برای انسان خداباور، طبیعی است که با او حرف بزند، حتّی برای خداباوران نیز پیش میآید که در مواقع بحرانی زندگی، حس کنند که به نوعی گفت و شنود با موجودی ناشناخته نیازمندند. نیایش در ادیان به معین معنا و منحصر برای خداوند و متشکل از مراسم و تشکیلاتی است که انسان را با خداوند مرتبط میسازد. نیایش اصل جدایی ناپذیر سه دین ابراهیمی: یهودیت، مسیحیت و اسلام محسوب میشود که در هر سه دین، به عنوان یکی از اولویتهای دینداری بر آن تأکید شده است.[1]
دکتر ریموند کارل، دربارة نیایش میگوید:
«نیایش اصولاً مانند گرایش روان آدمی به سوی جوهره غیرمادی جهان به نظر میرسد. و عموماً به صورت یک تضّرع، یک فریاد و یا یک تقاضای کمک است. ولی گاهی به صورت مکاشفه و شهود و تأمّل دربارة مبدأ و پایه و جهان هستی درمیآید.
نیایش معّرف تلاش آدمی برای پیوستگی به وجودی نامرئی است که خلاق جهان هستی و روشنایی خرد و نیرو و جمال برترین راهنما و منجی همگی است. بالاتر از بیان جملاتی ساده. نیایش واقعی یک حالت عرفانی است که در آن وجود آدمی، مجذوب خداوند میگردد.[2]
از استاد شهید مرحوم مطهری نیز نقل شده است که:
«پرستش حالتی است که در آن انسان خودش را در قبضة قدرت معبود میبیند. و این امر اساساً قطع نظر از هر فایده و اثری که داشته باشد، خودش یکی از نیازهای روحی بشر است».[3]
جدای از این توصیفات، در این مقاله، نیایش به معنای خاصّ آن و البته به صورت موجز و مختصر محوریت یافته است. و سعی بر این بوده که تصورات ادیان ابراهیمی از پروردگارشان و نحوة عبادات ترسیم شود. به عنوان مثال جایگاه خداوند در هر سه دین، اعتقاد به منجی و موعود در این ادیان، اعیاد و اعتقادات و پایهها و اصول هر دینی مورد بحث قرار گرفته است.
الف: طریق خداپرستی و بندگی در ادیان ابراهیمی چگونه است؟
ب) اشتراکات و افتراقات آن کدامند؟
روش تحقیق در این نوشتار، توصیفی تحلیلی است. روش گردآوری اطلاعات کتابخانهای است. دیگر آنکه در این مقاله سعی بر این بوده است که مطالب را بدون هیچگونه حبّ و بغض و جهت گیری فکری ارائه دهم. امیدوارم که چنین باشد.
برای ورود به هر دینی، آداب و مناسک خاصّی وجود دارد. مثلاً درختان برای یهودیان و لا تعمیری برای مسیحیان و ادای شهادت برای مسلمانان.
در کتاب مقدس چنین میخوانیم:
«ابراهیم علیه السلام پسر مولود را که ساره از وی زایید، اسحاق نام نهاد. ابراهیم علیه السلام پسر خود اسحاق را چون هشت روزه بود، مختون ساخت. چنان که خداوند او امر کرده بود. (سفر پیدایش 21، 3ـ4) سفر لاویان نیز بر این امر که هنوز در میان یهودیان به عنوان اقرار به اعیان و نشان وابستگی به جماعت اسرائیلیان وجود دارد، تأکید میورزد.»
به طور کلّی میتوان مسأله مناسک ورود به دین را در یهودیت و مسیحیت این گونه بیان نمود ختان که اطاعت از شریعت الهی و وفا به پیمان میان یهوه و قوم است به مثابهی اقرار به اعان میباشد که در گوشت اسرائلیان حک شده است. تعمید رازی است که از سوی مسیح بنیان نهاده شده و تأیید آن از طریق غوطهور کردن در آب و ادای کلمات خاص القای فضایل مسیح (در شخص تعمیر گیرنده) است. بدین گونه، شخص تعمید یافته از سوی کلیسا پذیرفته میشود و عضو آن میگردد.
گرویدن به اسلام، اساساً به اقرار به ایمان اسلامی استوار است که در دو نکتة اساسی خلاصه میشود. 1) یگانگی خداوند 2) نبوت محمد6
بر اساس نیّت اسلامی، هر نوزادی که بر اسلام زاده میشود، طبق عرف و روش معمول، نهضت کلمة «شهادتین» در گوش خوانده میشود. اگر شخص بالغی بخواهد پس از زندگی در جهالت، به اسلام بگرود. میبایست در برابر دو شاهد کلمة «شهادتین» را به زبان آورد. این اقرار به ایمان، او را از ضلالت پاک میگرداند و به جماعت مؤمنان پیوند میدهد.[4]
بنابراین بیان شهادت برای اعلام مسلمان بودن یک فرد کافی است. سادگی این شهادت (یا اعتراف) است که اسلام را عمومیت بسیار و همچنین بقای زوال ناپذیری بخشیده است.[5]
عیسی مسیح علیه السلام در جلیل از توابع فلسطین و از مادری باکره به نام مریم علیها السلام به دنیا آمد. در اعتقاد مسیحیان، مریم در آن زمان در نامزدی یوسف نجار بود. عیسی علیه السلام در خانواده یوسف و تحت تربیت ایشان بزرگ شد.[6]
او یک طفل خردسال نمونة یهودی بود. والدین او از هر حیث مقررات و آداب رایج دین یهود در آن زمان را مراعات میکردند. اینکه او در بین جوانان هم سنّ سال و خود استثنایی بود از مفاد مطلبی که در انجیل لوقا باب دوّم، آیات 51ـ41، از حضور و مذاکرات با گروهی از معلمان در معبدی در اورشلیم نقل گردیده استنباط میشود. او در یک خانوادة متوسط زندگی عادیای را میگذارنید. و از بهترین تعلیمات و تجربیات آن دوران بهره کافی کسب نمود. بعدها در دوران میان سالی حیات او، وسعت و عمق آن اکتسابات آشکار گردید.[7]
ایشان در سن سی سالگی (بعد از شهادت یحی تعمید دهنده) تعالیم خود را آغاز نمود و در سن سی و سه سالگی با توطئه علمای یهود مصلوب گردید. (البته به اعتقاد مسیحیان) تعالیم اصلی عیسی علیه السلام بر محور بشارت به ملکوت خداوند، دستور به اخلاق و اصلاح انحرافات آیین یهود استوار بود. یکی از عمدهترین اموری که عیسی مسیح به آن میپرداخت مبارزه با این عقاید ناصحیح و تفسیرهای دینی علماء و سران یهود بود که بیشتر این علما از گروه مذهبی فربیتیها و اندکی نیز از صدوقیها بودند.[8]
بعد از عیسی علیه السلام پولس مهمترین نقش را در مسیحیت ایفا کرد. نقش پولس به قدری زیاد است که برخی او را مؤسس مسیحیت (بعد از عیسی علیه السلام) میشمارند. نیورای میگوید:
«بسیاری بر این باورند که پولس قدیس را باید بنیانگذار حقیقی مسیحیت به شمار میآورد.[9]
کتاب مقدس میسحیان همان «عهد جدید» است عهد جدید در اصل یونانی و به معنی «آخرین وصیت یا عهد و پیمان» میباشد که در طول تقریباً نیم قرن یعنی حدود سال 45 میلادی تا 100 میلادی به رشتة تحریر درآوردهاند.[10]
عهد جدید شامل 27 کتاب است که توسط نویسندگان مختلف تقدیر گردیده است. هاکس در این زمینه میگوید:
«علی الجمله کتاب مقدس کلّیتاً الهامی واحد از جانب خداست که معامله خدای تعالی را نسبت به فرزندان آدم معلوم مینماید و شرکت و بحث و توجّه او را که نسبت به مخلوقات سرکش و نامطیع و عاصی خود دارد، مکشوف میسازد.[11]
در میان بخشهای مختلف عهد جدید، انجیل مهمترین بخش عهد جدید میباشد و شامل 4 کتاب است که شاگردان مسیح به شرح زندگانی و دعوت او به ملکوت و نشر بشارت مسیح (با الهام از روح القدس) پرداختند. چرا که بنا به آموزههای مسیحیت، «مسیح کتاب ننوشت و یا اگر نوشت که بسیار بعید به نظر میرسد، اثری از آن بر جا نمانده است.»[12]
خدای مسیح همان خدای واحد، خالق کل و مدّبر عالم است. امّا بحث در تصوّری است که سرانجام مسیحیان دربارة خدا پیدا کردند و آنچه از آثار و کتابهای عهد جدید مسیحیان به دست میآید...
برخی مسیح را فقط انسان میدانند که مورد مهر فراوان خداوند قرار گرفته است و او را به فرزند برگزیده است. برخی مسیح را انسانی میدانند که در «مشیّت» و اراده با خدا یکی است نه در ذات و حقیقت. برخی دیگر میگویند: خدا پدر است در صورت «روح القدس» پایین آمد و در «مریم» به صورت انسانی مجسم شد و عیسی (ابن) زاده شد. پس خدا مرکب از سه اقنوم است که در صورتهای گوناگون خود را آشکار میکند.
در انجیل مرقس (قدیمیترین انجیل که در حدود 70ـ65 میلادی نوشته شده) عیسی «فرزند انسان» موجودی مافوق بشری است که خدا او را به فرزندی خود برگزیده است. ولی در آن کتاب بحثی از تجسم خدا در پیکر عیسی و یا «ازلی بودن به ایشان نیست. با اشارة مختصری که به طرز تفکر مسیحیان در طی ادوار گذشته دربارة خدا و مسیح به عمل آمده، روشن میشود که چرا قرآن تا آن اندازه با «تکلیف» و پسر داشتن خداوند و دیگر عقاید شرک آمیز مخالفت میکند.[13]
«مسیحیان چندین ادعای بیاساس در مورد خداوند دارند که البته در کتاب مقدس مسلمانان در باب هر یک آیاتی محکم و روشن وجود دارد. نخست اینکه عقیده به خدایان سهگانه دارند که آیه 171 از سورة نساء به آن اشاره کرده و آن را ابطال میکند. دیگر اینکه آنها خدای آفریننده عالم هستی را یکی از خدایان سهگانه میشمارند و به او خای پدر میگویند. قرآن این عقیده را نیز در آیه 73 از سورة مائده ابطال میکند. «آنها که میگفتند خداوند یکی از سه خدا است، به یقیق کافر شدند. معبودی جز معبود یگانه نیست و اگر از آنچه میگویند دست برندارند. عذاب دردناکی به کافران آنها (که روی این عقیده ایستادگی میکنند) خواهد رسید.»
دیگر اینکه خدایان سهگانه در عین تعدد حقیقی، یکی هستند که گاهی از آن تعبیر به وحدت در تثلیث میشود. و این همان چیزی است که در آیة فوق به آن اشاره شده که آنها میگویند: خدا همان مسیح بن مریم و مسیح بن مریم همان خداست! و این دو با روح القدس یک واحد حقیقی و در عین حال سه ذات متعدد! را تشکیل میدهند.
خداوند متعال برای ابطال الوهیت مسیح میفرماید:
«بگو اگر خدا بخواهد مسیح بن مریم و مادرش و همه کسانی را که روی زمین هستند، هلاک کند. چه کسی میتواند جلوگیری کند؟ (آری) حکومت آسمانها و زمین، و آنچه میان آن دو قرار دارد. از آن خداست. هر چه بخواهد میآفریند. (حتی انسانی بدون پدر مانند مسیح) وارد بر هر چیزی تواناست» سورة مائده، آیه 17.
یکی از ادّلههایی که مسیحیان برای الوهیت حضرت مسیح اقامه کردهاند، این است که میگویند: چون حضرت عیسی علیه السلام کسی بود که بدون پدر متولد شد، پس باید با بقیه افراد فرق کند. بهترین و صریحترین جواب را خداوند در آیة ذیل میفرماید:
«مثل عیسی در نزد خدا، همچون آدم است که او را از خاک آفرید و پس به او فرمود: «موجود باش» او هم فوراً موجود شد»
بنابراین ولادت مسیح بدون پدر، هرگز دلیل بر الوهیت او نیست».[14]
نکته جالب این که خود حضرت مسیح نیز خود را به نام زیادی معرفی کرده که نویسندگان انجیلها آنها را ذکر کردهاند و هر وقت از خود صحبت میکرد میگفت: «منم فرزند انسان» یا «منم روشنایی عالم» و یا «من راه حق و زندگانی هستم» و... توجّه به این سخن خود سند محکم و روشنی است که الوهیت عیسی علیه السلام را نقض میکند.[15]
اعتقاد به منجی و موعود در تمام ادیان، به وضوح وجود دارد و بخشی از اعتقادات آن دیانت است. در این میان مسیحیت نیز از این طیف جدا نیست. اندیشة موعود در مسیحیت در سه پرده نمودار گشته است. در یک پرده همان اندیشة موعود یهودی است که در آن عیسای نامدی نقش مسیح نجاتبخش را ایفا میکند که انتظار دیرپایی یهود را به سرمیآورد. در پردة دیگر، با نوید، رهبت عیسی علیه السلام به مثابه «داور جهان» در آخرالزمان نمایشگر سنخ دیگری از اندیشة موعود است و در پرده و یا بهتر بگویم در جهرة سوّم «سخن از شخص دیگری است که خود عیسی علیه السلام وعدة آمدنش را میدهد. کسی که چونان «تسلّی دهنده» و «روح راستی» میآید و عیسی مسیح را جلالت میبخشد. و بر او شهادت میدهد. مسیحیان این را همان روح القدس میدانند و معتقدند که اندک زمانی پس از مسیح ظهور کرده و همو هماره بر کلیسا حکم رانده است. بر این پایه، مسیحیت دربردارندة سه سنخ اندیشة موعود و سه گونه منجی باوری است که در باب هر کدام توضیحاتی آمده.
امّا چهرة سوم موعود مسیحی به کلّی چهرهای دیگر است. او آن مسیحی نیست که امّت موسی علیه السلام انتظارش را میکشیدند و به باور امت عیسی علیه السلام همو بود که آمد هموست که باز خواهد آمد. این فرد دیگری است که عیسی مسیح وعدة آمدنش را میدهد. «تسلّی دهنده» دیگری است که مسیح خدا (پدر) برای امتش درخواست میکند و خدا او را اعطا میکند تا همیشه با ایشان باشد. او هدایتگر به همة راستیهاست. (گویی که با فقدان مسیح جبران میشود) از خود چیزی نمیگوید. بلکه از مسیح خبر میدهد و او از خدا (پدر). جهان نمیبیند و نمیشناسد ولی مؤمنان به مسیح، او را میشناسندش.
در این باره در کتاب مقدس چنین میخوانیم:
«لیکن چون تسلّی دهند که او را از جانب پدر نزد شما میفرستم آید، یعنی راستی که از پدر صادر میگردد، او بر من شهادت خواهد داد و شما نیز شهادت خواهید داد که از ابتداء با من بودهاید. (انجیل یوحنّا، 16:27).[16]
مهمترین مژدة مسیحیایی در کتاب اشیعای نبی آمده است:
1) نهالی از تنة عیسی (پدر داوود) بیرون آمده شا خدای از ریشههایش، خواهد شگفت. 2) و روح خداوند بر او قرار خواهد گرفت. یعنی روح حکمت و فهم و روح مشورت و قوّت و روح معرفت و ترس از خداوند 3) خوشی او در ترس خداوند خواهد بود و موافق رویت چشم خود داوری نخواهد کرد و بر وفق سمع گوشهای خویش تنبیه نخواهد نمود 4) بلکه مسکینان را به عدالت داوری خواهد کرد و به جهت مظلومان زمین را بهراستی حکم خواهد کرد. جهان را به عصای دهان خویش زده، شریران را به نفخة لبهای خود خواهد کشت. 5) کمربند کمرش عدالت خواهد بود و کمربند میانش امانت 6) گرگ با برّه سکونت خواهد داشت و پلنگ با بزغاله خواهد خوایبد و خواهد چرید و بچههای آنها با هم خواهند خوابید و شیر مثل گاو، کاه خواهد خورد 7) و طفل شیرخواره بر سوراخ مار بازی خواهد کرد و طفل از شیر باز ـ داشته شده است خود را به خانة افعی خواهد گذاشت. 8) در تمامی کولا مقدس من ضرر و فسادی نخواهند کرد. زیرا که جهان از معرفت خداوند پر خواهد بود. مثل آبهایی که دریا را میپوشاند (اشعیا. 11/1ـ8). [17]
شاید شنیده باشید که مردم، ساختمانهایی را که مسیحیان در آن عبادت مینمایند، کلیسا میخوانند. هر چند مرام غالباً ساختمان را کلیسا میدانند، لکن معنی واقعی کلمة «کلیسا» ساختمان نیست. بلکه اجتماع ایماندارانی است که در آن ساختمان عبادت مینمایند. «کلیسا» دلالت میکند به اجتماع ایمانداران مسیح در محلّی به خصوص و همچنین این کلمه برای جمیع ایمانداران هم کسانیکه هنوز در این جهان هستند و هم اشخاصی که با مسیح در آسمان میباشند ـ استعمال میشود.[18]
گفته شده کلیسا کلمهای است که از لفظ اکلیسا (ecclesia) به معنای مجمع مقدس گرفته شده است. کلمة کلیسا فقط دوبار در اناجیل اربعه ذکر شده است. (متی 16/8 ـ متی 18/15). مسیحیان اولیه برای کلیسا محل پرستش را قایل نبودند ـ مفهومی که با مسیح در ارتباط شخصی میباشند. بنابر بر معنای ذکر شده برای کلیسا اگر گروهی از جماعت مسیحیان متهّم بد بیایمانیشوند. از مجمع خارج شده و تحت عنوان کلیسای جامع نخواهند بود.
پسیریان، اسقف کارتاژ (متوفای 285 م) اولین رهبر روحانی است که در رسالهای در باب کلیسای واحد نوشته و کلیسا را عروس مسیح و مادر مؤمنان نامیده است.[19]
واحد بودن کلیسا اشاره به این معناست که کلیسا مجمعی متشکل از افراد مؤمن است و تفر قداسی در آن جریان ندارند.[20]
ویل دورانت دربارة وضع داخلی کلیسا و محافل دینی مینویسد:
«بردگان را در این محفلها با آغوش باز میپذیرفتند. البته هیچ کوششی برای آزاد ساختن اینان به عمل نمیآمد. امّا اینان با نوید ملکوتی که در آن همه آزاد خواهند بود.
تسلی مییافتند. نخستین گرویدگان عمدتاً از طبقة پرولتاریا بودند و البتّه در میانشان تعدادی هم از قشرهای پایین طبقات متوسط و تک و توکی هم از ثروتمندان یافت میشدند. با این همه بر خلاف آنچه کلسوس مدعی است، این اشخاص نمایندة «پستترین مردم» نبودند.[21]
باید دانست که در سراسر کتاب عهد جدید بین «اناجیل اربعه» منتخبة نصارنی که عبارتنداز انجیل متی، مرقس، لوقا و یوحنّا و وسایل مختلفه و مکاشفة یوحنا به هیچ وجه کلمهای از وجوب نماز یا امر به خواندن آن نیامده است. فقط در دو جای انجیل نوشته شده «مسیح نماز خواند» و بس!
کتاب قاموس مقدس مینویسد: نماز جز به ایزد تعالی به دیگری به جا آورده نمیشود. (انجیل متی 4:10) مقابل (سفر تثنیه 6:16 و 10 و 20) دعا جایز است که جمیع احتیاجات جسمانی و نفسانی حتی نان روزانه خود را نیز از حضور مبارکش بطلبیم و نماز به اسم «پسر» و به واسطة «روحالقدس» به «حضرت اقدس الهی» تقدیم کنیم.
و البته اگر اولاً به خود مسیح یا به روح القدس هم نماز کنیم، برجا و صحیح خواهد بود. زیرا که آنها نیز از جواهر الهی میباشند. (مقابل کتاب اعمال رسولان 7: 59 و 60ـ اوّل قرنتیان 1: 2 و فیلیپان 9:2)
و نیز دربارة نماز فرادی و جماعت مینویسد: نماز اعم از اینکه در خانه یا بدجا آورده شود مسموع و غیر مسموع میباشد».
و نیز مینویسد: «همچنانکه برای خود نماز و دعا میکنیم برای دیگران نیز به همان طور باید دعا کنیم (یعقوب 16:5) علی الخصوص به جهت سلاطین و مقتدرین و ارباب مناسب. (رسالة اول تیموتاوس 2:2)
دربارة وضع نمازگزار مینویسد: «امّا وضع و هیئت جسد در وقت نماز از جمله چیزهایی است که ما به هیچ وجه بدان اعتنایی نداشتیم و نداریم. پس دعا کنندة نماز خوننده را فرقی نیست رکوع نماید و یا قیام نماید. یا سجود نماید. یا چشمان خود را بپوشد یا بازگذارد. و اینکه دستهای خود را بازگذارد یا به هم پیوند دهد. من الوجوه اینها را لزوم و اهمیتی در نماز نیست.»
دربارة مکان و قبلة نماز مینویسد: «نماز منحصر به یک محل و یک زمان نمیباشد. بلکه سزاوار است نماز را در هر جا و هر وقت و هر طرف به جا آوریم. (اوّل تسالونیکیان 17:5) امّا مراعات اوقات معینه برای نماز خالی از اهمیت نخواهد بود.»
دربارة نماز عمومی میگوید: ادعای ربّانی همان نماز عمومی است که خداوند ما عیسی مسیح به شاگردان خود تعلیم داد. (انجیل متی 9:6. انجیل لوقا 11:2ـ4) و البته نماز نمازها و دعای دعاها است، چنانکه کتاب مقدس تاج کتابها میباشد.»
اشاره هاکس به نماز عمومی متوجّه این عبارات در انجیل است:
«ای پدر ما که در آسمانی، نام تو مقدس باد، ملکوت تو بباید، ارادة تو چنانکه در آسمان است، بر زمین نیز کرده شود. نان کفاف ما را امروز بما بده. و قرضهای ما را ببخش، چنانکه ما نیز قرضداران خود را میبخشیم. و ما در آزمایش میاور.بلکه از شریرها رهایی بده. زیرا ملکوت و قوت و جلال تا ابدالابد از آن تست. آمین.»[22]
نویسندة کتاب تاریخ ادیان جهان دربارة نماز و شرایط آن در دیانت مسیح میگوید:
مسیحیان به جای نماز، دعاهای التجاآمیز دربارة خداوند میخوانند و از او حاجات خود را دریافت دارند. بدین ترتیب شرایط و مقدمات و مقارنات به خصوصی برای آن قایل نیستند. فقط موقع دعا، خود را تطهیر مینمایند و زانو میزنند و مشغول دعا میشوند. چون آنان معتقدند که خدا در جای به خصوصی نیست. در هر جا و مکان حضور دارد.
در همه جا میتوان با او تماس گرفت. مسیحیان معمولاً از طلوع فجر تا طلوع آفتاب و از مغرب تا نیمه شب به دعا میپردازند پولس رسول میگوید: «قوت هر چیز را در مسیح دارم که مرا تقویت میبخشید.» خود مسیح فرمود: «مؤمن را هر چیز ممکن است. بدین جهت اگر برای کارهای روزانه به دعا مشغول شویم، مندرسی جز نفع نمیبینیم.
این که راز و نیاز که مرتباً در مواقع مشخص اجرا میشود، به منزلة روح تمام کارهاست که ما داریم و محدودیت عادی زمان و مکان و قوه را در هم میشکند.[23]
از آنچه تاکنون در باب نماز در مذهب مسیح گفته شد، میتوان به مقایسهای اجمالی میان نماز مؤمنان مسلمانان و نیایش مسیحیان پرداخت؛ و امّا
1) در اسلام جز برای ذات کبریایی احدیت برای کسی نتوان نماز گزارد که شرک و کفر محسوب میشود. ولی بنا بر تعالیم انجیل، اهل نماز به «مسیح» یا به «روحالقدس» میتوانند نماز گزارند. زیرا که مسیحیت هر یک از آن دو را جزئی از جوهر الهی پنداشته است! و این در اسلام شرک اعظم به شمار میآید. چرا که خداوند منّزه است از اینکه به تجزیه درآید و غیر خدا کوچکتر از آن است که مانند خدایتعالی پرستیده شود.
2) در اسلام برای پادشاهان دادگر باید دعا نمود و از شاهان ستمگر و کافر کیش باید بیزاری جست و به جای دعا سزاوار است که آنها را نفرین کرده امّا در مسیحیت باید دعاگویی همه بود.
3) در اسلام وضع و هیئت نمازگزار مشخص است که نباید در یک حال و به طور یکنواخت قرار بگیرد. بلکه در حال قیام و قعود و رکوع و سجود باشد و ذکر خدا را به همراه حرکات مختلف بدنی انجام دهد. چرا که این کار موجب تقویت یاد خدا و فروتنی بیشتر در برابر حق میگردد. امّا در مسیحیت نظام و تربیتی برای شکل نماز و وضع نمازگزار معین شده است. لازم به ذکر است که علاوه بر بعد معنوی و تقویت یاد خدا به واسطة رکوع و سجود و... انجام حرکات خاصّ در نماز مسلمین فواید بسیار جالبی در بدن ایشان خواهد داشت که در جای خود ذکر خواهد شد.
4) چهارم اینکه اوقات نماز در اسلام معلوم شده و عبادات اسلامی به نظم خاصّی درآمده تا روح انسانی در تحت نظام عبادت به تدریج تربیت شود و به کمال بندگی برسد، امّا در مسیحیت رعایت اوقات و نظام مخصوص واجب نیست.
5) در اسلام برای اینکه مسلمانان «وحدت وجود» داشته باشند. قبلهای تعیین شده و آن مسجد اعظمی است که خلیل علیه السلام بپا داشته، ولی در مسیحیت متفرقاً به هر سو نماز میتوان گذارد.
6) دعای ربّانی مسیحیان که نماز عمومی باشد. چون با سورة حمد مسلمانان سنجیده شود، روشن میگردد که تفاوت 2 نماز از کجاست تا کجا؟ از آنکه «رب العالمین» را «پدر ما که در آسمان است» خطاب کرده و در عالیترین مراحل عبادت به جای «نعمت هدایت» از پدر آسمانی «نان روزانه» طلبیده و به جای «یاری خواستن از خداوند در آزمایشهای زندگی» آزمایش نشدن را تقاضا نموده!! و گویی فراموش کرده است که بنا بر فلسفهی ادیان اصولاً انسان آفریده شده تا در ورطة آزمایش قرار گیرد و به پاداش خود برسد.»[24] هر چند که خداوند از خود مردم بر احوال آنان داناتر است ولی آزمایش برای آنست که اعمال بشر که شایستة پاداش و یا کیفرند آشکار شود و آنگاه افراد بشر جزا یابند. (نهج البلاغه، بخش سوم، شمارة 90).
البته باید متذکر شویم که اشکالات نماز در مسیحیت بیش از اینهاست. و نویسندة کتاب برای توضیح بیشتر مشاهدات خود را در مورد نماز نصاری در کلیسای ساکوکور که در شمال پاریس واقع شده است از سفرنامة اروپایی خویش نقل میکند به تاریخ 18 بهمن ماه 1309 شمسی هجری مطابق فوریه 1931 تا اوّل خرداد ماه 1311 برابر 22 مه 1932:
ایشان دربارة کیفیت نماز و عبادت در آنجا مینویسد: «روبهروی وارد این «محراب» یا «مذبح کلیسا» واقع شده است. که به وسیلة هفت پله بر آن بالا میروند و...
جلو مذبح در قسمت پایین پشت هم و مرتب صندلیها گذاردهاند که واردین روی آنها مینشیند. نشمین برخی از صندلیها کوتاه و تکیهگاهش بلند است. این قبیل صندلیها روبهروی صندلیهای معمولی گذارده شده است. در موقع نماز و عبادت، اشخاص زانو بر نشیمینگاه آن و آرنجها را بر روی تکیهگاهش گذارده و تکیه میدهند و پنجة دستها را در هم کرده، خمیده به حال نیمه رکوع نماز و دعا میخوانند. در صورتیکه چنین صندلیای در مقابل نباشد، بر روی زمین زانو میزنند و در موقع دخول خروج از کلیسا نیز خارج میکشند. و زانو میزنند. در شروع به عبادت زنگ زده میشود.[25] در دو طرف جلو خان مذبح، محل تریبون مانندیست که بدواً کشیش در آنجا کلماتی میگوید که واردین نیز همان کلمات را تکرار میکنند و این عمل چند بار تکرار میشود. پس از آن در سمت راست کلیسا در قسمت بالا ارک مینوازند. و دو دختر خوشآواز سرودهای مذهبی میخوانند. سپس کشیش با لباس مخصوص به خود ظاهر میشود و دو نفر پسر بچه که لباسهای بلند قرمز رنگی پوشیده و نیمتنة سفیدی روی آن بر تن کردهاند، هر یک شمعی قدری به دست گرفته دنبال کشیش میآیند. کشیش در وسط مذبح مقابل صلیب و این بچه در اطراف او زانو میزنند.[26]
سایرین نیز زانو زده و دعا میخوانند. دو نفر دیگر با لباسی مانند لباس همین 2 پسر بچه در عقب کشیش میایستند که یکی از آنها ظرف کشکول مانندی که به زنجیر بلندی آویخته است در دست دارد. و به جلو و عقب حرکت میدهد. پس از اجرای هر یک از مراسم مذهبی ارک مینوازند و دختران فوقالذکر مشغول زدن و خواندن میشوند.
در این بین پارچه شنل مانندی آورده روی دوش کشیش انداخته و طرفین آن را بالا نگه میدارند. بعد کشیش دیگری از قبهای که بالای مذبح است، چیز کوچکی را که از دور تشخیص داده نشد، آورد به کشیش پیشوا داد و پس از اجرای مراسم مخصوص دوباره آن را به جای خود برد. پس مراسم نماز و عبادت به پایان میرسد. آنوقت یکی از کشیشها ظرفی آورده جلوی یکایک مردم نگاهداشت که هر کس به فراخور استطاعتش پولی در آن بریزد.
از توجّه وامعان نظر در کیفیت نماز و عبادت مسیحیان روشن و محقق میشود که نماز مسلمین از هر جهت به نماز آنها رحجان و برتری دارد. به عنوان مثال در نماز مسلمین باید لباس نمازگزاران اسم از امام و مأموم پاکیزه و طاهر و بهترین لباسهای شخصی بوده و غصبی نباشد. در حالی که در نماز هناری بیشترین توجه به لباس کشیش شده که لباس مخصوص و جالب و بلند که لباس خودنمایی متکبران است میپوشند.[27]
امّا مهّم اینکه باید دانست که اساس تمام ادیان الهی یکی است و هر یک از کتب آسمانی مناسب با فهم و احتیاج اهل زمان به وسیلة پیغمبر نازل شده و در آن تکالیف دنیا و آخرت انسان را معین کرده است. منتها مجریان نااهل احکام الهی را به تدریج هر آیهای را که منافی منافع و مصالح شخصی خود دانسته آن را نسخ و یا مسخ نمودهاند. تا جایی که حقیقت آن دین و مصالح نوعیهاش از بین رفته و ارسال رسولی دیگر و تجدید و تکمیل این سابق لازم آمده است.
عیسی علیه السلام به پیروان خود دعاهایی تعلیم نداده است که مجبور باشند هر روز در ساعات مخصوص در وقت معینی در حالیکه روی خود را به طرف بخصوصی گردانیدهاند، این دعاها را به زبان عبری یا یونانی تکرار کنند. برعکس به ایشان فرمود که همانطوریکه فرزندان در هر زمان و مکانی که مایل باشند به نزد پدر خود میروند و با او سخن میگویند. آنها نیز مانند فرزند به حضور خدا بروند و با زبان مادری خودشان با او سخن گویند.
طرز دعا کردن اهمیت زیادی ندارد. ولی مهم ایناست که خدا را با صمیّمیت و با تمام فکر و قلب خود عبادت کنیم. (متی 5ـ15) یوحنّا (23:4و24)
مسیحیان هنگامی که با سایر ایمانداران در ساختمان کلیسای خود اجتماع مینمایند، دعا میکنند و هم چنین با خانوادة خود در منزل و یا وقتی مشغول کار روزانة خود هستند، در سکوت دعا میکنند. بسیاری از مسیحیان عادت دارند هر روز به طور انفرادی قسمتی از کتاب مقدس را بخوانند و دعا کنند. عیسی علیه السلام فرمود که ما میباید همیشه دعا کنیم. (لوقا 1:18) چون عیسی مسیح در روز یکشنبه از مرگ قیام کرد، روز یکشنبه برای مسیحیان روز مقدسی است. عبادت در کلیساها معمولاً در روز یکشنبه انجام میگیرد.
ولی در روزهای دیگر نیز جلساتی وجود دارد. در جلسات عبادتی کلیسا، کتاب مقدس قرائت و سرودهای روحانی سرائیده میشود و شبان یا کشیش کلیسا موعظه میکند.[28]
جرج اس ـ استوارت در کتاب مدارج دعا میگوید:
هنگامی که وقت دراز یا کوتاهی برای دعا معین کردیم و خواستیم که بهوسیلهی پیروی از اعمال و اصول مخصوصی فوراً وارد مرحله راز و نیاز با خدا گردیم، عقل سلیم، شش عمل طبیعی را پیشنهاد میکند که آن شش عمل به شرح زیر است:
1) فراموش کردن منافع و کارها و خیالات گوناگون 2) احترام به خدا و مؤدب بودن در حضور او 3) تفکر دربارة اموری که میخواهیم به حضور را تقدیم کنیم. 4) اظهار نمودن آن امور با خشوع و خضوع 5) پذیرفتن اجابت خدا 6) خاتمهای که با وقار همآهنگ باشد.
چه مدّت دعای ما پنج دقیقه و چه پنج ساعت باشد، مستلزم این شش عمل است.[29]
حضرت مسیح میفرماید: «بر حجرهی خود داخل شو، در را بسته خدا را عبادت کن. شاید علاوه بر درهایی که بر روی اشخاص بسته میشود، درهای بسیاری دیگری هم باشد نخست حالت دعا را به خود بگیرد و فکر خود را از هر چیزی بازدارید. اینکار باید از روی میل و رغبت صورت گیرد. زیرا اگر از روی کوشش باشد. فکر مشغول به کوشش میشود، بنابراین با کمال میل درهای گوناگون افکار پلید را به روی خود ببندید.
و زانو زده صبر کنید که یکی دو دقیقه بگذرد. شاید اینکار در ابتدا به سهولت انجام نگیرد، ولی رفتهرفته تمایل و حالت به صورت عادت درآمده، درهای زیادی را میبندد. و برای این کار پیش از چند ثانیه وقت مصرف نمیکند.
نویسندة مزامیر میگوید: «خداوند را همواره پیش روی خود آر، چونکه با اوست که میخواهی صحبت کنی و صدای اوست که میخواهی بشنوی».[30]
عیسی مسیح علیه السلام برای پیروان خود روزها یا وقتهایی مخصوص را جهت روزه تعیین ننموده است. به همین دلیل روزه برای پیروان او اختیاری میباشد. معهذا به پیروان خود فرمود که هر وقت روزه میگیرید، باید فقط جهت خشنودی خدا روزه بگیرد.
نه اینکه مانند ریاکاران روزه بگیرد، تا مردم از آنها تعریف و تمجید کنند. (متی 16:6ـ18) برخی از مسیحیان در روز جمعه به مناسبت روزی که عیسی علیه السلام مصلوب شد از خوردن گوشت خودداری میکنند. برخی نیز در مدّت چهل روز قبل از قیام مسیح از خوردن بعضی از غذاها پرهیز میکند. در مورد این عادات و رسوم در کتاب مقدس دستوری یافت نمیشود. بلکه فقط دستور داده شده که از انجام دادن و یا گفتن جمیع چیزهای شرارتآمیز خوداری نمائیم. بسیار مناسب است که در این مورد گفتار مسیح را ذکر نماییم که فرمود: تمام غذاها پاک و حلال است و چیزی که انسان را ناپاک میکند، غذایی نیست که به دهان فرو میرود بلکه علّت ناپاکی او شراراتی است که از قلب او صادر میشود و باعث زنا، دزدی، قتل، حسادت و غرور ونظایر آن میگردد. (مرقس 18:7 ـ23).
مسیحیان معتقدند که حضرت عیسی مسیح هر وقت نیاز به الهام از طرف (پدر) داشت بهوسیلة گرفتن روزه تقرب بیشتر خود را به خداوند ثابت میکرد. به همین جهت برای اجابت دعاهای خویش روزه میگیرند و در هنگام روزههای نذری دعاهای مخصوصی میخوانند و با خدای مسیح به راز و نیاز میپردازند. هر چند ایشان روزه به معنای روزة مسلمانان را ندارند. تنها اجتناب از خوردن، در برخی اوقات مد نظر ایشان است.
در انجیل متی باب 6 مذکور است از حضرت عیسی به پیروان که:
«امّا چون روزه دارید، مانند ریاکاران ترشرو مباشید، زیرا که صورت خویش را تغییر میدهند تا در نظر مردم روزدار نمایند. هر آینه به شما میگویم اجر خود را یافتهاند. لیکن تو چون روزه روزه داری خود را تدهین کن و روی خود را بشوی تا در نظر مردم روزهدار ننمایی. بلکه در حضور پدرت که در نهان است، و پدر نهان بین تو ترا آشکار جزا خواهد داد.»[31]
دین مسیح از لحاظ مناسک دینی ضعیف و حقیر است. در آن نه از آیین قربانی اثری دیده میشود و نه از مسایل روزه و نماز. به طور کلّی در مسیحیت فروع دین که در اسلام دامنهی گستردهای دارد و شامل عبادات، معاملات و احکام و حدود میشود، تشریع و مطرح شده است بلکه بهجای آنها دامنة اخلاقیات و تعالیم اخلاقی و پند و اندرز، چنانچه در کتب عهد جدید آمده، بسیار گسترده است و برای به ثمر رساندن آن تعالیم، تشکیلات وسیع و منظم کلیساها ایجاد شده است.
عیسی مسیح توجه پیروان خود را از مسایل و امور مادّیی و ظاهر و آداب خشک به امور باطنی و ارزشهای اخلاقی و معنوی معطوف ساخته و با تظاهر به انجام مناسک خشک، که مقدمة ارتکاب ریاکاری است، مخالفت میکرده است. از این رو پیروانش را از اجرای آداب و مناسک کهنه و خشک و نامفهوم مانند «تقدیم قربانی» و «مراسم روز بست» که مشکل زندگی آنها را حل نمیکرد، منع مینمود و چنانچه در انجیل آمده است. او یهودیان را که، به اجرای آن مناسک توجه نموده و مرتکب ریاکاری میشدند سرزنش کرده است.[32]
عیسی علیه السلام دو آیین مقدس مقرر فرموده که میباید در کلیسای او رعایت گردد. اوّلی «تعمید» است. این آیین در موقع پذیرفتن افراد به عضویت کلیسا انجام میشود. و دوّمی عبارت است از «عشاء ربانی» یا «شام خداوند».[33]
امّا آیینهای مقرر در کلیسا امروزه عبارتند از:
1) توبه یا اعتراف 2) عشاء ربانی 3) تدهین یا تأیید 4) ازدواج مقدس 5) تعمید 6) انتصاب یا دستگذاری
چنانکه قبلا ذکر شد از این آیینها نامبرده تنها «تعمید» و «عشاء ربانی» به واسطه عیسی مسیح به وجود آمده و بقیة موارد بعدها توسط کلیسا مقرر شد.
تعمید علامت و سمبل پاکی از گناه و شروع یکزندگی جدید در مسیح میباشد. تعمید برای هر شخصی فقط یک بار انجام میشود. و نشانة عضویت در خانواده روحانی خدا میباشد.[34]
«غسل تعمید نشانة ورود به جامعه کلیسا است. به همین خاطر در برخی از کلیساها حوض تعمید نزدیک در قرار دارد. کلمة تعمید از واژة یونانی به معنای فروبردن در آب گرفته شده است. و آب وسیلة آشکاریی است که برای تعمیر به کار میرود. در آن کلیساهایی که در آب پاشیدن کودکان را تعمید میدهند، آب باعث تطهیر میشود. در آنهایی که بالغها را تعمید میدهند که معمولاً با فرو بردن کامل در آب است، این عمل به معنای دفن شدن و برخاستن برای زندگی جدید است. کلیساهای که کودکان تعمید میدهند میدانند که کودکان در این سنّ کم آمادگی ندارند که ایمانشان را بیان کنند. بنابراین معمولاً والدین یا کسانی که والدین تعمیدیی نامیده میشوند، این مسئولیت را برعهده میگیرند و قول میدهند که بهگونهای تعلیم دهند و تربیت کنند که مسیحی گردند. امّا برخی از کلیساها معتقدند که چنین مقیم مهمّی را فقط باید خود فرد بگیرد. بنابراین تعمید را اجرا نمیکنند تا کودکان به سنّ رضایت که معمولاً اوایل نوجوانی است، برسند. امّا در همین کلیساها غالباً رسمی وجود دارد. که در آن والدین کودکان را به خدا «پیشکش» میکنند و در حضور اجتماع در کلیسا قول میدهند که کودک را یک مسیحی پرورش دهند.
باید یادآوری شود که خود عیسی علیه السلام وقتی جوانی حدوداً سیساله بود به دست یحیای تعمید دهنده، تعمید داده شد.»[35]
در انجیل متی میخوانیم که حضرت عیسی علیه السلام بر حواریون خویش دستور میدهد که «بر نام پدر، پسر و روح القدس» غسل تعمید بر جای آوردند. (انجیل متی، باب 28، آیه 19).
در یکی از قدیمیترین کتب اخلاقی مسیحیت به نام دیراچه نیز دستوراتی برای انجام آیینهای غسل تعمید وجود دارد. در روزهای نخست کلیسا، مراسم غسل تعمید با مراسم شکرگذاری این غسل همراه بود که آن را اسقف انجام میداد. در قرون وسطی، کشیشان نیز مجاز به برگزاری این مراسم بودند. و حتّی گاه یک فرد عادّی میتوانست آن را انجام دهد.[36]
در مسیحیت جدید نحوة برگزاری این آیین از یکی از طرق فرورفتن در آب و یا پاشیدن یا ریختن آب بر روی فرد است و این سؤال که نحوة صحیح انجام آن چگونه باید باشد؟ سؤال بسیار اساسی و جدایی آفرین برای بعضی از گروههای فرعی پروتستان بوده است. به همین ترتیب نزد پارهای از این گروهها، این مطلب که غسل تعمید چه زمانی باید انجام شود سؤال بسیار مهم و جداییسازی به حساب میآمده است. بعضی از گروهها به شدّت معتقدند که آداب غسل تعمید حتماً باید به هنگام بلوغ برگزار شود و بعضی یگر معتقدند که این کار باید در مورد نوزادن و اطفال خردسال انجام شود. به هر حال فارغ از اینکه جماعت مختلف پروتستان این مراسم را چه زمانی و چگونه انجام میدهند، بر این نکته اتفاق نظر است که آداب غسل تعمید به منظور تطهیر فرد از صبغة گناه و آلودگی است. در طی مراسم فرد غسل شونده ایمان و اعتقاد دینی خویش را مورد تأکید قرار میدهد.[37]
«نامهای دیگری از قبیل «آیین مقدس» «قربانی»شام خداوندگار» یا «مراسم یادبود آخرین شام عیسی» نیز دارد. عشاء ربانی یک آیین فداکارانه تلقی شده است و با عنوانهایی از قبیل «قربانی بدون خون» یا یک «یادبود قربانی به وسیلة نجات دهندة ما نیز از آن یاد میشود. در عین حال ویژگی فداکاری در عشاء ربانی آنچنانکه به صورت یک جاندار در کلیسایی کاتولیک رم مورد توجه است. در ارتدوکس نیست. مراسم عشاء ربانی در جمع تکراری است از مجموعة احکام دینی مسأله نجات. بنابراین اصالت تجسم و رستاخیز نسبت به عشاء ربانی کمتر از صلیب شدن نیست.»[38]
«مسیحیان در شب کریسمس در کلیساها مراسمی بدین ترتیب انجام میدهند. کشیش بزرگ پیشکاران خود را فرمان میدهد تا آرد بسیار خوبی را خمیر کنند. نان فطیر بپزند و پیش او بیاورند... آنگاه پدر روحانی نان را با شیشهی شراب به کلیسا میبرد و پس از زدن ناقوس، مسیحیان را برای اجرای این سنّت بزرگ آماده مینمایند. آنان هر در یک صف میایستند. و کشیش شراب را در یک ظرف نقرهای میریزد و نان فطیر را هم در دستمال زیبایی میگذارد و پس از آنکه از مقابل صف مسیحیان عبور کرد و بعد از خواندن دعا به آن سجده میکند، آنگاه همة حاضرین نان را سجده میکنند. زیرا معتقدند بعد از دعا، جوهر آن نان تبدیل به بدن مسیح میگردد. آنگاه پدر روحانی جام شراب را به دست میگیرد و به مدیران خود میگوید: عیسی پیش از مرگ کاسهی شراب را گرفت و به حواریون خود داد و فرمود: «بنوشید که این خون من است و پس از این کلام، خود کشیش به آن شراب سجده میکند و حاضرین نیز از او متابعت میکنند. پس در حال خواندن دعا آن نان را پاره پاره میکند و در دست خود میگیرد و جام شراب را کشیش دیگر، آنگاه به ترتیب، حاضرین پیش میروند و پدر روحانی در حال خواندن دعا هر پارهای از آن نان را در دهان یکی از مسیحیان میگذارد و او باید فوری و بدون آنکه دندان روی آن بگذارد فرو ببرد.
آنگاه از ظرف شراب همگی جرعهای مینوشند، از این عمل یعنی خوردن نان و نوشیدن شراب تمامی آنان خدا و پسر خدا میشوند! [39]و تمامی گناهانشان آمرزیده میشود و هر کس بخواهد توبه کند باید این کار را بکند و هماکنون نیز این قاعده در کلیساهای کاتولیک معمول است.»
«شیوة اجرای مراسم عشاء ربانی از کلیسایی تا کلیسایی دیگر بسیار متفاوت است. در یک طرف طیف، مراسم رسمی عشاء ربانی آن گونه که پاپ در شب عید کریسمس در رم برگزار میکند و غالباً از تلویزیون در سراسر جهان پخش میشود، دیده میشود این یک مراسم باشکوه اشرافی و رنگارنگ است. مراسمی که در آن نان و شراب تقدیس میشود و با ابهت و مفصّل است. امّا حتّی مراسم عشاء ربانی پاپی هم در اصل یک مراسم شام مقدس است. در مقابل میتوان افرادی چند را تصور کرد که اطراف یک میز ناهموار جمع شدهاند و قرص ناص خشنی را دست به دست میگردانند و از یک لیوان مشترک به یاد بود مسیح علیه السلام مینوشند. با این حال، در همة موارد عشاء ربانی حقایق نهفته یکسانی روشن میشود.
مسیحیان حیات و مرگ عیسی علیه السلام را به یاد میآورند که خداوند در حوادث معمولی زندگی مانند خوردن و آشامیدن حضور دارند. آنها سرگذشت زندگی عیسی علیه السلام و معنای مرگ او را به درون بدنهای خودشان میبرند. این مراسم به یاد همة شرکتکنندگان میآورد که باید منافع زمین تقسیم شوند نه اینکه اندوخته شود. در مجموع عشاء ربانی آیین دینی جزایی است و این تعجبآور نیست که تقریباً همة گروههای مسیحی آن را با نظم و ترتیبی شکوهمند اجرا میکنند.»[40]
رسم عشاء ربانی چه در مسیحیت و چه در آیین مهرپرستی قدیم، باقی ماندهای بوده است از مراسم کهن توتم پرستی و اقوام ابتدایی ملل سامی یا آریایی که بدان شکل در مسیحیت باقی مانده است. قبایل ابتدایی کنونی مناطق غیرمتمدن مانند و میان استرالیا و مجمع الجزایر ملانزی و پولینزی که جهانبینی دینی توتمپرستی دارند و از شیوهی ابتدای این تو تقسیم پیروی میکنند، در بعضی جشنهای مذهبی خود، لااقل سالی یکبار از گوشت و خون توتم (حیوان و گیاه مقدس) و یا از برگ و میوهی آن اگر گیاه باشد، برای کسب تبرک و به دست آوردن حیات جاودانی و اتصال به روح مقدس توتم میخورند. از این رو آیین عشایر بانی یعنی خوردن نان و شراب مقدس که کنایه از گوشت و خون (یعنی حیات جاودانی عیسی علیه السلام) است شباهت زیادی به آیین توتم کشی و خوردن از گوشت و خون آن دارد. زیرا مسیحیان نیز مراسم عشاء ربانی را برای اتحاد با حیات جاودانی عیسی علیه السلام و تجدید پیمان با او انجام میدهند.
آیین عشاء ربانی در قرون اولیة مسیحی هر روز یکشنبه اجرا میشد. ولی بعدها اجرای آن در هر هفته موقوف شد و ظاهراً سالی یکبار و در همان شب که عیسی علیه السلام با یارانش آن را اجرا کردند، انجام میشود.»[41]
بخشی از دعاهای مراسم عشاء ربانی از این قرار است:
«ای پرودرگار، ای خدا، ای خالق و بخشندة حیات به همة ارواح، چقدر مهربانی و رحمانیت تو نسبت به ما عجیب است که باید برای دیدار روح فقیران و حقیران نازل شوی و گرسنگی آنها را با هوت و ناسوت خود سیر کنی. خوشا به حال روحها و مبارکباد بر نفسهایی که اهلیت خوردن تو را با اخلاص دارند و با خوردن تو از شادی معنوی پر میشوند! چقدر بزرگ است پروردگاری که این نفس آن را میخورد! چقدر محبوب است میهمانی که نفس به او خوشامد میگوید! چه زیباست آن مونسی که نفس برای ورود دعوت کرده!»[42]
اعتراف که گاهی آیین توبه یا آشتی نامیده میشود. در کلیساهای مختلف به روشهای گوناگون اجرا میشود. امّا معنای باطنی آن در همه یکسان است. این آیین برای مسیحیان این فرصت را فراهم میآورد تا صراحتاً با اعمال و رفتاری که او را از خدا و بقیه مردم جدا میکند، روبهرو شود. گاهی این آیین از طریق گفتوگویی خصوصی با یک کشیش انجام میشود. و گاهی نیز گروهی به طور دستهجمعی این کار را انجام میدهند. آیین اعتراف به هر صورتی که انجام شود، بیانگر این است که گناه و لغزش انسان، جامعة با محبّتی را که خدا با خانوادة بشری در نظر گرفته است. مست میکند. امّا خدا آماده است تا ببخشاید، آشتی کند و آغازی دوباره را ممکن سازد.[43]
«در کلیسا ارتدوکس توبه یا اعتراف یکی از احکام است که باید پیش از پذیرفتن شخص برای شرکت در عشاء ربانی اجرا شود. اعترافات باید در وسط سالن کلیسای عمومی شنیده شود. توبه کننده مقابل کشیش میایستد و اعترافات خود را در حالیکه سرش را به موازات زنّار کشیش خمکرده اظهار میدارد. ذکر توبه در ارتدوکس مانند کاتولیک و انگیکان ترکیبی است از دعا و توسل.
کشیش گاهی شخص توبه کننده را به دعاها، روزهها و زیارتهای مخصوصی مکلّف میکند. ولی این اعمال به خاطر میدان گناه صورت نمیگیرد. بلکه فقط وسیلهای است برای تأدیب. روش سهل انگاری و اغماض در کلیسای ارتدوکس به هیچ وجه معمول نیست».[44]
«تأیید که «تدهین» یا «مهرکردن» هم نامیده میشود، بلافاصله پس از تعمید انجام میگیرد. طبق تعلیم ارتدوکس، عمل تدهین اعطاء موهبتهای روحالقدس را نشان میدهد و داوطلب را برای زندگی روحانی تقویت میکند. کسانی که تأیید میشوند، اعضای پروکامل کلیسای ارتدوکس هستند و برای شرکت در مراسم دینی دیگر پذیرفته میشوند.»
تدهین برای سالخوردهگان و ناتوانان مقرّر شده و به مقتضای تعدّد تلقین قابل تکرار است.»[45]
گفته شده جاهایی خاص از بدن مریض محتضر با روغن مقدس مسبح میشود.[46] روغن تدهین طبق مقررات خاصّی از زیتون و مواد معطر دیگر تهیه میشود، در کلیسای روس تعداد این موارد به 30 میرسد که گفته میشود که هر یک از آنها نمایشگر موهبتهای متعدد روحالقدس میباشد. در ارتدوکس مسئولیت این شعائر دینی از آن جهت به استعفا اختصاص یافته که تنها او میتواند ترسیم در روغن تقدیس یافتهای که برای برخی از شعائر مانند تعمید به کار میرود را تقدیس کند و هیچ کشیش دیگری نمیتواند این امر را بر عهده بگیرد. این روش کاتولیک رم که هنوز ادارة تمام شعائر دینی را مخصوص اسقف میداند فرق نمایان دارد. پشیمانی، چشمان، سوراخ بینی گوشها، دهان، سینه دستها و پاهای داوطلب تدهین میشوند. گفته شده پروتستانهای که به کلیسای ارتدوکس ملحق میشوند، بایستی تدهین شوند.»[47]
«در تعریف تدهین نهایی گفته شده مراسمی است که طّی آن شخص آمادگی پیدا میکند که به نحوی شایسته بمیرد. این عمل به خصوص هنگامی که مرگ نزدیک است یعنی زمانی که شیطان با تمام نیرو ایمان را مورد تهدید قرار میدهد. لازم است زمان قابلیت انجام این عمل سنّ معرفت است و زمان وجوب آن هنگامی است که از موت احساس خطر شود.»[48]
یکی دیگر از آیین مشخصه که در کلیسا اجرا میشود. مربوط به ازدواج است. هر چند ازدواج مقدس جزء شعائری نیست که عیسی مسیح آن را منصوب کرده باشد، امّا امروزه کلیسا در اجرای آن نقش اساسی دارد. به وسیلة ازدواج، زن و مرد اتّحادی مقدس و غیر قابل انفصال با هم برقرار میکنند. در این عمل مرد ملتزم میشود که محبّت، اکرام و امانت را در حق زن انجام دهد و زن هم محبّت امانت و اطاعت را ملتزم میشود.
آیین ازدواج در بین پروتستان هم مرسوم است امّا جزء شعائر مذهبی محسوب نمیشود. در آیین مسیحیت تقدّد زوجات مطلقاً ممنوع و طلاق همسر هم از محرمات محسوب میگردد.[49]
کشیشها برای تشبه به حضرت مسیح از ازدواج خودداری میکنند و این رویه نزد پاپ و فرقة کاتویک مقبول است. ولی فرقة پرتستات ازدواج پیشوایان مذهبی را جایز میدانند. زیرا در انجیل نهی نشده، بلکه در نامة پولس توصیه و سفارش شده چنانکه در باب 3 رسالة اوّل پولس به تیموتاؤس چنین مسطور است «پس اسقف باید بیملامت و صاحب یک زن و هوشیار و خردمند و صاحب نظام و مهماننواز و راغب به تعلیم باشد.»[50]
در اکثریت قاطعی از جوامع مسیحی، یکشنبه اولین روز هفته، به عنوان زمان گردهمایی برای عبادت پذیرفته شده است. این رسم قدمت زیادی دارد و تا اندازهای مرهون مراسم «شبات» یهودیان است. «ده فرمان» ـ که بر عقیدة مسیحیان بیانگر جنبة ماندگار از شریعت یهودیان و متفاوت از جنبة موقتی آن شریعت است ـ مقرر میدارد که روز هفتم، به عنوان روزی مقدس، یعنی جدا از سایر روزها محترم شمرده میشود. رسم مسیحیان اولیه این بود که اولین روز هفته یعنی روز مربوط به رستاخیز عیسی علیه السلام را به عنوان روز مخصوص عبادت سپری کنند. هنگامی که مسیحیت به جامعه حاکم شد، یکشنبه به عنوان «روز مقدس» شناخته شد که در آن عبادت مجاز یا الزامی بود و از برخی وظایف مربوط به روزهای دیگر هفته صرف نظر میشد. در تاریخ مسیحیت پس از آن با توجّه به ذهنیتی که از شبات یهود وجود داشت گاه بر منع فعّالیتهای غیرضروری تأکید میشد. برعکس عدهای دیگر بر فرصتهای تفریحی روز یکشنبه تأکید داشتند. خلاصه آنکه دربارة سایر «روزهای مقدس» اتفاق نظر کمتری وجود دارد.[51]
دکتر کریستن ویلسن در کتاب «روز خداوند برای مسیحیان» مینویسد:
«وقتی که مسیحیان دقّت تام، در تخصیص روز یکشنبه به آرامش و آسایش میدهند نباید آنان را متهّم به پرستش یک روز نمود. خود روز چندان اهمیتی ندارد. بلکه معنا و علامت روحانی آن و آسایش و عبادت آن روز (اگر به دقّت مراعات شود) بیاندازه حائز اهمیت است.[52]
و این سخن به روشنی جایگاه و اهمیت روز «یکشنبه» را برای مسیحیان میرساند.
در رویارویی با مدرنیته، ایمان به خدا در کشورهای غربی، با گذشت سالها، سست شده است و امروزه در سرتاسر غرب، الحاد و لادریگری بیشتر تحمل میشود. حتی در آمریکا از هر هفت نفر شش نفر میگویند انسان مختار است که به خدا اعتقاد داشته باشد و یا نداشته باشد...
شاید چشمگیرتر از سستی ایمان به خدا، تضعیف اجتماع در میان مؤمنان در این مورد باشد که خدا را چگونه باید در تصور آورد؟ در عمدة مسیحیت غرب، ذات باریتعالی به کمک اصل تثلیث تعریف میشد که نسبتی این معانی بین خدا و عیسی و روح القدس برقرار میکرد. امّا تصور آن بسیار دشوار بود. مسیحیت عامیانه این ترکیب را خرد میکرد و تصویر منطقیتر و سادهتری از خدا به دست میآورد، شبیه پیرمردی با ریش جوگندمی که میلکلا نجلو روی سقف نماز خانه سیستین نقاشی کرده بود. مسیحیت پسا مدرن نیز چندان میانهای با اصل تثلیث ندارد. امّا خود هم نتوانسته است تصویر مقبولی را جانشین آن کند. در اروپای غربی تنها تقریباً نیمی از مردم که به خدا اعتقاد دارند، او را در قالب انسانی تجسم میکنند. نیمة دیگر خداوند را صرفاً مصدر خیر میبییند و یا روح قانونگذار طبیعت میشناسند. گروهی حتّی به تصورات ادیان دیگر غیر از مسیحیت، متوسل میشوند. بدین سان او عین ناشخص تائو در دین تائو یا برهمای صفت ناپذیر در دین هندوی و دایی میشود. امروزه غیرممکن است بتوان تصور واحدی از خدا در غرب به دست داد.[53]
در مسیحیت پسا مدرن، بسیاری از مهمترین فرایض دینی را مردود میشمارند و یا بهسادگی نادیده میگیرند. برخی را با فرایض غیرمسیحی تعدیل و یا مخلوط میکنند و در مواردی فرادینی را که در مذاهبی از مسیحیت دیری پیش منسوخ شده است. از و کشف و احیا میکنند. در غرب شرکت در مراسم یکشنبه و آشنای با ساکرمنتها بسیار کاهش یافته است. به جرئت میتوان گفت که عشای ربانی دیگر محور آیین زندگی غالب مسیحیان غربی، چه کاتولیک و چه پروتستان، نیست. و آیینهای اعتراف و توبه اکنون بیشتر به گذشته تعلق دارند. با این همه هنوز اغلب امریکاییان و اروپائیان در نقاط عطف حیاتشان یعنی تولد (غسل تعمید) بلوغ (ازدواج) و مرگ (مراسم خاکسپاری) کلیسا را واسطه قرار میدهند. از این رو در مذاهب کاتولیک و انگلیکن چیزی به نام «کلیسای آیینی» پدیده آمده است که غالب اعضای آن به رغم ناخرسندی روحانیون کلیسا، تنها در همین آیینهای نقاط عطف شرکت میکنند. در مواردی کشیشان تهدید کردهاند که از برگزاری آیینها برای کسانی که مرتب به کلیسا نمیروند، خودداری خواهد کرد. ولی تنها نتیجة تهدید این بوده که مردم برای همین آیینهای نقاط عطف زندگیشان همه دیگر به کلیسا مواجعه نکردهاند!!!
در نظر سنجیهای اخیر در پاسخ به این پرسش که اگر اغلب امریکاییان میگویند که فوقالعاده مذهبیاند. پس چرا در آیینهای مذهبی شرکت نمیکنند، بسیاری اظهار کردهاند برای این که عبادت در خلوت را به عبادت در جمع ترجیح میدهند.
و امّا در مورد اعیاد، برخی از اعیاد مسیحی بسیار پرطرفدار ماندهاند مانند عید میلاد و عید فصح) و پارهای دیگر پاک از یاد رفتهاند. ـ چون جمعة نیک ـ در سال 1997 به عنوان مثال 92 درصد از مردم امریکا عید میلاد مسیح را به نوعی جشن گرفتند. و عید فصح را نیز هنوز بیشتر امریکائیان برگزار میکنند. با این حال غالب آنها این اعیاد را صرفاً ایام تعطیلات خانواده برگزار میکنند. با این حال غالب آنها این اعیاد را صرفاً ایام تعطیلات خانواده به شمار میآورند. امّا نکته مثبت آن که بررسیها نشان میدهند همان اندک اطلاعاتی را هم که مردم از کتاب مقدس و دین مسیح دارند، تا حد زیادی مدیون همین دو عید میلاد و قیاماند.[54]
دینی که با نزول وحی الهی بر موسی علیه السلام در کوه حوریب آغاز شد، به نامهایی چون این عبری، دین بنیاسرائیل، دین کلیمی، و بالاخره یهودی (judaism) مشهور شد. مشهورترین اسم این دین در زمان حاضر «یهودیت» است.
رابرت هیوم میگوید:
«این واژه نخستین بار در حدود یکصدسال پیش از میلاد مسیح در ادبیات یونانی ـ یهودی برای معرفی دین عبریها به کار برده شده است. (کتاب دوم مکابیان، باب روم، آیة 21. باب هشتم، آیه 1) واژه دیگری که تمام تاریخ این دین را دربرگیرد وجود ندارد.[55]
مأموریت اصلی موسی علیه السلام بر دو محور دعوت بنی اسرائیل به خداوند یکتا (یهوه) و نجات بنی اسرائیل از اسارت و بردگی فرعون مصر، استوار بود. خداوند به موسی علیه السلام فرمود:
«تو فرستادة من نزد فرعون هستی و برادرت هارون سخنگوی توست. هر چه به تو میگویم به هارون بگو تا آن را به فرعون بازگوید و از او بخواهد تا قوم بنی اسرائیل را رها کند. (خروج 70، 21) بعد از موسی علیه السلام یوشع رهبری بنی اسرائیل را بر عهده گرفت. و بعد از یوشع پیامبران زیادی بعضاً با آوردن کتاب مقدس، برای هدایت بنی اسرائیل مبعوث شدند.
یهودیان، عهد قدیم را محصول این تعالیم میدانند. تعالیمی که از موسی علیه السلام (در حدود 1250سال قبل از میلاد) شروع و به ملاکی (حدود 160 قبل از میلاد) ختم میشود.[56]
عهد قدیم در واقع کتاب مقدس یهودیان و میراث گرانبهای موسی علیه السلام و پیامبران بنی اسرائیل تلقی میشود. که طی قرون متمادی بر بنیاسرائیل القا گردید. دار حکم یک سند کامل و متقن تاریخ آن قوم میباشد که مورخان عبری آن را به قلم آوردهاند. و این تاریخ که سرگذشت حوادث آن قوم است، در منظر یهود کاملاً صحیح و موثق است.[57]
از عهد قدیم دو نسخه مهم قدیمی در دسترس میباشد یکی به زبان اصلی، یعنی عبری، و دیگری به زبان یونانی که به ترجمة سبعنیه (یا هفتاد تن) معروف است.[58]
«یهودیت مانند اسلام و مسیحیت از آغاز بر توحید استوار شده است. و همة انبیای یهود از حضرت موسی علیه السلام تا انبیای پرشمار بعدی، با شرک مبارزه کردهاند. بدیهی است که پیروان ادیان توحیدی نیز در مواردی از دین خود غافل میشوند و به گونههایی از شرک روی میآورند. این مسأله هیچ گاه نظر پژوهشگران را نسبت به اصل این ادیان تغییر نداده است. آنان با قطع نظر از لغزشهای پیروان یک دین از تحقیقات خود دانستهاند که ادیان 2 گروهاند:
1. ادیانی که مردم را از شرک برحذر میدارند مانند ادیان ابراهیمی.
2. ادیانی که شرک را به مردم تعلیم میدهند مانند ادیان شرقی
نام خاص خدا در دین یهود «یَهُوَه» یعنی باشنده (موجود) است. این نام بسیار احترام دارد. و بر زبان آوردن آن حتی از طریق قرائت تورات حرام است. بر اثر این تحریم، کسی تلفظ حقیقی آن را نمیداند، و گاهی در کتابهای علمی مغرب زمین از باب احتیاط آن را بدون حرکت (yhwh) ثبت میکنند. امّا گروهی از محققان برآنند که تلفظ حقیقی آن (یَهُوَه) است. هنگامی که معبد سلیمان برپا بود. بالاترین مقام مذهبی یهود حق داشت سالی یک بار در روز عاشورای تقویم یهودی، در دهم ماه تشیری (در اوایل پاییز) در قدس الاقداس آن معبد، نام یهوه را بر زبان آورد و دعا کند. هنگام تلاوت تورات نام مزبور به (ادونای) به معنای آقای من تبدیل میشود. و حرکت معین کلمه را روی آن میگذارند. از این رو گاهی آن را (یُهَوه) ضبط کردهاند. یکی دیگر از نامهای خدا (اهیه شراهیه) است. به معنای هستم آنچه هستم. این نام در سفر خروج (14:3) و در برخی ادعیة اسلامی (مانند دعای شب عرفه) آمده است. و بر اثر نسخهبرداری افراد کماطلاع به (آهیّاً شراهّیاً) تبدیل شده است.»[59]
در سفر خروج آمده است «موسی به خدا گفت: اینک چون من نزد بنی اسرائیل برسم، و به ایشان گویم خدای پدران شما مرا نزد شما فرستاد است و از من بپرسند که نام او چیست؟
به ایشان چه گویم به خدا به موسی علیه السلام گفت: هستم آنکه هستم. و گفت به بنی اسرائیل چنین بگو: امیّه (هستم) مرا نزد شما فرستاد. خدا باز به موسی علیه السلام گفت: به بنی اسرائیل چنین بگو: یهوه خدای پدران شما، خدای ابراهیم و خدای اسحاق و خدای یعقوب مرا نزد شما فرستاده است، اینست نام من تا ابدالاباد و این است یادگاری من نسلاً بعد نسل.»[60]
«یهوه خدایی مقدس و عادل است. قوانین اخلاقی و احکام دهگانه را توسط حضرت موسی علیه السلام در قوم یهود عرضه میدارد و از بیعدالتی و دروغ و پیمانشکنی و تجاوز نسبت به محرومین و یتیمان خشمگین میشود. به خاطر یک پادشاه گناهکار نزدیکان و فرزندان و گاهی جمعی را مجازات میکند.
مردم پارسا را تا هزار نسل تقدیس مینماید. یهوه دارای تقدیس و عدالت مطلق نیست. زیرا مردم را مجبور به گناه میکند تا آنها را پاک سازد. هوای نفس را القا میکند. قلب گناهکار را پرطاقت میسازد، با قربانی خویشتن را تسکین میدهد. در هر حال خدایی است ستمگر و خونخوار و خشن و خائن و دغدار و پاکدل و بیپیرایه.»[61]
«خداوند در کتب مقدمه تورات و انجیل خود را در سه اسم بر بندگان خود ظاهر فرموده است. یعنی الوهیم، یهوه، ادونامی»
امّا ابراهیم در فصّل اوّل سفر پیدایش و مزمور 42ـ72 و غیره مذکور است و رفعت خدایتعالی و علاقه و نسبت مخصوص او را با جمیع من فی الارض از بنیاسرائیل و غیره افاده نماید. اسم دوّم حضر از علاقه مخصوصه خدایتعالی است با بنیاسرائیل که خدای تابوت عهد و خدای رؤیا و خدای خدا میباشد.
امّا اسم سوم برای آن است که چون بندگان او از راه خضوع و خشوع بخواهند آن مصدر جمیع نیکوئیها و برکات را خطاب کنند. آن لفظ را به کار برند و قوم یهود را عادت این بود که آن را عوض لفظ «یهوه» استعمال کنند. زیرا که ایشان را جایز نبود که لفظ یهوه را بسیار به زبان آورند.»[62]
«ارباب نوزدهم از سفر خروج داستان جلوه و تظاهر خداوند آمده است. به شکل آتش. میان هیاهو و غریو کرناها و نواهای دیگر. آن گاه خداوند «به زبان» با موسی علیه السلام سخن گفت و ده فرمان خود را اعلام داشت.
1. من هستم یهوه، خداوند تو که تو را از مصر بیرون آوردم و از قید و بند رهانیدم.
2. من هستم خدایی تو و تو را خدایانی دیگر جدا از من نیست. صورتی تراشیده و هیچگونه تصویر و تندیسی از آن چه در آسمانها و زمین و زیرزمین است، برای خود مساز، آنها را سجده نکن و به عبادتشان مپرداز.
3. نام خدای خود یهوه را به باطل بر زبان جاری مساز، چون یهوه کسی را که نام او ...................
بحث موعودگرایی و اعتقاد به منجی موعود یکی از بحثهای مهم و مورد توجّه در یهودیت بوده و هست و اعتقاد به منجی و انتظار ظهور او در اصول 13 گانه دین یهود به عنوان یکی از اصول این دین گنجانیده شده است. یعنی من به عنوان یک فرد یهودی باید به آمدن آن منجی موعود (که در بین یهودیان با کنیه ماشیح به معنای مسح شده یا تدهین شده، از آن تعبیر شده و مسیح یا مسیحا در فارسی ترجمه میشود) اعتقاد کاملی داشته باشم. ظهور آن منجی دیر رخ بدهد و به تأخیر بیافتد. باید من هر روز، انتظار ظهور او را بکشم.[63]
گفته شده اندیشة انتظار مسیحا، ماهیتاً یهودی است. اقوام عصر قدیم، بر اثرناامیدی از وضع موجود و بیتوجهی به آینده، به گذشته خویش میبالیدند و کمال شادکامی اجتماعی و ملّی را در آن میدیدند. یهودیان پس از نخستین ویرانی شهر قدس، همواره در انتظار یک رهبر الهی فاتح بودهاند که اقتدار و شکوه قوم خدا را به عصر درخشان داود و سلیمان برگرداند. شخصیت مورد انتظار ماشیح (مسح شده) خوانده میشد. ماشیح لقب پادشاهان بنی اسرائیل بود. زیرا بر اساس یک سنّت، پیامبران در حضور جمع اندکی روغن بر سر آنان میمالیدند و بدین شیوه نوعی قداست برای ایشان پدید میآمد. این لقب در زمانهای بعد بر پادشاه آرمانی یهود اطلاق شد.
دلهای بنیاسرائیل از عشق به مسیحای موعود لبریز بود و در مقابل، حاکمان ستمگر همواره در کمین چنین رهبر رهایی بخش بودند. در باب دوّم انجیل متّی میخوانیم که هیرودیس کبیر، پادشاه فلسطین پس از زاده شدن حضرت عیسی علیه السلام درصد قتل او برآمد. امّا چون وی را به فرمان الهی به مصر بردند، خطر را از سرگذراند.
واژة فارسی «مسیحا» از روی کلمة عبری «ماشیح» با توجّه به تلفظ لاتینی آن (messiah) ساخته شده است.[64]
امروزه در زبان فارسی به نیایشگاه یهودیان، کسنیه گفته میشود. یهودیان ایران این واژه را با تلفظ کنسیا بیان میکنند. واژة کنسیه بیشتر از منابع عربی زبان گرفته شده است. در زبان آرامی به نیایشگاه یهود «بن هکنیشنا» گویند. زبان یهودیان بابل آرامی بوده و آنان این زبان را با خود به ایران آوردند. واژه آرامی کنشیتا به مرور زمان در زبان یهودیان ایرانی به کنسیا تبدیل شده است. شاید تأثیر تلفظ عربی آن در تبدیل حرف ش به س مؤثر بوده است.
در ادبیات سدههای میانة ایران به واژه کنشت بسیار برمیخوریم. ادیبان ایرانی با نام نیایشگاه یهود، خوبی آشنا بودهاند. از حافظ است که:
وفا مجوی ز دشمن که پرتویی ندهد چو شمع صومه افروزی از چراغ کنشت
تو و تسبیح و مصّلا و ره و زهد و صلاح من و میخانه و زنار و ره دیر و کنشت
و از باباطاهر است اینچنین:
خوشا آنان که از پا سر نرونند میان شعله خشک و تر نرونند
کنشت و کعبه و بتخانه و دیر سرایی خالی از دلبر نرونند
در زبانهای لاتین بر کنسیا (synagone) میگویند که به زبان یونانی به معنای نحل اجتماع است. پس از فتح یهودیه به دست اسکندر و رواج زبان یونانی در میان یهودیان، مکانهایی گردهمایی برای نیایش و آموزش تورات را که دور از معبد بود و در روستاها و شهرهای کوچک تشکیل میشد. سیناگوگو، مینامیدند.
در زبان عبری به نیایشگاه یهود «بت کنست» گفته میشود. بت به معنای خانه و کنست به معنای شورا، انجمن و مجلس است. خانة اجتماع. جمیع این واژه (بانی کنسوت) و یا (بانی کنست) یا (کنسوت) است. همخانوادههای این واژه (کنس) به معنای جمعیت، اجتماع و کنسیه به معنای اجتماع یا مجمع است. به احتمال زیاد در تمدن عرب این صورت از واژه گرفته شده و به کنسیه تبدیل شده است. همچنین مسیحیان اولیه که نیایشگاه خود را از یهودیان جدا کردند، این واژه را برای مکان نیایش خود برگزیدند که امروزه به فارسی به آن کلیسا میگوییم.[65]
«هر یک از جماعتهای یهودی امروزه بر گرد محور یک کنیسا شکل میگیرند. کنیسا ممکن است از حدّ ساختمان بسیار ساخته و پرداختهای با پنجرههایی با شیشههای رنگی تا خانههای معمولی که به محلّی برای عبادت تبدیل شده است تفاوت کند.»[66]
«کنیسا با کارکرد نیایشی خود که نام (بت تضیلا) یا خانة نیایش را دارد، بنای مقدس است که جز ساخته شدن در مکان پاک هیچ محدودیت ساختمانی عمدهای از دیدگاه قوانین یهود نداشته است. یک خانة کاهگلی یا یک خانة چوبی و کلبهای محقر میتوانست کنیسا باشد و ساختمانهای بزرگ و با شکوه شهرهای ثروتمند یهودی نشین کنسیا بهشمار میرفت. امّا هیچ کدام برتری و یا اقتداری بر دیگری نداشت. و هر کدام جوامع پیرامون خود را پوشش میداد. در همه آنها نیز مراسم کما بیش به یک روال انجام میشد. ابتدا تا پیش از دورة ثلمودی بخشهایی از تورات خوانده میشد اما از آن پس نیایشی سراسری تدوین شد.»[67]
«گاه کنیسا بخشی از یک مجتمع است که نیازهای اعضای خویش را در سطحی گستردهتر از حیطههای حیات اجتماعی و امور ورزشی برآورده میسازد. یهودیان بودایی زبان از کلمة شول که برگرفتهای از کلمة آلمانی معادل مدرسه است برای اشاره به کنیسا استفاده میکنند. زیرا در اروپای شرقی کنیسا اغلب کل درس و مطالعه بوده است.
در نتیجه دو فرع کنیسا وجود دارد. یکی «بت هکنست» یا «مکان تجمع» که همان کنیسای معروف است و برای نمازها و دیگر آیینهای عبادی و دینی از آن استفاده میشود و دیگری «بت همیدراش» یا «محل تفسیر» که علاوه بر عبادات منظم، برای آموختن هم به کار میرود. رتبة هلافایی (راه و روش یهودی، جنبة شریعتی و مواد قانونی یهودیت) این دو نوع ساختمان با هم متفاوت است. از این رو با آنکه باید ساختمان بت هکنست از ساختمانهای ناحیهای که در آن قرار میگیرد بلندتر باشد و خوردن و خوابیدن هم در آن جایز نیست. امّا درباره بت همیدراش چنین قوانینی وجود ندارد. از حیث ساختار درونی، اثاثیه و حال و هوا نیز این دو با هم فرق میکنند. معمولاً بت همیدراش پر از کتاب است و تربیت وسایل درونی آن به گونهای که مردان برای خواندن و مطالعه کردن میتوانند در کنار هم دسته دسته بنشینند، در حالی که در بت هکنست تعدادی نیمکت، سکویی ثابت در وسط به نام بیمار و صندوقی با شالی سوزن دوز میشده در انتهای ساختمان و روبهروی اورشلیم که در آن طومارهای تورات را نگه میدارند، وجود دارد.»[68]
گفته شده که در کلیساهای راست کشیان جایگاه زنان از مردان جداست. و این جداسازی در مراسم نیایش از معبد دوّم به بعد به تدریج عملی شد.
«آلفرد کولاچ نویسندة کتاب چراهای یهودیان این جداسازی را از زمان معبد اوّل میداند. در معبد اوّل زنان در دورة ماهانه و مردان دارای زخمهای پوستی که بر اساس قوانین پاکیزگی لاویان ناپاک بودند، در مکانی جدا شده قرار میگرفتند. امّا زنان و مردان دیگر همراه یکدیگر و بدون جداسازی در معبد نیایش میکردند.
پژوهشگری به نام ید استلمین رفتار جداسازی زن و مرد در مراسم نیایش را پیامد تأثیر افکار یونانی میداند و مینویسد: «بسیاری از رفتارها نسبت به زن، طرد از اجتماع و پوشاندن حجاب به آن تأثیر هلنیگری و افکار یونانی به شرق نزدیک بود. یهودیان باستان و اعراب تا پیش از سدههای میانه و دوران جدید چندان به تفکیک زنها از مردها کاری نداشتند. جداسازی زنان از مردان در مراسم نیایش تنها از معبد دوّم پیدا شد.
ولی دیدگاه شرعی یهود در ریشة جدایی زن و مرد در مکانهای عمومی را در تورات میداند چنان که خیمة سارا جدا بود و ریوکا هنگام ملاقات با اسحاق سرش را پوشاند.
رسمهای نیایش در معبد با انواع تغییر شکلها حداکثر گونههای تجرید عقلانی و نمادین را در بردارد، به کنیسا منتقل شد. برخی اصطلاحهای مراسم قربانی در معبد اوّل به نیایش کنیسایی منتقل شد. از جمله واژة «اوُرا» که در مراسم قربانی کردن کاربرد داشت، صورت انتزاعی برخود گرفت و در نیایش بر سر سپردگی قلبی تبدیل شد.»[69]
«هر جماعت یهودی برای کنیسای خود شکل منحصر ویژهای به وجود آورد کرد در آن، آثار جامعهای که میزبانش بوده است و آداب خاص و دیدگاههای دینی حاضر شوندگان در آن کنیسا مشهور است. یهودیان شرقی که اقلیتی کوچک از آنها پیش از وورد به کنیسا نقشهای خود را درمیآورند، گردآگرد کنیسا و نیز دور دیوارة بیما مینشینند، در حالی که بیشتر یهودیان غربی بر دین رومی نمیکت ورود به اورشلیم مینشینند. معبدهای هیودیان مترقی و نیز کلیساهای راست کشیان آلمان، پرآداب و رسمی است، امّا در نمازخانههای حاسیهی که به آن اشتیبل (در لفظ به معنای اتاق) میگویند، حال و هوایی کاملاً غیررسمی برقرار است و کسی آداب و آیینهای عمل شده در آنها را قابل قیاس با نمازهای عمیق نمیداند. کنیساهای دیگر در طیفی میان این دو شیوة افراطی یعنی بیتکلیفی حاسیدمی و رسمی بودن آلمانی قرار میگیرند. البته بیشتر جماعتهای اشکنازی به شیوة حاسیهان گرایش دارند.
این مسئلة که چرا شرایطی برای مناسبشدن یک کنیسا برای نماز لازم است تا مدّتها مایة تنش میان یهودیان راست کیش و مترقی بوده است. خاخامهای راست کیش بر جدا بودن جایگاه زنان اصرار داشتند و یهودیان راست کیش را از نماز خواندن و حتی از ورود به کنیساهای مترقیان که در آن (محیصا) یا حایل میان زن و مرد در کار نیست، منع کردهاند. زمانی که برای اولین بار، جماعتهای اصلاحگرا در قرن 19، جایگاههای مختلط را باب کردند، با مخالفت شدید خاخامهای راست کیش اروپا مواجه گشتند. هلاخایی بزرگ و معروف جامعة یهود مجارستان، حاخام مشر سوخر تأکید میکرد که برای جلوگیری از مشوب شدن توجه عبادت کنندگان با خیالات جنسی، جدایی زن و مرد لازم است تا مانع قبلی نماز آنان نشود. حاخام موزس شیکا از شاگردان سوخر، در جوابیهاش به یکی از جماعتهای که برخی یهودیان آن میخواستند از جایگاههای مختلط استفاده کنند چنین نوشته است:
«خدا بر شما ببخشاید... که در مقابل بیبندوباری این مردان خودپسند ساکت مینیشنند، چرا که مطابق شریعت میباید میان بخش مربوط به مردان و بخش مربوط به زنان جدایی ایجاد کنیم. تردیدی در این امر نیست که مردان نباید زنان را ببینند. زیرا این کار از سبکسری و دیگر گناهان سردرمیآورد. ما باید در مقابل این اوضاع و احوال، اعتراض برخیزیم و گناهکاران را ملامت کنیم».[70]
«گذشته از مسئلة جدایی زن و مرد در مراسم نیایش، چگونگی انجام مراسم نیایش نیز مورد بحث است. با آنکه فرض بر آن است که یهودیان در خلال مراسم عبادی اکثر کنیساهای راست کیشان از صحبت کردن خودداری میکنند. امّا مردم زیاد بد ظاهر این فرمان، پای بند نشیند. و در نتیجه خضایی کاملاً غیررسمی به مراسم حکمفرما میشود. از آنجا که عبادت راست کشیان به زبان عبری است و از رومی «سیدر» یا کتاب نماز خوانده میشود، نحوة همراهی افراد عارضی با مراسم به مسئلهای مشکلآفرین تبدیل شده است. مقداری از جذابیت مراسم عبادی اصلاحگرایان در این واقعیت نهفته است که آنان در بسیاری از عبادت خویش در موضوعات متنوعتری که در بین عبادات مطرح میشد و نیز به همین نحو در آداب اصلی که در خلال عبادات الاهی به دقت مراعات میگشت از زبانهای بومی استفاده میکردند. در جماعتهای حاسیهمی ترجیح میدهند که چندان آدابگرا نبوده و مثلاً در خلال نماز، تکانهای شدیدی به خود میدهند (شوکلینگ یا حرکات نوسانی تند در خلال نماز) زیرا، به این ترتیب بهترین سطح از مشارکت و در وجة بالایی از ابراز حالات نفسی را برای کسانی که شوق نماز خواندن دارند، میتوان تأمین کرد. امّا با این حال دست کم یک گروه حاسیهی یافت میشود که کوشیده است تا با تشویق پیروان خود بر اختصاص زمان کوتاهی در هر روز به صبحت کردن با خدا بر زبان مادری خویش، خشکی و بیروحی نمازهای ثابت را تحملپذیر گرداند. این عمل حسیدیم بر اسلار بر (حیث بودِدُت» یا «تنها بودن» با خدا مشهور است.»[71]
به طور کلّی جماعت یهودی به گونههای مختلفی آدابی متفاوت در پرستش گامهای خود دارند. مهم آنکه وجود اشتراک میان همه آنها مقدس بودن مکان و حرمتها و حفظ ارزشهای دینی است «چنانچه در کنیسا نیز مانند معابد، کندن کفش نماد پا نهادن در مکان مقدس است. همانگونه که حضرت موسی علیه السلام در کوه سینا و مقابل خداوند کفش از پا بیرون آورد.
جالب اینکه گفته شده در معبد اول ساز و موسیقی یکی از افراد مهم نیایش بود. مغنیان و سالار آنان که در مزامیر نام برده میشود، سرودهها را همراه موسیقی میخواندهاند. در معبد دوم این رسم ادامه داشت. اما کمکم حذف شد و تحت تأثیر فرهنگهای دیگر در کنیساها نواختن ساز ممنوع شد.»[72]
«در سراسر کتاب مقدس یهود، تورات به هیچ وجه اسمی از نماز برده نشده است. بعد از تورات مهمترین کتب دینی هیود، تلمود است که متضمن شرایع و سنن یهود میباشد. که با نام تلمود میشنا نامیده میشود، و در تفسیر آن را غمارا گویند. تلمود دو قسم است. تلمود فلسطین (قرن 5) و تلمود بابلی (اوایل قرن 4) که اهمیت اوّلی کمتر و الوّیت با دوّمی است. و همچنین الواح دهگانه حضرت موسی که از اهم مکتوبات دینی یهود است.
تلمود دربارة اهمیت نماز مینویسد: «دعا و نماز از قربانیها بزرگتر و مهمتر است و دعا و نماز از اعمال نیک نیز با اهمیتتر است.» (بد اخوت باب 32).[73]
درباره فایده نماز مینویسد: «ذات قدوس متبارک، مشتاق شنیدن دعا و نماز عادلان و نیکوکاران است، برای چه دعا و نماز نیکوکاران به پا و تشبیه شده است؟ چون همانطور که پارو محصول را زیر و رو کرده و آن را از جایی به جایی دیگر منتقل میسازد، به همان ترتیب دعا و نماز نیکوکاران و عادلان، خشم و غضب ذاق قدوس متبارک را بر صحت مبدل میکند. (یواموت، 64 الف) دربارة خلوص نیت در نماز مینویسد: «کسی که دعا و نماز میخواند، باید قلب خود را متوجه (خدای) آسمان سازد (براخوت: 31 الف)
دربارة آهسته خواندن نماز مینویسد: «آن کسی که در وقت نماز خواندن میگذارد صدایش شنیده شود از زمرة اشخاص کمایمان محسوب میگردد. آن که کس که در وقت نماز خواندن صدای خود را بلند میکند جز پیامبران دروغین به شمار میآید. (براخوت 24 ب).
دربارة مکان نمازگزار مینویسد: «دعا و نماز انسان، فقط در صورتی مورد اجابت خداوند قرار میگیرد که در کنیسه خوانده شود.» (براخوت 24 ب).
گنجینهای از تلمود دربارة اوقات نمازگزاران مینویسد: «دانشمندان یهود ادای نمازهای سهگانه را هر روز مقدر داشتهاند و آن را واجب شمردهاند» و اضافه میکند «ابراهیم و اسحق و یعقوب هر کدام به ترتیب به خواندن یکی از نمازهای بامداد و غروب آفتاب و شامگاه را مقدر داشتهاند».
تلمود دربارة نماز جماعت و شرط اجتماع عدد معین (10 نفر) برای این نماز مینویسد: «یک روز بی الیعزر به کنیسه آمد و در آنجا ده نفر را نیافت. (برای ادای نماز جماعت) زیرا با خودش 9 نفر بودند. او غلام خود را آزاد کرد و در نتیجه عدد کافی برای برگزاری نماز جماعت فراهم شد.» (براخوت، باب 48).[74]
«گنجینهای از تلمود دربارة وضع امام جماعت مینویسد: «توا tevah، گنجه بزرگیت که در وسط کنسیه قرار دارد و پیشنماز برای خواندن نماز جماعت جلوی آن میایستد و هنگام لزوم طومار تورات را روی آن میگذارد و از روی آن میخواند».
تلمود دربارة کسی که اندیشهاش آرام نیست مینویسد: «کسی که فکرش آسوده نیست. نماز نخواند! (عدووین، 65 الف).
دربارة نمونه دعاهایی که بخشی از نماز را تشکیل میدهند مینویسد: «ای خداوند، خدای ما، میل و رضای تو به این تعلق میگیرد که به ما عمری دراز عطا فرمایی، عمری مشحون از صلح و سلامت و پر از نیکی و رحمت، آکنده از برکت، با معیشت و روزی حلال، همراه با تندرستی و نیروی جسمانی، قرین با ترس از خطا، عموی که در آن خالج و شرمندگی یافت نشود، عمری توأم با ثروت و عزّت و سعادت که در آن عشق به تورات و علم و دانش و ترس از خدا دل و جان ما را پرکند و تو در آن همة آروزهای قلبی ما را به خوبی و خوشی بدآورده سازی. (براخوت باب 16).[75]
«گفته شده تا زمانی که یهود در فلسطین ساکن بود و جز آدابی ساده (مانند مراسم قربانیها) مراسم دیگری برای عبادت نداشته و فقط تورات را در سالهائیکه مقرر بود، میخواندند. ولی بعدها به تدریج دعاها و حمد و ثناهایی توسط انبیاء به وجود آمد که در معبد (کنیسه) که در هر شهری میساختند، میخواندند. نماز فعلی یهود شامل قطعاتی از زبور و مشیناست که روزی سه بار میخوانند.»[76]
«بنابراین نماز در ابتدا به شکل دعا بوده است. بعدها دعا با نماز ممزوج گردیده و در عصر تبعیر بابلی شکل و مضمون خاصی برخود گرفت. نماز در عبری، تفیلا tafila و در قرن دوم میلادی به «امیدا» مشهور شد. واژه صلاة پس از ورود از زبان آرامی به عبری، در نزد یهودیان به معنای دینی آن مستعمل گردید».[77]
در کتاب آشنایی با دین یهود دربارة نماز یهود آمده است:
«اساس عبادت یهود را در گذشته (تا حدود 2000 سال پیش) مراسم قربانیها تشکیل میداد. ودعای لفظی در کنار آن قرار میگرفت. امّا پس از ویرانی معبر مقدس یهودیان در بیت المقدس در سال 69 میلادی، به علّت توقف مراسم قربانی، اصل عبادت یهود بر نماز و دعاهای کلامی قرار گرفت و با گذشت زمان، آیین و متن نمازها شکل مدرن امروزی را به خود گرفت.»[78]
در باب اهمیت نماز در ملّت یهود گفته شده که مهمترین کار روز برای یهودیان سنّتی به جا آوردن بهترتیب نمازهاست. نماز صبح یا شحریت «سحر» نماز عصر و یا منیحا (قربانی) و نماز شام یا غرویت (معریو) (شامگاه). این نمازها که برای آنها اوقات معینی مطابق اوقات گذراندن قربانیهایی که به معبد آورده میشوند، قرار داده شده است، متشکلاند از یک دعای اصلی و عباداتی که بر گرد آن جمع آوردهاند. قسمت اصلی یاد شده یا «شمونه عسره» به معنای هجره نمازی است با نوزده اعای برکت که یکی از آنها دعای مخصوصی است بر ضدّ بدعت گذاران. بهویژه بدعت آفرینان «یهودی ـ مسیحی» که در حدود اواخر قرن اوّل و اوایل قرن دوّم به این مجموعه افزوده گشته است. این نمازها در هر یک از مناسبتها تقریباً بدون آنکه تغییری بکند. تکرار میشود و از ساختار سه لایه زیر برخوردار است:
1) ستایش خدا که از جملة اوصافش آن است که خدای پدران، تأمین کنندة غذا و سلامتی، صادق در امر رستاخیز مردگان و مقدس است (سه براخا).
2) دعا برای علم، توبه، مغفرت، نجات، شفا، زمینی پربرکت، گردآوردن آوارگان تبعیدی، مسیحای داوودی و درخواست پذیرش نماز (سنده براخا).
3) دعا برای بازگشت به صیون و دوباره ساختن عبادات معبد، سپاس از خوبی و خیرخدا، و معجزات او و طلب صلح، رحمت و حیات برای اسرائیل. (سهبراف).
دعای شمونه عسره را باید در حال ایستاده و رو به اورشلیم خواند و غالباً به آن با نام عمیرا (یعنی ایستاده) اشاره میکنند. از این دعا نمونههایی نسبتاً متفاوت در میان جوامع یهودی مختلف وجود دارد. امّا ترکیب اصلی آنها یکی است. آنگاه نماز رامینیان، یعنی نصاب معادل ده نفر مذکور بالغ به جای میآوردند. البته افراد جماعت آن را به آرامی میخوانند و پس از آن پیش نماز آن را بلند تکرار میکند. و این کار در اصل به خاطر آن هایی است که نماز را بلد نبودند و نیز از آن روست که کسانی که هربراخا را با آمین پاسخ میگویند نیز همچون نمازگزار به حساب آوردند.
به هنگام تکرار عمیرا بخش ویژهای که به قدوشا یعنی «قدس» معروف است به دعای برکتی که در آن از قدوسیت خدا ستایش میشود، افزوده میگردد. این بخش متشکل است از آیاتی برگرفته از شعیا (3:6) یغرقل (12:3) و تهلیم (10:146) که توسط جماعت و پیش نماز با صدای بلند خوانده میشود. در نمازهای صبح و شام پیش از عمیدا به خواندن شمع و براخاهای آن میپردازند.»[79]
سر کتاب انسان و ادیان دربارة نماز در یهودیت آمده است:
«در آغاز برای نماز گفتاری نهاده نشده بود. پس هر کس آزاد بود که درون مایة هر یک از نمازهایش را خود برگزیند. امّا پس از ویران شدن معبد بیت المقدس صورت نماز نوشته شده و خواندن آن واجب گردیده است. درون مایة آن هم التماس و لابه است. هم آموزههای تلمود هم یادآوری رویدادهای تاریخی یهود. هم مدح و ثنای پروردگار. یهودی تا آنجا که بتواند باید نماز را در کنسیه و در میان گروهی بخواند که از ده نفر بالغ کمتر نباشند. هسته مشترک همه نمازها، هیجده دعای خیر و رحمت است که به آن «أمیراه» گویند. در نماز بامداد و شامگاه بخشی به آن میافزایند که به آن «شما» گویند. شما در عبری یعنی «گوش کن»وهمتر از کلمة عربی «اسمع» است که همین معنی را دارد. «شما» برای دادخواهی و فریادرسی است. که از سفر پنجم عهد عتیق (تورات) درآوردهاند: «گوش کن ای اسرائیل، جاویدان است خداوند ما یگانه است» نزد یهودیان راست کیش یک کاهن که از نوادگان هارون باشد باید امامت نماز را به جا آورد. هنگام نماز بامداد، یهودی شنانهها و سر خویش را با یک شال نماز میپوشاند و بر بازوی چپ و پیشانی خود یک جعبة کوچک چرمی مینهد که به یک تسمه چرمی متصلند که به باز و بسته میشود و این مجموعه را «تفیلیم» گویند.»[80]
در هر یک از این دو جعبه یک نوار باریک از پیوست میدان نهادهاند که بر آن «شما» نوشته شده است. «تفیلین جعبههایی از چرم سیاه یا بندی از چرم هستند که افراد مذکر یهودی آنها را در خلال نمازهای صبح در روزهای عادّی هفته به جلو سر و بازوی چپ خویش میبندند. اولین آیة شِمع یعنی «بشنو ای اسرائیل، ادونامی خدای ماست، ادونای یکی است» محتوای تفیلین را تشکیل میدهد که ابتدا این عبارات توسط شخص نزدیک به مرگ تکرار میشود تا در حالی از دنیا برود که اقرار به یگانگی خدا را بر زبان دارد».[81]
«گفته شده نماز را ایستاده رو به سوی معبد بیت المقدس میخوانند. برای آن که ذهن و تن همنوا باشند، هنگام نماز ـ و همچنین هنگام خواندن تورات ـ بالا تنه را به جلو خم و راست میکنند. سر برهنه به کنیسه نباید درآمد. چه بسا که توصیه میشود تمامی روز یک شبکلاه که به آن «کیپه» گویند به نشانة ترس از آسمان بر سر نگه دارند.»[82]
غیر از عمیدا و شمع در عبادات صبح و شام در سر نماز روانة یهودیت از آیات و عبارات کتاب مقدس به ویژه مزامیر و سرودهای نیایشی استفاده شده است. طولانیترین عبادت صبحگاهان است که در دوشنبهها و پنجشنبهها قسمتی از طومار تو را نیز بر خواندنیهای آن افزود میشود. اگر چه تلمود و مجمع القوانینهای مختلف، ریزهسنجیهای قابل توجهی در باب وقت دقیق نمازهایی که باید خوانده شوند در کار آوردهاند. عارفان حاسیدی قرنهای 18 تا 19 تمایل داشتند که در وقتهایی نماز بخوانند که از دید هلافا، ناموجر بود. گرچه برخی از آنان اعمال خود را که به شهرت مورد انتقاد تنزهطلبان هلاخایی قرار داشت، مطابق مبانی قبلایی توجیه میکردند، امّا تردیدی نیست که در زیر این سرکشی گونهای عصبانیت از «نماز اجباری» نهفته بود. دربارة ربی منزل از اهالی لحوتسک که از رهبران حاسیهیان قرن 8 بود گفته شده است که میگفت آنان در لحوتسک دل دارند نه ساعت!!! یعنی که ممکن نیست نماز را فقط از آن رو که در حرمتش در رسیده به جا آورند. زیرا نماز حقیقی اظهاری از روی دل و جان است. قبل از آن نیز در مشینا با دیدگاهی که مخالف نمازهای ثابت است مواجه میشویم چرا که معتقدند نماز باید استغائة فرد در مقابل خدا باشد.»[83]
دانشمند فقیه اسماعیل آشتیانی در کتاب نماز در اسلام و در مذهب یهود و نصارا به مقایسة این مهم پرداخته و تفاوتهایی را ذکر کرده است از جمله اینکه:
1) نماز اسلام حتماً نباید در مساجد برگزار شود، امّا در مذهب یهود، وقتی نماز پذیرفته خواهد شد که در کنیسه خوانده شود. پیامبر اکرم6 فرموده: خدا زمین را برای من مسجد قرار داده است.
«جعلت لی الارض مسجداً و طهوراً»
2) دوم اینکه: تشکیل نماز جماعت در اسلام، مشروط بر گرد آمدن عدد معینی از مسلمین نیست. همینقدر که دو نفر مسلمان هم باشند میتوانند نماز جماعت بخوانند. امّا در نمازهای جماعت یهود حداقل باید 10 نفر گرد آیند.
3) سوم اینکه: در اسلام «غلام» نیز میتواند با «آزاد» نماز جماعت بگذارد و لازم نیست حتماً نمازگزاران آزاد باشند اما بنا به مذهب یهود دیدیم که «ربی الغریر» زمانی که میخواست نماز بخواند و تنها 9 نفر آزاد گرد آمده بودند، ناچار غلام خود را برای اقامه نماز آزاد کرد. چرا که آن غلام نمیتوانست در کنار آزادها به جماعت نماز بگذارد.
4) چهارم اینکه: در اسلام ریا کردن در نماز موجب بطلان آنست نه بلند خواندن نماز! اگر کسی نماز را چندان بخواند که دیگران هم بشنوند ولی در آن حال متوجه خداوند باشد در رضای او را بجوید، نمازش درست است. برعکس در مذهب یهود که نماز را نباید بدانگونه خواند که کسی صدای آدمی را بشنود و گرنه از زمرة پیامبران دروغین شمرده میشود.
5) اینکه کسیکه آرامش فکری ندارد، و از نظر اسلام نباید نماز را ترک کند، زیرا نماز خود آرامش روحی میآورد و اضطراب را تسکین میدهد، امّا در مذهب یهود، کسیکه اندیشهاش آرام نیست نباید نماز بخواند.
6) ششم اینکه: امام جماعت مسلمانان نماز را که بیشتر آیات قرآن است به حافظه میسپرد و آنها را از روی روی مصحف قرآنی قرائت نمیکند. اینکار موجب آن میشود که آیات قرآن در سینههای مسلمین محفوظ بماند و از یادها نرود. امّا در جلوی پیشنماز یهودیان گنجه بزرگی مینهند تا در نماز بتواند از روی طومار تورات، قرائت کند.
7) هفتم اینکه: در تمام نمازهای مسلمین (به جز نماز میّت) رکوع و سجود از ارکان و لوازم نماز محسوب میگردد ولی در نمازهای یهود عموماً اینچنین نیست.
8) هشتم اینکه مسلمانان در پنج وقت نماز را واجب میشمرند و یهودیان در سه وقت.
9) نهم اینکه: در مقایسة سورة حمد که در نماز مسلمانان تکرار میشود با دعایی که از نماز یهودیان آوردیم، معلوم میگردد که فرد مسلمان در نماز ابتدا به ستایش خدا زبان میگشاید و یا در رحمت و ربوبیت و مالکیت میکند، سپس اظهار بندگی نماید. و در پیمودن راه عبودیت از خداوندش، یاری جوید. آنگاه باید دعا کند و در دعا و اهمیت که هدایت به راه راست و آمد راه پیامبران حق است، طلب کند تا همواره بر این راه مقدس استوار باشد و به لغزش دچار نشود. امّا در دعای یهود، ابتدا طول عمر و سلامتی و برکت و معیشت فراخ و ثروت و غرق خواسته شده و سپس عشق به تورات و ترس از خدا و اجابت آروزهای قلبی.
10) دهم اینکه: اهمیت نمازهای اسلامی درانست که تمام اصول و جزئیات آن از پیامبران این رسیده است به عکس نماز یهود که همة اجزاء آن از موسی علیه السلام نقل نشده و اعضای انجمن کنست هگدولا چیزهایی را در نماز وارد کردهاند.
نخستین روزهای که در کتاب مقدس از آن یاد شده، روزة موسی علیه السلام به هنگامی است که یهوه او را بر کوه سینا فرا خواند. او در انتظار وحی بود و خود میگوید: «هنگامی که من بر کوه برآمدم تا لوحهای سنگی یعنی لوحهای عهدی را که خداوند با شما به سبت بگیریم، آنگاه چهل روز و چهل شب در کوه ماندم و نه نان خوردم و نه آب نوشیدم. (سفر تثنیه 9:9)
آیین عبادی اسرائیلی، رسم بزرگداشت هر سالة روزة کفاره را حفظ نموده و نشان آن روزه گرفتن و اقرار به گناهان است. و روز کیپور خوانده میشود. و این یک تعبیر عبری ربّانی است از رشیدی «ک ف ر» (در عربی کفر به معنی پوشاندن، پنهان ساختن و پاک کردن گناهان از سوی خداست).
اسرایلیان روزة کفاره را به مثابهی تجدید حیات سالانه و فرصتی برای ادای صدقات میدانند. مسلمانان در پایان ماه رمضان «فطریه» را به عنوان غذای عید به نیازمندان میدهند. و یهودیان نیز غذای شبی را که روز آن روزه گرفتهاند، به مستحقان میبخشند. در آیین نیایشی یهود (استغفار از گناه) با اعتراف به همة گناهان، بدون ذکر یکایک آن مرحوم است. شمار روزهای روزه گرفتن افزون بر اعمال فردی که نمونههای آن در کتاب مقدس ذکر شده، بر حسب سنّت یهودی، بیست و پنج روز در سال است. روزهی یهودیان از زمان غروب خورشید آغاز میشود و به هنگام پدیدار شدن ستارگان در شب پایان مییابد.
سفر لاویان نیز تنها شریعت روزة سالیانه را مطرح میکند و مینویسد:
«در روز دهم از ماه هفتم، جانةای خود را ذلیل سازید (روزه بگیرد) و هیچ کار مکنید. خواه متوطّن، خواه غریبی که در میان شما مأوا گزید باشد. زیرا که در آن روز، کفاره برای تطهیر شما کرده خواهد شد و از جمیع گناهان خود به حضور خداوند طاهر خواهید شد. این بست آرامی برای شماست. پس جانهای خود را ذلیل سازید. (روزه بگیرد) این است فریضة دائمی (لاویان 29:16ـ13) (و نیز ر.ک به 23، 27، 32، اعداد 7:29).[84]
را به باطل برد، گناهکار خواهد شمرد. (سفر خروج 7:20).[85]
در باب این نام در این یهود، تفاسیر و نظریات جالب و گاهی متناقض با یکدیگر در کتب مربوط به این دین به چشم میخورد. خدای خشم، خدای عدالتجو، خدای جّبار و... امّا اشتراک همة نظریات در خود اسم است (یهوه).
«یهوه (که گاهی «خداوند و «یاه» نیز ترجمه شده) نام دیگر خداست که نشان میدهد او عهد خود را نگه میدارد (ملاکی 6:3) این نام در حدود 7000 بار در کتاب مقدس به چشم میخورد. و معنی صریح آن «وجود قائم بهذات» میباشد. نامهای مرکب که در ترکیب آنها واژة یهود دیده میشود، تأکید روی عهد خدا با قوم اسرائیل میکند، مثلاً (یهوه نسی) بر معنی خداوند پرچم نما (سفر خروج 8:17 ـ 15) (یهود شالوم) به معنای خداوند سلامتی ما (داوران 24:6) (یهوه صد قینو) به معنی یهوه عدالت (ارمیا 6:23) و (یهوه یرمی) به معنی خداوند مهیا کند (سفر پیدایش 14:22) میباشد.»[86]
آداب و مراسم مختلفهای در میان ملّت یهود رایج و متداول بوده که بعضی از آنها توسط حضرت موسی علیه السلام تشریع گشته و برخی دیگر بعداً بهوجود آمده است. از طرفی دین صحرا ساده و بدون تشریفات بوده و مسلماً کوچگرانی که نه در جایی استقرار داشتهاند و لذا از وسایل تجملی و تشریفاتی برخوردار بودند، هرگز نمیتوانستند به اجرای شعائر و تشریفات و آداب و رسوم تشریفاتی متمایل گردند. این یهوه پرستی نیز، به نظر میرسد که در شکل سادة اولیة خود فاقد تشریفات باشد. از جملة این اعیاد عید خصع و ظهیر است که توسط حضرت موسی علیه السلام وضع شده است.
«در لغت به معنای چشمپوشی کردن که به مناسبت چشمپوشی خداوند از قتل نهضت زادگان بنی اسرائیل در حین نزول این بلا به فرعونیان چنین نامی به آن داده شده است. این عید هفت روز طول میکشد و مراسم آن در تورات آمده است. (خروج باب 12) مسیحیان به خاطر تقارن آن با خاکسپاری حضرت عیسی علیه السلام آن را گرامی میداند. معمولاً در این ایام هر فرد ذکوری باید در حضور یهوه هدیه خود را با خوشحالی بگذارد. (سفر تثنیه باب 27 آیه 7) در اعیاد کار حرام و مجالس و محافل شادی منعقد میشود. کسیکه در این ایام کار کند، از قوم منقطع میشود. (سفر اعداد باب 15، آیة 33).»[87]
«عید فصح در چهاردهم نیسان بین العصدین یا نزدیک غروب شروع میشود. (سفر لاویان باب 23. آیه 5، سفر اعداد باب 28 آیه 16). اجرای مراسم آن تأکید شده و در بیابان نیز انجام میدادند. در این عهد در محل مخصوصی که برای خدا، برگزیده شده باید مراسم قربانی به عمل آوردند. معمولاً بره نرینه یا یک نر سالم یک ساله را برای قربانی انتخاب مینمایند.
ممکن است افراد شرکت کننده در یک قربانی به یکصدنفر هم برسند و البته به هر یک سهمّیهای از گوشت آن میدادند. شروع عید با گرداندن پیاله شد شروع شده و رئیس خانواده تبریک میگفت برّه را بدون پاره کردن بریان نموده و در سفره میگذارند و بعد از گرداندن پیایه شراب در دفعة ثانی برّه را با سبزهایی تلخ و نان خطیر میخوردند. به طوریکه استخوانهای او نمیشکست و اگر چیزی از آن باقی میماند، آن را میسوزاندند. بعد از صرف طعام برای بار سوم پیاله شراب را دور گردانده و ترنم سرودهای روحانی میخواندند. و با شراب دادن در دور چهارم عید فصح به پایان میرسد. و عید فطر شروع میشود. ابتدا تشریفاتآمیز و آشامیدن شراب بعدها بهوجود آمد که در مسیحیت نیز وارد شد و ناشی از عقاید بتپرستانی است که با خوردن گوشت قربانی و سهمشدن در غذای خدایان اجر و ثوابی میبردند.»[88]
کتاب تحقیقی در دین یهود دربارة جشن فصح در میان یهودیان چنین آورده:
لا تنها جشنی که حدس میزنند اسرائیلیان از دوران صحرا حفظ کرده باشند، عید پساح (فصح) است. یساح (یاشا) از کلمة عبری پساخ گرفته شده است. که به معنی لیلی کردن وعبور کردن و جستن است. مفهوم واقعی این کلمه شل و لنگ بودن و لنگزدن است. لیلی کردن از همین مفهوم بهدست آمده است. اغلب محققین چون بویر معتقدند که در بین قبایل کوچگر و رمه پرور سامی رسم بر این بوده است که هر سال اولین برهای که در گله به دنیا میآمد را، برای خدا قربانی میکردند. و این بره تجسم وحدت قبیله بود. گوشت این قربانی را با هم میخوردند. هنگامی که سال به پایان میرسید و در اولین شب بدر سال نو طعامی از بره قربانی تهیه کرده و در جشنی که نشانة وحدت و صلح بود آن را به اتفاق میخوردند. و از خون برّه به تیرک چادرها میپاشیدند تا بدین وسیله اجنه صحراگرد را دور کنند. و شیاطین را فراری دهند تا نوزادان را تهدید ننمایند.
این طعام را مقدس میدانستند و شاید در این جشن رقص مخصوص چوپانان نیز اجرا میشده است. در بین نمادهای آریایی و ایرانی قدیم نیز از رقص چوبی (چوپانی) که شبیه همین حرکات نمادهای سامی بوده است گزارش شده است. و هنوز نیز شکلی از آن در بین عشایر رواج دارد. (چاروق بر پا و چوب بر دست با جهیدن و حرکات شبیه لیلی رقص کردن)».[89]
در این عید بنیاسرائیل به نیایش و سرود میپردازند، چنانچه در مزامیز آمده است:
«خدای اسرائیل را که قوت ماست! با سرودهای شاد ستایش کنید. با دف و بربط دلنواز و رباب سرود بخوانید، شیپورها را در روز عید به صدا درآورید. در اول ماه و در تمام، زیرا این در اسرائیل رسم است و حکمی است از جانب خدای یعقوب خداوند این عید را به هنگام بیرون آمدن بنی اسرائیل از مصر مملکتی که زبانش برای ما بیگانه بود، برای آنها تعیین کرد.» (مزامیر 1:81ـ5).
جان بن ناس در کتاب تاریخ جامع ادیان در این باره (عید فصح) چنین آورده: عید فصح در اواخر ماه مارس یاد در اثنای ماه آوریل منعقد میشود و آن را جشن سالگرد تولّد اقوام اسرائیل قرار دادهاند. البته در اصل آن را عید بهاره و به شکرانة زاد و ولد گوسفندان و بارآوردن درختان معنقد میشده است. و مراسمشکرگذاری بر نعمت آزادی و خروج قوم از مصر به عمل میآمد. این عید در طول تاریخ یهود همیشه رعایت میشده و هنوز میشود. مدت یک هفته نان فطیر مصرف میکنند. از این سبب آن را عید فطیر نیز مینامند. در شامگاه نخستین روز آن مراسم عید سدر به عمل میآید. و آن چنان است که تمام افراد خانواده دور یکدیگر جمع شده و فصلی از سرگذشت «خروج» را تلاوت میکنند و جام مشروبی به نام «کیدوش» مینوشند و رئیس خاندان، دستها را شسته. مراسم مخصوصی را به جا میآورد. سبزی جعفری را در آب نمک نهاده به یاد آن ناگوار اسارت بابل، میخورند. همچنین جامهای شراب و قطعات نبات و ریشههای گیاهان تلخ را می]ورند. و به یاد آزادی مناجاتها و اوراد و بعضی مزامیز و بعضی قطعات از سفر خروج تلاوت میکنند. بعد از آن درسی را باز کرده، در میان سرودن نغمات مزامیر داوود و مصایب ایلیایی بنی برای ظهور مسیحا دعا میخوانند. و روی میز جامی به یاد ایلیاد میگذارند. پس با صرف شام شب، مراسم عید به پایان میرسد و همه به شادی و سرور مشغول میگردند و پدران به فرزندان عیدانه عطا میکنند.»[90]
«این عید با نامهای عید فصح، عید فطیر، گذر از اسارت، عید آزادی و پساح معروف است. عید فصح یا پسح در زبان عبری پصفا گفته میشود که در ابتدا به معنی پیمودن راه به صورت دسته جمعی و رقصیدن بود. پس از خروج از مصر، این کلمه به معنی گذشتن از مکان خاصّی، عبور از دریا، صحرا، و به سوی سرزمین موعود نیز به کار برده شده».[91] در باب دوازدهم خروج آمده است:
«خداوند به موسی و هارون فرمود: از این پس باید این ماه برای شما اولین و مهمترین ماه سال باشد. پس به تمام قوم اسرائیل بگویید که هر سال به یاد این واقعه برای خداوند جشن بگیرند.
این آیینی ابدی برای تمام نسلهای آینده خواهد بود. در این جشن که هفت روز طول میکشد باید فقط نان فطیر بخورند. در اول و هفتم این جشن باید تمام قوم به طور دستهجمعی خدا را عبادت کنند.»
مرتثنیه نیز آمده است: «همیشه به یاد داشته باشید که در ماه ابیب، مراسم عید پسح را به احترام خداوند خدایتان به جا آورید. چون در این ماه بود که او شما را شبانه از مصر بیرون آورد. برای عید پسح شما باید یک بره یا یک گاو در محلّی که خداوند خدایتان به عنوان عبادتگاه خود برمیگزیند، برای او قربانی کنید. (تثنیه 1:16ـ2).
همچنین در سفر خروج در باب اعیاد یهود آمده است که:
«زنهار خدای غیر را عبادت منما... خدایان ریخته شده برای خویش مساز، عید فطیر را نگاه دار و هفت روز نان فطیر در ماه بخور چنانکه تو را امر فرمودم... هر که رحم را گشاید از آن من است و هر نخست زادة ذکور از مواشی تو چه از گاو و چه از گوسفند و برای نخست زادة الاغ برّهای مزید بره و اگر مزیدندهس، گردنش را بشکن و هر نخست زاده از پسرانت را فرید بده، هیچ کس به حضور من تهیدست حاضر نشود. شش روز مشغول باش، و در روز هفتم بست را نگاه دار، در وقت شیار و حصاد (نیز) بست را نگاه دارد و هفتهها را نگاهدار، یعنی عید نو بر حصاد گندم و عید جمع در تحویل سال، سالی سه مرتبه همة ذکور و اناث بر حضور خداوند یهوه خدای اسرائیل، حاضر شوند... خون قربانی مرا با خمیرمایه مگذران و قربانی عید فصح تا صبح نماند. نخستین نو بر زمین خود را بر خانة یهوه. خدای خود بیاور و بزغاله را در شیر مادرش میز. (سفر خروج 14:34ـ27)
«در آیات ذکر شده از عید فصح با عنوان عید فطیر نامبرده شده است و این بدان جهت بود که به مناسبت خروج بنیاسرائیل از مصر و حرکت آنان که توأم با عجله بود، ایشان نان فطیر را بدون مایه پخته، خوراند و اینک نیز هر سال به یاد آن روز تاریخی نان فطیر خوردند و فرح و شادی کنند. در این هفته طبق تأکیدات تورات باید خمیر مایه را از خانه خود بیرون کنند و هر کسی چیزی خمیز شده بخورد، از قوم منقطع گردد و کسی نباید جز آنچه برای خوردن لازم است کاری انجام دهد. (سفر خروج، باب 12، سفر اعداد باب 8)».[92]
«شنبه را به عبری بشارت گویند. و ریشة آن به معنای استراحتکردن و دست از کار کشیدن است. مانند کلمة «بست» در عربی واژة فارسی «شنبه» از شبات گرفته شده است. تعطیلی شنبه یکی از ده فرمان است. (خروج 8:20ـ11)».[93]
«مهمترین وظیفه در تقویم دینی یهود، انجام مراسم دینی سبت (روزهای شنبه) از غروب جمعه تا غروب روز شنبه است. این واقعه یادآور خلقت جهان و بنیآدم و از آن مهمتر «استراحت» خداوند در پایان کار روز شنبه است. هدف از آداب روز تعطیل شنبه برای مؤمنین یهودی نیز به طور آشکاری استراحت جسم و روح و نیز توجه و تمرکز روی خداوند خالق است. برای این منظور مقدماتی از قبل تهیه میشود که از آن جمله است. پختن غذای مصرفی در آن روز، تمیزکردن منزل، استحمام و پوشیدن لباسهای تازه، مادر خانواده کمی پیش از غروب آفتاب روز جمعه شمعهای مخصوص عبادت شنبه را روشن کرده و دعای خیری را تلاوت میکند. وی ممکن است دعای دیگری را که مخصوص بچههاست به آن بیفزاید. پس پدر خانواده دعای متبرکی را به نام کیدوش روی شراب و برای شنبه میخواند که پس از آن هر کس که از شراب مذبور قدری میآشامد.»[94]
کتاب باورها و آیینهای یهود این عید را این گونه شرح میدهد:
بشارت این گونه آغاز میگردد که هر خانم یهودی، در خانه دو شمع روشن میکند و مدد در بازگشت از مراسم عبادی کنیسا بر جای از شراب دعای قیدوش (تقدیس) میخواند. قیدوش دیگری که براخاهای آن کلی متفاوت است صبح شنبه و پیش از صرف ناهار بر شراب انگور و یا هر گونه مشروب الکی دیگر خوانده میشود. افراد خانواده که پیش از آن در روز جمعه و قبل از شروع بشات حمام گرفتهاند. در وقت ناهار شنبه که هر یک از این دو سور تشکیل میشوند و از دو قرص نان که به طور خاصّی پخت شده است و حکلّا نام دارد، به علاوه ماهی و گوشت. آخرین وعدة نیز غذایی مختصر است که در عصر شنبه صرف میشود.در خلال صرف خوراکهای یاد شده، دور میز غذا را که با رومیزی سفیدی آراسته شده است، نیایشهای شبات خوانده میشود. با پیرایش سه ستاره در آسمان شنبه شب شبات پایان مییابد و پس از مراسم عبادتگاه شامگاه آیین هَوْدالا انجام میگیرد. که تشریفاتی است حاکی از تفکیک میان تقدیس شبات و بقیه هفته که غیرمقدس و دنیایی است. چیزهایی که در این مراسم استفاده میشوند. عبارتاند از شراب یا نوشیدنی دیگر، ادویهها و مزههایی که منظور از آنها تقویت کردن فرد یهودی پس از جدا شدن روح تازهای (نشا ما یترا) است که گمان میرود در طول مدت شبات بر او فرود آمده است. و بالاخره استفاده از نور شمعی مخصوص در خلال دورة تقریباً 25 ساعته شبات هیچگونه کار دنیای و غیرمقدس نمیتوان انجام داد.»[95]
همانطور که میدانیم بست لغت عبرانی به معنی استراحت است و بعد معرب گشته و چون یهود برای عدد هفت احترام زیادی قایل بودند. از این رو بستةای متعدّدی وجود دارد که پس از گذشت (هفتها) انجام میشود به شرح زیر:
الف) بست انسان: شش روز که در هفتصد کارکردمی، روز هفتم (شنبه) استراحت و عبادت کن، همچنانکه هیود دنیا را در شش روز بیافرید و روز بست آرامی گرفت. زیرا روز آزادی انسان است. (سفر پیدایش باب 2، سفر خروج باب 31، 32، 35، 20، 34، سفر تثنیه باب 15)
ب) بست غلا: هر غلام یا کنیز اسرائیلی شش سال خدمت کرد، به سال هفتم بی قیمت آزادش کن، زیرا سال آزادی بردگان است. (تثنیه باب 5، خروج باب 21).
ج) بست دین: اگر تا شش سال رفیقت که به تو مدیونست ادای قرون ننمود، به سال هفتم نمیتوان از او مطالبة دین نمود و در واقع مشمول مروز زمان میشود. زیرا سال آزادی بدهکار است. (سفر تثنیه باب 15).
د) سب اراضی: شش سال که زمین را کشت نمودی، سال هفتم تعطیل نما، زیرا سال آزادی و استراحت زمین (شمیطا) است (سفر لاویان باب 25، سفرخروج باب 23).
هـ ) بست سالها: (یوئیل). سال پناهم بعد از هفته هفتهها، توضیح آنکه یهود پس از ورود به فلسطین، اراضی آنجا را به وسیلة قرعه بین خود تقسیم نمودند. ولی بعد از گذشت 49 سال 7×7 باید آزاد شده و هر کس و هر چیز به محل اصلی خود برگردد. تمام بردگان آزاد شوند. حتی آنان که گوششانرا سوراخ نموده تا بودة دائمی گردند. رهنها مسترد شود. زمینهای مرهونه به صاحبان برگردد. مگر خاندهائیکه داخل شهرهای حصار داراست. عید یوئیل تارج نظام اعیاد بستیّه است. چه سایربستها هر یک برای آسایش یک دسته بود ولی در این عید، استراحت عام است. در این سال مجددا اراضی به قید قرعه بین بنی اسرائیل تقسیم میشد. و در تورات تأکید شده که زمین را به خروش ابدی ندهید. زیرا مال یهوه است. و شما مسیحیان و غریب او هستید.»[96]
(سفر لاویان باب 25 آیه 23). عقیدة بعضی این است که این عمل عملاً اجرا نمیشد. ولی در بعضی از کتب انبیاء به آن اشاره شده است. (سفر فریتال باب 26 آیه 16).
در سفر پیدایش در باب عید بست چنین آمده است:
«آن گاه خدا به آن چه فرموده بود نظر کرد و کار آفرینش را از هر لحاظ عامی دید. شب گذشت و صبح شد. این روز ششم بود. به این ترتیب آسمانها و زمین و هر چه در آنها بود تکمیل گردید. با فرارسدین روز هفتم، خدا کار آفرینش را تمام کرده، دست از کار کشید. خدا روز هفتم را برکت داده آن را مقدس اعلام نمود. زیرا روزی بود که خدا پس از پایان کار آفرینش، آرام گرفت.به این ترتیب آسمان و زمین آفریده شد. (سفر پیدایش 1:2ـ4).
عبادت در عید بست، جمعی است و تمامی دستورات نیز از طرف خداوند به موسی علیه السلام اعلام شد که و در زیر به چند مورد آن اشاره میشود:
«در روز سفر نیز که هفتمین روز هفته میباشد، قوم باید برای عبادت من جمع شوند. در هر جا که ساکن باشند برای عبادت من جمع شوند. در هر جا که ساکن باشند باید در این روز دست از کار کشیده استراحت کنند» (سفر لاویان 3:23).
«روز بست را به یاد داشته باشد و آن را مقدس بدار در هفته شش روز کار کن ولی در روز هفتم که بست خداوند است، هیچ کار نکن، نه خودت، نه پسرت، نه دخترت، نه غلامت، نه کنیزت، نه مهمانت، و نه چهارپایانت. چون خداوند در شش روز آسمان و زمین و دریا و هر چه را که در آن هاست، آفرید و روز هفتم دست از کار کشید. پس او روز بست را مبارک خواند و آن را روز استراحت تعیین نمود (سفرخروج 8:20 ـ11).
«موسی علیه السلام تمام قوم اسرائیل را دوم خود جمع کرد و به ایشان گفت: این است دستوراتی که خداوند به شما داده است تا از آن اطاعت نمایید. هر کس که در روز هفتم کار کند باید کشته شود. (سفر خروج 1:35ـ2).
«در روز بیست و دوّم ماه تشری، به نشانة زندگی کردن بنیاسرائیل در خیمههای تیر در عصر حضرت موسی علیه السلام، مدت یک هفته در خیمه زندگی میکنند. نام این عید به زبان عبری، «سِکوت» یعنی سایبانهاست»[97] البته دربارة این عید نقلقولهای متفاوتی وجود دارد.
«پنج روز بعد راس السنه موقع عید سایبانهاست. که در قدیم به شکرانة رسیدن میوههای پائیزی، خیمههایی برپا میداشتهاند و هنگام چیدن انگور و ساختن شراب منعقد مینمودهاند. ولی اکنون آن را به یادبود سرگردانی قوم اسرائیل در بیابان تیر منعقد میسازند. در این عید کنیسهها را تزیین میکنند و بر در و دیوار گلها و میوههای آویزان میسازند. مخصوصاً از شاخ لیمو و شاخ نخل و برگ مو و بید که همه محصولات کشور فلسطین است، کنایس خود را زینت میدهند. پس هر کس در جلو منزلگاه خود خیمهای یا سایبانی برافراشته و در زیر آن نشسته با کسان خود به صرف طعام میپردازد و حتّی در آنجا شب را به روز میآورد. در روز آخرین این عید روز سمخات تورات است که برای شریعت خود جشن گرفته و طومارهای تورات را از صندوقها بیرون آورده و دور کنیم طواف میکنند.»[98]
در کتاب باورها و آیینهای یهود چنین آمده است:
«پنج روز پس از یوم کپور جشن سایبانهاست. (سوکوت). سوکا چیزی شبیه سایهبان است و سقف آن از شاخه است و در فضای بازبرپامیگردد. یهودیان سنتی هفت روز بعد را در این سوکا سر میکنند. در روزگار باستان عید سوکوت یکی از سه عید زیارت اورشلیم بود. این چشن با برداشتهای فصلی محصولات مرتبط بوده است. همانند دیگر جشنهای زیارتی سوکوت در کتاب مقدس با رویداد خروج از مصر پیوند خورده است.»[99]
«این آیین مبتنی است بر تفسیری از لاویان (40:23) و گونههای گیاهی مورد نظر عبارتاند از شاخُه نخل (لولاو) شاخههای گیاهی مورد و درخت بید که به هم بسته شوند و به همراه یک اتروگ که نوع خاصّی از مرکبات است در دست نگه داشته شوند تا در خلال خواندهشدن مزمورهای هلّل (شمارههای 113ـ118) در کنیسا در حال تکان خوردن باشند. از نظر نوشتههای تلمودی شرکت در شادی و سرور آب افشانی، رقصیدن موسیقی و آوازخوانیها بزرگترین شادی است. تلمود میگوید: «آن که شادمانی مجلس آب افشانی را ندیده است»
هرگز شاهد شادی نبوده است به شرکت کنندگان این مراسم که حکیمان شاخص پژوهشی نیز در میانشان وجود داشته گفته میشد که به مرتبهای برتر از روحالقدس خواهند رسید. تا این اندازه شور و شوق دینی موجود در این مراسم زیاد بود. یهودیان راست کیش امروزه نیز این جشن و سرور و آبافشانی را برپا میدارند. و خواندن و رقصیدن آنها تا نیمههای شب ادامه دارد. بدین ترتیب تلاش دارند تا بر همان شادی و لذّتی که در مراسم باستانی بوده است دست یابند.
به طور کلّی سوکوت را شادترین جشن سال یهود میدانند و در نمازنامه از آن به «وقت خوشی» یاد میکنند. سُمینی عصرت نقطة اوج این خوشی است. این امر از خوشی و سروری که لحظة تکمیل دورة سالانة تورات خوانی را فرا گرفته است، هویر است. این بزرگداشت به «سمیحت تورا» یا «جشن ختم تورا» معروف است.
دو نفر از اعضای جماعت برگزیده میشوند تا یکی با خواندان بخشی از اسغار خمسه دوره را به آخر برساند و دیگری با خواندن اولین فصل سفر پیدایش آن را آغز کند. آنگاه عبادت کنندگانی که به کنیسا آمدهاند، در حالی که میرقصند و تمامی طومارهای تورا را با حرکت دسته}معی شادماندامی حمل میکنند و به همراه آنان کودکانی که آواز میخوانند و پرچمهایشان را میچرخانند. حال و هوای کنیسا را به کلّی دگرگون میسازند. معمولاً آن دو نفر یاد شده مهمانی نمادینی ترتیب میدهند که در آن مقدار زیادی مشروبات الکی مصرف میشود تا در نتیجه بر شور و نشاط مجلس بیفزاید. نمود این رویدادها در این گونه مواقع برای افراد بیرونی و ناآشنا با کلیساهای راستکیش عجیب و در واقع دیوانه واراست.
ساموئل پیس کودر 14 اکتبر 1663 در لندن در مراسم مسیحیت تورا حضور یافته بود او در خاطراتش میگوید:
«خداوندا، چه بگویم دیدن شغولی، خنده، مسخرگی و بیتوجهی و بلکه به همریختگی در سرتاسر مراسم عبادی که بیشتر از حیوانات سرمیزند تا از مردمانی که خداشناس حقیقیاند، آدمی را وامیدارد که سوگند بخورد دیگر هرگز آنان را نبیند. در واقع نیز دیگر من چیز چندانی از این قبیل ندیدم و نمیتوانستم تصورش را هم بکنم که در تمام دنیا دینی وجود داشته باشد که چنین اعمال بیمنایی از آن سر بزند».[100]
«این عید که به عبری روش هشّانا (رأس السنه) نامیده میشود، در اوایل مهر (اعتدال خریفی) قرار دارد. در آن روز به نشانة آمادگی برای ده روز ایام توبه بوق مینواختند. روز دهم اهمیت خاصی داشت و به آن یوم هالچیور میگفتند.»[101]
«در کتاب تاریخ جامع ادیان آمده است که روش هشانه (رأس السنه) در ماه سپتامبر یا اوایل اکتبر در میرسد که جشن نو شدن سال یهود است. و آن عید «نواختن کرناها و بوقها» میباشد. در ابتدا این عمل برای دعوت و انتباه قوم بود که از اطراف دورهم جمع شوند و در کردار و رفتار خویش خالق خود را به یاد آورند و از گناهان خود به درگاه او استغفار کنند. تلمود برای این عید اهمیتی بسیار قایل شده و آن را «روز داوری» نام داده است. در پس آن روز کفّار (یوم کسپور) در میرسد که در آن روز مراسم توبه و انابه و طلب عدالت توأم با مراسم صیام به عمل میآید. به امید آنکه یهوه گناهان گذشته ایشان را بیامرزد و آنان را از بدیها و سئیات بازگشت نمایند.»[102]
در منابع مختلف مذهبی یهود چهار نام را برای رش هشانا ذکر نمودهاند:
1) رش هشانا که متداولترین نام است. رش به معنای سریا آغاز و هشانا بر معنای سال است.
2) یوم تِروعا. در تورات این روز به نام یوم تروعایا روز نواختن کرنا ذکر شده است.
3) یوم هدین یا روز داوری
4) یوم هزیکارون یا روز یادآوری. منظور از روز یادآوری این است که در این روز ذات خداوندی مخلوقات خویش را مورد تفقد قرار میدهد.
رش هشانامی عبری معادل رأس سنه و عربی و سیر سال فارسی میباشد. این عید، عید سال نو یهود است. و سالروز آفرینش جهان به وسیلة خدا که به روایتی 3761 سال پیش از مسیح رخ داده است. در این روز خاخام، هنگام مراسم دعا در کنیسه، 100 بار در یک کرنا که از شاخ قوچ ساخته شده میدهد. قوچ یادآور حیوانی است که براهیم به جای پسر خود اسحاق قربانی خدا کرد. به یاد میآوریم که خداوند برای آن که فرمانبرداری ابراهیم را بیازماید، از او درخواست که پسرش را در راه خدا قربانی کند، و در لحظهای که ابراهیم کارد به گلوی پسر خود مینهاد، خدا بازویش را گرفت و از این کار بازش داشت. این سرسپردگی بیکم و کاست ابراهیم ـ پدر دینداران ـ را یهودیان نماد پیمان خدا با قوم خود ـ قوم یهود ـ میپندارند. پس عادّی است که در آغاز سال از آن یاد کنند. نوایی که از دمیدن در شاخ قوچ برمیآید نماد دیگری نیز در خون پنهان دارد. و آن اینکه به یاد بندگان میآورد که روز بازخواست نزدیک است و از آن گریز نیست. همچنین نعرههای زنی را به یاد میآورد که بچهای را به دنیا میآورد که نمادی است از سرآغاز زندگی. پس سال نو که فرا میرسد فرصتی است برای نوسازی روحانی که با بازبینی وجدان ویرانگری درونی همراه است.»[103]
«در خلال روش هشانا خوراکیهای ویژهای صرف میشود که آنها را نماد بشارت به آمدن سالی خوب میدانند. در برخی جوامع به نشانة اینکه شرکت کنندگان در جشن باید در سال آینده «سر» باشند نه «دَمْ» سریکی از حیوانات مانند ماهی یا گوسفند خورده میشود. به دلایلی شبیه این، با آنکه رسم رایجتر آن است که نان مصرفی در اعیاد و مراسم مختلف به نمک آغشته شود امّا در روش هشانا نان را در عسل فرو میبرند تا نماد خوشی و شیرینی سال باشد. همچنین سیبی آغشته به عسل نیز مصرف میشود. ویژگیهای دیگری از عید یاد شده این است که برای کسانی ملاقات میکنند چنین آرزو میکنند «امیدوارم سال خوبی به نام شما نوشته و تقدیر شود» زیرا عقیده دارند که داوری مربوط به هر کسی در کتابی آسمانی نگاشته میشود. همچنین توصیه شده است که در روش هشّانا در خلال روز نباید خوابید تا بخت فرد در سال آینده به اصطلاح به خواب نرود! یکی از رسمهای به یادگار مانده از اواخر قرن وسط که در میان یهودیان سنتی رایج است رفتن به کنار روخانه یا کنار دریا و یدگر جاهایی است که از آب روان برخوردارند. این کار در عصر اولین روز جشن مذکور انجام میشود و در آن به شکلی نمادین گناهان خود را به آب میدهند. سرچشمة این مراسم که به تثلیخ معروف است ناشناخته است و گفته شده که صورت تغییر یافته یک رسم مذهبی غیر یهودی است.
مفهوم این مراسم از دید یهودیت و از دعاها و سرودها و نیایشهای همراه آن برمیآید به جز نمادی حاکی از پاکیزه کران خود برای سال جدید نیست. برخی از خاخامها گفتهاند که خواندن دعاها در خانه نیز به همان اندازه مفید است.
در روش هشانا کنیساها که در باقی ایام سال جز اندکی از مؤمنان کسی را به خود نمیبیند، پذیرای جمعیت قابل ملاحظهای هستند. هم کنیساهای راستکشیان و هم کنیساهای مترقیان. برای این مراسم جا، کم میآورند، و ممکن است مجبور شوند ساختمانهای را کرایه کنند.»[104]
حنوکا (hanukkah) یا عید اخلاص و روشناییها، از اعیاد مذهبی یهودیت است که در ماههای نوامبر و دسامبر برگزار میشود. و به یاد پیروزی بر یونانیان در قرن دوّم پیش از میلاد است.»[105] حنوکا عید شمعها و مشعلهاست و هشت روز امتداد دارد که روز اوّل در کنیسهها و در خانهها شخصی یک شمع روشن میکنند. و در روز دوّم دو شمع و روز سوّم سه شمع و بالاخره روز هشتم هشت شمع میافروزند. این عید یادگار استقلال یهود و تجدید بنای معبد به دست یهودای مکابی در سال 165 ق.م انجام میگیرد.[106]
«بر حسب افسانههای یهودی تنها یک ظرف کوچک روغن تمیز برای روشن نگهداشتن معبد باقی مانده بود. امّا همین روغن کم به عوض اینکه به طور طبیعی پس از یک روز تمام شود، به نحو معجزةآسایی هشت روز تمام دوام آورد. و به همین خاطر، خاطرة این واقعه را با روشن کردن هر روز یک شمع به طوری که در روز آخر هشت شمع روشن وجود داشته باشد، زنده نگه میدارند.»[107]
حنوکا عید تحشایش نیز خوانده شده است.[108]
«به سال 164 ق.م حاکم یونانی الاصل اورشلیم فرمانی صادر کرد که هر عروسی را باید شب اوّل او تصاحب کند. یکی از افراد بنی اسرائیل که فرزندان مقدسی داشت حیلهای به کار برد و یک پسرش را لباس عروسی پوشانید و شب هنگام به بستر حاکم روانه کرد و او پادشاه حاکم را به قتل رسانید، یهودیان برای رهایی از این مصیبت هر سال جشن میگیرند. اعیاد دیگری نیز در تورات پیشبینی شده مانند عید کرناها (سفر اعداد باب 29) عید نوبرها (سفر اعداد باب 28 آیة 26) که هر یک بر مناسبتی در روزی با تشریفات و قربانی برگزار میشود.»[109]
در طول ماههای زمستانی دو فستیوال برجستگی دارد که هیچ کدام بر سنّت حضرت موسی علیه السلام مبتنی نیستند. حنوکا و جشن پوریم یا خوریم یا قرعهها.
عید فوریم یا جشن قرعهها در اواخر ماه فوریه و یا اوایل ماه مارس برگزار میشود. این جشن یادآور استره یکی از پیامبران عبرانی است که در طول دوران پارسیان (در قرن پنجم پیش از میلاد) برای نجات یهودیان در شهر شوش آمد. شأن نزول نام قرعهها نیز از این بابت است که نخست و وزیر وقت هامان برای تعیین تاریخ کشتار جمعی یهودیان به قرعه متوسل شده بود. به خاطر وجود استر پیامبر، منیرها برگشته و هامان با چوبههای داری که خود آویخته بود حلقآویز گردید.
این داستان سمبل مقاومتی قهرمانانه در مقابل ظلم و جور بوده و برای دلداری و تقویت روحیة کسانی که زیر بار ظلم و ستم قرار دارند، به کار میرود. در خلال این مراسم، کتاب استر از مجموعة متون مقدس عبری را در کنیسهها و یا معابر میخوانند. به خاطر ماهیّت شادیآفرین این مراسم از بچهها خواسته میشود که با صوتکشیدن، دستزدن، پایکوبی و یا استفاده از وسایل سر و صدادار،هر وقت که اسم هامان میآید، به سر و صدا بپردازند.»[110]
آداب و عبادات دیگر نیز هنوز نزد یهود متداول است مانند عید ماه نو، عید پشمچینی گوسفندان و رسم ختان (که نزد مدام ممالک سامی نژاد معمول و معهود است) و حرمت بعضی اغذیه و حفظ نسبت انتقام خون و... که همگی ریشههای باستانی قدیم دارد.
اسلام در نزد مسلمانان آخرین و کاملترین دین الهی با رسالتهای جهانی است که با نزول وحی بر پیامبر اسلام محمد مصطفی6 (در چهل سالگی ایشان) در غار حراء در مکه آغاز گردید و مدت بیست و سه سال ادامه داشت. مجموعة این وحیها که به دستور پیامبر و توسط صحابه کتابت شد، قرآن نامیده میشود.
پیامبر اسلام قبل از بعثت اهل توحید و فردی امین بود که به شیوة حفظ به تحنث میپرداخت و در یکی از همین تحنثها با نزول وحی به نبوت رسید. اولین دعوت ایشان بعد از دعوت نزدیکان خود، از مشرکان مکه و در راستای توحید و عدم شرکورزی بود. عمدهترین تعالیم پیامبر را، توحید و نبوت، معاد، اخلاقیات و احکام تشکیل میداد که تماماً مبنای قرآنی داشت.
قرآن اولین و مهمترین منبع شناخت مسلمانان میباشد. قرآن کتاب دینی و مقدس مسلمانان است که به زبان عربی به رسول اکرم6 در مدت 23 سال به تدریج در مکه و مدینه وحی شده. این کتاب دارای 114 بخش به نام سوره و هر سوره دارای تعدادی آیه میباشد. که مجموعاً طبق نظر مشهور دارای 6236 آیه است. خود قرآن و مسلمانان بر عربیت این کتاب تأکید دارند.
مسلمانان قرآن را متضمن کلیات برنامه زندگی انسان و معجزه جاویدان پیامبر اسلام و کتابی جهانی و کامل میدانند. قرآن توسط فرشتة وحی بر رسول اکرم6 نازل و در زمان حیات ایشان توسط کاتبان به نگارش درآمده و در مجموعهای تنظیم گردید.
مهمترین ویژگی قرآن، اعجاز آن همراه با غنای لفظ و معنا میباشد. به حدی که هیچ کس نمیتوانند مانند آن را بیاورد که خود قرآن به آن تحدّی نموده است. (بقره آیه 23).
و اما در باب دین اسلام و اصول و اعتقادات آن باید گفت که اصول دین در 5 اصل اساسی نهفته است 1) توحید 2) نبوت 3) عدل 4) امامت 5) معاد.
اما اسلام چیزی بیش از اعتراف ساده به ایمان به خدا (توحید) و رسولش (نبوت) است. اسلام اکمالی را اقتضا میکند. نمازهای روزانه، روزهگرفتن، حج و عمل اجتماعی، سیاسی پرداخت زکات و...[111]
لفظ عربی «الله» مختصر شده کلمة «ال ـ الاه) است،یعنی خدا. ثابت شده است که اعراب در زمان محمد6 با مفاهیم خدای متعال و اصلاح عربی آن آشنا بودهاند. کاری که محمد6 کرد این بود که محتوای تازه به این مفهوم داد و آن را از عناصر شرک که هنوز بر گرد آن تنیده شده بود، تصفیه کرد و به جای قبول شخصیت خدایی مبهم و دیرآشنا، اعتقاد به خدایی واقعی را جانشین آن نمود. خدایی که آفریدگار و نگهبان جهان است. نیک دانا است ونیک توانا و داور مطلق میان نیک و بد و قاضی نهایی میان حرام است. غالب اوصاف خداوند به صورت نعمت و صنعت بیان شده است. مانند شنوا، بینا، بخشنده، شمارکننده، آمرزنده، نگهدارنده، راهنماد...
مسلمانان نو دونه مورد از نامهای زیبایی خداوند را ترکیب کردهاند. امّا گاهی به آیاتی طولانیتر برمیخوریم که بیان اسماء و صفات الهی است و مؤثرتر و گیراتر از همه همان است که با فصاحتی فتور ناپذیر در آیه معروف به «آیة الکرسی» سورة بقره آیه 255 آمده است.[112]
قرآن کریم، خدای متعال را بسیار زیبا توصیف کرده است:
«خداوند از ازل تا به ابد وجود دارد. اوست یگانه حقیقت» (سورة قصص آیه 88).
«با خدایی یکتاخدایی دیگر بخوان. خدایی جز او نیست همه چیز جز ذات وی فانی است. فرمان از اوست و به سوی او بازگشت مییابید.»
همه چیزهای دیگر از آسمانهای هفتگانه گرفته تا جهان فرودین به ارادة وی و با لفظ آفرینشگر او یعنی «کن» باش به وجود میآید. تنها اوست که زندگی و مرگ میبخشد. از مشیت و تقدیر وی نمیتوان گریخت. همه چیز را علم غیب او معین و مقدّر میکند. همان علمی که به تعبیری تصویرگونه در «لوح محفوظ» نوشته شده است. به موازات جنبههای هیبت و حشمت خدایی که از وی با صفات خالق، قدرت متعال قاضی، منتقم یاد شده است. قرآن نیز به بخشش و مهربانی او تأکید دارد. او نه فقط «رحمان و رحیم» است، بلکه نگاهدارنده و فراهمآورنده و بخشایشگر و رحیم و رئوف است و پیوسته حاضر است که به گنهکار تائب عنایت نماید. اوست هشیار تیزبینی که «ما اقرب الیه من حبل الورید» سورة ق آیة 16 و 15 که ما از رشتة سیاهرگ به او نزدیکتریم.[113]
قرآن کریم در سورة توحید در معرفی خداوند میفرماید: بگو او خدایی یکتاست. خدایی بینیاز است. نه زاییده و نه زاده شده و هرگز او را همتایی نیست.
خدای اسلام یکتاست ولی یکی نیست که پیش از دو قرار داشته باشد. زیرا این خدا قابل شمردن نیست. هر کس او را میشمارد، محدوش کرده است. مراد از «یکتایی» این است که در هر حال منحصر به فرد. و نمیتوان او را تشبیه و توصیف کرد. عامل مؤثر در جهان تنها خداست و نه چیز دیگر. به شکل جماد، نبات، حیوان جلوهگر نمیگردد. زیرا «مرکب» و «جسم» و «قابل دین» نیست. بنابراین نمیتوان او را در جایی قرار داد. همه جا هست و در هیچ جا محدود نیست. شریک و وکیل ندارد. زیرا از آن بینیاز است. بینیازی خدا در کلیة امور گسترش دارد و به هر چیز دانا و حکیم و قادر است. مرگ بر او راه ندارد. زنده و پاینده و جاوید است. مخلوق نیست یعنی قدیم است. هیچ امری در جهان آفرینش از او مخفی و بر او مجهول نیست.[114]
خداوند منزه از زمان و مکان است. او را حرکت و انتقالی نیست. بلکه ساکن و سکون مطلق است. صامد است. و هر چه پیرامون اوست قرار و سکون ندارد. معنای کلمة «صمد» که از نامهای خداوند در اسلام است، ساکن و ثابت مطلق است و از این رو خداوند پشت و پناه بیقراران و مضطریان است. نفوس پریشان در ناپیدا کرانة بیکران او به ساحل امن و دامان میرسند و ثبات خود را از ثبات او میجویند.
سود و زیانی که به ما رسد از اوست. اوست که در نیش عقرب زهر و در جان گل، عطر مینهد. او را بخشی و همتایی نیست. چند و چونی و کاهش و افزایش را به او راه نیست. تحلیل نمیرود و ترکیب نمیشود. نه میپیوند و نه میگسلد. ولی افراد در او به هم میرسند. جبار و رحیم است. عزت میبخشد و ذلیل میکند. روزی میدهد و عمر میستاند. پیکاری در کار او نیست. و از این رو نام دیگر او «سلام» است که اسلام نیز از آن آمده است.[115]
مهدویت نیز مانند سایر عقاید اسلامی و با آنها نقش عملی خود را داشته و اگر تأیید آن از سایر عقاید اسلامی بیشتر نباشد کمتر نیست.
مهدویت ضامن بقاء نقش عملی اسلام است و از اینکه بر مسلمانان یأس و ناامیدی مسلَط شود، جلوگیری میکند. این نهاد اسلامی همیشه نقش بیشتر اسلام را در عمل خواهان بوده و مسلمانان را به پیاده شدن نقش اساسی اسلام امیدوار ساخته. و برخلاف آنان که نقش اسلام را پایان یافته گرفتهاند، مهدویت آن را همچنان در آغاز کار و در بین راه میداند و اسلام را پیش از آنکه دین چهارده قرن پیش باشد، دین امروز و دین آینده و قرنهای بعد و چهارده قرن بعد هم اگر جهان ادامه یابد، میداند.[116]
البتّه «اعتقاد به مهدی» نشانگر یک باور اسلامی با رنگ خاصّ دینی ـ نیست. بلکه افزون بر آن عنوانی است برای خواستهها و آرزوهای همة انسانها، با کیش و مذاهب گوناگون. و همچنین بازده الهام فطری مردم است که با همة اختلافها شان در عقیده و مذهب دریافتهاند که برای انسانیت دروی زمین «روز موعودی» خواهد بود. که با فرا رسیدن آن، هدف نهایی و مقصد بزرگ رسالتهای آسمانی تحقق مییابد.[117]
عقیده به مهدی و مصلح بزرگ جهانی در ادیان قدیم مانند آیین زردشتی (سوسیانت) هندی (دادتک) یهودیان (ماشیع) مسیحیان (مسیح) به عنوان یک اصل مسلّم و قطعی مطرح است. و هر یک از انبیای سلف و رهبران مذهبی گذشته به پیروانشان از آمدن صلح غیبی و تشکیل دهندة حکومت واحد جهانی بشارت دادهاند.[118]
شهید مطهّری دربارة قیام مهدی مینویسد: «اندیشة پیروزی نهایی حق و صلح و عدالت بر نیروی باطن و ستیز و ظلم، گسترش جهانی ایمان اسلامی، استقرار کامل و همه جانبة ارزشهای انسانی، تشکیل مدینة فاضله و جامعة ایدهآل، و بالاخره این ایدة عمومی و انسانی به وسیلة شخصیتی مقدس و عامی قدر که در روایات متواتر اسلامی از او به «مهدی» تعبیر شده است، اندیشهای است که کموبیش در همة مذاهب و فرق اسلامی با تفاوتها و اختلافها بدان مؤمن و معتقدند. زیرا این اندیشه به حسب اصل و ریشه قرآنی است. این قرآن مجید است که با قاطعیت تمام پیروزی نهایی ایمان اسلامی (لیظهره علی الدّین کلّه) غلبة قطعی صالحان و متقیان، (الذین یرثها عبادی الصالحون) کوتاه شدن دست جبّاران و ستمگران برای همیشه، (نجعلهم ائمة و نجلهم الوارثین) و آیندة درخشان و سعادتمندانة بشریت را (العاقبة للمتقین) را نوید داده است.[119]
آیات بسیاری از قرآن کریم، دلالت بر ظهور منجی وجود دارد از جمله: سورة نمل آیه 62 «امنّ یجیبُ المضطرّ اذا دعا و یکشف السؤء»
از ابی عبدالله روایت شده است که فرمود قائم ما وقتی خروج کند وارد مسجد الحرام میشود و رو به قبله میایستد و پشت به دیوار کعبه میدهد و دو رکعت نماز میخواند و با صدای بلند میگوید: «ای مردم من اکنون اولی از آدم و ابراهیم و اسماعیل و محمد6 هستم، آنگاه دست بلند کنه و دعا و تضّرع کند و میخواند آیا کسی هست اجابت کند مضطر را و بدیهای وارده او را برطرف نماید. آری قرارداد خداوند خلفا و خود را در زمین. آیا غیر از خدا کسی قادر به این است کمتر مدام یاد میکنند.[120]
دورنمایی از جامعة عصر حضرت مهدی را میتوان چنین تصور کرد:
«دولت مهدی بر سراسر دنیا سیطره و برتری خواهد داشت و شرق و غرب عالم را فرا خواهد گرفت. دین مورد قبول خدا (اسلام) و آیین یکتاپرستی و توحید، همگانی شده و ولایت و امامت مهدی مورد پذیرش همة بشر قرار گرفته، و آنان طعم خوش عدالت را خواهند چشید. ترس و ناامنی از بین رفه و امنیت و آرامش همه جا را فرا خواهد گرفت. برکتهای بیشمار آسمان نازل و نعمتهای بیکران زمین آشکار شده و گنجینهها و معادن آن، استخراج خواهد شد. علوم، صنعت، فنآوری پیشرفت فوقالعادهای یافته و خرد و عقل مردم کامل خواهد شد. علم طب و بهداشت درمان رشد یافته و بیماریها ریشه کن خواهد شد. کارگزاران امور از افراد باایمان و کاردان انتخاب شده و آنان خدمتگزاران مردم خواهند بود. اقتصاد جوامع پیشرفت کرده و ثروت و درآمدها عادلانه توزیع خواهد شد.[121]
همچنین دربارة ایشان آمده است که «خداوند او را به سه هزار تن از ملائکه یاری میکند. جبرئیل در مقدم (سپاه) اوست و میکائیل در فرجام آن. یاران وی به تعدّد رزمآوران بدر هستند. که پناهندگان به نماز (اصحاب کهف) نیز جزء آنان میباشند. او اسلام را زنده میکند. نیک بختترین مردم در زمان زمامداری وی کوفیان هستند. زمین در دوران شکوهمند او سراسر خرّم و سرسبر میشود و گنجهای خود را برای وی آشکار میسازد. اموال بیحساب بذل و بخشش میشود.
در یکی از سالهای فرد، یک، سه، پنج، هفت، نه لوای قیام را برمیافرازد. شش یا هفت یا نه سال دوران حکومتش به طول میانجامد. که هر سال آن برابر ده سال است. تابوت سکینه را از غار انطاکیه و اسفار تورات را از کوهی در شام بیرون میآورد. دین واقعی را آشکار میسازد که اگر رسول خدا6 حیات داشت، بدان حکم میفرمود.[122]
وجود مبارک حجت بن الحسن دارای القاب و اسامی متعددی است که هر یک وجه خاصّی از آن ذات تحریم را بیان دارد. از القاب مشهور حضرتش میتوان به بقیه ا...، قائم اشاره کرد.
او را از آن جهت قائم نامیدهاند که قیام بر حق او در میان قیام ائمه دیگر که همگی قائم به حق بودند، از ویژگی خاصّی برخوردار است. و دیگر اینکه بر اثر غیبت طولانی یاد آن وجود مبارک از خاطرة بسیاری از افراد محو و فراموش میشود و آنگاه حضرتش پس از این فراموشی ناگوار قیام میکند.
در ویژگی قیام آن حضرت روایاتی هست از جمله حضرت عبدالعظیم حسنی گوید که به امام جواد علیه السلام عرض کردم: که آروز میکنم قائم آل محمد4 شما باشید و عدل و داد را در زمین بگسترانید. امام جواد علیه السلام فرمودند: «که همة ما قائم به امر خدا و هدایت کنندة دین او هستیم. امّا آن قائم که خداوند با او زمین را از اهل کفر و عناد در برابر حق پاک میکند و از عدل و داد پر میسازد. من نیستم. او همان است که ولادتش از مردم خفی و شخصش غائب میگردد. همنام و هم کنیة رسول خداست...[123]
همانطور که میدانیم ادیان مختلف هر کدام محلّی را برای پرستش معبود خود اختصاص میدهند. در دین اسلام، عبادتگاه مسلمانان «مسجد» نام دارد.
علّت نامگذاری آن به «مسجد» از آن روست که جایگاه سجده و تواضع در پیشگاه خداوند متعال است. سجده مظهر بندگی و کرنش در برابر حق تعالی است و در میان تمام عبادتها حتّی نسبت به دیگر اجزای نماز، از شرافت و برتری ویژهای برخوردار است.
بنابراین مسجد بر معنای محّل سجده و نماز و در واقع به معنای جایگاه عبادت و یاد خداوند متعال است. چه سجده مظهر اوج بندگی و نشان کمال عبودیت انسان است.
معمولاً در قرآن همه جا سخن از مسجد به میان آمده، جنبههای عبادی آن به عنوان نقش اولیه و بنیادین این جایگاه مقدس به شمار رفته است. در آیههای متعدّدی مسجد جایگاه عبادت و یاد خداوند متعال شناخته شده است. قرآن کریم در جایی دیگر میفرماید:
«مساجد از آن خداست. پس در کنار خداوند دیگری را نخوانید.» (سورة جن آیه 18)
از سخنان معصومان چنین برمیآید که پیروان ادیان گذشته در حال عادی میبایست نماز را در پرستشگاههای مخصوص خویش به جای آورند. نمازگزاران در خارج از معابد، تنها در حال اضطرار و ناچاری برای آنان روا بوده است.
در اسلام با آنکه بر نمازگزاران در مسجد فراوان تأکید شده ولی نماز در خارج از مسجد نیز صحیح و موجب انجام تکلیف است. به سخنی دیگر برای امت محمد6 همه زمین مسجد است. در حدیثی متواتر از رسول خدا6 آمده است:
«أعطیت فمسا لم یعطها احدٌ قبلی جعلت فی الارض مسجداً و طهوراً»
پنج چیز بر من عطا شده که به هیچیک از پیامبران پیشین داده نشده، یکی از آنها، این است که تمامی زمین برای من است و خاک آن نیز وسیلة تحصیل طهارت ...[124]
خداوند در قرآن کریم (آل عمران، آیة 96) میفرماید:
«اوّل خانهای که برای مکان عبادت و خلق بنا شد. همان خانة کعبه است که در آن برکت و هدایت خلایق است» خانة کعبه به امر خداوند و به دست حضرت ابراهیم علیه السلام و به عنوان قبلة اعمال مسلمانان بنا شد. کعبه به معنای مکعب، چهار گوشه آن رو به روی چهار جهت اصلی قرار گرفته است. ترکیب متبلوری از همة فضاهاست. متجلّی وحدت و یکپارچگی. هندسة الهی، مبدأی برای احیای توحید ابراهیمی. نقطهای از زمین که محور آسمان را قطع کرده و همة حرکات را جهت میدهد.
همة ادیان الهی از آدم تا ختم و در طول همة زمانها در آن مشترک هستند. بنابراین وحدت زمانی در آن متجلی است. از این رو همة حرکات و اعمال را جهت میدهد. و در جهان اسلام حتی بناها و شهرها را قطبی میکند.
یک مکان مقدسی که فضای اطراف را گرد خود متمرکز میکند. خطوط نامرئی که انسانها را به کعبة اعمال متصل میکند. این اعمال در نزدیکی خانة کعبه متجلی میشود.
هنگامی که مؤمنان نماز میگزارند، همة به سمت یک مرکز واحد سجده میکنند در هیچ مکتبی وحدت به این محکمی مطرح نشده است.»
قبله نه تنها به هر مسجد و شهری جهت میدهد، بلکه مجموعة فضاها را به یک هندسه به وحدت میرساند. بنابراین همة مکانها را به وحدت میرساند. و وحدت مکانی در آن متجلی میشود. در حالی که همة کلیساهای جهتدار محورهای موازیاند. ولی محور مساجد عالم به یک مرکز متوجه میشود. لذا جهان بینی توحیدی در اینجا خود را نمایان میسازد.
یک مسجد به عنوان تجلیگاه ذات الهی متشکل ز اجرایی است که هر جز سمبول یکی از اسماء الهی و دارای معنایی روحانی است. فضا و صورت، اشکال متنوع از ریاضیات بهویژة هندسه، خطاطی آیات قرآنی، رنگ و نور و انسکار آن، مصالح و مواد ساختمانی، گنبد چنبرة زیر گنبد، منار، ورودیها، شبستان، محراب، منبر حوض وضوخانه و دیگر اجزاء تشکیل دهندة معماری یک مسجد همه برگرفته از اصول سنتی اسلام و دارای معماری سمبولیک میباشد.[125]
در واقع معماری مسجد یک مدل سمبولیک از کیهان و جهان آفرینش است. گنبد سمبل روح و امتداد راست و قائم منارهها نمودی از گواهی بر یگانگی خداست. (شهادت) پوشش سطوح که شامل خطوطی از آیات قرآنی و نقشهای اسلیمی است یادآور «حجاب» میباشد. کلّ بنای مسجد هماهنگی و وحدت عالم وجود را در نظم زمین منعکس میکند.[126]
مسجد جای شگفتی است که در عصر صنعت، دلهره، اضطراب و... امکان آرامشی زیبا و خلوتی پر معنا را فراهم میکند تا آدمی در گورستان عادات زشت دنیوی منزل نکند، انسان خسته و اسیر روزمرگی هر شبانه روز «سهنوبت» با فراخوان عمومی «اذان» از فرار گلدستههای نور به حریم آرامبخش و ملکوتی دعوت میشود.[127] (بر خلاف سایر ادیان درهای این حریم الهی همیشه بر روی انسان گشوده است.)
البته در آمدن به حریم مسجد و ذکر و یاد حدیث دوست، پاکشدن از آلودگیهای ظاهر و باطن را میطلبد و پیرایش آلودگی دورن بیپیراستن آلودگی ظاهری ممکن نیست. از این رو آب و حوض در معماری مساجد، در حیاط مسجد و یا جلو خان مسجد قرار داده شده است.
وضو قبل از فریضة نماز سبب طهارت جسم و لمس نور و مقدمهای بر وصل به نور مطلق است. قرآن کریم نیز به این امر در آیة 31 سورة انفال اشاره کرده است.
با آب وضو میسازیم و در آب غسل میکنیم تا از «من بیخودمان» درآییم و به «من اصیل حقیقی» نایل شویم.[128]
گذشته از مطالب فوق قابل ذکر است که مساجد اسلامی تنها جنبة عبادی محض نداشته، بلکه کانونی بسیار مناسب در عرصههای مختلف اجتماع، سیاست، و فرهنگ و حتی نظامی است. برخلاف سایر معابد که خالی از این امتیازاست. مساجد به خصوص در عصر حاضر سنگر مفیدی است برای ساخت یک جامعة ایدهآل.
نماز در میان عبادات اسلامی، اهمیّت بسزایی دارد. زیرا به این وسیلة بنده با خدای خود به راز و نیاز میپردازد. و در ضمن ستایش، حوایج دنیوی و اخروی خود را از او میخواهد. از همین نظر پیامبر6 فرمود: «الصلوة معراج المؤمن» و نیز فرموده اگر نماز مورد قبول حضرت باری واقع شود، سایر عبادات پذیرفته میشود و اگر آن رد شود، سایر عبادات مورد قبول واقع نمیگیرد. و نیز گفته شده ترجمة نماز به هیچ زبانی اگر چه یک کلمة باشد، جایز نیست. و قرائت عربی آن باید از نظر تجویدی کاملاً درست باشد.[129]
نماز رابطة مخلوق با خالق است. انسان مادّی را معنوی میکند. و انسان علاوه بر آشنا شدن با خدا، طبیعت نیز آشنا میشود. با آب، خاک، قبله، طلوع، غروب وقت و... نماز تنها عبادتی است که حتّی در حال غرق شدن و جنگ هم ساقط نمیشود. و برترین فریاد آزادگی انسان از سلطة قدرتمندان و اعلام بندگی در آستان خداوند است.[130]
باطن و حقیقت نماز به اخلاص و صدق نیت است. نماز هر چند مجموعهای از افعال، اذکار و اوراد است، لیکن پایةو اساس آن بر محور صفای باطن و حضور قلب است. لذا نمازگزار حقیقی کسی است که زمینهی تحقق نماز توأم با خلوص و توجّه به معبود را فراهم آورد و با شور و حال وصفناپذیر به استقبال اقامة نماز برود.[131]
گزاردن نماز (صلاة) بارها به عنوان یکی از وظایف اصلی دینی تأکید شده است. با اینکه چه آداب این کار و چه دفعات پنجگانة نماز، دقیقاً در قرآن بیان نشده است، مسلماً این امور قبل از رحلت محمد6 به خوبی تثبیت شده بود.
دو نمازی شامل چند دفعة مین از کرنش (موسوم به رکعت) است و در هر رکعت نیز خود عبارت از هفت حرکت با ذکرهای خاص است. 1) ذکر الله اکبر ـ خدا بزرگ است ـ در حالی که دستها در هر یک از طرفین چهره گشوده است. 2) ذکر «فاتحه» یا سورة آغازی قرآن و به دنبال آن سوره یا سورههای دیگر در حال قیام. 3) خمشدن از کمر 4) قیام 5) خمکردن زانوها و رفتن به سجدة اوّل در حالی که پیشانی را بر زمین نهاده باشند 6) دو زانو نشستن 7) سجدة دوّم.[132]
رکعتهای دوّم یا بعدی با تکرار این حرکات آغاز میشود و پس از هر دو رکعت و در پایان هر نماز، نمازگزار «شهادت» و سلام میدهد.
مواقع صلات از این قرار است: نماز صبح (2 رکعت) نماز ظهر (4 رکعت) نماز عصر (4 رکعت) نماز مغرب (3 رکعت) و نماز پاسی از شب گذشته (عشا)، (4 رکعت).
نماز را باید، در این مواقع خواند و هر مؤمنی هر جا که هست باید آداب آن را به جای آورد. امّا مرجّع است که نماز با جماعت در مسجد به راهنمایی امام جماعت گذارده شود. و آن مردمی است که پیشاپیش صفوف نمازگزاران میایستد و زمان هر یک از حرکات را تعیین میکند. امام با نمازگزاران رو به قبله میایستند. یعنی در جهتی که در یکی از نخستین سورههای مدنی به عنوان مسجدالحرام مکّه تعیین شده است.
نمازهای اضافی یا نافله کراراً توصیه شده است خاصّه به هنگام شب. قرآن از نماز ظهر جمعه نیز یاد میکند. یعنی از مهمترین نماز جماعت هفتگی و دستور میدهد که به هنگام آن کارها تعطیل شود. از نظر ارتباط مطلب از اذان نیز یاد شده است. این اذان نیز به جای ناقوس و سبخ زدن معمول شد و نخستین مؤذن محمد6 غلام حبشی وی، بلال بود.[133]
ورزش سوئدی است که شبیه به حرکات است که در نماز مسلمانان انجام میگیرد و برای آنکه ضعیفترین افراد هم بتواند از فواید آن بهرهمند شوند، تمام حرکات آن که، اختصاص به پرستش خدا دارد، سادهتر، ضروریتر، سهلتر و طبیعیتر از تمام ورزشها قرار داده شده است. علاوه بر فواید صحّی و بدنی، پرستش خدای یگانه در حال قیام و قعود و رکوع و سجود، اشاره است بر اینکه در همة احوال باید توجّه به خدای تعالی و معبود یگانه داشت و دیگر اینکه خم شدن به حدّ رکوع و به خاک افتادن به حال سجود، منحصراً به پرستش خدای تعالی و خالق 2 جهان اختصاص دارد و بس. و در مقام احترام به مخلوق (هر که باشد) به حدّ رکوع ختم شدن یا به حال سجده به خاک افتادن جایز نیست.[134]
در قرآن کریم، کتاب آسمانی مسلمانان، آیات بسیاری در باب نماز ذکر شده است. از جمله در آیة 45 سورة مبارکة بقره که نماز به عنوان اهرم استعانت در غمها و مشکلات است. خداوند میفرماید: از صبر و نماز در مشکلات کمک بگیرید و بر آنها پیروز شوید. «واستعینوا بالصبر و الصلوة»[135]
نماز داروی تکبّر است. علی علیه السلام میفرماید: خداوند نماز را واجب کرد تا انسان را از کبر، دور کند. «والصلوة تنزیها عن الکبر»[136]
نماز، اولین سؤال در قیامت است. «اوّل ما یُحاسب به العبدُ الصلاة».[137]
نماز به منزلة پرچم و آرم و نشانة مکتب اسلام است. پیامبر اکرم6 فرمودند: «عَلَمُ الاسلام الصلاة».[138]
روزه یکی از ارکان و از جمله اعمال عبادی است که خداوند به آن امر فرموده است: که در آن انسان در طول مدّت معین و ساعات خاصّی از شبانهروز (از اذان صبح تا اذان مغرب) از خوردن و آشامیدن خودداری میکند.
شرایط وجوب آن عبارت است از بلوغ، عقل، سلامتی از بیهوشی و بیماری و مسافر نبودن و شرایط صحّت آن عبارتاست از اسلام، ایمان، پاکبودن از پلیدی و جنابت در تمام روز، حضور در وطن مگر در چند مورد مانند مکّه، عرفات و یا در صورت نذر. بدین صورت که مکلّف باید به قصد روزه از طلوع فجر صادق تا مغرب حقیقی از خوردن و آشامیدن، دروغ بر خدا و پیامبر و ائمه معصومین علیه السلام رسانیدن گرد و غبار به گلو، فرورفتن در آب، مقاربت با زن، استفراغ، و یا در پلیدی و نجاست ماندن امساک کند. این موانع در صورت عمد و حمایت اختیار موجب بطلان روزه میگردد نه در صورت سهو، در آن صورت هم قضا و هم کفّاره واجب میشود.[139]
البته همة اینها بهانهای است تا انسان بیشتر به نفس خود توجّه کند. هدف نهایی روزه، رسیدن به این مرحله است که روزه قلب از هموم دنیوی و افکار پست و نگهداری از ماسوی ا... باشد. البته روزه فواید جسمانی و روحانی بیشماری در انسان دارد، گفته شده روزه بر 1) دستگاه قلب و عروق 2) دستگاه گوارش 3) بافتهای چربی بدن 4) اعصاب و روان 5) تنظیم تعادل بیوفیزیکی و بیوشیمیایی بدن 6) متعادل شدن جرین خون ورودی و خروجی به کلیهها و هورمونهای فوق کلیوی 7) و در آخر اثرات مفید بر غدد داخلی بدن دارد.
به عنوان نمونه معده و دستگاه گوارش از اندام پرکار بدن است. با سه وعده غذا که معمول مردم است. تقریباً در همة ساعات دستگاه گوارش به هضم و تحلیل و جذب و دفع مشغول است. روزه باعث میشود از یک سو اعضاء استراحت کنند و از فرسودگی مصون بمانند و نیروی تازهای بگیرند و از سوی دیگر ذخایر چربی که زیانهای مهلکی دارند. نیز کاسته شود.[140]
گذشته از فواید جسمانی روزه، میتوان به تأثیر روزه بر روح انسان اشارهای داشت و مهمتر اینکه تأثیرات روزه بر روان انسان بسیار عمیقتر از تأثیرات جسمانی آن مهمترین آنها اینکه روزه عامل بازدارنده از گناه است. که البته این مطلب بسیار روشن و پرواضح است و آمار جرم و جرایم در این ماه مبارک بسیار افول دارد. 2) دوم آنکه روزه باعث تقویت اراده میشود 3) در صفای دل و باطن و رسیدن به آرامش ما را یاری میکند. 4) روزه رابطة تنگاتنگ و مستقیمی با صبر دارد و انسان را تسکین بخش، و صبور میسازد. بدون خصلت صبر پیروزی بر مشکلات و رسیدن به هدفها آسان نیست.
5) نظم و انضباط و وقتشناسی از تأثیرات روزه است. اصولاً فرایض اسلامی شاهد توجّه به اسلام و نظم و انضباط است. هر یک از نمازهای پنجگانه را باید در وقت مخصوص آن به جا آورد. مراسم حج باید در وقت و مکان مخصوص به خود انجام شود، و روزه نیز در ماه مبارک رمضان با دیدن هلال ماه شروع و با دیدن هلال ماه شوال خاتمه مییابد. و این خود درسی است که مسلمانان نیز دقیق و منظم شوند و امور خویش را در زندگی تنظیم کنند.
6) اسلام با این آیین مبارک «روزهداری» قناعت را به ما میآموزد. فرهنگ اسلام فرهنگ لذّت جویی و مصرف نیست، بلکه فرهنگ قناعت و ایثار است. در روشهای مادی تن آدمی و خور و خواب آن اصالت دارد و حرص و آز برای برخورداری بیشتر، گریبانگیر افراد است. در اسلام اصالت با معنویت انسان است و قناعت و ایثار از راههای وصول به مراتب بلند انسانیت محسوب میشود.
روزه فریضهای است که مسلمانان را از غرق شدن در مادیگری و حرص و آز برای لذّتهای مادّی و مسابقه برای مصرف و تنپروری میرهاند و به او میآموزد که به فکر دیگران باشد و بر خواهشهای نفسانی خویش مسلّط گردد. بنابراین، جامعهای که روح قناعت را در خود بپرورد، بر خود متکی خواهد شد.[141]
جالب است بدانید که تأثیر روزه بر معنای قلب یک دلیل علمی دارد و آن اینکه: سیری باعث ازدیاد بخار در مغز شده و مغز حالتی شبیه به مستی پیدا میکند و نمیتواند خوب فکر کند و سرعت انتقال او کم شده و قلب کور میشود...!!! بر خلاف گرسنگی که باعث رقّت و صفای قلب میشود.[142]
بنابراین آیا میتوان از تأثیرات این موهبت الهی گذشت؟
حج از نظر قرآن و مسلمین، زیارت خانة خداست. این خانه از لحاظ اینکه خدای آن را برای مرکز عبادت تعیین فرموده، بنام خانة خدا خوانده شده. این خانة چهار گوش و مکعب که در شهر مکه و در مملکت عربستان سعودی است، در اطراف خود وسعتی دارد که حریم آن بوده و مسجد الحرام نام دارد، تا مسلمین دنیا وقتی به حج میروند، بتوانند به علامت قبول فداکاری دور را دور آن خانه بگردند و از تمام نقاط عالم به سوی آن مرکز عبادت، نماز بخوانند.[143]
حج به معانی مختلفی آمده از جمله در موارد قصد و خودداری استعمال شده است. در شریعت اسلامی به «مجموع اعمال و مناسکی اطلاق میشود که حاجیها در ایام حج انجام میدهند. «از حضرت امام باقر علیه السلام سئوال نمودند که چرا به حج، حج میگویند؟ آن حضرت در جواب فرمودند: حج به معنای رستگاری است و کسی که این اعمال را انجام میدهد، رستگار گردیده و حج در مورد او استعمال میگردد.
واژه حج در قرآن مجید بیش از ده مورد آمده است که خود اهمیت آن را میرساند، و تمام پیامبران آسمانی از حضرت آدم تا رسول اکرم6 این فریضه را انجام داده و ملائکة خدا نیز در آن کنار انبیاء آنان را همراهی کردهاند.[144]
امام خمینی رحمة ا... دربارة این فریضة الهی فرمودهاند:
«حج تنها حرکات و اعمال و الفاظ نیست و با کلام و لفظ و حرکت خشک انسان به خدا نمیرسد. حج کانون معارف الهی است. از آن محتوای سیاست اسلام را در تمامی زوایای زندگی باید جستجو نمود. حج پیامآور و ایجاد و بنای جامعهای به دور از رذایل مادّی و معنوی است. حج تجلی و تکرار همة مناسک زندگی است. و از آن جا که جامعة امت اسلامی از هر نژاد و ملّیتی باید ابراهیمی شود تا به خیل امت محمد6 پیوند خورد و یکی گردد، و ید واحده شود، حج تنظیم و تمرین و تشکیل این زندگی توحیدی است. حج عرصة نمایش و آیینة سنجش استعدادها و توان مادی و معنوی مسلمانان است. حج به سان قرآن است که همة از آن بهرهمند میشوند.[145]
تمام دستورات دینی و قوانین اسلام و اوامر خداوند همگی بر مصالح بندگان، و تودههای مردم دور میزند. و هیچ امر و نهیای بدون حکمت و فلسفه نمیباشد. هر چند ممکن است بخشی از آنبرای ما روشن نشده باشد. فلسفة مناسک حج هر چند از نظر ظاهری ممکن است برای تودههای عوام ناآگاه روشن نباشد و حتی از دیدگاه اشخاص غیرمذهبی مورد سؤال باشد، ولی در سخنان پیشوایان دینی فرازهایی عامی و روشنگر در این باره صادر گردیده که اینک به 2 حدیث در این میپردازیم:
علی علیه السلام در این باره میفرماید: «خدای سبحان خانهاش را در سرزمین پر سنگلاخ و مکان بدون گیاه و نقطة دوردست و در میان کوههای خشن و شنهای فراوان قرار داد. او میتوانست کعبه را در میان باغها و نهرها و در سرزمینهای باصفا و سرسبز و پرمیوه قرار دهد، اگر خدا میخواست میتوانست پایههای خانة کعبه و اساس آن را زمرّد سبز و یاقوت سرخ و روشن بسازد... ولی در آن صورت شک و تردید مادی کمتر در دل دنیاپرستان و ظاهربنیان اثر میگذاشت و وسوسههای شیطان به سادگی از آنها دور نمیشد.
آری خدا میخواهد از طریق کعبه و مناسک حج و شداید و سختیهای این راه، بندگانش را بیازماید و با انواع مشکلات در طریق بندگی روبهرو سازد. تا کبر و نخوت از دل آنان فرو ریزد، و خضوع و فروتنی را در آنان جایگزین کند و سپس درهای رحمتش را به رویشان بگشاید و با کرم و بخش مورد تفقّد قرار دهد.»[146]
و نیز علی علیه السلام در خطبة قاصعه فرمودند: «آیا نمیبیند که خداوند پیشینیان را از زمان حضرت آدم تا آخرین انسانهای این عالم، بهوسیلة سنگهایی آزمود که نه زمان میرساند و نه سود و نه میبیند و نه میشنود. پس آنها را در خانة خویش (بیت الحرام) قرار داده که مایة استواری مدام است و آن را در سرزمین پرسنگلاخ و کمخاک و کلوخ، در درّهای تنگ و کمآب، میان کوههای خشن و ریگهای نرم و چشمههایی کمآب و روستاهایی پراکنده و بیباران قرار داد که چهارپایان در آن جا ضربه نمیشوند. آنگاه آدم علیه السلام و فرزندان او را فرمان داد که روبه سوی آن آورند، پس خانة خدا، مقصدی برای سفرها و بارانداختن آنان شد، دلها از همه سو از بیابانهای خشک و بلندیها و جزایر پراکندة دریاها و عمق درهها با خضوع و فروتنی «لا اله الاّ الله» گویان و هرولهکنان به سوی آنان شتافتند، غبار آلود و ژولیده مولی، جامعهها و روبندها برون آورده و پشت سر افکنده و پریشان چهره، خداوند آنان را آزمود. امتحانی بزرگ و آزمونی سخت و عظیم و آزمایشی دشوار و رسا و تواضعی روشن. و آن را سبب رحمت خویش و مایه و وسیلة رسیدن به بهشت و موجب آمرزش و آزمودن مردم قرار داد.»[147]
مناسک حج آثار عجیب بسیاری دارد. از جمله در بعد تذهیب نفس و اخلاق، در بعد فرهنگی و به تبادل فرهنگها میانجامد، هر چند خفقان و کنترل شدید از جانب حکومت در سرزمین وحی وجود دارد. در بعد اقتصادی. و در از آنجا که خلیل الرحمان، حضرت ابراهیم زائران این حرم امن را دعا فرموده، ایشان رنگ فقر و نداری از بعد از این سفر نمیبینند به همین جهت رسول خدا6 میفرمایند «حج و عمره فقر و نداری را از صاحب عمل دور میسازد و حاجی فقر نمیبیند،
از دیگر آثار حج اثر اجتماعی این سفر پربرکت است:
«به یقین در دنیای امروز نمیتوان اجتماعی را با این روح معنوی یافت. اگر سران جامعه بخواهند چنین اجتماعی ایجاد کنند چه اندازه باید پول خرج کرده و تا چه اندازه متحمل زحمت شوند و در نتیجه تنها جز هدف مادّی، چیزی حاصل نمیشود. امّا در این کنگره معنوی، اضافه بر تصفیة روح میتوان به تحقیق و بررسی دربارة هر گونه مشکل اجتماعی مسلمانان پرداخت.»[148]
«یکی از آثار اجتماعی، حج، ایجاد وحدت در بین جامعة مسلمین است. وحدت افکار و ائتلاف قلوب و وحدت هدف یعنی پرستش یک خدا و پیروی از یک پیغمبر و دو ودیعة او «کتاب و عترت و ولایت» نیرویی شکننده و قهار ایجاد میکند و کوبندهترین نیروهای مخالف را از پا درمیآورد و فتنههای خائنانه دشمن را نقش بر آب میسازد. و با اجرای قوانین مثبت اسلام و تحکیم مبانی عدل اجتماعی زندگی سراسر سعادت توأم با عزّت و شرافت فراهم میگردد.»[149]
رکنی از ارکان اسلام «زکات» است که خدای تعالی بر هر فردی از افراد مسلمانان که دارایاش به حدّ نصاب برسد و یک سال کامل بر آن بگذرد، واجب قرار داده است و امر فرموده که زکاتش را به یکی از فقراء یا مساکین یا ابناء السبیل یا کسانیکه امید میرود به کیش اسلام هدایت شوند یا به ورشکستگان یا به راهی از راههای خدایی برسانند. بدین طریق خدای متعال در دارایی اغنیای از مؤمنین برای فقراء مقداری را که عبارت از دو نیم درصد باشد حقی معلوم و معین مقدر فرموده است.[150]
آنچه زکات آن واجب است عبارتند از:
1) چهارپایان سهگانه، یعنی شتر، گاو، گوسفند، از هر نوع که باشد.
2) غلّات چهارگانه: یعنی گندم از هر نوع که باشد، جو، خرما، کشمش.
3) نقدین: طلا و نقره و همچنین بنابر قول اشهر از جهت روایت و فتوا زکات در محصولاتی که از زمین میرویند و قابل پیمان و وزن کردن هستند و نیز در مالالتجاره استحباب دارد.[151]
زکات در عین حال که جز عبادات است. از جهت دیگر دارای جنبة اجتماعی بسیار مهمی است. بدین معنی که زکات، حق جامعه و بر عهدة افراد متمکن میباشد. تا بدین وسیله احتیاجات افراد نیازمند و کمدرآمد را تأمین کند. اسلام از طرفی وجود فقر و احتیاج را مباین با شرف و شخصیّت و کرامت انسانی میداند و سعی دارد که با آن مبارزه شدید نماید. از طرف دیگر تمرکز ثروت را در دست عدة معدودی مخالفت مصلحت جامعه دانسته و میخواهد به طرق مختلف از آن جلوگیری نماید. و زکات یکی از بهترین وسایل رسیدن به این دو هدف است. زیرا که زکات بخشش و تفضل ثروتمندان به فقراء نبوده تا جنبة تحقیرآمیز داشته باشد، بلکه حق افرادیست که استحقاق دریافت آن را دارند. به همین جهت آیة 60 از سورة توبه که حکم تقسیم زکات و مصارف آن را بیان میکند، بدین نحو شروع میشود: «إِنَّمَا الصَّدَقَاتُ لِلْفُقَرَاء وَالْمَسَاکِینِ وَالْعَامِلِینَ عَلَیْهَا وَالْمُؤَلَّفَةِ قُلُوبُهُمْ وَفِی الرِّقَابِ وَالْغَارِمِینَ وَفِی سَبِیلِ اللّهِ...»
زکات حق فقراء و مساکین و کارگزاران و مأمورین جمعآوری زکات و نیز حقّ کسانیاست که هدف جلب توجّه و قلوب ایشان با اسلام است.[152]
و نیز در آیة هفتم از سورة مبارکه حشر خداوند میفرماید:
«از آنچه خداوند بر پیامبرش (از ثروت) بر ساکنان شهرها کافران ارزای داشت از آن خدا و پیامبر6 و نزدیکان و یتیمان و بنیوایان و در راه ماندگان خواهد بود تا اینکه ثروت تنها در میان توانمندان به جریان نیفتد.
اساساً حکومت دار (حاکم شرع) باید تمام برنامهها و قوانین تازهای را که وضع مینماید، در رابطه با حفظ توازن اجتماعی و توزیع ثروت باشد و دارائیها در دست معدودی متمرکز نگردد. دولت اسلامی موظف است با تمرکز سرمایهداری در تولید گونههای مختلف با اندوختن و نگاهداشتن ثروتها مبارزه نماید.
نشانههای زکات روشنگر آن است که زکات تنها برای رفع نیازهای تندوری مستمندان نیست. بلکه برای رفع تمامی نیازهای زندگی آنان است. باید به مستمند آنقدر از زکات کمک نمود تا سطح زندگیاش از دیدگاه رفاه اجتماعی به حدّ زندگی بینیازان جامعه برسد. این مسئله رسانندة تنظیم یک زندگی متوازن میباشد. به گونهای که افراد جامعه در یک سطح و یا نزدیک به یکدیگر از رفاه اجتماعی بهرهمند گردند.[153]
در دین مقدس اسلام، سه روز عید رسمی است. عید فطر و عید قربان و غدیر. از اعیاد بزرگ اسلامی است. عید قربان روز دهم ذیالحجة و در پایان قسمت اعظم اعمال حج میباشد. داستان قربانی اسماعیل توسط پدرش حضرت ابراهیم علیه السلام در قرآن آمده امّا به اختصار باید گفت که «حضرت ابراهیم در حالی پیش از صد بهار از عمر او گذشته بود، دارای فرزندی شد به نام «اسماعیل» خداوند به خلیلالرحمان امر میکند که تنها فرزندش را در راه او قربانی کند، ابراهیم علیه السلام دعوت و امر پروردگار را اجابت کرده و نوجوان 13 ساله نیز با آغوش باز از این امر استقبال میکند. امّا تقدیر چیز دیگری بود... ناگاه کارد از دست آن حضرت رها شد و بر روی سنگی افتاد و سنگ را پاره کرد. هماکنون از بریدگی سنگ، گل و گیاه میروید...
ناگهان صدایی به گوش ابراهیم خلیل رسید که آیة 105 سورة صافات را زمزمه میکرد. و میگفت: «ابراهیم تو بر مأموریت خود عمل کردی و به پاداش آن رسیدی، اسماعیل را آزاد کن، این یک امتحان بود. اینک به جای آن میش بهشتی را قربانی کن.»[154]
کلمة قربان عربی است و در کتاب مجمع البحرین چنین تعریف شده است:
«و القربان ما یقصد به القرب من رحمة الله من اعمال البّر»
قربان عبارت از کارهای نیکی است که انسان بهوسیلة آن بخواهد خود را به رحمت خداوند نزدیک گرداند.» بنابراین هر عمل نیکی که انسان انجام دهد تا بدان وسیله خویشتن را به رحمت حق تعالی نزدیک سازد، آن کار را قربان گویند. مانند فرمایش رسول اکرم6: «الصلوة قربان کلّ تقّی».[155] نماز قربان هر آدم پرهیزگار است. یعنی نماز وسیلة تقرب آدم پرهیزگار است به رحمت خدا. خداوند در سورة حج آیه 36 میفرماید: «هرگز گوشت و خون قربانهای شما به خدا نمیرسد بلکه آنچه به خدا میرسد و مقبول درگاه الهی میشود، همانا تقوای شما است. ما از شما تقوا و پرهیزگاری میخواهیم.
از روایات معلوم میشود اینکه به حاجی دستور دادند که سر گوسفند یا گاو یا شتر را در منی ببر، یعنی حیوان نفس را در راه خدا بکش، آن حیوان مهیبی که باید در راه خدا سر برید و قربانی کرد «نفس آدمیزاد» و منظور از قربانی، نفس کسی است.[156]
عید فطر یکی از اعیاد بزرگ اسلامی است. و در حقیقت عید پیروزی است. عید فطر به دنبال پیروزی در عبادتهای ماه رمضان است. آنان که روزه میگیرند و نماز میگذارند و قرآن تلاوت میکنند و سحرگاهان ماه مبارک رمضان به راز و نیاز و عبادت و مناجات مشغولند و در محافل و مجالس مذهبی شرکت میکنند و روح خود را با برادران مسلمانانشان در سراسر دنیا پیوند معنوی میدهند، عید فطر و پاکی را جشن میگیرند. در عید فطر سه جلوه بزرگ به دنبال پیروزی میبینیم که درسی آست بسیار آموزنده:
1) اینکه عید فطر در واقع عید پیروزی است. عید توفیق، نشاط معنوی، سربلندی، و انجام وظیفه است و یکی از اعمال جانب و ارزشمند که در این عید بر عهدة مسلمانان است. این است که سهمی از آنچه دارد برای مستعضفان اختصاص دهد.
در عید فطر مدام زکات فطره میدهند. یعنی حداقل از طرف خود و افراد خانواده و تحت تکفل خویش به اندازه 3 کیلوگرم تقریباً از غذای معمولی روزمرة خویش را اختیار مستمندان قرار میدهند. و در عید قربان نیز مردم با قربانی کردن شتر و گاو و گوسفند میتوانند کمکی به گرسنهگان نمایند.
این مسأله را میتوان به عنوان الگویی از خدمت به مستضعفان دانست و در حقیقت گامی کوتاه و نمونهای کوچک از وظایف بعد از پیروزی است که باید نسبت به مستضعفان انجام پذیرد.
2) درس دیگری که از عید غدیر و قربان میگیریم، درس نماز است. درس تزکیه، خودسازی و پاکسازی درون است. «قَدْ أَفْلَحَ مَن زَکَّاهَا وَقَدْ خَابَ مَن دَسَّاهَا» این آیه در نماز عید خوانده میشود. یعنی وقتی اوج پیروزی میرسد، لازم است انسان به خودش بازگردد. و خود را از آلودگیها پاک و منزه سازد. لذا در سورة فتح میفرماید: «وقتی هنر و پیروزی پروردگارت رسید و دیدی که فوج فوج جمعیت وارد دین خدا میشوند. خدا را حمد و سپاس گو و استغفار کن.»
3) سومین درسی که از عید فطر و حتی عید قربان میگیریم درس بسیج عمومی و همبستگی اجتماعی و وحدت است. درست در دل جشن، فرمان نماز عید فطر و حرکت دسته جمعی مردم و اتّحاد و هماهنگی داده میشود. و در خطبهها برنامههای سیاسی و اجتماعی در کمال وحدت بیان میشود.[157]
امام خمینی1 دربارة عید قربان و قربانی فرمودهاند:
«قربان یادآور فداکاری و جهاد در راه خدای بزرگ است. ابراهیم خلیل این پدر توحید و بتشکن جهان به ما آموخت که قربانی در راه خدا، پیش از آنکه جنبة توحیدی و عبادی داشته باشد، جنبههای سیاسی و ارزشهای اجتماعی دارد. به ما و همه آموخت که عزیزترین ثمرة حیات خود را در راه خدا بدهید و عید بگیرید. خود و عزیزان خود را فدا کنید و دین خدا و عدل الهی را به پا نمایید. به فرزندان آدم درس آموزندة جهاد در راه حق را داد که از این مکان عظیم نیز فداکاری و از خود گذشتن را به جهانیان ابلاغ کنید. و به جهانیان بگویید در راه حق و اقامة عدل الهی و کوتاه کردن دست مشرکان باید سر از پا نشناخت و از هر چیزی حتی مثل اسماعیل ذبیح ا... گذشت که حق جاودانه شود.»[158]
عید غدیر خم، روز هجدهم ذیالحجة الحرام است که حادثة بزرگ تاریخی اسلام در آن رخ داد. این واقعه در سال دهم هجرت پس از پایان حجة الوداع درمسیر بازگشت رسول گرامی اسلام6 از مکه به مدینه به موضعی یک میلی یا و میلی جحفه و در جمع حجّاج به تعداد صد و چهارده هزار و به نقلی صد و بیست هزار نفر اتفاق افتاد.
پیغمبر اسلام6 در آنجا و در آن روز، علی بن ابیطالب را به جانشینی خویش معرفی نمود و به امامت وی پس از خود تصریح کرد و با گفتار «مَنْ کُنتُ مُولاه فَعلّی مَولاه» اللّهم وال مَنْ والاه و عادَ مَنْ عاداه و النْصّر مَنْ نَصَره و اَخْذُلْ مَنْ خَذَلَه» وجوب اطاعت او را بر مسلمانان بیان داشت و به امر پروردگار، ریاست و زعامت او را بر عموم، فرض و حتم دانست.[159]
از این سبب عید غدیر خم «عید الله اکبر» و روز عید اهل بیت و بالاترین عید اسلام است. به همین جهت تأکید خاصی بر جشن و اظهار سرور و شادی در این روز وارد شده. خداوند هیچ پیامبری را نفرستاده، مگر اینکه روز را عید گرفته و حرمت آن را نگه داشته است و به جانشین خود وصیّت کرده که این روز را عید بگیرند. همة ملائکه نیز غدیر را در آسمانها جشن میگیرند.
این سنت حسنه در فراز و نشیب تاریخ اسلام ادامه یافته و به صورت یک سیرة مستمر و موکّد مورد توجّه عام و خاص بوده و هرگز ترک نشده در جوامع شیعی به پیروی از معصومین این عید از عید قربان و عید فطر هم مهمتر تلقی شده و به صورت مفصلتری جشن میگیرند.[160]
در کتاب المراقبات در فضیلت عید غدیر آمده است: «روز غدیر روزی است که ابراهیم خلیل علیه السلام در آن از آتش رهایی یافت و به جهت سپاسگزاری، آن روز را روزه گرفت. و نیز روزی است که در آن پیامبر6 علی علیه السلام را به عنوان جانشین خود معرفی و فضیلتهای او را بیان نمود. و خداوند بدین وسیله دین را کامل کرد. علی علیه السلام نیز، به خاطر شکرگذاری این روز، روزه گرفته است.[161]
و نیز روزی است که جبرئیل دستور میدهد کرسی کرامت خدا را رو به روی بیت المعور قرار دهید. آنگاه بالای آن رفته و فرشتگان تمامی آسمانها گرد او جمع شده محمد6 را ستایش کرده و برای شیعیان و دوستدار امیرالمؤمنین و امامان: آمرزش میخواهند.[162]
برای اثبات خلافت علی بن ابیطالب به آیاتی از قرآن استدلال شده و از جملة آنها آیة 55 از سورة مبارکة مائده است. که معنای آن چنین است:
«ولی امر و صاحب اختیار شما فقط خدا و رسولش و مؤمنان هستند که نماز میخوانند و در حال رکوع صدقه و زکات میدهند.»
مفسرین شیعی و سنّی اتفاق نظر دارند که آیه مذکور در شأن علی بن ابیطالب نازل شده و روایات کثیری از عامّه و خاصه نیز بر آن دلالت دارد. هر چند مسئلة ولایت در قرآن مشتمل بر آیات بسیاری است که ما تنها به یک مورد از آن اکتفا کردیم.[163]
گذشته از اعیاد مذکور اعیاد دیگری نیز در دین مقدس اسلام وجود دارد مانند مبعث، و میلاد معصومین (البته برای شیعیان) و عید جمعه که روز تعطیل و عید هفتگی مسلمانان است و سفارشات بسیاری در ارزش و فضیلت این روز آمده و بسیاری از اعیاد دیگر که ما فقط به ذکر این موارد بسنده میکنیم.
سه دین بزرگ الهی، یعنی یهودیت، مسیحیت، و اسلام به دلیل انتسابشان به حضرت ابراهیم علیه السلام ادیان ابراهیمی خوانده میشوند. پیروان این ادیان خدای ابراهیم علیه السلام را میپرستند و او را خالق خود و جهان میدانند. بنابراین میتوان گفت: خدای هر سه این یکی است و اسامی مختلف که برای خداوند مطرح میکنند. اشاره به یک وجود دارد. هر چند ممکن است در برخی تعابیر یا صفات یا بیان مربوط به مسایل خداشناسی با هم اختلافاتی داشته باشند.[164]
در واقع این ادیان در اصول خود اشتراکات زیادی دارند و تمایزات تنها در نحوة بندگی و پرستش ایشان است. از دومین شورای جهانی واتیکان به دنبال این اشتراکات دربارة مسلمانان چنین آمده است:
«آنان اخلاق کریمه را مراعات و خدا را بهویژه از راه نماز و زکات و روزه عبادت میکنند. آیینهای عبادی در نماز، روزه و صدقه نزد مسلمانان و مسیحیان متفاوتاند، امّا مقصود یگانهای دارند. زیرا همگی ما میکوشیم تا خدای تعالی را به شایستگی عبادت کنیم. در حالی که با زبان به او تقرّب میجوییم، با دل او را تصدیق میکنیم. زیرا عیسی مسیح به مسیحیان فرمود: «و جون عبادت میکنی، مانند ریاکاران مباش» و در قرآن نیز خداوند میفرماید:
«منافقان با خدا از در خدعه وارد میشوند. در حالی که خدا با آنان خدعه ورزیده است.» آری نماز و دعا و ذکر و تأمّل و تضرع و اعتکاف، همه از عادتهای دیرین و اصیلی هستند که مسیحیان در آنها با مسلمانان ابنازند. زیرا آنان تنها از راه این عبادتها قوامی روحی و ارادههای اخلاقی خود را پیوسته تجدید میکنند. چه بسیارند نمودهای عبادت و شکلهای اظهار ایمان که مشترک و همسان هستند!!
آیا هر کدام از این گروههای دینی، آیینهای خاص و (شهادتین، غسل تعمید) اماکن مخصوص برای عبادت (مسجد یا کلیسا) و صنف متخصص در امور دین (عالمان و روحانیون نزد مسلمانان و یا کشیشان و راهبان نزد مسیحیان) ندارد؟؟؟[165]
اصولاً یکی از ویژگیهای برجستة ادیان حضور منطقهها و ساختارهای دینی خاصّ است که به توسط حدّ و مرزهای طبیعی، آیینی و روانی از مکانهای عادّی جدا شده است. صحنها و حرمها، کلیساها، مسجدها و کنیسهها و مشاهد مشرفه. جلوههایی کاملاً مرئی انقطاح دینی از جهان پیرامون است. از کسانی که وارد این اماکن مقدس میشوند، خواسته میشود که اعمال خاصّی را انجام دهند تا حاکی از این انقطاع باشد، از جمله غسل و تطهیر، بیرون آوردن کفش، ادعیه و مناجاتها، و تعظیمکردن و زانوزدن، سکوت، روزهداشتن ودر برداشتن لباس مخصوص و احساس انابه و انکسار... به علاوه مخصوصاً در صحن و حرمهای بزرگتر، اشیاء و یادگارهای متبرک و مقدس در جا و مکان فوقالعاده محترم و مقدسشان، از درجات مختلف تقدس و تبرک برخوردارند. یک مثال و نمونة قدیمی «آخرین معبد یهودیان» در اورشلیم است.
در کنیسههای امروز، تابوت یا صندوقی که نسخهای از تورات در آن نگهداری میشود. مقدسترین مکان است. در کلیساهای کاتولیک رومی و ارتدوکس شرقی، محرابی که محلّ نگهداری نان و شراب شعائری است، کانون تقدس است. در کلیساهای پروتستان، همین اصول یا اندکی تخفیف مراعات میگردد. و کانون توجه و تقدس، انجیل یا منبر است.
شاید مساجد اسلامی سهلالورود ترین اماکن دینی باشد. امّا در اینجا هم داشتن طهارت قبل از ورود لازم است. و قبلهگاه آن رو به سوی مقدسترین مکان مسلمانان دینی کعبه در مکه قرار دارد و مؤمنان نمازگزار همواره رو به آن سوی میایستند. و این نشان از وحدت جامعة مسلمانان است.[166]
با وجود همة این اشتراکات، امّا نمیتوان تمایزات میان ادیان را انکار کرد. به عنوان مثال، زیارت در هر سه دین وجود دارد. زیارتگاهها برای متدینین مکانهای مقدس و محترم میباشند. زیارت در یهود به نسبت عبادات دیگر کماهمیتتر میباشند.
و در مسیحیت، بسیار مهم و مورد توجه مسیحیان است. مسیحیان از زیارتگاهها انتظار معجزه یا تجلّی قدیس را دارند.
در اسلام زیارتگاهها به مثابه تجدید میثاق با دین، محلّ شفاعتجویی، نیایش، و رسیدن به فیض الهی و محلّ معجزات و شفادهی است.
و دیگر اینکه در هر سه دین عید هفتگی وجود دارد. که در یهودیت شنبه، مسیحیت یکشنبه و در اسلام جمعه است. در یهودیت و مسیحیت، این اعیاد بیشتر جنبة تفریحی و بعد جنبة مذهبی به خود گرفتهاند. ولی در اسلام بیشتر جنبة مذهبی و بعد جنبة تفریحی به خود گرفتهاند.[167]
جدای از این تمایزات جزئی، ما شاهد اختلافات بیشتری در این ادیان هستیم که حاکی از انحرافات و تحریفاتی است که در چهارچوب اصلی آنها را مشکل دار کرده است.
شمار بسیاری از کشیشان بر این باور شدهاند که انجیلی را که اکنون به دست دارند و سالهاست آن را خواندهاند، و از رویش تبلیغ کردهاند و در گمراهی مردم کوشیدهاند، با اصل آن (این اصل کدام است. دانسته نشد!) پاک جداست. از این رو همت گماشتهاند تا انجیل نوینی به رشتة نوشتن درکشند و حتّی یکی از آنان در کشور سوئد پا را فراتر نهاده و خود انجیلی به زبان ما «چاله میدانی» نوشته است.
کارهایی از گونة آنچه در بالا آوردم از تازگیها و نوآوریها کلیساهاست که میخواهند این مسیح را بدین روشن برابر زمان سازند و دمی نو به کالبد پوسیدة آن دمنه...[168]
امّا چهارده قرن پیش، حضرت محمد6 آخرین دین الهی را بر مردم ابلاغ کرد و مردم نیز شایستگی خود را با حفظ و صیانت از آیین و تحریف نکردن آن، نشان دادند، برخلاف امتهای پیشین که نتوانستند کتاب مقدس آسمانی خود را از آفت تحریف مصون نگهدارند. به همین دلیل خاطر است که در قرآن کریم هماره کلمة دین، 92 بار به صورت مفرد استعمال شده و حتّی یک بار هم بد هیأت جمع (ادیان) نیامده است. زیرا حقیقت و لب دین پیش خداوند یکی بیش نبوده که همان اسلام است. امّا آنچه متغیر و متکثر نمایان شده است. سطح تعلیمات انبیاء و احکام عملی است. احکام عملی ادیان الهی نیز متناسب با نیازهای عصر خود بوده است. پیامبران با توجه به مقتضیات زمانی و مکانی عصر خود، برنامههایی را عرضه میداشتند که در اصطلاح از آن به «شریعت» یاد میشود که در کنار آموزههای معرفتی دین قرار دارد.[169]
بنابراین حقیقت دین یک حقیقت بیش نبوده و اختلاف در بُعد اعتقادی و معرفتی آن از نوع اختلاف در حرکت اشتدادی و تکاملی بوده که همیشه رو به تکامل و ازدیاد است. میتوان دین را به نور ضعیف تشبیه کرد که با ظهور پیامبران پیوسته مشعشعتر میشده است. همانگونه که نباید نور ضعیف را مختلف و متضاد با نور قومی توصیف کرده آموزههای معرفتی ادیان الهی نیز دارای یک ماهیت رو به تکامل و اشتداد بودند که اوج آن در تعالیم دین مبین «اسلام» و «احادیث نبوی» تجلی پیدا کرده است.
بنابر بر آنچه ذکر شده و با قبول اینکه کاملترین دین آسمانی، همان دین مقدس اسلام است، باید دانست که اختلاف شریعتها را نباید از نوح تباین و تضاد دانست.
زیرا هدف از شریعت، صیانت از دین و باورکردن ایمان متدینان و تسریع در نیل به مقصد بدین است. از این رو نمیتوان از دو راه متبادین و رو در روی هم به یک هدف و مقصد رسید، بلکه اختلاف شرایع از نوع اختلاف در «کم» و «کیف» است. مثلاً دینی مشتمل بر احکام عملی بیشتر (مانند شریعت موسی) و دین دیگر مشتمل بر احکام اندک (آیین عیسی) و همچنین در بعضی ادیان چگونگی و کیفیّت نیل به خداوند و راههای وصول به آن مختلف است. مانند اختلافی که در مراسم و شعائر عبادی الهی مانند نماز و روزه مشاهده میشود. از این رو در قرآن کریم راههای رسیدن به خداوند با کلماتی متکثر نظیر «منهج»، «شریعة» و... معرفی شدهاند.[170]
هر نبی و هر دلی را مسلکی است لیک با حق میبرد جمله یکی است
1. قرآن کریم
2. نهجالبلاغه
3. کتاب مقدس
4. اینترنت
پی نوشت ها:
[1]. دکتر عباس اشرفی، عبادات در ادیان ابراهیمی، تهران،امیرکبیر، 1384، ص 11.
[2]. ریموند کارل، «نیایش» ترجمة پرویز دبیر، اصفهان، چاپ فردوسی، نوبت چهاردهم، ص 4.
[3]. مرتضی مطهری، «اسلام و مقتضیات زنان» جلد 1، تهران، صدرا، 392.
[4]. و نیز ماسون «قرآن و کتاب مقدس» درون مایههای مشترک» فاطمه سادات تهامی، جلد 2، تهران، دفتر پژوهش و نشر سهرودی، ص 1379، ص 632، 631، 606.
[5]. علی آل اسحاق خوئینی، «اسلام از دیدگاه دانشمندان جهان» جلد 1، قم، دفتر تبلیغات اسلامی 1370، ص 127، «بنا بر قول روژه گاردی»
[6]. دکتر عباس اشرفی، «عبادات در ادیان ابراهیمی» تهران، امیرکبیر، 1384، ص 19.
[7]. رابرت هیوم، «ادیان زنده جهان» ترجمة عبدالرحیم گواهی، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، 1369، ص 338.
[8]. دکتر عباس اشرفی، «مقایسه قصص قرآن و عهدین» تهران، دستان، چاپ اوّل، 1382، ص 337.
[9]. کدارناث تیواری «دینشناسی تطبیقی» ترجمه سید ابوطالب فنایی، محمد ابراهیمی، تهران انتشارات تحسین، چاپ اوّل، 1378، ص 147.
[10]. مریل سی تنی، «معرفی عهد جدید» ترجمة میکایلیان، تهران، حیات ابدی، بیتا، ص 136.
[11]. هاکس جمیز، «قاموس کتاب مقدس» تهران، انتشارات اساطیر، 1377، ص 5.
[12]. همفری کارپنتر، «عیسی» ترجمة حسن کامشاد، تهران، طرح نو، چاپ اول، 1374، ص 11.
[13]. شهید دکتر باهنر، «دین شناسی تطبیقی» تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1361، ص 28ـ30.
[14]. کامران پنام، «چهرة واقعی یهودیت و مسیحیت در قرآن» قم، انتشارات ظفر، 1387، ص 106.
[15]. عباس محمود عقاد، «خطر»، ترجمه محمد خلیلی، تهران، چاپ اقبال، 1328.
[16]. پژوهشکده انتظار نور، «موعودگرایی در ادیان ابراهیمی» قم، انتشارات شباب الجنه، 1386، ص 11، 10، 7.
[17]. کتاب مقدس عهد عتیق و عهد جدید، ترجمه: فاضل خان همدانی، ویلیام گلن، هنری مرتن، تهران، انتشارات اساطیر، 1379.
[18]. ویلیام م. میلر، «مسیحیت چیست»، کمال مشیری، میکائیان، تهران، حیات ابدی، 1361، ص 61.
[19]. محمدرضا زیبایینژاد، «درآمدی بر تاریخ و کلام مسیحیت» قم، انتشارات اشراق، 1375، ص 103.
[20]. سید محمد ادیب آل علی، پرسش و پاسخهایی دربارة مسیحیت»، قم، حوزة علمیه قم، 1385، ص 141.
[21]. ویل دورانت، «دین در تاریخ تمدن»، علی فتحی لقمان، شیراز، انتشارات آوند اندیشه، 1385، ص 407.
[22]. هاکس آمریکایی، قاموس کتاب مقدس، تهران، انتشارات اساطیر، 1377.
[23]. عبدالعظیم رضایی، تاریخ ادیان جهان، جلد 3، تهران، انتشارات علمی، ص 346.
[24]. اسماعیل آشتیانی، نماز در اسلام، یهود و نصاری، بیجا، بیتا، ص 64، 65.
[25]. زدن زنگ برای توجه مردم است به نماز و اعلان به نماز و عبادات پروردگار بدون شک اذان بر زنگ برتری دارد. زیرا که اذان هم مردم را متوجه رسیدن موقع نماز میکند. هم در عین حال اقرار به بندگی خدا و شهادت به یگانگی او رسالت محمد6 و امر به روی آوردن به نماز و رستگار شدن در پایان باز اقرار به بزرگی خدا و یگانگی اوست جل جلاله
[26]. اسماعیل آشتیانی، نماز در اسلام و در مذهب یهود و نصاری، بیجا، بیتا.
[27]. همان کتاب.
[28]. ویلیام م میلر، مسیحیت چیست؟ ترجمة کمال مشیری، تهران، انتشارات حیات ابدی، 1361، ص 65.
[29]. عبدالعظیم رضایی، تاریخ ادیان جهان، ج 3، تهران، انتشارات علمی، ص 348 و 347.
[30]. همان کتاب.
[31]. محمد علی فیضی، تاریخ دیانت مسیح»، تهران، انتشارات کیهان، 1340، ص 61.
[32]. دکتر یوسف فضایی، «سیر تحولی دینهای یهود، مسیح»، تهران، مؤسسه مطبوعاتی عطائی، 1361، ص 256ـ257.
[33]. ویلیام م میلر، «مسیحیت چیست»،کمال مشیری، تهران، انتشارات حیات ابدی، 1361، ص 68.
[34]. همان کتاب، ص 62.
[35]. هاروی کاکس، «مسیحیت» عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1378، ص 112.
[36]. ریچارد بوش و جمعی از نویسندگان جهان مذهبی، ج 2، عبدالرحیم گواهی، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، 1374، ص 789.
[37]. همان کتاب، ص 790.
[38]. اینار مولند، «جهان مسیحیت» محمدباقر انصاری، مسیح مهاجری، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1368، ص 38.
[39]. هیئت تحریریه مؤسسة در راه حق، «حقیقت مسیحیت» قم، انتشارات مؤسسة در راه حق، 1361، ص 95ـ96.
[40]. هارودی کاکس، مسیحیت» عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1378، ص 114.
[41]. دکتر یوسف فضایی، «سیر تحولی دینهای یهود و مسیح»تهران، مؤسسه مطبوعاتی عطائی، 1361، ص 261ـ262.
[42]. توماس اکمپس، «اقتدا به مسیح» ترجمه سعید عدالت نژاد،تهران، طرح نو، 1382، ص 230.
[43]. هاروی کاکس، «محسیت» عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1378، ص 118.
[44]. اینار مولند، «جهان مسیحیت» محمد باقر انصاری، مسیح مهاجری، تهران، امیرکبیر، 1368، ص 38.
[45]. همان، کتاب، ص 38.
[46]. عبدالرحیم سلیمانی اردستانی، «درسنامه ادیان ابراهیمی» قم، کتاب طه، 1386، ص 219.
[47]. اینار مولند، «جهان مسیحیت» محمدباقر انصاری، مسیح مهاجری، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1368، ص 38.
[48]. محمدرضا زیبایینژاد، «درآمدی بر تاریخ و کلام مسیحیت» قم، انتشارات اشراق، 1375، ص 126.
[49]. همان کتاب.
[50]. محمد علی فیضی، «تاریخ دیانت مسیح» تهران، انتشارات کیهان، 1340، ص 60.
[51]. اندرو والز، «مسیحیت در جهان امروز» احمد رضا مفتاح، حمید بخشنده، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1385، ص 122ـ123.
[52]. کریستین ویلسن، «روز خداوند برای مسیحیان» تهران،انتشارات فاروس، بیتا، ص 1.
[53]. برایان ویلسون، «دین مسیح» ترجمة حسن افشار، تهران، نشر مرکز، 1381، ص 146ـ147.
[54]. برایان ویلسون، «دین مسیح»، ترجمة حسن افشار، تهران، نشر مرکز، 1381، ص 146ـ147 و 149ـ250.
[55]. رابرت هیوم، «ادیان زنده جهان» ترجمة عبدالرحیم گواهی، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اوّل، 1369، ص 241.
[56]. دکتر عباس اشرفی، «مقایسه قصص قرآن و عهدین» تهران، دستان، چاپ اول، 1382، ص 305.
[57]. جان بی ناس، «تاریخ جامع ادیان» علی اصغر حکمت، تهران، علمی و فرهنگی، 1381، ص 484.
[58]. ساموئل شولتر، «عهد عتیق سخن میگوید» تهران، شورای کلیساهای جماعت ربانی، بیتا، ص 3.
[59]. حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، تهران، سمت، 1379، ص 87ـ88.
[60]. فلیپین شاله، تاریخ مختصر ادیان بزرگ، منوچهر خدیار محبّی، تهران، انتشارات کتابخانة مهطوری، 55، 306ـ 308.
[61]. همان کتاب، ص 308.
[62]. هاکس جمیز آمریکایی، قاموس کتاب مقدس، تهران، انتشارات اساطیر، 1377، ص 344.
[63]. پژوهشکدة انتظار نور، «موعودگرای در ادیان ابراهیمی» قم، شباب الجنّه، 1386، ص 50.
[64]. حسین توفیقی، «آشنایی با ادیان بزرگ» تهران،سمت، 1379، ص 100ـ101.
[65]. شیرین دخت دقیقان، نردبانی به آسمان (نیایشگاه در تاریخ و فلسفة یهود»، تهران، انتشارات ویدا، 1378، ص 128.
[66]. آلن آنترمن، باورها و آیینها یهودی، رضا فرزین،قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1385، ص 301.
[67]. شیرین دخت دقیقان، نردبانی به آسمانی، تهران، ویدا، 1378، ص 130.
[68]. آلن آشرمن، باورها و آیین یهودی، رضا فرزین، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1385، ص 302ـ303.
[69]. شیرین دخت دقتمیان، نردبانی به آسمان، تهران، ویدا، 1378، ص 131.
[70]. آلن آنترمن، باورها و آیینها یهودی، رضا فرزین، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1385، ص 302.
[71]. همان کتاب، ص 285.
[72]. شیرین دخت دقیقان، نردبانی به آسمان، تهران، ویدا، 1378، ص 131.
[73]. اسماعیل آشتیانی، نماز در اسلام و در مذهب یهود و نصاری، بیجا، بینا، ص 55.
[74]. راب، دکتر، آ، کهن، گنجینهای از تلمود، بیجا، انتشارات زیبا، 1350، ص 100 و 102ـ103.
[75]. همان کتاب، ص 155.
[76]. حسام نقبائی، معرفی کتب آسمانی، تهران، بینا، 1349، ص 101.
[77]. عباس اشرفی، عبادات در ادیان ابراهیمی، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1384، ص 53ـ54.
[78]. مهرداد ایزدپناه، آشنایی با دین یهود، تهران، انتشارات، محور، چاپ اول، 1382، ص 66.
[79]. آلن آنترمن، باورها و آیینهای یهودی، رضا فرزین، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1385، ص 255.
[80]. مشل مالرب، انسان و ادیان، مهران توکلّی، تهران، نشر نی، 1379، ص 284ـ285.
[81]. آلن آنترمن، باروها و آیینها یهودی، رضا فرزین، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1385، ص 257.
[82]. میشل مالرب، انسان و ادیان، تهران، مهران توکلی، تهران، نشر نی، 1379، ص 285.
[83]. آلن آنترمن، باورها و آیینهای یهودی، رضا فرزین، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1385، ص 257ـ258.
[84]. دنیز ماسون، «قرآن و کتاب مقدس، درون مایههای مشترک» فاطمه سادات تهامی، جلد 2، تهران، دفتر پژوهش و نشر سهرودی، 1379، ص 726، 729.
[85]. هاشم رضی، «ادیان بزرگ جهان، بیجا، انتشارات آسیا، 1355، ص 341ـ342.
[86]. سارو خاچیکی، اصول مسیحیت، تهران، انتشارات حیات ابدی، 1982، ص 28.
[87]. حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، تهران،سمت، 1379، ص 93.
[88]. حسام بقائی، معرفی کتب آسمانی، تهران، بینا، 1349، ص 97.
[89]. جلالالدین آشتیانی، تحقیقی در دین یهود، بیجا، بیتا، 1364، ص 301.
[90]. جان بی ناس، تاریخ جامع ادیان، علی اصغر حکمت، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1381، ص 566.
[91]. عباس اشرقی، عبادات در ادیان ابراهیمی، تهران، انتشارات امیرکبیر، 1384، ص 158.
[92]. حسام نقبائی، معرفی کتب آسمانی، تهران، بینا، 1349، ص 97.
[93]. حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، تهران، سمت، 1379، ص 93.
[94]. ریچارد بوش و جمعی از نویسندگان، جهان مذهبی (ادیان در جهان امروز، ج 2، عبدالرحیم گواهی، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1374، ص 629.
[95]. آلن آنترمن، باورها و آیینهای یهودی، رضا فرزین، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1385، ص 261.
[96]. حسام نقبائی، معرفی کتب آسمانی، تهران، بینا، 1349، ص 97.
[97]. حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ،تهران،سمت، 1379، ص 93ـ94.
[98]. جان بی ناس، تاریخ جامع ادیان، علی اصغر حکمت، تهران،انتشارات علمی و فرهنگی، 1381، ص 567.
[99]. آلن آنترمن، باورها و آیینهای یهودی، رضا فرزین، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1385، ص 275ـ276.
[100]. همان کتاب.
[101]. حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ،تهران، سمت، 1379، ص 93ـ94.
[102]. جان بی ناس، تاریخ جامع ادیان، علی اصغر حکمت، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1381، ص 567.
[103]. عباس اشرفی، عبادات در ادیان ابراهیمی، تهران، انتشارات امیر کبیر، 1384، ص 161.
[104]. آلن آنترمن، با ورها و آیینهای یهودی، رضا فرزین، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1385، ص 267.
[105]. عبدالرحیم گواهی، واژهنامه ادیان، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، 1374، ص 58.
[106]. جان بی ناس، تاریخ جامع ادیان، علیاصغر حکمت، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، 1381، ص 568.
[107]. ریچارد، بوش و جمعی از نویسندگان، جهان مذهبی، ج 2، عبدالرحیم گواهی، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، 1374، ص 635.
[108]. حسین توفیقی، آشنایی با ادیان بزرگ، ص 101.
[109]. حسام نقبائی، معرفی کتب آسمانی، تهران، بینا، 1349، ص 17.
[110]. ریچارد بوش و جمعی از نویسندگان، جهان مذهبی، ج 2، عبدالرحیم گواهی، تهران، نشر فرهنگ اسلامی، 1374، ص 935.
[111]. افائی یتزر، «اسلام، مسیحیت، یهودیت» مترجم حسین توفیقی، قم مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1384، ص 490.
[112]. همیلتون گیب، «اسلام، بررسی تاریخی»، منوچهر امیدی، بیجا، انتشارات علمی و فرهنگی 1367، ص 72.
[113]. همان کتاب، ص 74.
[114]. منوچهر خدایار محبّی، «اسلامشناسی، دین تطبیقی» تهران، توس، 1378، ص 343ـ344.
[115]. علی اکبر کسمائی، «خداباوری در دین و فلسفه» تهران، انتشارات پژوهشهای اسلامی، 1357، ص 71ـ71.
[116]. لطف ا... صافی، «امالت و مهدویت» قم، انتشارات الهادی، 1360، ص 97.
[117]. سید محمد باقر صدر، «امام مهدی، حماسهای از نور» ترجمة کتابخانة بزرگ اسلامی، تهران، بنیاد بعثت، بیتا، ص 13.
[118]. سید محمد کاظم قزوینی، الامام مهدی از ولادت تا ظهور» ترجمة علی کرمی، سید محمد حسینی، قم، انتشارات الهادی، 1376، ص 9ـ10.
[119]. مرتضی مطهری، «قیام و انقلاب مهدی از دیدگاه فلسفة تاریخ» قم، صدرا، بیتا، ص 5.
[120]. محمد بهشتی، «ادیان و مهدویت یا آراء و عقاید دربارة مهدی» تهران، کوروش کبیر، 1342، ص 34.
[121]. رحیم کارگر، «آیندة جهان ـ دولت و سیاست در اندیشه مهدویت» تهران، بنیاد فرهنگی حضرت مهدی موعود، 1383 ص 138ـ139.
[122]. علامه سید محسن امین، «آشنایی با امام زمان» تهران، انتشارات طور، 1375، ص 28ـ29.
[123]. عبدالله جوادی آملی، «امام مهدی موجد موعود» تنظیم سید محسن حسن مخبر، قم، نشر اسراء، 1387، ص 96ـ97 و 98.
[124]. رحیم نوبهار، «سیمای مسجد» جلد 2، نشر مؤلفّ، 1373، چاپ اول، ص 30ـ31 و 33.
[125]. مجموعه مقالات دومین همایش بین المللی معماری مساجد، جلد 1، تهران،دانشگاه هنر، 1380، ص 313ـ314.
[126]. همان کتاب.
[127]. سید سعید حسینی، «مجله مسجد» شماره 35، تهران، 1376، ص 49.
[128]. مجموعه مقالات دومین همایش بینالمللی معماری مساجد، ج 2، تهران، دانشگاه هنر، ص 444، ص 1380.
[129]. حسین خراسانی، «اسلام در پرتو تشیع» بیجا، انتشارات میهن، 1336، ص 419ـ420.
[130]. محسن قرائتی، «پرتویی از اسرار نماز» تدوین جواد محدثی، تهران، ستاد اقامه نماز، 1386، ص 81.
[131]. محمد حسین مختاری مازندرانی، «جانداروی عاشقان، آموزههایی از حدیث معراج» تهران، پاشا، 1381، ص 80.
[132]. همیلتون گیب، «اسلام بررسی تاریخی» منوچهر امیری، بیجا، انتشارات علمی و فرهنگی، 1367، 81 و 82.
[133]. همیلتون گیب، «اسلام بررسی تاریخی» منوچهر امیری، بیجا، انتشارات علمی و فرهنگی، 1367، 81 و 82.
[134]. اسماعیل آشتیانی، «نماز در اسلام و در مذهب یهود و نصاری» بیجا، بیتا، ص 31.
[135]. قران کریم.
[136]. نهج البلاغه، حکمت، 252.
[137]. وسایل الشیعه، ج 1، ص 4.
[138]. کنزالعمال، ج 7، ص 279.
[139]. حسین خراسانی، «اسلام در پرتو تشیع» بیجا، معین، 1336، ص 422ـ423.
[140]. اینترنت.
[141]. اینترنت.
[142]. مرحوم آیت الله حاج میرزای جواد ملکی تبریزی، ترجمه المراقبات، ص 196.
[143]. دکتر سید صادق تقوی، «اعمال حج» بیجا، بینا، دیماه 1344، ص 2.
[144]. علی اکبر بابازاده، «تحلیلی بر مناسک حج» اصفهان، بنیهاشم، 1379، ص 21.
[145]. مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی، «حج در کلام و پیام امام» بیجا، انتشارات آثار امام خمینی، 1371، ص 72.
[146]. علی اکبر بابازاده، «تحلیلی بر مناسک حج» اصفهان، بنیهاشم، 1379، ص 28.
[147]. محمد ری شهری، «حج و عمره در قرآن و حدیث» ترجمه، جواد محدثی، قم، انتشارات دارالحدیث، بیتا، 192ـ193.
[148]. سید موسی حجتی شفتی، «حجّ حجتی» بیجا، انتشارات سیمای آفتاب، 1385، ص 31.
[149]. سید اسماعیل هاشمی، «ارمغان سفر حج» اصفهان، انتشارات نقش مانا، 1379، ص 158.
[150]. سید ابوالاعلی مورودی، «مبادی اسلام و فلسفة احکام» سید غلامرضا سعیدی، تهران، ارشاد، بیتا، 136ـ137.
[151]. علیرضا امینی، محمد رضا آیتی، «فقه استدلالی» مهدی دادمرزی، قم، کتاب طه، 1385، ص 103.
[152]. دکتر عزت ا... عراقی، «بررسی مقررات اسلامی در مبارزه با فقر» بیجا، انتشارات انجمن علمی ـ مذهبی دانشگاه آذراپادگان، 1354، ص 41ـ42.
[153]. سید محمد باقر صدر، «نهادهای اقتصادی اسلام» مترجمان: غلامرضا بیات، فخرالدین شوشتری بیجا، انتشارات پرتو، 1358، ص 78ـ79.
[154]. علی اکبر بابازاده، «تحلیلی بر مناسک حج» اصفهان، بنیهاشم، 1379، ص 266ـ267.
[155]. سرهنگ حاج حسن بیگلری، «احکام حج و اسرار آن»، بیجا، انتشارات کتابخانه سینایی، 1364، ص 257.
[156]. علی عطائی اصفهانی، «اسرار حج» قم، انتشارات مهر، 1351، ص 125ـ126.
[157]. مرکز تحقیقات حج، «آیینة رمضان» بیجا، نشر مشعر، 1382، ص 129، 130، 131.
[158]. روح ا... خمینی، «حج ابراهیمی در پیامهای امام خمینی1» تنظیم رسول سعادتمند، قم، انتشارات تسنیم، 1385، ص 65ـ66.
[159]. دکتر عباس اشرفی، «عبادات در ادیان ابراهیمی» تهران، امیرکبیر، 1384، ص 182.
[160]. محمدباقر انصاری، «خطابه غدیر»، تهران، انتشارات تک، 1384، ص 31ـ32.
[161]. مرحوم آیت الله حاج میرزای جواد ملکی تبریزی، «ترجمة المراقبات» ترجمة ابراهیم محدّث، قم، نشر اخلاق، 1375، ص 489ـ490.
[162]. همان کتاب.
[163]. علامه سید محمد طباطبایی، «شیعه در اسلام» تصحیح: محمد علی کوشا، قم، نشر واریان، 1385، ص 247ـ248.
[164]. سید محمد ادیب آلعلی، پرسش و پاسخهایی دربارة مسیحیت، قم، انتشارات مرکز مدیریت حوزه علمیه قم، 1385، ص 189.
[165]. گروهی از مؤلفان، «از برخورد تا گفتگو، مقالاتی دربارة مناسبات اسلام و مسیحیت» مترجم، حمیدرضا شریعتمداری، تهران، اوج فکر، 1383، ص 51ـ52.
[166]. مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی، «دینپژوهشی»، دفتر اوّل، ترجمة بهاءالدیّن خرمشاهی، تهران، 1372، ص 102ـ103.
[167]. عباس اشرفی، «عبادت در ادیان ابراهیمی، تهران، امیرکبیر، 1384، ص 184 و 206.
[168]. هئیت تحریریه مؤسسه در راه حق، «چهار مقالة دربارة مسیحیت و عهدین»، قم، انتشارات مؤسسة در راه حق، 1361، ص 17ـ18.
[169]. محمد محسن قدردان قراملکی، «کندوکاوی در سویههای پلورالیزم»، بیجا، مؤسسة فرهنگی دانش و اندیشة معاصر، چاپ دوّم، 1379، ص 24ـ25.
[170]. همان کتاب، ص 25ـ26.