« اُدْعُ اِلی سَبیلِ رِبّکَ بِالحِکمهً وَ المَوعِظَهِ الحَسَنَهِ وَ جادِلهُم بِالَّتی هیَ اَحْسَن »؛ [1]
ایرسول ما، خلق را به حکمت و موعظه نیکو به راه خدایت دعوت کن و با بهترین طریق با اهل جدل مناظره کن.
مقدمه
پیش از ورود به اصل موضوع، توجه به چند نکته در ارتباط با بحث تربیت و هدایت جامعه ضروری به نظر میرسد:
1. باید توجه داشت که انسان، محصول زمان خود و فرهنگ و سنت و ارزشهای حاکم بر آن محدوده زمانی است. افکار و اندیشه او بیش از آنکه متأثر از خانواده باشد، در انحصار رسوخ و نفوذ یافتههای فکری محیط اجتماعی اوست. بنابراین سخن گفتن از تعلیم و تربیت و تبلیغ، بدون در نظر گرفتن عوامل محیطی و ساختار اجتماعی، راه به جایی نخواهد برد. به دیگر سخن باید زمان و دورانی که در آن زندگی میکنیم، خوب بشناسیم و بدانیم دین و مذهب در دوران معاصر چه جایگاهی دارد و پایگاه اجتماعی و سیاسی مسلمانان در جهان چگونه است. طبیعی است که شناخت ما از جریانها و تفکرات موجود در حیطه اجتماع خودی و نیز درک صحیح اوضاع جهان معاصر، کمک بسیار زیادی میکند که راه را بهتر و سریع تر طی کنیم و به اهداف متعالی دست یابیم. در واقع دانستن بیشتر به فهمیدن بیشتر و بهتر و فهمیدن بهتر به برنامهریزی اندیشمندانهتر و سرانجام استنتاج مطلوب تر منتهی خواهد شد.
2. هر ملتی به گونهای خاص میاندیشد، بدین معنی که شیوه تفکر آنها، ملاک ها و مشخصههای خاص خود را دارد. روش فکر کردن هر ملّت، پیامدهای مهمی در سرنوشت اجتماعی، سیاسی و اقتصادی آن دارد. فهم این روش تفکر به صورت بالقوه میتواند زمینههای اصلاح در عرصههای مختلف را به ارمغان آورد. هر ملت به همانگونه که میاندیشد زندگی نیز میکند. فهم اینکه مغز یک ملت با چه روشی نظم مییابد یا دچار بینظمی میشود از اهمیت ویژهای در شناخت پیشبینی آینده او برخوردار است؛ مثلاً بررسی بعد تخیلی و تأثیر آن در تفکر، نشاندهنده آن است که تخیل در کشور ما نسبت به سایر اصول فکری وجه غالب تری دارد. زمانی که فرد از قوه استدلالی و عقلی خود استفاده نکند، جای تفکر را سلیقه، احساسات، تعصب، جوپذیری، تجربیات فردی و نیز خصلت پر شدن، توسط دیگران میگیرد.[2]
3. در دورهای که از آن به عنوان عصر ارتباطات نام برده میشود، هجوم گسترده اطلاعات از طریق عناصر ارتباطی نظیر تلویزیون، ماهواره و به خصوص رسانههای دیجیتالی، آنچنان وسیع و بیمحابا است که که با بهرهجویی صرف از کارکرد تبلیغ سنتی نمیتوان به طرد و ردّ آفت های ناشی از آن هجمه دلخوش بود، و نه آنکه میتوان تبلیغ دین را هم راستا و همداستان با شیوه و مسلک تبلیغهای غربی یا پروپاگانه قرار داد. چرا که تبلیغ اسلامی یعنی؛ «فراگرد انتقال پیام اسلامی از سوی فرستنده (با شرایط و ویژگیهایی که اسلام تعیین کرده است) برای گیرنده (همه مردم، مسلمانان، مؤمنان و ...) با هدف آموزش یا برانگیختن مخاطب برای انجام یک عمل معین به شرط آنکه در گیرنده پیام با معنی مورد نظر فرستنده پیام، مشابهت معنی ایجاد شود.»[3]
عناصر تبلیغی دینی
« و انزلنا الیک الذکر لتبیّن للناس ما نزل الیهم و لعلهم یتفکرون.» [4]
آنچه که از معنی آیه فوق استنباط می شود، آن است که خداوند وظیفه تبیین دین و شریعت را بر عهده پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم قرار داده است و این بدان معنی است که پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم، علاوه بر ابلاغ، به تبیین و تفهیم آیین اسلام نیز مبادرت می ورزیده است و ادامه آیه بیانگر آن است که خداوند از ابلاغ و تبیین دین؛ «و لعلهم یتفکرون» را انتظار دارد.
خداوند، تعبد بی پشتوانه عقل و اندیشه را نمی خواهد. لذا از مسلمانان می خواهد که در بیانات الهی و روشنگری هایی که پیامبر6 انجام داده، اندیشه کنند؛ زیرا پذیرشی که پس از دریافت صحیح و تفکر و تأمل باشد ارزشمند است و دوام دارد و در روح انسان رسوخ می کند. صرف تعبد اگر چه در حد خودش یک ارزش است؛ اما آن ارزشی که اسلام به آن بها می دهد نیست.»[5] بر این اساس، مبلغ دین که خود وام گیرنده شأنیت تبلیغ از پیامبران الهی است، علاوه بر ارائه و اطلاع رسانی درخصوص آموزه های دینی، وظیفه تشریح و توضیح و تشویق به تفکر و تعقل را نزد مخاطب خود دارد؛ چرا که هدف نهایی آیه فوق؛ «لعلهم یتفکرون» است. خداوند نفرمود: لعلهم یتعبدون و یا لعلهم یتسلّمون. این مطلب نکته بسیار مهمی است که مبلغین می بایست توجه خاصی نسبت به آن مبذول دارند و اساساً پذیرش تعقلی دین بر پذیرش تعبدی آن شرافت و برتری دارد.
2. حکمت
« ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هم احسن» [6]
در این آیه خداوند حکیم، واژه حکمت را به صورت مطلق بیان فرموده و هیچ قیدی برای آن قرار نداده است. چنانکه در آیه دیگری می فرماید:
« و من یوتی الحکمة فقد اوتی خیراً کثیرا »؛ [7]
به هر کس حکمت اعطا شود همانا خیر بسیار هدیه گردیده است.
« دین در ذات و جوهر خود بر حکمت استوار است.» به عبارت دیگر این صرفاً در حد یک انتخاب ساده و تمرین یک رفتار خلاصه نمی شود. پذیرش دین نیازمند درک ابعاد حکمت آمیز و خردمندانه آن است. این مهم از نظر ماهیت با آنچه در تبلیغات به معنای مرسوم جاری است کاملاً متفاوت می نماید. تبلیغ دینی در طراحی روش ها و اصول خود و نیز در بهره برداری و سازماندهی امکانات خود باید طرفی مناسب با این ویژگی بیابد.» [8]
راغب اصفهانی، فیلسوف و لغت شناس قرن پنجم هجری می گوید:
« الحکمة اصابه الحق فبالعلم و العقل »[9]
حکمت، اصابت و رسیدن به حق به وسیله علم و عقل است.
سخنرانی و تبلیغ نیز می بایست از نظر شیوه و محتوا حکیمانه باشد و مبلغ در صورتی می تواند داعی الی الله باشد که بر شیوه و سیاق حکیمانه سخن گوید و عمل نماید. این موضوع یعنی رسیدن به حکمت و عالمانه و عاقلانه تبلیغ نمودن در عصر حاضر از اهمیت بسیار بیشتری برخوردار است؛ چرا که در عصری که انفجار اطلاعات و ارتباطات به شکل متنابهی افزایش یافته و سطح افکار عمومی به مقیاس قابل توجهی بالا رفته است، دیگر نمی توان تنها به دانسته های سنتی و دیکته شده بسنده نمود؛ زیرا با وجود اطلاعات و دانسته های بسیار نزد مخاطبان، تنها ارائه سخنان و اطلاعات حکیمانه و بر معیار حکمت است که می تواند از سوی آنان مقبول واقع گردد. بدین جهت مبلغ موظف است که بسیار مطالعه کند و بیندیشد و سپس به دقت و حساب سخن گوید.
علت اینکه خداوند انبیا را از بعد عقلانی و ظرفیت فکری در سطحی برتر و بالاتر از دیگران قرار داده است، بی شک به خاطر این است که مردم را بر موازین عقل و عواطف رهبری کنند. ناطقی که می خواهد به اقتضای حکمت سخن گوید باید از نظر معلومات بر ذوق و اندیشه خویش مسلط باشد. [10]
امام علی علیه السلام می فرماید:
« الحکمة ضالة کل مؤمن فخذوها ولو من افراه المنافقین »[11]
حکمت، گمشده مؤمن است، پس آن را دریابید ولو از زبان منافقین باشد.
همچنین می فرماید:
« ضالة العاقل الحکمه فهو احق بها حیث کانت » [12]
گمشده هر خردمندی حکمت است و عاقل به آموختن حکمت در هر کجا باشد سزاوارتر از دیگران است.
موعظه بلیغ و نیکو
از دیگر عناصر اثربخش و کلیدی تبلیغ، وعظ و اندرز مخاطبان بر روال و مشی نیک و پسندیده است. چنانکه قرآن کریم واژه حکمت را علی الاطلاق و بدون توصیف به کار برده است اما در خصوص «موعظه» آن را به وصف «حسنه» متصف ساخته است. موعظه نیکو، موعظه آگاهانه است و موعظه آگاهانه، پندی است که با موازین عقل و احساس سازگار باشد و مراتب و شرایطی دارد که هر کس را توانایی تحمل و تکافل آن نیست.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام فرمود:
« نصحک بین الملأ تقریع» [13]
نصیحت یک انسان در بین مردم به منزله کوبیدن وی است.
بی شک، ضربه زدن به حیثیت و شخصیت مسلمانان در حین سخنرانی موعظه نیست. اگر لحن موعظه به صورتی باشد که ایهام تزکیه نفس از آن برخیزد، ناروا و بی اثر است. به عنوان مثال بگوید: «شما که می خواهید آدم بشوید... »
یعنی من آدم شده ام یا دیگر آنکه مستقیماً موعظه نکند، بلکه در لفافه روایات و آیات و یا از زبان دیگران منظور خویش را بیان نماید. مثلاً بگوید؛ فلان استاد اخلاق چنین می فرمود ..... یا در قرآن کریم و نهج البلاغه چنین آمده است.[14]
نکته دیگر در این حیطه، اشعار به این موضوع است که هر یک از شیوه های تبلیغ (حکمت،موعظه ،مجادله) به واسطه اختلاف افکار و تفاوت روحیّات برای هر گروه از افراد، متفاوت و مخصوص خواهد بود به گونه ای که مثلاً در مورد اشخاصی که از علم و اطلاع چندانی برخوردار نیستند و یا بهره اندکی از علم دارند ولی به اصول دین معتقدند و قلبشان برای پند و اندرز مستعد است، باید به جای بهره گیری از روش های خشک علمی و فلسفی، می بایست از روش های دیگری نظیر موعظه استفاده نمود.
البته آنچه مورد نظر قرآن کریم می باشد به کار بردن تلفیقی از سه شیوه مذکور است، هر چند که برای عده بسیاری از مردم، استفاده از روش های علمی و بهره جویی از جنبه های تعقلی و تفکری، شاید چندان خوشایند نباشد، اما از این نکته هم نیز نبایستی مغفول ماند که عصر کنونی، عصر ارتباطات و انفجار اطلاعات است و بسیاری از مردم حتی در قصبات و دورترین و محروم ترین نقاط کشور از ابزارهای اطلاع رسانی بهره مند شده اند و یا آنکه قابلیت و امکان برخورداری را دارا می باشند. از سوی دیگر سطح سواد در کشور، نسبت به گذشته جهش چشمگیر و قابل ملاحظه ای داشته است به گونه ای که اکنون بر طبق آمار و ارقام موجود، حدود 90٪ از مردم کشور با سواد بوده و بسیاری از جوانان ما هر ساله در صف راهیابی به دانشگاه با یکدیگر به رقابت می پردازند؛ به همین جهت تأمل و توجه نسبت به بازکاوی روش ها و شیوه های تبلیغی از اهم و مصادر فعالیت های موجود در زمینه روزآمد نمودن نگرش های تبلیغی می باشد. ضمن آنکه نمی توان انکار نمود که همگان نیاز به موعظه دارند؛ زیرا موعظه به عنوان اقناع فکری مطرح نیست، بلکه راهی است برای اینکه مسئله مورد نظر به لحاظ فکری مورد توجه قرار گیرد. بسیاری از قضایایی که انسان در زندگی خود با آن مواجه می شود، چندان جلب توجه نمی نماید مگر اینکه واجد نفع و ضرری باشد. به ویژه آنکه زندگی ممزوج با تکنولوژی امروزین، آنچنان انسان ها را به کسب منافع مادی نقد و دفع ضررهای هم راستای آن مشغول ساخته و ذهن و روح آنها را با خود درگیر نموده که دیگر مجالی برای تفکر و تأمل پیرامون جنبه های غیر مادی زندگی نظیر اخلاقیات، توجه به حق الناس و یا خودسازی درونی باقی نگذاشته است.
با این توضیحات، موعظه وسیله ای می شود برای احیا و یا تقویت انگیزه های درونی افراد و زدودن گرد و غبار فراموشی از روی آنها . در حقیقت موعظه؛ نقبی است به قصه دنیا و آخرت و یادآوری و توصیف حال گذشتگان، تا انسان مادی امروز به یاد آورد که اعمال و افعال او در این دنیا هر آنچه که باشد، عواقب و ماحصلی در دنیای آخرت به جای خواهد گذاشت. موعظه، یادآوی دائمی مرگ است تا انسان فراموش نکند که روزی خواهد مرد.
به همین جهت، نگرش انسان نسبت به اعمالش تغییر می یابد و همواره اعمال خود را در موازنه و مرابطه با مرگ و قیامت می نگرد و این موضوع به انسان اجازه نمی دهد که به راحتی تسلیم آرزوهایش شود و در نتیجه در صدد تصحیح انحرافات خود بر می آید.
نکته بسیار مهم دیگر پیرامون کاربرد وعظ، آن است که پذیرش دین در وهله نخست و بیش از هر عامل دیگری نیازمند دلدادگی و سرسپردگی است. دین در انسان متبلور نمی شود مگر آنکه ایمان قلبی در او محقق گردد. با این توصیف با ترویج صرفاً عقلانی دینی، قلب به اختیار در نمی آید و ضروری است تا برای دین، محمل ایمانی یعنی قلب نیز مدّنظر قرار گیرد. از آنجا که نگرش اسلام همواره متکی بر حق و حقیقت است و خود را به صورت دائم با آن موزون می کند و از آنجا که فطرت تمامی انسان ها بر حقگرایی بنا نهاده شده است هر چند که به زنگار غلیظ دروغ و فریب، آلوده شده باشد، در نهایت اندیشه دینی در قرائت و تبلیغی شفاف به خودی خود قادر است زاویه های پنهان روح آدمی را فتح کند و او را به فطرت حقگرایی خود رجعت دهد.
ابزارهای تبلیغ
بسیاری از دانشمندان علوم ارتباطات معتقدند که در عصر کنونی، انباشت اطلاعات، قدرت آفرین است؛ بدین معنی که هر دولتی که توانایی جذب اطلاعات بیشتری را داشته باشد، دارای قدرت بیشتری می شود و همین امتیاز، آن دولت را در مقایسه با سایر دول در مرتبه بالاتری قرار می دهد. در عمل نیز تحقق چنین موضوعی قابل تأیید است و قدرت هایی که توانایی جذب بیشتر علوم و اطلاعات را داشته باشند، معمولاً حرف های بیشتری را برای گفتن خواهند داشت. مرحوم اقبال لاهوری این واقعیت را در قالب قطعه شعری زیبا به نظم درآورده است:
قوت مغرب نه از چنگ و رباب نی ز رقص دختران بی حجاب
نی ز سحر ساحران لاله روست نی ز عریان ساق و نی از قطع موست
محکمی او را نه از لادینی است نی فروغش از خط لاتینی است
قوت افرنگ از علم و فن است از همین آتش چراغش روشن است [15]
با چنین انگیزه ای بسیاری از کشورهای قدرتمند نه تنها زمینه بروز و ظهور علما و دانشمندان و ابزارهای لازم جهت رشد علم را فراهم نموده اند، بلکه از سویی با روی آوردن به وسایل و تکنولوژی جدید در جهت کسب هر چه بیشتر اطلاعات از سطح جهان برآمده و سامانه اطلاعاتی خویش را به میزان قابل توجهی گسترش بخشیده اند.
امروزه تمام امکانات تبلیغی ممکن از قبیل رسانه های گروهی و جمعی شامل جراید، مطبوعات، مجلات، خبرگزاری ها، شبکه های رادیو و تلویزیونی و ماهواره ای، سایت های اینترنتی و ... که هر روز به این خیل عریض و طویل گزینه دیگری اضافه می شود، همه و همه در کار سرویس دهی سامانه اطلاعاتی کشورها می باشند. و در این میان، اطلاعات بسیار متنوعی رد و بدل می شود که حجم بالایی از آن در جهت تحقق مطامع و منافع گروه ها و هژمونی های خاص قرار دارد.
در این گستره بی سر و سامان، گروهی از سرمایه داران و هدایت کنندگان زنجیره پول و سرمایه در جهان، با دست آویز قراردادن اصولی همچون اصل توجیه وسیله به واسطه هدف ، که در ابتدا توسط ماتریالیسم پرورش داده شده، از هر وسیله و عملی که آنان را یک گام به هدف نزدیک تر سازد، دریغ نمی ورزند و از مشاهده آثار شوم آن نیز ابایی ندارند. در همین راستا و به منظور همرنگ شدن هر چه بیشتر مردم دنیا و همگامی با مطامع آنان در جهت مصرف گرایی و استفاده هر چه بیشتر از تولیدات مصرفی آنان، روش هایی همچون تخریب اخلاقیات و بند و بستهای اخلاقی و باورهای سنتی ، ارزشی و دینی که آنان را از هم جهت شدن با موج بی محابای مادیگرایی منع می نماید را از طریق ابزارهای گسترده تبلیغی در دستور کار قرار داده اند.
از جمله اهداف مستور در اینگونه روش ها، آن است که میل و اجتذاب انسان ها به ویژه نسل جوان، غریزه انسان بوده و هر انسانی را به طور ناخودآگاه به سوی خود جذب می کنند. طبیعی است که جذب جوانان به این ناهنجاری ها به دلیل کشش غریزی از یکسو و بی نیازی از هر گونه استعداد ، هوش و ذکاوت برای رسیدن و بهره جستن از آنها از سوی دیگر باعث می شود که انسان راحت طلب و لذت جو در مقام انتخاب،آنها را برگرایش های فرهنگی، اخلاقی ترجیح دهد.
اما تبلیغات دینی عرصه متفاوتی در بازار مکاره تبلیغات دینی امروز است. در این مواجهه بی توازن، توجه به دو نکته اساسی کاملاً ضروری است:
اول؛ برخی از سکانداران و دست اندرکاران تبلیغات دینی ما چنان مجذوب و مغلوب بوق و کرنای تکنولوژی و ابزار جدید تبلیغی شده اند که به یکباره تغییر ماهیت پیام تبلیغی و یا تغییر ماهوی اصول و ارزش ها را در جهت ایجاد توان مقابله با هجمه مقابل پیشه ساخته و به اشتباه به جای تغییر ابزارها، تغییر پیام را در دستور کار خویش قرار داده اند، غافل از اینکه همرنگ شدن با تبلیغات مذموم نه تنها چاره کار نیست، بلکه بر حقانیت آن نوع تبلیغ، صحه می گذارد ضمن آنکه ماهیت دین، تقابل با ریا و دورویی، تقدس زدایی و ارزش کاهی است؛ پس چگونه می توان دین حنیف و حقگرا را آلوده به این مضامین کم ارزش نمود؟
دوم، آن است که بعضی از مبلغان و کارگزاران عرصه تبلیغات دینی ما، به واسطه وابستگی بسیار زیاد به شیوه های قوام یافته خویش همچون منبر و خطابه، از درک و دریافت ابزارهای تکنولوژی ابا داشته و یا گریزان بوده اند.
صحبت بر سر تغییر و استحاله پیام نیست که قرار هم بر این نیست که محتوای دین و آنچه که بر اساس وحی بر پیامبر اکرم6 فرو فرستاده شده و سپس توسط ائمه و اولیای الهی مورد تبیین واقع گردیده، تغییر یابد که جوهره و ماهیت پیام دینی چیزی جز رجعت به فطرت پاک نیست و فطرت آدمی بر اساس تغییر و تحولات عصری و پیشرفت علمی تغییر نمی یابد.
پس روح پیام همان است، اما از آنجا که بینش و بصیرت و معلومات و شناخت بشری تغییر یافته و به تفسیری شاید به تکامل و پختگی بیشتری رسیده است بنابراین شیوه برقراری ارتباط با مخاطب و ابلاغ پیام بر اساس میزان و کیفیت پذیرش مخاطبان می بایست دچار بازنگری و تحولی اصولی قرار گیرد. چنانکه اگر در اعصار و ادوار پیشین، تبلیغات شنیداری از اثرمندی مطلوبی در ارائه پیام دینی برخوردار بود، اکنون در عصر فرا رسانه ها، اتخاذ موضعی ضعیف و متحیرانه و خود باختگی در برابر هجمه امکانات و توانایی رسانه های جدید، ماحصلی جز استحاله فکری و عقیدتی و احاطه عقایدی سطحی و کم عمق و فاقد محتوا و مفاهیم معنوی و اخلاقی و تمایل و تجاذب بیشتر مخاطبان به سمت و سوی مادیگرایی صرف و در نتیجه استقبال از سکولاریزم نخواهد داشت.
نگارنده معتقد است که ابزار و امکانات رسانه ای ماحصل تلاش علمی بشر است و علم نیز همواره مقبول و مورد تأیید دین است مگر آنکه در تقابل با ارزش های دینی و انسانی قرار گیرد و به جای آنکه در خدمت به ابناء بشر مورد استفاده واقع شود، منافع آنان را به خطر اندازد. بر این اساس تکنولوژی و رسانه های جدید نیز می توانند دستاوردی مطلوب و مورد تأیید دین محسوب شوند به گونه ای که مثلاً رهبر فقید انقلاب، حضرت امام خمینی1 از صدا و سیما به عنوان «دانشگاه عمومی» نام برده اند اما همین دانشگاه عمومی می تواند تبدیل به ابزار و رسانه ای مخرب گردد.
با این توصیفات، کارگزاران فرهنگی ما به جای اتخاذ موضعی منفی بینانه و متحجر مآبانه نسبت به این دستاورد عظیم بشری، می بایست علاوه بر دریافت و استقبال از آن به تحلیل موشکافانه و تفوق بر فلسفه ساختاری و شالوده ای آن، همت گماشته و با شناخت کامل نقاط قوت و ضعف آن، ازآن در جهت اهداف متعالیه که همانا ارائه و ابلاغ پیام دینی است استفاده نمایند.
این شناخت و ورود به دنیای رسانه ای و تبلیغی جدید، از آن جهت حائز اهمیت است که درک سطحی و محدود و در نتیجه بهره گیری و استفاده غیر حکیمانه و غیر مدبرانه از رسانه ها و ابزارهای تبلیغاتی، نتیجه ای جز استیصال و وادادگی در برابر هجمه عظیم، پر زرق و برق و فاقد پشتوانه معرفتی تبلیغات تجاری و مادیگرانه نخواهد داشت و چنین می شود که بسیاری از مخاطبان و کاربران سایت های اینترنتی از وجود و حضور سایت های مذهبی و دینی کاملاً بی اطلاع بوده و در عوض تمامی اوقات خود را صرف بازبینی و ارتباط با سایت های مبلغ و مروج جاذبه های غریزی و مادی می نمایند. این رویارویی و هماوردی عجیب، ما را در ورطه حساسی قرار داده است.
شناخت مقتضیات این حادثه، فکری بلند و چاره ساز می طلبد، چرا که نه قرار است ما تبلیغات دینی خود را همطراز و همسطح تبلیغات مبتذل قرار دهیم و نه آنکه می توانیم در برابر این سیل فکر سوز و ارزش کاه، دست روی دست گذاشته و منتظر عواقب محتمل و قابل پیش بینی آن در استحاله بی چون و چرای نسل های جدید باشیم. بنابراین اولین و مهمترین راهکار سکانداران فرهنگی، شناخت کامل و جامع و تخصصی ابزار و امکانات تبلیغی و رسانه ای جدید با همه لوازم و مختصات آن است، به عنوان مثال علم به فلسفه و ساختار، علم به نحوه برقراری ارتباط بین رسانه و مخاطب، شناخت جاذبه های مقبول و مشروع و شناخت جاذبه های غیر مقبول، شناخت خطوط قرمز حداکثری و حداقلی دینی _ سیاسی _ اجتماعی، شناخت جامعه شناسانه و شناخت روان شناسانه ابزارهای رسانه ای، شناخت سفسطه ها و مغلطه های رسانه ای و بسیاری از عناصر و پارامترهای مرتبط، تنها بخشی از کار عظیم تحقیقاتی است که در این زمینه به عنوان پیشقدم و پیش درآمد می بایست بدان اهتمام ورزید و سپس قالب هایی نوین و سرآمد نسبت به این موج عظیم هدفمند، طراحی و ابلاغ پیام دینی را در این قالب ها تداوم بخشید و مهم تر از آن نسبت به شناخت تمامی ترفندها و عرض اندام های جدید نیز جستاری مستدام و بی وقفه داشت؛ چرا که پشتوانه علمی و تحقیقی سیاستگذاران و مبلغان فرهنگ مادیگرایی، لحظه ای آنان را از به کارگیری روش های جدید باز نخواهد داشت. بنابراین می بایست خود را برای مبارزه ای پیگیر و مستدام آماده نمود. مبارزه ای که در آن لحظه به لحظه در مواجهه با شیوه های نامتجانس و غیر معمول، روبه رو شوی و بدون هراس و خودباختگی، پاتک های مناسب و خنثی کننده را به کار بندی و کار را تا بدان جا برسانی که همیشه یک قدم از طرف مقابل جلوتر باشی.
باید ها و نبایدهای تبلیغ
چهار عامل موفقیت و شکست پیام تبلیغی عبارتند از:
1. ماهیت پیام 2. شخصیت پیام رسان
3. کیفیت و اسلوب پیام رسانی 4. ابزار پیام رسانی
در بخش های پیشین این نوشتار پیرامون کیفیت و اسلوب پیام رسانی و نیز ابزار پیام رسانی به شکل مبسوط و مشروح مباحثی عنوان گردید. در تکمله بحث ، موضوع شخصیت پیام رسان که به ویژه در ارتباط با مبلغین دینی از درجه اهمیت بسیار بالایی برخوردار است، محوریت بحث را تشکیل می دهد.
علم و عقل
دو عامل و ویژگی بسیار مهم در ارتباط با شخصیت مبلغ، مجهز بودن به دو سلاح علم و عقل است.
یکی از شیوههای مؤثر و کارآمد تبلیغ، آن است که افراد را از راه تعقل به حیطه دینداری و ارزشپذیری وارد نموده و با ساز و کار تعبد، کار خود را توثیق بخشیم. شیوهای که بزرگانی همچون آیتالله شهید مطهری1 و آیتالله شهید بهشتی1 از آن بهره جسته و دستاورد فراوانی از این رهگذر نصیب آنها شد. البته این نکته را نباید از نظر دور داشت که حیطه میدانداری علم و تعقل چندان گسترده نیست وآنچه در حال حاضر میدانیم در مقایسه با آنچه که میتوانیم بدانیم، بسیار محدود است و علیرغم پیشرفت بسیار خوب بشر در سده اخیر، هنوز میزان مجهولات بشری در برابر معلومات از چربش قابل اعتنایی برخوردار است و الهیات به ما میگوید که دانش ما ناظر به اموری است که از آن امور در حقیقت جز بی دانشی چیزی نداریم. اما دین، تنها به عقل بشر متکی نیست بلکه از حدود دانش قطعی بشر قدم فراتر میگذارد و دامنههای نامکشوف و دست نیافتنی را در مینوردد.
استاد آیت الله جوادیآملی میگوید:
« عقل سراج و راهنما است و دین صراط است،اگر صراط نباشد کاری از سراج برنمیآید.»
علوم مختلف به عنوان مهمترین دستاورد عقل بشری هنوز از حل معادلات بسیاری در حوزهی هستیشناسی به ویژه موضوع متافیزیک عاجزند به همین جهت علمگرایی مفرط در جهان غرب سبب ایجاد خلأهای فراوان معنوی نزد آن جوامع شده و متفکران و عالمان آنها را متوجه این حقیقت ساخته است که علیرغم همه پیشرفتهای بشری هیچ گزینهای برای جایگزینی دین و ایمان و اعتقادات معنوی وجود ندارد. اما این مسئله ناقض آن نیست که مبلغان دین از حداکثر ظرفیتهای عقلانی و استدلالی در جهت معرفتبخشی و انتقال مفاهیم دینی به ذهن جوانان بهره جویند.
جوانی که دوره بحران هویت و هویتیابی را سپری مینماید با سؤالات فراوانی پیرامون جهانبینی و ایدئولوژی عرضه شده به او روبه روست، مانند اینکه چرا باید خدا را پرستش کرد؟ چرا باید پیرو مکتب و ایدئولوژی خاصی بود؟ چرا باید از دین و آیین خاصی پیروی کرد؟ چرا باید عبادت کرد، نماز خواند و روزه گرفت؟ چرا باید از برخی لذت ها گذشت؟ چرا باید بعضی محدودیتها را پذیرفت؟ چه نتیجهای از اینگونه اعمال عاید انسان خواهد شد؟ چرا باید به نبوت و امامت و معاد معتقد بود؟ چرا باید به مسجد برود و نماز جماعت بخواند؟ اصلاً فلسفه نماز جماعت خواندن چیست؟ دعا کردن یعنی چه و نیایش چه نیازی از انسان را بر طرف میکند؟ نیازهای روحی و معنوی چگونه احساس میشوند؟
برخی از اندیشمندان و متألهین غربی مانند «شلایر ماخر» با فرض سه بعد؛ عقل و اراده و احساس در انسان، دین را فقط در حوزه احساسی قابل تجلی میداند. ماخر معتقد است که دین یک امر تأملی است و انسان، گواه هستی خدا را باید در درون خویش بجوید. وی دینداری را حس و شوق بی واسطه نسبت به امر نامتناهی تعریف کرده است:«دین، احساس شوق برانگیز همراه با کشف و مشهود است.» او معتقد است که خدا را نخست باید احساس کرد و سپس درباره صنعش نظریهپردازی نمود.
اما از دیدگاه دین مبین اسلام، عقل جایگاه ممتازی دارد؛ «کلُّ ما حکم به العقل حکم به الشرع.» اصول دین ما بر مبنای تحقیق و سؤال قرار دارد. اهمیت عقلانی بودن دین هنگامی وجه بارزتری مییابد که بدانیم در دنیای مدرن، علم جایگاه گسترده و مستحکمی را اشغال نموده است و به همین جهت سؤالات بسیاری پیرامون تعارض علم و دین وجود دارد. به خصوص آنکه نسل امروز تواناییهای علم را در حل بسیاری از مشکلات پیش روی بشر دیدهاند و به همین جهت محصول این نگرش، سست باوری و تردید نسبت به کارایی دین خواهد بود.
به همین جهت تأکید بر پاسخهای سنتی و غریزی، محمل مناسبی در جهت تحکیم جایگاه دین نزد اذهان جوان نخواهد بود. به خصوص آنکه به نظر میرسد سیاست جهانی بسیار مایل است که اسلام را نیز همانند مسیحیت قرون وسطا، دین شمشیر و خشونت تصویر نموده و آن را آیینی ناکار آمد جلوه دهد و همین بمباران تبلیغاتی آنها سبب شده تا از سویی جوانان ما نسبت به دین آبا و اجدادی خود، دیر باورتر و از سویی به سبب خلأهای روحی و معنوی به سوی عرفانهای ادیان دیگر و عرفانهای کاذب جذب شوند.
به واقع مبلغان دینی ما در ارایه جواب اقناعی به جوان مسلمانی که بیشتر از آنکه پرسشهایش در خصوص شکیّات نماز باشد، پیرامون این است که من از کجا آمدهام و به کجا میروم، چه پاسخهای قانعکنندهای دارند؟ آن هم در زمانهای که سیل تهاجم افکار و اندیشههایی که یک ذهن جوان و نوجوان را بین زمین و آسمان معلّق نگه میدارند و به او فرصت هیچگونه اندیشه و تحقیقی را نمیدهند تکلیف چیست؟
حکایت مشهوری از شیوه استدلالی خداشناسی نیوتن، مکتشف مشهور وجود دارد که بیانش خالی از لطف نیست. میگویند:
« نیوتن دوستی داشت که اعتقادی به وجود خالق و صانع نداشت و همچون سایر مادی گرایان معتقد بود که همه موجودات و از جمله انسان به طور اتفاقی به وجود آمدهاند و نه بر اساس حکمت و علیت. نیوتن تلاش فراوانی کرد تا او را به وجود خالق موجودات رهنمون سازد اما وی به هیچ وجه موضوع را نمیپذیرفت. تا اینکه روزی نیوتن چارهای اندیشید و یک ماکت زیبا از ماه و خورشید و سایر کرات ساخت و آنها را به شکل منظومهای در کنار هم قرار داد. سپس از دوست خود دعوت نمود که به دیدن وی برود. آن فرد پس از دیدن ماکت مزبور به وجد آمده و اظهار شگفتی نمود و گفت آیا اینها را تو ساختهای؟ نیوتن پاسخ داد: خیر، این کار من نیست، بلکه به صورت اتفاقی به وجود آمدهاند و من به صورت ناگهانی آنها را در اتاق خود مشاهده نمودم. دوست نیوتن خندید و گفت: مگر چنین چیزی امکان دارد. نیوتن نیز پاسخ داد: اگر بنا به عقیده تو خلقت این جهان و همه کائنات با همه ظرافت ها و پیچیدگی آن بر اساس اتفاق است، پس چرا این موضوع کوچک و فاقد کارکرد چنین نباشد؟»
و این یک استدلال بسیار ساده و محکم و عقلانی در راه اثبات وجود خالق و صانعی داناست.
علت آنکه خداوند عقل انبیا را از دیگران بالاتر قرار داده و چشم ضمیر آنان را به علوم مختلف باز نموده، به خاطر آن است که مردم را بر موازین عقل و علم و عواطف، رهبری نمایند. این نکته ظریف، بیان این واقعیت است که مبلغ تا زمانی که از منظر علمی و دانش های مختلف: فقهی، اصولی، کلامی، حدیث و رجال، تاریخ اسلام، منطق و حتی علومی نظیر فلسفه، روان شناسی، جامعه شناسی، ارتباطات و مخاطب شناسی و نیز اطلاعات ادبی و هنری در طراز و مقیاسی برتر از مخاطبین خود قرار نگرفته باشد، نخواهد توانست افکار و توجه آنان را نسبت به وظیفه خویش، یعنی عمل تبلیغ جلب نماید. به ویژه آنکه در عصر کنونی با حضور و وجود مطبوعات، جراید، رادیو و تلویزیون، سایت های اینترنتی، مجامع مختلف عمومی و گروه های مردمی (ngo)، سطح آگاهی و اطلاعات و معلومات عمومی تا حد بسیاری افزایش یافته است. براین اساس تنها بسنده نمودن به پاره ای علوم سنتی و عدم تسلیح به معلوماتی افزون بر مخاطبین و عدم وجود بیانی شافی و براهین کافی، برونداد و ماحصل مطلوبی را در پی نخواهد داشت.
« در هر زمینه ای که کسی می خواهد حرف بزند، باید از مخاطب خود با سوادتر باشد. یکی از دوستان می گفت: در یکی از خوابگاه های دانشجویی هستم، کسی پای صحبتم نمی آید و وقتی هم می آیند، احساس می کنم که کسی حرف های مرا قبول نمی کند، احساس می کنم که قلب هایشان سیاه شده است. گفتم ممکن است بعضی از آنها قلب هایشان سیاه شده باشد ولی یک مشکل دیگر هم هست و آن، اینکه ممکن است کسی که پای منبر شما نشسته از خود شما با سوادتر باشد . آن چیزهایی که تو می گویی و خیال می کنی خیلی حرف های مهمی است، او آنها را می داند و به طور کامل هم شنیده است. جواب و روش را هم خوانده است. او با خود می گوید: این شیخ چه دارد می گوید ؟ کاش زودتر حرف هایش را تمام کند و نمازش را بخواند. ما باید از مخاطب خود بیشتر بدانیم، متعاقب آن باید یک سیر مطالعاتی قوی داشته باشیم. من معتقدم مبلغ عین مدرس است باید مدام برنامه کتابخوانی داشته باشد. باید صدها کتاب خوب تهیه و فهرست کند و بخواند.» [16]
« نسل امروز و نوعاً تحصیلکرده ما را اکنون دلیل و برهان منطقی و نیز متأثر از شیوه های روان شناختی، انسان شناختی و معرفت شناختی اغنا می کند و تبلیغ خطابی اینک در او کمتر است. این نسل اطلاعاتی گسترده در زمینه های متنوع و مختلف دارد و نیز به منابع اطلاعات داخلی و خارجی به سهولت دسترسی دارد، تن به نصیحت های سنتی نمی دهد، بیشتر حقگراست تا دنباله رو، بی عدالتی را بر نمی تابد ، پرسشگر است و از مبلغ استدلال می خواهد و پرسش های او بیش از آنکه صبغه فلسفی از نوع فلسفه اولی و یا به تعبیری دیگر حکمت الهی مرسوم داشته باشد، صبغه جامعه شناختی و کلامی، به ویژه در مقولات کلام جدید دارد.» [17]
از سوی دیگر اگر بپنداریم که وظیفه مبلغ دینی در راستای دو اصل واجب امر به معروف و نهی از منکر، قرار دارد، آنگاه التزام مبلغ را در دریافت فهم عمیق و وسیع معروف و منکر خواهیم یافت. امام خمینی1 در این زمینه بیان مصرحی دارند: «والعلم شرط الوجوب کالاستطاعه فی الحج» ؛[18] علم و دانایی شرط واجب شدن امر به معروف و نهی از منکر است ، همانطور که استطاعت و توانایی ( مادی و انسانی ) شرط وجوب حج است.
نکته دیگری که ذیل عنوان علم و دانش مبلغ، قابل ذکر و تأمل است آن است که اگر مبلغ علم بیاموزد و آگاهانه و عالمانه به تبلیغ اسلام بپردازد، کار او کاری پیامبرگونه قلمداد می شود، چنانکه پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم می فرماید:
« من جاء الموت و هو یطلب العلم لیحیی به الاسلام ، کان بنیه و بین الانبیاء درجة واحدة فی الجنة »[19]
کسی که در بستر مرگ قرار گیرد و درحال کسب علم و دانایی باشد، بدین منظور که با علم و دانش خویش و با تبلیغ خود، اسلام را احیا کند و انتشار دهد، در بهشت جاودان میان او و پیامبران یک درجه فاصله بیشتر نخواهد بود.
افزون بر این قرآن کریم و پیشوایان دینی از تبلیغی که بدون علم و دانش و بدون منطق و برهان باشد، به منظور پیشگری از خطرات و گاهی ضایعات جبران ناپذیر ناشی از آن جلوگیری کرده است.
« لاتقف ما لیس لک به علم ان السمع و البصر و الفؤاد کل اولئک کان عنه مسؤلا »[20]
بدانچه علم نداری تکیه و اعتماد نکن، چه اینکه وسیله شنوایی و بینایی و دل ها، همه سراسر مورد مؤاخذه و بازخواست قرار می گیرند.
امام صادق علیه السلام نیز می فرماید:
« ان من اجاب فی کل ما یسئل عنه فهو المجنون » [21]
به درستی که، هر کس در هر چه از او سئوال می شود، جواب بدهد، وی مجنون خواهد بود.
براین اساس، بیان و ادعای بدون علم و دانش، مسؤولیت، بازخواست و عقوبت به دنبال دارد و نیز پاسخ دادن در همه چیز با توجه به اینکه عموماً افراد نمی توانند دانای به همه مسائل باشند، یک روش غیر معقول و غیر متعادل است.
هماهنگی عقل با گفتار
« یا ایها الذین امنوا لم تقولون مالا تفعلون »[22]
ای کسانی که ایمان آورده اید، چرا چیزی می گویید که در مقام عمل خلاف آن می کنید.
حضرت امام صادق علیه السلام نیز در این خصوص چنین فرمود:
« کونوا دعاة الناس بغیر السنتکم لیرو منکم الورع و الاجتهاد و الصلاة و الخیر و ان ذلک داعیة»[23]
مردم را به غیر زبان هایتان به سمت دین دعوت نمایید برای اینکه مردم، ورع و تقوی و نماز و کار نیک را از شما ببینند و همانا دعوت واقعی چنین است.
امام صادق علیه السلام همچنین در بیان دیگری عدم تطابق علم و عمل علما و عدم پایبندی ایشان را به آنچه برای مخاطبین خویش در قالب موعظه و تبلیغ دین بیان می دارند، مورد اشاره قرار داده و فرمودند:
« العالم اذا لم یعمل بعلمه ذلت موعظته عن القلوب کماینزل المطرعن الصفا »[24]
عالم اگر به علم ودانش خود عمل نکند، موعظه های او از دل ها می لغزد و بر دل نمی نشیند، همانطور که باران از کوه صفا می لغزد و برروی آن کوه صاف نمی ماند.
در همین راستا پیامبراسلام صلی الله علیه وآله وسلم نیز خطاب به ابوذر از اصحاب نزدیک خویش که در راه تبلیغ دین مبین اسلام زحمات فراوانی را متحمل شد، چنین فرمودند :
« یا اباذر مثل الذی یدع بغیر عمل، کمثل الذی یرمی بغیر وتر »[25]
ای ابوذر، مثل کسی که مردم را به دین دعوت می کند اما خود اهل عمل نیست، مانند کسی است که تیراندازی می کند بدون اینکه کمانی داشته باشد.
آقای رحیم پور ازغدی، در بخشی از سخنان خویش که پیرامون تأثیرگذاری مبلغان دینی در عرصه تبلیغ بیان نموده به مطالبی در خور توجه و قابل تأمل اشاره نموده است؛ ایشان خطاب به مبلغین محترم چنین می گوید:
« دارید به مردم می گویید مسیر زندگی تان را آن طور که من می گویم تنظیم کنید. یعنی از مردم مطالبه ای بزرگ می نمایید. آن مخاطب هم با خودش می گوید اولاً آن راهی که می گویی چرا خودت از آن راه نمی روی؟ اگر واقعاً قبول داری این راه سعادت است، تو که لباس خودت آتش گرفته و به ما می گویی آتش خانه ات را خاموش کن، اگر راست می گویی، اول آتش لباس خودت را خاموش کن. اینها حرف هایی است که مردم به زبان نمی آورند اما در دلشان هست و بر همان اساس هم گوش کرده و بر همان اساس هم عمل می کنند. گاهی ما حرف های زیادی می زنیم، حرف های خوبی هم می زنیم اما کسی گوش نمی کند یا گوش می کنند اما نمی شنوند، فکر می کنیم هر کس گوش می کند، می شنود و هر کس به ما نگاه می کند، ما را می بیند.
حرف های حساب گاهی شنیده می شود، گاهی شنیده نمی شود. حرف های ناحساب هم با اینکه ناحساب هستند، گاهی شنیده می شوند. خیلی تأثیر دارد که چه کسی سخن می گوید و چه می گوید.
ما تا شروع به سخن گفتن کنیم مردم می فهمند که این آخوند راست می گوید یا دروغ. این آخوند خودش دین دارد و معتقد به حرف هایش هست یا دین ندارد و شغلش این نیست و کار دیگر گیر نیاورده و آخوند شده است. یا این آسان ترین راه برای آقایی کردن بوده است. چون، سرمایه ای را که تمام انبیا و اولیای خدا و تمام شهدا و صالحین در تاریخ تحصیل نموده اند با نشستن روی منبر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم، آن را برای خود مصرف می کنیم چون به مردم که انبیا و شهدا را قبول دارند، می گویید من نماینده آنها هستم؛ معنای این حرف آن است که ای مردم، نگران نباشید اگر انبیا و اولیا نیستند، من هستم. این خیلی ادعای بزرگی است و پاداش بزرگی نیز می تواند داشته باشد. از طرفی هم خیلی خطرناک است و خیلی دین ها با این ادعای بزرگ بر باد رفته است. ما خیال می کنیم تبلیغ، دانستن فنون سخنرانی است اما این فقط یک بخش قضیه است.
مردم حتی در دورافتاده ترین روستاها هم قضاوت می کنند که فلانی دیندار است یا بی دین. یکی از مفاسدی که قرآن درباره کشیش ها و رهبان ها ذکر کرده و آنها را متهم می کند، فساد مالی آنهاست یعنی اینکه آخوند نباید رشوه گیر و مادی باشد. آخوندی که در خدمت سرمایه دارها و پولدارها باشد و به خانه آنها رفت و آمد کند و سر سفره آنها بنشیند، دینی را که معرفی می کند به درد همان سرمایه دارها می خورد، امضای شریعت را بر کارهای آنان می زند. برای یک آخوند نشستن در خانه گرانقیمت و سوار شدن بر ماشین گرانقیمت روا نیست. می دانید چقدر از جوان ها به واسطه اینگونه مسائل بی دین شده اند؟» [26]
بدون تردید ایمان داشتن به یک نظر و عقیده، سبب عمل نمودن به آن می شود. براین اساس در برخی روایات، ایمان، همان عمل تلقی شده است. امام صادق علیه السلام درخصوص ایمان چنین فرمود:
« الایمان ان یطاع الله فلا یعصی »[27]
ایمان، عبارت از این است که خداوند پرستیده گردد و معصیت نشود.
بنابراین عقیده ای که نتوانسته باشد در وجود مبلغ دین اثرگذار باشد و در او تحولی ایجاد نماید، چگونه می تواند دیگران را متحول سازد. این مسئله امری کاملاً بدیهی است که اگر آموزه های دینی تنها در قالب مجموعه ای به نام قرآن توسط پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم ابلاغ می گردید، بدون آنکه مردم تجسم این آموزه ها را در رفتار ایشان ببینند، گستره پذیرش اسلام توسط مردم چه در زمان حیات ایشان و چه پس از آن به این حد از وسعت و اقبال نمی رسید. اخلاق و اعمال پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به واقع تجسم کامل آموزه های قرآن بود. چنانکه خود قرآن در این خصوص فرموده است:
« فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظاً غلیظ القلب لانفضوا من حولک »[28]
به رحمت خداست که با مردم نرمخو شدی و اگر تندخو و سخت دل بودی، مردم از اطراف تو پراکنده می شدند.
و یا در آیه ای دیگر آمده است:
« لقد جائکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم بالمومنین رؤف رحیم »[29]
پیامبری از خودتان به سوی شما آمد که مشقت شما بر او دشوار است و بر سعادت و خوشبختی شما آزمند است و به مؤمنان رؤوف و مهربان است.
اینها صفاتی است که قرآن کریم آنها را عوامل پیروزی پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم به حساب آورده است. همچنین در تکمیل این بحث، گفتاری بلیغ و مستوفی از امیرالمؤمنین علی علیه السلام را نقل می کنیم که مبیّن راه و روش مبلغان دینی در زمینه عامل بودن آنان است.
« من نصب نفسه للناس اماماً فلیبدا بتأدیب نفسه و مؤدب نفسه احق بالاجلال من مؤدب الناس و معلمهم »[30]
هر کس خود را در مقام امامت مردم قرار دهد، باید به تأدیب و تربیت خود آغاز کند و کسی که ادب کننده خویشتن است به تجلیل و احترام سزاوارتر است از کسی که ادب کننده و معلم مردم است.
علیرغم تمامی این توضیحات و توصیفات، متأسفانه یکی از بزرگترین آفت های تبلیغ دینی در حیطه وظایف مبلغان و روحانیون، عدم تطابق گفتار و عمل است، به گونه ای که هر گاه بر منبر و جایگاه وعظ و خطابه تکیه می زنند، از زهد و خویشتن داری سخن به میان آورده و از صابران در برابر شهوات و نفسانیات و مصائب سخن می گویند خلایق را به قناعت و شکرگذاری در برابر خالق فرا می خوانند، توجه به حال همنوعان و مؤمنین و دستگیری از آنها را توصیه می نمایند و از گذشت و ایثار می گویند اما به هنگام عمل همواره به دنبال اباحه می گردند و خود را برای انجام مستحبات به زحمت نمی اندازند، بنابراین چرا چیزی را که در شرع برای آنان مباح شده بر خود حرام کنند.
اما آنها هیچ یک از اینها را به کار نمی بندند و در منجلاب خودخواهی غوطه ور می شوند و در مطالبه حق خود یا آنچه حق خود می دانند، شدت عمل به خرج می دهند و در هیچ چیز مسامحه و گذشت نمی کنند؛ زیرا حق مسلم آنهاست و شرعاً حرام نیست که مطالبه کنند اما رفتار آنها در برابر مردم چنین است که اینها بر انسان، مستحب است و قیام بر آنها واجب نیست... از این رو هنگامی که در معاشرت ها و معامله، به اخلاق آنها نزدیک می شوی، می بینی که غضب و شدت و سختگیری به مرحله ای می رسد که به هیچ وجه با مدارا سازگاری ندارد. بدین ترتیب چنین رفتاری زندگی آنها را فرا می گیرد و آنها را از ارزش های معنوی عریان می سازد و مبدل به انسانی می شوند که با موعظه ها و ارشادات خود، مردم را سحر می کنند تا آنها را در گرایش به دین به سر شوق آورند اما مردم که در زندگی و رفتار او اثری از دین مشاهده نمی کنند، از او دور می شوند.[31]
همچنین در حدیث دیگری از امام صادق علیه السلام می خوانیم که فرمود:
« یعنی بالعلماء من صدق فعله قوله و من لم یصدق فعله قوله فلیس بعالم »[32]
عالم کسی است که کردارش، گفتارش را تصدیق کند و هر کس عملش، گفتارش را تصدیق نکند، عالم نیست.
عام نادان پریشان روزگار به ز دانشمند ناپرهیزگار
کان به نابینایی از راه اوفتاد وین دو چشمش بود و در چاه اوفتاد[33]
از آنچه تاکنون گفته شد چنین بر می آید که گفتار مبلغ هنگامی می تواند ثمربخش باشد که در اعمال وی نیز انعکاسی بارز و متلازم داشته باشد و این امر محقق نمی شود مگر آنکه مبلغ ابتدا سویدای قلب خویش را از سودای عشق آفریدگار مشحون سازد. آیینه زمانی می تواند عیوب دیگران را به نمایش گذارد که خود عاری از زنگار و غبار باشد.
قرآن کریم می فرماید:
« اتامرون الناس بالبر و تنسون انفسکم »[34]
آیا مردم را به خوبی دستور می دهید، در حالی که خودتان را فراموش کرده اید.
مبلغی که طرفدار و همنشین دنیاطلبان باشد، نمی تواند در راه خودسازی خویش قدم بردارد، به همین دلیل است که خداوند متعال دستور به اعراض از دنیا پرستان می دهد و می فرماید:
« فاعرض عن من تولی عن ذکرنا و لم یرد الا الحیوة الدنیا»[35]
پس از کسی که از یاد ما روی بر می گرداند و چیزی به جز زندگی دنیایی نمی خواهد، دوری کن.
برای دلنشین بودن کلام، نیاز به محبوبیت اجتماعی است به همین خاطر حضرت ابراهیم علیه السلام، برای فرزندانش دعا می کند:
«فاجعل افئده من الناس تهوی الیهم»[36]
مردم را مشتاق آنان کن و این محبوبیت در سایه ایمان و عمل صالح به دست می آید.
« ان الذین امنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن وداً » [37]
کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند، خداوند رحمان محبت آنها را در دل ها می افکند.
انسان خود ساخته ای که اعمال خوب در وجودش ملکه شده است، تک تک اعمالش تبلیغ دین خداست.[38]
تبلیغ و فطرت
وجود انسان به صورت فطری همچون کویری تشنه همواره در آرزوی بارانی است تا بذر ایمان بر شورهزار روح او روییدن آغاز کند. بدون تردید یکی از بهترین و مطمئنترین راههای اثبات وجود خداوند، ارتباط درونی و نیایش است.
« وَ اِذا سَاَلَکَ عِبادی عنّی فاِنّی قریبٌ اجیبُ دَعَوَهَ الدّاع اِذا دَعان فَلیَستَجبُو الی وِلْیُؤمِنوا بی لَعَلَّهُم یرشُدُونَ »
آنگاه که بندگان من از دوری و نزدیکی من از تو پرسند، بدانند که من به آنها نزدیک هستم. هر کسی مرا بخواند دعایش را اجابت میکنم. پس دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان آورند تا به سعادت راه یابند.[39]
ذوق باید تا دهد طاعات بر مغز باید تا دهد دانه شجر
دانه بیمغز کی گردد نهال صورت بیجان نباشد جز خیال[40]
«مهاتما گاندی»، رهبر فقید هند به همه آدمیان از هر فرهنگ و قوم و نژاد توصیه میکند: «روز خود را با نیایش آغاز کنید و آن را چنان با روح خود درآمیزید که تا غروب همراه شما بماند. روز خود را با نیایش به پایان برید تا شب را در آرامش و بدون دیدن رؤیا و کابوس به صبح برسانید. درباره شکل و ظاهر نیایش نگرانی به دل راه ندهید، مشکل آن هر چه باشد باید ما را به سوی مصاحبت با خدا سوق دهد. شکل نیایش مهم نیست، مهم آن است که به هنگام خارج شدن واژههای نیایش از دهان، روحمان سرگردان و بیتمرکز نباشد.»[41]
جوان از خود میپرسد؛ در حالی که خداوند از نیازهای ما آگاه است پس چرا باید دعا کنیم؟ عالمی میگوید: «دعا نمیکنیم تا به خدا بگوییم چه میخواهیم بلکه دعا میکنیم تا خود را برای آنچه میخواهیم مهیا سازیم.»
برای انسانهای شریعت گریز این عصر، نیایش، بهترین و کارآمدترین ابزار حصول هدف و معنا در زندگی است؛ گویی هر چه نیایش با شکوهتر برگزار شود، عمق زندگانی و مفهوم آن عظمت بیشتری مییابد. نیایش در واقع نوعی انضباط روحی و تقیّد معنوی و متافیزیکی است که برای تعالی بسیار ضروری است و در واقع فصل ممیز انسان از حیوانات است. در واقع همان عنصری است که بسیاری از خلأهای دنیای مدرن امروز را پر میکند و آرامش زایل شده را به روح سرگشته بشر برمیگرداند. بنابراین چه خوب است که مبلغین از این ساز و کار بسیار تأثیرگذار در هدایت نسل جوان بهرهی کافی و وافی ببرند و شیرینی و لطافت دعا و راز و نیاز با حق تعالی را به کام تشنهی جوان بنوشانند.
«کوچکترین شکی ندارم که مشاجرات و منازعاتی که امروز فضای زندگی ما را انباشتهاند، ناشی از فقدان روح نیایش حقیقیاند. میدانم به این جمله ایراد خواهید گرفت که میلیونها هندو، مسلمان و مسیحی همه روزه مراسم نیایش خود را به جا میآورند، پس چگونه است که چنین نمیشوند؟ من نیز به این دلیل که اندیشیده بودم چنین اعتراضی را مطرح میکنید در جمله خود عبارت نیایش حقیقی را به کار بردم، خالی شدن جان جامعه از روح یک نیایش حقیقی و قرار گرفتن آن در پس پرده تزویر و نفاق، جنگ و خشونت میآفریند.»[42]
بر همین سیاق ایام پر حلاوت ماه مبارک رمضان و روزهداری این ماه، فرصتی بسیار مغتنم برای رجعت فطری به دین و دینداری است. خاصه آنکه روح جوان از چنان پاکی و آمادگی برخوردار است که هر مبلغ آگاه با درایت و احاطه بر عناصر تبلیغی بر سبیل اغتنام خواهد توانست جوانان بسیاری را به زنجیرهی دینداران و نیایشگران پیوند دهد. بنابراین با توجه به تأثیر غیرقابل انکار ایام رمضان بر ذهن و روح جوان مسلمان، کسب حداکثر آمادگی و بهرهمندی از تمامی قابلیتهای ذهنی و معنوی توسط مبلغ در انجام رسالت مقدس و خطیر او جهت هدایت جوانان پاک نهاد این مرز و بوم، کاری بس مأجور و مثاب نزد خداوند سبحان خواهد بود. انس با قرآن کریم و تأثیر جوهره پاک و بدیل کلامالله بر جانمایه مخاطب و بهرهمندی از ادعیه زاکیهی فراوانی که قرائت آنها در این ماه توصیه شده است، از مهمترین ساز و کارهای تبلیغی محسوب میگردد.
نکته دیگر؛ تبیین و تشریح اثرگذاری مکانهای مقدس جهت انجام دعا و عبادات است. به عنوان مثال مسجد به عنوان مکانی مقدس، به دور از هیاهو و جنجال و جامع جمیع عناصر لازم جهت ایجاد ارتباط با خالق است و از کاریزمای مکانی بسیار خوبی برخوردار میباشد.
جریان شناسی و آگاهی به مسائل روز (شناخت مقتضیات زمان)
باید قبول کنیم که بسیاری از مردم، روحانیت را سند دین می دانند و دین خود را از آنان می گیرند و همانگونه که پیرامون هر مقوله می بایست به متخصص آن رجوع کرد، درخصوص آموزه های دینی نیز عامه مردم ، روحانیت را مرجع دینی محسوب نموده و به آنان رجوع می کنند. خاصه آنکه دین بر خلاف بسیاری از رشته های علمی ، استدلال پذیر نمی باشد و یا حداقل آنکه بسیاری از احکام دینی در قالب دلیل و برهان و استدلال نمی گنجد؛ بر همین اساس، ضعف در دینداری مردم را شاید بتوان به نوعی به تکاسل و سکونت مبلغان دینی نسبت داد.
توجه صرف به مبانی سنتی تبلیغ دینی و بسنده نمودن به مضامین و متون گردآوری شده سلف و غافل شدن از تعمیق و توسیع آگاهی ها و ارتباط های نظری و فکری حتی در روستاها و قصبات دوردست و باورپذیری این مسئله که پیشرفت اعجاب انگیز علوم در سده اخیر، میل و گرایش نسل های جوان را به پذیرش مستدل و مدلل هر مقوله بیشتر نموده است.
گام نخست نوسازی تبلیغی آن است که مبلغین بدین نکته بسیار مهم و کلیدی توجه کنند که نسل امروزی به واسطه اطلاعات وسیع و متنابهی که در اختیار دارد، بسیار خوب می فهمد و نسبت به نسل های پیشین بیشتر و بیشتر از سن خود از حقایق آگاهی دارد. بنابراین راه گفتمان امروز بیش از توجه کردن به باید ها و نباید ها، پرداختن به هست ها و نیست هاست؛ بر این اساس مبلغ می بایست که جامعه را به خوبی بشناسد و سخنان خود را با برداشت دیروزی خود بیان نکند. نسبت به هجوم فرهنگ بیگانه از پنجره های ماهواره، اینترنت، مجلات، پوسترها، مکاتب عرفانی و شبه عرفانی به درون خانواده ها و در بین جوانان هم عصر خود شناخت کامل داشته باشد.
« اگر حوزوی ها الگوی مناسب و دلپذیر برای دختران و پسران ارائه نکنند، بیگانگان در چهره های دلربا و فریبا این نیاز را برآورده می سازند و فوج فوج جوانان را به سرایی آراسته و پرجاذبه می برند که پشت آن پرتگاه ارزش ها و قربانگاه قداست ها خواهد بود. نوع پوشش، سبک آرایش و ابزارهای تفریحی و شادی بخش امروز جوانان ما، همگی نشان از چنان سرای پر آیینه و پرزرق و برق دارد. درک این ویژگی که جوانان شیفته شهرتند تا جایگاه شایسته ای در جامعه بیابند و در پی آنند که با حضور در تیم های ورزشی ، مرز شهرت خود را از کشور شکافته به شهرت جهانی دست یابند و با دیدن عکس خود در روزنامه ها و مجلات به خوشبختی واقعی دست یابند، روحانی امروزی را صاحب نگرشی نو می کند تا نخست به تحقیق درباره نوع درد پرداخته سپس به درمان رو کند و گاه با ارائه شیوه های جایگزین، این عطش کاذب را با شهد شیرین بینش سیراب نماید تا پس از چندی تمامی این خواسته ها، کودکانه و بی ارزش شود و دستیابی به قله سعادت و خوشبختی از سویی دیگر ممکن گردد.
جوان امروز، دین امروزی و سخنان شیرین و پر جاذبه را می طلبد و بیشتر از تعبد صرف و خموش عابدانه به پرسش و کنجکاوی از حکمت ها و فلسفه های احکام رو می کند. از این رو روحانی امروزی خوش فکر، شیرین سخن، خنده رو و پر معلومات را می پسندد. به کسانی که آموزه های مذهبی را در قالب جلوه های امروزی ارائه دهنده شناخت شفافی نسبت به زمان و مکان داشته و هیچگاه آمرانه سخن نگویند، عشق می ورزد. در روزها و نشست های نخست، هیچ گرایش قلبی به مبلغ نشان نمی دهد، بلکه او را می آزماید و با دقت در گفتار و رفتار روحانی به دنبال گمشده خویش است.
ابتدا با ذره بین عشق و اندیشه، به کوچک ترین حرکات و کلمات با وسواس می نگرد و پس از پسندیدن، دل در گرو سخنان و گفته ها می سپرد. به تواضع و یکرنگی اهمیت بسیاری می دهد. به پیشوایی که رهبر خود را نوجوان سیزده ساله نامید، افتخار می کند و به کسانی که فهم امروزی نسبت به مسائل جوانان و جامعه دارند، می بالد.
اما واقعیت رشد و پذیرش بی چون و چرای وسایل ارتباط جمعی از سوی جوامع مختلف بشری امری انکارناپذیر است که می بایست از سوی سامانه تبلیغ دینی و مبلغان مورد توجه ، تجلیل و تأمل مکفی قرار گیرد.
تبلیغ دینی و جوانان
جوان و معنویت
میان نیروهای تغییردهنده شخصیت در دنیای خارج و هسته مرکزی وجود انسان (فطرت)، تباین رو به گسترش وجود دارد. این دو ممکن است روزی متقابلاً به انهدام یکدیگر روی آورند مگر آنکه جهان ارزشها به جهان عادی تفوق یابد. برای ایجاد الزام معنوی در میان نوجوانان و جوانان باید آنان در معرض اندیشههای بزرگ و ظهور اندیشههایی قرار گیرند که بشریت را به مدارج عالی روحی و اندیشههای مربوط به ارزش اساسی و آزادی فردیت و مسؤولیتپذیری اجتماعی، مهربانی و دلسوزی ارتقاء داده شده است.[43]
مسئله بسیار مهم در ارتباط با هدایت نسل جوان، آن است که حرکت به سوی ارزشهای معنوی باید آزادانه و به دور از اجبار باشد. بنابراین تحکم و تأکید در تحریک فرد به سوی ارزشها منجر به تحقق تربیت صحیح نیست چرا که حرکت آزادانه و بر اساس اختیار به سوی ارزشها بر اساس «لااکراه فی الدین» هماهنگ است. خداوند اجباری در حرکت انسان به سوی نظام ارزشی قرار نداده است چرا که در این صورت، اختیاری برای انتخاب او قائل نمی گردید و حتی میبینیم که به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم میفرماید: «پیامت را ابلاغ کن خواه پذیرفته شود یا پذیرفته نشود.»
همچنین علاوه بر آگاهی و درک صحیح از به کارگیری ابزار نوین و آشنایی با فلسفه و ساختار آن در خدمت اهداف دینی (و نه صرفاً همتراز و هم راستا با مبلغان فرهنگی بیگانه که تعهدی در قبال اصلاح و هدایت مخاطب نداشته و حتی آنان را به سمت ارزشزدایی، معناگریزی و مادیگرایی سوق میدهند) شیوه هدایت و تبلیغ نیز از مباحث و محورهای بسیار مهمی است که میتواند منجر به ارزشپذیری و یا ارزشگریزی جوانان شود. به عنوان مثال؛ هرگاه مبلغ پیش از آنکه از رحمت و مغفرت الهی سخن بگوید و بشارت و تبشیر را مورد علاقه و توجه قرار دهد، از وجه عذاب و تنذیر و ترساندن بهره جوید و به جای آنکه رویهای مثبت را پیشه سازد، منفیبافی و تلخنگری را مشی خود قرار دهد، مخاطب جوان او که سرشار از انگیزه، شور و نشاط و انرژی است احساس نزدیکی و تعامل نخواهد نمود و تمایلی برای پذیرفتن این نوع وعظ و هدایت نشان نخواهد داد.
حضرت امام خمینی (ره) که همواره نسبت به تربیت و پرورش جوانان و توجه به دوره جوانی و اثرمندی شگفتانگیز این دوره از زندگی در تزکیه و تنقیح روح تأکید فراوان داشتند و براساس همین شناخت و درک صحیح از فقرات و درجات روحی، ارتباط عاطفی بسیار خوبی با نسل جوان دوره خود داشتند، معرفتی عالمانه از شخصیت جوان ارائه دادهاند. ایشان در قسمتی از سخنان خویش جوانان را چنین توصیف نمودهاند:
«تأثر قلبی و تصور باطنی در ایام جوانی بهتر حاصل میشود؛ زیرا قلب جوان لطیف و ساده است و صفایش بیشتر و واردات آن کمتر. و تزاحمات و تراکمات در آن کمتر است. پس شدیدالانفعال و کثیرالقبول است. بلکه هر خلق زشت و زیبایی در قلب جوان بهتر داخل میشود و زودتر از آن متأثر و منفعل میگردد و بسیار اتفاق میافتد که حق یا باطل یا زشت یا زیبا را به مجرد معاشرت با اهل آن بدون دلیل و حجت قبول نماید.»[44]
بنابراین پیش از هر تبلیغ دینی ویژه جوانان، شناخت عناصر و مقتضیات ساخت و بافت شخصیت جوان و در پیوستگی با سایر عواملی که در ابتدای این نوشتار مورد اشاره قرار گرفتند از ملزومات اولیه امر تربیت و تبلیغ به شمار میرود و بدون توجه و التفات عمیق نسبت به آنها، بازخورد و برونداد چشمگیری حاصل نخواهد شد.
تربیت و تبلیغ
یکی از تعاریف عمومی تربیت، تلاش در راه شکوفایی استعدادهای انسان است
در زمینه سبکهای پرورش فرزند، روشهای متفاوتی در کتب روانشناسی مورد اشاره قرار گرفته است که برخی از آنها عبارتند از:
الف) سبک مقتدرانه: در این روش، والدین منفعل نیستند و فرزندان، سرحال، بانشاط و با اعتماد به نفس تربیت میشوند.
ب) سبک مستبدانه: والدین به دنبال اطاعت بی چون و چرای فرزندان میباشند و کمتر با فرزند گفت وگو میکنند این کودکان عموماً مستبد، گوشهگیر و ناخشنود هستند.
ج) سبک آسانگیرانه: والدین بیبرنامه هستند و فرزندان معمولاً ناپخته و پرتوقع هستند و بر اعصاب خود کنترل ندارند.
ما خیلی از فرزندان خود را به روش شخصیتهای گلخانهای تربیت میکنیم. گل ها در گلخانه شاداب و سرحال هستند، به محض اینکه آب و هوای دیگری به آنها برخورد میکند، چیز دیگری میشوند. اگر انسان بتواند خود را از محاق مادیت به جهان ارزش برساند و یا او را به این مسیر هدایت نمایند، در واقع تربیت شده است با این توصیف میبینیم که تربیت، نسبت بسیارنزدیکی با مسأله هدایت و تبلیغ دینی دارد؛ زیرا هدف تبلیغ دین نیز چیزی جز هدایت نیست.
اهمیت مسؤولیت مبلغین هنگامی وجه بارزتری مییابد که بدانیم بنا به گفته کارشناسان، توجه به دورههای پرورشی جوان و قوت و ضعف ویژگیهای جوانی در این دورهها، از مسایل حساسی است که در آموزش و پرورش به درستی به آن پرداخته نمیشود.[45]
در حال حاضر در جامعه ما در نهاد خانواده و مدرسه که دو منبع اساسی و مهم در تربیت و اجتماعی کردن فرد محسوب میشوند، توانایی کمی برای پاسخگویی به نیازهای جوان ـ مانند نیاز به احساس استقلال و شخصیتیابی منفرد ـ دارند. در نتیجه فرآیند هویتیابی جوان بیشتر تحت تأثیر نقش و کارکردهای سایر عوامل نظیر گروهها، وسایل ارتباطجمعی و گروههای مرجع (ائمه جماعات و مبلغین) قرار دارد.
نکته دیگر آن است که اوضاع و شرایط غالب در طول شکلگیری شخصیت افراد متفاوت است و همه نوجوانان و جوانان را نمیتوان به یک شیوه و روش عمومی هدایت نمود. هرچند قشر نوجوان و جوان خصوصیات و خلقیات عمده مشابهی دارند که مختص دوره سنی آنان است؛ اما این خصوصیات متأثر از عوامل مختلف خانوادگی، ژنتیکی و وراثت و نیز محیط رشد آنها، از شدت و ضعف برخوردار است. به همین جهت میزان اثرپذیری آنها در برخورد با شیوههای مشابه آموزشی و یا تبلیغی متفاوت خواهد بود.
«پائولو فریره» برای این نظام جدید، اصول زیر را بر شمرده است:
1. اعتقاد به توانایی افراد برای فراگیری، دگرگونی و رهایی خویش از شرایط سرکوب کننده جهل، فقر و استعمار
2. تماس مستقیم فراگیرندگان با واقعیت های خاص زندگی و مسائل مربوط به آن، تجزیه و تحلیل فشارها و محدودیت های تحمیل شده به آنان از سوی ساختار اجتماعی و «ایدئولوژی» رسمی
3. طرد تفاوت های موجود بین «آموزش دهنده» و «آموزش گیرنده» و در نظر گرفتن هر دو به عنوان «فراگیرنده»
4. مشارکت در کوشش های رهایی دهنده[46]
با این توضیحات باید پذیرفت که افزایش جمعیت و نیز پیشرفت بی امان تکنولوژی منجر به آن شده است که ویژگی های فردی، حرفه ای، زندگی جمعی و افکار اعضای جامعه، متنوع و پیچیده تر از گذشته شود؛ چرا که وسایل ارتباط جمعی جدید، خود محصول تکنولوژی نوین است.
«تکنولوژی فرآورده های غیر لازمی را برای برآوردن نیازهای ساختگی انسان می آفریند. علم و آگاهی های غیر ضروری را فراهم می آورد که هیچ ارزش خاصی ندارد و صرفاً محصول توسعه خود به خودی فعالیت های علمی است. در جامعه نوین، پول به صورت حلقه پیوند انسان در میآید و جانشین پیوندهای شخصی مبتنی بر احساسات رقیق می شود و بر اساس روابط غیر شخصی و منجر به منظوری خاص عمل می کند. در نتیجه، محاسبات انتزاعی به عرصه های زندگی اجتماعی، همچنین روابط خویشاوندی یا قلمروی پسندهای زیبایی شناختی می تازد که پیش از این پهنه ارزیابی های کیفی و نه کمی بودند. پول گذشته از فراسوی کارکردهای اقتصادی اش، روح تعقل، حسابگری و احساس غیر شخصی جامعه نوین را تجسم می بخشد. در واقع می توان چنین نتیجه گیری کرد که گسترش روابط نقدی به روابط چپاولگرانه می انجامد و کارکرد اجتماعی را دچار وقفه می سازد.»[47]
امروزه موج سوم در حال دگرگون کردن همه چیز است. تغییر و تحول سریع جامعه، درون انسان ها را نیز به سرعت تغییر می دهد. رسیدن اطلاعات تازه منجر به زایل شدن تصاویر و ادراکات ذهنی قلبی شده و فرد را مجبور به اصلاح داشته های فکری می نماید؛ چرا که اگر اینکار انجام نشود، افراد روز به روز توانایی خود را برای پاسخ به مسائل روزمره از دست می دهند.[48]
امروز جنگ اطلاعات (info – war ) به هدف درازمدت نیرومندی برای نفوذ در امور داخلی، ملی و جهانی تبدیل شده است.
اخلاق فردی مبلغ
ملامحسن فیض کاشانی در بیان حقیقت اخلاص چنین می گوید: «حواریون به عیسی علیه السلام عرض کردند عمل خالص چیست ؟ فرمود: آن عملی که برای خدا انجام می دهی و دوست نداری که هیچ کس تو را به خاطر انجام آن ستایش کند.» [49]
بنا به فرموده پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم:
« العلماء کلهم هلکی الا العاملین و العاملون کلهم هلکی الا المخلصین و المخلصون علی خطر»
عالمان همه در معرض هلاکتند مگر آنان که به علم خود عمل کردند و عاملان همه در معرض هلاکند مگر آنانکه از روی اخلاص کار کردند و مخلصان در خطرند.[50]
مبلغ می بایست اخلاص را از پیامبران الهی بیاموزد چنانکه در قرآن کریم این مطلب مورد تصریح قرار گرفته است:
«و ما اسئلکم علیه من اجر ان اجری الا علی رب العالمین»؛ هیچ مزدی از شما نمی طلبم. اجر من تنها بر پروردگار عالمیان است.[51]
عدم تأثیر بسیاری از خطابه ها و سخنرانی ها ونیز ناکارآمدی برخی از فعالیت های تبلیغی به سبب فقدان اخلاص و توجه به مسائل مادی و یا جنبه های دیگری نظیر کسب موقعیت اجتماعی و پایگاه مردمی که پشتوانه رسیدن به مقام و موقعیت و مناصب دولتی است، می باشد.
« اخلاص؛ روح دین، اساس عبادت و پایه عمل خواننده به سوی خداست.
اخلاص بر هر پرستش کننده ای واجب است تا تنها خدا را متوجه باشد. اما در مورد مبلغان و داعیان، فریضه ای لازم تر و دستگیره ای محکم تر است. هر چه دامنه دعوت داعی گسترده تر باشد، نیاز او به یاد خدا و اخلاص بیشتر می باشد.»[52]
در تاریخ آمده است که امیرالمؤمنین علی علیه السلام در زمان خلافتشان مکرر می فرمود که تا من زنده هستم هر سئوالی دارید بپرسید؛ «سلونی قبل ان تفقدونی.» یک بار شخصی با بیانی جسارت آمیز بر خاست و گفت: «ایها المدعی مالا یعلم و المقلد مالا یفهم انا السائل فاجب»؛ ای مدعی جاهل (العیاذ بالله) و ای کسی که نفهمیده حرف می زنی، من سئوال می کنم تو جواب بده. (قیافه وی شبیه اعراب یهود بود) اصحاب امام علیه السلام به پا خاستند و قصد تأدیب او را داشتند . امام علیه السلام مانع شدند و فرمودند:
« ان الطیش لا یقوم به حجج الله ولا تطهر به براهین الله »
با عصبانیت نمی شود دین خدا را قائم و راست کرد. با عصبانیت برهان خدا ظاهر نمی شود. بعد رو کرد به آن مرد و فرمود: «اسال بکل لسانک و ما فی جوانحک» : بپرس با تمام زبانت هر آنچه در درون داری.
3. عدم توقع از مخاطبان
تبلیغ دین، فعل و انفعالی در راستا و در طول رسالت پیامبران الهی محسوب می شود. چنانکه آن بزرگواران، هیچ اجر و عوضی را در قبال وظیفه و مأموریت خویش مطالبه نمی کردند. از این رو شاید یکی از مهمترین دلایل اثربخشی عمل تبلیغی آنان را در همین گزاره بتوان منوط و مستور دانست؛ «و ما اسئلکم علیه من اجر ان اجری الا علی رب العالمین»[53]
یکی از بدترین آفت ها و مضار تمدن های جدید و دستاوردهای زندگی صنعتی و مدرن انسان ها، توجه به اصل منفعت طلبی است.
قاطبه افراد انسانی در بسیاری از جوامع به تدریج بدین پوستین در افتاده اند که هیچ کاری را بدون محاسبه سود و زیان آن انجام ندهند. به همین جهت، گفتار و رفتار آدمیان آغشته به این خوی و خصلت نا مبارک است. متأسفانه بسیاری از روابط و ارتباطات در بین اقشار و صنوف بر این اساس شکل گرفته است. به همین جهت عدم لغزش مبلغین دینی و همرنگ نشدن با جماعت در این خصال نامقبول، مؤلفه های قابل تأمل و در خور توجه محسوب می گردد.
مبلغ دین تا به هر گاه که تابلوی شعار انبیا (و ما اسئلکم...) را نصب العین و کاربست عمل خویش قرار دهند، از در غلتیدن به آفت موخر مذکور در امان خواهند بود.
4. تواضع
«و لا تمش فی الارض مرحا انک لن تخرق الارض و لن تبلغ الجبال طولا»[54]
و هرگز در زمین به کبر و ناز راه مرو که به نیرو زمین را نتوانی شکافت و به کوه در سر بلندی نخواهی رسید.
امام علی علیه السلام پیرامون این خصیصه نیکو فرمود:
«التواضع سلم الشرف ، التکبر اس التلف»[55]
فروتنی، نردبان شرف و بزرگواری است.
«التواضع یکسوک المهابه»[56]
فروتنی جامه ابهت بر قامت تو می پوشاند.
«التواضع ینتشر الفضیله»[57]
فروتنی فضیلت را منتشر می کند.
«التواضع یرفع»[58]
تواضع و فروتنی عظمت می آورد.
بدون شک تواضع از مهمترین عوامل موفقیت هر مبلغ اسلامی محسوب می شود. این مهم آنگاه از اهمیتی دو چندان برخوردار می شود که جای جای زندگی پیشوایان دینی را متصف به صفت متعالی تواضع می بینیم. چنانکه حضرت عیسی علیه السلام به دست خویش برای حواریون طعام می پخت و پس از غذا دست های آنان را می شست.
و نیز نبی مکرم صلی الله علیه و آله وسلم چنان با تواضع و فروتنی می نشست که گاهی با دیدن این حالت ایشان، برخی از یاورانشان به خود می لرزیدند. چنان ساده و بی آلایش در میان اصحابش می نشست که گویی یکی از آنهاست. به طوری که اگر شخص ناشناس و غریبه ای می آمد، نمی دانست پیامبرصلی الله علیه و آله وسلم کدام است. عاقبت، اصحاب از حضرت صلی الله علیه و آله وسلم خواستند به گونه ای بنشیند که غریبه ها او را بشناسند. بعدها برای آن حضرت سکویی از گل درست کردند تا بر روی آن بنشیند.[59]
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم از احترام بیشتر از حد و تکلف بیزار بود. اصحاب آن حضرت چون می دانستند ایشان ناراحت می شود از جا بلند نمی شدند. مردی به دیدار آن حضرت آمد و از هیبت آن بزرگوار به لرزه افتاد. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم خطاب به او فرمود : «برخود آسان بگیر، من پادشاه نیستم، من پسر زنی از قریشم که گوشت خشک می خورد.»[60]
5. حسن خلق
«فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظاً غلیظ القلب لانفضوا من حولک»[61]
رحمت خدا تو را با خلق مهربان و خوشخوی گردانید و اگر تندخو و سخت دل بودی، مردم از گرد تو متفرق می شدند.
پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله وسلم این صفت نیکو را به حد اعلای آن برخوردار بود. چونان که یکی از مهم ترین و محوری ترین ساز و کارهای جذب اعراب شبه جزیره به آیین پاک اسلام، همانا خلق و خوی نیک و سیرت عالی و نرمخویی پیامبر بود. آنچنان که خداوند رحمان نیز در آیه فوق الذکر بر این مهم صحه گذاشته است.
امیرالمؤمنین علی علیه السلام، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را خوش خلق ترین و خوش برخوردترین مردم زمانه خود توصیف فرموده اند. چنانکه رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم، خود نیز فلسفه بعثتش را در اتمام مکارم اخلاقی عنوان فرمود: «بعثت لاتمم مکارم الاخلاق» ؛ مبعوث شدم تا مکارم اخلاقی را تمام کنم.
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید:
«ما یوضع فی میزان امری ء یوم القیامه افضل من حسن الخلق»[62]
فردای قیامت چیزی برتر از حسن خلق و خوش خویی در ترازوی عمل انسان گذاشته نمی شود.
6. آراستگی ظاهر
از جمله سازوکارهای تأثیرگذار در امر ارتباط، به خصوص ارتباط رو در رو یا چهره به چهره که از ملزومات و عناصر قابل بحث آداب سخنوری نیز محسوب می شود، موضوع توجه به وضع ظاهری و آراستگی چهره و لباس می باشد. چنان که این مقوله از بعد تأثیر روانی و عامل جذب و یا دفع مخاطبان سخنور در هر مقام و منصب چه به عنوان سخنران و یا معلم و استاد و یا به عنوان یک مبلغ دین که می بایست مراجعین و مخاطبین خود را تحت تأثیر قرار دهد، قابل مطاله و بررسی می باشد. این مؤلفه از آن جهت که فطرت و جوهره همه آدمیان بالاشتراک زیباخواه و زیباپسند می باشد و نیز از آن منظر که انسان بصورت غریزی نسبت به تعادل و هارمونی التفات دارد، قابل بررسی است. و این تأثیر البته دو جانبه است. یعنی همانگونه که تنظیف و تلطیف ظاهر فرد مرجع و مبلغ، مخاطب را تحت تأثیر قرار می دهد، چنین رویکردی سبب آن می شود تا فرد مبلغ خود نیز از فضای فکری امن تر و مناسب تری برخوردار شده و از مکانت و جایگاه مطلوب تری بر کرسی تبلیغ بنشیند. آن چنان که در خصوص پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم، استعمال عطر و اشتیاق آن حضرت به این خصیصه نیک، به کرّات مورد اشاره قرار گرفته است.
روانشناسان پوشیدن لباس مرتب و نظیف را در ایجاد اعتماد به نفس فرد مؤثر دانسته و معتقدند در چنین شرایطی افراد نسبت به توفیق کاری خویش اعتماد و اعتقاد بهتری خواهند داشت.
روش های جذب نوجوانان و جوانان در محیط تبلیغی
1. مبلغین و مربیان تربیتی می بایست به نکته توجه کنند که نوجوان و جوان خواستار آن است که بر اساس تفکر و برهان عقلی و دلایل منطقی، مطالب و مسائل مذهبی را بررسی و قبول نماید، زیرا مسائل مذهبی، غالباً در این دوره، ارزش واقعی پیدا می کنند و در نظام های زندگی ادغام می شوند؛ لذا نشان دادن واقعیت های دینی به آنها درگرایش بیشتر آنان به مذهب، مؤثر است و تعصبات غلط، باعث سرخوردگی آنان از مذهب و مذهبی ها می شود. بنابراین شیوه ارائه مسائل مذهبی به آنها بسیار اهمیت دارد. باید دانست که چه مسائلی را در این دوره به آنها گفت که دین زده نشوند و در عین حال باید تصوری تطبیقی از آن مسائل با زندگی به دست داد، به گونه ای که مسائل دینی با تجربه و عمل توأم شود تا به سادگی از ذهن نوجوان و جوان محو و خارج نشود و اثرش در رفتار او ثابت بماند؛ یعنی، دین و علم را با هم به آنان تعلیم وآموزش داد. «اشپرانگر» معتقد است که در دوره نوجوانی وجوانی، ارزش های اساسی زندگی به ترتیب اهمیت به صورت قطعی تر و پایدارتر شکل می گیرد و ارزش های حاکم بر فرد، تعیین کننده نوع شخصیت او به شمار می رود.[63]
2. در محیط تبلیغی، دانستن این نکته مهم است که جوان، دوست دارد همواره تصویر مثبتی ازخود داشته باشد. این نگاه مثبت به خود، باعث می شود که او به دیگران نیز نگاهی مثبت داشته باشد و همینطور به آینده خویش! چنین احساس خوشایندی موجب رونق زندگی و نشاط و شادابی روان او می شود و اگر این چنین شد، بهترین زمینه رشد و تعالی فراهم می شود. در چنین شرایطی است که می توان با او ارتباط سازنده برقرار کرد. قبل از به وجود آوردن چنین احساس و تصویری از خود، هرگونه اقدام تربیتی و تبلیغی، نه تنها به شکست می انجامد، بلکه برضد خود عمل می کند و نتایج وارونه ای را به دنبال خواهد داشت. بنابراین، یکی از جلوه های زیباشناسانه هنر تبلیغ، به کاربستن هنر ترغیب است، این مهم زمانی به نتایج مثبت و کارآمدی می انجامد که مخاطب، احساس مثبت و نگرش خوشایند به خود وآینده خویش داشته باشد.
3. برای تقویت روحیه مشارکت مردم در فعالیت های جمعی مسجد، لازم است «تبلیغات صحیح و دامنه داری برای نشان دادن مساجد و بهره برداری های چند منظوره از آن صورت گیرد. سنت بهره برداری چند منظوره از مسجد، ابتکار رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم درصدر اسلام بود. ایشان برای پیشبرد اهداف، مسجد را تبدیل به مرکز تبلیغات کرده بودند؛ چنانچه خود حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم در فضای مسجد به حل و فصل مسائل مسلمانان و تشکیل شوراهای اجتماعی، سیاسی و فرهنگی اقدام می کردند. امروزه نیز وظیفه اسلامی مسلمانان حکم می کند روش پیامبراسلام صلی الله علیه و آله وسلم را در باره مساجد ادامه دهند. دراین باره لازم است امورتبلیغی در مساجد، از سوی ائمه جماعات و مسؤولان مسجد با جدیت و تنوع بیشتر و هدف نشان دادن قدرت معنوی مساجد و جایگاه این پایگاه دراسلام، اتخاذ شود.»[64]
4. هدف هر تبلیغ باید برخاسته از نیاز اصلی و سازنده مخاطب باشد. «هرگونه هدف تراشی، هدف سازی بیرونی و تحمیلی نه تنها اثر فعالیت و اصالت تربیتی آن را از بین می برد؛ بلکه خود به تدریج به ضد آن تبدیل می شود؛ چنانکه اگر کودک از فعالیتی مانند بازی که یک فعالیت طبیعی است و ذاتاً واجد لذت درونی است، از طریق مشوق های بیرونی و پاداش های مادّی تقویت شود، به تدریج لذت های بیرونی، جایگزین لذت های درونی می شود و این فعالیت خود انگیخته را از اصالت تهی می سازد. در ارتباط با رفتارهای دینی و عبادی که خود ذاتاً واجد لذت معنوی هستند. در صورتی که تشویق های بیرونی و به شکل افراطی و مداوم آن افزایش یابد، پس از چندی، اساس و ریشه درونی این گونه رفتارها تضعیف می شود.»[65]
5. در جلسه گفت وگو با جوانان، محورهای مهم زیر مد نظر قرار گیرد:
الف) چگونگی ورود به بحث از لحاظ زمینه سازی و فضاسازی و تحرک اذهان و تشویق مخاطبان برای شنیدن فعال
ب) پیش بینی روش های بازخورد سنجی از مطالب ارائه شده و اصلاح وتقویت روش های تبلیغی
ج) توجه به علائم و نشانه های غیرکلامی مخاطبان، درنحوه دریافت مطالب
د) کیفیت طرح مطالب از نظرپرسش انگیزی و رغبت زایی در فضای جلسه
ه) اتخاذ شیوه مناسب اداره جلسه از نظر روش های گروهی، تعاملی
6. در محیط تبلیغی نباید تنها به یک انگیزه خاص توجه داشت.
«اصولاً بسیاری ازکارهای انسانی مبتنی برچند هدف و منظور است و برای اقدام به آنها باید چند انگیزه با هم انسان را پیش براند.کسی که انگیزه معنوی او چندان قوی نیست که او را به سوی مسجد هدایت کند. انگیزه های سیاسی، فرهنگی یا رفاهی می تواند، تمایل بیشتری برای حضور در مسجد در او ایجاد کند، همچنین کسی که انگیزه های معنوی و فرهنگی در او قوی است و در مسجد حاضر می شود، افزوده شدن انگیزه های سیاسی و رفاهی، دفعات حضور یا کیفیت حضور او در مسجد را افزایش خواهد داد.»[66]
7. دینی کردن جوانان و تبلیغ دین برای آنها، صرفاً در دادن اطلاعات دینی و وادارکردن آنها به حفظ روایات اسلامی وآیات قرآنی، محدود نمی شود، بلکه مهم تر و فراتر از آن، باید هنر زیستن دینی را به آنها یاد داد. زیرا دینداری به یک معنا یعنی زیستن طبق اعتقادات دینی و نه صرفاً داشتن و حفظ کردن مطالب دینی! چه بسا جوانی که از نظر اطلاعات و حفظیات مطالب دینی ضعیف است، اما منش و سیرت او بسیار نیک و متعالی است. کسی که چنین منش و شخصیتی داشته باشد، خود به خود در کسب دانش دینی نیز علاقمند و مشتاق می گردد. مشروط بر آنکه زبان او را به همراه نیاز او بفهمیم و پیام های دینی را بر آن برافرازیم.
8. برجسته ترین نمای زندگی یک جوان، امید به آینده است. جوانان، هنگامی به حال و شرایط موجود خود عشق می ورزند و از اراده و پشتکار برخوردار می گردند که افق آینده خود را شفاف و روشن ببینند. نشاطی که از این امید سر می زند به منزله نیروی محرکه ای برای زندگی و لذت بردن از کار و کوشش می باشد. توجه به این نیاز و متمرکز کردن صحبت ها و مطالب تبلیغی و تربیتی در این محور می تواند در هدایت جوانان، بسیار مؤثر واقع شود. اگر چنین توجهی به جوانان از زاویه آینده نگری و آینده بینی بشود، از بروز بسیاری از انحرافات اخلاقی، اجتماعی جلوگیری به عمل می آید.
9. در محیط تبلیغی، نباید صرفاً به بیان مجازات، توصیف جهنم و کیفر گناه برای نوجوانان و جوانان پرداخت، چرا که با توجه به اقتضائات سنی در این مقطع، آنها گناه یا اشتباهاتی را مرتکب می شوند. باید راه بازگشت و توبه را برای آنان تبیین کنیم تا با اطمینان خاطر، به سرعت از اشتباهشان برگشته و با توبه دوباره به اعمال صالحه برای محو گناه بپردازند. قطعاً بهترین وسیله برقراری ارتباط با خداوند نیز نماز است.این مهم، دقیقاً باید برای آنها تشریح گردد. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله وسلم می فرماید:« هیچ چیز نزد خداوند، محبوب تر از جوان توبه کار نیست.»[67]
10. هر معلم یا مبلغی باید به یاد داشته باشد که به موقع نصیحت کند، به موقع کنار بکشد، به موقع سکوت کند و... این هنر پرهیز، و هنر اقدام نکردن و حرف نزدن، بسی دشوارتر و ظریف تر از هنر صحبت کردن و اقدام کردن و حرف زدن است.کسی که خواهان یادگیری چنین حکمت رازآلودی است، باید از بنیاد، هنری درخشان در سیمای گفتار و کردار خود داشته باشد. البته باید اقرار نمود که کمترکسی است که بتواند در جریان تبلیغ و تربیت، واقعیت را جانشین نصیحت کند! و حکمت سکوت را جایگزین کثرت گفتار نماید.
11. از مهم ترین عوارض کار تبلیغ، در نظر داشتن مقتضیات است. بهره گیری از گفتمان رخ به رخ با جوانان، آثار بسیار مثبتی در روند پذیرش آموزه های دینی توسط آنان دارد.
«برای اینکه بتوانیم به آن مقتضیات، پاسخ صحیح بدهیم، می بایست مختصات را درست، سمت و سامان ببخشیم و به استخدام اهداف انسانی الهی خود درآوریم.لازم است، مناسبات خود را با نسل نو در چارچوب قواعد و شیوه های دقیقی تنظیم کنیم. از ارتباطی منطقی، بارور، نسبی، کارساز و مطلوب با جوان برخوردار شویم.»[68]
12. مربی و مبلغ موفق کسی است که نه فقط به دانش و علم روان شناسی، بلکه به توانایی در درک و دریافت ویژگی های فردی مخاطب که او را منحصر به فرد ساخته است، نیز مجهز باشد. آن کس که خواهان ارتباط فعال و صمیمی با نوجوانان و جوانان است، قبل از آنکه در پی آن باشد که چه مطالب و پیامدهایی را به آنها منتقل کند، باید به فکر چگونگی انتقال آن از نظر جاذبه، کیفیت و قدرت نفوذی آن باشد. رمز بزرگ تبلیغ، نه در تکرار و تعدد پیام که در رسایی و بلاغت آن نهفته است.
13. تبلیغ و شیوه های تربیتی با جوانان باید به گونه ای باشد که آنها را آماده و مهیای برخورد با مسایل زندگی آنان کند.آنچه مهم است، شناخت راه های معنی دار کردن مشکلات زندگی است و نه حذف کردن مشکلات. نوجوانان و جوانان نباید از دشواری های زندگی هراس به خود راه بدهند. هراس واقعی زمانی است که آنها خواهان زندگی بدون رنج و دشواری باشند. چنین تصوری از هستی و خوشبختی، یعنی مرگ تدریجی و فاجعه فرهنگی در نسل آینده ساز یک جامعه.
14. در محیط تبلیغ، قبل ازفعالیت، باید محرک های باز دارنده از محیط درونی و بیرونی مخاطبان، شناسایی و حذف گردد. از جمله عوامل باز دارنده، در فرآیند گوش فرا دادن، اشتغال ذهنی، موانع عاطفی، انتقال شباهت، (عوامل درونی) و یا محرک های محیطی از جمله سروصدا، مزاحمت های مکانیکی و فیزیکی فضای نامساعد وآلوده وار می باشد. قبل از هرگونه اقدام تبلیغی و تربیتی، باید با مخاطب در لطیف سازی وآرام سازی محیط موعظه بکوشیم.
15. در انجام کار تبلیغی از لحاظ روان شناختی و ذهنیت شناسی، فاصله زدایی و جلب اعتماد مخاطب، از
اصلی ترین بایسته های کارآمد سازی مناسبات است. ذهنیت شناسی مخاطب، به این معناست که بدانیم مخاطب ما به چه می اندیشد و درباره ما چگونه می اندیشد. تا وقتی که ذهن مخاطب را نخوانیم، تلاش های ما نه تنها اثر مثبت نخواهد داشت، بلکه اغلب اقدامات ما اثر منفی و معکوس به جای خواهد گذاشت.»[69]
16. در تبلیغ امور دینی باید به این نکته توجه داشت که جوانان، روحیه حساس و دارند. عدم تطابق میان گفتار و عمل در جامعه، زمینه دوری نوجوان و جوان است. آنها کمتر می توانند به تحلیل عمیق بپردازند و مرز میان رهروان حقیقی و منتسبان به «راه» را دریابند. براین اساس، خیانت هیچ کس به اندازه آنان نیست که منتسب به روحانیت دین باشند.»[70]
17. ایجاد ارتباط با مداحان، نوحه سرایان و تمامی کسانی که دارای صوت و لحن خوب بوده ولی ارتباطی با محیط های تبلیغی ندارند. با توجه به اینکه اینگونه افراد، دارای طرفدارانی در میان نوجوان وجوان بوده، اجرای برنامه های ویژه در مناسبت های خاص، برای این افراد، ضمن ایجاد ارتباط با آنها، زمینه حضور طرفدارانشان را نیز فراهم خواهد ساخت.
18. تبلیغ، دو گونه است: هادی و عایق و یا رسانا و نارسانا. رمز هادی سازی تبلیغات، نه در تراکم و فزونی کلمات و صحبت ها، بلکه در کیفیت انتقال است،(حتی اگر بدون کلام هم باشد و تنها با زبان عواطف به زبان اشاره و در نماد نگاه ظهور یابد؛ چرا که گفته اند:
«الکنایة ابلغ من التصریح»
چه بسا کنایه و اشاره ای که ازصراحت هم رساتر و نافذتر باشد.
19. کسی که در مقام تبلیغ کننده قرار می گیرد، باید طوری عمل کند که مخاطب و یادگیرنده، منزلت و پایگاه علمی و معنوی او را به عنوان مرجع و منبع مورد اتکا و اطمینان بپذیرد. بدون فراهم کردن چنین شرایطی و بدون توجه به میزان اقتدار معنوی، نه قدرت سیاسی و فیزیکی، امکان تأثیرگذاری بر مخاطب بسیار ضعیف و ناپایدار خواهد بود.
20. نیاز طبیعی و مشترک انسان ها به ویژه در دوره نوجوانی و جوانی، شنیدن مطالب در قالب داستان و تمثیل و شعر و... می باشد. هر قدر بتوانیم پیام های تبلیغی را از طریق سر گذشت شخصیّت ها و داستان های آموزنده، آن هم به شیوه های جذّاب و قابل لمس و تناسب با دنیای عاطفی و ذهنی آنها بیان کنیم، به بلاغت و فصاحت پیام افزوده ایم.[71]
21. بهره گیری از قاریان، مداحان و نوحه سرایان خوش صدا و خوش چهره و جوان پسند(ترجیحاً جوان باشند) برای قرائت ادعیه و قرآن کریم در مراسم اعیاد و وفیات. این افراد به خاطر مقبولیت در میان نوجوانان و جوانان می توانند با اجرای برنامه های خوب، زمینه حضور فعال تر هم سالان خود را در مسجد فراهم نمایند.
22. ترسیم درست ازحقیقت نماز، به خصوص نماز جماعت و بیان این نکته که عمل عبادی باید نماد و ظهور بیرونی داشته باشد. اظهار به دینداری و داشتن عملکردی متضاد با آموزه های دینی، موجب ایجاد دافعه در ذهن نسل جوان خواهد شد. اهالی مسجد باید به شدت از تناقض در رفتار و کردار جلوگیری نمایند.
23. با عنایت به اینکه یکی از مهم ترین عوامل پذیرش و تأثیرپذیری مخاطبان از فعالیت های تبلیغی امام جماعت مسجد، شناخت کافی و وافی از شخصیت اجتماعی، علمی، اخلاقی و...ایشان می باشد، بایسته است این موضوع به نحو شایسته و مطلوب به اطلاع عمومی نمازگزاران و اهالی محل رسانیده شود.
24. کار تبلیغاتی در حوزه دین، دارای گستردگی فراوانی است. امام جماعت و یا مدیریت مسجد به تنهایی از انجام احسن آن ناتوانند. شایسته است از افراد متدین و علاقمند بهره مند شد و دامنه فعالیت مسجد را گسترش داد. در این صورت، افراد بیشتری تحت تأثیرآن قرار خواهند گرفت.
25. تشکیل اتاق پرسمان به ویژه در مساجد، جهت تبلیغ چهره به چهره با مخاطبان، انجام مشاوره دینی و پاسخگویی به شبهات. دربرنامه ریزی فعالیت های تبلیغی مسجد، باید جایگاه و«آثار نماز را به شیوه امروزی و هماهنگ با اندیشه نوگرا و سیال جوان به اوآموزش داد و این نکته مهم را تقویت کرد.»
26. مبلغ، برای آگاهی از بازخورد فعالیت تبلیغی خود، لازم است هر از چند گاه به طور خصوصی از نوجوانان و جوانان، در خصوص تأثیرگذاری و مطلوب بودن برنامه های اجرایی خود سؤال نماید تا به رفع نواقص احتمالی و تقویت نقاط قوت خود بپردازد.
27. در محیط تبلیغی، تنها نگاه به امور عبادی و واجب بسنده نشود. به فعالیت ها و اموری که مباح و مستحب هستند، می توان تکیه کرد و آن را مقدمه ایجاد انگیزه در نوجوانان و جوانان در جذب به مساجد قرار داد.
28. از جمله ارکان اساسی تبلیغ با مخاطبین جوان، تکریم شخصیت، تلطیف عواطف و برقراری روابط مهرآمیز با ایشان می باشد. مهرورزی، مهم ترین عامل تحکیم و تقویت آثار موعظه و نصیحت حکیمانه در میان جوانان می باشد.
29. برنامه ریزی جهت راه اندازی جلسات قرآن، هیئات محلی و جلسات مذهبی خانگی وابسته به مسجد و هدایت هدفمند این جلسات، جهت ایجاد ارتباط تنگاتنگ و تعامل نزدیک تر این تشکل ها با مسجد و...
30. حضور صمیمی امام جماعت به عنوان مبلغ دینی در جمع ها و گروه های محلی، تشکل ها، فرهنگسرا، مراکز فرهنگی، آموزشی، ورزشی، انجمن های محلی، اصناف،ngo (سمن ها) و...
31. برگزاری سالانه مراسم تجلیل از خدمتگزاران فعال مساجد و نیز مساجد نمونه با هدف معرفی ویژگی ها و دلایل نمونه شدن آنها جهت تبلیغ این امر و ارایه تجربیات به دیگر مساجد
32. تبیین آموزه های دینی و سیره عملی پیامبراسلام صلی الله علیه و آله وسلم و ائمه معصومین علیه السلام به روش و شیوه ای جذاب و ظریف در افزایش جاذبه مساجد، تأثیرگذار می باشد.
33. اهدای یک جلد کتاب پیرامون احکام نماز، ویژه نوجوانان وجوانان، توسط امام جماعت مسجد به کسانی که تازه به سن تکلیف شرعی رسیده اند.
34. رعایت زمان انجام تبلیغات گفتاری و اختصار در سخنرانی
کم گوی و گزیده گوی چون درّ تا ز اندک تو جهان شود پر(سعدی)
35. هماهنگی با مراجع عظام تقلید (مساجدی که غالب نمازگزاران آن از مقلدین ایشان هستند)، جهت صرف سهم امام در انجام امور تبلیغی مسجد
36. رفع نیازهای روحی نوجوانان و جوانان با پر بار کردن سخنرانی ها، منابر وعظ و خطابه با انتخاب موضوعات مرتبط
37. استفاده از ابزار ولوازم تبلیغی(بیل بورد، بنر،پوستر، تراکت، پلاکارت و...) در امر ترویج فرهنگ نماز و مسجد
38. بهره گیری از تجربیات تبلیغی حوزه های علمیه منطقه و نیز استفاده از مدرسین این حوزه در سطح مساجد
39. در مباحث امور تبلیغی از تبشیر و انذار به طور همزمان و متعادل استفاده شود. (رعایت اعتدال)
40. از واعظان و سخنرانان خوش بیان و مطلع برای امر وعظ و خطابه و سخنرانی استفاده شود.
41. تشکیل جلسات تبلیغی با نگاه ویژه به نوجوانان وجوانان در قالب کلاس، اردو و...
42. بهره گیری از مبلّغان و واعظان مشهور و برجسته در مناسبت های مختلف
پی نوشت ها:
[1] - قرآن کریم ، سوره نحل ، آیه 25.
[2] - اصفهانی، محمد راغب ، المفردات فی غریب القرآن ، انتشارات مرتضوی ف تهران ، 1361
[3] - تبلیغ اسلامی و دانش ارتباطات اجتماعی ـ ص 188.
[4] - سوره نحل – آیه 44
[5] - محمدهادی معرفت – راه و رسم تبلیغ – ص 148
[6] - نحل – آیه 125
[7] - بقره – آیه 169
[8] - سیدیحیی شهربی – تبلیغات دینی و بایسته ها – ص
[9] - راغب اصفهانی – مفردات – ماده حکم
[10] - محمدباقر شریعتی – راه و رسم تبلیغ – ص 163
[11] - غررالحکم – حرف خا
[12] - غررالحکم و دررالحکم – حرف خا
[13] - میزان الحکمه – ج 10 – ص 580
[14] - محمدباقر شریعتی – راه و رسم تبلیغ – ص 175
[15] - کلیات اشعار فارسی اقبال لاهوری – ص 369
[16] - حسن رحیم پور ازغدی – بایسته های تبلیغ – ص 80
[17] - درآمدی بر آسیب شانسی تبلیغات دین – عبدالحمید آکوچکیان – ص 27
[18] - تحریرالوسیله – ج 2 – ص 265
[19] - سنیه المرید – ص 23
[20] - سوره اسراء – آیه 36
[21] - وسائل الشیعه – ج 18 – ص 121
[22] - سوره صف – آیه 2
[23] - وسائل الشیعه – ج 11 – ص
[24] - منیه المرید – ص 152
[25] - مکارم الاخلاق – ص 545
[26] - حسن رحیم پور اذغدی – بایسته های تبلیغ- ص 75 و 76
[27] - کافی ج2 ص33
[28] - آل عمران – آیه 159
[29] - توبه – آیه 128
[30] - نهج البلاغه – حکمت 73
[31] - گامهایی در راه تبلیغ – دکتر احمد بهشتی – ص 150
[32] - اصول کافی – جلد اول
[33] - کلیات سعدی – ص 183
[34] - سوره بقره – آیه 44
[35] - سوره نجم – آیه 29
[36] - سوره ابراهیم – آیه 37
[37] - سوره مریم – آیه 96
[38] - راه و رسم تبلیغ – محسن قرائتی – ص 209
[39] - بقره، 186.
[40] - مثنوی معنوی
[41] - نیایش، مهاتما گاندی
[42] - همان
[43] - بوستان اندیشه، معاونت پژوهشی، ص 21.
[44] - چهل حدیث- ص 499.
[45] - تعلیم و تربیت و مراحل آن، غلامحسین شکوهی.
[46] - محسنیان – مهدی – ارتباط شانسی – ص 29 و 30
[47] - کوزر ، لیوئیس – زندگی و اندیشه بزرگان جامعه شانسی – ص 30 – ترجمه محسن ثلاثی – انتشارات علمی ص 268
[48] - تافلر – آلوین – موج سوم – ترجمه شهیندخت خوارزمی – نشر نو – ص 216
[49] - فیض کاشانی – ملامحسن – منهاج النجاه – ص 124
[50] - ابی فرای مالکی – ابوالحسن – تنمیه الخواطر – ج 2 – ص 118
[51] - شعراء – آیه 109
[52] - غزالی – محمد – مع الله دراسات فی الدعوه و الدعاه – ص 31
[53] - شعراء – آیه 109
[54] - اسراء – آیه 37
[55] - بحارالانوار – ج 77
[56] - همان
[57] - همان
[58] - همان
[59] - احیاء علوم الدین – ج 2
[60] - همان
[61] - همان
[62] - اصول کافی – ج 2 – ص 105
[63] - امیری نژاد فاطمه ، بررسی راه های ... ، روزنامه کیهان شماره18667
[64] - آسیب شناسی گرایش جوانان به مساجد و نماز جماعت ، مجله مسجد ، شماره 82 ، ص 9.
[65] - کریمی عبدالعظیم ، تبلیغ راهبردهای روانشناختی ، ص80.
[66] - رشاد علی اکبر ، روش شناسی رفتار با جوانان ، مجله مسجد ، شماره 53 ، ص 20.
[67] - همان منبع.
[68] - هادیان الهة ، مجله مسجد ، شماره 64 ، ص 27
[69] - مجله فاطر ، شماره 41.
[70] - بندهای20،19، 18 ، 14 ، 12 ، 10 ، 7 ، 6 ، 5 ، 2 ، از کتاب تبلیغ ، راهبردهای روان شناختی صفحات 90 تا94 نوشته آقای دکتر عبدالعظیم کریمی .
[71] - مسجد نقطه وصل ، ص 46.