Masjedpajoh.ir
Masjedpajoh.ir
Masjedpajoh.ir
نقش مسجد در توسعه محله اى
یک شنبه, 22 تیر 1399

چکیده

یکى از مهم ترین رویکردهاى توسعه، توجه به سرمایه هاى اجتماعى و تقویت شاخص هاى کمى و کیفى و به کارگیرى آن در توسعه کشور است. این رویکرد نه تنها از قابلیت زمینه سازى جهت رشد و گسترش سرمایه هاى اجتماعى برخوردار است که معتقد است تقویت سرمایه هاى اجتماعى، نقش مهم و حیاتى در ابعاد مختلف توسعه جامعه داشته و نگاه تقلیل گرایانه و صرف را به معیارها و جنبه هایى از رشد، کاهش خواهد داد و همچنین زمینه ساز توسعه اى فراگیر، متوازن و پایدار خواهد شد. چنین رویکردى ضمن توجه به محیط پر شتاب و متلاطم اطراف به بازشناسى زیرساختها و زیربناهاى فکرى و فرهنگى خود پرداخته و اساس توسعه را بر پایه بنیان معرفتى و نظام فکرى خود پى ریزى مى نماید و ضمن استفاده از تجارب سایر جوامع از نگاه کلیشه اى، اقتباسى و تقلیل گرایانه اجتناب مى کند.

          عنصر دین، به ویژه دین اسلام و تجلیگاه آنکه همانا مسجد مى باشد از جمله مهم ترین سرمایه هاى اجتماعى محسوب مى گردد که همواره از نقش تعیین کننده در توسعه جوامع به ویژه در طول تاریخ انقلاب اسلامى برخوردار بوده است. در حال حاضر، چون مردم نسبت به مزیت هاى فرهنگى، مذهبى، اعتقادى و تاریخى خود دچار فراموشى شده اند، براى مشارکت در توسعه، دست خود را تهى مى بینند و سهمى از توسعه را مطالبه مى کنند، در صورتى که اگر آنها به ظرفیت ها و استعدادهاى بالقوه و متنوع تاریخى، مذهبى و فرهنگى خود پى برند و بدانند که براى تسریع جریان توسعه به ویژه در سطح توسعه محله اى، از چنین سرمایه هاى مهمى براى عرضه برخوردارند، خواهان ایفاى نقش مثبت در توسعه خواهند شد. هدف مقاله حاضر، استفاده از الگوى توسعه درون زاى برونگر به عنوان مبناى برنامه ریزى توسعه شهرى به ویژه توسعه محله اى از طریق پژوهش در گذشته تاریخى ـ مذهبى و بومى نمودن ویژگى هاى ساختارى محلى با توجه به چنین پژوهش هایى، بررسى نقش مساجد به عنوان محور فعالیت هاى تبلیغى و مهمترین وسیله ارتباط جمعى (که در نتیجه سیر تحول و تطور و توسعه مطلوب اجتماعى از سطح محله اى تا ملى را فراروى مسلمین مى گشاید)، بررسى نقش مساجد محلات در استفاده از ابزارهاى فناورى اطلاعات و ارتباطات در توسعه محله اى، و آسیب شناسى عدم توزیع مناسب مساجد در شهرها و محلات و بروز توسعه نیافتگى شهرى و محله اى است.

      براساس نتایج حاصله از پژوهش فوق، مى توان اذعان داشت که شناخت تنوع فرهنگى، در حقیقت شناخت ابداع و ابتکارات بشر در طول تاریخ و ظرفیت هاى متفاوت مناطق در محلات شهرى است که ما از آن به عنوان مزیت هاى فرهنگى، مذهبى، عقیدتى و تاریخى یاد مى کنیم که از سرمایه هاى جاودانه بشرى محسوب مى گردند و چنانچه به خوبى شناسایى شده و به کار گرفته شوند، رشد و توسعه جوامع از جوامع محله اى تا جوامع شهرى را در پى خواهد داشت. مطالعه حاضر، پژوهشى توصیفى (Descriptive) است که در آن علاوه بر مطالعه اسناد و مدارک و منابع کتابخانه اى، از شیوه مصاحبه با اساتید حوزه و دانشگاه نیز بهره گیرى شده است.

    واژگان کلیدى: سرمایه هاى اجتماعى ـ توسعه فراگیر ـ توسعه محلى ـ توسعه درون زاى برونگر ـ توسعه نیافتگى ـ تنوع فرهنگى.

 

رابطه دین و نهادهاى اجتماعى

جامعه شناسان و انسان شناسان در قرون گذشته، از انسان به عنوان هوموارکتوس (انسان مستوى القامه) و هوموفابریگوس (انسان ابزارساز) و هوموپولیتیکوس (انسان سیاست ورز) سخن مى گفتند. این در حالى است که امروزه از انسان با عنوان هومورلیجیوسوس (انسان دین ورز) نیز سخن به میان مى آید، چرا که بر طبق جدیدترین پژوهش هاى جامعه شناختى، چه در آفریقاى جنوبى و مکزیک (که به نسبت توسعه نیافته اند) و چه در آمریکا که پیشرفته ترین جامعه بشرى (از نظر فرهنگ مادى) است، بیش از نودوپنج درصد انسان ها به وجود خداوند ایمان دارند و همین واقعیت، نظر و نظریه اى را که مدعى بود با پیشرفت و توسعه اجتماعى و افزایش رفاه مادى، دین و اندیشه دینى انحطاط یافته و در واقع این دو در نقطه مقابل یکدیگر قرار دارند، ابطال مى کند. دین، کهن ترین، نافذترین و اثر گذارترین نهاد اجتماعى بشر است. شاید تنها نماد علم، تحول آفرین تر و فرهنگ و تمدن سازتر از دین باشد. علاوه براین مى توان اذعان داشت که دین به علم و توسعه بشر از علم و توسعه به دین مدد رسانده است. به عبارت کلى تر مى توان گفت که هرگاه بشر اندیشه ورز با انگیزه هاى صلاح یا از سر تحیر به تأمل در محیط اجتماعى خویش پرداخته است، ناخواسته خود را با شاخص ترین پدیده اجتماعى تأثیرگذار در حیات انسان ها یعنى دین مواجه دیده است، لذا سابقه اندیشه هاى اجتماعى درخصوص دین به قدمت اندیشه ورزى هاى اجتماعى بشر است که از گذشته هاى دور توسط فلاسفه و متکلمین هر عصر صورت گرفته است. هنگامى که افلاطون طرح اتوپیاى خویش از یک جامعه ایده آل را ارایه مى داد یا ارسطو از سهم ارزش هاى اخلاقى در حیات اجتماعى سخن مى گفت، یا هنگامى که آگوستین در کتاب شهر خدا، تصویرى آرمانى از نظام دنیوى همسان با نظم ازلى عرضه مى نمود و فارابى انواع مدینه فاضله و رذیله را براساس میزان پایبندى مردمانش به تعالیم الهى معرفى مى نمود و ابن خلدون نقش دین و عصبیت قبیلگى را در فراز و فرود حکومت ها تحلیل مى نمود و جان کانون تلاش مى نمود تا الگویى از جامعه مسیحى مورد نظر خود در ژنو بیان کند و به طور کلى هر زمان که فیلسوف یا متکلمى درباره اجتماع یا آرمان اجتماعى خویش سخن مى رانده، بى آن که تصریح یا تفکیک نماید، به واقع درباره نقش و حضور اجتماعى دین سخن مى گفته است. از آنجایى که دین به عنوان امر الهى براى سعادت انسان آمده است، آنگاه بر هر دو افق فردى و اجتماعى سایه مى افکند، گو اینکه دین براى امور اجتماعى بیشتر از امور فردى اهمیت قایل است چرا که در تفکر اسلامى، حیثیت اجتماعى نسبت به حیثیت فردى اقوى است. حتى در استنباط احکام اسلامى، وقتى چیزى به مصلحت عام باشد، بر امورى که جنبه فردى داشته باشد، ترجیح پیدا مى کند. همان گونه که در دو اثر گران بهاى مرحوم علامه طباطبائى یعنى (جامعه و تاریخ) و (المیزان) نیز لحاظ گردیده است، در تفکر اسلامى نگاه به جامعه بر مصالح فردى اولویت دارد. اهمیت موضوع دین در جامعه، نه فى نفسه، بلکه به تبع تأثیراتى است که بر حیات اجتماعى گذارده یا از آن پذیرفته است. هنجارها و رفتارهاى دینى افراد در سطح خرد، حیات اجتماعى جامعه در سطح کلان را متأثر مى سازد. ادیان، علاوه بر تأثیرات مع الواسطه از طریق پیروى هاى فردى، داراى آثار و تبعات مستقیم بر محیط اجتماعى خویش اند چرا که خود را صاحب نقش و رسالت اجتماعى مى شناساند.

 

توسعه و رابطه آن با زندگى اجتماعى

سابقه مبحث توسعه به عنوان موضوعى مشخص، به پس از جنگ جهانى دوم باز مى گردد.در این دوره، عمدتا دوگونه نظریه هاى مربوط به توسعه، تحت عنوان توسعه اقتصادى و نوسازى ظاهر مى شود. طرفداران نظریه نخست عمدتا از مفاهیم علم اقتصاد و طرفداران نظریه نوسازى عمدتا از مفاهیم جامعه شناسى سود مى جویند. بعدها، توجه به چارچوب هاى نمادى و ساختارى لازم براى توسعه اقتصادى به مفهومى بیشتر کیفى و جامعه شناختى تغییر یافت. با گسترش فضاى مفهومى توسعه از واقعیتى اقتصادى به واقعیتى با ابعاد اجتماعى، فرهنگى و سیاسى سبب گردید تا توسعه، موضوع تحلیل جامعه شناختى آن هم جامعه شناسى کلان (مدعى شناخت واقعیت هاى اجتماعى در قالب یک نظام و به عنوان یک کل) قرار گیرد.

          با این تلقى از توسعه بود که مکتب نوسازى شکل گرفت. توسعه با استفاده از مفاهیم جامعه شناسى و کار پیشگامان جامعه شناسى مانند دورکیم، وبر، مارکس، تونیس که وارث سنت بررسى جوامع کلان بودند و مکاتب شکل گرفته براساس کارهاى آنان از جمله مکتب کارکردى ـ ساختى معنى شده و مورد بررسى قرار گرفت. از آنجا که رشد مستمر درآمدسرانه، که توسعه جوامع با آن سنجیده مى شد، متکى بر ساختار ویژه اقتصادى و در نتیجه ساختار ویژه جامعه بود، توسعه بیشتر در رابطه تنگاتنگ با نوع خاصى از سازمان جامعه و تغییرات ساختارى مورد بررسى قرار گرفت و به تدریج، شاخص هاى غیراقتصادى توسعه تدوین گردید. در ابتدا محققین براین باور بودند که توسعه، تنها در گستره واحد اجتماعى کلانى به نام دولت ـ ملت یا جامعه محقق است اما با گذشت زمان این مسئله آشکار گردید که توسعه نوعى تغییر تاریخى است که در محدوده کلیه واحدهاى اجتماعى اعم از دولت، ملت، جامعه، شهر و محله رخ مى دهد. مفهوم توسعه با ارجاع به زندگى اجتماعى در مجموعه اى از جوامع، تعریف مى گردد.

          توسعه (نوسازى) به عنوان یک روند شناخته مى شود. روندى تجمعى که نتیجه تعامل مجموعه اى از عوامل مى باشد. این روند (توسعه) با شکل گیرى ساختار مشخص و باز تولید آن ملازمه دارد. از این رو، مستلزم نوعى تغییر اجتماعى ـ تغییرى در ساختار جامعه و به تعبیر تاریخى ـ است. على رغم تنوع ساخت هایى که این تغییر در آنها رخ مى دهد، ساختارى که توسعه با آن ملازمت دارد، ساختارى واحد است، از این رو، در این چارچوب هاى مفهومى، معمولاً از دوتایى هایى نظیر سنتى و مدرن، ماقبل سرمایه دارى و سرمایه دارى، توسعه نیافته و توسعه یافته و خرد و کلان براى طبقه بندى ساخت ها استفاده مى گردد، که یک طرف آن با سلب سوى دیگر تعریف مى شود.

 

رویکردهاى توسعه

مهم ترین رویکرد توسعه، توجه به سرمایه هاى اجتماعى و تقویت شاخص هاى کمى و کیفى و به کارگیرى آن در توسعه کشور است.

          این رویکرد نه تنها از قابلیت زمینه سازى جهت رشد و گسترش سرمایه هاى اجتماعى برخوردار است که معتقد است تقویت سرمایه هاى اجتماعى برخوردار است که معتقد است تقویت سرمایه هاى اجتماعى نقش مهمى در ابعاد مختلف توسعه کشور داشته و نگاه تقلیل گرایانه و صرف را به معیارها و جنبه هایى از رشد، کاهش خواهد داد. همچنین زمینه سازى توسعه اى فراگیرى، متوان و پایدار خواهد شد. این رویکرد ضمن توجه به محیط پرشتاب و متلاطم اطراف به بازشناسى زیرساخت ها و زیربناهاى فکرى و فرهنگى خود پرداخته واساس توسعه را بر پایه بنیان معرفتى و نظام فکرى خود پى ریزى مى نماید و ضمن استفاده از تجارب سایرین از نگاه کلیشه اى، اقتباسى و تقلیل گرایانه اجتناب مى نماید. عنصر دین به ویژه دین اسلام و تجلى گاه آن که همانا مساجد مى باشند، از جمله مهم ترین سرمایه هاى اجتماعى محسوب مى گردند که همواره از نقش تعیین کننده در توسعه و تحولات در صحنه هاى اجتماعى، اقتصادى، سیاسى و... به ویژه در طول تاریخ انقلاب اسلامى برخوردار بوده اند.

 

مساجد و هویت توسعه شهرهاى اسلامى

مسجد در اسلام، تنها معبد نیست، زیرا اساسا، عبادت در اسلام، منحصرا به دعا و نیایش وانجام امور ویژه دینى محدود نمى گردد. عبادت هر عمل و حقى است که آدمى نه براى نفع فردى خود، که براى خلق انجام مى دهد و همین براى خلق که در اسلام از آن با عنوان «براى خدا» تلقى مى گردد، نمونه اى از ظهور توسعه در جوامع اسلامى است. به بیانى دیگر مسجد در اسلام کانون عبادت است، اما عبادتى که دامنه تعریف و توسعه آن، چگونگى و چیستى کلیه امور مربوط به زندگى اجتماعى، اقتصادى و سیاسى جهان اسلام را در بر گرفته و گزاره هاى دینى را مفهوم و عینیت مى بخشد.

          براساس همین گستردگى مفهوم عبادت در اسلام است که مسجد پیامبر براى کارکردى چندگانه اختصاص یافته و سنت بهره بردارى چند منظوره را بنیان مى گذارد.

          نکته ظریف و پر معنایى که تنها در شناسنامه مسجد نهفته است و دیگر معابد، فاقد آن شاخصه مهم اند، پیوند دیانت و سیاست در تاروپود و در ساختار پیکره مسجد است، زیرا که تولد مسجد با ظهور و طلوع خورشید حکومت اسلامى آمیخته و همراه بوده و نظام مهندسى آن نشأت گرفته از تعالیم عالیه و مفاهیم هدفدار و بلند آسمانى و فرهنگ و ادبیات وحیانى است.از آنجایى که بقاء و دوام فرهنگ دینى جوامع، علاوه بر بستگى آن به وجود قوانین متقن و وحیانى همواره مستلزم وجود کانون فعالیت هاى اجتماعى، فرهنگى، سیاسى و... بوده است، اسلام بیشتر در راستاى شکل بندى چنین ستادى که مبتنى بر مرام نامه الهى و توحیدى مى باشد، مسجد را پایه گذارى مى نماید؛ به طورى که در طول تاریخ اسلام، شاهد فعالیت ها و تأثیرگذارى آن در حرکت هاى اسلامى در ابعاد مختلف اجتماعى، سیاسى و اقتصادى بوده و خواهیم بود. هویت شهرهاى اسلامى به واسطه بناى مساجدى که بلنداى گنبدها و مناره ها و آواى دلنشین اذانش، آن را از دیگر شهرهاى غیراسلامى متمایز مى گرداند؛ و اساسا اطلاق شهر اسلامى به شهرهاى فاقد مسجد وجه تسمیه اى در اسلام به خود اختصاص نمى دهد. مساجد در اسلام که هم زاد با هجرت، فرصت تاریخى مى یابد، نخستین طرح و بنایى هستند که با مشارکت مردم، در جامعه مدینه النبى به مورد اجرا گذارده شد. مسجد در کلام دل نواز پیشوایان مکتب اسلام تحت عناوین مرغوب ترین قطعه زمینى، محبوب ترین نقاط شهرى، خانه مؤمنان و پرهیزکاران، باغى از باغ هاى بهشت و بازارى از بازارهاى آخرت تعریف شده و مسلمانان نسبت به ساخت آن در هر شهر و دیارى تشویق گردیده اند؛ به نحوى که پیامبر اکرم مى فرماید:

    «من بنى مسجد اللّه  بنى لِللّه  له قصرا فى الجنه».

      «هرکسى به خاطر خدا مسجدى بنا کند، خداوند براى او قصرى در بهشت مى سازد».

    پیوند و تعلق مسلمانان به مسجد که در سایه تبلیغ و توجه به اسلام به این مراکز توحیدى اجتماعى به وجود آمده بود، علاقه و نشاط زایدالوصفى را نسبت به بناى آن در جوامع اسلامى آشکار ساخته بود. به نحوى که محوریت ایجاد و توسعه شهرى را همواره مساجد رقم مى زدند. تاریخ نشان مى دهد که عملیات ساختمانى شهرهاى نوساز، ابتدا با ساختمان مساجد آغاز مى گردید و شهرهایى که به دست سپاه اسلام گشوده مى شد و مسلمانان در آن مستقر مى گردیدند، اولین اقدام شان بناى مسجد و آموزشگاه بود و اغلب از بنایى قدیمى مرکز شهر براى ایجاد مساجد استفاده مى نمودند. به طور کلى شهرهاى اسلامى از نظر حقوقى در آغاز از یک ویژگى برخوردار بودند و آن اینکه از مسجد جامع و منبر به عنوان وجهه تمایز آن ها از روستاها برخوردار بودند. طى قرون اولیه در هر شهرى تنها یک مسجد جامع وجود داشت که نماز جمعه در آن به جا آورده مى شد، اما به تدریج با افزایش شهرنشینان، شهرهاى بزرگ داراى چند مسجد جامع شده و حتى برخى از روستاهاى پرجمعیت از مسجد جامع و منبر برخوردار گردیدند.

          مسجد جامع در شهرهاى اسلامى همواره در قلب و مرکز شهر جاى داشت و موقعیت و جایگاه مسجد جامع در مرکز شهر و اهمیت آن، اساس طراحى شهرى به شمار مى رفت. اولین نقطه اى که طراحى مى شد، مسجد جامع شهرها بود و براساس آن محله هاى شهرى را طراحى مى کردند و آن گاه به خیابان ها و گذرگاه ها و کوچه ها مى پرداختند.

          مدینة الرسول نخستین الگوى این طراحى بود، زیرا مسجدالنبى اولین بنایى بود که در وسط شهر طراحى شد و بعد محله هاى مهاجران (که غالبا قطاع ها و فضاهاى باز محله هاى انصار بودند که به مهاجران هدیه مى شد و یا این که زمین هاى خشک و بدون مالک بودن که رسول خدا آن ها را میان مهاجرین تقسیم مى نمود) طراحى مى شد. باقى شهرهاى نوبنیاد اسلامى که بعد از شهر مدینه ساخته شدند به تمامى از این قاعده پیروى مى کردند و به عنوان مثال مى توان به شهرهاى کوفه، بصره، فسطاط و قیروان اشاره نمود. از آن پس پیروى از این شیوه در طراحى شهرى به صورت سنتى متداول و معمول درآمده و شهرهایى چون واسط، بغداد، فاس و... به همین ترتیب طراحى و ساخته شدند. بعد از آن که رسول اکرم خانه خود را در مجاورت مسجد بنا نمود، این کار وى بعدها به هنگام تأسیس شهرها و محلات جدید به صورت سنتى درآمد که از آن پیروى مى شد.

 

نقش مراکز مذهبى و مساجد در نیل به توسعه

پیش از پیشرفت هاى صنعتى و عصر الکترونیک، از جمله مهم ترین وسایل تفاهم و ایجاد ارتباط میان مردم گفتار بود. به سخنانى که داراى اصول و قواعد ویژه اى بود در تنظیم آنها ذوق و سلیقه اى به کار مى رفت و در مجالس عمومى براى ایجاد انگیزه اى نسبت به یک عمل ایراد مى شد تحت عنوان «خطابه» اطلاق مى گردید و چون عامه مردم بیشتر از طریق گفتار و نه نوشتار اقناع مى شدند، به مجامع عمومى چون مراکز مذهبى و مساجد و میادین محلات شهر آمده و به سخنان خطیبان گوش فرا مى دادند. در جوامع کنونى نیز کرسى سخنرانى و منابر هم چنان از اهمیت به سزایى برخوردار است. پیشوایان دینى و واعظان مساجد و مراکز مذهبى هستند که به تبیین مصالح کشور و اصلاح امور دینى و دنیوى مردم مى پردازند. سخنواران توانا و چیره دست با سخنان مهیج خود، گاهى گروهى از مردم را به انجام کارهایى سخت نظیر گذشتن از جان و مال و فرزند فرا مى خوانند، زیرا هنر سخنور در این گونه امور آنست که در روح و قلب مردم نفوذ کرده و آنان را با طیب خاطر به مقصود خود رهنمون سازد.[1]

         در شالوده نظام اسلامى، مسجد که بنیانى اعتقادى و عبادى و محل آمدوشد مداوم مسلمانان در اوقات پنجگانه است، محور فعالیت هاى تبلیغى و مهم ترین وسیله ارتباط جمعى آنان قرار مى گیرد؛ در نتیجه مسیر تحول و تطور و توسعه مطلوب اجتماعى از سطح محله اى تاملى را فراروى مسلمین مى گشاید.

          در جوامع اسلامى، مساجد در تمامى جنبه هاى زندگى فردى و اجتماعى مسلمانان حضور فعال داشته و نقش محورى ایفا مى نمایند. مسلمانان که براى انجام فرایض دینى هر روز به مساجد رفت و آمد مى کنند، ضمن اداى فریضه نماز با قرار گرفتن در این اجتماع در خلال صحبت با یکدیگر از اخبار جامعه نیز با خبر شده و در جریان مسایل روز قرار مى گیرند. همچنین وجود منبر در مسجد که از آن به عنوان یک رسانه عمومى در اسلام نام برده مى شود نیز نقش مهمى در نشر افکار ایفا مى نماید، به نحوى که سخنران با استفاده از آن به نشر عقاید اسلامى و انتقال مسایل مهم جامعه به مردم مى پردازد. هر چند ممکن است چنین تلقى گردد که با وجود وسایل ارتباط جمعى پیشرفته امروزى، این نقش مساجد اهمیت قبلى خود را از دست داده است، اما به دلیل پراکندگى مساجد در جوامع اسلامى و گسترش آن ها در تمامى نقاط شهرى و محلات از یک سو و حرمت و قداست و معنویت خاص آن در نزد مسلمانان از سوى دیگر، سبب شده است تا این مراکز نقش مهم و غیرقابل انکارى در کارکرد رسانه اى و توسعه ارتباطات ایفا نمایند.

          در ایران منبر و خطابه همواره از برترین وسایل ارتباط جمعى محسوب شده و مى شوند. خطیبان مذهبى و سیاسى در مساجد و مجالس وعظ، زمام افکار مردم را در دست گرفته و بر روى منابر سرنوشت مردم را رقم مى زدند. امروزه نیز وضع بدین منوال است. در چنین جوامعى هنوز رادیو، تلویزیون و صدها وسیله ارتباط جمعى نتوانسته اند جاى منابر را پر کنند و گاهى خود این ابزار نیز در اختیار خطیبان درآمده و به نفوذ و کارآیى خطابه آنان هرچه بیشتر افزوده مى شود.

          با این حال، اخیرا مقوله شکاف دیجیتالى موجود میان کشورهاى توسعه یافته و کشورهاى در حال توسعه و عقب مانده، بسیار مورد توجه محافل گوناگون فکرى ـ سازمانى قرار گرفته است. واقعیت امر این است که کشورهاى توسعه یافته با دسترسى به سرمایه کافى، فناورى هاى نوین ارتباطى ـ اطلاعاتى، منابع انسانى غنى و مدیریت پیشرفته و متخصص، سهم قابل توجهى از بازار فناورى ها را به خود اختصاص داده اند و این در حالى است که کشورهاى عقب مانده، همچنان گرفتار بحث هاى اولیه، نگاه غیر سیستمیک به موضوع و در برخى مواقع فقر مادى هستند. موضوع مقاله حاضر پیرامون این مسئله است که با چه برنامه ریزى ها و سیاست گذارى هایى در زمینه آموزش کاربردى فردى ـ اجتماعى در به کارگیرى فناورى هاى نوین ارتباطى ـ اطلاعاتى و گسترش استفاده از این امکان در عرصه هاى مختلف جامعه به ویژه جوامع محله اى مى توان این شکاف دیجیتالى را کاهش داده و در جهت دستیابى به توسعه همه جانبه، گام هاى اساسى برداشت. در ابتدا پرداخت به این موضوع ضرورى است که فناورى هاى اطلاعات و ارتباطات تنها شامل اینترنت نیست بلکه پخش مستقیم برنامه هاى تلویزیونى ـ ماهواره اى و دیگر امکانات دیجیتالى را نیز در بر مى گیرد. درخصوص توسعه آموزش در جامعه و در دسترس قرار دادن فناورى هاى نوین ارتباطى ـ اطلاعاتى باید اذعان داشت که این مشکل تنها مشکل کشور ایران و کلان شهرى چون تهران نبوده و حتى در کشورهاى بسیار پیشرفته نیز مشهود است. اصولاً انسان ها از یک سِنى تمایل چندانى به یادگیرى مطالب و عناوین جدید ندارند. به ویژه اگر به آن زمینه خاص، نیاز نداشته و یا حداقل احساس نیاز نکنند. از این رو، فاصله و شکافى میان نسل ها ایجاد مى گردد، یعنى نسلى که با کامپیوتر به میزان زیاد فعالیت نموده و نسل دیگرى که حتى ممکن است با وجود برخوردارى از سواد بالا کاملاً از این قبیل امکانات دور بوده و به اندازه نسل قبل توانایى استفاده از این ابزار را ندارد. این در حقیقت، همان بحثى است که تحت عنوان سواد رقومى در دنیا مطرح شده است؛ یعنى اگر در گذشته، درصد بى سوادى و تحولاتش را در کشورهاى مختلف مورد بررسى قرار مى دادیم، آن زمان مبحث جدید بى سوادان رقومى و معرفى این افراد به عنوان افراد بیگانه با ابزار دیجیتال مطرح نبوده است. در حال حاضر، این موضوع، نه تنها در ایران که در تمامى نقاط جهان مطرح است.

          در حال حاضر، در کشورهایى چون نروژ و ژاپن، دولت ها با تخصیص بودجه هایى مشخص، برنامه ریزى هایى در راستاى کاهش شکاف سواد رقومى در جامعه آغاز کرده اند. به عنوان مثال، در بلژیک، در ساندویچ فروشى ها، دستگاه هاى اینترنت در اختیار مشتریان قرار مى گیرد تا از این طریق هنگام صرف غذا بتوانند در آخرین لحظات جعبه پست الکترونیک خود را نیز بازبینى نمایند. طبیعى است در چنین وضعیتى، افراد سالخورده اى که در چنین محیطى به صرف غذا مبادرت مى نمایند، زمانى که مى بینند مردم از اینترنت استفاده مى نمایند، احساس مى کنند که چیزى هست که آن ها نمى دانند و اگر در چنین جایى نمى بودند، شاید چنین احساسى نیز نداشتند. چرا که در اصل حرفه اصلى این افراد به این موضوع ارتباطى نداشت.

          به طور کلى مى توان گفت که براى دست یافتن به توسعه، برخوردارى صرف از سخت افزارهایى نظیر اینترنت کافى نیست. این قبیل ابزارها زمانى مى توانند مؤثر باشند که در یک جامعه عقلانیت توسعه یافته باشد. در حال حاضر، خودباورى یکى از ابزارهاى کلیدى توسعه به ویژه در کشورهاى در حال توسعه محسوب مى گردد. به عبارت دیگر هر جامعه اى که عزت نفس خود را از دست دهد، اگر چنان چه از تمامى امکانات اقتصادى نیز برخوردار باشد، به توسعه دست نمى یابد، در مقابل، هرگاه بتوان این امکانات را در راستاى خود باورى، عقلانیت و تبدیل خلاقیت و نوآورى به ارزش به کار گرفت، این اتفاق مى افتد. از این رو، در کشورهاى اسلامى من جمله کشور ایران، مساجد مى توانند در ساعت غیر عبادى و پرداختن به فریضه نماز عملاً براى به کارگیرى چنین امکاناتى قابل استفاده باشند. چرا که علاوه بر حضور و مشارکت مردم در سطح محله اى، توسعه اى نیز در زمینه اطلاع رسانى و ارتباطات به وقوع مى پیوندد. در چنین حالتى به واسطه مرجعیت داشتن مساجد براى اقشار مختلف جامعه اعم از باسواد، کم سواد، بى سواد و پیر و جوان، کلیه اقشار مختلف جامعه به ویژه در سطح محله اى به استفاده از فناورى هاى نوین اطلاعاتى ـ ارتباطى گرایش مى یابند که این خود به افزایش اندوخته هاى دینى و علمى افراد و نتیجتا بر توسعه محله اى در راستاى نیل به توسعه پایدار منتهى مى گردد. از جمله اقداماتى که در راستاى گسترش فناورى هاى نوین اطلاعاتى ـ ارتباطى در سطح محله اى در کلان شهرى چون تهران مى توان انجام داد مى توان موارد ذیل را نام برد.

          1 ـ راه اندازى ایستگاه مطبوعات در مساجد.

          2 ـ با راه اندازى چنین ایستگاه هایى در مساجد محله هاى شهرى، مى توان شاهد روى آوردن اقشار مختلف جامعه براى کسب اطلاعات و اخبار در زمینه هاى گوناگون فرهنگى، اجتماعى، اقتصادى، سیاسى، خانوادگى، بهداشتى، ورزشى، مذهبى، هنرى و... به مساجد و افزایش سطح آگاهى و در نتیجه دستیابى به توسعه محله اى خواهیم بود.

  3 ـ آموزش و خدمات رایانه اى در مساجد.

  4 ـ با وجود معرفى رایانه به عنوان ابزار در جهت اطلاع رسانى سریع و آموزشى علوم و یافته هاى جدید و انتقال اطلاعات از یک سو و عدم برخوردارى افراد و گروه هاى مختلف از توان خرید یا استفاده از این پدیده نوین از سوى دیگر سبب مى گردد تا مساجد با به خدمت گرفتن رایانه ها، خدمات فرهنگى، آموزشى، مذهبى، هنرى و اجتماعى و... را در اختیار مردم قرار دهند.

  5 ـ نمایش فیلم هاى آموزشى در مساجد.

  6 ـ استفاده از برنامه هاى مثبت ماهواره اى در مساجد.

  7 ـ راه اندازى حداقل یک خط اینترنت در هر مسجد محله.

  از جمله مهم ترین مزایاى استفاده از ابزارهاى فناورى اطلاعات و ارتباطات در مساجد محله مى توان به موارد ذیل اشاره نمود:

  1 ـ جذب اقشار مختلف جامعه به ویژه قشر تحصیل کرده و قرار گرفتن آنان در کنار کودکان، نوجوانان، جوانان و افراد بزرگسال و تحت آموزش قرار گرفتن این افراد توسط افراد تحصیل کرده که نهایتا به ایجاد پل ارتباطى میان اجتماع و مساجد منتهى مى گردد.

  2 ـ غنى سازى اوقات فراغت اقشار مختلف جامعه در چارچوب ارزش هاى دینى و در راستاى افزایش آگاهى از اطلاعات در زمینه هاى مختلف.

  3 ـ افزایش انگیزه هاى حضور مردم در مساجد و علاقه بیشتر اقشار جامعه در راستاى برطرف نمودن مسایل و مشکلات اجتماعى، فرهنگى، سیاسى، بهداشتى، مذهبى، اخلاقى و... موجود در محلات شهرى.

  4 ـ برقرارى امکان حضور فرهیختگان، اساتید، محققان و دانشجویان در مساجد محلى در راستاى ارتقاى سطح فرهنگ دینى و توسعه محله.

  5 ـ آشنایى با کارکردهاى مساجد کشورهاى اسلامى در راستاى اداره هرچه بیشتر و بهتر امور محله و نیل به توسعه محله اى.

  6 ـ ایجاد فرهنگ گفتمان و تبادل اطلاعات فرهنگى، مذهبى، علمى و... در مساجد محلى که خود موجب تقویت کلان فرهنگ و مشارکت و تعامل نگرى فرهنگ دینى و نهایتا توسعه محله اى خواهد گردید.

 

مساجد، محوریت ایجاد و توسعه شهرى و محله اى

با افزایش جمعیت و توسعه شهرهاى بزرگ و بالطبع پدید آمدن شهرهاى تازه تأسیس با محلات جدید به دور از مسجد جامع موجب شد تا اهالى محلات مختلف جهت انجام فرایض خود به بناى مسجد جدیدى در محل خود مبادرت نمایند، چرا که همان گونه که قبلاً نیز بدان اشاره گردید، محوریت ایجاد و توسعه شهرى را همواره مساجد رقم مى زدند. از جمله مهم ترین فاکتورهایى که سبب افزایش تعداد مساجد در محلات مختلف شهرهاى گوناگون شدند که این نیز خود در وهله اول به توسعه محله اى و ثانیا توسعه شهرى و ازدیاد جمعیت منجر گردید، مى توان از موارد ذیل نام برد:

 

1 ـ فضیلت وقف و باقیات الصالحات در فرهنگ اسلامى

در برداشت عمومى باقیات الصالحات به آن دسته از اعمال نیکویى اطلاق مى گردد که داراى اثر فیزیکى و اجتماعى طولانى مدت بوده و مردم در زندگى خود به نوعى از آن منتفع مى کردند. براساس چنین تلقى است که باقیات الصالحات بیشتر در امور عمرانى و فرهنگى به ویژه در احداث مساجد تجلى یافته و دولت مردان و افراد متمکن را بدان ترغیب نموده است که در نتیجه، سبقت در امر مسجد سازى، افزایش تعداد مساجد و توسعه محله اى و شهرى را به همراه داشته است.

 

2 ـ عدم پیش بینى فضاى توسعه در بناى مسجد

گاه کمبود امکانات مادى و محدودیت مکانى و گاه عدم آینده نگرى سبب مى شد که مساجد در مساحت هاى کوچکترى احداث گردند. بعدها که در اثر افزایش جمعیت نیاز به مساجد بزرگتر احساس گردید، به علت عدم امکان توسعه آن، ناگزیر از زمین بزرگ تر براى احداث مسجد دیگرى مى شدند، لذا مساجد کوچک در ظاهر کاربرى خود را از دست مى دادند، اما بنابه وظیفه شرعى هم چنان نگهدارى شده و براى اجتماعات کوچک تر مورد بهره بردارى قرار مى گرفتند.

 

3 ـ روحیه راحت طلبى

خصیصه راحت طلبى انسان، همواره وى را به عبادت در نزدیک ترین معابد و مساجد ترغیب نموده و در صورت احساس بعد مسافت، جهت رسیدن به فیض نماز جماعت و حضور پنج گانه در مساجد، ایجاد مسجد در نزدیک ترین محل سکونت را در رأس برنامه هاى اجتماعى خود قرار داده است. از این طریق با احداث مساجد متعدد در محلات مختلف توسعه محله اى و شهرى به وقوع مى پیوست.

 

4 ـ اختلافات قومى و منطقه اى

زندگى اقوام مختلف در شهرها، که اغلب در انجام اعمال عبادى داراى روش هاى مختلفى نیز بودند، ناگزیر از احداث مسجدى جداگانه براى خود مى شدند، تا برحسب اعتقادات و سنن خود، مراسم عبادى را به نحو احسن برگزار نمایند. گاه در سکونت گاه هاى شهرى على رغم هم کیش بودن جمعیتى، افتراق سلایق، رقابت هاى محلى، اختلافات قومى و قبیله اى، پیدایش مساجد جدید و متعاقبا توسعه محله اى و شهرى را در پى داشت.

 

آسیب شناسى عدم توزیع مناسب مساجد در شهرها و محلات

عدم رعایت اصول مسلم شهرسازى در گذشته به ویژه در بناى مساجد ـ بار منفى فرهنگى ـ اجتماعى خود را امروزه به روشنى آشکار مى سازد؛ به نحوى که، اغلب در محلى از محلات شهرى با تورم مساجد و در محله اى دیگر با نبود یا کمبود آن مواجه ایم. شهر بزرگ تهران خود نمونه بارز چنین وضعیت اسفبارى است. تعداد کثیر مساجد در محلات قدیمى و جنوب شهر و نبود یا کمبود مساجد در محلات جدید و شمال شهر کاملاً مشهود است؛ البته چه بسا که عدم انتخاب محل مرغوب و حواشى خیابان براى احداث مساجد، چنین نمودى را به وجود آورده است. اگر فرد غریبه اى از داخل و یا خارج از کشور در طى مسیر خود از ابتدا تا انتهاى خیابان ولى عصر که از خیابان هاى اصلى و محورى شهر تهران است، دقت نماید، چه تصویرى از ام القراى جهان اسلام به لوح تفکرش نقش مى بندد. حال اگر همان فرد براى اداى فریضه نماز اراده نموده و احتمالاً در اثر حواس پرتى متوجه مهدیه تهران نشد بدون پرس وجو به کجا مى تواند مراجعه کند؟

          پى آمد چنین وضعیتى اثر آشکارى است که در بررسى محلات گوناگون شهر تهران اعم از محلات قدیمى و نوساز به دست آمد و آن این که هرچه به سمت محلات قدیمى تر پیش مى رویم، محلات از غناى فرهنگى ـ اجتماعى اسلامى بیشترى برخوردار بوده و مساجد به خوبى به ایفاى نقش در شناساندن جایگاه محله در ساختار بافت کلان شهر تهران پرداخته اند و در مقابل هرچه از محلات جدید گذر مى کنیم با فقر فرهنگى ـ اجتماعى اسلامى و قرابت با فرهنگ بیگانه و عدم محسوس بودن محلات به عنوان اجزاى خرد جامعه کلان شهر تهران و توسعه مفاهیم غیراقتصادى آن مواجه مى شویم.

          علت عمده توسعه نیافتگى به ویژه در سطح محله اى را باید در انتخاب الگوى توسعه جستجو نمود. در گذشته الگوى توسعه درون زا بود و این در حالیست که در دوران اخیر، الگوى توسعه برون زا مورد توجه قرار گرفته است.

          در الگوى برون زا، کلیه ویژگى هاى ملى و محلى به عنوان مانع تلقى مى شود که باید از سر راه برداشته شوند تا بستر براى استقرار الگوى برون زا آماده گردد. لذا عمده سرمایه ها صرف مقابله با مزیت هاى تاریخى، فرهنگى و مذهبى کشور مى شود و چون فرهنگ پدیده اى پویا است، هر از چند گاهى همانند نهنگى که سندباد بحرى آن را جزیره اى امن تصور مى نمود و با خیالى آسوده اجاقش را روشن نمود، اما به یک نهنگ حرکت کرده و همه چیز را درهم مى ریخت، ترمیم خود را آغاز نموده و آن چه مصنوع و پیوندى است را به هم مى ریزد؛ از این رو بیشترین سرمایه ها صرف مقابله با مزیت هاى تاریخى، فرهنگى و مذهبى کشور مى گردد، در حالى که الگوى توسعه درون زا، چنین مزیت هایى به عنوان سرمایه هایى تلقى مى گردند که باید در توسعه پایدار به ویژه در سطح محله اى نقش مثبت خود را ایفا نموده و به عوض آن که مردم مناطق و محلات، سهم خود را از توسعه مطالبه کنند، نقش خود در توسعه را جستجو مى کنند. بنابراین راه حل این است که الگوى توسعه شهرى به ویژه توسعه محله اى قرار دهیم. در این راستا باید در گذشته تاریخى ـ مذهبى خود پژوهش کرده و با توجه ویژگى هاى ساختارى هر محله، آنها را بومى نمود تا بتوان توسعه اى مبتنى بر مزیت هاى تاریخى، فرهنگى و مذهبى برنامه ریزى نمود.

 

نتیجه گیرى

انسان هاى روى کره خاکى، براى رفع نیازهاى اولیه و مشترک زیستى خود در مناطق جغرافیایى و اقلیمى متفاوت دست به اقدامات متنوعى زده اند که باعث ایجاد نیازهاى ثانویه متنوعى گردیده است.

          این نیازهاى ثانویه، در برخى مواقع، اهمیتى فراتر از نیازهاى اولیه به خود گرفته است. تلاش هاى متنوع و ابداعى بشر براى تأمین نیازهاى اولیه و مشترک در سرزمین هاى مختلف سرمنشأ ایجاد تنوع فرهنگى گردیده است و لذا شناخت تنوع فرهنگى در حقیقت شناخت ابداع و ابتکارات بشر در طول تاریخ و ظرفیت هاى متفاوت مناطق مى باشد که ما از آن به عنوان مزیت هاى تاریخى، فرهنگى و مذهبى یاد مى کنیم که از سرمایه هاى جاودانه بشر محسوب مى گردند و چنان چه به خوبى شناخته و به کار گرفته شوند، رشد و توسعه بشرى را به همراه خواهند آورد. متأسفانه در طول یک ونیم قرن گذشته، از این موضوع غفلت شده است و به لحاظ تقلید از فرهنگ مدرن، مردم در جوامع مختلف به ویژه جوامع محله اى، سرمایه هاى اصلى خود را به فراموشى سپرده اند، در صورتى که در نهضت بازگشت به خویشتن چنان چه مردم هر شهر
و منطقه و محله اى از زاویه مزیت هاى تاریخى، فرهنگى و مذهبى خود بتوانند وارد میدان توسعه شوند سرمایه هاى مهمى را براى عرضه دارند. در حال حاضر، چون مردم نسبت به مزیت هاى تاریخى، فرهنگى و مذهبى خود دچار فراموشى شده اند، براى مشارکت در توسعه دست خود را تهى مى بینند و سهمى از توسعه را مطالبه مى کنند، در صورتى که اگر آنها به ظرفیت ها و استعدادهاى بالقوه و متنوع تاریخى، فرهنگى و مذهبى خود پى ببرند و بدانند که براى تسریع جریان توسعه به ویژه در سطح توسعه محله اى، سرمایه هاى مهمى براى عرضه دارند، خواهان ایفاى نقش مثبت در توسعه خواهند شد. در شهرها و محلات اسلامى، مساجد اصلى ترین منبع چنین سرمایه هایى به شمار مى آیند.

 

منابع و مأخذ

1 ـ مینایى، على اکبر، منبر و خطابه در صدر اسلام، مسجد 6 ، ص 28 .

2 ـ نقش مسجد در توسعه، چهارم شهریور 1383 ، سال 62 ، شماره 18029 .

3 ـ اعتضادى، لادن، توسعه در پرتو توحید.

4 ـ میرخانى، عباس، مساجد و توسعه اجتماعى در ایران.

5 ـ آریان منش، جواد، نقش مساجد در توسعه شئون اجتماعى.

 

پی نوشت ها:


[1] . مینایى، على اکبر، منبر و خطابه در صدر اسلام: مسجد 6 ، ص 28 .

ثبت دیدگاه