Masjedpajoh.ir
Masjedpajoh.ir
Masjedpajoh.ir
آسیب شناسی تربیت دینی در مساجد
یک شنبه, 25 خرداد 1399

چکیده:

تربیت دین، سامان دهی و شکوفا سازی سرمایه های بالقوه انسان در ساحت های علمی و عملی در پرتو آموزه های وحیانی و معارف اسلامی است که در فرآیندی کاملاً منطقی از طریق معلم و مربی به متعلم و متربی بر محور مبادی و منابع هماهنگ با عقل و اراده انسان ظهور می یابد. بنابراین عناصری چون فطرت، عقل و اراده، متون و منابع آموزشی و پرورشی، روش و ... در تربیت دینی اصالت و اهمیت دارند و تربیت دینی در سه حوزه اعتقادی (معرفتی)، اخلاقی سلوکی(معنوی) و احکامی(شریعتی) شکل می گیرد. در تربیت دینی چند حادثه مهم تحقق پیدا  می کند:

الف- رشد و پرورش خرد

ب- نظام و توزان ویژه بین همه استعدادهای وجودی انسان.

ج- هدایت در جنبه های عقلانی، عاطفی، اجتماعی و جسمانی.

د- فزونی و توسعه و تعمیق باورهای دینی در خود و تجلی آن در مناسبات رفتاری.

ه- تدریجی بودن نظام تربیت دینی.

و- قرار گرفتن انسان در مدار انسانیت و سیرورتش در محور شریعت محمدی  (صلی الله علیه و آله وسلم) با هدف خداجویی و خدا خویی یا خلیفه اللهی شدن در تربیت دینی اصل بینش، گره زدن ایمان با عنصر عقل و عشق و قرار گرفتن انسان در مسیر جذبه الاهی و حیات طیبه است تا روابط انسان با خدا، خود، جامعه و جهان در پرتو رابطه با انسان کامل - که معلم و مربی حقیقی است- تنظیم شود....

تربیت دینی ابعاد روح انسانی را در عقلانیت، معنویت، عبودیت و گرایش به زیبایی ها شکوفا ساخته و به صورت متعادل و متوازن رشد می دهد.

همچنین پیشرفت و توسعه هر کشور مرهون موفقیت و رشد روزافزون نظام تعلیم و تربیت آن کشور است وهمچنین آموزه های دینی ما امری حتمی است، افزون بر این تحولات پر شتاب کنونی در عرصه فرهنگ جهانی بسیاری از نگرش ها و روش های رایج در تربیت دینی ما را تغییر داده و نقش نهادهای گوناگون اجتماعی از قبیل آموزش و پرورش، خانواده رسانه ها ومساجدو ... می تواند در این دگرگونی موثر باشد امروز نقش مسجد خطیرتر از همه نهادها است. بدون تردید برای دستیابی به این شناخت از طرفی باید مراقب بود که مبادا به بهانه مقتضیات زمان، اصول اخلاقی رایج در دین مبین اسلام دست خوش تغییر قرار گیرد و از طرف دیگر نباید در جمود و جزمیت گرفتار شویم و ورود به این عرصه مهم از معرفت را کنار گذاریم، زیرا این نیاز نه تنها نیاز حوزه آموزش و پرورش بلکه نیاز تمامی حوزه های فرهنگ عمومی است. همچنین باید با تیزبینی، دقت نظر، و طمأنینه بیشتری بیشتری به این موضوع نگریست تا به فکر، فرهنگ، آموزش و تربیت دینی شایسته نایل آییم.

همانطورکه اظهارات دست اندرکاران امور مساجد وانجام مصاحبه هاى اکتشافى اولیه، که با چند تن از مردم عادى و برخى افراد فعال در مساجد انجام شده است، نشان مى دهد که حضور مردم در مساجد نسبت به دوران انقلاب (1356 - 1357 ) و سال هاى ابتدایى پس از پیروزى انقلاب (1358 - 1360) کاهش یافته است. بنابراین، اکنون به صورت جدّى، این سؤال مطرح است که دلایل این کاهش حضور چیست؟ چرا صفوف نماز جماعت خلوت است؟ چرا شور و نشاط اواخر دهه پنجاه در مساجد دیده نمى شود؟ چرا از کتابخانه هاى مساجد، از کلاس ها، سخنرانى ها و سایر فعالیت هاى مساجد استقبال نمى شود؟در تحلیل پدیده کاهش حضور در مساجد، اولین دلیل عمده اى که مطرح است، مقطعى بودن بعضى از نیازها در دوران رونق مى باشد. طى دهه هاى چهل و پنجاه، به دنبال مجموعه اى از تحولات اجتماعى و فرهنگى، یک خواسته و نیاز جمعى در میان مردم پدید آمد: "برچیده شدن نظام شاهنشاهى و ایجاد حاکمیت اسلام". کاهش حضور در مساجد در دوره رکود نسبى، تا اندازه اى به این دلیل بود که اولاً، با پیروزى انقلاب و ثانیاً با خنثى شدن بسیارى از توطئه هاى پس از انقلاب، نیازهاى مذکور منتفى شده بود.

براى این قسمت از تحلیل، نمى توان نتایج کاربردى ارائه داد; زیرا نیازهاى مقطعى یاد شده، مربوط به همان دوره خاص بوده است و نمى توان و نباید آن ها را در همان شکل سابق احیا کرد. اما یادآورى آن، این فایده را دارد که برخى از دلایل پدیده کاهش حضور را آشکار و قابل فهم مى سازد.بر مبناى این تحلیل، به منظور افزایش حضور مردم در مساجد ، باید با مداخله در متغیرهایى که موجب تغییر در تعادل نیاز ارزشى مردم شده است، این تعادل را به سوى برترى نسبى نیازها و ارزش هاى جمعى و متعالى، هدایت نمود. اگر بتوانیم فاصله میان واقعیت ها و آرمان ها را کاهش دهیم، میزان فقر را به حداقل برسانیم، سطح انتظار مردم را از زندگى به گونه اى نسبى کاهش دهیم و نهادهاى ارشادى و تبلیغى خود را فعال سازیم ، به نتیجه خواهیم رسید.

         مقدمه:

اشاره : در طول تاریخ و از زمانی که سنگ بنای اولین مسجد در اسلام گذارده شد این مکان مقدس در ابعاد مختلف دینی، فرهنگی، اجتماعی و سیاسی قادر به انجام فعالیتهای مختلفی بود و همواره مسائل مختلف در مساجد آموزش داده می شد، اما امروز به جز در مساجد جامع شهرها، چنین قابلیتهایی را در دیگر مساجد مشاهده نمی شود.مساجد با وجود کارآیی های بسیاری که از صدر اسلام تاکنون داشته اند مورد بی مهری واقع شده اند و در حال حاضر از نظر نوع فعالیت و میزان جذب مردم به این مکان، کارآیی خود را از دست داده اند.همچنین مساجد در طول تاریخ از لحاظ مسائل تربیتی و آموزشی بسیار کارآمد بودند و فعالیتهای مختلفی در آن شکل می گرفت به نحوی که در دوران پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)، مساجد محل رفع مشکلات حقوقی و قومی مردم و در زمان حضرت علی  (علیه السلام) محل قضاوت بود.وایل انقلاب و شروع جنگ نیز مساجد قابلیتهای مثال زدنی داشتند و محل تشکیل بسیج و اعزام رزمندگان به جبهه بودند به نحوی که پایگاههای شور و هیجان جامعه محسوب می شدند و به طور ناخودآگاه افراد بسیاری به مسجد رفت و آمد داشتند.متأسفانه امروزه حضور در مساجد برای اقشار مختلف به ویژه جوانان هدفمند نبوده  تعداد شرکت کنندگان در مراسمی که در مساجد برگزار می شود چندان قابل توجه نیست.برنامه ریزیهای مسئولان در امور مساجد باید بسیار مدون باشد تا مردم به تمام قابلیتهای مساجد توجه داشته و انواع فعالیتهای مذهبی و فرهنگی خود را در مساجد برگزار کنند .با این وجود مسائلی که مطرح شد وضعیت فعلی مساجد قابل قبول به نظر می رسد اما در صورت احیای کارآیی های فراموش شده مساجد، این مکان به عنوان یک پایگاه مهم دینی و تربیت اسلامی در قلب جامعه جای خود را خواهند یافت

هدف خلقت انسان زمانی حاصل است که به کرامت دست یابد و کرامت زمانی نصیب می شود که تقوا به دست آید و تقوا خود دائر مدار دو امر است، یکی تعلیم و دیگری تربیت .

البته نه هر تعلیم و تربیتی بلکه تعلیم و تربیت دینی. بدین معنا که سمت و سوی هر دانش مثبت و معقولی، تجربی یا انسانی، عقلانی یا عرفانی در جهت شناخت قوانین و سنن مخلوق حق تعالی باشد از یک سو و همسو شدن با آن سنن و

تربیت دینی غایت قصوای هر امر دینی و معرفتی است و هدف هر فعالیت عقلی، عاطفی، اخلاقی و ... در جامعه ای دینی، رابطه ای نزدیک و طولی با تربیت دینی دارد.

منظور از تربیت دینی واجد شدن ملاک های مشخص و معین در آموزه های دین در جنبه های مختلف و حیث های مختلف، توسط افراد و جامعه در همه ای حوزه های فرهنگی، اخلاقی، سیاسی، اقتصادی و ... است. چنین نگاهی به مقوله ای تربیت دینی چنان که به وضوح مشهود است، شأنی بس عظیم و در خور اهمیت فراوان دارد و همه ی بسترهای اجتماعی از خانواده گرفته تا نهادهای کوچک و بزرگ و دیگر سازمان های اجتماعی را شامل می شود.

در این مسیر باید چالش ها، موانع و آسیب های موجود تربیت دینی و وضعیت موجود کاملاً و به دقت شناسایی و ارزیابی شود و عوامل و مولفه های موثر در آن از اهداف و راه کارها و برنامه ها و روش ها بررسی گردد و برای زمینه سازی جهت ایجاد نظامی هماهنگ با یک هارمونی منسجم و یکپارچه در گستره ای جامعه تلاش شود.

در راستای دست یابی به راه کارهای اصولی و بنیادی که از نظر اجرایی نیز کارآمد و مطلوب بوده و متناسب با مقتضیات زمانی، مکانی و تاریخی عصر حاضر باشد و از رویکردهای جهانی نیز غافل نماند باید ابتدا میانی نظری آسیب شناسی تربیت دینی مورد بررسی و ارزیابی دقیق و موشکافانه قرار گیرد و اگر نگاهی هرمی به این مقوله ی مبنایی داشته باشیم بنیادی ترین مبانی نظری باید از قرآن کریم، سنت (قول و فعل و تقریر) معصومین (علیهم السلام) سرچشمه بگیرد و از منبع جوشان و پرفیض تربیت الهی و ربانی آغاز گردد. بخش میانی و تحتانی هرم باید به ترتیب اهمیت به بررسی  آرا و اندیشه های صاحبان رأی و اندیشمندان بزرگ تاریخ تشیع اختصاص یابد در این بخش علما و خواص عصر حاضر از اهمیت و جایگاه ویژه ای برخوردارند. در بررسی های شایسته است که ارزیابی روان شناختی و جامعه شناختی به صورت توأمان و میان رشته ای انجام پذیرد. و ساز و کارهای پذیرش تربیت دینی در طبقه های مختلف جامعه ای دینی به دقت ارزیابی شود. شناخت عوامل موثر یا بازدارنده ی، تربیت دینی به ویژه در قشر جوان از اهمیتی بسیار بالا برخوردار است و کلید راه گشای عملی در ایجاد تربیت دینی موثر در جامعه است. این عوامل عبارتند از: عوامل فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی، تاریخی و ...

نگاه ما در بررسی مبانی و عوامل آسیب ها باید نگاهی تطبیقی باشد. باید نمونه های مجرب را در طول تاریخ و در زمان حاضر نگریست و مورد مطالعه قرار داد و تجربه های آزموده شده را دوباره به محک آزمون و خطا نسپرد، بلکه از عنصر عبرت در نمونه های تاریخی و جوامع دیگر در عصر حاضر باید بسیار بهره برد. با این سیر منطقی و منظم و منسجم می توان امید داشت که راهبردهای اصولی ومبنایی و روش های کاربردی و کارآمد در رفع آسیب های موجود در زمینه ی تربیت و معرفت دینی حاصل شود.

پس منظور از تربیت دینی تنها آشنایی با احکام فقهی یا مباحث کلامی و فلسفی مربوط به اصول و فروع دین نمی باشد. تعلیم دروس دیگری مانند ریاضی، شیمی، فیزیک، جامعه شناسی، تاریخ و... نیز می تواند در گستره تربیت دینی قرار گیرند. همان طور که آموزش احکام فقهی بدون لحاظ شرایط و لوازم آن می تواند در راستای تربیت غیر دینی باشد. پس آن گاه که سخن از تربیت دینی می شود لزوماً نباید کتب دینی مدارس و معارف اسلامی دانشگاه به ذهن متبادر گردد. چرا که خود آنها نیز الزاماً تربیت دینی را به همراه ندارند. بلکه شرایطی برای این هدف مطرح است که غفلت از آنها می تواند ضررهای جبران ناپذیری به همراه داشته باشد، ساحت تربیت دینی اولاً مربوط به کل جامعه و همه زمان ها و مکان ها و امور کشور است. ثانیاً در نظام تعلیم و تربیت رسمی شامل همه دروس و کلیه سیاستگزاری های آموزشی، فرهنگی، تربیتی، و همه قوانین و دستورالعمل های اجرائی و کلیه رفتارهای مجریان و مربیان و معلمان می گردد. از این رو تربیت دینی همان گونه که زمان و مکان خاصی ندارد در ابزار و محتوا و شیوه نیز محدودیت پذیر نیست. با این توصیف تربیت دینی دو ویژگی منحصر به فرد دارد: اولاً  مهمترین وظیفه و واجب هر فرد مسلمانی است که بیش از پیش از هر چیزی بدان متوجه شود و اصولاً هر امر دیگری تنها در این راستا باید مورد توجه و ارزیابی قرار گیرد و ثانیاً پرداختن به آن و رسیدن به اهداف مترتب بر آن نیازمند برنامه ریزی کلان همه جانبه و با در نظر گرفتن دقائق آن مسیر است.

 

دین‌یابی در حوزه تبلیغ و تربیت دینی

هر چند دشمنان سعی می‌نمایند ناهنجاری‌های فرهنگی و اجتماعی چون بدپوشی و تغییر رفتار جوانان و نوجوانان را تابوشکنی در حوزه اخلاق و دین‌گریزی در حوزه عقیده معرفی کنند و آن را محصول شکاف و گسست نسل‌ها در جامعه ایران‌، بعنوان یک بحران ایدئولوژیکی جلوه دهند و دین‌ستیزی و گریز از هنجارهای عقیدتی خصوصاً میان جوانان و نوجوانان را فضای غالب در جامعه ایران بنمایانند و به منظور تحت تاثیر قراردادن جوانان و نوجوانان و استحاله فرهنگی در عرصه فن‌آوری ارتباطات با بکارگیری حداکثر ظرفیت تکنولوژی جدید رسانه‌ای و امواج چون ماهواره و اینترنت و ده‌ها سایت فارسی زبان از تولید و انتشار مدلهای فرهنگی از نوع غربی چون اباحه گری و... فروگذار نیستند و هر روز نیز بر تبلیغات گسترده و همه جانبه و فراگیر رسانه‌های خود با استفاده از تکنولوژی مدرن می‌افزایند.

اما واقعیت این است که با تامل به عمق لایه‌های درونی جامعه بسیاری از ناهنجاری‌های فرهنگی و اجتماعی چون پدیده بدپوشی میان بسیاری از جوانان و نوجوانان نه از رهگذر تابوشکنی در حوزه اخلاق و نه رویکرد دین‌گریزی در حوزه عقیده است بلکه با توجه به ویژگی‌ها و زمینه‌های تربیتی، عاطفی و احساسی جوانان و نوجوانان می‌بایست از منظر سوء رفتار دینی مورد مداقه و کارشناسی قرار گیرد.

"بی دینی" در شرایطی است که یک یا چند محور اصلی دین حذف شده و کم‌ارزش می‌گردد: فرد منکر آنها شده اظهار تنفر می‌کند و توهین می‌نماید و ارزش های غیر دینی را به آنها ترجیح می دهد. "سوء رفتار دینی" در شرایطی است که فرد در عقیده و آراء و ارزش‌ها خود را مسلمان می‌داند ولی در رفتار به دلایل گوناگون دچار ضعف و مشکل است. تفکیک هر یک از موارد فوق در حوزه جامعه‌شناختی دینی بسیار حائز اهمیت می‌باشد.

اهمیت دینداری و تربیت دینی در جامعه اسلامی بر کسی پوشیده نیست. تربیت دینی به معنای متخلق شدن به اخلاق الهی است که هدف بعثت تمام پیامبران می‌باشد و در نظام اسلامی متعالی‌ترین هدف تلقی می‌شود.

پیامبر گرامی اسلام نیز هدف اصلی رسالت خود را به‌کمال‌رساندن خلق‌های کریم و منش‌های بزرگوارانه معرفی کرده است‌:

"بعثت لأتمم مکارم الاخلاق"[1]

اخلاق نیک و زدودن زشتی‌ها و آراستگی به خوبی‌ها یکی از عوامل مهم بهره‌مندی از سعادت دنیوی و اخروی است.

از نظر قرآن انسان یک تکون و خلقت جسمی دارد و یک انشاء خلقی که این انشاء‌خلق دوم شخصیت و انسانیت را شکل می دهد. آنچه متعلق به تعلیم و تربیت است همان انشاء خلق دیگر است: «ثم انشأناه خلقاً آخر.» در انسان استعدادهای بالقوه‌ای نهفته است که بر اثر تعلیم و تربیت شکوفا می‌شود و از انسان خلیفه‌الله می‌سازد‌. از نظر اسلام تعلیم و تربیت به انسان بینش می‌دهد که انسان با آن دست به انتخاب احسن می زند.

قرآن کریم نیز صراحتاً،‌تعلیم و تربیت را یکی از اهداف اساسی بر انگیختن پیامبر اکرم  (صلی الله علیه و آله وسلم) دانسته و می فرماید:

هو الذی بعث فی الامیین رسولا منهم یتلوعلیهم آیاته و یزکیهم و یعلمهم الکتاب والحکمه.( سوره جمعه، آیه2)

او کسی است که در میان جمعیت درس نخوانده رسولی از خودشان برانگیخت که آیاتش را به آنان می خواند و آنان را تزکیه می کند و به آنان کتاب (قرآن) و حکمت می آموزد و مسلماً پیش از آن در گمراهی آشکاری بودند.

نگاهی به میراث علمی عالمان برجسته در طول ادوار تاریخ نشان می دهد که موضوع تربیت و اخلاق به طور ویژه مورد توجه قرار گرفته است.

آثار ارزشمندی مانند «رسائل اخوان الصفا و خلان الوفا»، «السعاده و الاسعاد فی السیره الانسانیه»،‌ «تهذیب الاخلاق و تطهیر الاعراق»، «اخلاق ناصری»، «احیاء‌علوم الدین»، «المحجه البیضاء فی تهذیب الاحیاء»، ‌«المراقبات فی اعمال السنه»، «جامع السعادات» و ده ها اثر خرد و کلان و در بسیاری از کتاب های اخلاقی، ابواب خاصی را به بخش های مختلف اخلاق کاربردی اختصاصی می دادند. به عنوان مثال، ‌در کتاب های ارزشمند «احیاء‌العلوم» و «المحجه البیضاء» مباحثی مانند «اخلاق دانش و دانشجویی اخلاق جنسی، «اخلاق معیشت و امثال آن در اهمیت موضوع نوشته های مستقلی نیز به رشته تحریر در می آمد. به عنوان مثال، در باب «اخلاق دانشجویی» می توان به کتاب های ارزشمندی چون «‌آداب المتعلمین»، نوشته خواجه نصیرالدین طوسی، «منیه المرید فی آداب المفید و المستفید»  نوشته شهید ثانی و «آداب المتعلمین» نوشته میرزا محمد تنکابنی اشاره کرد.

تعلیم و تربیت دینی باید بر سه حوزه شناختی، عاطفی و رفتاری اثر بگذارد. در صورت عدم تحقق این فرایند جامعه دچار مشکلات جدی فرهنگی می گردد. تربیت دینی و آسیب شناسی آن، موضوع پیچیده ای است که هر گونه تجویزی برای آن نیاز به یک جامع اندیشی، ژرف نگری و دین اندیشی با احاطه به مبادی معرفت شناسی در حوزه های مختلف علوم انسانی و تکنولوژی آموزشی و رسانه ای دارد.

ورود به موضوع «آسیب شناسی تربیت دینی» بدون تمایزگذاری میان رویکردهای مختلف روش شناختی و قرائت های گوناگون دین شناختی در تربیت دینی امکان پذیر نیست. بنابراین قبل از هر چیز باید بین دین «خودبنیاد فطری» و دین «دگربنیاد عاریه ای تمایز اساسی قایل شد تا بتوان به سازه ها و انگاره های پنهان آسیب شناسی در تربیت دینی پی برد.

پس از تبیین درست روش شناختی و قرائت صحیح دین شناختی در تربیت دینی، می توان گفت که بهبود نظام تعلیم و تربیت به ویژه تحقق تربیت دینی در نسل کنونی و آینده جز از طریق رویکرد سیستمی به شبکه گسترده نظام فرهنگی و آموزشی، آسیب شناسی وضع موجود و شرایط مساعد اجتماعی امکان پذیر نیست.

به عبارت دیگر غفلت از همبستگی علی بین عوامل و مؤلفه های تربیت دینی در شبکه گسترده فرهنگی و آموزشی شاید از شایع ترین خطاهای تربیت دینی شمرده شود.

باید در تجربه تبلیغ و تربیت دینی به خوبی بازخوانی و بازنمایی کرد؛ اینکه «چرا» و «چگونه» بین «درون داد» و «برون داد»، بین آنچه در مقام تبلیغ و ترویج دین و تربیت دینی «قصد» می شود و آنچه در مقام عمل و رفتار بخشی از نسل جوان و نوجوان «کسب» شده است ناهمگونی و بلکه در پاره ای از موارد «وارونگی» رخ داده است؟ آنجا که تربیت دینی از رهیافت طبیعی،‌فطری و خودانگیخته آن به سوی رهیافت های اکتسابی و بیرونی سوق داده شده است «آسیب زایی تربیت دینی» بیش از هر زمان رخ نمایی کرده است.

تامل در این زمینه که آیا شبکه گسترده فرهنگی و آموزشی از شورای عالی انقلاب فرهنگی و سایر وزارتخانه ها و سازمان ها و نهادهای مرتبط در امر تعلیم و تربیت، فرهنگ و آموزش در جهت تربیت دینی جوانان و نوجوانان توفیق داشته است یا خیر، و احیاناً چه عواملی و موانعی در برابر تحقق تربیت دینی نسل جوان و نوجوان وجود دارد از ضروریات است.

برای نمونه حجاب از ارزنده ترین نمودهای فرهنگی، اجتماعی در تمدن ایران اسلامی می باشد که پیشینه آن به قبل از ورود اسلام می رسد، اما در فرهنگ اسلامی به اوج تعالی و منتهای ارزش و اعتبار خود می رسد.

حجاب و عفاف پدیده مذهبی ارزشی مهمی در تعالیم اسلامی می باشد و توجه به زمینه های فرهنگی اجتماعی به عنوان بستر آن بسیار شایسته و لازم می نماید و اشاعه و تعمیق آن نیازمند آموزش های بنیادین و مداوم در خانواده، مدرسه، دانشگاه و اجتماع است.

بدیهی است که در کنار شرایط مساعد اجتماعی برای ارزش تلقی کردن و الگوپذیری این فرهنگ، نیازمند درونی و نهادینه شدن آن در وجود افراد می باشد. بدون شک رسیدن به این هدف نیازمند مشارکت و توجه جدی همه نهادها و دستگاه ها به صورت مستمر و هدفمند می باشد.

هر جامعه ای ارزش ها، هنجارها، آداب و رسوم و به طور کلی فرهنگ خود را از طریق فرایند اجتماعی شدن به نسل و نسل های بعدی منتقل می کند.

هدایت فرد در زمینه اجتماعی و فراهم ساختن موجبات رشد اجتماعی ایجاب می کند که مربیان و پدر و مادر آگاه و به طور کلی مراکز تربیتی و آموزش جامعه، افراد را با میراث فرهنگی جامعه آشنا سازند و از طریق شرکت دادن افراد در گروه های کوچک و بزرگ اجتماعی، برای ایجاد علاقه به حیات جمعی، لذت بردن از زندگی جمعی و ایجاد مهارتهای اجتماعی به افراد کمک کنند.

فرایند اجتماعی عبارت است از تاثیر متقابل افراد و گروههای اجتماعی بر یکدیگر، ‌به طوری که هر فرد یا گروه، محرک فرد یا گروه دیگر شود و در نتیجه، رفتار افراد به صورتی رضایت آمیز تغییر کند و حیات جمعی به طور معقول ادامه یابد.

جامعه شناسان و روان شناسان درباره دین معتقدند که وقتی پیام دینی به افراد عرضه شد و مورد پذیرش قرار گرفت با اهداف و منافع و عقاید پیشین، تربیت خانوادگی و محلی و ملی ترکیب می شود و خصوصیت ویژه ای پیدا می کند، نتایج ناخواسته ای را بوجود می آورد که مورد انتظار نیست. به این جریان پیامدهای دینداری گفته می شود. حال ممکن است این پیامد مثبت باشد که به آن کارکردهای مثبت دینی می گویند و ممکن است پیامدهای منفی به همراه داشته باشد که به آن کارکردهای منفی یا آسیب های دینداری می گویند.

بنابراین آسیب دینی یعنی بروز و ظهور رفتارهایی که مورد انتظار دین نیست و حتی به اصل دین لطمه می زند اما از سوی بعضی دینداران انجام می شود.

حال این سوال مطرح می گردد که چرا دینداران دچار آسیب های رفتار دینی می گردند؟ در پاسخ به این سوال نظرات متعددی ارائه شده است که تنها به نظریه روانی دین اشاره می گردد: دیدگاه روانی دین معتقد است که انسان ها از نظر ویژگی های فردی و روانی تفاوت های اساسی دارند.

هر فردی خصوصیات خاص خود را دارد. آموزش هر مسئله ای برای انسان باید با توجه به ویژگی های روانی افراد باشد.[2]

اگر این مسئله رعایت نشود امر آموزش و تربیت آسیب زا می گردد، داستان موسی و شبان در مثنوی مولوی ما را از سیرت اخلاقی و اجتماعی یعنی رعایت فهم و استعداد مخاطب آگاه می کند.

در بیان توجیه الهی و خداشناسی داستان موسی و شبان در مثنوی مولوی نمونه ای از این شیوه تربیتی است.

بنابراین یکی از مسائل مهم جامعه امروز چگونگی ارائه مفاهیم محتوا و ارزش های مذهبی و دینی و نحوه تفهیم آنها به جوانان و نوجوانان و در غایت اثر بخشی پیام می باشد.

فطرت انسان و رابطه او با دین

قرآن کریم می فرماید :

"فاقم وجهک للدین حنیفاً فطرت الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم و لکن اکثر الناس لا یعلمون."( سوره روم، آیه30)

پس روی خود را متوجه آیین خالص پروردگار کن! این فطرتی است که خداوند انسان ها را بر آن آفریده؛ دگرگونی در آفرینش الهی نیست. این است آیین استوار؛ ولی بیشتر مردم نمی دانند.

علی (علیه السلام) در روایتی خطاب به پیشگاه الهی عرضه می دارد:

"اللهم خلقت القلوب علی ارادتک و فطرت العقول علی معرفتک"[3]

خدایا تو قلب ها را با ارادت و محبت خود و عقل ها را با معرفت خود سرشته ای.

و در دعای عرفه امام حسین (علیه السلام) آمده است:

چگونه از چیزی که در وجودش به تو نیازمند است به تو استدلال می توان کرد؟ آیا برای غیر تو ظهوری هست که برای تو نیست تا آشکارکننده تو باشد؟ تو کی غایب بوده ای تا دلیل و راهنما نیاز داشته باشی و بر تو دلالت کند و کی دور بوده ای تا آثار و نشانه ها ما را به تو برسانند؟ کور باد دیده ای که تو را با آن نشانه ها حاضر نبیند و قرین زیان باد معامله بنده ای که برای او، بهره ای از دوستی ات را قرار نداده ای.

در قرآن لغت «فطرت» در مورد انسان و رابطه او با دین آمده است: «فطره الله التی فطر الناس علیها» یعنی آنگونه خاص از آفرینش که ما به انسان داده ایم؛‌یعنی انسان به گونه ای خاص آفریده شده است. این کلمه ای که امروز می گویند ویژگی های انسان اگر ما برای انسان یک سلسله ویژگی ها در اصل خلقت قائل باشیم، مفهوم فطرت را می دهد. فطرت انسان یعنی ویژگی هایی در اصل خلقت و آفرینش انسان.

بدون شک تعلیمات اسلامی بر اساس قبول یک سلسله فطریات است ؛ یعنی همه آن چیزهایی که امروز مسائل انسانی و ماوراء حیوانی نامیده می شوند و اسم آنها را «ارزش های انسانی» می گذاریم، از نظر معارف اسلامی ریشه ای در نهاد و سرشت انسان دارند؛ که اصالت انسان و انسانیت واقعی انسان در گرو قبول فطریات است. این، حرف مفت است که ما برای انسان فطریات قائل نشویم یعنی ریشه ای در نهاد انسان برای اینها قائل نشویم و دم از «اومانیزم» و اصالت انسان بزنیم.

هدایت فطری و هدایت به اصطلاح اکتسابی

انسان ها دارای دو گونه هدایت هستند: هدایت فطری و هدایت به اصطلاح اکتسابی و...... قرآن می خواهد بگوید که تا کسی چراغ هدایت فطری اش روشن نباشد هدایت اکتسابی برای او فایده ندارد.

این در واقع همان مطلب است که انسان انسانیت فطری خودش را حفظ نکرده باشد تعلمیات انبیا برای او فایده ندارد، یعنی تعلیمات انبیا برای اشخاص مسخ شده و انسانیت را از دست داده مفید نیست. و تجربه و واقعیت نیز همین را نشان می دهد.

متخصصین تعلیم و تربیت معتقدند که میزان اعتقاد به دین و ثبات و قوام آن در بزرگسالی به میزان کارآمدی آموزش های دینی در دوران کودکی بستگی دارد. توجه به افزایش آسیب پذیری دینی و مذهبی در میان نسل جدید در جامعه ما، اهمیت توجه به محتوای آموزشهای مذهبی را بیش از پیش روشن می نماید.

از آنجائی که حس دین اساساً در طبیعت و فطرت کودک به ودیعه نهاده شده است تنها زمینه سازی روانی عاطفی لازم است تا خود فرد بدون القا و اجبار بیرونی به کشف و شکوفایی آن دست یابد و آموزش ها و تعالیم مذهبی نیز باید در جهت یاری کردن کودک برای چگونگی کشف آن از طریق خویش باشد تا اینکه بطور آماده و از برون در اختیار وی قرار گیرد و در غیر این صورت مطمئناً در پرورش حس مذهبی او اختلال و کندی ایجاد شده، و با ارائه مطالب و مواد صوری دینی انگیزه درونی کنجکاوی ذاتی، عشق وجودی و نیاز فطری وی کاهش می یابد.

‌طبق یک پژوهش به مطالعه  8 مورد از دانش آموزان که به صورت آزادانه و آگاهانه به دفتر مشاوره دبیرستان مراجعه کرده اند و همگی آنان تردید و نوسان در دینداری و بی دینی داشته اند. در روابط پدر و مادر، مدرسه و ارزش هایی نظیر نماز، قرآن، مسجد و... بررسی گردیده و با یک پژوهش بالینی دقیق، به این نتیجه رسیده اند که فرآیند بی دینی با تربیت و اعتقادات دینی سخت، در سال های کودکی شروع شده است و در سال های بعد پیگیری و توجیه نداشته است.

و در انتها حالت دین با ابهام، ‌تعرض، بیم و اضطراب همراه بوده است که با درونی شدن و افسردگی یا برونی شدن و پرخاشگری همراه بوده است. همچنین ایجاد وسواس های فکری اضطرابی در رقابت، حسادت و ترس از مرگ را از عوامل ایجاد کننده فرایند بی دینی در دانش آموزان می توان ذکر کرد.

رهاورد و راهکارهای پژوهش ضرورت بر فطرت الهی انسانی در تربیت دینی و آسیب زدایی بی دینی است که بر فطرت الهی انسان تکیه کند . همان فطرتی که در بلوغ و نوجوانی آن را با صفات عاقل، بالغ و مختار بودن در معیارهای دین بیان می نمائیم.

طرح جهت دار بودن فرآیندهای دینی را می توان چنین ترسیم نمود:

1-فرد با فطرت الهی

2-فرآیندهای پویای تربیت دینی به‌سوی خدا

3-خدا در فطرت انسان

4-کنش‌های آزادانه، آگاهانه و آفرینندگی

5-مجتمع‌های فرهنگی، آموزشی و پرورشی

6-آزادی، آگاهی و آفریندگی مطلق

در اینجا برای فهم شفاف از تفاوت «دین یابی» و «دین دهی» می توان از تمثیل «چاه» و «حوض» بهره گرفت. چاه از درون می جوشد و تولید کننده آب است. اما حوض از بیرون آب را دریافت می کند. چشمه جوشان دین جویی و دین یابی در فطرت آدمی به ودیعه نهاده شده است، حال آنکه عده ای به تعبیر مولوی وابسته به «آب ناودانی» هستند که از برون به آنها می ریزد!

در دین یابی «حس دینی»، «پرورش» می یابد و در دین دهی معلومات و محفوظات دینی «گسترش» می یابد.

در فرآیند تربیت دینی معطوف به رهیافت «دین یابی»، شوق و خوف درونی جایگزین تشویق و تنبیه بیرونی می شود و دین «کنش لذتبخش» خود را در همه ابعاد زندگی توسعه می دهد، اما در تربیت دینی معطوف به «دین دهی»، کنش های آدمی در اخلاق و رفتار بی ریشه و آسیب زا می شود

اگر نیازهای بنیادی فطری انسان درست تربیت نشود و تنها با قواعد بازدارنده، تحقیر، سرزنش و تهدید آن را محدود سازیم، فرد را دچار بیماری ساخته ایم.

فردی متدین پرورده می شود که در تربیت دینی و سیر و سلوک به سوی خدا بر آزادی، آگاهی و آفرینندگی او تکیه کرده باشیم.

از آنجا که یکی از نیازهای انسان میل به زیبایی و جمال دوستی است، در تربیت دینی نیز می توان کمال استفاده مطلوب را از این گرایش ذاتی نمود. اگر شبکه گسترده فرهنگی و آموزشی و تبلیغ تربیتی بتواند پیام خود را به شکلی زیبا و هنرمندانه به مخاطب خود منتقل سازد توانسته است پلی میان طبیعت بشری (میل به زیبایی) و تربیت بزند.

توجه قرآن به مسئله جهان و زیبایی و نیز اهتمام تدوین به آن اهتمام بیش از پیش به این مسئله را در تربیت نسل جوان کشور ضروری می نماید.

می توان گفت کلید تربیت اسلامی عشق است که با جاذبه زیبایی و معنویت می تواند قلب آدمی را مهیای کمال کند اگر تربیت دینی بر اساس عشق و زیبایی باشد انتظار دریافت پاداش و ترس از مجازات در آن معنا نخواهد داشت واعمال و رفتار دینی بر اساس عشق و علاقه قلبی و شهودی انجام خواهند گرفت.

هدف از تربیت دینی پرورش شور و شوق فطری افراد نسبت به جلال و جمال الهی است. هدف عشق ورزی به دین است نه انتقال دین. نقش خانواده، مدرسه و پیام آوران دینی نیز تنها انتقال و انباشت اطلاعات دینی در ذهن مخاطبین نیست، بلکه ایجاد شرایط مناسبی است که مخاطبین خصوصاً جوانان خود بتوانند به فهم عمیق دین نایل شوند و آنان تنها نقش راهنما را دارند

اگر شیوه تربیت دینی الهام گرفته از شیوه های پیامبرانه و خصوصاً پیامبر گرامی اسلام باشد احساس و رغبت دینی در افراد پرورش خواهد یافت.

تربیت دینی امری درونی، شهودی و اشراقی است و از طریق زمینه سازی و مکاشفه حاصل می شود. پس دین یابی، یک فرایند درونی، فاعلی و شخصی است؛ حال آنکه «دین دهی» یک امر بیرونی و اقتباسی است. به نظر می رسد منشأ تربیت دینی فرآیندی خودانگیخته دارد و ایمان راستین را نمی توان به صورت «تحکمی» و «ساختگی» پدید آورد. بلکه باید زمینه ای فراهم کرد که فرد بتواند آن را از درون احساس کند و نه اینکه از بیرون اقتباس نماید.

اگر بتوانیم شیوه «اکتشافی» را در تربیت دینی جایگزین شیوه «اکتسابی» کنیم بسیاری از آفات تربیت دینی بر طرف خواهد شد و حس مذهبی مبتنی بر ایمان درونی که سرشار از زایندگی، معنایابی و لذت پایان ناپذیر است، ایجاد می گردد.

ما هر نوع اتخاذ روش نادرست و تبلیغات صوری و اشباع افراطی «حس نیاز دینی» را در جوانان از بین خواهد برد و آنچه را که از دل آنها می جوشد و فوران می کند خاموش خواهد کرد. راه برون شدن از این بن بست تربیت دینی، تغییر روش ها در تبلیغات دینی و تربیت دینی است که مکانیزم «خدایابی» را جایگزین «خدادهی» کند. اتخاذ شیوه های عرفانی برای آموزش دین و ایجاد زمینه‌های دین جویی بسیار حائز اهمیت است.

توجه به این ضرورت‌ها منجر به ایجاد انگیزه های درونی در مخاطبین گشته که با استفاده از این خود انگیختگی و فطرت خداجوی می توان به تربیت دینی مناسب دست یافت.

 

چیستی تربیت دینی:

تصور مفردات و مفاهیم تربیت دینی نقش بسزایی در تصدیق آن دارد چنان که اهل منطق و معرفت گفته اند: «تصدیق بلا تصور محال است». بنابراین تا تصور و تصویری روشن از تربیت و دین که از عناصر و مولفه های تشکیل دهنده ی تربیت دینی هستند نداشته باشیم نمی توانیم پیرامون مسئله مهم تربیت دینی و آسیب ها و آفات نظری و عملی آن و راهکارهای درمانی آسیب درمانی که در این زمینه می تواند وجود داشته باشد بحث کنیم. به همین دلیل واژه های یاد شده را بازشناسی و بازکاوی می کنیم. یکی از دانشمندان فن می گوید: مفهوم تعلیم و تربیت باید دارای چهار ویژگی اساسی باشد: 1- مفهوم تعلیم و تربیت باید روشن باشد. 2- مفهوم تعلیم و تربیت با مفهوم کسب مهارت ها و معلومات معین متفاوت باشد. 3- مفهوم تعلیم و تربیت باید قابل اجرا باشد. 4- مفهوم تعلیم و تربیت باید همه فعالیت های مربی و فرد یا شاگرد و معلم را هدایت کند. ...»[4]

واژگان کلیدی: تربیت، دین، تربیت دینی، آسیب شناسی.

تربیت:

تربیت مجموعه اعمالی است که یک فرد به عمد به منظور اثرگذاری بر شناخت ها، اعتقادات، احساسات، عواطف و رفتارهای انسان یا انسان یا انسان های دیگر، بر اسا برنامه ای سنجیده انجام می دهد.2

تربیت عبارت است از پرورش دادن، یعنی استعدادهای درونی ایی را که بالقوه در یک شی موجود است به فعلیت درآوردن و پروردن.3

پس تربیت از نسخ پرورش استعدادها وشکوفا سازی قوای وجودی انسان ها با توجه به سرشت و فطرت آنها و از جنس اثرگذاری بر ساحت های شناختی، بینشی و گرایشی است، همچنین رفتارها و اعمال انسان در یک برنامه ریزی آگاهانه و مکانیسم کاملاً مشخص است تا تربیت یعنی توسعه فکری، فزونی درونی و روحی و نیز بالندگی و پویایی وجودی انسان ها شکل گیرد و تجلی یابد و...

دین:

مجموعه عقاید، اخلاق و اعمال صورت به هم پیوسته و در هم تنیده است که جنبه های عقلی و روحی و جسمانی انسان را پوشش می دهد و به نیازهای عقلانی و معنوی پاسخگوست. به بیان دیگر دین مجموعه گزاره های عقیدتی و آموزه های معنویتی – تربیتی و احکام عملی- رفتاری است یعنی دین، معرفت و معننویت و شریعت خاص است که با عقل، قلب و یا ابعاد عقلانی، نفسانی و جسمانی انسان هماهنگی دارد.

اهمیت آسیب شناسی تربیت دینی از نگاه امام خمینی:

در اهمیت تزکیه و تهذیب و تربیت دینی حضرت امام خمینی (قدس سره) بنیان گذار نظام تربیتی در قرن بیستم می فرماید: « این تربیت هاست که یک کشور را ممکن است به کمال مطلوبی که از هر جامعه ای انسانی است برسانند و یک کشور انسانی باشد کشور مطلوب اسلام باشد. و همین تربیتها و تعلیم های بدون تربیت ممکن است که اینها در آن وقتی که مقدرات یک کشوری در دست آنهاست و همه چیز کشور به دست آنهاست کشور را به تباهی بکشند.»[5]

در جای دیگر در لزوم توأم بودن دانش و تربیت دینی می فرماید:

«آن کسی که دانش دارد، لکن دانشش توأم با یک تهذیب اخلاق و یک تربیت روحی نیست این دانش موجب این  می شود که ضررش به ملت و بر کشور زیادتر باشد از آنهایی که دانش ندارند.{  صحیفه ی امام- ج 8- ص 310 }                   

امام خمینی (قدس سره) نه تنها دانش را به تنهایی مفید نمی دانند بلکه اگر از چشمه ی جوشان تربیت الهی و ربانی سیراب نشده باشد، آن را مضر نیز می دانند:

«علم تنها فایده ندارد، علم تنها مضر است، گاهی این باران رحمت الهی است وقتی که به گل ها می خورد بوی عطر بلند می شود، عطرش عالم را می گیرد و اگر در یک قلب تربیت نشده یا فاسد بریزد این علم وارد بشود این فاسد     می کند عالم را...»2

جملات فوق از پختگی و عمقی عظیم برخوردار است و بیانگر این نکته است که حضرت امام به عنوان یک رهبر سیاسی و الهی در عصر جدید، با همه ی پیشرفت ها در علم و تکنولوژی جای عنصر تربیت دینی را خالی می بیند و از این حیث خلأی را حس می کند و سخنان او بوی هشدار می دهد و مبیّن اهمیت بالای این مسئله است در این راستا توصیه معظم له به دانشگاهیان و حوزویان این است: «علمای دانشگاه و علمای حوزه های علمی قدیمی و استادها در هر کجا که هستند با این دو رکن مواجهند: رکن آموزندگی و تربیت علمی و رکن پرورش و تربیت اخلاقی و تهذیب نفس. ما اگر فرض کنیم یک ملتی آموزش و پرورش در آن نفوذ کرد و همه ی ملت آموزش یافتند به اندازه ای که احتیاجات ملت است، و پرورش یافتند و تهذیب نفس کردند و تربیت اخلاقی شدند، ملتی که یک همچو توفیقی را پیدا بکند یک ملت نمونه ای خواهد بود.»3

آسیب شناسی تربیت دینی چیست؟

همچنین بیش از هر چیز برای انجام یک پژوهش بنیادی و مبنایی با نتایجی روشن و شفاف و محصولی کارآمد و مفید باید دید منظور از آسیب شناسی تربیت دینی چیست؟

ترکیب شناسی یا (Pathology) از علوم پزشکی به علوم اجتماعی وارد شده و در اصل به معنای مطالعه علل بیماری و عوارض و علایم غیر عادی است و در اصطلاح علوم طبیعی به معنای«مطالعه و شناخت عوامل بی نظمی ها در ارگانیسم انسانی جهت درمان بیماری های جسمانی است.» این واژه از ریشه یونانی (Pathi = Path) به معنای رنج و محنت و logy به معنای دانش ترکیب شده است.

«برگر» و «لوکمان» این اصطلاح را در حوزه مسائل اجتماعی به معنای وضعیت غیر متعارف و انحرافی که به اصلاح نیاز دارد، به کار برده اند. در آسیب شناسی اجتماعی به شناخت علل و عوامل، نشانه ها و علایم آسیب پذیری انسان در جامعه و زندگی اجتماعی، اعم از تربیتی، فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و ... می پردازد.

در حوزه آسیب شناسی دینی نیز به معنای «شناخت آسیب ها و اشکالاتی است که بر دین و معرفت دینی و دین داری و ... وارد شده یا ممکن است وارد شود.[6]

آنچه ما از واژه ی آسیب شناسی{ {pathology مراد می کنیم اصطلاحی است که هم در علوم اجتماعی مطرح است و هم در علوم روان شناختی. در علوم اجتماعی دانشی را تحت عنوان «آسیب شناسی اجتماعی» socialpathology)) رقم زده است. آسیب شناسی اجتماعی دانشی است گسترده از شعب علوم اجتماعی که به مطالعه و بررسی بی نظمی ها و  ناهنجاری ها و نابسامانی های اجتماعی می پردازد و با دسته بندی آنها به شناسایی عوامل موثر در ایجاد این ناهنجاریها ونابسامانی ها و راه های رفع آن اقدام می کند.2                                   

اینک اگر جنبه های اجتماعی آسیب شناسی تربیت دینی مد نظر ما باشد یا به عبارت دیگر اگر بخواهیم تربیت دینی را از حیث تاثیر آن و نحوه ای ظهورش در اجتماع مورد بررسی قرار دهیم در حوزه ی دانش آسیب شناسی اجتماعی قرار می گیرد لکن این تنها حیث تربیت دینی نیست.

تربیت دینی اگر نگوئیم بیش از جنبه های اجتماعی واجد جنبه های فوری و شخصیتی است لااقل باید اذعان کنیم که همان قدر که جنبه های اجتماعی تربیت دینی مهم است، جنبه های روانی، فردی و شخصیتی آن نیز از اهمیت برخوردار است و شایسته نیست که هیچ کدام را به دیگری تحویل نماییم. از این روست که در آسیب شناسی فردی و روانی باید پدیدار شناسه به تحقیق بپردازیم و با مطالعات روان شناختی و تربیتی آسیب های تربیت دینی از این حیث بررسی نماییم.

پس آسیب شناسی تربیت دینی عبارت است از شناخت و مطالعه ی ناهنجاری ها، نابسامانی ها و بی قاعدگی ها درتربیت دینی، در هر دو حیث فردی و اجتماعی برخی عنوان کلی آسیب شناسی دینی را انتخاب کرده اند و آن را چنین تعریف نموده اند:

در آسیب شناسی دینی یعنی شناختن آسیب ها و اشکالاتی که بر اعتقاد و باور دینی و یا آگاهی و معرفت دینی و یا عملی در رفتار جامعه ی دینی وارد می شود و یا ممکن است که وارد بشود.

و اینکه آسیب شناسی دینی یعنی مطالعه عدم انطباق کنش و عمل دین داری، ناهنجاری های دینی.[7]

 

نقش و اهمیت مسجد در اسلام

در فرهنگ دینى، نام «مسجد» یادآور بندگى و کرنش در پیشگاه خداوند متعال است. «مسجد» یعنى: جایگاه سجده، و سجده اوج عبادت و بندگى انسان براى خداست; «السجودُ منتهىَ العبادةِ مِن بَنی آدم.»[8] در حقیقت، برترین و اصیل ترین محل براى عبادت و تقربّ جستن به خداوند متعال مسجد است. بنابراین، در قرآن کریم بر جنبه هاى عبادى مسجد بیش از هر بعد دیگرى تکیه شده است.

مسجد جایگاه عبادت و پرستش خالصانه خداوند است; «و اَنَّ المساجدَ لِلّهِ فَلاَ تَدعُوا مَعَ اللَّهِ اَحداً.» (جن: 18) مسجد جایگاه زمزمه و نجواى صادقانه با معبود است; «وَ اَقیمُوا وُجوهَکُم عِندَ کُلِّ مَسجد وَادعُوهُ مُخلصینَ لَهُ الدّینَ». (حج: 4)

مسجد پایگاه عروج انسان از خاک به افلاک است; «سُبحانَ الّذی اَسرى بِعبدهِ لیلاً مِن المسجدِ الحرامِ اِلىَ المسجدِ الاَقصى.»(اسراء:1) مسجد زیارتگاه خاص بارى تعالى است; «اَلا طُوبَى لِعبد تَوضَّأ فی بیتهِ ثُم زارنی فی بیتی»;2خوشا به حال بنده اى که در خانه خویش وضو بگیرد، آن گاه مرا در خانه ام زیارت کند. (پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)) انوار تابناک و بى آلایش پرستش در مسجد، براى عرش نشینان پرتو افکنى مى کند،

آن سان که ستارگان آسمان براى ما خاک نشینان نور افشانى مى کنند; «اِنَّ بیُوتی فِى الارضِ المساجدُ تُضىِءُ لاِهلِ السَّماءِ کما تُضىءُ النُجومُ لاِهلِ الاَرضِ.»[9]

کوتاه سخن آن که یکى از نقش هاى اساسى مسجد آن است که زمینه عبادت پر حضور و خالصانه را فراهم نماید تا مؤمنان در آن جا با پرداختن به نماز و ذکر و دعا، زنگار غفلت از دل و جان بشویند و با خداوند متعال ـ به معناى واقعى کلمه ـ انس بگیرند.

ابعاد تربیتى مسجد به گونه اى با ابعاد عبادى آن مرتبط است; زیرا عبادت پرورش دهنده روح و روان آدمى بوده و پاسخ به آن در واقع، پاسخ به یک نیاز طبیعى و مهم اوست. کسى که نیازهاى جسمى و روانى خود را به طور منطقى پاسخ گوید شخصیتى متعادل مى یابد.

عبادت و راز و نیاز با خداوند نیاز واقعى و فطرى هر انسان و مکمّل، بلکه مقوم شخصیت اوست. گرچه عبادت در هر مکانى این نیاز روحى را به طور نسبى تأمین مى کند، ولى این نیاز در مسجد و عبادتگاه بهتر و کامل تر تأمین مى شود. بر این پایه، انسان بنا به فطرت خویش، معبد و مسجد را دوست مى دارد و بدان عشق مىورزد.

پژوهش هاى تاریخى نشان مى دهد که معبد با انسان هم راه و هم زاد بوده است. از این رو، معصومان(علیهم السلام) در سخنان خویش، مسجد را آشیانه و پناهگاه مؤمن بر شمرده اند.[10]

 پناهگاهى که انسان در آن از دغدغه و اضطراب فاصله مى گیرد و به آرامش و سکون دست مى یابد. امام صادق(علیه السلام) به مسلمانان سفارش مى کند که هنگام رویارویى با مشکلات و اندوه هاى دنیوى، به نماز و مسجد پناه ببرند.2

بدین روى، از یک نگاه، جنبه هاى عبادى مسجد را مى توان در شمار نقش تربیتى آن نیز به شمار آورد.

مسجد با ایجاد آشنایى و پیوند میان مؤمن با نخبگان و صالحان جامعه، بسترى مناسب براى پرورش و تربیت روحى، اجتماعى وى فراهم مى کند. در مکتب تربیتى اسلام و بسیارى از مکتب هاى تربیتى دیگر، «انزواطلبى» و «جمع گریزى» بیمارى روحى شناخته مى شود، در حالى که اجتماعى بودن و جمع گرایى ـ در حد معقول آن ـ نشانه سلامت روح و روان انسان و تعادل فکرى او به حساب مى آید. مسجد با فراخوانى پیوسته مسلمانان به جمع، روح جمع گرایى، انعطاف و نظم پذیرى را در آنان تقویت مى کند. افزون بر آنچه گذشت، مسجد معمولاً جایگاه طرح مشکلات و مباحث اجتماعى است و به طور طبیعى، با حضور در چنین مکانى روح تعهد و دردمندى در فرد ایجاد مى شود.آنچه اکنون به عنوان «معبد» در دیگر ادیان مطرح است، ارتباطى عمیق و ریشه دار با جامعه و مسائل اجتماعى ندارد. اما مسجد در ارتباط با مسائل اساسى و بنیادین جامعه، نهادى مؤثر و داراى جایگاه است. مسجد کانون رایزنى و مشورت است. خداوند متعال پیامبر خویش را فرمان داده تا در کارهاى مهم، با مردم مشورت کند: «و شَاوِرهم فِى الامرِ.» (آل عمران: 159) مسجد، پایگاهى است که رسیدن بدین مهم را عملى مى سازد. از این رو، نویسندگانى که مسجد را «مجلس شوراى مسلمانان» نام نهاده اند، سخنى گزاف نگفته اند.

رسم مسلمانان در زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) این بود که هرگاه حادثه اى مهم رخ مى داد، منادى ندا مى داد: «الصلاةُ جامعة»; یعنى: براى نماز در مسجد جمع شوید. این جمله براى مردم آن زمان معنایى خاص داشت. مسلمانان از این ندا مى فهمیدند که یک امر الهى مطرح است.

ابن سعد در الطبقات الکبرى به نقل از سعیدبن مسیّب گفته است: «پیش از تشریع اذان، مردم را با نداى "الصلاةُ جامعة" به مسجد و نماز جماعت فرامى خواندند. پس از آن که اذان تشریع شد با جمله مزبور، مردم را در غیر اوقات نماز، براى کارهاى مهم به مسجد فرامى خواندند».[11]

 شواهدگویایى نشان مى دهد که مسلمانان حتى در خصوص مسائل نظامى نیز در مسجد به مشورت مى پرداختند.[12]

مسجد خانه آشنایى با دردها و مشکلات اجتماعى و چاره اندیشى براى رفع آن هاست. امام خمینى(رحمه الله) در گفتارى، این نقش مسجد را مورد تأکید قرار داده، مى فرماید: «این مسجدالحرام و مساجد دیگر در زمان رسول اکرم(صلى الله علیه وآله) مرکز جنگ ها و سیاست ها و مرکز امور اجتماعى و سیاسى بوده; این طور نبوده است در مسجد پیامبر، همان مسائل عبادى نماز و روزه باشد، مسائل سیاسى اش بیش تر بوده. اسلام مى خواهد که مردم آگاهانه براى مصالح مسلمین در آن جا فعالیت کنند.».[13]

مسجد پایگاه عمومى مسلمانان و محل حضور قشرهاى گوناگون است. از این رو جایگاه مناسبى است براى تعاون اجتماعى مسلمانان و مشارکت آنان در رفع نارسایى هاى اجتماعى. مسجد در جایگاه اصیل خود، یک الگوى ارزش گذارى است، ارزش هاى فراموش شده در مسجد مطرح مى شود. در مسجد پیامبر(صلى الله علیه وآله)، گاهى کسانى یافت مى شدند که نه تنها از جهاد و ایثار بویى نبرده بودند، بلکه از راه هاى گوناگون، نفاق و دودستگى را در جامعه ترویج مى نمودند و عملاً با پیامبر(صلى الله علیه وآله) به رویارویى مى پرداختند. اما با این حال، انتظار داشتند در مسجد جایگاهى والا داشته باشند. امین الاسلام طبرسى در تفسیر خود، مى نویسد: عده اى از «مؤلفة قلوبهم» نزد پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمدند و درخواست کردند در بالاى مجلس بنشیند و فقیران و خرقه پوشان مانند سلمان، ابوذر، صهیب، عمّار و خبّاب را از خود دور کند تا آن ها خود در کنار پیامبر(صلى الله علیه وآله) باشند; زیرا حضور این افراد و مجالست آن ها با رسول خدا(صلى الله علیه وآله)، مانع از شرکت ایشان در محضر پیامبر(صلى الله علیه وآله) و همنشینى با حضرت مى گردید. با مطرح شدن این درخواست، آیه 28 سوره کهف نازل گردید: «وَ اصبِر نَفسکَ مَع الّذینَ یَدعُونَ رَبَّهُمِ بالغدّوةِ و العَشىِّ یُریدونَ وَجهَهُ وَلاتَعدُ عَیناکَ عَنهم تُریدُ زینةَ الحیوةِ الدّنیا و لاتُطِعٌ مَن اَغفلنا قلبَهُ عَن ذِکرِنا و اتَّبعَ هَویهُ و کانَ اَمرُه فُرُطاً»; شکیبا ساز خویش را با آنان که پروردگار خود را صبح گاهان و شبان گاهان مى خوانند و رضاى او را مى طلبند و یک لحظه از آنان چشم مپوش که به زینت هاى دنیا مایل شوى و هرگز از آنان که دل هایشان را از یاد خود غافل کردیم و تابع هواى نفس شدند و به تبه کارى پرداختند، متابعت مکن..[14]

مسجد هرچند یک واحد اجتماعى کوچک، ولى نماد یک جامعه اسلامى و نمونه عینى حاکمیت ارزش هاى اسلامى است. بنابراین، تحقق ارزش هایى از قبیل تقوا، علم، جهاد، برادرى، مساوات و عدالت باید از مسجد آغاز شود.

از دیگر جنبه هایى که به نقش مسجد در زمینه هاى اجتماعى و سیاسى مربوط مى شود، نقشى است که این نهاد مقدس در گسترش عدالت در ابعاد گوناگون آن و مبارزه با ظلم و بى عدالتى ایفا مى کند. از هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) مسجد را بنا نهادند، همواره آنان که مورد تعدى و ستم قرار مى گرفتند به مسجد پناه مى آوردند و داد مظلومان از ظالمان در مسجد ستانده مى شد. قضاوت هاى امیرالمؤمنین(علیه السلام)در «دکّة القضاء» مسجد کوفه در امتداد همین نقش مسجد بوده است.

در بعد عدالت اجتماعى نیز مسجد همواره کانون مبارزه با ستم و بى عدالتى بوده است. به عنوان نمونه، مى توان به خطبه آتشین فاطمه زهرا(علیهما السلام)، که در دفاع از مقام ولایت و مبارزه با ستم بر اهل بیت پیامبر(صلى الله علیه وآله) در مسجد النبى ایراد شد، اشاره کرد.در دوران انقلاب اسلامى، مردم ایران علیه نظام ستم شاهى، جلوه هایى از نقش مسجد را در بعد ستم ستیزى، آشکارا مشاهده کردند، تا آن جا که مى توان انقلاب اسلامى ایران را «فرزند مسجد» برشمرد. اکنون نیز جلوه هایى از همین مبارزات مقدس را در برخى از کشورهاى اسلامى مانند الجزایر، فلسطین اشغالى و بحرین شاهدیم.

از دیگر نقش هاى اجتماعى و سیاسى مسجد، مى توان کارکرد مسجد را در پرورش نیروهاى متعهدى دانست که حکومت اسلامى به آن ها نیاز دارد; زیرا مسجد بار هدایت فکرى و تربیتى نیروهاى جامعه را بر دوش دارد. در سایه رفت و آمد به مسجد، خلق و خوى ها و آداب و منش هاى افراد تا حدّ زیادى هویدا مى شود. این شناسایى در روابط افراد با یکدیگر سازنده و مؤثر است. حاکمیت اسلامى نیز مى تواند از این رهگذر، نیروهاى متعهد و مورد نیاز خود را بشناسد.

مسجد بستر مناسبى براى تحقق امر به معروف و نهى از منکر مى باشد; زیرا مرکز حضور و تجمع نیروهاى زبده و برگزیده است; «لاَیأتی المسجدُ مِن کُلِّ قبیلة اِلاّ وافدُها و مِن کلِّ اهلِ بیت الاّ نَجیبُها.» [15]

مسجد پایگاه جوان مردانى است که در برابر تعرضّ به مقدسات دینى برمى آشوبند و عرصه را بر متجاوزان به حریم دین تنگ مى کنند. مسجد جایگاه گرد آمدن فرزندان مکتب است; آنان که با یک دست قرآن و با دستى دیگر سلاح برگرفته اند. این حضور نشان قدرت و عزت اسلام و مسلمانان است و سبب مى شود تا خیره سران نتوانند به حریم دین تجاوز کنند. از سوى دیگر، در سایه تجمع و انسجامى که مؤمنان در مسجد مى یابند، مى توان بهترین تشکّل مردمى را براى مبارزه با منکرات و مفاسد اجتماعى پى ریزى نمود. جامعه اى که در راه تحقق ارزش هاى اسلامى گام برمى دارد هیچ گاه از دستبرد و تجاوز دشمنان دین ایمن نمى ماند. «و لا یَزالونَ یُقاتلونَکم حتّى یَردُّوکم عَن دینِکم» (بقره: 217); کافران همواره با شما مى جنگند تا آن گاه که شما را از دینتان برگردانند.

همچنین در جهاد اسلامى، رسیدن به پیروزى همواره در گرو برخوردارى از نیروهاى رزمنده، مؤمن، معتقد و مکتبى است. مسجد در این زمینه، نقشى حیاتى ایفا مى کند; زیرا در حقیقت، رزمندگان مدافع اسلام، پرورش یافتگان مساجدند. دست پرورده مسجد گاه چنان به بار مى نشیند که حتى مربیان خود را نیز دچار شگفتى مى کند. آنان در نهایت، خار چشم دشمنان دین و مایه عزت و آبروى مسلمانان مى شوند. خداى تعالى ستم ستیزى این گونه مسلمانان پارسا و جهادگر را چنین ترسیم مى نماید: «و مَثَلهم فِى اِلانجیلِ کزرع اَخرجَ شَطْئهُ فَآزرهُ فَاستغلظَ فاَستوى عَلى سُوقِه یُعجبُ الزُّراعَ لِیغیظَ بِهم الکُفّارَ» (فتح: 29); مثل پیروان راستین پیامبر در انجیل، همچون نهالى است که جوانه خویش را از زمین بیرون مى آورد، نیرومند و استوار مى شود و بر پاى خویش مى ایستد تا آن که مایه خشم و غضب کافران مى شود.

در دوران ما نیز بوستان مسجد چنین گل هایى پرورد و امام خمینى(رحمه الله) درباره آنان فرمود: «شما ما را با فداکارى ها و خدمتتان خجل کردید. شما حجت را بر ما تمام کردید. شما با کارهاى خودتان سبب مباهات و افتخار پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) شده اید. شما امام زمان ـ عجل الله تعالى فرجه الشریف ـ را روسفید کردید. شما در پیشگاه خداوند متعال مقامى دارید که ما باید به شما غبطه ببریم.» .[16]

جایگاه مسجد در متون اسلامى

الف ـ آیات

«قُل اَمرَ رَبّی بِالقسطِ وَ اَقیمُوا وُجوهَکم عِندَ کُلِّ مسجد و ادعُوهُ مُخلصینَ لَه الدّینَ کَما بَدأَکم تَعودوُنَ.» (اعراف: 29); بگو: پروردگارم به عدالت فرمان داده است و توجه خویش را در هر مسجد (و به هنگام عبادت) به سوى او کنید و او را بخوانید و دین خود را براى او خالص گردانید و بدانید همان گونه که در آغاز شما را آفرید، بار دیگر در رستاخیز بازمى گردید.

«مَا کانَ لِلمشرکینَ اَن یَعمُروا مَساجدَ اللّهِ شاهدینَ عَلى اَنفسِهم بِالکفرِ اُولئکَ حَبِطَتْ اَعمالُهم و فِى النّارِ هُم خَالدونَ.» (توبه: 17); مشرکان را نشاید که به آبادانى مساجد بپردازند، در حالى که خود بر کفر خویشتن گواهى مى دهند. اعمال آن ها بى ثمر است و ایشان در دوزخ جاودانه خواهند بود.

«اِنّما یَعُْمرُ مَساجدَ اللّهِ مَن آمنَ بِاللّهِ و الیومِ الآخرِ... .» (توبه: 18); مساجد الهى را تنها کسى آباد مى کند که ایمان به خدا و روز قیامت آورد و نماز را به پا دارد و زکات را بپردازد و از چیزى جز خدا نترسد. امید است چنین گروهى هدایت یابند.

منظور از آباد ساختن مساجد صرفاً آبادى ساختمان نیست، بلکه به معناى اجتماع و شرکت در مسجد نیز مى باشد. بنابراین، مشرکان نه حق شرکت در مساجد را دارند و نه حق تعمیر و بناى ساختمان آن ها را. عمران مسجد به هر شکلى که باشد، باید به دست مسلمانان انجام گیرد. البته متولّیان و پاسداران مساجد نیز باید از میان پاک ترین افراد انتخاب شوند. باید دست هاى ناپاک را از تمام این مراکز مقدس کوتاه کرد.

از روزى که گروهى از زمامداران جبار و یا ثروتمندان آلوده و گنه کار دست به ساخت مساجد و مراکز اسلامى زدند، روح معنویت و برنامه هاى سازنده در آن ها مسخ شد. از این روست که مى بینیم بسیارى از این گونه مساجد در کشورهاى اسلامى شکل مسجد ضرار به خود گرفته است; ساختمان هایى عظیم و باشکوه و داراى جلوه هاى ظاهرى و زیبا، اما درون تهى و بى روح.

ممکن است بعضى بگویند چه مانعى دارد که از سرمایه هاى غیر مسلمانان براى عمران و آبادى این مراکز استفاده کنیم؟ اما آن ها که چنین مى گویند، توجه به این نکته اساسى ندارند که اسلام همه جا عمل صالح را میوه درخت ایمان مى شمرد. نیت هاى ناپاک ممکن نیست عمل پاکى به وجود آورد و محصول مفیدى از خود نشان دهد.

جمله «لم یخشَ الا الله» در دنباله آیه، نشان مى دهد که عمران و آبادى و نگه دارى مساجد جز در سایه شهادت و شجاعت ممکن نیست. هنگامى این مراکز مقدس اسلامى به صورت کانون هاى انسان سازى و کلاس هاى عالى تربیت در مى آید که بنیان گذاران و پاسداران شجاعى داشته باشد; آن ها که از هیچ کس جز خدا نترسند و تحت تأثیر هیچ مقام و قدرتى قرار نگیرند و برنامه اى جز برنامه هاى الهى در آن پیاده نکنند. آنچه امروز بیش تر اهمیت دارد، عمران و آبادى معنوى مساجد است و به تعبیر دیگر، بیش از آنچه به ساختن مسجد اهمیت مى دهیم، باید به ساختن افرادى که اهل مسجد و پاسداران مسجد و حافظان آن اند اهمیت بدهیم.

مسجد باید کانونى باشد براى هرگونه حرکت و جنبش سازنده اسلامى در زمینه آگاهى و بیدارى مردم و پاک سازى محیط و آماده ساختن مسلمانان براى دفاع از میراث هاى اسلام. به خصوص باید توجه داشت که مسجد مرکزى براى جوانان با ایمان گردد[17].

در ذیل آیات 17 و 18 سوره توبه (ما کانَ لِلمشرکینَ اَن یَعمرُوا ...)، تفسیر کاشف مى نویسد: «... به این سان مى بینیم از آغاز، چگونه مسجد پیوندى ناگسستنى با عبادت، فرهنگ، اقتصاد و سیاست دارد و چگونه با این آیات، ولایت مشرکان را بر مسجدالحرام لغو مى کند و اجازه نمى دهد سیاست را از اسلام و مسجد جدا سازند و اداره و عمارت مسجد و سقایت حجاج از مشرکان را به دست گیرند، بلکه باید عمارت و ولایت مساجد خدا به دست افراد با ایمان و متعهد و عامل به دستورهاى اسلام (به ویژه نماز، زکات) باشد و آن ها جز از خدا، از کسى نترسند. با این آیات، از زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله)مسجد به صورت کانون عبادى ـ سیاسى در آمد.» [18]

«اِنّما یَعمُر مَساجَد اللّهِ ... .» مساجد خدا را تنها کسانى آباد مى کنند که ایمان به خدا دارند ... بعضى عمران مساجد را به بناى ساختمان و بعضى به اجتماع و رونق دادن آن مى دانند و بعضى هر دو معنا را از مفهوم وسیع آیه استفاده مى کنند. 2

طبیعى است آباد کردن مسجد تنها روى هم گذاشتن سنگ و آجر نیست; زیرا این کار را طاغوتیان بهتر انجام مى دهند، بلکه ساختن با اخلاص و رونق دادن آن با حضور و اجتماع نمازگزاران و زکات دادن و آن را محراب قرار دادن براى مبارزه با شیطان نفس و دشمنان خداست.3

عرفا گفته اند: «مساجد اعضاى بنده است که به وقت سجود بر زمین نهاده، عمارتش آن است که آن را به ادب شرع دارند و به زیور حرمت بیارایند و هرگز پیش مخلوق از بهر دنیا بر زمین ننهند و جز خداى جل جلاله را استحقاق سجود ندانند.» 4

فخر رازى در ارتباط زکات و عمارت مسجد مى نویسد: «اعتبار اقامه نماز و پرداخت زکات در عمران و آبادى مسجد گویى دلالت دارد بر این که آبادى مسجد به حضور در آن است; زیرا وقتى انسان نمازگزار باشد، در مسجد حضور به هم مى رساند و مسجد را رونق و آبادى مى بخشد و وقتى زکات دهنده باشد، طوایف فقرا و مساکین براى دریافت زکات، به مسجد روى مى آورند و بدین وسیله، مسجد آباد مى گردد.» [19]

ـ آیه دیگرى که درباره مسجد در قرآن ذکر شده آیه 114 سوره بقره است: «و مَن اَظلمُ مِمّن مَنعَ مَساجدَ اللّهِ اَن یُذکرَ فیها اسمهُ وَسعى فی خرابِها اوُلئکَ مَا کانَ لَهم اَن یَدخلوُها اِلاّ خَائفینَ لَهم فِى الدُّنیا خِزىٌ و فِى الاخرةِ عذابٌ عظیمٌ»; و چه کسى ستمکارتر از کسانى است که از بردن نام خدا در مساجد او جلوگیرى مى کنند و سعى در ویرانى آن ها دارند. شایسته نیست آنان جز با ترس و وحشت وارد این کانون هاى عبادت شوند. و بهره آن ها در دنیا رسوایى و در سراى دیگر عذاب عظیم است.

این آیه مصداق کامل عمل رژیم ستم شاهى و عمّال جیره خوار او بود که در دوران انقلاب و پیش از آن با شیوه هاى گوناگون، سعى در ممانعت از اجتماع مردم در مساجد داشتند و عملاً به تخریب باطنى آن ها دست مى زدند; چرا که تخریب و ویرانى مسجد صرف از بین بردن ساختمان آن نیست. اگر مسجد داراى روح عبادت و فعالیت مذهبى نباشد ویرانه اى بیش نیست. بر این اساس، خداوند متعال از کسانى که سعى دارند مانع عبادت در مساجد شوند و از بردن نام خدا و ایجاد ارتباط بین عبد و معبود در آن ها جلوگیرى نمایند به عنوان ستم کارترین مردم نام مى برد و به مؤمنان سفارش مى کند در مقابل این زورگویى ها مقاومت نمایند، به طورى که دشمنان نه تنها مانع اعمال آن ها نگردند، بلکه در درون خود، ترس و دلهره اى را احساس کنند تا توان ورود به این مکان مقدس را نداشته باشند. این جزاى دنیایى آن هاست که چنین خوار و رسوا شوند. البته خداوند متعال در قیامت به عذاب عظیم گرفتارشان خواهد کرد.

این آیه شریفه به روشنى، نقشى را که مساجد مى توانند در تربیت اجتماعى، سیاسى و دینى مردم مسلمان داشته باشند، بیان مى دارد. «وَالّذینَ اتّخذُوا مَسجداً ضِراراً و کُفراً و تَفریقاً بینَ المؤمنینَ و اِرصاداً لِمَن حَاربَ اللّهَ و رَسولَه مِن قبلُ ولَیحلفنَّ اِن اَردنَا اِلاّ الحُسنى و اللّهُ یَشهدُ اِنّهم لَکاذبونَ». «لاَتَقُم فیهِ اَبداً لَمسجدٌ اُسّسَ عَلَى التّقوى مِن اَوّلِ یَوم اَحقُّ اَن تَقومَ فیه، فیهِ رجالٌ یُجبّونَ اَن یَتطهَّروُا وَاللّهُ یُحبُّ المطّهّرینَ» (توبه: 107 و 108); گروهى دیگر از آنان، کسانى هستند که مسجدى ساختند براى زیان رساندن به مسلمانان و تقویت کفر و تفرقه میان مؤمنان و کمین گاه براى کسى که با خدا و پیامبرش از پیش مبارزه کرده بود. آن ها سوگند یاد مى کنند که نظرى جز نیکى و خدمت نداشته ایم، اما خداوند گواهى مى دهد که آنان دروغ مى گویند. هرگز در آن مسجد (ضرار) قیام (اقامه نماز و عبادت) مکن; آن مسجدى که از روز نخست بر پایه تقوا بنا شده شایسته تر است که در آن قیام کنى; زیرا در آن مردانى هستند که دوست دارند پاکیزه باشند و خداوند پاکیزگان را دوست دارد.

ب ـ روایات

قطب راوندى در کتاب لب اللباب، از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) نقل مى کند: مَن احب الله فلیحبنّى، و من احبّنى فلیحّب عترتى، انى تارک فیکم الثقلین، کتاب الله و عترتى، و من احب عترتى، فلیحب القرآن، و من احب القرآن فلیحّب المساجد فانها افنیة الله و ابنیته، اذن فى رفعها و بارک فیها، میمونةٌ، میمون اهلها مزیّنه، مُزّین اهلها، محفوظه اهلها، هُم فى صلوتهم، والله فى حوائجهم هم فى مساجدهم والله من ورائهم «کسى که خدا را دوست دارد، قطعاً مرا دوست خواهد داشت و آن که مرا دوست بدارد باید خاندان و اهل بیت مرا نیز دوست داشته باشد. من در میان شما دو چیز گران سنگ باقى مى گذارم: کتاب خدا و اهل بیتم و هر که اهل بیت مرا دوست بدارد، حتماً قرآن را نیز دوست مى دارد و هر که دوست دار قرآن باشد مساجد را نیز دوست مى دارد; چرا که مساجد درگاه ها و خانه هاى خداست. در مرتفع ساختن آن ها اذن داده شده و خدا در آن ها برکت قرار داده است. اهل مسجد، مبارک و محترم و آراسته و از خطرات در امانند. آن ها در نمازند و خداوند در کار رفع نیاز آن هاست، آنان در مسجدند و خداى بزرگ بر آن ها ناظر و محیط است.»

همچنین از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل شده است که فرمودند:

«بهترین مردم کسانى هستند که پیش از همه به مسجد داخل مى شوند و آخر از همه از مسجد خارج مى شوند.»

در درراللالى نیز از آن حضرت(صلى الله علیه وآله) نقل شده است: «هرگاه گروهى در مسجدى از مساجد خدا به تلاوت کتاب خدا و فراگیرى آن بپردازند، قطعاً آرامش و رحمت خدا بر آنان نازل مى شود و خداوند نام آنان را در زمره یاران خویش ثبت مى فرماید. و هر که رفتارش او را در مسیر حق کُند نماید نسبت هاى خویشاوندى اش نمى تواند به او سرعت بخشد.»

حضرت على(علیه السلام) مى فرمایند: «کسى که به مسجد مى رود، به یکى از هشت چیز مى رسد:

1ـ دوستى که در راه خدا از او استفاده مى کند;
2ـ دانشى که نکته آموزنده اى به او مى دهد;
3ـ آیه اى از آیات الهى را فرا مى گیرد;
4ـ کلمه اى مى شنود که موجب هدایت او مى گردد;
5ـ رحمتى به او مى رسد;
6ـ کلمه اى فرامى گیرد که او را از شک باز مى دارد;
7 و 8ـ گناهى را به دلیل ترس یا شرم ترک مى کند.» [20]

پیامبر(صلى الله علیه وآله) خطاب به ابوذر مى فرماید: «اى ابوذر، هر کس براى خدا بر قطعه اى از زمین سجده کند، آن زمین در روز قیامت به نفع وى گواهى خواهد داد. هر گروهى که در مکانى فرود مى آیند (چنانچه نیکو کار باشند) آن مکان بر آن ها درود مى فرستد و (چنانچه) گنه کار باشند، آنان را نفرین و سرزنش مى کند. اى ابوذر، بخش هاى زمین، هر صبح و شام با یکدیگر به گفتوگو مى پردازند; یکى به دیگرى مى گوید: اى همسایه، آیا امروز با کسى که به یاد خداوند باشد یا بنده اى که پیشانیش را براى سجده بر تو نهند برخورد داشته اى؟ پاسخ برخى مثبت است و برخى منفى. بخش هایى از زمین که با چنین انسان هایى رو به رو شده اند، به شور و وجد آمده، احساس شادى مى کنند. آنان این موفقیت را که چنین انسان هایى بر آن ها عبور کرده اند، براى خود فضیلت و امتیازى بر همسایه به شمار مى آورند.»

امام صادق(علیه السلام) مى فرماید: «کسى که به سوى مسجد گام بر مى دارد، بر هیچ خشک و ترى پا نمى نهد جز آن که از زمین اول تا هفتم براى او تسبیح مى گویند.»

شاید مقصود از این حدیث آن است که زمین، چون مؤمن مسجدى را مى شناسد، او را ثنا و ستایش مى کند. شاید هم مقصود آن است که زمین، خداوند را تسبیح مى گوید، ولى ثواب آن نصیب انسان مسجدى مى شود.

در حدیثى از پیامبر(صلى الله علیه وآله) آمده است: «مسجد همدمانى دارد که فرشتگان خدا با آنان همنشین و مأنوس اند. هرگاه اینان در مسجد، حضور نیابند، فرشتگان سراغشان را مى گیرند. به هنگام بیمارى، از آنان عیادت و دل جویى مى کنند و در سختى ها، به یارى شان مى شتابند.» [21]

ج ـ تاریخ اسلام

در اسلام، مسجد جایگاهى به وسعت یک مکتب جامع و زنده و متناسب با هدف ها و آرمان هاى یک رسالت جهانى و ظرفیتى فراگیر و به فراخى تمامى انسان ها و همه بشریت دارد.اسلام نظامى است که بر پایه ایمان به وحدانیت خداوند عزّوجل بنا نهاده شده و مسلمانان امّتى واحدند که نظام اسلامى آن ها را بر اساس یک سوگند مشترک گرد هم آورده است. بدین روى، مى توان گفت مسجد مرکز اسلام و خانه مسلمانان است و رسول اکرم(صلى الله علیه وآله)صاحب دعوت اسلامى و روشن کننده مشعل این وحدت. او اولین کسى است که مسجد را با یک چهارچوب سیاسى، اجتماعى و فکرى بنا نمود و آن را مقر خویش قرار داد تا اعراب از هر جاى جزیرة العرب و یا خارج از آن به زیارتش مشرف شوند و درباره دین و دنیاى خویش از وى سؤال کنند. 2

دین اسلام تنها آیین نجات بخش و سعادت آفرین بشر است که در همه جنبه هاى زندگى، اعم از اعتقادى، اجتماعى، سیاسى، فرهنگى، اخلاقى و اقتصادى، برنامه هاى جامع و کاملى تنظیم نموده و همه را براى آموختن این درس ها زیر چتر تعلیم و تربیت خود قرار مى دهد. از این رو، پیش از هر چیز، به کانونى پر جاذبه نیاز است که بتواند همه اقشار را به خود جذب نماید و در خود جاى دهد. بر این اساس، پیامبر گرامى اسلام(صلى الله علیه وآله) در نخستین فرصتى که در راه دعوت به اسلام به دست آورد، به تأسیس مسجد به عنوان یک پایگاه مهم اجتماعى و تربیتى اسلام اقدام نمود و در اولین قدم، در فاصله زمانى کوتاهى که قریب هفده روز طول کشید، در بین راه هجرت به مدینه و در چند کیلومترى این شهر، اقدام به تأسیس مسجد قبا نمود و به تعلیم و تربیت مسلمانان پرداخت. پس از ورود به مدینه نیز اولین اقدام پیامبر(صلى الله علیه وآله) ساختن مسجد مدینه بود که قرن هاست پایگاه مقدس اجتماعى و تربیتى مسلمانان مى باشد. بر این اساس، هر روز که از عمر اسلام مى گذرد و این دین آسمانى در دل هاى شایسته و پاک نفوذ بیش ترى پیدا مى کند، بر تعداد مساجد افزوده مى شود. این موضوع بیش تر به این دلیل است که کلیه معارف و مظاهر اسلامى از مسجد سرچشمه مى گیرد و در دنیاى اسلام گسترش پیدا مى کند.

1.مسجد; کانون مذهبى ـ اجتماعى:کار مسجد تنها عبادت نیست، مسجد به عنوان خانه خدا، در فقه اسلامى جایگاه ویژه اى دارد و براى آن احکام خاصى وضع شده است. مسجد جایگاه ارشاد و تبلیغ مسائل اسلامى است. پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و سپس خلفا ارشادات خود را در مسجد بیان مى کردند و مسلمانان براى آموزش مسائل دینى به مساجد روى مى آوردند. بنابراین، مساجد در پى تغییر روحیات و خُلقیات مردم بر اساس موازین اسلامى بودند و در نهایت، ساختار اجتماع در جهت هماهنگى با اصول اعتقاد اسلامى تغییر مى یافت.

2. مسجد; کانون عبادى:علاوه بر این یکى از ارکان اساسى ادیان الهى و به ویژه اسلام، عبادت است. عبادت در معناى خاص آن، یعنى: راز و نیاز با خداوند و نجواى با او. جوهر و جان عبادت، حضور قلب و توجه دل به خداست .

بشر بر پایه فطرت خود، توحید و یگانگى خداوند را درک مى کند و ذات پاک حق را از وابستگى به زمان یا مکانى خاص منزّه مى داند. با این حال، گویا گرایش فطرى دیگرى نیز او را وادار مى کند تا در مکانى که انتساب بیش ترى با خداوند دارد، او را پرستش نماید و با او راز و نیاز کند. جایگاهى که منسوب به خداست، بهتر مى تواند بشر را از امواج دغدغه ها و اضطراب ها دور کند و به ساحل آرامش و اطمینان برساند.

3. مسجد مرکز اجتماع:از آغاز اسلام، از مسجد علاوه بر وظایف دینى و الهى، استفاده هاى دیگرى نیز شده است. این کار حتى پیش از هجرت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)از مکّه به مدینه نیز صورت مى گرفت; مردم براى بحث در مسائل روزانه و براى کارهاى مهم دیگر گرد کعبه جمع مى شدند، پیامبر مى نشستند و افراد به ملاقات ایشان مى آمدند. و با آن حضرت به بحث و گفتوگو مى پرداختند.

با ساختن مسجد پیامبر(صلى الله علیه وآله) در مدینه، استفاده از این مؤسسه جدید به عنوان مرکز تجمع مردم شروع شد. به زودى حضرت محمد(صلى الله علیه وآله)و پیروان او مسجد را به عنوان محل عبادت و مرکز تجمع خود در آوردند. این عقیده وقتى قطعى و واقعى به نظر مى رسد که مى بینیم فعالیت هاى متعددى در مسجد انجام مى گیرد. مى گویند: پیامبر(صلى الله علیه وآله) به طور مرتب از همراهان خود در مسجد دیدن مى کردند، با آن ها درباره مسائل دینى و دیگر مسائل به گفتوگو مى پرداختند و براى جنگ ها نقشه مى کشیدند، نمایندگانى به نقاط دور دست مى فرستادند و هدایاى دولت ها و قبایل را دریافت مى داشتند، بیش تر اوقات چادرهایى در حیاط مسجد براى پذیرایى از مهمانان حضرت محمد(صلى الله علیه وآله) بر پا مى گردید.

مسجد به عنوان یک مرکز اجتماعى از سه طریق، به مراجعان خود خدمت مى کرد: خدمت اجتماعى، سیاسى و آموزشى. وسعت و شدت هر یک از این وظایف و نقش ها از محلى تا محل دیگر تفاوت پیدا مى کرد و این اختلاف مربوط به مشخصات و کیفیات هر یک از آن نواحى بود.

مسجد به دلیل در دسترس بودن، محل مناسبى براى برگزارى و انجام مراسم گوناگون اجتماعى و مذهبى مسلمانان شد. گویند: حضرت محمد(صلى الله علیه وآله)به گروهى از سودانى ها اجازه داد که با سپر و نیزه نمایشى در مسجد پیامبر اجرا کنند.

همچنین تهیه موادى که براى تأمین آسایش لازم بود و خدمات دارویى و پزشکى براى اعضاى مساجد، به خصوص مساجد بزرگ، فراهم مى شد. عبدالوّهاب مى نویسد که در سال 707 ق. ـ یعنى: زمانى که کار مسجد سلطان حسن در قاهره شروع شد ـ سلطان دستور داد تا یک گروه پزشکى شامل یک پزشک عمومى، یک چشم پزشک و یک جرّاح، جزو کارمندان مسجد شود. این سه طبیب همه روزه در مسجد، دانشجویان و سایر نیازمندان را معالجه مى کردند. [22]

4. مسجد و سیاست:از همان اوایل، مسجد علاوه بر محل تجمع مسلمانان، محل امور سیاسى آن ها نیز بوده. خواست پیامبر(صلى الله علیه وآله)از ساختن مسجد هر چه بوده باشد، با پیشرفت اسلام، مسجد اهمیت بیش ترى پیدا کرد و مرکز سیاسى و مذهبى جامعه جدید گردید. در مسجد، مؤمنان براى عبادت به دور پیامبر(صلى الله علیه وآله) گرد مى آمدند و ایشان سخنان خود را که شامل تسلیم شدن در برابر اراده خداوند و اصول مربوط به زندگى اجتماعى بود بیان مى کرد و امور مذهبى و سیاسى مسلمانان توسط مسجد اداره مى شد.

ارتباط بین مسجد و سیاست به روش هاى متعدد انجام مى گرفت; یکى از آن ها این بود که پس از هر فتحى، مسلمانان سعى مى کردند مسجدى در وسط شهر و نزدیک محل اسکان حاکم شهر، که دارالاماره گفته مى شد، بنا کنند. در بعضى شهرها، مسجد به قدرى نزدیک به دارالاماره ساخته مى شد که دو ساختمان به یکدیگر ارتباط پیدا مى کردند و این ارتباط نزدیک نشان دهنده این واقعیت بود که حاکم شهر مسؤول مذهبى و سیاسى آن جامعه است. ساخت و جوهر اسلام در این است که مذهب و سیاست از هم جدا نباشند.

یک نفر مى تواند در دو زمینه فعالیت داشته باشد; یعنى: هم حاکم باشد و هم رهبر مذهبى; یک ساختمان ـ یعنى: مسجد ـ نیز مرکز جلب مردم در امور سیاسى و مذهبى بود.

ارتباط مسجد با سیاست در این واقعیت نیز مشهود است که مسجد در زمان صلح یا جنگ، در خدمت جامعه بود. به قول یکى از نویسندگان، چون جنگ یکى از لازمه هاى ناگسستنى اوایل اسلام بود، مسجد نیز صحنه رویدادهاى شبیه جنگ شده بود. پیدرسن با استفاده از اطلاعات مورخان اولیه اسلام، مى نویسد که نتیجه جنگ ها و برخوردهاى نظامى معمولاً در مساجد اعلام مى شد و مشاوران جنگى در مسجد حضور داشتند و دستورها و فرامینى که در رابطه با جنگ صادر مى شد، از طرف فرمانده نظامى یا حاکم اعلام مى گشت.

عبدالوهاب مى گوید: موقعى که مخلد بن کیداد علیه حکومت فاطمیه شورید، سنّى هاى قیروان (تونس) در مسجد بزرگ شهر جمع شدند و ضمن بحث درباره این شورش، تصمیم گرفتند با نیروى انسانى و اسلحه از آن حمایت کنند. در سال 333 هـ ق هزاران جنگجوى سنّى در مسجد قیروان جمع شدند و سپس به طرف المهدیه، پایتخت و مرکز بنى عبید، به راه افتادند.

بعضى از مساجد از این لحاظ وضع بهترى داشتند; مسجد «تنکیز» (Tankiz)، که در سال 717 هـ ق در دمشق ساخته شد، از طرف ترکان عثمانى و سپس از طرف فرانسویان به عنوان دانشگاه نظامى مورد استفاده قرار گرفت; سالن هاى بزرگ مسجد به صورت کلاس در آمد و از آن ها به عنوان خوابگاه نیز استفاده مى شد.

ماهر مى نویسد: موقعى مى توان به نقش سیاسى در جامعه اسلامى پى برد که بدانیم نام «خلیفه» در مراسم نماز جمعه نشانه ادامه قدرت و حکومت او و حذف نام او از خطبه هاى نماز جمعه به مفهوم مرگ، کناره گیرى و یا از کار برکنار شدن خلیفه بوده است.

تنبیه و گوش مالى نیز گاهى از طرف خلیفه و عمّال او در مسجد انجام مى گرفت و در کارهایى از این نوع، تنبیه جنبه رسمى به خود مى گرفت; مثلاً دستور داده شده بود که هیچ کس نباید آن عده از همراهان پیامبر(صلى الله علیه وآله) را که با خلافت حضرت على(علیه السلام)مخالف بودند، طرف دارى نماید. مى گویند که لعن و نفرین به این همراهان پیامبر بر دیوار مساجد بغداد ـ آن زمان ـ نوشته شده بود.

قطعاً این اقدامات تبلیغاتى تنها از طرف متعصبان مذهبى به عمل نمى آمد، بلکه فرصت طلبان سیاسى نیز به آن دامن مى زدند. مبلغان ماهر به نام «داعیان»، در بعضى از مساجد استخدام شده بودند تا درباره صفات مذهبى و سیاسى حکام وقت سخنرانى کنند.

توفیق، نویسنده عرب، در این مورد مى نویسد: در زمان سلطنت الحاکم (411 ـ 386 ق)، مبلغان استخدام مى شدند تا در «جامع الأزهر» به تبلیغ سلسله فاطمى بپردازند

این اختلاف عقاید نتایج برخورد شدید بین گروه هاى مخالف بود. خلیفه عباسى، المقتدر، دستور داده بود که مسجد «براثا» واقع در بغداد، خراب و از بین برده شود. این دستور به این دلیل صادر شده بود که شیعیان بغداد در آن مسجد، نام همراهان پیغمبر اسلام(صلى الله علیه وآله) را بر زبان آورده و علیه خلیفه مطالبى گفته بودند. همچنین مى خوانیم که در حوالى سال 365 ق. دانشجویان و استادان سنّى مسجدالازهر به شدت نسبت به انتخاب على بن نعمان، که تحت الحمایه خلفاى فاطمى بود، به ریاست قضات یا «قاضى القضات» الازهر مخالفت نشان دادند و در نتیجه این مخالفت، بسیارى از استادان دستگیر و زندانى گشتند.

5. مسجد; محل بیت المال مسلمانان:مسجد در صدر اسلام و سپس در زمان هاى بعد، مکانى براى حفظ خزانه مملکت اسلامى بود. در کتب تاریخ اسلامى، فراوان اشاره شده است به جایى در مسجد به نام «قبة بیت المال» که خلفا ثروت نقدى عمومى را که از طریق زکات و مالیات اسلامى و غنایم جنگى به دست مى آمد، در آن جا جمع و حفظ مى کردند.

تقى الدین المقریزى در کتاب خطط درباره مسجد جامعى که عمروبن العاص در فسطاط مصر بنا کرد، مى گوید: بیت المال مسلمانان در بالاى فوّاره در مسجد جامع قرار داشت، که آن را اسامه بن زید تنوخى، متوّلى مصر در سال 970 ق. بنا کرد. در آن زمان، امیر مصر عبدالملک بن رفاعه الفهمى بود. [23]

ابن رسته، از علماى قرن سوم هجرى، بیت المال مذکور را در کتاب الاعلاق النفسیه (ص 116) توصیف کرده و گفته است: این مکان، شبیه قبه اى بود که داراى درهایى از آهن بود و در سمت جلوى منبر قرارداشت. مسجد جامع ابن طولون، که در سال 263 در قاهره ساخته شد، به دستور خود وى، پس از عشا قفل و بسته مى شد; زیرا بیت المال در آن قرار داشت.

این مسأله، که خزانه دولت یا بیت المال در مسجد جامع شهر نگه دارى مى شد، نشانگر ارتباط محکم بین مذهب و سیاست بود. بیش تر صاحب نظران معتقدند که این رسم از زمان هاى اول حکومت خلفا شروع شد; آن ها مسجد را محل امنى براى نگه دارى ثروت ملى مى دانستند.

ماهر مى گوید: خزانه شهر دمشق براى مدتى در مسجد اموى نگه دارى مى شد.

پیدرسن مى نویسد که در فلسطین، خزانه هر شهر در مسجد جامع آن شهر نگه دارى مى شد.


6. مسجد و قضاوت:«المسجدُ قصرُ العدلِ» تعبیرى است که طه الولى در کتاب المساجد فى الاسلام به کار برده است.

على(علیه السلام)، امیرالمؤمنین و خلیفه رسول الله(صلى الله علیه وآله) ایام معیّنى از هفته در مسجد جامع مى نشست تا بین مردم قضاوت نماید و در پرتو عدالت اسلامى، به حل و فصل اختلافات و منازعات مردم مى پرداخت.

دائرة المعارف اسلام از کار قضاوت در مساجد به عنوان یک فعالیت سیاسى نام برده، مى نویسد: این واقعیت که مسجد به عنوان دادگاه قضاوت مورد استفاده قرار مى گرفت، نشان دهنده فعالیت هاى سیاسى مسجد بود; زیرا از ابتدا، در جامعه مسلمانان، صدور رأى به طریق حکمیّت از وظایف حاکم به شمار مى آمد و چون بنیانگذار اسلام، حضرت محمد(صلى الله علیه وآله)، بیش تر اختلافات را در مسجد حل و فصل مى کرد، بنابراین، انجام این گونه امور، در مسجد پیش از تشکیل دادگاه هاى معمولى، از کارهاى عادى بود.

7. مسجد; مرکز آموزش:مساجد نهادهاى اساسى آموزش در زمینه هاى قرآن، احکام، اخلاق و علومى مانند کلام و فقه بوده اند. در پیوند با همین نقش آموزشى، به تدریج، مساجد عهده دار کتابخانه هاى عظیم و پر رونقى شدند که در برخى از شهرهاى ایران امروز نیز وجود دارد.

مساجد محل پرورش استادان بزرگى بودند که بعدها خود از علما و مدرسان بنام اسلام گردیدند. طى قرن ها، که تمدن اسلامى سیر نزولى خود را طى مى کرد، مساجد دیگر به عنوان یک نهاد اسلامى، نقش ها و کارکردهاى مذکور را ایفا نمى کرد. با توجه به تحولاتى که در اروپا رخ داده بود و در آن کلیسا صرفاً نقش عبادى داشت، در بازتاب این تحول فکرى بر جوامع اسلامى، در کشورهاى اسلامى نیز مساجد از نقش اصلى خود تهى گردید و تنها به یک بعد آن، که عبادت بود، توجه مى شد.

8. مسجد و دانشگاه:مبالغه نیست اگر گفته شود که مسجد در گذشته، همان نقشى را داشت که دانشگاه ها و مؤسسات آموزش عالى کنونى دارند. اساطین علما، که مسلمانان به آن ها مباهات مى کنند، حیات علمى خود را در رواق هاى مساجد سپرى مى کردند و آن گاه که بهره کافى کسب مى نمودند، حلقات درس تشکیل مى دادند و به تعلیم مى پرداختند. از این رو مى توان گفت که مساجد مسلمانان در هیچ روزى از حلقه درس علما و طلاب خالى نبوده، حتى امروزه نیز در این زمینه، مساجد همچون ستارگان فروزانى مى درخشند و همه ساله هزاران استاد از این مساجد و مؤسسات وابسته به آن ها خارج مى شوند و به نشر اسلام و علوم اسلامى مى پردازند. از جمله این مساجد، مسجد جامع القرویین، جامع الازهر و جامع عتیق مى باشد. به طور کلى، نقش نیرومند مسجد در فرهنگ، اقتصاد، سیاست و وحدت مسلمانان برکسى پوشیده نیست.

مارسل بوازار در کتاب L, Humanisme de L, Islam در بخش «اسلام در جهان امروز»، در این باره مى نویسد: مسجد عامل نیرومندى در همبستگى و اتحاد مسلمانان جهان است و اهمیت اجتماعى و فرهنگى آن را از این بابت، نمى توان نادیده گرفت، به خصوص در روزگار معاصر، که مسلمانان شور و حرارت صدر اسلام را دوباره از خود نشان مى دهند، مساجد به صورت مراکز تربیت روحانى و پایگاه جنبش امّت مسلمان نسبت به ستمگران و سلطه جویان در آمده است. اندک اندک مساجد موقعیت سال هاى نخستین ظهور اسلام را به دست آورده اند. تأسیس کتابخانه ها و تالار اجتماعات در درون مساجد این حقیقت را آشکار مى سازد که مساجد در اسلام بدان گونه که بعضى پنداشته اند، منحصراً براى اداى فریضه نماز نیست و یقیناً یکى از مراکز سیاسى و فرهنگى مهم اسلام است. اقامه نماز جمعه وسیله اى است براى گردهمایى مسلمانان در روز تعطیل و طرح مسائل مهم اجتماعى و بحث و گفتوگو در باب کمبودهاى رفاهى; نظیر بهداشت، مسکن، تصمیم گیرى هاى سیاسى، مسائل حرفه اى و غیر آن. در حقیقت، برپایى نماز جمعه به کار گرفتن عبادت خداوند است در راه خدمت به امّت. گردهمایى جمعه، به ویژه در سال هاى اخیر، در ممالک آزاد شده توسط اسلام، تأثیر و کارایى بسیارى داشته است. در این سال ها، على رغم تفرقه و پراکندگى سیاسى مردم، گردهمایى مسلمانان ناخشنود از حکومت هاى ستمگر فاسد، در درون همین مساجد طرح قیام عمومى و مبارزه علیه ستمگران را ریخته و تزلزلى در ارکان فرمان روایى دست نشاندگان استعمار غرب پدید آورده است; کارى که احزاب و گروه هاى سیاسى مخالف در ممالک غرب از انجام آن هنوز ناتوانند.[24]

امام خمینى(رحمه الله)، بنیان گذار جمهورى اسلامى ایران، در این زمینه نقش مسجد در صدر اسلامى بیاناتى دارند:

ـ «در صدر اسلام، همان مسجدى که عالم در آن بود، همان مسجد هم، ارتشى بود و سردارهاى سپاه هم همان جا بودند و با هم نماز مى خواندند و با هم عبادت مى کردند و با هم جنگ هم مى کردند.»

ـ «در صدر اسلام، مساجد، محافل و نمازها جنبه سیاسى داشته است. از مسجد راه مى انداختند لشکر را به جنگى که باید بکنند و به آن جایى که باید بفرستند; از مسجد مسائل سیاسى طرح ریزى مى شد ... مع الاسف، مساجد را ما کارى کردیم که بکلى از مصالح مسلمین دور شد و با دست ما، آن طرح هایى که براى ما ریخته بودند، پیاده شد.»

ـ «ارتش اسلام هر جا رفته است و سردارهاى اسلام هر جا پاگذاشتند، همان جایى که پاگذاشتند، اول مسجد درست کردند; وقتى به قاهره رسیدند، اول خط کشیدند براى مسجد و هرجا این طور بود، مسجد مطرح بود، معبد مطرح بود و ارتش اسلام براى آباد کردن مساجد، محراب، کوشش مى کردند.»

ـ «اسلام مساجد را سنگر قرار داد، وسیله از باب این که از همین مساجد، از همین جمعیت ها و جماعت ... همه امورى که اسلام را به پیش مى برد و قیام را به پیش مى برد، مهیا باشد." [25]
 

آموزش در مساجد

مسلمانان در نخستین قرن هاى هجرى، بیش از هر چیز، به بحث و تحقیق درباره قرآن و احکام آن و احادیث و روایات و درایت آن ها و زبان و فرهنگ عربى، که ملازم قطعى و دایمى دین بود، توجه داشتند. همه این کوشش ها فقط در راه تحکیم مبانى دین و نشر و تعلیم آن انجام مى گرفت. به همین دلیل، مراکز اجتماعات دینى براى مسلمانان، در حکم قدیمى ترین مراکز تعلیمى هم بوده است و حتى اگر بخواهیم از مدارس کهن کشورهاى اسلامى سخن به میان آوریم، باید مساجد را مورد توجه قرار دهیم و پس از آن هم که ساختن مدرسه براى تعلیم علوم شرعى معمول شد، معمارى مخصوص مساجد در آن ها مؤثر واقع گردید. باید در نظر داشت که پس از ایجاد و توسعه مدارس، مساجد نیز مانند سابق، جنبه تربیتى و تعلیمى خود را حفظ کرد. علت اساسى آن که مساجد به شکل مراکز آموزشى درآمد، تعلیم علوم شرعى بود. بنابراین، در درجه نخست، علم قرائت قرآن و تفسیر و حدیث و فقه در مساجد و همچنین تعلیم زبان و ادب عربى مورد توجه بود.

الف ـ مساجد دانشگاهى کهن:«مسجد النبى»، که هم زمان با هجرت رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به مدینه بنیاد گردید، در واقع، کهن ترین دانشگاه اسلامى و پایگاه اساسى ترین تعلیمات در تاریخ آموزش اسلامى بوده است. با توجه به این که در مسجد مدینه، حلقه هاى درس با شرکت پیامبر(صلى الله علیه وآله) تشکیل مى شد، محافل ادبى با حضور ایشان تشریف مى یافت و مسائل حقوقى، سیاسى، فقهى و نظامى با هدایت و راهبرى آن حضرت بحث و بررسى مى شد، با اطمینان مى توان گفت که شالوده تعلیمات عالى نیز در زمان حیات بنیانگذار اسلام ریخته شد. [26]

تا روزگار خلیفه دوم، که مرزهاى اسلامى از حدود جزیرة العرب فراتر نرفته بود، مسجد النبى(صلى الله علیه وآله) در مدینه و مسجدالحرام در مکّه و گاهى نیز خانه اصحاب در آن دیار مراکز فعّال تعلیمات اسلام بود. در اواخر دهه دوم، با افزایش چشمگیر دامنه فتوحات مسلمانان، مرزهاى اسلام از سوى شرق و غرب گسترش یافت و جمع کثیرى به آیین اسلام گراییدند که در زبان و نژاد، با اعراب مسلمان مغایرت داشتند. از این زمان، آموزش زبان عربى براى درک معانى آیات قرآن و تعالیم اسلام در سرزمین هاى فتح شده آغاز گردید و آن دسته از اصحاب پیامبر(صلى الله علیه وآله) و تابعان ایشان، که دعوت به اسلام و تعلیم مبانى دین را بر حضور در صحنه هاى پیکار ترجیح مى دادند، در مساجد نوبنیاد به آموزش پرداختند. این مساجد ابتدا در شهرهاى کوفه، بصره، حیره و مدائن بنیاد گردید و به دستور خلیفه دوم برخى از صحابه رسول الله(صلى الله علیه وآله) مأمور اقامه نماز و آموزش قرآن و مسائل دین شدند.

فاصله زمانى آغاز سده دوم تا پایان سده سوم هجرى را مى توان از درخشان ترین دوره هاى تعلیمات مسجدى یا به عبارت دیگر، عصر فعالیت آموزشى دانشگاه هاى عمومى دانست; زیرا دستاوردهاى مسلمانان در مسائل گوناگون علمى و فکرى در این دوره از تاریخ اسلام و نیز آن قسمت از پیشرفت هاى اقتصادى، اجتماعى، عمرانى، که پس از استیلاى عباسیان به وجود آمد، تأثیر قابل ملاحظه اى در ایجاد هوشیارى و جنبش علمى در مساجد گردید. توجه دقیق به اجتماعات و تشکیل جلسات علمى در مساجد بزرگ و مشهور آن زمان و مجامع ممتاز و مناسبى که با شرکت متفکران و دست اندرکاران مسائل تعلیماتى در آن مراکز به وجود آمد، همه دلایل کافى و آشکارى بر میزان پویایى و بارورى فکرى و علمى قابل ملاحظه در آن دوره از تاریخ اسلام است.

در این جا به معرفى مشهورترین مساجد آموزشى و یا «مساجد دانشگاهى» مى پردازیم:

1ـ مسجد نبوى در مدینه: از نخستین مراکز علمى در تاریخ اسلام مسجدالنبى(صلى الله علیه وآله) است که به وسیله پیامبر(صلى الله علیه وآله) و پس از هجرت آن حضرت به مدینه در سال اول اقامت وى در آن شهر بنیاد گردید. مسجدالنبى(صلى الله علیه وآله) به مرور ایام و گذشت زمان، دست خوش پاره اى تحولات و اصلاحات شد تا سرانجام به صورت کنونى در آمد.

پس از رحلت آن حضرت، بزرگان صحابه و سپس تابعان در این مسجد به تدریس و تعلیم مى پرداختند. تعلیم مبانى فقه مالکى به دست بنیانگذار آن، امام مالک، در این مسجد آغاز شد. با آن همه اعتبار و عظمتى که براى این مسجد فراهم گردید، تدریس و بحث در زمینه مسائل دینى و علمى، حتى در زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) نیز منحصر و محدود به این مسجد نبود و در خود مدینه مساجد دیگرى، اگرچه کوچک تر و محدودتر از مسجد بزرگ نبوى، فعالیت آموزشى داشتند.

بنا به گفته سهیلى، در شهر مدینه علاوه بر مسجدالنبى(صلى الله علیه وآله)نُه مسجد دیگر بود که در همه آن ها با اذان بلال، اقامه نماز مى شد. همچنین به گفته بکیر بن عبدالله بن الاشجع که داود و دارقطنى به ترتیب، در مراسیل و سنن خود آن را روایت کرده اند، از جمله آن نه مسجد، مسجد «راتج»، مسجد «بنى عبدالاشهل»، مسجد «بنى عمروبن مندول» و مسجد «جهنیه و اسلم» بود.

غزالى نیز در کتاب فاتحة العلوم چنین یاد کرده است که: «مکحول گفته است: ده تن از اصحاب رسول خدا(صلى الله علیه وآله) گفتند: ما در مسجد قبا سرگرم فراگیرى دانش بودیم که ناگهان پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) در آن جا حضور یافت و فرمود: آنچه مى خواهید، بیاموزید و خداى شما را پاداش ندهد، مگر آن که بکار بندید آنچه را که فرا مى گیرید.»

2ـ مسجدالحرام در مکّه: این مسجد از مسجدالنبى(صلى الله علیه وآله) در مدینه کهن تر است. اما تنها پس از فتح مکه در سال هشتم هجرى، در زمینه اهداف و اغراض اسلامى مورد استفاده قرار گرفت. تمامى دوران امویان و نیمه اول عصر عباسى از درخشان ترین مراحل تعلیماتى این دانشگاه بزرگ ملّى بوده است. رازى به نقل از حمیدى گفته است: بنابر مشهور، مجالس حلقه فتوا در مسجدالحرام به ترتیب به عبدالله بن عباس( م 68 هـ ق) و پس از وى به عطاء بن ابى رباج و سپس به ابن جریج ابوخالد، (م 149 ق) بعد به مسلم بن خالد رْنجى، آن گاه به سعید بن سالم قداح و پس از او به محمد بن اوریس شافعى(م 204 ق )اختصاص داشت.

3ـ مسجد جامع بصره: این مسجد در سال 41 هـ. ق. به دست زیادبن ابیه، عامل معاویة بن ابى سفیان بر بصره، تجدید بنا یافت. نهضت معتزله، که در جریانات فکرى و سیاسى عصر اول عباسى تأثیر بزرگ و قابل ملاحظه اى داشت، نخست در جامع بصره پدیدار گشت.

4ـ مسجد جامع کوفه: این مسجد در سال 17 هـ. ق. بنا نهاده شد. انتقال على بن ابى طالب(علیه السلام) به کوفه و انتخاب این محل به عنوان مرکز حکومت اسلامى از سوى آن حضرت در شکوفایى و جنبش علمى این مسجد تأثیرى چشمگیر داشت. جامع کوفه پیوسته مسیر رشد و ترقى را پیمود تا در آغاز دولت عباسى، از مراکز مهم حل و عقد علوم و معارف اسلامى گردید و با جامع بصره به رقابت برخاست و مسائل و مبادلات علمى و ادبى بین این مرکز دینى و ادبى اسلامى در بارور ساختن علوم عربى به مقدار زیادى مؤثر افتاد

علامه مرحوم استاد زکى (پاشا) دو دانشگاه بزرگ بصره و کوفه را از نظر روابط علمى و ادبى و رقابت هاى فیمابین و آثار متبادلى که با یکدیگر داشته اند با دو دانشگاه بزرگ انگلیسى ـ یعنى: آکسفورد و کمبریج ـ همانند دانسته است.

5ـ مسجد جامع فسطاط (جامع عمرو): این مسجد بزرگ در سال 21 هـ. ق. به وسیله عمرو بن العاص (م. 42 ق) بنیاد گردید و از همان روزهاى نخست، براى مسائل آموزشى مورد استفاده قرار گرفت و در طول حیات خود، مورد توجه و عنایت دولت هاى طولونى و اخشیدى و فاطمى بود. روش آموزشى معمول در این مسجد غالباً مبتنى بر مذهب شافعى بوده است.

مساجد دانشگاهى یا دانشگاه هاى عمومى و آزاد را تقریباً در همه سرزمین هاى اسلامى مى توان یافت. معروف ترین آن ها عبارتند از: جامع دمشق در شام (اواخر قرن اول)، جامع زیتونیه در تونس، (اوایل قرن دوم)، جامع منصور در بغداد (نیمه اول قرن دوم)، جامع اعظم قریه در اندلس (نیمه دوم قرن دوم)، جامع قزوین در فاس مراکش (نیمه اول قرن 3)، جامع الازهر در مصر (نیمه دوم قرن 4)

ب ـ مساجد دانشگاهى در ایران:نمونه این مساجد دانشگاهى در ایران اسلامى فراوان به چشم مى خورد و ایرانیان در استفاده آموزشى از این مساجد، اگرچه فضل تقدم را از آن خود نساختند، اما بسیار سریع دست به کار شدند. در قرن اول هجرى، مسجد آدینه سیستان ساخته شد و حسن بصرى در آن به آموزش پرداخت. [27]

در اواخر همان قرن، مسجد جامع بخارا پاى گرفت و حلقه هاى درس در آن تشکیل شد. در قرن هاى بعد، نمونه این مساجد در نیشابور، همدان، کرمان، یزد، قزوین، شیراز، اصفهان و حتى بخش ها و شهرهاى درجه دوم چون بردسیر کرمان تأسیس شد و مورد استفاده عالمان و متعلمان قرار گرفت.

صاحب عباد مى نویسد: یکى از مراکز معتبر علمى ـ اسلامى در مرکز ایران، شهر تاریخى اصفهان است که چهره هاى درخشان تاریخى و ادبى و شخصیت هاى بارز علمى همچون حمزه اصفهانى، ابن واضح یعقوبى، ابوالفرج اصفهانى، حافظ ابونعیم اصفهانى، راغب اصفهانى و وجود مساجد کهن و مراکز متعدد علمى نام این شهر را از همان سده هاى نخستین اسلام در تاریخ فرهنگ تمدن اسلامى به عنوان «دارالعلم شرق» شهرت داده است.

نیشابور، که یکى از مراکز مهم سیاسى و علمى خراسان بود، از این گونه مساجد بزرگ که در آموزش و پرورش از آن ها استفاده مى شد، فراوان داشت; مانند مسجد «جامع منیعى» و مسجد «مطرزى» و مسجد «قدیم.[28]

در بردسیر کرمان، مسجد بزرگى به نام «جامع تورانشاهى» وجود داشت و در آن کتابخانه اى داراى پنج هزار جلد کتاب بنا شده بود. در یزد، علاءالدوله کالنجار، از امراى دوره سلجوقى، مسجدى داشت که به «جامع قدیم» یا مسجد «قدیم جمعه» مشهور شده و تا دیرگاه ـ یعنى: حدود قرن نهم ـ مورد استفاده اهل علم بود.

استفاده از مساجد به عنوان دانشگاه و تشکیل کلاس هاى درسى در زمینه هاى فقه، اصول، تفسیر و کلام اکنون در حوزه هاى علمیه بزرگ و کوچک رایج است و علاوه بر جنبه هاى علمى، جنبه هاى تربیتى و اخلاقى در آن ها مدّ نظر استادان و طلاب مى باشد.

تربیت دینی:

پرورش استعدادهای گوناگون انسان بر اساس فطرت دینی و آموزه ها و گزارش های الاهی – وحیانی را تربیت دینی می گویند. به بیان دیگر، تربیت دینی عبارت است از مجموعه اعمال عمدی و هدفدار که به منظور آموزش گزاره های معتبر یک دین به افراد دیگر صورت می گیرد به گونه ای که آنها در نظر و عمل به آن آموزه های دینی یابند و به ارزش های آن التزام عملی داشته باشند. پس در تربیت دینی دو خصلت مدنظر است.

الف- تربیت بر محور آموزه ها و ارزش های دینی صورت گیرد.

ب- دین و بینش و گرایش و ارزشهای آن با روش های معتبر و موثر و به صورت تدریجی به اندیشه و قلب القا شود. در تربیت اسلامی شایسته است که اعتقادات بر محور عقل و برهان روشن، اخلاقیات مبتنی بر آگاهی و رعایت نیازهای درونی و عواطف و احساسات باطنی، احکام بر محور عبادات و نیز معاملات طبق علت ها و حکمت ها و زمان و زمینه ها آموزش داده شود. بنابراین تربیت اعتقادی، اخلاقی و احکامی، مولفه های تربیت اسلامی هستند.

حال با توجه به بازشناخت و بازخوانی برخی از تعاریف پیرامون تربیت، دین و تربیت دینی باید هدف ها، انگیزه ها و روش های خویش را کاملاً روشن سازیم باید بدانیم در تربیت دینی در جستجوی چه امر یا اموری هستیم، به پرسش هایی مانند چه بودیم و چه باید باشیم پاسخ دهیم و به دانسته ها و داشته ها یا دانایی و دارایی خویش در طول تاریخ پیرامون تربیت دینی کاملاً توجه داشته باشیم و در آزمون های تاریخی و کارکردهای تاریخی، مقوله تربیت دینی را مورد شناخت و سنجش قرار دهیم. به بیان دیگر به متن کتاب و سنت در خصوص تربیت دینی و سیره عملی پیامبر اعظم  (صلی الله علیه و آله وسلم) و ائمه هدایت و نور  (علیه السلام) در تعلیم و تربیت اسلامی توجه جدی کنیم. و نقاط قوت و ضعف و میزان قرب و بعد آموزشی – تعلیمی و نیز پرورشی – تربیتی خود را در نظام آموزش متوسطه و عالی و سطوح پایین تر بیابیم و لایه های درونی و میانی هر کدام را با تجربه تاریخی پرفراز و نشیب خویش شناسایی کنیم. باید الگوهای کارآمد و چهره های موفق و نهادها و سازمان ها یا حتی اصناف و طبقات موفق و تاثیرگذار را شناسایی کنیم و بدانیم که توجه به کارکردها و تجربه مثبت و منفی به ما در پیشبرد اهداف کمک شایانی می کند و اگر سیستم یا فرد و گروه آموزشی و تربیتی همواره وضع موجود و مطلوب را با گذشته و حال و آینده به درستی ببیند و راهبردهای تاثیرگذار و واقعی یا رئالیستی را با آرمان ها و ایده آل ها مورد توجه قرار دهد و چشم به سرچشمه های معرفتی- رفتاری تاریخ اسلام و تاریخ آموزش و پرورش اسلامی داشته باشد و با چشمی به گذشته و حال و آینده گام های تربیتی را بردارد قطعاً موفق تر خواهد بود.

به راستی مقصود از تربیت دینی چیست؟ و چرا تریت با دینی بودن، دینی کردن، دینی شدن و دینی ماندن، توصیف و تحلیل می شود؟ ما به دنبال اتفاق چه چیزی در ساحت تربیت دینی هستیم؟ به بیان دیگر در تربیت دینی منتظر وقوع چه وقایع و حدوث چه حوادثی در تربیت پذری هستیم. که اگر آن اتفاقات رخ ننمود، به ریشه یابی، آسیب شناسی و ترمیم موانع و اشکالات و مشکلات می پردازیم، بالاتر اینکه تربیت چیست؟ دین چیست؟ و در تربیت دینی چه چیزی با چه مختصات و مولفه های معرفتی و رفتاری است که سنجش های منطقی و متد محکمی برای ارزیابی و نقد آن باشد؟ تربیت از ریشه«ربو» گرفته شده و از باب تفعیل است که در این ریشه به معنای زیادت و فزونی است. بنابراین تربیت با توجه به ریشه آن به معنای فراهم سازی زمینه های فزونی و پرورش یا فعلیت و استعلای وجودی است. در حقیقت تربیت توسعه بخشیدن به متربی است که حداقل دو عنصر محوری در آن مطرح است:

الف- شناخت استعدادهای انسانی و تقویت و پروریدن و فزونی بخشیدن به آن است. نه تضعیف و کاستی آن.

ب- ایجاد نظامی ویژه میان استعدادهای انسانی به گونه ای که هرگز افراط و تفریط در آن صورت نگیرد و تعادل بر آن حاکم باشد یعنی هر نیرو و استعدادی در جایگاه خویش قرار گیرد و بهره خود را ببرد. البته دوره های مختلف حیات انسان در شکوفا شدن استعدادها متفاوت است و در نظام بخشیدن و سامان دهی نیروهای وجودی متربی بایسته است که به این دوره ها توجه شود. شایسته است که در تربیت دینی چند مولفه منظور گردد:

1- نسبت دین و انسان با عطف توجه به فطرت الاهی و دینی و گرایش های عالی وجود انسان.

2- چگونگی آموزش و پرورش دینی قوای ادراکی و تحریکی و مناسبات فکری- رفتاری متربی .

3- رابطه و پیوند معلم و متعلم و مربی و متربی در فرایند حساس و پیچیده تربیت دینی.

4- روش های ابلاغ حوزه های دینی به عقل و القای معارف دینی و ارزش های آن به دل انسان.

5- اصل تدریج در نظام آموزشی و تربیتی بر اساس مقتضیات ذهنی، روحی، زمان، زمینه ها و...

با توجه به مطالب گذشته، تربیت دینی نسبت به مقوله تربیت به طور مطلق از حساسیت، ضرورت و اهمیت ویژه ای برخوردار است. زیرا اگر تربیت در موقعیت خویش حساس است در حوزه تربیت دینی حساسیت بیشتری پیدا می کند، چنان که استکمال و استعلای دینی و فزونی و پرورش دینی انسان ها راز و مرزهایی در ساحت علمی و عملی دارد که امر  تربیت را دشوار تر می کند.

عوامل درونی و بیرونی در آسیب شناسی تربیت دینی و نقش خواص:

بی شک برای نگرش جامع و همه سویی در شناخت عوامل آسیب ها نباید فروکاهشی{ Reductianistiq }برخوردار کرد و انحصاراً به یک یا چند عامل از سنخ هم توجه نمود بلکه باید دقت داشت که دو دسته کلی عوامل هستند که در آسیب های تربیت دینی موثرند:

1- عوامل بیرونی         2- عوامل درونی

1- عوامل بیرونی: بیشتر ناظر به خانواده ها، نهادها و سازمانهای اجتماعی به ویژه نهادهای آموزشی و رسانه ای و عواملی همچون تهاجم فرهنگی است. تاثیر عوامل بیرونی بر آسیب های تربیت دینی بسیار حائز اهمیت است. بحرانهای اجتماعی می توانند به بحران در اندیشه ی دینی منجر شوند. در جوامعی که به شدت بی ثبات هستند و تحولات اجتماعی شدید است یا گسیختگی و عدم وفاق اجتماعی وجود دارد این بی ثباتی واقعیت اجتماعی یا گسیختگی به بی ثباتی در اندیشه ها نیز منتقل می شود و هیچ لزومی ندارد که افراد یک عصر به این رابطه واقف باشند.[29]

نمونه ی این تاثیرات و تاثرات را می توان در نهضت اصلاح دینی( Reformism) غرب مشاهده کرد.

کسانی که مجری آن اصطلاحات بودند و معاصرینشان که درباره ی آن قلم فرسایی می کردند هیچ کدام به این نکته واقف نبودند که انقلاب بزرگی که در قرن شانزدهم در قسمت ها روی داد، و در بسیاری موارد بهای اجناس را چهار برابر کرد، یعنی یکی از عوامل در تعارضات عصر اصلاح دین بود.2

در اهمیت عوامل بیرونی باید گفت که این نسخ از عوامل حتی در عوامل درونی نیز تاثیر می گذارند و گاهی حتی عوامل درونی بر محور بیرونی تغییر می یابند.

به عنوان مثال: وقتی حاکمان یک جامعه ی دینی و در حقیقت، متولیان دین در لباس  دین خود به شعائر و آداب و رسوم دینی عمل نکنند و اراده و باور دینی شان در عمل مخدوش باشد خود به خود این عوامل بیرونی به روح و روان افراد جامعه سرایت می کند و اراده و باور افراد نیز مخدوش می شود و در حفظ شعائر دینی آن چنان که باید کوشا نخواهد بود.

2- عوامل درونی : چنان که از عنوان آن پیداست به شخصیت و روحیه ای فردی انسان مربوط می شود و مطالعه روان شناختی را می طلبد این حیث از عوامل بیشتر به جنبه های فکری، ذهنی و اخلاقی فرد تاکید دارد و خصلت ها و ویژگی های فکری و اخلاقی او را مورد بررسی قرار می دهد و در حقیقت در دو بخش کلی به بررسی آسیب های تربیت دینی می پردازد:

1- باور دینی

2- اراده ی دینی

اراده ی دینی نیز به دو بخش قابل تقسیم است:

الف- تقید به حفظ و انجام آداب، رسوم و شعائر دینی .

ب- تقید به رعایت مکارم اخلاق دینی.

 

پرورش روح در تربیت دینی:

استعداد انسان دو نوع است: استعدادهای جسمانی که از این نظر با جانداران دیگر شریک است و استعدادهای مربوط به روح که بحث اصلی تربیت دینی باید معطوف به این جهت باشد. اصالت وجودی انسان و مقامات ارزشی او مانند: خلافت الاهی، تسخیر ملک و ملکوت، امانتداری، علم، تقوا و کرامت و... به روح بر می گردد که حقیقتی مجرد و علوی است.

استاد شهید مطهری می فرماید: «روح دارای چهار بعد یا چهار استعداد است. 1- بعد عقلی که همان استعداد علمی و حقیقت جویی است. 2- بعد اخلاقی که انسان در سرشت و فطرش، اخلاقی خلق شده، یعنی طوری خلق شده که به دیگران احسان کند و از انجام کار بد پریشان شود. 3- بعد دینی که همان حس پرستش یک حقیقت مافوق و منزه است و انسان می خواهد که در مقابل او خضوع و او را تقدیس کند. 4- بعد هنری یا زیبایی که انسان، زیبایی را از آن جهت که زیبایی است دوست دارد و ...»[30]

تربیت دینی باید در جهت شکوفایی و پرورش ابعاد چهارگانه و استعدادهای یاد شده باشد تا به صورت هماهنگ و متوازن بعد عقلانی، اخلاقی، دینی و هنری به فضیلت برسد.

نکته دیگر اینکه پرورش روح پرستش و رساندن انسان به مقام عبودیت که این معنا نیز فرع بر آموزش و معارف عقیدتی و توحیدی و طرح و تلقین خداشناسی و خداگرایی و خداباوری از یک طرف و خداجویی و خداپویی و خداپرستی از طرف دیگر خواهد بود و انسان در تربیت دینی باید عبد و تسلیم خدا شود. عبادت و عبودیت نیز باید به تدریج و با نرمش بر روح انسان القا شود یعنی حالات روحی و خصوصیات باطنی انسان در پرورش روح بندگی و عبادی منظور شود تا چیزی بر او تحمیل نگردد. زیرا مقوله «ایمان» و «بندگی» مقوله ای درونی و قلبی است و اجبار بردار نیست. بنابراین ظرافت خاص و لطافت ویژه ای را در روش های تربیت دینی می طلبد و باید دانست که تحصیل علم و دانش، نیل به مقام تفکر و تدبر، پرستش و نیایش ... همه از جنس عبارتند در نتیجه تعلیم و تعلم، عقل و تعبد لازم و ملزوم هم و مکمل یکدیگرند و در پروش روح معنوی و عبادت گرایانه نباید از همگرایی فکر، ذکر، علم عبادت، عمل و عشق غافل بود زیرا در آموزه های اسلامی تفکر برترین عبادت است.[31]

توجه به این نکته مهم است که روح عبادت در تربیت دینی یاد خدا بودن از حالت غفلت خارج شدن دوری از افراد و تفریط و به همه فعالیت های فردی، خانوادگی، اجتماعی، علمی و عملی رنگ و رایحه خدایی بخشیدن و هویت عبادی دادن است. به همین دلیل با آنکه در تربیت دینی شکل عبادت مهم است، اما روح عبادت مهم و دارای اصالت است، زیرا بسیاری از برنامه های تربیتی در شکل عبادت ظهور یافته و هدف ها و انگیزه ها و آثار عبادت نیز در روح عبادت تجلی می یابد، به همین دلیل قالب و شکل عبادت دارای اهمیت و روح و جوهر عبادت دارای اصالت است. در تربیت دینی نباید شکل عبادت فدای روح عبادت و روح عبادت فدای شکل آن شود، بلکه اهمیت و اصالت هر کدام با منطق محکم و آگاهی و گواهی دادن مبرهن  عالمانه تعلیم داده شود. البته مراتب عبادت و انگیزه های مربوط به آن که با هم به معرفت انسان به معبود بر می گردد. نباید مورد غفلت  واقع شود. یعنی رغبت به بهشت، رهبت است از جهنم و عشق به پرستیدن معبود. در مجامع حدیثی و آموزه های اسلامی، عبادت از سر شوق به بهشت را عبادت از سر ترس از جهنم عبادت بردگانه و عبادت با انگیزه عشق و حس ستایش و پرستش معبود را عبادت آزادگان نام نهاده اند. اگر در تربیت دینی با ایجاد باور به معبود و محبت محبوب و القای معرفت به خدا روح میل به نیایش و مناجات با حضرت علی حق و همه چیز را برای او خواستن و انقطاع و کمال انقطاع یافتن به او تلقین گردد، کمال گرایی انسان و قرب وجودی سالک به خدا از روح جاودانه ویژه ای برخوردار خواهد شد. پرورش چنین روح و روحیه ای انسان متعلم و متربی را با    ویژگی هایی مانند: کرامت وجودی، عزت نفس، بزرگی و بزرگواری، روحیه جهاد، هجرت و شهادت، عدالت خواهی و عدالت گستری، آزادی طلبی و حریت جویی، ظلم ستیزی و استکبار ستیزی، خدمت به خلق و شفقت بر مردم و ... آراسته خواهد کرد. در تربیت دینی، انسان از انزواطلبی، عزلت گرایی و خلق گریزی و خلوت گزینی محض و تن به ذلت و ظلم دادن رها خواهد شد تا فقط بنده خداوند باشد و از بندگی غیرخدا به هر شکل ممکن فاصله گیرد و عالم و آدم را تحت ولایت و حکومت الاهی ببیند... حال آیا در نظام تربیتی و سیستم آموزشی و مراحل آموزش و پرورش و آموزش عالی چنین خصوصیات و مولفه هایی با روش و مکانیسم منطقی دنبال می شود و از جمله راهبردهای تعلیم و تربیت خواهد بود؟ به نظر می رسد در زمینه پرورش روح عبادت و بندگی و تحصیل عزت و کرامت نفس با مشکلات و اشکالات نظری و عملی زیادی مواجه ایم ودارای نظام نامه و مرام نامه واحد و مدیریت کلی و کلان پایدار و نهادینه شده ای از یک سو و هماهنگی و یکنواختی و وحدت رویه و روحیه در بدنه سیستم آموزش و پرورش از سوی  دیگر سیستم که خود       می تواند آفات مهمی باشد. در مبحث دیگر در ارتباط با مخالفان و مولفان تربیت دینی بحث خواهیم کرد و بعد از آن به آسیب ها و راهکارهای عملی و علمی به طور اختصار خواهیم پرداخت.

   عوامل تاثیر گذاردرجذب نسل جوان به مسجد

نسل جوان و ویژگى هاى آن

دوران نوجوانى و جوانى، هر کدام نسبت به دوره پیش از خود مرحله مستقلى از حیات به حساب مى آید; دوره اى که به علت وجود تمایلات متضاد، عده اى از دانشمندان آن را مبهم ترین دوران زندگى مى شمارند. با همه بررسى ها و تجزیه و تحلیل هایى که در این زمینه به عمل آمده است، باز هم نقاط مبهم و تاریک بسیارى در آن وجود دارد.

دوران نوجوانى و به خصوص مرحله بلوغ را ولادتى تازه ذکر مى کنند و این به دلیل ویژگى هاى آن است، به گونه اى که گویى رابطه اى بین این فرد با دنیاى سابقش وجود ندارد; دوره اى کاملاً مستقل و از لحاظ تجربه کاملاً متفاوت با گذشته.

این مرحله از حیات سن خواستن، به شگفت آمدن، طرد و گاهى تمکین، سر فرود آوردن، نفى و انکار، حمله و سرکوب کردن است، سن مبارزه و تلاش و کار و کوشش است; به همراه رشد بدن، عواطف و احساسات گرم و آتشین نیز در آن پدید مى آید، سن خود نمایى و غرور است، سن بلند پروازى است، سن استقلال طلبى است، هیجان و بى قرارى است، افراط و تندروى است و در عین حال، سن خودشناسى و به خود آمدن است.

اسلام این نسل را از بزرگ ترین سرمایه ها تلقى کرده و از نیرویشان در جهت خیر و سعادت استفاده نموده است. از شور و نشاط جوانان، از قدرت جسمى شان استفاده بسیارى برده شده و بسیارى از مشکلات جامعه اسلامى زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) از طریق آنان رفع گردیده است.

پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) از همان آغاز، توجهى فوق العاده به این نسل داشتند و با استفاده از زمینه فطرى آن ها کوشیدند آنان را به اصول اخلاقى و مذهبى آشنا کنند و به سوى خیر جهت دهند. در دوران پیش از هجرت، همین نوجوانان با نمایش برنامه مذهبى و نماز و دعایشان مشرکان را به تعجب و ستوه آوردند. سعدبن مالک هفده ساله از مبارزان سر سخت مشرکان، نمونه اى از این جوانان است.

رسول خدا(صلى الله علیه وآله) با ملاحظه شرط صلاحیت و ایمان و عقل و هوش آنان و علم و اخلاق و تدبیرشان به برخى از آنان مسؤولیت هایى مى دادند; مصعب بن عمیر نخستین مأمور اعزامى پیامبر(صلى الله علیه وآله) به مدینه براى تبلیغ اسلام بود، در حالى که سن و سال کمى داشت، عتاب جوانى 21 ساله و نخستین فرماندار مکّه از سوى پیامبر(صلى الله علیه وآله) پس از پیروزى اسلام بود، اسامه جوان هجده ساله، فرمانده سپاه اسلام در جنگ با روم بود. [32]

این جوانان و افراد مشابه دیگر از آغاز، خود را براى تحمل هرگونه آزار و شکنجه آماده کرده و براى دفاع از حریم اسلام صف بسته بودند. این هنر رسول گرامى(صلى الله علیه وآله) بود که توانست از این قدرت ها و توانایى ها براى عزت و سعادت اسلام و جامعه شان استفاده کند و از هدر رفتن این نیروها جلوگیرى نماید.

مرحله بلوغ و نوجوانى فرصتى است بزرگ و طلایى که اگر در این دوران، جوانان نیکو پرورش یابند، موانع و مشکلات تربیت و هدایت از سر راهشان برداشته شود، مى توانند نیرویى شگفت انگیز در خدمت سعادت خود و دفاع از جامعه و ارزش هاى انقلاب اسلامى باشند.

خطر مهم این است که بسیارى از نوجوانان و جوانان به علت بى بند بارى، هیجانات، و بى قرارى ها، افکار تند و بى حساب، وهم و خیال و طغیان، تن به افراط و تندروى داده، یا به کارهاى ناپسند و خطر آفرین و هولناک دست مى زنند.

از سوى دیگر، اینان نیاز دارند به قدرت و اهمیت خود پى برند و خود را آن چنان که هستند، پذیرا شده، محترم بشمارند و براى خود ارزش و کمال قایل شوند. آنان نیاز به مربیانى دارند که به صورت غیرمستقیم و البته گاهى نیز مستقیم آن ها را به خواسته هایشان برساند و به سوى هدف راهنمایى شان نماید.

توصیه اسلامى در رابطه با طرز برخورد و طرز تلقى از نوجوانان و جوانان این است که آنان را باید چون وزیر و مشاورى براى خود برگزید و در کارها و حوادث، آن ها را هم راه خویش و هم قدم خود به حساب آورد و با مشاوره ها و هدایت ها، آن ها را به تدریج در حل مسائل و مشکلات یارى داد.

همه روان شناسان بین بلوغ و جهش ناگهانى احساسات مذهبى رابطه اى قایل اند و حتى مى گویند: نهضت مذهبى در بین آن ها که قبلاً نسبت به مذهب لاقید بودند دیده مى شود. تمایلات ایمانى و اخلاقى نشو و نماهاى مذهبى در آن ها زنده مى شود و علاقه مند مى کردند تا از علل و مفاهیم آن باخبر شوند.

شکفته شدن تمایلات اخلاقى، آنان را به جستوجوى حق و پى بردن به حقیقت مى فرستد و هم آنان را وامى دارد در این سن، به زهد و تقوا و عبادت روى آورند، مى کوشند درهاى معرفت را به روى خود بگشایند و فطریات نهفته شده را در خود بیدار سازند، عشق به خدا در آنان شدت مى یابد و یا احساس قبلى شان درباره خدا متفاوت مى گردد، جهش هاى عارفانه اى در آن ها پدید مى آید، روابط انسان با خدا که براى آنان بى مفهوم بوده، در این سن مفهوم پیدا مى کند.

به عقیده برخى از روان شناسان (استانلى هال)، این احساسات در حدود شانزده سالگى پیدا مى شود. برخى دیگر دوازده سالگى را سن آغاز آن ذکر کرده اند، با این تفاوت که با گذشت عمر، این مسأله تشدید مى شود و البته هر چه شدیدتر شود، تأثیر ایمان در افکار و اعمال بیش تر مى گردد. [33]

دوران بلوغ و ایام شباب براى نوبالغان و جوانان دوره توجه شدید به ارزش اشیا و زیبایى هاى زندگى در شؤون مختلف مادى و معنوى است. بدین روى، اخلاق آنان بر معیار ارزش هاى زندگى توسعه مى یابد و شخصیت شان بر همان اساس رشد مى کند.

براى آن که نوبالغان و جوانان به اخلاق حمیده و صفات پسندیده متخلق گردند و شخصیت آن ها به خوبى و شایستگى رشد نماید و در نتیجه، به سعادت واقعى نایل گردند، لازم است همواره به سه نکته اساسى متوجه باشند:

اول. ارزش ایّام عمر: جوانان باید بدانند که هر روز از ایام زندگى آنان به منزله یک واحد از مجموع نقد عمر آن هاست. در نظر اولیاى گرامى اسلام، خوشبختى و سعادت کامل نصیب کسانى مى شود است که از تمام لحظات عمر خود به درستى استفاده کنند و هر روز، به مقدار یک روز بر کمال معنوى و رشد شخصیت انسانى خویش بیفزایند.

دوم: ارزش هاى زندگى: در نظر بعضى از جوانان، علم و ایمان، فضیلت و تقوا، کار و کوشش و نظایر این ها بزرگ ترین ارزش زندگى است. اینان شخصیت خود را بر وفق این ارزش ها مى سازند و سیماى اجتماعى خویش را با دست یافتن به آن ها مى آرایند.

امام جواد(علیه السلام) از جدّش، حضرت على(علیه السلام) حدیث کرده است که فرمود: «معیار ارزش هر انسانى آن چیزى است که وى را نیکو مى کند و به او حُسن و جمال اجتماعى مى بخشد.» {«قیمةُ کُلِّ امْرِء ما یُحْسِنُة.» [34]

جوانان موظفند با کمک تعالیم الهى و مربیان لایق، ارزش هاى واقعى و ثمربخش زندگى را به درستى تشخیص دهند و در انتخاب آن ها کمال دقت را معمول دارند و بهترین ایام عمر را در راهى صرف کنند که سرانجام به آنان عزّ اجتماعى و سعادت انسانى مى بخشد.

سوم. حدود ارزش هاى اخلاقى: نکته دیگرى که در رشد صحیح شخصیت جوانان اهمیت بسیار دارد، شناخت اخلاق پسندیده و تمییز آن از صفات ناپسند است. براى آن که جوانان در فراگرفتن اخلاق پسندیده و رشد شخصیت، به خطا نروند و دچار سیّئات اخلاقى نشوند، لازم است همواره از تعالیم دینى و برنامه هاى علمى استفاده کنند و با کمک راهنمایان شایسته و مربیان لایق، در راه پرورش خلقیات خویش قدم بردارند.

وظیفه مربیان نسل جوان این است که برنامه پرورش جوانان را طورى تنظیم نمایند که از طرفى، حاوى تمام ارزش هاى ایمانى و اخلاقى، علمى، عملى، جسمى، روانى، مادى و معنوى باشد و از طرف دیگر، کیفیت و کمیّت مواد برنامه را طورى اندازه گیرى کنند که اجراى آن براى جوانان سنگین و طاقت فرسا نباشد، و جد و نشاط آنان را درهم نشکند و به نیرو و قدرتشان آسیب نرساند.

در آیین مقدس اسلام، توانایى و قدرت افراد و همچنین رغبت و نشاط آنان در اداى وظایف عبادى و انجام برنامه هاى تربیتى، مورد کمال توجه قرار گرفته و این مطلب ضمن آیات و روایات متعددى صریحاً خاطر نشان شده است;

ـ «لاَ یُکلِّفُ اللّهُ نَفساً اِلاّ وُسْعَها» (بقره: 286); خداوند به هیچ کس بیش از قدرت و تواناییش وظیفه اى را محوّل نمى کند.

ـ «عن ابى عبدالله(علیه السلام): قال: «لاتُکرهوا اِلى اَنفسِکم العبادةَ»[35]

امام صادق(علیه السلام)فرمودند: عبادت خدا را با بى میلى به نفس خود تحمیل ننمایید.

نیمى از پیروزى و موفقیت جوانان در رشد شخصیت و نیل به سعادت، بر عهده مربیان لایق و مرتبط به برنامه جامع و متناسبى است که براى آن ها تنظیم مى کنند و نیم دیگر بر عهده خود جوانان و مربوط به طرز عمل آنان در اجراى آن برنامه ها.

وظیفه جوانان است که در راه رسیدن به ارزش هاى زندگى و تأمین خوش بختى هاى مادى و معنوى، از فرصت جوانى استفاده نمایند و نیروى خود را با اندازه گیرى صحیح در انجام وظایف مقرر، طبق برنامه تنظیم شده به کار اندازند و موجبات تعالى و رشد شخصیت خویش را از هر جهت فراهم آورند.

جوانان در راه نیل به ارزش هاى مشروع زندگى، باید مراعات اعتدال و اندازه گیرى را بنمایند و از افراط و تفریط بپرهیزند، عبادت به اندازه، کار به اندازه، استراحت به اندازه، ورزش به اندازه، و بالاخره همه چیز را با اندازه گیرى صحیح انجام دهند.

اولیاى گرامى اسلام(علیهم السلام) در برنامه هاى تربیتى خود، به این نکته عنایت کامل نموده و پیروان خویش را در اداى تمام وظایف علمى و عملى، عبادى و اقتصادى و مادى و معنوى از زیاده روى و افراط و نیز از مسامحه کارى و تفریط برحذر داشته اند  جوانانى که از برنامه هاى دینى و علمى بى نصیب مانده اند و جوانانى که مربى لایق نداشته و یا داشته ولى به دستورشان عملاً بى اعتنا بوده اند، همواره در معرض انحراف هاى اخلاقى و بیمارهاى روانى قرار دارند و احساسات پرشور و حساب نشده جوانى، آنان را به پرتگاه سقوط و تباهى سوق مى دهد.

جوانان از یک طرف، به دلیل کمى سن و نارسایى عقل و نداشتن تجربه کافى، مردم را کم تر مى شناسند و از نیرنگ هاى افراد خائن بى اطلاع اند و از طرف دیگر، بر اثر این که فطرت پاک انسانى در نهادشان دست نخورده و سالم مانده است، به همه مردم با چشم خوش بینى مى نگرند و تمام افراد را پاک و منزّه مى پندارند. به علاوه، احساسات تند و افراطى به آنان مجال بررسى و تحقیق نمى دهد و در کارها بى مطالعه تصمیم مى گیرند.

یکى از تمایلاتى که در همه جوانان به طور طبیعى وجود دارد و روى شخصیت شان اثر مى گذارد، علاقه به کارهاى نو و افکار جدید است. جوانان، ناخواسته تمام ممیزات طبیعى و صفات ثابت دوران شباب و اوضاع و احوال اختصاصى زمان خود را منعکس مى کنند. آنان شیفته مطالب و مقالات تازه و سبک هاى نوین روزگار خود مى باشند، به سخنان جدید با کمال دقت گوش مى دهند و درباره مطالب نو با علاقه فراوان گفتوگو مى کنند.

وقتى پیشواى گرامى(صلى الله علیه وآله) آیین جدید الهى و برنامه هاى نوین مذهبى خود را به مردم عرضه کرد و بزرگ ترین انقلاب سعادت بخش جهانى را پایه گذارى نمود، جوانان با شور و گرمى زایدالوصفى به آن دین مقدس گرویدند و با رهبرى پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)به منظور امحاى عقاید غلط و سنن فاسد به پا خاستند و بر اثر مجاهده و کوشش پیگیر خود، توانستند در مدت کوتاهى محیط حجاز را از آن همه پلیدى و ناپاکى تطهیر کنند و جامعه عقب افتاده را به عالى ترین مدارج کمال برسانند

یکى از مسائلى که لازم است مورد دقت و توجه واقع شود و دانستن آن براى نسل جوان ضرورت دارد، این است که صفات اخلاقى و عادات اکتسابى، که پایه اساسى و مایه اصلى شخصیت آدمى در ایام جوانى مى باشد، قابل تحول و تغییر است. به عبارت دیگر، تربیت هاى خوب و بد و عادات پسندیده یا ناپسندى که جوانان آن ها را در دوران کودکى و ایام بلوغ از محیط خانواده و اجتماع آموخته و بدان ها خو گرفته اند تخلف ناپذیر و غیرقابل اجتناب نیست، بلکه در شرایط مخصوص و مساعد، ممکن است همه آن صفات تغییر کند و صفات و عادات تازه اى جایگزین آن ها گردد.

ناگفته نماند که عادات خوب و اخلاق پسندیده نیز مانند سیّئات اخلاقى تحوّل پذیر و قابل تغییر مى باشد. بنابراین، جوانانى که بر اثر تربیت هاى صحیح والدین و مربیان شایسته خود، از دوران کودکى خوب و با فضیلت بار آمده اند، مغرور نباشند و گمان نکنند که خلقیات پسندیده آن ها به هر صورت و در هر شرایطى، باقى و پایدار مى ماند و براى همیشه خوش بخت و سعادتمند خواهند بود، بلکه معاشرت هاى بد و محیط هاى فاسد مى تواند نتایج خوب دوران کودکى را نابود کند و خلق و خوى پسندیده آن ها را به عادات بد و صفات ناپسند تبدیل نماید.

مکتب آسمانى اسلام، که تربیت صحیح و سعادت بخش خود را بر اساس احیاى تمایلات عالى انسانى و تعدیل غرایز و خواهش هاى نفسانى استوار نموده، به وسیله برنامه هاى علمى و عملى و از راه مراقبت در انجام فرایض دینى و تمرین وظایف عبادى و اخلاقى، پیروان خود را در احراز عادات پسندیده تقوا و مالکیت نفس و نیل به ملکات فاضله عدالت و اخلاق تشویق کرده است.

جوانان به دلیل علایق مذهبى، در مجالسى شرکت مى کنند که در آن بحث و گفتوگو مطرح باشد و بدین روى، نقش سازمان هاى مذهبى و اجتماعات و به خصوص مساجد، در این زمینه، مى تواند سرنوشت ساز باشد. هم بر اساس وظیفه انسانى و هم بر اساس تکلیف اسلامى، لازم است به هدایت و راهنمایى آنان پرداخت.

والدین به عنوان اولین مربیان جوان در محیط خانواده، مربیان مدارس در محیط مدرسه و متولّیان و گردانندگان امور مساجد به عنوان سومین و عمومى ترین محیط و جامعه تربیتى نقشى مهم و اساسى ایفا مى کنند.

تکیه بر مساجد به دلیل نقش تاریخى این پایگاه در زمینه تربیت و تعلیم از یک سو و جنبه دینى و مذهبى آن، که مطابق با فطرت پاک دوران جوانى و نوجوانى است، از سوى دیگر مى باشد. بنابراین، یکى از اساسى ترین وظایف والدین و مربیان تشویق و ترغیب قولى و عملى جوانان و نوجوانان به شرکت در برنامه هاى مساجد است.

 

گزارشى از یک تحقیق

بى تردید، در زمینه نقش تربیتى مساجد پژوهش هایى انجام گرفته و منابع متعددى منتشر شده است. اما آنچه توسط نگارنده انجام شده پژوهشى است در زمینه برخى عوامل جذب جوانان به مسجد که با نظرخواهى از جوانان صورت گرفته و نتایج قابل توجهى به دست آمده است.

در این تحقیق، عوامل مورد نظر عبارت بودند از: امام جماعت ، وضعیت ظاهرى مسجد، کتابخانه مسجد، طولانى نشدن نماز جماعت، هیات امنا، و کانون فرهنگى مستقر در مسجد.

جامعه آمارى این تحقیق 438 نفر از جوانان مذهبى استان کرمان بودند که از طریق پرسشنامه پاسخ بسته، مورد نظرخواهى قرارگرفتند.نتایج به دست آمده پس از تجزیه و تحلیل آمارى، نشان مى دهد که اکثر قریب به اتفاق جوانان وضعیت ظاهرى مساجد (نظافت، ساختمان و امکانات مورد نیاز) را مهم ترین عامل جذب خود به مسجد مى دانند. طولانى نشدن نمازهاى جماعت، ویژگى هاى امام جماعت، کتابخانه، کانون هاى فرهنگى، و هیات أمنا ـ به ترتیب ـ در درجه بعدى از اهمیت قرار دارند. درجه بندى عوامل مزبور بدین قرار است:

1ـ وضعیت ظاهرى مسجد، 1/81 درصد;
2ـ طولانى نشدن نمازهاى جماعت، 2/72 درصد;
3ـ امام جماعت مسجد، 8/69 درصد;
4ـ کتابخانه مسجد، 6/55 درصد;
5ـ فعالیت کانون هاى فرهنگى مساجد، 54 درصد;
6ـ هیئت امناى مسجد، 6/36 درصد.

با توجه به نتایج مذکور و بررسى نتایج تحقیقات دیگرى که در این خصوص انجام گرفته است، در مجموع راهکارهاى عملى ذیل به منظور جذب جوانان به مسجد پیشنهاد مى شود:


نکات کاربردى و پیشنهادى

1- توسعه و ارتقاى فعالیت هاى فرهنگى و سیاسى.

2- افزودن بر جاذبه هاى مسجد; مانند برگزارى کلاس هاى هنرى و علمى در رشته هاى گوناگون، تأسیس مکان هاى مناسب ورزشى و دعوت از مربیان با تجربه براى آموزش، برگزارى اردوهاى سیاحتى و زیارتى ، نمایش فیلم و اجراى تئاتر و مانند آن با رعایت موازین اسلامى.

3ـ تقویت مساجد از نظر امکانات ظاهرى; مانند رسیدگى به ساختمان مسجد، نظافت و امکانات گرمازا و سرمازا از آن جا که در حال حاضر، بیش تر مساجد زیر نظر مرکز رسیدگى به امور مساجد اداره مى شوند، این مرکز مى تواند با همکارى نهادهاى مستقر در استان ها و شهرستان ها، مانند اداره کل ارشاد اسلامى، سازمان تبلیغات اسلامى و پایگاه هاى بسیج، به تقویت مادى و معنوى مساجد همت گمارد.

4ـ یکى از عوامل مهمى که بر اساس نتایج تحقیق، نقش تعیین کننده اى در جذب نسل جوان دارد، «امام جماعت مسجد» و ویژگى هاى اخلاقى و رفتارى وى در برخورد با نمازگزاران است. بنابراین، دقت در انتخاب امام جماعت با ویژگى هاى خاص (خوش رفتارى با جوانان، برخوردارى از تقواى کافى و مانند آن) از نکات مهمى است که مرجع اعزام کننده باید مورد نظر قرار دهد.

5ـ از عواملى که در جذب نسل جوان به مسجد نقش زیادى دارد، طولانى نشدن نمازهاى جماعت است. امام جماعت با در نظر گرفتن این نکته، که جذب و پس از آن حفظ جوانان در مسجد، به ظرافت هاى خاصى نیاز دارد، باید تلاش نماید تا رعایت حوصله و وقت نمازگزاران، به ویژه قشر جوان، را بنماید.

6ـ تشکیل و تقویت کتابخانه مناسب براى مسجد و در اختیار داشتن کتاب هاى مفید و متنوع یکى دیگر از راهکارهاى جذب جوانان به مسجد مى باشد. براى جذب و استفاده بیش تر از امکانات کتابخانه، مى توان به برگزارى مسابقات کتابخوانى، قصه نویسى و خلاصه نویسى کتاب و مانند آن اقدام کرد.

7ـ بیان لطافت هاو ظرافت هاى نمازهاى پیامبر(صلى الله علیه وآله)، ائمّه اطهار(علیهم السلام)، اصحاب والاتبارشان و علماى بزرگوار و رعایت اختصار در نمازهاى جماعت;

8ـ معرفى نماز به عنوان عالى ترین، زیباترین و رساترین سپاس ها از پروردگار در برابر نعمت هاى مادى که خداوند به ما عطا فرموده است;

9ـ بیان آثار معنوى نماز; مانند این که نماز موجب روشنى چشم رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مى باشد، نماز موجب دورى انسان از فحشا و منکر است و مانند آن;

10ـ تشویق و تحسین جوانان و نوجوانان نمازگزار با اعطاى جایزه هاى متنوع;

11- تبلیغات گسترده درموردنمازوتوجیه فوایدوارزشمندى آن.

در پایان، لازم به ذکر است که مساجد آن گاه خواهند توانست نقش تاریخى خود را در تربیت عبادى، اجتماعى، سیاسى و فرهنگى ایفا کنند که بتوانند مخاطبان خود، به خصوص نسل جوان، را جذب و حفظ نمایند.

نتیجه گیری:

معرفت دینی زیر بنا و اساس دین داری است و هرگاه این بخش از ساختار دین داری دچار خدشه، اشکال و یا آسیب شود، این آسیب و اشکال به همه جای ساختار و بنای دین داری سرایت می کند. تربیت دینی نیز که غایت قصوای دین است هدفی است که بر معرفت دینی استوار است و تا وقتی که دین به روشنی و وضوح و بدون هیچ خدشه و ابهام و عاری از هرگونه بدعت و خرافه و التقاط و تجدد گرایی مذموم شناخته نشود تربیت دینی استوار نخواهد شد.

جهل و جمود و التقاط و تجدد مآبی، دو لبه ی تیغی هستند که اسلام ناب و اجتهاد روشن و سالم را در طول تاریخ همواره مورد هجوم خدشه های خویش قرار داده اند اما در هر مقطع از زمان بوده اند عالمانی راستین و دانشمندانی فرهیخته و خودساخته که متکی به سنت اسلامی و سیره ی نبوی و علوی همچون شمعی فروزان راه هدایت و صراط مستقیم را از بیراهه های تحجر و التقاط متمایز نموده اند و تشنگان طریق حقیقت را به راه درست رهنمون گشته اند اما امروز بیش از هر روز دیگر نیاز به هوشیاری و شناخت عالمان راستین و آراء و اقوال درست است. جوان نسل امروز به میزان ملاک و معیاری نیازمند است که قول حق را از اقوال ارتجاعی و التقاطی باز شناسد. و در کوران تهاجمات بی وقفه ای فرهنگی استوار بایستد و با سلاح تربیت و معرفت دینی به مبارزه با آنها بر خیزد و لذا لازم است متولیان تعلیم و تربیت با برنامه ای جامع و سازنده برای این قشر برنامه ریزی کنند.         

        ان شاء الله

 

منابع و مآخذ:

-قرآن کریم

- صحیفه ی امام، تهران، موسسه چاپ و نشر آثار امام، جلدهای17 و18 و8 و 14 و 16.

- مساواتی آذر، مجید، آسیب شناسی اجتماعی ایران (جامعه شناسی انحرافات)، تبریز، 1374، نوبل.

- مطهری، مرتضی، ده گفتار، انتشارات صدرا، سال 1377، تهران.

- جهری، مهدی و باقری، محمد، آسیب شناسی دینی از منظر استاد مطهری، تهران، نشر هماهنگ.

- ساروخانی، دایره المعارف علوم اجتماعی، تهران، کیهان، 1370.

 – دژاکام، علی، معرفت دینی، تهران، مرکز پژوهش های اسلامی نهاد، 1377.

- محمدی، مجید، آسیب شناسی دینی، تهران، تفکر، 1373.

- داوودی، محمد، نقش معلم در تربیت دین، قم، چاپ زیتون، ناشر پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ش انتشار: 94، علوم تربیتی 16، زمستان 1385.

- پاک سرشت، تعریف تعلیم و تربیت، قم دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، جزوه ش 1، بی تا

- بخشنده، حمیده، معرفت شناسی تطبیقی، قم، مرکز پژوهشهای صدا و سیما، 1380 ش

- دبیرخانه سمپوزیوم جایگاه تربیت، نقش تربیتی معلم (مجموعه مقالات)، ج 1، تهران، انتشارت تربیت، 1374ش

- شکوهی یکتا، محسن، تعلیم و تربیت اسلامی، تهران، وزارت آموزش و پرورش، دفتر تحقیقات و برنامه ریزی و تالیف کتب درسی، 1373، ش .

- عمر ناصف، عبدالله، آموزش علوم و ارزشهای دینی، تربیت اسلامی، ویژه تربیت دینی، تهران، تربیت اسلامی، 1379 ش.

- موسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) تعلیم و تربیت از دیدگاه امام خمینی، تدوین مجتبی فراهانی، چ 2، تهران، 1378ش.

- شریعت مداری، علی، رسالت تربیتی و علمی مراکز آموزشی، چ اول، انتشارات سمت، 1374ش، تهران

- داوودی محمد، «محمد سیره تربیتی پیامبر  (صلی الله علیه و آله وسلم) و اهل بیت  (علیه السلام)، ج 2، تربیت دینی، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه چ 2، 1384 ش، قم.

- انسان بر آستان دین (خلاصه آثار استاد مطهری)، دفتر سوم، انتشارات دانشگاه امام صادق  (علیه السلام)، چ چهارم، 1382، ش، تهران.

-همایش آسیب شناسی تربیت دینی، دفتر همکاری مشترک سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی و جهاد دانشگاهی ( ساجد )

ـ محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1362، ج 82و17و67و95و83.

-محمدبن الحسن، الحر العاملى، وسائل الشیعه، تهران: مکتبة الاسلامیه، 1403 ق، ج 3، ج 1.

ـ میرزا حسین نورى، مستدرک الوسائل، قم، موسسه آل البیت(علیه السلام) لاحیاء التراث، 1414 ق، ج 3.

ـ محمد بن الحسن الحر العاملى، پیشین، ج 5.

ـمحمد بن سعد،الطبقات الکبرى،بیروت،داربیروت،1985 م، ج 1.

ـمحمد بن عمر واقدى،المغازى،بیروت،موسسة الاعلمى،1989م.

ـ فضل بن حسن طبرسى، تفسیر مجمع البیان، ج 6.

ـ ابى جعفر محمد صدوق، علل الشرایع، نجف، المکتبة الحیدریه، 1385 ق، ج 2.

ـ امام خمینى، در جستوجوى راه از کلام امام، تهران، امیرکبیر، 1361، دفتر دوم.

ـ ناصر مکارم شیرزاى، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1363، ج 7.

ـ عبدالکریم بى آزار شیرازى، تفسیر کاشف، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1363، ج 5.

ـ محمد رشیدرضا، تفسیر المنار، بیروت، دارالمعرفه، بى تا، ج 10.

ـ فخرالدین رازى، التفسیر الکبیر، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1411 ق، ج 16.

ـ ابى جعفر محمد صدوق، الخصال، قم، انتشارات اسلامى، 1362، ج 1وج 3

ـطه الولى،المساجد فى الاسلام،بیروت،دارالعلم للملایین،1409ق.

    ـ تقى الدین احمد المقریزى، الخطط، لبنان: مکتبة الاحیاء العلوم، بى تا، ج 2.

ـ ویلفرد کنت ول اسمیت، اسلام در جهان امروز، ترجمه حسنعلى مهروى، تهران، دانشگاه تهران، 1356.

-عبدالرحیم غنیمه، دانشگاه هاى بزرگ اسلامى، ترجمه نورالله کسایى، تهران، دانشگاه تهران، 1372.

ـ احمد بن یحیى بلاذرى، فتوح البلدان، القاهره، شرکة طبع الکتب العربیه، 1319 ق .

ـ ابن فضل الله العمرى، مسالک الابصار، ج 1.

ـ محمدباقر حجتى، اسلام و تعلیم و تربیت، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1357، به نقل از: ادموند کلیفورد باسورث، تاریخ سیستان، ترجمه حسن اندیشه، تهران، انتشارات امیر کبیر، 1370

ـ محمد سلیمان الراوندى، راحة الصدور، تهران، امیرکبیر، 1364 / یاقوت الحموى، معجم الادباء، بیروت، داراحیاء التراث العربى، بى تا.

       ـ ...تاریخ جدید یزد، به نقل از: ذبیح الله صفا، آموزش و دانش در ایران

      ـ على قائمى، شناخت، هدایت و تربیت نوجوانان، تهران، امیرى، 1363

     -حسین بن السید احمد الوافى، تاریخ الکوفه، النجف، المکتبة المرتضویه، 1356 ق

-ابواسحاق هلال ثقفى، الغمارات، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، سازمان چاپ و انتشار

-محمدحسین زوار، جنگ میان دولت مصر و گروه هاى اسلامى

-عباس سعیدى رضوانى، بینش اسلامى و پدیده هاى جغرافیایى، مشهد، آستان قدس رضوى، 1368

-جلال الدین فارسى، انقلاب تکاملى اسلام، تهران، آسیا، 1357

-جلال الدین مدنى،تاریخ سیاسى معاصر ایران،قم،دفترانتشارات اسلامى، بى تا

-محمد بن محمد النعمان مفید، الارشاد، ترجمه محمدباقر ساعدى، تهران، اسلامیه، 1364

-رحیم نوبهار، سیماى مسجد، تهران، ستاد اقامه نماز، 1375

-رحیم نوبهار، کوى دوست، تهران، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامى، 1376

-مجله مسجد، ش. 1 ـ 35

-مجله یاد، ش. 18، 20 ـ 22، 35 ـ 36

      ـ محمد مکى السباعى، نقش کتابخانه هاى مساجد در فرهنگ و تمدن اسلامى، ترجمه علىشکویی

 

پی نوشت ها:

 

[1] محمد باقر مجلسی، بحارالانوار، ج 67، باب 59، حدیث  18

[2] همایش آسیب شناسی تربیت دینی، دفتر همکاری مشترک سازمان پژوهش و برنامه ریزی آموزشی و جهاد دانشگاهی ( ساجد )

[3] محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج95، ص403

[4] شریعتمداری، علی، رسالت تربیتی و علمی مراکز آموزشی، صص 84-85 ج اول، انتشارات سمت،1374ش، تهران

2 داوودی، محمد، سیره تربیتی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و اهل بیت(ع)، ج 2، تربیت دینی، ص 27، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، چ دوم، 1384ش، قم»

3 مرتضی، مطهری، م.آ، ج 22، انتشارات صدر، ص 559

[5] صحیفه ی امام- ج 14- ص 33

2 صحیفه ی امام – ج 14- ص 140

3 صحیفه ی امام- ج 16- ص 459

[6]  دژاکام، علی، «تفکر فلسفی غرب از دیدگاه استاد شهید مطهری» تهران، اندیشه، 1375، ج 1، ص 6

2 مساواتی- 1374- ص 3 و 4

[7] دژاکام- 1377- ص 26

[8] محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، تهران: دارالکتب الاسلامیه، 1362، ج 82، ص 164

2 محمدبن الحسن، الحر العاملى، وسائل الشیعه، تهران: مکتبة الاسلامیه، 1403 ق، ج 3، ص 422 / ج 1، ص 268

[9] همان

[10] میرزا حسین نورى، مستدرک الوسائل، قم، موسسه آل البیت(علیه السلام) لاحیاء التراث، 1414 ق، ج 3، ص 361

2 محمد بن الحسن الحر العاملى، پیشین، ج 5، ص 263

[11] محمد بن سعد،الطبقات الکبرى،بیروت،داربیروت،1985 م، ج 1، ص 146

[12] محمد بن عمر واقدى،المغازى،بیروت،موسسة الاعلمى،1989م،ص 152

[13] روح الله الموسوى الخمینى، صحیفه نور، تهران، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامى، سازمان مدارک فرهنگى انقلاب اسلامى، 1370، ج 18، ص 67

[14] فضل بن حسن طبرسى، تفسیر مجمع البیان، ج 6، ص 465

[15] ابى جعفر محمد صدوق، علل الشرایع، نجف، المکتبة الحیدریه، 1385 ق، ج 2، ص 325

[16] امام خمینى، در جستوجوى راه از کلام امام، تهران، امیرکبیر، 1361، دفتر دوم، ص 192

[17] ناصر مکارم شیرزاى، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1363، ج 7، ص 317

[18] عبدالکریم بى آزار شیرازى، تفسیر کاشف، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1363، ج 5، ص 292

2 محمد رشیدرضا، تفسیر المنار، بیروت، دارالمعرفه، بى تا، ج 10، ص 206

3 همان

4 همان

[19] فخرالدین رازى، التفسیر الکبیر، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1411 ق، ج 16، ص 9 ـ 10

[20] ابى جعفر محمد صدوق، الخصال، قم، انتشارات اسلامى، 1362، ج 1، ص 40 / ج 3، ص 483

[21] محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 83، ص 373

2 طه الولى،المساجد فى الاسلام،بیروت،دارالعلم للملایین،1409ق،ص 159

[22] محمد مکى السباعى، نقش کتابخانه هاى مساجد در فرهنگ و تمدن اسلامى، ترجمه على شکویى، ص 32

[23] تقى الدین احمد المقریزى، الخطط، لبنان: مکتبة الاحیاء العلوم، بى تا، ج 2، ص 249

[24] ویلفرد کنت ول اسمیت، اسلام در جهان امروز، ترجمه حسنعلى مهروى، تهران، دانشگاه تهران، 1356، ص 101

[25] امام خمینى، صحیفه نور، ج 18، ص 276.و ص 179امام خمینى، صحیفه نور، ج 17، ص 60

[26] عبدالرحیم غنیمه، دانشگاه هاى بزرگ اسلامى، ترجمه نورالله کسایى، تهران، دانشگاه تهران، 1372، ص 71

[27]  محمدباقر حجتى، اسلام و تعلیم و تربیت، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامى، 1357، ص 28 به نقل از: ادموند کلیفورد باسورث، تاریخ سیستان، ترجمه حسن اندیشه، تهران، انتشارات امیر کبیر، 1370

[28] محمد سلیمان الراوندى، راحة الصدور، تهران، امیرکبیر، 1364، ص 180 / یاقوت الحموى، معجم الادباء، بیروت، داراحیاء التراث العربى، بى تا، ص 415

[29] محمدی- 1373- ص 17

2 مهتا- 1369- ص 249

[30] انسان بر آستان دین - خلاصه آثار شهید مرضی مطهری- دفتر سوم، ص 34 و 35

[31] کافی- ج 2- ص 55

[32] على قائمى، شناخت، هدایت و تربیت نوجوانان، تهران، امیرى، 1363

[33] همان

[34] محمدباقر مجلسى، پیشین، ج 17، ص 101

[35] محمد بن یعقوب کلینى، اصول کافى، ج 2، ص 86

ثبت دیدگاه