Masjedpajoh.ir
Masjedpajoh.ir
Masjedpajoh.ir
بررسی تطبیقی معابد و مساجد
سه شنبه, 23 دی 1399

چکیده

در این مقاله، می‌کوشیم از معابد، به‌ویژه از مساجد، تصویری روشن پیش بنهیم. این مقاله سه فصل دارد: در فصل نخست، درباره‌ی پرستشگاه‌ها، خصوصاً دیر و صومعه، به‌طورکلی سخن می‌گوییم. در فصل دوم، این مطلب را بررسی می‌کنیم که چرا مکانی به‌نام «خانقاه» ساخته شد و همچنین درباره‌ی نخستین خانقاه و مشخصات ساختمانی آن و علت ساخت خانقاه در خارج از شهر سخن خواهیم گفت. در پایان درباره‌ی مسجد، نخستین بنای مسجد و مسجد به‌عنوان هنری اسلامی بحث می‌کنیم. مقصود از بیان این مطالب این است که به طوراجمالی پرستشگاه‌های مختلف عبادی را بررسی کنیم و وجوه افتراق و اشتراک آن‌ها را برشمریم.

 

فصل اول: صومعه

صومعه بنای کوچکی است که راهبی مسیحی در آن سکونت دارد و عبادت می‌کند. اغلب، صومعه‌ها در بیابان‌ها و بر فراز کوه‌ها ساخته شده‌اند و از نظر معماری، ساختمانی نوک‌تیز، بلند و باریک دارند تا در برابر عوامل ویرانگر طبیعی مقاومت بیشتری داشته باشند. از صدر اسلام، مسلمانان با صومعه‌ی مسیحیان و اعمال راهبان آشنایی داشتند؛ زیرا صومعه‌ها و مراکز انفرادی عابدان مسیحی در کنار برخی از مناطق اسلامی وجود داشت و گاه برای بعضی از افراد فاقد روحیه‌ی اجتماعی کشش و جاذبه نیز داشت. البته، در دین اسلام، صرفاً نجات فردی مورد نظر نیست و مسائل معنوی به‌صورت گروهی و اجتماعی می‌شود؛ لذا مرکز عبادت فردی‌ای، همانند صومعه، به‌وجود نیامد.

در قرآن، واژه‌ی صومعه کنار مسجد و به‌عنوان مرکز عبادت آمده است:

«آن‌هایی که به ناحق از دیارشان رانده شده‌اند خبر آن بود که می‌گفتند: پروردگار ما خدایی یکتاست و اگر خدا بعضی را به‌وسیله‌ی بعضی دیگر دفع نکرده بود، دیرها و کلیساها و کنیسه‌ها و مسجدهایی که نام خدا در آن برده می‌شود، ویران می‌گردید. هرکه خدا را یاری کند، خدا یاری‌اش می‌کند و او توانا و پیروز و منبر است».[1] [2]

 

مبحث اول، صومعه در آثار مفسّران

مفسران درباره‌ی کلمه‌ی «صوامع» نظرهای گوناگونی داده‌اند؛ همان‌گونه‌که درباره‌ی واژه‌های پس از آن (بیع، مساجد، صلوات) نیز اختلاف‌نظر دارند. برخی می‌گویند: صوامع از آن مسیحیان، بیع از آن یهودیان و صلوات از آن صائبان است و مساجد به مسلمانان تعلّق دارد. عده‌ی دیگری می‌گویند: صوامع از آن مسیحیان است که در صحراها می‌ساخته‌اند و بیع نیز متعلق به آنان است؛ ولی در شهرها بنا می‌کرده‌اند. صلوات از آن یهودیان است و زجاج می‌گوید در عبری به آن « صلوتا » گویند. در نگاه فتاده، صوامع برای صائبان، بیع از آن مسیحیان و صلوات متعلق به یهود است. اما برخی می‌گویند: همه‌ی این‌ها در واقع، نام‌های دیگر مسجدند؛ زیرا مسلمانان نیز صومعه ساخته‌اند و نام بیع به‌دلیل شباهت بر مسجد اطلاق می‌شود و به آن صلوات نیز می‌گویند. ظاهراً فخر رازی واژه‌ی صوامع را به‌معنای معابد اهل کتاب می‌داند. قرطبی می‌گوید: صومعه بنایی بلند و نوک‌تیز است که پیش از اسلام به ترسایان مسیحی و عابدان صائبی اختصاص داشت.[3]

 مبحث دوم، معبد و پرستشگاه مانویان

آیین مانوی از ترکیب مسیحیت با اعتقادات زرتشتی و دین بودایی به‌وجود آمده است. مانی از این ادیان، دینی ترکیبی ساخت و آن را با محیط معنوی آن روزگار منطبق کرد. ازاین‌رو، عده‌ی زیادی به او گرویدند؛ هرچند نهضت مانوی و پس از آن آیین مزدکی، در عهد ساسانیان، به‌شدت سرکوب شد و پیروان آن متواری شدند.

بنابر اصول دین مانوی، برگزیدگان باید پیوسته به سفر بروند و حتی دو شب را در یک‌جا به‌سر نبرند (کتاب الحیوان)، اما ازآنجاکه استقرار و پیشرفت اندیشه‌های مذهبی، بدون مرکز تجمع پیروان، تقریباً محال است، ناگزیر برای ابلاغ اصول فکری و انجام مراسم مذهبی کانون تجمعی تشکیل شد. مؤلف کتاب العالم می‌نویسد: «سمرقند شهری بزرگ و آبادان است و اندر وی خانقاه مانویان است و ایشان را نغوشاک خوانند».

در مجله‌ای آسیایی- فرانسوی، پرستشگاهی از مانویان چنین توصیف شده است: «معبد یا صومعه‌ی مانویان عبارت بود از پنج تالار که یکی برای کتب و تصاویر بود، دیگری برای روزه و خطابه‌های مذهبی، دیگری برای عبادت و اعتراف، چهارمی برای تعلمیات مذهبی و پنجمین تالار برای مؤمنان مریض. در پنج تالار، هیأت اجتماعی مؤمنان جمعاً و مشترکاً زندگی می‌کنند تا در آنجا با اهتمام و شوق کامل به طریقه‌ی عالی مذهبی خود عمل کنند. آن‌ها نباید بناهای مخصوص جداجدا یا مطبخ‌ها یا مخزن‌های جداگانه بر پا کنند. آن‌ها هر روز غذاهای غیرحیوانی می‌خورند و با وقار کامل انتظار صدقه دارند. اگر هیچ‌کس برای آن‌ها صدقه‌ای نیاورد، آن‌ها به گدایی می‌روند تا حوائج ضروری‌شان را رفع کنند. آن‌ها کسی را جز سماعین (طبقه‌ی ساده پنجم) استخدام نمی‌کنند و نه غلام و نه کنیز و نه حیوانات اهلی و نه هیچ چیز را نگه نمی‌دارند. در هر معبد، سه نفر رئیس از برگزیدگان وجود دارند که یکی از آن‌ها امور مذهبی را اداره می‌کند، دیگری متصدی پاداش و تشویق و سومی مباشر امور صدقات و نذور است. همه‌ی مؤمنان باید به دستورهای این سه نفر برگزیده عمل کنند و به رأی خود کاری نکنند».[4]

در سال 2116 میلادی، مانی در خانواده‌ای ایرانی و از دودمان اشکانی، در شهر بابل که در آن عهد مرکز ادیان بود، متولد شد. مانی با آموزه‌های ادیان مختلف، عقاید دینی خود را پی‌ریزی کرد. ازسویی، او عقاید خود را از اندیشه‌های «گنوسی» گرفت و ازسوی‌دیگر، در شرق با اندیشه‌های بودایی و در غرب با تفکرات عیسوی آشنا شد. درعین‌حال، پایه‌ی دین وی بر ثنویت زردشتی و ایرانی قرار داشت. مانی می‌گفت: «درهر زمانی، پیغمبران حکمت و حقیقت را ازجانب خدا برمردم عرضه کرده‌اند، گاهی در هندوستان توسط بودا، زمانی در ایران به‌وسیله‌ی زردشت و روزگاری در مغرب زمین به‌واسطه‌ی عیسی...» دین مانی بر دو اصل قرار داشت: اصل خیر و شر. او معتقد بود که خیر و شر هر دو ازلی و ابدی‌اند.[5]

 مبحث سوم، دیرهای راهبان مسیحی

واژه‌ی دِیر عربی است و ریشه‌ی آن «دار» و جمع آن «ادیار و دیارات» است. ابوالحسن علی‌بن‌محمد، معروف به شابستی، (متوفی 338ه. ق) کتابی درباره‌ی دیارات مسیحیان تألیف کرده است و ضمن شرح و تعریف دیارات متعدد، درباره‌ی اوضاع اجتماعی عصر خود و مسئله‌ی دیرنشینی و طرز زندگی دیرنشینان توضیح مفصلی داده است. شابستی از 53 دیر مسیحی (37 تای آن درعراق، 3 دیر در شام، 9 دیر در مصر و 4 دیر در الجزایر) نام می‌برد. از شمار فراوان تعداد دیرهای عراق در می‌یابیم که دیرنشینان بر زندگی مادی و معنوی مردم ساکن منطقه، تأثیر زیادی گذارده‌اند. همچنین، بنا به نوشته‌ی رفائیل ابواسحق، مؤلف کتاب مدارس العراق، مقارن ظهور آیین اسلام، نزدیک به صد عدد عراق وجود داشته است که پس از اسلام بیشتر هم شده‌اند.

در این دیرها، هزاران راهب مسیحی سکونت داشته‌اند و به عبادت و تعلیم‌وتعلم علوم دینی و دانش‌های دیگر مشغول بودند. دیرهای مسیحی، بنا به اختلاف محل، برخی در قلل کوه و برخی در کنار رودها و بعضی در کنار شهرها و دیرها و برخی به‌صورت پراکنده در بیابان‌ها ساخته شده بودند. یاقوت حمومی از جغرافی‌دانان اسلامی می‌نویسد: «دیر متی، در سمت شرقی موصل، بر روی کوهی قرار داشت به‌نام کوه متی و به‌صورت زیبایی ساخته شده بود و بیشتر حجره‌های آن در دل کوه کنده شده بود و در حدود صد راهب در آن ساکن شده بودند».[6] دیرهای بزرگ دارای محلی بودند که در آن‌جا از زائران و رهگذران پذیرایی می‌شد. هر دیر بنا به کوچکی و بزرگی‌اش، آشپزخانه، انبار، آذوقه، کتابخانه داشت. ابن‌بطلان درباره‌ی دیری در شام چنین می‌گوید: «در انطاکیه، در بیرون شهر، دیری است موسوم به دیر سمعان که به‌اندازه‌ی نصف دارالخلیفه است. هرکس وارد آن شود، از او پذیرایی می‌کنند و می‌گویند درآمد سالیانه‌ی آن به چهارصدهزار دینار بالغ می‌گردد. دیر بر جبل کلام است. در آن کوه، دیرها و صومعه‌ها و بستان‌ها و آب‌های جاری وجود دارد و زاهدان و مسافران در آن به سر می‌برند». شاشبتی هم درباره‌ی یکی از دیرهای مسیحی منطقه‌ی عراق می‌نویسد: «دیر قنّی در شانزده فرسنگی بغداد، دیری زیبا بود و درآن صد قلایه (زاویه) برای سکونت راهبان و متبتلین (تارکان دینا) وجود داشت. راهبان این قلایان را هریک به مبلغ 50 و100 و1000 دینار به یکدیگر می‌فروختند. در اطراف هر قلایه، باغی با انواع میوه‌ها و خرما و زیتون وجود داشت».[7]

 مبحث چهارم، مقررات دیرها و کیفیت فعالیت راهبان درآن‌ها

عده‌ای از راهبان اولیه‌ی مسیحی، در آغاز مسیحیت، به‌تنهایی در صومعه‌ای می‌زیستند؛ زیرا هدف آن‌ها عبادت و گریز از زندگی اجتماعی و قوانین حاکم بر آن بود؛ ولی رفته‌رفته دیرها متشکل شدند و به‌صورت دسته‌جمعی و تحت ریاست راهبی بزرگ در آمدند. میلر، مؤلف کتاب تاریخ کلیسایی قدیم، می‌نویسد: «نخستین مجمع راهبان مسیحی را راهبی مصری به نام پالحومیوس، به سال 325 میلادی، بر روی جزیره‌ای در کنار رود نیل بنیان نهاد. عده‌ی راهبان این مرکز، هنگام مرگ او، به سه‌هزار نفر می‌رسید. او برای زنان تارک دنیا هم صومعه‌ای تأسیس کرد». به‌هرروی، رفته‌رفته برای دیرنشینان برنامه‌هایی تدوین و اجرا می‌شد. این برنامه‌ها شامل چگونه زیستن راهب در دیر و گذراندن اوقات و اعمال عبادی او و خواندن کتاب مقدس و تحصیل دانش می‌گردید. ازجمله‌ی آن برنامه‌ها این بود که راهبان دیرها موظف بودند، سه‌سال، تحت نظارت رئیس دیر تحصیل علم کنند. یکی دیگر از کارهای مهم و قابل‌توجه ساکنان دیرها، تألیف و تکثیر کتاب بود. بیشتر دیرها، به‌ویژه دیرهای بزرگ، کتابخانه‌ای مناسب داشتند که کتاب‌های آن‌ها شامل موضوعات دینی، ادبی، علمی، اخلاقی و فلسفه‌ی لاهوتی و مناقب و سیرت‌های راهبان و قدیسین و شرح زندگی پارسایان و کیفیت عبادت و جز آن می‌گردید. همچنین، کتابخانه‌های دیر محل تجمع راهبان دانشمند و مرکز بحث و مطالعه و استنساخ کتاب‌های مختلف بود؛ برای مثال آداب الحیات، اخبار الرهبان، الرهبان، و دیاراتهم.[8]

برخی از کارهای آن‌ها سبب جلب‌توجه مردم می‌شد؛ مانند: کیفیت زندگی رهبانی، شرح‌حال راهبان، مقبولیت و محبوبیت اجتماعی آنان، قناعت به زندگی ساده، گذشتن از پیرایه‌های زندگی، روی‌آوردن به خدا و جهانگردی‌های آزادانه و دلخواه بدون اندیشه‌ی زاد و توشه، پوشیدن لباس ساده و دیگر رفتارها و پندارهای نیک و مردم‌پسند آنان. همچنین، وجود برخی از این دیرها در دامنه‌ی کوه‌ها و داشتن باغ‌ها و کشتزارهای سبز و خرّم و نیز پذیرایی از مسافران در دیرها، عواملی مطلوب بود. بنابراین، دور از انتظار نیست که این جاذبه‌ها برخی از مردم مسلمان را تحت‌تأثیر قرار داده باشد و آنان را وادار کند که مرکزی مشابه دیرهای مسیحی ایجاد کنند و در آن سکونت کنند. چنان‌که مسلک تصوف اسلامی، به‌علل مختلف، مقداری از برنامه‌های زندگی راهبان را اخذ و جذب کرده و از آن‌ها در رفتار و کردار صوفیانه و برنامه‌های خانقاهی استفاده کرد.[9]

 مبحث پنجم، آداب و تشکیلات در جامعه‌ی راهبان بودایی

اصول رهبانیت در نزد بودائیان عبارت بود از آنکه در همه‌ی دوران زندگی به زهد و فقر پایبند باشد. زندگی و گذراندن آن صرفاً ادای وظیفه‌ای بود که هیچ عشق و علاقه و خواهش و تمنایی درآن وجود نداشت. هیچ موردی در آن نبود که آدمی را به زندگی مادّی پایبند کند. وقتی مردی می‌خواست به جامعه‌ی راهبان بپیوندند، هیچ دنیایی مانع او نمی‌شد؛ لذا اگر همسرش بر نرفتن او اصرار می‌کرد، به او می‌گفت: ای زن، ای دورشده از حقیقت، مطمئن باش که هر چه ندبه و زاری کنی و هرچه تهدید ورزی و حتی اگر کودکان را نزد سگان و گرگان افکنی، نمی‌توانی مانع من شوی! حال، آیا در این جامعه، جایی برای زن باقی می‌ماند؟!

از همان آغاز، مقررات و تشکیلاتی برای جامعه‌ی راهبان وضع شد. در جامعه‌ی راهبان، برادری و برابری برقرار بود. از شاه تا گدا، همه‌ی کسانی که در گروه پذیرفته می‌شدند، میان سر را می‌تراشیدند و جامه‌ای خرقه‌مانند به‌رنگ زرد می‌پوشیدند. اتحاد لباس اختلاف طبقاتی را از میان می‌برد و نام و نشانِ شاه و گدا و برهمن و پیشه‌ور برداشته می‌شد. همگان می‌بایست علایق دنیایی خود را از میان می‌بردند و پدر و مادر و کسان خود را ترک می‌گفتند. وسایل زندگی می‌بایست ازطریق گدایی فراهم می‌شد. در میان راهبان هیچ علاقه، خواست و تمنایی وجود نداشت و همه دور از رسم‌های زندگی و تمدن شهری، در میان گروهی یکسان، زندگی می‌کردند.

راهبان بودایی نیز چنین وضعی داشتند. بودا به شاگردان خود دراین‌باره می‌گفت: ای راهبان، همچون رودهایی باشید که به دریا می‌ریزند و نام و نشان خود را از دست می‌دهند و جز دریا دیگر عنوانی ندارند . میان بودائیان اولیه، مراسمی برقرار بود که شاید از ابداعات خود بودا باشد. این مراسم برای توبه‌ی راهبان برگزار می‌شد. طی پانزده روزی که این مجلس تشکیل می‌شد و پیروان از گناهان خود استغفار می‌کردند، راهبان بودایی مطابق تعلّماتی که می‌یافتند و اصول اخلاقی آیین نوآورده‌ی بودایی، آرام، ساکت، مؤدب و مهربان بودند. آن‌ها با خوشرویی با همدیگر رفتار می‌کردند. خلسه و جذبه میان راهبان بودایی معمول بود و مجالس ذکر عمومی و جذبه‌های پرهیاهو و شورانگیز نداشتند. هر راهبی به‌تنهایی به خلسه می‌رفت؛ اما این حالت به آرامی و بدون اعمال غیرطبیعی بود. هیچ راهبی حق نداشت که درباره‌ی جذبه و خلسه‌ی خود با دیگران گفت‌وگو کند؛ زیرا این کار خودنمایی و دور از اصول رهبانیت محسوب می‌شد. البته، این حالت در میان دراویش متصوفان تغییر یافت و به نعره‌های مستانه و رقص و آواز گروهی بدل گشت.[10]

 مبحث ششم، مسجد و صوفیان

موضوع عزلت و تصوف از قرن دوم هجری در بین مسلمانان شروع شد؛ ولی برای آن مرکز معین و برنامه‌ی منظمی وجود نداشت. برخی از عابدان و زاهدان در مسجد حلقه‌ای تشکیل می‌دادند و درباره‌ی آیات قرآن و تقرّب به حق و اعراض از دنیا گفتگو می‌کردند. علت اساسی استفاده‌ی صوفیان از مسجد آن بود که اولاً در قرن‌های نخستین اسلامی، مرکز رسمی به‌نام خانقاه وجود نداشت و دیگر آنکه مسجد محور فعالیت‌های مختلف فرهنگ اسلامی و جایگاهی مناسب برای تبلیغ عقائد بود. ازاین‌رو، زاهدان و صوفیان اصول و اندیشه‌های بنیادی آیین تصوف را در مساجد ابراز و القا می‌کردند. چنان‌که جفیر در مسجد جامع به ارشاد مشغول بود و حصری در صحن جامع منصور در بغداد درباره‌ی توحید سخن می‌گفت. فقیهان کار آن‌ها را نمی‌پسندیدند و خشمگین می‌شدند و گاه بین آن‌ها و صوفیان مناظرات و درگیری‌هایی رخ می‌داد. به‌ناچار و برای گریز از چنین پیشامدهایی، این مباحث به خانه‌ها کشیده شد. عدّه‌ای در جایی گرد می‌آمدند و محفل انسی خصوصی تشکیل می‌دادند، کم‌کم، برخی از این خانه‌ها مرکزیت پیدا کرد و محل تردد و تجمع صوفیان گردید و این چنین شد که مکانی به‌نام خانقاه به‌وجود آمد.[11]سرانجام، پس از ایجاد خانقاه رسمی، بخش مهمی از بهره‌وری‌های مسجد به خانقاه منتقل شد و صوفیان مقیم و مسافر بدان جا روی آورند.[12]

فصل دوم: خانقاه

خانقاه یا خانه‌گاه، یعنی خانه‌ی وقت، حال و حضور. در این دیدگاه، انسان باید همواره در حال مراقبه و حضور باشد؛ هم ظاهراً و هم باطناً. هیچ «آن»ی نباید صرف ولگردی‌ها و آوارگی‌های جهان مادّی بشود تا سرانجام درهای آسمان علم و عشق و هستی به‌روی سالک حقیقی باز گردد. مکتب و مدرسه‌ی عرفان خانقاه نام دارد.[13] خانقاه «محل اقامت درویشان و صوفیان» است.

خانقاه، مرکز تجمع صوفیان، محلی بود برای سکونت و تغذیه‌ی درویشان مقیم و مسافر. درواقع، مسافرخانه‌ای رایگان بود که غذا و مکانی مجانی در اختیار مسافران و غریبان و صوفیان قرار می‌داد. مقدسی، جهانگرد مسلمان و صوفی‌منش نیز به این امر اشاره کرده است: «در مجالس دعوت شدم و سخن گفتم و با صوفیان وخانقاهیان آش و ترید خوردم». رفته‌رفته، این مراکز به‌صورت کانونی فعال درآمد و علاوه‌بر سکونت و تغذیه، به امر آموزش و تربیت اخلاقی و چله‌نشینی و سماع نیز پرداخته شد. نوع توسعه‌یافته‌ی آن، بنا به نوشته‌ی مقریزی، عبارت بود از خانقاه رکن‌الدین بی‌برسی که در مصر قرار داشت و مرکز سکونت چهارصد صوفی بود. خانقاه ساختمان مطلوبی نبود؛ ولی به‌هرحال مکانی بود که عده‌ای می‌توانستند در آن‌جا گرد آیند و از وجود رهبرشان استفاده کنند. اسپنسر درباره‌ی مشخصات ساختمانی این مرکز می‌نویسد: «این ساختمان‌ها شامل اطاق‌هایی بود که در آن‌ها مجالس وعظ و سماع و نماز برگزار می‌شد».[14]

مبحث اول، نخستین خانقاه

درمورد اولین خانقاه دو نظر وجود دارد: گروهی به پیروی از گفته‌ی خواجه عبدالله انصاری(481ه)[15] آن را در رمله فلسطین و عده‌ای طبق نظر ابن تیمیه (728 ه)، آن را در ناحیه‌ی عبادان شهر بصره می‌دانند.

عبدالرحمن جامی(898ه) نیز نظر خواجه را تأیید می‌کند. جامی ضمن اطلاق نام اولین صوفی به هاشم صوفی معاصر سفیان ثوری(161ه) می‌نویسد: «اولین خانقاهی که برای صوفیان بنا کردندآن است که بر رمله شام کردند...». علّت اینکه نخستین مرکز تجمع صوفیان رمله می‌دانند این است: نخست، ناحیه‌ی قدس با سابقه‌ی چندهزارساله‌ی دینی و ظهور پیامبران بزرگی همچون ابراهیم، عیسی، یعقوب و یحیی و زکریا و داشتن معابد و زیارتگاه‌های متعددی مانند قبر یعقوب و چاه یوسف و زادگاه عیسی و قبر ابراهیم و اسحق، ازنظر مذهبی، موقعیتی ممتاز داشت. دوم، تعلیمات پی‌درپی پیامبران و تأثیر آن‌ها در زندگی اجتماعی مردم، آن سرزمین را به‌صورت آموزشگاه و پرورشگاه زهد و معنویت درآورده بود؛ به‌طوری‌که در آن سرزمین، عده‌ای از افراد یهودی و مسیحی همواره به عبادت مشغول بودند. سوم، ازنظر اوضاع اقلیمی، منطقه‌ی قدس به فراوانی نعمت معروف بود. برای مثال، در کوه‌های کلام، درختان میوه‌ی فراوانی وجود داشت که به‌صورت طبیعی رشد می‌کردند و مالک خاصی هم نداشتند. در قرآن نیز به این ویژگی طبیعی منطقه‌ی قدس اشاره شده است (سوره‌ی اسراء، آیه‌ی 1). چهارم، ارزش‌هایی که ازطریق فرهنگ دینی اسلام به آن منطقه داده شده بود. برای مثال، مسجدالاقصی قبله‌ی نخستین مسلمانان و جایگاه معراج پیامبر اسلام بود و خداوند متعال هم آن‌جا را مرکز نزول خیر و برکت خود قرار داده بود.[16] همچنین، احادیثی درباره‌ی برتری قدس وجود داشت، مثل یک نماز در بیت‌المقدس برابر با پنجاه‌هزار نماز است.

نظریه‌ی دوم می‌گوید: اولین خانقاه در ناحیه‌ی عبادان و شهر بصره ساخته‌اند. ابن تیمیه (728ه) می‌نویسد: اولین خانقاه صوفیه را یکی از یاران عبدالواحدبن زید متوفی به سال 177ه که از شاگردان حسن بصری 110 ه بود در شهر بصره بنا کرد. محقق معاصر، عبدالرحمن بدهی، نیز درباره‌ی نخستین مرکز خانقاهی می‌نویسد: «اولین مرکز صوفیان به سال صدوپنجاه هجری و به‌وسیله‌ی یکی از یاران عبدالواحدبن‌زید صوحان، دوست رابعه علاویه، در عبادان بنا شد و صوفیان در آن‌جا اقامت کردند. این رباط بسیار مشهور گردید و گفته می‌شد که ادای نماز در آن فضلیت بسیار دارد. این بنا، در سال دویست‌وشصت هجری، در شورش صاحب الزنج ویران شد». منطقه‌ی عبّادان و دهانه‌ی خلیج فارس یکی از مهم‌ترین مراکز تمدن بشری بود که فرهنگی پیش‌رو داشت و مرکز دین‌های زرتشتی، صائبی و مانوی بود. بارزترین دلیل پیشرفت فرهنگی این ناحیه پیدایش و رشد فرهنگ و تمدن اسلامی است. درمورد معنی کلمه‌ی عبادان و اینکه چرا به این محل عبادان می‌گویند، هشام‌بن‌محمد اسائب کلبی (متوفی 204ه) کتابی درمورد دیارات و صوامع مسیحیان نوشته است و می‌گوید: «به‌سبب دیرها و دیرنشینان حیره، ساکنان آن‌جا به عبادیین مشهورند». در ایران، نخستین خانقاه رسمی در خراسان و توسط ابوسعید ابوالخیر تأسیس شد.[17]

 مبحث دوم، مشخصات مجتمع ساختمانی خانقاه

خانقاه محلی برای ورود مسافران و حجره‌هایی برای مقیمان دارد. همچنین، سالن‌هایی دارد برای اَعمال گروهی‌ای مانند سماع و نماز و نیایش و وعظ. خانقاه محل ویژه‌ای دارد برای مرشد و مرید و نیز مرکزی برای تدریس و کتابخانه و فعالیت‌های مربوط به آن‌ها. ساختمان‌هایی دارد برای آشپزخانه و انبار آذوقه و حمامی دارد برای استفاده‌ی مقیمان و مسافران و اصطبلی برای مرکب مسافران. خانقاه محلی دارد برای پرستاری بیماران و نیز در اطراف آن زمین‌هایی وجود دارد برای امور کشاورزی. البته، چنین خانقاهی که شامل تمام این ویژگی‌ها باشد، معمولا کمتر به‌وجود می‌آمد.[18] ابن‌جبیر (614 ه) و ابن‌بطوطه (797 ه) در سفرنامه‌های خویش و مقریزی (865 ه) در کتاب خود برخی از ویژگی‌های خانقاه‌ها را مطرح می‌کنند. البته، ساختمان خانقاه‌ها همیشه و در همه جا یکسان و یک شکل نبود.

اسپنسر دراین‌باره می‌گوید: «یک خانقاه معمولی عبارت بود از یک حیاط مرکزی و رواق‌های طولانی در دوسوی آن. در قسمت داخلی حجره‌هایی خلوت صوفیان قرار داشت. در یک‌سمت سالنی بود برای نیایش و تمرینات گروهی و غالباً نمازخانه‌ی مجزایی نیز داشت. پوستین شیخ در جلوی محراب آویخته بود و او در هنگام اجرای مراسم با تشریفاتی در آن‌جا می‌نشست. در بالای طاقچه، نامِ بانی خانقاه و عبارات مذهبی‌ای مانند کلمات شهادت کنده‌کاری شده بود. آشپزخانه و سایر اطاق‌ها و گاهی دالان و راهرویی هم به آن پیوسته بود و برای هر دو دسته‌ی صوفیان مقیم و مسافر غذا تهیه می‌شد و به ساکنیا جامه و شهریه نیز داده می‌شد.[19]

 مبحث سوم، علت ساخت خانقاه‌ها در خارج از شهر

تعدادی از خانقاه‌ها در خارج از شهر ساخته می‌شد. ساخت خانقاه در خارج چند علت داشت: نخست، بعضی از رباط‌های عهد فتوحات اسلامی که جزء اموال عمومی به‌شمار می‌رفت، بیرون از شهرها قرار داشت و در زمان بنای خانقاه‌ها، این کانون‌ها به مراکز خانقاهی تبدیل شد و مورد استفاده‌ی صوفیان و مسافران قرار گرفت. دوم، شناختن خانقاه در مدخل شهر برای مسافران و صوفیان جهانگرد آسان‌تر بود. حتی گاهی علمی نیز بر بالای آن افراشته می‌شد تا مسافر از دور آن علم را ببیند، به آن‌جا درآید و در بیابان منزل نکند. سوم، شاید تقلیدی بوده باشد از صومعه‌ی راهبان مسیحی. چهارم، سالکان خواستار گوشه‌ای آرام و خلوت و فضایی معنوی و روحانی بودند. پنچم، می‌بایست اَعمال صوفیان از دید افراد کنجکاو و صوفی‌سیتز و نیز از محل تردد و توقف افراد متفرقه به دور باشد. ششم، با زیادشدن تعداد مریدان و فراوانی مسافران امکان گسترش ساختمان وجود داشت، زیرا فضا باز بود و حتی گاهی آن کانون رفته‌رفته به‌صورت مرکزی به‌نام صوفی آباد درمی‌آمد. هفتم، صوفیان در همان‌جا کشاورزی و دامداری می‌کردند و ازنظر اقتصادی خودکفا می‌شدند.

 مبحث چهارم، روند خانقاه‌سازی در ایران

خانقاه‌سازی در خراسان و فارس، کرمان، سمنان، آذربایجان، خوزستان و ... رواج داشت. در اواخر حکومت مغول، به‌سبب تمایل و گرایش پادشاهان مغول و وزیران ایرانی، ساخت رباط‌ها و خانقاه‌ها رواج داشت. در اوایل روزگار صفویه نیز که هر روز به تعداد صوفیه افزوده می‌شد، ساختن خانقاه‌ها و تکیه‌ها رونق یافت تا اینکه در زمان شاه عباس و به‌خصوص در عهد شاه سلطان حسین صفوی که صوفیان مورد بی‌مهری قرار گرفتند، از گستردگی خانقاه‌ها کاسته شد. این وضعیت در روزگار افشاریه و زندیه و حتی اوایل حکومت قاجار ادامه داشت. تا اینکه در اواخر حکومت قاجاریه و در آغاز قرن 14 که برخی مسلک‌ها و شورش‌های مذهبی مانند بهائیه و شیخیه مردم و علماء را سرگرم کرد، صوفیان از موقعیت بهره جستند و مسلک صوفیان و خانقاه‌نشینی را گسترش دادند. در دوره‌ی پهلوی نیز این وضع هم چنان ادامه داشت.[20]

 فصل سوم: مسجد

مبحث اول، کلیاتی درباره‌ی مسجد

واژه‌ی مسجد از فعل سجد است و در سیر تاریخی خود از عهد باستان تا زمان اسلام، معانی گوناگونی داشته است. در ابتدا به‌معنای فروآوردن سر به‌سمت زمین اطلاق می‌شد. در قرآن معانی گوناگونی از واژه‌ی سجده را می‌توان یافت. ابراز فروتنی که با گذاشتن پیشانی بر زمین صورت می‌گیرد یکی از معانی سجده است.

«أَوَ لَمْ یَرَوْاْ إِلَى مَا خَلَقَ اللّهُ مِن شَیْءٍ یَتَفَیَّأُ ظِلاَلُهُ عَنِ الْیَمِینِ وَالْشَّمَآئِلِ سُجَّدًا لِلّهِ وَهُمْ دَاخِرُونَ»،[21] آیا به چیزهایى که خدا آفریده است ننگریسته‏اند که [چگونه] سایه هایشان از راست و [از جوانب] چپ مى‏گردد و براى خدا در حال فروتنى سر بر خاک مى‏سایند.

همچنین، سجده به‌معنای «تحیّت» امر پروردگار آمده است:

«وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِکَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِیسَ أَبَى وَاسْتَکْبَرَ وَکَانَ مِنَ الْکَافِرِینَ».[22] سجده‌ی ملائکه در برابر حضرت آدم از باب تحیت و تعظیم پروردگار بود تا خاشعان از طاغیان باز شناخته شوند. به‌عبارت‌دیگر، آن سجده به‌سبب طاعت و عبادت نبود. همین معنا در آیه‌ی دیگری این گونه آمده است:

«وَرَفَعَ أَبَوَیْهِ عَلَى الْعَرْشِ وَخَرُّواْ لَهُ سُجَّدًا»،[23] پدر و مادر را بر تخت نشاند و همه در برابر او به سجده در آمدند. میبدی در کشف الاسرار درباره‌ی این معنا می‌نویسد: «این سجود نه آن خواهد که پیشانی بر زمین نهادند بر طریق عبادت که آن جز خدای را جلّ جلاله روا نیست، بلکه آن پشت خم‌کردن بود و تواضع‌کردن بر طریق تحیت و تعظیم و تکریم».

همچنین، سجود به‌معنای «سر به زیرافکندن و فروتنی» است که در انسان، حیوان و جماد مشترک است. راغب اصفهانی دراین‌مورد می‌گوید: «سجود به‌معنای سربه زیرانداختن و فروتنی است که بر دو قسم است: یکی سجود اختیاری که ویژه‌ی انسان است و به آن سزوار ثواب می‌شود («فاسجدوا لله واعبدوا») و دیگری سجود تسخیری است که انسان حیوان و نبات را در بر می‌گیرد. «وَلِلّهِ یَسْجُدُ مَن فِی السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ طَوْعًا وَکَرْهًا وَظِلالُهُم بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ»[24] هرکه در آسمان‌ها و زمین است، با همه‌ی آثار وجودی‌اش، با رغبت و اشتیاق و با جبر و الزام، شب و روز، به طاعت خداوند مشغول است».[25]

معنای مهم‌تر سجده این است رکنی از ارکان نماز و اوج خضوع و خشوع در پیشگاه خالق هستی است. اوج نیایش همین ابزار تواضع و فروتنی است و این لحظه از ناب‌ترین لحظات حضور آدمی در هستی است که از حضیض ذلت به ملکوت اعلی می‌رسد. بنا بر این تعریف‌ها، مسجد که از واژه‌ی سجد گرفته شده، به‌معنای محل سجده‌کردن مسلمانان است؛ اما در قرآن، واژه‌ی مسجد برای پرستشگاه های اهل کتاب نیز به‌کار رفته است. «سُبْحَانَ الَّذِی أَسْرَى بِعَبْدِهِ لَیْلًا مِّنَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ إِلَى الْمَسْجِدِ الأَقْصَى الَّذِی بَارَکْنَا حَوْلَهُ»،[26] منزه است آن خدایی که بنده‌ی خود را شبی از مسجد الحرام به مسجد الاقصی که گرداگردش را برکت داده‌ایم، سیر داد. مسجدالاقصی معبدی با قدمتی طولانی است. این مسجد در ابتدا کلیسایی بود که به فرمان روستی نین امپراتور روم برای حضرت مریم (علیها سلام) بنا شد.[27]

 مبحث دوم ، مسجد قبا نخستین استوانه‌ی نور

نخستین مسجد، مسجد قبا بوده است. قبا در اصل به‌نام چاهی است و قریه‌ای کوچک است در سه‌کیلومتری مدینه. پیامبر(صل‌الله‌علیه‌وآله) پس از ورود به قبا در منزل کلثوم‌بن‌هدم اقامت گزید و برای دیدار مردم به خانه‌ی سعدبن‌خیثمه می‌رفتند. سپس، رسول خدا(صل‌الله‌علیه‌وآله) به فکر برپاکردن مسجد قبا افتادند و آن‌جا نخستین پایگاه گردهم‌آیی مسلمانان شد.[28] در آیه‌ی 108 و 109 از سوره‌ی مبارکه‌ی توبه، خداوند اهل قبا را می‌ستاید و می‌گوید از آغاز براساس تقوا بنا شده است. پامبر زمین را گرفت و در آن مسجد را ساخت.[29]

 بدیهی است که برای ساختن مسجد نخست باید نقشه‌ای ترسیم می‌شد؛ اما به گفته‌ی طبرانی رسول خدا(صل‌الله‌علیه‌وآله) به یارانش فرمود: «نقشه‌ی این مسجد از سوی خداست و اینک شتر من مأمور این کار است». برخی مورخان نوشته‌اند: هنگام ساختن مسجد قبا، پیامبر اکرم(صل‌الله‌علیه‌وآله) به مسلمانان فرمود: یکی از شما بر شتر من سوار شود تا محدوده‌ی مسجد مشخص شود. آنگاه ابوبکر جلو آمد و بر ناقه سوار شد، ولی ناقه از جای خود تکان نخورد؛ سپس عمر جلو رفت و سوار شد، اما باز هم ناقه حرکتی نکرد. سپس، حضرت علی(علیه‌السلام) جلو آمد و پا در رکاب ناقه گذاشت، ناگاه ناقه حرکت کرد. پیامبر اکرم(صل‌الله‌علیه‌وآله) به علی(علیه‌السلام) فرمودند: زمام او را رها کن، زیرا او مأمور است. سپس، فرمودند: «بر محدوده‌ای که این ناقه مشخص می‌کند، مسجد را بنا کنید».[30]

 مبحث سوم، نخستین مسجد در ایران

در ایران، نخستین مسجد در سال هفدهم هجری قمری و در شهر شوش، پایتخت هخامنشیان، ساخته شده است. شوش پایتخت هخامنشیان و از شهرهای معروف روزگار ساسانیان، در سال هفدهم هجری قمری، به سرداری ابوموسی اشعری فتح شد. در این شهر، مسلمانان روی تپه‌ای مشرف به شهر، ساختمان‌هایی ساختند و مسجدی بر پا کردند. طرح و اندازه‌ی این مسجد همتای مسجد رسول اکرم(صل‌الله‌علیه‌وآله) در مدینه بود و یک مناره داشت. هر دیوار این مسجد پنجاه متر درازا داشت. اما در میان مسجدهای موجود، ظاهراً، کهن‌ترین مسجد ایرانی مسجد جامع فهرج، در نزدیکی مهریز یزد، است.[31]

 مبحث چهارم، عناصر و نمادهای اصلی در مسجد

نیایش‌گاه مسلمانان یا مسجد نمادهایی دارد؛ مانند سردر ورودی، حوض اصلی وسط حیاط، ایوان، وضوخانه، منار، صحن، گنبد، رواق یا شبستان، محراب، منبر. اینک به ملحقات مسجد اشاره می‌شود.[32]

گفتار اول، دروازه یا سردر ورودی

یکی از ویژگی‌های معماری اماکن دینی ورودی‌هاست. در مساجد، این ورودی‌ها به‌صورت دروازه‌های بلندی نمایان شده‌اند که به حیاط منتهی می‌شوند. دروازه‌های بسیار مرتفع رحمت واسعه‌ی خداوند را به‌یاد می‌آورد. هنگام ورود به مسجد، آدمی با دیدن عظمت و بلندی دروازه‌ها و سیل جمعیتی که مشتاقانه وارد خانه‌ی خدا می‌شوند، احساس می‌کند که رحمت خدا پذیرای همه‌ی بندگان است. ازاین‌رو، هنگام نماز که درهای رحمت الهی گشوده می‌گردد، بانگ اذان بلند می‌شود «حی علی الصلوة». [33]

گفتار دوم، حیاط

بعد از دروازه یا سردر ورودی، حیاطی فراخ و وسیع قرار دارد. در وسط حیاط، حوض بزرگی برای تطهیر نمازگزاران به‌چشم می‌خورد. پاکیزگی شرط اصلی نمازگذاران است. در همه‌ی ادیان الهی، تطهیر شرط ورود به حریم الهی است و هیچ عابد و سالکی بی‌تطهیر اذن دخول نمی‌یابد. در مساجد نیز حوض و وضوخانه برای پاکیزگی از ارکان اصلی بناست. عابد با تطهیر ظاهر از پلیدگی و آلودگی باطن نیز تبری می‌جوید و شیطان را از خود می‌راند؛ سپس به ساحت قدس الهی قدم می‌نهد.[34]

گفتار سوم، صحن مسجد

صحن مسجد یادآور گردهمایی نخستین مسلمانان و برگزاری نمازجماعت در هوای آزاد است. به‌تدریج، به‌علت فزونی نمازگزاران و ایجاد صف‌های طولانی، مسجد از چهارگوش به مربع ـ مستطیل تغییر شکل داد. سایبان چهارگوش خانه‌ی پیامبر(صل‌الله‌علیه‌وآله) الگویی شد برای ساختن نیایشگاه‌های آینده. چنان‌که مسجد کوفه نیز صحنی چهارگوش داشت به درازا و پهنای 100*100 متر. مسجد جامع بغداد در سال 807 م نیز چهار گوش و حدود 100 در 100متر بود. در گذشته‌های دور، به پیروی از الگوی ساده‌ی اولیه، مسجدها اثر هنری نداشتند و صرفاً به بحث‌های معنوی توجه می‌شد؛ اما به‌تدریج معماران معتقد همه‌ی همّ خود را در ساخت نیایشگاه صرف و محکم‌ترین و زیباترین بناها را احداث کردند. بنای مسجد حتّی از کاخ شاهان و امیران هم ازهرلحاظ برتر بود؛ زیرا برپایی مسجد به‌زور نبود و عقیده و ایمان در آن مداخله‌ای تام داشته است.[35]

گفتار چهارم، منبر

منبر به‌عنوان صندلی خطبه و خطابه از ریشه‌ی نبر و به‌معنای بلندکردن صداست. در مدینه، حضرت محمد(صل‌الله‌علیه‌وآله) از فراز منبری شش پله‌ای، از چوب آبنوس، خطابه‌های خود را ایراد می‌کردد. کهن‌ترین منبر در مسجد قصبه‌ی قیروان، از شهرهای تونس و از سده‌ی سوم هجری، به‌جای مانده است. برخی منبر را با سکوی وعظ مسیحیان و با «به ما» یا «العمار» یهودیان یکی دانسته‌اند. [36]

«نخستین مسجد، یعنی قبا، منبری داشت به‌صورت برآمدگی‌ای ساده از سنگ. پیامبر(صل‌الله‌علیه‌وآله)، هنگام حرف‌زدن، برآن بالا می‌رفتند تا مردم او را ببینند. در غدیر خم، نیز شماری جهاز شتر را بر هم نهادند و پیامبر(صل‌الله‌علیه‌وآله) از آن بالا رفتند تا هنگام سخنرانی مردم او را ببینند. در همان دوره‌ی زندگی پیامبر(صل‌الله‌علیه‌وآله) و در سال هفتم هجری، منبر کوچکی با سه پله و به‌عنوان نخستین نمونه‌ی منبر ساخته شد. پیش ازآن، حضرت(صل‌الله‌علیه‌وآله) یا به درخت خرمایی تکیه می‌کردند یا به سکوی ساخته شده از گل یا سنگ می‌نشستند. از منبرهای مشهور موجود در خراسان می‌توان از 2 منبر مسجد گوهرشاد نام برد: یکی منبر بزرگ و معروف صاحب‌الزمان یا منبر صاحب‌شاه و دیگری منبر حاجی میرزا عسکری امام جمعه است که کنده‌کاری‌های قدیمی دارد.[37]

گفتار پنجم، محراب

واژه‌ی محراب در لغت به‌معنای «شریف‌ترین جای نشیمن» و «شریف‌ترین جای مسجد» آمده است. همچنین، محراب صدر مجلس بهترین جای خانه و بیشه‌ای است که مأوای شیر باشد. درباره‌ی واژه‌ی محراب گفته می‌شود که جایگاه ستیز و رویارویی آشتی‌ناپذیر با دشمن درونی و هوای نفس است. پس، مسجد علاوه‌بر جایگاه نیایش میدان جنگ و صحنه‌ی جهاد اکبر نیز هست. در معماری اسلامی، محراب تورفتگی وسط دیوار شبستان است که در جهت مکه قرار دارد و قبله را نشان می‌دهد. این عنصر معماری از زمان ولیدبن‌عبدالملک اموی به بنای مسجد اضافه شد. برای دریافت مظهریت محراب در آداب نیایش اسلامی، باید ریشه‌ی آن را در قرآن کریم یافت. این واژه به‌تنهایی به مفهوم «پناهگاه» است. قرآن مجید این واژه را برای توصیف نهان‌گاهی، در معبد اورشلیم، آورده است. مریم عذرا برای دعا و عبادت، به این مخفی‌گاه رفت و فرشتگان به او روزی می‌رسانیدند.[38]

دقیقاً، نمی‌توان گفت در چه زمانی اولین محراب ساخته شد و قدیمی‌ترین تاریخ به سال 42 برابر با662 م می‌رسد. محراب عنصری در معماری پیش از اسلام بوده است و مهرپرستان آن را «مهرایه» می‌نامیدند. آنان عقیده داشتند که کشتن گاو به‌دست مهر... در غاری روی داد. نکته این جاست که محراب، مناره و منبر اسلامی ابداع اعراب نیست؛ بلکه هر سه عنصر، پیش از اسلام، به‌کار رفته است و در دوران اسلامی مورد توجه قرار گرفته است.[39]

 گفتار ششم، مناره

مناره در لغت به‌معنای جای نور است. دراصل، مناره بنایی باریک و بلند بوده است که در وسط جاده و راه‌ها، راه گم‌شدگان را نشان می‌داده است. مناره برای فراخواندن مسلمانان به ادای نماز است.[40] در شرق سرزمین‌های عربی و به‌ویژه در سوریه، لبنان، فلسطین، اردن، عراق، رسم چنین بود که همراه اذان، بیرق یا پرچمی بر یکی از ستون‌های واقع در اطراف سرپوش مناره بر می‌افراشتند. در این پرچم متن شهادتین وجود داشت و گاه «بسم الله الرحمن الرحیم» نیز افزوده می‌شد. درواقع، افراشتن چنین پرچمی 2 هدف داشت:

1) اشاره و علامتی دیداری برای وقت نماز و برای کسانی که صدای اذان به گوششان نمی‌رسد.

2) فرونشاندن احساسات مسلمانان به‌وسیله‌ی بیرق برافراشته‌ی اسلام در شب و روز در سرزمین‌هایی که تعداد زیادی از پیروان ادیان دیگر درآن زندگی می‌کنند. احساس برتری طلبی‌ای که با دیدن احساسات مشابه، ازطرف دیگران بر قلب مسلمانان هجوم می‌آورد، در چنین وقتی، فروکش می‌کند. شایان ذکر است که عادت برافراشتن پرچم در مناره‌ها، در هیچ یک از سرزمین‌های اسلامی غیر از سرزمین‌های سابق الذکر، متداول نبوده است. [41]

 گفتار هفتم، گنبد

گنبد، کپه، قبه[42] پوششی است کوژ، نیم‌کره یا کاسه‌مانند و وارونه که از خشت و آجر با ملات گچ بر فراز ساختمان می‌سازند. سیر تحول گنبد مشخص نیست و در سرزمین سومر، مردم خانه‌های خود را گنبدی با نی می‌ساختند. استفاده ازگنبد به هزاره‌ی چهارم پیش از میلاد می‌رسد.[43] زیر گنبد محل اصلی تجمع نمازگزاران است. معمولاً گنبد مکعبی است که گنبدی بر آن سوار است. درواقع، گنبد تمثیلی از آسمان و فرش کف (قالی) و تمثیلی از باغ و بوستان است. اگر روی سطح گنبد و زیر آن هم، مانند فرش کف، نقش‌های هندسی و گیاهی داشته باشد، نظم کیهانی را به‌یاد می‌آورد.[44]

 مبحث پنجم، مسجد نگارخانه‌ی هنر اسلامی

نباید گمان کنیم که دین اسلام با هنر ناسازگار است؛ بلکه تطابق کامل دارند و خدای اسلام نه فقط رحیم و حکیم که جمیل هم هست. بررسی مساجد کهن نشان می‌دهد که این بناهای باشکوه که به پیشگاه خداوند اهداء شده‌اند، صرف‌نظر از قدس و نزهت معنوی که دارند، «نگارخانه‌ی هنر اسلامی» نیز هستند. در بنای بسیاری از مساجد، هنرهای مختلف به هم آمیخته است و معماران کوشیده‌اند اجزاء متقارن و متوازن باشند. نقاش به نقوش و رنگ کاشی‌ها توجه کرده است، خوش‌نویس به الواح و کتیبه‌ها جلوه بخشیده است و موسیقی‌دان نیز برای آنکه از دیگر هنرها باز نماند، به صدای مؤذن جلوه داده است. حتی صنعت‌های دستی هم برای تکمیل و تزئین این مجموعه‌ی الاهی به میدان آمده‌اند؛ فرش‌های عالی، پرده‌های شکیل، قندیل‌های عظیم و درخشان و منبت‌کاری‌ها و ملیله‌دوزی‌ها نیز در تکمیل زیبایی و عظمت مسجد نقش خود را ادا کرده‌اند.

 مسجد جایگاهی ارزشمند برای ظهور هنر هنرمندان مسلمان بوده است.[45] بیست‌وچهار جلوه‌ی هنری در مسجد وجود دارد: معماری، مهندسی، آجرکاری، موزائیک‌سازی، کاشی‌کاری، سفالگری، گچ‌بری، سنگ‌تراشی، مقرنس‌کاری، آیینه‌کاری، کنده‌کاری، خاتم‌کاری، سنگاب‌سازی، نگارگری، خوش‌نویسی، تذهیب، پرتوپردازی، آواپردازی، فضاآرایی، محوطه‌سازی، فرش‌بافی، گلیم‌بافی. خطوط (عمودی ـ افقی ـ منحی) مجسم‌ها و رنگ‌های استفاده‌شده در مسجد پیام خاصی دارند. برای مثال، رنگ‌های استفاده شده در مسجد رنگ‌های خاصی هستند که در همه‌ی مساجد دنیا به‌کار می‌روند. رنگ‌هایی از قبیل آبی فیروزه‌ای، لاجوردی، کبود، سبز و زرین که در نگارگری و تذهیب‌های تصویرهای مسجد به‌کار گرفته شده‌اند و آسمان بلند و دریای ژرف و سرسبزی را تداعی می‌کنند و سبب آرامش را می‌شوند.[46] خط‌های برگزیده و عالی مساجد از نظم و نسق حیات هستی حکایت می‌کنند.

نماد دیگر نباتات و گیاهان‌اند که در تصویرسازی مسجد به‌کار می‌رود. برخلاف کلیساها، در مسجد از نقش‌ها تمثال‌های ذی‌روح استفاده نمی‌شود. در کلیسا هنرهایی به‌کار می‌رود که شریعت اسلامی آن‌ها را جایز نمی‌داند، یعنی هنر تصویر ذی‌روح و موسیقی در هنر مذهبی کلیسا سخن اول را می‌زند و از این‌گونه هنرها در مسجد استفاده نمی‌شود؛ اما هنرهای و نمادهای دیگر، ازجمله نباتات و به‌ویژه «نیلوفر آبی»، در مساجد فراوان دیده می‌شود. البته، نیلوفر آبی جنبه‌ی نمادین برای همه‌ی دین‌ها دارد و همه‌ی مذاهب و حتی دین‌واره‌هایی همانند بودائیسم و هندوئیسم نیز نیلوفر آبی را مقدس می‌دانند؛ حتی مذاهب جعلی و ساختگی، همانند بهائیت، نیز به‌طورتقلیدی و کلیشه‌ای چنین وانمود می‌کنند. بزرگ‌ترین معبد بهائیان در دهلی، به‌شکل نیلوفر آبی است. این نیلوفر عظیم که در وسط آب است، شبستان بزرگی دارد و برگ‌های نیلوفر با سیستم مکانیکی باز و بسته می‌شود. همچنین، این معبد مجموعه‌ی فرهنگی نیز دارد و یکی از محل‌های بازدید جهان‌گردان به‌شمار می‌رود.[47]

مبحث ششم، پیام هنر پرستشگاه

در هنر مسجد، نمادها معنا و پیامی دارند. پنج پیام مهم دراین‌باره وجود دارد:[48]

اولین پیام:

توحید اولین پیام هنری مسجد است. هنر مسجد ترجمان بینش توحیدی است و مسجد ازحیث معماری، قطب شهر اسلامی است. مدینه‌ی اسلامی سامانه‌ی تعریف‌شده‌ای دارد؛ برای مثال گذرگاه‌های شهر درنهایت به مسجد منتهی می‌شود و ثقل سامان هر مسجد نیز به نقطه‌ی مرکزی آن، یعنی زیر گنبد، ختم می‌شود. تمام طاق‌نماها، رواق‌ها شبستان‌ها، فضاهای باز صحن‌ها و حتی نمادهای گوناگون و خطوط به نقطه‌ی مرکزی به زیر گنبد متمایل‌اند و زیر گنبد نیز به نقطه‌ی اوج گنبد هدایت می‌شود. نقطه‌ی خاصی در بالای گنبد وجود دارد که نقطه‌ی وحدت است و رو به آسمان قرار دارد؛ یعنی مجموع مسجد در محور و مدار وحدت قرار دارد.[49]

دومین پیام:

عطوفت، انعطاف، لطافت و نرمش دومین پیام هنر مسجد است. خطوط افقی آرامش و امنیت را القا می‌کنند. در مسجد، هرگز رنگ‌های تند، خشن و اضطراب‌زا به‌کار نمی‌رود. برای مثال، رنگ آبی فیروزه‌ای و آبی آسمانی آرام‌بخش است. هنرمندان با دقت نظر و سنجیدگی هنرمندانه‌ای رنگ‌های ملایم را به‌کار برده‌اند. رنگ‌های ملایم، فضاهای باز بوته‌ها و گل‌ها نیز القاکننده‌ی لطافت و عطوفت‌اند.[50]

سومین پیام:

اعتقاد به جایگاه رفیع انسان و اشاره به خویشاوندی انسان و طبیعت، دیگر پیام هنر مسجد است. مجموع مسجد به‌مانند انسان با خانواده است. انسان بدون خانواده (کوچک‌ترین جامعه) و جامعه معنا نمی‌دهد. در دوره‌ی آذری و اصفهانی چهار ایوان وجود داشت، سه ایوان کوچک و یک ایوان بزرگ. ایوان بزرگ‌تر همراه با گنبد و دو گل‌دسته وضعیت انسان درحال نیایش را تداعی می‌کند که با سر و دست‌های روبه‌بالا نشسته است. در اطراف ایوان بزرگ، چند ایوان کوچک قرار دارد که به‌مانند خانواده است در اطراف فرد.[51]

چهارمین پیام:

جامعه‌گرایی و جامعه‌نگری یکی از پیام‌های هنر مسجد است. مسجد نماد و نمونه‌ای است از اجتماع و مدنیت اسلامی. فردپرست و عزلت‌گزین نیست (همانند بسیاری از دین‌واره‌ها و فرقه‌ها). مسجد نماد و الگوی تام و تمامی است از این پیام اسلام. مسجد «جامع» همواره در ساعت‌های مختلف باز است و همایش امت در مسجد بر پا می‌شود. در جامعه‌ی اسلامی سه عنصر در هم تنیده‌اند: دانش، اقتصاد، عبادت. این حوزه‌ها همیشه گرداگرد هم‌اند و بافت جامعه‌ی دینی کامل را پدید می‌آورند.[52]

پنجمین پیام:

دین‌مداری جامعه دیگر پیام معماری مسجدی است. مسجد قطب مدینه و مدنیت اسلامی است. هر جایی باید رو به مسجد داشته باشد و همه چیز باید درنهایت به مسجد منتهی شود. درواقع و در تاریخ نیز چنین نقشی برعهده‌ی مسجد بوده است. معماری مسجد برهمه‌ی معماری شهری تأثیر داشته است.[53]

نتیجه‌گیری

در این مقاله، برخی از عبادتگاه‌ها بررسی کردیم، مثل صومعه، دیر، معبد مانویان، خانقاه و از همه مهم‌تر «مسجد». با مقایسه‌ی این عبادتگاه‌ها به چندین نتیجه می‌رسیم:

نخست، برخلاف سایر پرستشگاه‌ها مانند خانقاه، آتشکده و صومعه که صرفاً جنبه‌ی عبادی و روحانی دارند و به‌معنای واقعی انزواطلب هستند، مسجد درواقع محلی برای تجمع عظیم مذهبی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی است. در گذشته، در این اجتماعات بزرگ، مسلمانان درباره‌ی مسائل مختلف بحث می‌کردند. این ویژگی نشان می‌دهد که در اسلام، دین و دنیا، معاش و معاد در هم آیخته‌اند و مسائل فرد و جامعه جدا از هم نیستند. درحالی‌که، در دیگر پرستشگاه‌ها بیشتر جنبه‌ی «انزواطلبی» و «رهبانیت» وجود دارد. جای شگفتی است که در عصر صنعت، فن‌آوری، اضطراب، دلهره و روزمرگی‌های نابودکننده‌ی روح و در دوران ازخودبیگانگی آدم‌ها، مسجد امکان آرامشی زیبا و خلوتی پرمعنا را فراهم می‌کند.[54]

دوم، در معماری و شهرسازی، مسجد عنصری تعیین‌کننده است. به‌طوری‌که، ساختمان مسجد معمولاً در مرکز شهر قرار دارد. درحالی‌که، سایر عبادتگاه‌ها، مثل خانقاه و صومعه‌ی راهبان مسیحی، اغلب خارج از شهر و دور از مناطق مسکونی بنا می‌گردد.

سوم، در عبادتگاه‌هایی مانند خانقاه، گاه کارهایی می‌کنند که به بدن آدمی ضرر می‌رساند؛ درحالی‌که در عبادتگاه مسلمانان (مسجد) حتّی خوابیدن هم نکوهش می شود تا چه رسد به برخی کارهای عجیب. به‌طورکلی، مسجد حرمتی دارد که در عبادتگاهی همچون خانقاه وجود ندارد.

چهارم، گذشته از تفاوت‌ها و تمایزات بسیار میان این پرستشگاه، باید به نحوه‌ی معماری داخلی و عناصر و نمادهای مسجد اشاره کرد. معماری مساجد برپایه‌ی اصول خاصی شکل می‌گیرد و هر بخشی نمادی از چیزی معنادار است.

و حسن ختام بحث اینکه: «مساجد خانه‌های خدا در زمین است؛ همان‌طوری‌که ستارگان برای اهل زمین می‌درخشند، مساجد نیز برای ملکوتیان نورافشانی می‌کنند».[55]

 

منابع و مآخذ

1) قرآن کریم .

2) اینترنت.

3) ابن عربی، محی الدین ترجمه‌ی فتوحات مکیه، محمد خواجوی، تهران، انتشارات مولی، 1383.

4)  بایر ناس، جان، تاریخ ادیان، علی اصغر حکمت، تهران، انتشارات علمی وفرهنگی، 1384.

5) بهرام نسب، سهیل، استوانه نور، تهران، مرکز پژوهش‌های اسلامی صدا و سیما، 1383.

6) دهباشی، مهدی، میر باقری فرد، سید علی اصغر، تاریخ تصوف1، تهران، انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1384.

7) رضی، هاشم، ادیان بزرگ جهان، تهران، سازمان انتشارات فروهر، 1360.

8)  رازی، نجم الدین، گزیده‌ی مرصاد العباد، دکتر ریاحی،تهران، سینا نگار، 1373.

9)رسولی نژاد( استاد مربوط به واحد تصوّف)، جزوه های درسی.

10) زرین کوب، عبدالحسین، ارزش میراث صوفیه، تهران، امیر کبیر، 1378.

11) زرین کوب، عبدالحسین، جستجو در تصوف ایران، تهران، امیر کبیر، 1385.

12) سمنانی، علاء الدوله، خمخانه‌ی وحدت، دکتر عبدالرضیع حقیقت، تهران، شرکت مؤلفان و مترجمان ایران، 1362.

13) شیرازی، صدر المتألهین محمد (ملاصدرا) کسر اصنام الجاهلیه، دکتر محسن جهانگیری، تهران، بنیاد حکمت اسلامی صدرا، 1381.

14)  شریف تهرانی، سید رضا، انسان، فضا، طراحی، تهران، نشر کتاب‌های درسی، 1387.

15) صفی زاده، فاروق، ادیان باستانی ایران، تهران، نشر اوحدی، 1385.

16) طوسی، ابونصر سراج، اللّمع فی التصوف، جزوه‌ی درسی.

17) عاملی، حرّ، نقدی جامع بر تصوف، عباس جلالی،قم، انتشارات انصاریان، 1383.

18) غنی قاسم، تاریخ تصوف در اسلام (بحث در آثار و احوال و افکار حافظ) جلد 2، تهران، کوروش، 1374.

19)  فرید لندر، ایرا، (شمس) مولانا و چرخ درویشان، شکوفه کاوانی، تهران، انتشارات زریاب، 1382.

20)  کیانی، محسن، تاریخ خانقاه در ایران،تهران ، چاپ افست فروغ دانش، 1369.

21) مجموعه مقالات، هنر و معماری مساجد، جلد 1 ، تهران، رسانش، 1384.

22)  مجموعه مقالات، هنر و معماری مساجد جلد 2، تهران، رسانش،1384.

23)  نور بخش، جواد، در خرابات، تهران، انتشارات یلدا قلم، 1381.

24)  هیوم، رابرت آ، ادیان زنده‌ی جهان، دکتر عبدالکریم گواهی، تهران، نشر علم 1386.

تحقیقات جدید

1) طرولی، مجله‌ی مسجد، سید سعید حسینی، شماره‌ی 32، 34، 35، تهران، 1376.

 

پی نوشت ها:


[1] . حج، 40

. [2] طه ولی ، مجله ی مسجد ، سید سعید حسینی ، شماره ی 33، تهران ، شهریور 1376، ص 41.

[3] . همان، ص 42 و43.

[4]. محسن کیانی ، تاریخ خانقاه در ایران ،تهران ، چاپ انست ، فروغ دانش ، 1369 ، ص 48 و 50 و 51.

 .[5]اروق صفی زاده، ادیان باستانی ایران، تهران، نشر اوحدی، 1358،ص 225.

[6] . محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران ، تهران، چاپ افست ، فروغ دانش، 1369ص44و45.

[7] . محسن کیانی ، تاربخ خنقاه درایران،تهران،چاپ افست،فروغ دانش 1369.

[8] . همان، کتاب ص47.

[9] . همان، کتاب ص 47.

[10] . هاشم رضی، ادیان بزرگ جهان، تهران، انتشارات فروهر، 1360، ص259.

[11] . همان، ص127.

[12] . همان، ص127.

[13]. سایت.www.aftab.ir

[14] . محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران، تهران چاپ افست، فروغ دانش، 1369، ص 63و64 .

[15] . از خواجه عبدالله انصاری نقل شده است: «کی شیخ ابوجعفر مرا گفت به دامغان نام وی محمد قصاب دامغانی شاگرد بوالعباس قصاب آملی رحمهم الله گفت از ابا محمد طینی شنیدم: «کی پیشین خانقاه صوفیان کی این طاه یفه [طایفه] را کردند آن است کی بود مله‌ی شام کردند سبب آن بود که امیری ترسا، یک روز به شکار رفته بود. در راه 2 تن را دید از این طایفه کی فراهم رسیدند دست در آغوش یکدیگر کردند پس آنجا فرو نشستند آنچه داشتند از خوردنی فرا پیش نهادند و بخوردند و برفتند آن امیر ترسا یکی را از ایشان فراخواند کسی آنچِ دیده بود وی را خوش آمده بود و آن الفت ایشان از وی که او کی بود؟ گفت نزاغ گفت ترا چه بود؟ هیچ چیز گفت از کجا بود؟ گفت نزاغ امیر گفت پس این الفت چه بود کی شما را با یکدیگر بود؟ آن درویش گفت: که آن مارا طریق است گفت شما را جای هست کی آنجا فراهم آیند؟ گفت نه گفت من شما را جای کنم تا با یکدیگر آنجا فراهم آئید و آن خانقاه رمله بکرد....».

[16] . محسن کیانی، تاریخ خانقاه درایران، تهران،چاپ افست، فروغ دانش ، 1369 ص137.

[17] . همان، ص 138و139.

[18] . همان، ص 127.

[19] . محسن کیانی، تاریخ خانقاه در ایران، تهران، چاپ افست، فروغ دانش، 1369.

[20] . جزوه درسی استاد رسولی نژاد.

[21] . نحل، 48

[22] . بقره، 34

[23] . یوسف، 100

[24] . رعد، 15

[25] . طرولی، مجله مسجد، سیدسعید سید حسینی، شماره 35،تهران ، 1376،ص48.

[26] . اسراء، 1

[27] . طرولی، مجله مسجد، سیدسعید سید حسینی، شماره 35،تهران ، 1376،ص48.

[28]. به کوشش دبیرخانه ی ستاد عالی هماهنگی ونظارت برکانون های فرهنگی وهنری مساجد / هنر ومعماری مساجد، جلد1 ، تهران ، رسا نشر 1384، ص 803.

[29]. محمد سهیل بهرام نسب، استوانه نور،تهران ، مرکز پژوهش های اسلامی صداوسیما 1383، ص26.

[30] . همان ،ص 27.

[31] . دبیر خانه ستادعالی هماهنگی ونظارت برکانون های فرهنگی وهنری مساجد هنر ومعماری مساجد جلد 1، تهران،رسانشر 1384،ص 803.

[32] . همان ،ص 809.

[33] . طرولی، مجله مسجد، سید سعید سید حسینی، شماره 35، تهران، 1376،ص 52.

[34] . همان ، ص 52.

[35]. دبیر خانه ستادعالی هماهنگی ونظارت برکانون های فرهنگی وهنری مساجد هنر ومعماری مساجد جلد 1، تهران،رسانشر 1384،ص، 810.

[36]. همان ، ص 811.

[37] . همان کتاب، ص 811.

[38] . طرولی، مجله مسجد، سید سعید سید حسینی، شماره 35، تهران، 1376،ص 52.

[39] . دبیر خانه ستادعالی هماهنگی ونظارت برکانون های فرهنگی وهنری مساجد هنر ومعماری مساجد جلد 1، تهران،رسانشر ،1384،ص 813و814.

[40] . طرولی، مجله مسجد، سید سعید سید حسینی، شماره 35، تهران، 1376،ص 53.

[41] . طرولی، مجله مسجد، سید سعید سید حسینی، شماره 35، تهران، 1376،ص 53.

[42] . dome

[43] . دبیر خانه ستادعالی هماهنگی ونظارت برکانون های فرهنگی وهنری مساجد هنر ومعماری مساجد جلد 1، تهران،رسانشر ،1384،ص 819.

[44] . سید رضا شریف تهرانی، انسان.فضا. طراحی،تهران، شرکت نشر کتا بهای درسی ایران، 1387،ص 17.

[45] . دبیرخانه ستاد عالی ...،هنر ومعماری مساجد ،جلد 2 تهران، رسانش ،1384 به قلم زرین کوب.

[46] . طرولی، مجله مسجد، سید سعید سید حسینی، شماره 35، تهران، 1376،ص 61 و 62.

[47] . همان، ص 61و62.

[48] . همان،ص 63.

[49] . همان منبع، ص 63.

[50] . همان منبع ، ص 63.

[51] . همان منبع،ص 63.

[52] . همان منبع، ص63.

[53] . همان منبع، ص 63.

[54]. طرولی، مجله مسجد، سید سعید سید حسینی، شماره 35، تهران، 1376،ص 49

[55] . همان منبع، ص49.

ثبت دیدگاه