Masjedpajoh.ir
Masjedpajoh.ir
Masjedpajoh.ir
ولایت امیرالمومنین (علیه السلام)
جمعه, 06 تیر 1399

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدلله الذی جعل الحمد مفتاحاً لذکره و سببا للمزید من فضله و دلیلاً علی آلائه و عظمته ثم الصلاة و السلام علی سیدنا و نبینا أبی القاسم محمد صلّی الله علیه و علی أهل بیته الطیبین الطاهرین المعصومین المکرمین و اللعنة الدائمة علی أعدائهم أجمعین إلی یوم الدین.

عن عبد اللّه بن حنطب، عن أبیه، قال: سمعت رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) یقول اوصیکم بحبّ ذی قربی، ها أخی و ابن عمّی علیّ بن أبی طالب، فإنّه لا یحبّه إلاّ مؤمن، و لا یبغضه إلاّ منافق . و من أحبّه فقد أحبّنی، و من أحبّنی أدخله اللّه الجنّة، من أبغضه فقد أبغضنی و من أبغضنی أدخله اللّه النّار.

مقدمه

خداوند متعال انسان را که می‌توان گفت بهترین موجود در نظام خلقت است حتی از ملائکه افضل؛ چون انسان مسجود ملائکه واقع شده. و در شب معراج جبرائیل به رسول خدا عرض کرد یا رسول الله شما قدم در نقطه‌ای گذاشتی که احدی به این نقطه پا ننهاده. فرمود: همراه من بیا، جبرائیل گفت: «لَوْ دَنَوْتُ أَنْمُلَةً لَاحْتَرَقَت‏» گفت جبریلا بپر اندر پیم، گفت نِی نِی من حریف تو نیم.

انسان افضل از ملائکه است، انسان مسجود ملائکه است «وَ إِذْ قُلْنا لِلْمَلائِکَةِ اسْجُدُوا لِآدَم‏»(بقره/34) انسان مسجود ملائکه است. درست است توی بحث‌های کلامی مرحوم شیخ مفید رحمةالله علیه یادم می‌آید در اوائل المقالات بحث تفاضل و ملائکه و  انسان‌ها را مطرح کرده. البته قرآن مجید این انسانی که افضل  از ملائکه است گاهی هم می‌فرماید: «أُولئِکَ کَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ»(اعراف/179) یعنی انسان‌ها همه در یک مرتبه نیستند؛ مراتبی هست برای انسان‌ها. کما این‌که در قیامت هم این‌طور است «لِکُلٍّ دَرَجاتٌ مِمَّا عَمِلُوا»(انعام/142). خیلی‌ها توی بهشت می‌روند اما همه در یک مرتبه نیستند. «وَ لِمَنْ خافَ مَقامَ رَبِّهِ‏ جَنَّتان‏»(الرحمن/46)، «إِنَّ الْمُتَّقینَ فی‏ جَنَّاتٍ وَ نَهَرٍ (54)

«فی‏ مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِر»(قمر/54 و 55) اما آیا افراد دیگر هم همین‌طور است؟ راهشان می‌دهند؟ آن «عِنْدَ مَلیکٍ مُقْتَدِر»(قمر/55) خاص برای متقین است و خاص برای اولیاء خدا هست. در دنیا هم همین‌طور است، انسان‌ها مختلف هستند.

این اختلاف که از نظر استعدادها، از خیلی جهات شاید بی‌شمار باشد، حتی بعضی‌ها معتقد هستند دوتا انسان و لو از یک پدر و مادر خلق شده باشند یک‌جور نیستند، دوتا انسان یک‌جور پیدا نمی‌شود. سابقاً انگشت‌شماری می‌کردند، الان توی چشم نگاه می‌کنند، با چشم، این فرق کُپی ندارد نه در گذشته نه در آینده. این از عجائب واقعاً نظام است، از شگفتی‌ها هست. شما یک کارخانه وقتی تولید می‌کند می‌بینید تولیداتش همه یکسان است دیگر؛ آن دستگاه است یا عرض می‌شود که آن چیزی که موتور را توی آن می‌ریزند مواد را و قالب را همه‌اش یک‌جور می‌دهند بیرون حالا با؛ اما انسان‌‌ها هم در خُلق هم در خَلق هم در خیلی خصوصیات دیگر یکسان نیستند. و این فرمایش امیرالمؤمنینh که امام جواد نقل کردند از جدّ بزرگوارشان «لا یزال الناس بخیر ما تفاوتوا فإذا استووا هلکوا» حالا این تفاوت، تفاوت در رزق است، تفاوت در، هر چی، چون متعلقش ذکر نشده که ما تفاوت ها چی هست؟ اما این تفاوت حکمت خلقت است، باید باشد.

تفاوت بین انسان ها

این مقدمه را من عرض کردم این تفاوت ایجاب می‌کند که برخی بر برخی مستولی باشند و حاکم باشند، این تفاوت. اسلام هم این مطلب را امضاء کرده؛ ملاحظه می‌فرمایید کسانی که توی جامعه ضعیف هستند و نمی‌توانند مصلحت خودشان را تشخیص بدهند این‌ها را ولیّ برای‌شان تعیین کرده. این ولایت مال پدر است و مال جد است و گاهی هم این ولایت اگر پدر و جد نباشد  امام است، «امام ولیّ من لا ولی له».

مفهوم ولایت

کلمه‌ی ولایت در لغت اصل معنا این هست ولی یلی می‌گویند چیزی کنار چیزی قرار بگیرد. ولیّ کنار مُوَلاعلیه قرار می‌گیرد که بتواند آن را سرویس بدهد، بتواند آن را تدارک بکند، بتواند مشکلاتش را حل بکند. می‌گویند این ولیّ این طفل است، یعنی مالش را در آن تصرف بکند بنحوی که در آن تصرف مصلحت طفل و یتیم باشد، این ولایت است.

این ولایت یک امری نیست که با مشورت، با رأی کسی بشود ولیّ. خوب عنایت بفرمایید با رأی، با مشورت کسی ولیّ نمی‌شود. اولاً ولایت حق خدا هست «اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا»(بقره/257) باید یک سلسله شایستگی‌ها و یک سلسله اموری در شخص باشد تا بتواند ولیّ شود، اگر نباشد ولیّ نیست. لذا امروز دادگاه‌ها اگر یک کسی را به عنوان قیّم تعیین بکنند برای یک کودکی بعد معلوم بشود این صلاحیت ندارد فوری می‌گویند فاقد صلاحیت است، او را کنارش می‌‌زنند یک کس دیگر را قیّم قرار می‌دهند؛ باید صلاحیت داشته باشد. حالا این صلاحیت‌ها چی هست عرض خواهم کرد که چی هست این صلاحیت‌ها.

بنابراین این مسأله‌ی ولایت، مسأله‌ی این‌که شخص نماینده باشد یا رئیس جمهور باشد با رأی دادن مردم بشود رئیس جمهور یا بشود نماینده یا بشود عضو شورای شهر این‌طور نیست، چه صلاحیت داشته باشد چه نداشته باشد؛ گاهی یک کسی می‌آید پول داده مثلاً خودش را کاندید می‌کند با پول رأی می‌آورد و می‌شود نماینده و می‌شود شورای شهر یا می‌شود رئیس جمهور. بعد هم مردم می‌بینند صلاحیت لازم را ندارد کنارش می‌گذارند. اما ولیّ این‌طوری نیست،

اشتباه بزرگ عامه

این یک اشتباه بزرگی است که عامه تصور کرده‌اند که خلافت را و ولایت را سقیفه مشروعیت بخشید، این چیزی نیست که با رأی مشروع بشود. من تقاضا می‌کنم خوب عنایت بفرمایید من هم بتوانم این بحث را خوب جمعش بکنم. بلکه باید در ولیّ یک شایستگی‌هایی باشد و بر اساس آن شایستگی شخصی بشود ولیّ. مثلاً رسول خدا ولیّ امر است «النَّبِیُّ أَوْلى‏ بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنْفُسِهِم‏» (احزاب/6) این آیه‌ای است که نصّ در ولایت رسول خدا هست. هم روایات و هم آیات ناطق به این امر است که رسول الله انسانی است کامل در همه‌ی جنبه‌ها. او صاحب خُلق عظیم است، او اسوه است، او مرتب با علم غیب است،  این ویژگی‌ها در پیغمبر هست و خدای متعال هم این را می‌دانسته، لذا او را برای این امر، امر ولایت او را برگزیده، رسول خدا صفوة الله است، انبیاء دیگر هم همین‌طور. بنابراین نمی‌شود یک کسی را با رأی ولیّ کرد، چون با رأی که نمی‌شود شایستگی در طرف ایجاد بکنیم. من یک قدری روشن‌تر این را عرض بکنم ببینید که مطلب همین‌طور است عقلاً هم همین‌طور است و جوان‌های ما اگر به این مسائل با این دید دقت بکنند آن‌وقت آن‌چه که شیعه می‌‌گوید با ‌آغوش باز از آن  استقبال می‌کنند. انسانی که بیمار می‌شود به طبیب مراجعه می‌کند و طبیب هم یا طبیب معالج است دارو می‌دهد و یا طبیب جراح است. چطور انسان اجازه می‌دهد طبیب جراح کاردش را و آن چاقویش را بگذارد روی بدن انسان و بدن انسان را بِبُرد؟ شما به هر کسی این اجازه را می‌دهید؟ نه عقلاً! چرا به طبیب این اجازه را می‌دهید؟ چرا این ولایت را دارد که بدن را بِبُرد؟ چون شایستگی دارد، چون تخصص دارد، چون علم دارد. اگر شما احساس بکنید که این تخصص در او ضعیف است یا این علم در او ضعیف است یا این توان در او کم است هرگز حاضر نمی‌شوید خودتان را در اختیار طبیب قرار بدهید، دارویش را هم نمی‌خورید. پس این ولایتی که می‌خواهد إعمال بکند، شما را بیهوش بکند، شما را عمل جراحی بکند، این نیاز به یک‌ شایستگی‌ای دارد. اگر یک رئیسی را می‌گذارند در رأی یک شرکتی، در رأس یک مؤسسه‌‌ای، در رأس یک اداره‌ای، این اول شایستگی‌اش باید احراز بشود، هم توان علمی‌اش، هم مدیریتش بعد آن‌وقت رئیسش می‌کنند. وقتی فهمیدند این توان را ندارد کنارش می‌گذارند. اساس بر این هست، عقلای عالم هم همین‌طور عمل می‌کنند.

ولایت بر اساس شایستگی است

بنابراین ولایت بدون شایستگی نمی‌شود. اگر خدای متعال در قرآن مجید قبل از غدیر شاید قبل از غدیر ولایت امیرالمؤمنین(س) را به او تصریح کرده بر اساس آن شایستگی‌ها هست. «انَّما وَلِیُّکُمُ‌ اللهُ‌ وَ رَسُولُهُ‌ وَ الَّذینَ‌ امَنُوا الَّذینَ‌ یَقیمُونَ‌ الصَّلوة وَ یُؤْتُونَ‌ الزَّکوة وَ هُمْ‌ راکِعُونَ‌» (مائده/55) که من توی ذهنم هست مرحوم طبرسی و دیگران مفصل ذیل این آیه وارد بحث شدند و اجماع مفسرین هست که این آیه‌ی شریفه در شأن امیرالمؤمنین(علیه السلام) نازل شده. اهل ادب و اساتید در مجلس هستند «إنما» یک عقد اثباتی دارد و یک عقد نفیی. این است این عقد اثباتی، جز این نیست عقد نفیی؛ نتیجه‌اش حصر است.

 اختصاص ولایت

 خدا، پیامبر، امیرالمؤمنین «الَّذینَ‌ امَنُوا الَّذینَ‌ یَقیمُونَ‌ الصَّلوة وَ یُؤْتُونَ‌ الزَّکوة وَ هُمْ‌ راکِعُونَ»(مائده/55) آن کسی که در حال رکوع زکات داد، انگشتر می‌دهد. این کلام خدای متعال ابراز آن ولایت است و الا شایستگی در امیرالمؤمنین بود و خدای متعال بدون جهت ولایت را به کسی نمی‌دهد. این آیات را عنایت بفرمایید ببینید همین‌طور است یا نه؟ قبل از آیت‌الکرسی در سوره‌ی مبارکه‌ی بقره خدای متعال می‌فرماید که: عده‌ای از بنی‌اسرائیل به پیامبرشان گفتند که یک رئیسی برای ما قرار بده، یک مَلِکی‌ برای ما قرار بده «وَ قالَ لَهُمْ نَبِیُّهُمْ إِنَّ اللَّهَ قَدْ بَعَثَ لَکُمْ طالُوتَ مَلِکا» (بقره/247) آن پیامبر به بنی‌اسرائیل فرمود خداوند طالوت را ملک برای شما قرار داد، رهبر شما هست. «قالُوا أَنَّى یَکُونُ لَهُ الْمُلْکُ عَلَیْنا وَ نَحْنُ أَحَقُّ بِالْمُلْکِ مِنْهُ»(بقره/247) گفتند: چه امتیازی طالوت بر ما دارد؟ ما سزاوارتر هستیم، ما می‌شدیم رئیس، چرا او شده رئیس؟ «قالَ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاهُ عَلَیْکُمْ وَ زادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْم‏»(بقره/247) قرآن روی شایستگی انگشت می‌گذارد؛ اگر طالوت رهبر شما هست هم دانایی او بیشتر از شما هست و هم توانایی او «بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ وَ الْجِسْم»(بقره/247) هم اقتدارش بیشتر است و هم دانشش بیشتر است. این قرآن است، قرآن ولایت را بر اساس  ارزش‌ها، بر اساس شایستگی‌ها می‌دهد؛ این‌طور نیست که کسی جمع بشود توی سقیفه بگویند آقا اجماع شد یا شورا شد فلانی حالا هر کسی می‌خواهد باشد، شد مشروع؛ این نیست.

ولایت امیرالمومنین (علیه السلام)

خدای متعال اگر ولایت می‌دهد بر اساس شایستگی می‌دهد. خب حالا شما سؤال می‌کنید کبری را قبول کردیم، چطور این شایستگی در امیرالمؤمنین بود؟ چه شایستگی‌ای در امیرالمؤمنین هست؟ عرض می‌کنیم رسول خدا فرمود: «انا مدینة العلم و على بابها». در علم امیر‌المؤمنین حرف اول را می‌زند، بالاتر از این ابن  ابی الحدید می‌گوید: ما وقتی علوم را بررسی می‌کنیم همه‌اش منتهی می‌شود به امیرالمؤمنین توی هرچیزی. بالاتر از این آن کسی که شما عامه آن‌طور برایش حساب باز می‌کنید و احترامش می‌کنید او می‌گفت: «اعوذ باللّه من معضلة لیس فیها ابو الحسن» هر وقت کارش به سنگ می‌خورد، کاردش به استخوان می‌رسید می‌گفت علی کجاست؟ او را بیاورید حلاّل مشکلات است.

«لقد تقمّصها فلان و هو یعلم أنّ محلّی منها محلّ القطب من الرّحا، ینحدر عنّی السّیل، و لا یرقى إلیّ الطّیر» علم مثل سیل از من سرازیر است.

علم امیرالمومنین (علیه السلام)

 اگر بخواهیم روایات علم را بخوانیم یکی و دوتا نیست، نظرم می‌آید ذهبی این حدیث را نقل کرده، خیلی عجیب است و تصریح هم می‌کند این حدیث را، حکمت ده تقسیم شده نه قسمتش مال امیرالمؤمنین است، یک قسمتش به مردم داده شده، مردم در آن نه قسمت علی شریک نیستند اما علی در آن یک قسمت مردم شریک است، این علم.

و اما توانایی و اقتدار امیرالمؤمنین، این هم باز یک صفحه‌ای است انسان باید بنشیند دانه دانه این‌ها را ببیند. شما بدر را ببینید، احد را ببینید، احزاب را ببینید، خیبر را ببینید، همه‌جا همه‌جا امیرالمؤمنین حرف اول را زده. این حدیثی که در صحیحین هست هم بخاری نقل کرده و هم مسلم، مشهور به حدیث رایة است. فرمود: «لَأُعْطِیَنَّ الرَّایَةَ غَداً رَجُلًا یُحِبُّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یُحِبُّهُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ کَرَّاراً غَیْرَ فَرَّارٍ لَا یَرْجِعُ حَتَّى یَفْتَحَ اللَّهُ عَلَى یَدَیْه» عمر می‌گوید این حرف را که من شنیدم این را ابن جوزی در این تذکره نقل کرده، از آن روز من خواهان عمارت شدم، این کی هست که پیغمبر خدا می‌فرماید خدا دوستش دارد، پیغمبر دوستش دارد. او خدا را دوست دارد، پیغمبر را دوست دارد، خیبر به دست او فتح می‌شود:

فاستطالت أعناق کلّ        فریق لیروا أیّ ماجد یعطاها

فأتاه الوصیّ أرمد عین       فسقاها من ریقه فشفاها

و دحى بابها بقوّة  بأس      لو حمته الأفلاک منه دحاها

این حدیث رایة این اقتدار امیرالمؤمنین نمی‌رساند؟ خوب است آدم این‌جا وقتی بخاری را می‌خواند، مسلم را می‌خواند این عینک انسان را بزند درِ چشمش، ببینید چه کسانی فرار کردند روز خیبر و مسلمان‌ها را ترساندند و کی خیبر را رفت فتح کرد. بابا بس است! و در روز جنگ احزاب که قرآن مجید این تعبیر را می‌کند: «وَ زُلْزِلُوا زِلْزالاً شَدیداً» (احزاب/11) مسلمان‌ها دچار زلزله شده بودند وقتی عمروبن عبدود را دیدند، آمده بودند مدینه را با خاک یکسان بکنند. پیغمبر خدا فرمود:

من لعمر و قد ضمنت على اللّه من جنانه اعلاها     فالتووا عن جوابه کسوام لا تراها

مجیبة اذ دعاها فاذا هم بفارس قرشىّ            ترجف الارض خیفة اذ یطاها

قائلا مالها سواى کفیل               هذه ذمة علی وفاها

یا لها ضربة حوت مکرمات              لم یزن ثقل اجرها ثقلاها

هذه من علاه إحدى المعالی               و على هذه فقس ما سواها

پیغمبر خدا فرمود روز جنگ احزاب «برز الایمان کله إلى الشّرک کله» همه‌ی ایمان در برابر همه‌ی شرک «لضربة علىّ یوم الخندق أفضل من عبادة الثقلین‏».

در بدر هم همین‌طور، این تاریخ است، این مغازی است ببینید سرنوشت بدر را کی رقم زده؟ ببینید سرنوشت  احد را کی رقم زده؟ «لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار» درباره‌ی کی نازل شده؟ من شایستگی‌ها را می‌‌خواهم عرض بکنم، و الا اگر بخواهم فضائل بپردازیم آن روایتی که اول خواندم آن روایت راجع به فضائل است. درِ خانه‌ی امیرالمؤمنین به مسجد باز شد، خدا با پیغمبر وقتی نجوا می‌‌کرد پیغمبر فرمود خدا با علی نجوا کرد. درِ خانه‌ای که من دیگران را بستم و درِ خانه‌ی علی را باز گذاشتم «ما سددت الابواب و ما فتحت» نه من درها را بستم و نه من درِ خانه‌ی علی را باز گذاشتم، خدا این کار را کرد. فضائل امیرالمؤمنین بیشمار است و آن هم سابقه، آن سابقه‌ی عجیب «اول من آمن برسول الله من الرجال» امیرالمؤمنین است بعد حضرت خدیجه هست. آن‌وقت این شایستگی باعث شده خدای متعال ولایت را به امیرالمؤمنین بدهد. شما اگر کسی را دارید بگذارید کنار امیرالمؤمنین این شایستگی‌ها را داشته باشد ما سمعاً و طاعةً می‌‌پذیریم. ولایت را که نمی‌شود به کسی داد، البته خلافت و جانشینی غیر از مسأله‌ی ولایت است؛ آن یک شأنی از شئون است، کاری اصلاً به این خلافت ظاهری ندارد. اما شما می‌خواهید ولیّ امر مسلمین را، ولایت امر یک شایستگی می‌خواهد بر اساس آن شایستگی ولیّ امر مسلمین تعیین می‌شود. و امروز هم اگر ما مجلس خبرگان داریم مجلس خبرگان به‌خاطر همین است، شایستگیِ طرف را اول می‌آیند لحاظ می‌کنند ببینند آن شایستگی در طرف هست آن‌وقت او را انتخاب می‌کنند به عنوان ولیّ فقیه.

این بحثی بود راجع به مسأله‌ی ولایت و این‌که روز غدیر خم روز ابراز این ولایت بود نه روز اعطای این شایستگی. این شایستگی را خدا از قبل در امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌دانست، ابراز این بلّغ است، تبلیغ این روز غدیر بود «یا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاس‏» (مائده/67).

امیدواریم خدای متعال به ما توفیق بدهد نسل ‌آینده‌ی ما که در این آشفته‌بازار جهان یک عده‌ای درصدد ربودن عقاید این‌ها هستند، عقاید این‌‌ها را بربایند و جوان هم چون نمی‌داند، اطلاعاتش ضعیف است زود فریب می‌خورد. امیدواریم بتوانیم ما این رسالت بزرگ را، این ولایت را که ما به آن معتقد هستیم و از اسلاف‌مان گرفتیم ان‌شاءالله به اخلاف‌مان برسانیم این مسئولیت بزرگ را و خداوند ذریه‌ی ما را و این کشور را که کشور امیرالمؤمنین (علیه السلام) هست تا روز قیامت همین‌طور بر اساس ولایت باقی بماند.

یک نکته‌ای را من از تذکره‌ی ابن جوزی نقل می‌کنم، این ابن جوزی حنفی است، مال قرن ششم هجری است ظاهراً 585 و آن‌وقت‌ها. ایشان نقل می‌کند که کُمِیت یک اشعاری راجع غدیر دارد، کمیت از شعرای غدیر است و عصر حضرت باقر و حضرت صادق بوده. ایشان یک شعری راجع به غدیر دارد:

و یوم الدوح دوح غدیر خم        أبان له الولایة لو أطیعا

دوح، درخت بزرگ را می‌گویند، چون در غدیر، غدیر همین جحفه است، فاصله‌ای ندارد غدیر با جحفه. روز دوح، روز درخت‌ها، چون پیغمبر خدا دستور دادند زیر آن درخت‌ها را تمیز کردند برای نماز و ابلاغ ولایت حضرت، و یوم الدوح دوح غدیر خم، أبان له (خیلی زیبا هست این) أبان له ، نمی‌فهمند جعل ولایت کردن، أبان یعنی اظهر، ولایت را رسول خدا در غدیر خم اظهار کرد؛ «أبان له الولایة لو اطیعا». ایشان نقل می‌کند ابن جوزی حنفی، می‌‌گوید یک کسی شب امیرالمؤمنین را در خواب به آن شخص یا حالا کمیت بوده یا شخص دیگری، به او فرموده شعرهای کمیت را راجع به غدیر بخوان. خواند، تو خواب خواند برای حضرت، و یوم الدوح دوح غدیر خم أبان لنا الولایة لو أطیعا

حضرت فرمود که یک شعر هم من می‌گویم این هم اضافه کنید به آن، توی خواب، عرض کرده آقا بفرمایید، فرمود:

و لم أر مثل ذاک الیوم یوما      و لم أر مثله حقا أضیعا

مثل روز غدیر روزی را ندیدم، حقی را هم مثل غدیر ندیدم ضایع شده باشد. هفتاد روز از این ماجرا گذشت ببینید چه‌کار کردند! ما که نمی‌دانیم این چیزهایی هم که در اختیار ما هست تمام واقعیات را منعکس نکرده ولکن از زبان خود امیرالمؤمنین بشنویم، من از زبان خود امیرالمؤمنین عرض می‌کنم

«اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْتَعْدِیکَ عَلَى قُرَیْشٍ» خدایا من شکایت قریش را به تو می‌کنم «إنهم آذتنی صغیرا و انسبتنی کبیرا» در کودکی من همراه پیغمبر بودم سختی به من دادند من را اذیتم کردند، در بزرگسالی من را به سختی انداختند توی جنگ‌ها «فلما قبض رسول الله کانت التامة الکبری» وقتی پیغمبر از دنیا رفت قیامت بر علیه من بپا کردند، قیامت بپا کردند ......

 

دفتر مطالعات، پژوهش‌ها و ارتباطات حوزوی

                                                                                                           مرکز رسیدگی به امور مساجد          

 

ثبت دیدگاه