و یستحب للنساء الاختلاف الیها کالرجال و ان کان البیت افضل و خصوصا لذوات الهیئات».[62]
هم چنین صاحب غنائم الایام مى گوید:
«و اما المرأة فصلاتها فى البیت افضل...».[63]
این دو گروه از فقها، دلیل خود را، توجه نمودن به آیات قرآن و احادیث معصومان علیهم السلام[64] مبنى بر ممنوع بودن تبرّج (آشکار شدن در برابر دیدگان مردم) براى زنان و دستور شرع مقدّس بر اهمیت حفظ عفاف و رعایت حجاب وعدم اختلاط زنان و مردان، و نیز جلوگیرى از وقوع در فتنه و مفاسد اجتماعى و اخلاقى ذکر کرده اند.[65] برخى دیگر از فقهاى شیعه نه تنها جواز را، بلکه استحباب را در حضور و نماز خواندن زن در مسجد دانسته اند.
مرحوم محقق اردبیلى مى گوید:
«گرچه بنا بر برخى روایات، فضیلت حضور در مسجد، مختص مردان است، لکن با توجه به دیگر روایات، و ضعفى که در سند روایت یونس بن ظبیان وجود دارد، مى توان گفت که ومع ذلک لایبعد الاستحباب اذا کن لایراهن احد و لا یرونه مع عدم مفسدة اخرى».[66]
امام خمینى قدس سرهنیز فرموده:
«براى زن ها نماز خواندن در خانه، بلکه در صندوق خانه و اطاق عقب بهتر است، ولى اگر بتوانند کاملاً خود را از نامحرم حفظ کنند بهتر است در مسجد نماز بخوانند».[67]
حتى برخى از فقهاى معاصر مى فرمایند:
«براى زن ها در صورتى که خود را از نامحرم به خوبى حفظ کنند بهتر است نماز را در مسجد بخوانند و اگر راهى براى یادگرفتن مسائل اسلامى جز از طریق رفتن به مسجد وجود ندارد، واجب است به مسجد بروند».[68]
نیز بنابر کتب فقهى یکى از مسائل شرعیه بانوان آن است که زن در حال عادت ماهیانه نمى تواند مسجد برود. پیامبر هم فرمود:
«انّ المسجد لایحلُّ لجنبٍ و لاحائض».[69]
اگر بنا بود زنان اصلاً مسجد نروند چرا فرموده اند، در ایام عادت نروند. بنابراین مفهوم حدیث و مفهوم فتواى مراجع عظام تقلید این است که وقتى عذر شرعى ندارند، مى توانند به مسجد بروند.[70] در باب احکام محرمات جنب و حائض آمده است که براى این دو، حرام است رفتن در مسجد الحرام و مسجد پیغمبر صلى الله علیه و آله اگر چه از یک در داخل و از در دیگر خارج شود، و نیز توقف در مساجد دیگر، ولى اگر از یک در داخل و از در دیگر خارج شود یا براى برداشتن چیزى برود مانعى ندارد.[71] دلایل قائلان به جواز و استحبابِ حضور بانوان در مسجد، همان شواهد تاریخى بر حضور این قشر از جامعه در نمازهاى جماعت پیامبر صلى الله علیه و آله و نیز عمومات و اطلاقات روایاتى است که بیانگر ترغیب و تشویق بر رفت و آمد به مسجد و بهره مندى از فضایل مسجد براى انسان، قطع نظر از جنسیّت آن است.[72] علاوه براین که، فقهاى متقدم و متأخر و نیز معاصر، حضور زنان را هم چون مردان، در مسجد الحرام و مراسم عبادى، اجتماعى و اخلاقى سیاسى نماز جمعه،[73] اعتکاف و حج جایز شمرده اند.[74]
و) شرایط حضور زنان در مساجد
فقهاى اسلام، اتفاق نظر دارند که حضور زنان در مساجد، جایز است. [جواز بالمعنى الأعم] اینک، باید دید آیا این حضور شرایطى هم دارد یانه؟ در پاسخ بایدگفت: شرع مقدس آداب و دستوراتى بیان کرده که اهمّ آن ها عبارتنداز:
1 ـ استفاده نکردن از بوى خوش
یکى از آداب مسجد، زینت کردن به هنگام مسجد رفتن است. قرآن کریم مى فرماید:
«یا بنى آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد».[75]
«اى فرزندان آدم، هنگام رفتن به مسجد زینت خود را برگیرید».
آنچه از کتب روایى و تفسیرى در تفسیرکلمه «زینت» استفاده مى شود این است که «زینت» در آیه شریفه، هم شامل آراستگى ظاهرى مى شود وهم شامل آراستگى باطنى و درونى و ذکر مصادیق در روایات از قبیل: پوشیدن لباس نیکو یا شانه کردن، و استعمال عطر و بوى خوش در نماز و مسجد، جنبه تعیینى ندارد و این ها از مصادیق زینت هستند.[76] در کتب فقهى هم آمده است:
«یستحب التطیب و لبس الثیاب الفاخر عند التوجه الى المسجد».[77]
«مستحب است به هنگام رفتن به مسجد، از بوى خوش و لباس هاى نیکو استفاده شود».
اما همین امر مستحب که برآن، این قدر تأکید شده است، در مورد بانوان نباید به گونه اى باشد که تحریک کننده و باشئون آنان مخالف باشد. رسول خدا صلى الله علیه و آلهفرمود:
«اذا شهدت احداکنّ المسجد فلاتمس طیبّا [فلاتطیّب تلک اللیلة]».[78]
هنگامى که یکى از شما زنان قصد مسجد کرد، نباید از بوى خوش استفاده کند. نیز صلى الله علیه و آلهفرمودند: هرگاه زنى خود را خوش بو کند، سپس به سوى مسجد برود نمازش قبول نمى شود تا آنکه آن بوى خوش را برطرف کند.[79]
2 ـ عدم اختلاط زن و مرد در مسجد
حضور زنان در مسجد آثار و ثواب بسیار دارد، ولى نباید زمینه اى براى اختلاط فراهم آید. در روایت آمده است که روزى رسول خدا صلى الله علیه و آله در بیرون مسجد بودند، دیدند که مردان و زنان با هم از مسجد بیرون مى آیند. رو به زنان کردند و فرمودند: بهتر است صبر کنید ابتدا مردان بروند، سپس شما.[80] هم چنین روزى حضرت به یکى از درهاى مسجد اشاره کردند و فرمودند: خوب است این در را به بانوان اختصاص دهیم.[81] و بدین ترتیب درِ آمد و شد زنان به مسجد را از مردان جدا ساختند.
3 ـ پرهیز از سخنان بلند و بیهوده
یکى از نکاتى که افراد، چه زن و چه مرد، شایسته است در مسجد وحتى خارج آن رعایت کنند، پرهیز از سخنان بیهوده و با صداى بلند است. خداوند خطاب به زنان رسول اللّه صلى الله علیه و آلهمى فرماید:
«فلاتخضعن بالقول فیطمع الذى فى قبله مرض و قلن قولا معروفا».[82]
اى همسران پیامبر! به گونه اى هوس انگیز سخن نگویید که بیمار دلان در شما طمع کنند و سخن شایسته بگویید. خداوند در واقع در این آیه، دستور به وقار وعفاف در کیفیت سخن گفتن را براى زنان بیان مى کند. رسول خدا بلند کردن صدا در مسجد را از نشانه هاى نزول بلا برامت مى شمارند و مى فرماید: هنگامى که پانزده خصلت در میان امت من رایج شود، بلا بر آنان نازل خواهد شد، از جملة آن ها این است که «اذا ارتفعت الاصوات فى المساجد» صداها را در مسجد بلند کنند.[83] نیز ابوذر غفارى از پیامبر اعظم صلى الله علیه و آله پرسید: اى رسول خدا، مساجد را چگونه باید آباد کرد؟ پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند:
«لاترفع الاصوات فیها و...».[84]
«آباد کردن مسجد به این است که صدا در آن بلند نشود».
بنابراین بر همه، به ویژه زنان است که از صحبت کردن درباره امور دنیوى و بلند کردن صدا پرهیز نمایند.
4 ـ اجازه شوهر
پیامبر صلى الله علیه و آله فرمودند:
«هنگامى که زنان، از شما اجازه رفتن به مسجد مى خواهند، آنان را از بهره و نصیب شان از مساجد محروم نکنید و اجازه شان دهید».[85]
به طور کلّى خروج زن از منزل گرچه براى رفتن به مسجد باشد، نباید منافاتى با حقوق شوهران آن ها داشته باشد. در غیر این صورت نباید به مسجد یا خارج از خانه بروند.[86]
5 ـ توقف بیجا نکردن در مسیر مسجد
زنان مسلمان باید بدانند که توقف هاى بیجا در کوچه ها و خیابان ها و مسیر مسجد، شایسته نیست، چنانچه حتى توقف بیهوده در مسجد نیز مذموم شمرده شده است، رسول اعظم صلى الله علیه و آلهخطاب به ابوذر مى فرمایند:
«یا اباذر کلُّ جلوسٍ فى المسجد لغٌوالاّ ثلاثة: قرائة مُصلًّ اوذکر اللّه تعالى او مسائل من علم».[87]
«اى ابوذر! هر نشستنى در مسجد، لغو و بیهوده است مگر توقف سه دسته: آنان که پس از بجا آوردن نماز مشغول قرائت قرآن، یا سرگرم یاد خدا و یا در حال تحصیل علم و دانش و مباحثه علمى باشند».
در حدیثى که از صحیح بخارى نقل شده، آمده است که: پیامبر صلى الله علیه و آلهنماز صبح را در تاریکى مى خواندند و زنان مؤمن پس از نمازجماعت، در همان تاریکى برمى گشتند و به خاطر تاریکى دیگران آن ها را، و حتى خودشان همدیگر را نمى شناختند.[88]
ز) آثار حضور زنان در مسجد
در متون روایى شیعه و سنّى، براى رفت وآمد به مساجد، فواید وآثار فراوان دنیوى و اخروى بیان شده است. از این رو بانوان نیز با رعایت شرایطى که در بخش قبلى گفته شد، مى توانند از همه این نتایج و آثار برخوردار باشند.
آثار سازنده و پاداش هایى که براى آمد و شد به مسجد، در روایات آمده، به قدرى فراوان است که در روایتى از امام على علیه السلام هشت مورد آن ذکر شده است.
1 ـ پیدا کردن دوستى که در مسیر اطاعت خداوند از وى بهره گیرد.
2 ـ فراگیرى علم و دانش جدید و سودمند.
3 ـ شنیدن سخنى که او را به سوى نیکى رهنمون گردد.
4 ـ عقاید خود را با دلیل و برهان، محکم و استوار سازد.
5 ـ رحمتى از خداوند که منتظرش باشد.
6 ـ سخنى که او را از بدى باز دارد.
7 ـ گناهى را از روى شرم و حیا ترک نماید.
8 ـ گناهى که در اثر خوف و خشیت آن را ترک کند.[89]
آثار دیگرى هم چون ورود به بهشت،[90] هم ردیف بودن با مقام و منزلت صدیقان و شهدا و حضور در محفل پیامبر الهى،[91] شفاعت کننده هشتاد هزار نفر،[92] طلب آمرزش و دیدار و انس فرشتگان با او در قبر،[93] نجات از آتش سوزان،[94] ایمنى از بلا[95] و صدها اثر کار آمد دنیوى و اخروى که براى حضور در مسجد نقل شده است.
با توجه به مجموعه روایات و آیات شریفه درباره مسجد، مى توان گفت که اگر بانوان با رعایت شرایط در این مکان هاى الهى وارد شوند، مى توانند از آثار عبادى معنوى، علمى، سیاسى اجتماعى و به ویژه اثرات اخلاقى، روانى و تربیتى مسجد بهره مند گردند.
منابع و مأخذ
1 . قرآن کریم.
2 . اختیار معرفه الرجال، الشیخ الطوسى، آل البیت، قم، 1404 هـ .
3 . الآداب الطیبة فى الاسلام، جعفر مرتضى عاملى، قم، جامعة المدرسین، 1362 .
4 . أسدالغابة، ابن اثیر، انتشارات اسماعیلیان، تهران.
5 . اصول کافى، محمد بن یعقوب کلینى، تهران دارالکتب الأسلامیة، 1365 .
6 . الأمالى، شیخ طوسى، قم، دارالثقافة، 1414 ق .
7 . بحارالانوار، علامه مجلسى قدس سره، بیروت، موسسة الوفاء، 1404 هـ ق .
8 . تاریخ کتابخانه هاى مساجد، محمد مکى السباعى، محمد عباسپور ـ محمد جواد مهدوى، مشهد، آستان قدس رضوى، چ اول، 1373 ش .
9 . تحریرالوسیلة، الامام الخمینى قدس سره، قم، اسماعیلیان.
10 . تذکرة الفقهاء، العلامة الحلى قدس سره، قم، مؤسسة آل البیت لاحیاء التراث، 1414 هـ ق .
11 . تفسیر العّیاشى، محمد بن مسعود عیاشى، تهران، علمیّه، 1380 ق .
12 . تفسیر القمى، على بن ابراهیم القمى، قم ، مؤسسة دارالکتاب، چ سوم، 1404 هـ ق .
13 . تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازى و جمعى از دانشمندان، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چ 41 ، 1380 ش .
14 . تفسیر نورالثقلین، الشیخ عبد على بن جمعه العروس الحویزى، قم، اسماعیلیان، چ چهارم، 1412 هـ .
15 . التهذیب، شیخ طوسى، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1365 هـ ش .
16 . ثواب الاعمال، الشیخ الصدوق، رضى، قم، چ دوم 1368 ش .
17 . جامع الاخبار، تاج الدین شعیرى، قم، رضى، 1363 .
18 . جواهر الکلام، الشیخ محمد حسن النجفى، قم، دارالکتب الاسلامیة، چ اول، 1412 هـ .
19 . حج، محسن قرائتى، نشر مشعر، 1373 .
20 . الخصال، الشیخ الصدوق، تحقیق: على اکبر غفارى، قم، جامعه المدرسین فى الحوزة العلمیة.
21 . الخلاف، محمد بن الحسن الطوسى، قم، موسسة النشر الاسلامى، چ اول، 1417 هـ .
22 . الدروس الشرعیة، الشهید الأول، قم، مؤسسة النشرالاسلامى، چ اول، 1412 هـ .
23 . دعائم الاسلام، نعمان بن محمد تمیمى مغربى، مصر، دارالمعارف، 1385 هـ ق .
24 . الدعوات، قطب الدین راوندى، قم، مدرسة الامام المهدى(عج)، چ اول، 1407 هـ ق .
25 . رجال النجاشى، الشیخ ابى العباس احمد بن على النجاشى الاسدى الکوفى، مؤسسة النشرالسلامى التابعة لجماعة المدرسین، قم چ پنجم، 1416 هـ .
26 . رساله توضیح المسائل، امام خمینى قدس سره.
27 . رساله توضیح المسائل، آیه اللّه العظمى مکارم شیرازى، مدرسة الامام على بن ابیطالب علیه السلام، چ دوازدهم، 1383 .
28 . سنن ابن ماجه، محمد بن الحسین بن على البیهقى، دارالفکر، بیروت.
29 . سنن ابى داود، سلیمان بن الأشعث السجستانى، دارالفکر، بیروت، 1420 ق .
30 . السنن الکبرى، احمد بن الحسین بن على البیهقى، دارالکفر، بیروت.
31 . سیماى مسجد، رحیم نوبهار، قم، اعتماد، 1373 .
32 . صحیح البخارى، محمد بن اسماعیل بخارى، بیروت، دارالفکر.
33 . صحیح المسلم، محمد بن مسلم النیشابورى، بیروت، دارالفکر.
34 . صحیفه نور، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى قدس سره.
35 . الطبقات الکبرى، محمد بن سعد، بیروت، دارصادر.
36 . العروه الوثقى، السید الیزدى، بیروت، مؤسسة الأعلمى، 1409 هـ .
37 . علل الشرایع، الشیخ الصدوق قدس سره، نجف، المکثبة الحیدریة، 1386 هـ ، 1966 م .
38 . غنائم الایام فى مسائل الحلال والحرام، المیرزا ابوالقاسم القمى، مکتب الاعلام الاسلامى، چ اول، 1417 هـ ق .
39 . الکافى، شیخ کلینى، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1365 هـ ش .
40 . کشف الغطاء، الشیخ جعفر الغطاء قدس سره، اصفهان.
41 . کشف اللثام، الفاضل الهندى، قم، مکتبة السید المرعشى، 1405 .
42 . کنز العمال فى سنن الا قوال و الافعال، المتقى الهندى، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1409 هـ ، 1989 م .
43 . مجمع الزوائد و منبع الفوائد، نورالدین الهیثمى، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1408 هـ .
44 . مجمع الفائدة و البرهان، المحقق الأردبیلى، قم، جامعة المدرسین، 1409 هـ ق .
45 . مجموعه ورّام، ورّام بن ابى فراس، قم، مکتبة الفقیه .
46 . المستدرک الحاکم، محمد بن محمد الحاکم النیسابورى، دارالمعرفة، بیروت، 1406 هـ ق .
47 . مستدرک الوسائل، محدث نورى، قم ، مؤسسة آل البیت، 1408 هـ ق .
48 . مستدرک سفینة البحار، شیخ على النمازى الشاهرودى، موسسة النشرالاسلامى لجماعة المدرسین بقم المشرفة، 1419 .
49 . مستند الشیعة، المحقق النراقى، قم، مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاءالتراث، 1415 هـ .
50 . مسند احمد، الأمام احمد حنبل، بیروت، دارالفکر.
51 . المغازى، محمد بن عمر الواقدى، ترجمة محمود مهدوى دامغانى، دانشگاه تهران، چ اول، 1361 ش .
52 . المکارم الاخلاق، ابى نصر الحسن بن الفضل الطبرسى، دارالکتب الاسلامیة، 1376 .
53 . من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، قم، جامعه مدرسین، 1413 هـ ق .
54 . المیزان فى تفسیر القرآن، العلامة السید محمد حسین الطباطبائى، قم مؤسسة النشر الاسلامى التابعة لجماعة المدرسین.
55 . نماز بانوان، عباس عزیزى، صلاة، چ دوم، 1381 ش .
56 . نهایة الاحکام فى معرفة الاحکام، العلامة الحلّى، قم، اسماعیلیان، چ دوم، 1410 هـ .
57 . نهج الفصاحة، (مجموعه کلمات قصار حضرت رسول صلى الله علیه و آله) ترجمه ابوالقاسم پاینده، انتشارات جاویدان.
58 . هدایة العباد، السید الگلپایگانى قدس سره، دارالقرآن الکریم، چ اول، 1413 .
59 . هدایة العباد، الشیخ لطف اللّه الصافى، دارالقرآن الکریم، چ اول، 1416 .
60 . وسائل الشیعه، الحرالعاملى، موسسة آل البیت علیهم السلام لاحیاء التراث، مهر قم، چ دوم، 1414 هـ ق .
پی نوشت ها:
[1] . حجرات: 13 .
[4] . غافر: 40 ؛ به همین مضمون: نساء: 124 ؛ آل عمران: 195 و 190 ؛ نحل: 97 .
[5] . وسائل الشیعة: ج 14 ، ص 11 ، ح 11 ، باب 3 من ابواب مقدمات النکاح و آدابه.
[6] . صحیفه نور: ج 6 ، ص 185 ـ 125 .
[7] . صحیفه نور: ج 6 ، ص 185 ـ 125 .
[8] . الخلاف: ج 2 ، ص 431 ؛ کتاب الحج، آداب الاحرام.
[9] . بحارالانوار: ج 67 ، ح 14 و ج 2 ، ص 32 ، ح 20 ؛ مستدرک سفنیه البحار: ج 10 ، ص 115 .
[10] . تحریرالوسیله: ج 1 ، ص 417 و 485 .
[11] . صحیح بخارى: ج 3 ، ص 165 ـ 164 .
[12] . وسائل الشیعة: ج 7 ، ص 337 ، باب 18 .
[13] . همان: ج 2 ، ص 818 ـ 817 ، ح 1 .
[14] . همان: ج 1 ، ص 376 ، ح 9 ، باب 16 .
[15] . وسائل الشیعه: ج 5 ، ص 237 ، ح 6436 ؛ مکارم الاخلاق: ص 233 ، باب نوادر نکاح ، فصل 10 .
[16] . من لایحضره الفقیه: ج 1 ، ص 374 ، ح 1088 .
[17] . السنن الکبرى: ج 2 ، ص 132 و ج 3 ، ص 131 ؛ سنن ابى داود: ج 1 ، ص 137 ، ح 570 .
[18] . من لایحضره الفقیه: ج 1 ، ص 347 ، ح 1088 ؛ تهذیب الاحکام: ج 3 ، ص 224 ، ح 694 .
[19] . من لایحضره الفقیه: ج 1 ، ص 361 ، ح 11788 ؛ وسائل الشیعه: ج 5 ، ص 6431 ، 236 .
[20] . المستدرک للنیسابورى: ج 1 ، ص 209 .
[21] . الخصال: ص 511 ، ح 2 ؛ بحارالانوار: ج 85 ، ص 126 ، ح 3 .
[22] . رجال نجاشى: ص 448 ؛ اختیار معرفة الرجال: ص 209 .
[23] . کنزالعمال: ج 7 ، ص 650 ، ح 20736 .
[24] . همان: ج 7 ، ص 659 ، ح 20785 ؛ نهج الفصاحة: ص 596 ، ح 3083 .
[25] . دعائم الاسلام: ج 1 ، ص 148 ؛ بحارالانوار: ج 80 ، ص 381 و 379 .
[26] . وسائل الشیعة: ج 5 ، ص 201 ، ح 6328 ؛ ثواب الاعمال: ص 291 .
[27] . من لایحضره الفقیه: ج 1 ، ص 233 ، ح 701 .
[28] . همان: ج 1 ، ص 239 ، ح 720 ؛ سنن ابن ماجه: ج 1 ، ص 257 ، ح 781 .
[29] . من لایحضره الفقه: ج 1 ، ص 238 ، ح 716 ؛ شیخ طوسى، الامالى: ص 139 .
[30] . آل عمران: 96 .
[31] . حج، محسن قرائتى: ص 79 ـ 80 .
[32] . ر. ک: تفسیر قمى: ج 2 ، ص 196 ؛ تفسیر نورالثقلین: ج 4 ، ص 307 .
[33] . من لایحضره الفقیه: ج 1 ، ص 396 ، ح 1176 ؛ صحیح مسلم: ج 4 ، ص 161 .
[34] . وسائل الشیعه: ج 5 ، ص 470 ، ح 7 ؛ مجمع الزوائد: ج 2 ، ص 74 .
[35] . صحیح بخارى: ج 1 ، ص 211 .
[36] . اسدالغابة: ج 5 ، ص 185 ؛ مسند احمد: ج 1 ، ص 40 .
[37] . الطبقات الکبرى: ج 5 ، ص 27 ـ 26 .
[38] . صحیح مسلم: ج 2 ، ص 33 ـ 32 ؛ صحیح بخارى: ج 1 ، ص 211 ؛ المستدرک: ج 1 ، ص 209 .
[39] . سنن ابى داود: ج 1 ، ص 137 ، ح 566 و 565 ؛ مستدرک سفنیه البحار: ج 1 ، ص 48 .
[40] . مستدرک الوسائل: ج 3 ، ص 446 ، ح 959 ؛ صحیح مسلم: ج 2 ، ص 32 .
[41] . کنزالعمال: ج 7 ، ص 677 ، ح 20872 ؛ صحیح مسلم، ج 2 ، ص 33 .
[42] . ریاحین الشریعة: ج 1 ، ص 319 ؛ صحیح مسلم: ج 4 ، ص 162 .
[43] . صحیح بخارى: ج 5 ، ص 8 .
[44] . الکافى: ج 4 ، ص 176 ، ح 2 و ص 177 ، ح 1 .
[45] . سنن ابى داود: ج 1 ، ص 523 ، ح 2476 .
[46] . بقره: 187 .
[47] . تهذیب الاحکام: ج 1 ، ص 398 ، ح 1240 ؛ وسائل الشیعه: ج 2 ، ص 368 ، ح 2388 .
[48] . صحیح بخارى: ج 1 ، ص 119 و 116 ، ج 2 ، ص 92 .
[49] . اسدالغابة: ج 5 ، ص 617 .
[50] . مستدرک الوسائل: ج 3 ، ص 376 ، ح 3821 .
[51] . الکافى: ج 3 ، ص 73 ، ح 14 ؛ تهذیب الاحکام: ج 1 ، ص 407 ، ح 1280 .
[52] . مستدرک الوسائل: ج 3 ، ص 445 ، ح 3956 .
[53] . اسدالغابة: ج 5 ، ص 557 .
[54] . سنن ابى داود: ج 2 ، ص 533 ، ح 5272 .
[55] . سنن ابى داود: ج 1 ، ص 137 ، ح 517 .
[56] . تاریخ کتابخانه اهل مساجد: ص 47 .
[57] . الآداب الطیبة فى الاسلام: ص 69 ؛ مغازى: ج 1 ، ص 386 و 180 .
[58] . تهذیب الاحکام: ج 1 ، ص 398 ، ح 1240 ؛ وسائل الشیعة: ج 2 ، ص 368 ، ح 2388 .
[59] . تذکرة الفقهاء: ج 1 ، ص 90 .
[60] . نهایة الاحکام: ج 1 ، ص 353 .
[61] . جواهرالکلام: ج 14 ، ص 150 ـ 149 ؛ الدروس: ج 1 ، ص 155 ؛ الشیخ لطف اللّه الصافى، هدایه العباد: ج 1 ، ص 120 ، مسئله 712 ؛ السید الگپایگانى قدس سره، هدایة العباد: ج 1 ، ص 139 ، مسئله 712 .
[62] . الدروس: ج 1 ، ص 155 .
[63] . غنائم الایام: ج 2 ، ص 212 ـ 210 .
[64] . تهذیب الاحکام: ج 3 ، ص 244 ، ح 694 ؛ احزاب: 39 و 59 ؛ نور: 31 .
[65] . تذکره الفقها: ج 1 ، ص 90 ؛ نهایه الاحکام: ج 1، ص 353 ؛ جواهرالکلام: ج 14 ، ص 150 ـ 149 ؛ غنائم الایام: ج 2 ، ص 212 ـ 210 .
[66] . مجمع الفائده: ج 2 ، ص 159 ؛ الدروس: ج 1 ، ص 155 .
[67] . امام خمینى قدس سره، توضیح المسائل: م 894 .
[68] . ناصر مکام شیرازى، رساله توضیح المسائل: م 817 .
[69] . کنزالعمال: ج 7 ، ص 668 .
[70] . امام خمینى قدس سره، توضیح المسائل: م 450 .
[71] . همان، مسئله 355 .
[72] . مجمع الفائدة: ج 2 ، ص 159 ؛ کشف الغطاء: ج 1 ، ص 214 .
[73] . جواهرالکلام: ج 11 ، ص 270 ـ 268 ؛ کشف اللثام: ج 4 ، ص 280 ـ 279 .
[74] . مستند الشیعة: ج 10 ، ص 546 ؛ جواهرالکلام: ج 17 ، ص 228 و 212 ـ 184 ؛ المغنى: ج 3 ، ص 127 و 126 .
75] . اعراف: 31 .
[76] . ر. ک: تفسیر المیزان: ج 8 ، ص 79 ؛ تفسیر عیّاشى: ج 2 ، ص 14 ـ 13 ؛ اصول کافى: ج 6 ، ص 517 ، ح 7 و ص 510 ، ح 7 .
[77] . عروة الوثقى: ج 1 ، ص 600 .
[78] . صحیح مسلم: ج 7 ، ص 33 .
[79] . سنن ابن ماجه: ج 2 ، ص 1326 ، ح 4002 .
[80] . سنن ابى داود: ج 2 ، ص 533 ، ح 5272 .
[81] . همان: ج 1 ، ص 137 ، ح 517 .
[82] . احزاب: 32 .
[83] . الخصال: ج 2 ، ص 502 ـ 501 .
[84] . مجموعه ورّام: ج 2 ، ص 61 .
[85] . سنن ابن ماجه: ج 2 ، ص 1326 ، ح 4002 .
[86] . توضیح المسائل، امام خمینى قدس سره، م 2412 .
[87] . وسائل الشیعه: ج 3 ، ص 86 ، ح 8 .
[88] . صحیح بخارى: ج 1 ، ص 211 .
[89] . من لایحضره الفقیه: ج 1 ، ص 237 ، ح 713 ؛ مستدرک الوسائل: ج 3 ، ص 357 ، ح 3772 .
[90] . دعوات راوندى: ص 104 ؛ مستدرک الوسائل: ج 3 ، ص 364 ، ح 3791 .
[91] . مستدرک الوسائل: ج 3 ، ص 365 ، ح 3793 ؛ جامع الاخبار: ص 79 .
[92] . مستدرک الوسائل: ج 6 ، ص 449 ، ح 7203 .
[93] . وسائل الشیعه: ج 8 ، ص 287 ، ح 10681 .
[94] . علل الشرایع: ج 2 ، ص 466 .
[95] . من لایحضره الفقیه: ج 1 ، ص 239 ، ح 723 .