Masjedpajoh.ir
Masjedpajoh.ir
Masjedpajoh.ir
تجلّی نماز در سیره حضرات معصومان علیهم السلام
شنبه, 09 اسفند 1399

چکیده

نوشتار حاضر در صدد تبیین و تشریح اهمیت و جایگاه نماز در سیره حضرات معصومین(علیه السلام) و شیوه نمازگزاری آن بزرگواران جهت الگوسازی در جامعه است. اسوه های معصوم الهی (علیه السلام)، در زندگى و معاشرت، جهاد در راه خدا، عبادت و نماز سر مشق و الگوی تمام عیار همه بشریت، به ویژه شیعیان هستند. ازاین رو نگارنده سعی نموده تا با مطالعه در تاریخ اسلام و زندگی نورانی حضرات معصومین(علیه السلام)، جلوه هایی از نماز، حالات معنوی و عبادات آن بزرگوران، از پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) تا آخرین منجی بشریت، یعنی حضرت مهدی(علیه السلام) را به اختصار ترسیم نماید.

 

واژگان کلیدی: نماز پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم)، نماز امام علی(علیه السلام) و حضرت فاطمه(سلام الله علیها)، نماز امام حسن و امام حسین(علیهماالسلام)، نماز امام سجاد و امام باقر(علیهماالسلام)، نماز امام صادق و امام کاظم(علیهماالسلام)، نماز امام رضا و امام جواد(علیهماالسلام)، نماز امام هادی و امام عسکری و حضرت حجّت(علیهم السلام).

 

مقدمه  

آدمی، همیشه در پى آن بوده که انسان‌هاى نمونه و ایده‌آل را در جهان بیرون مشاهده کند و با الگو گرفتن از آنان، رفتارهاى فردى و اجتماعى خود را سامان دهد؛ زیرا آن‌چه که انسان‌ها را در مسیر پرورش استعدادهاى خویش و سیر الی الله مدد می‌رساند و پیشرفت و ترقّى را میسّر می‌سازد، پیروى آگاهانه از اسوه‌ها و الگوهاست؛ چون انسان الگو و نمونه، راه‌هاى پرخطر و صعب‌العبورى را که در پیش روى دیگر انسان‌هاست، به سلامت گذرانده و از آفت‌هاى مسیر و دیگر مشکلات، به خوبى آگاه است. ازاین‌رو گفته‌اند: مدل‌سازى رفتارى و انتخاب الگو، یکى از نیازهاى اساسى انسان است.

یکی از بهترین روش‌های آموزش غیرمستقیم در امور تربیتی، روش الگوئی است. در این روش معلم ارزش‌های اخلاقی را از طریق اعمال و رفتار خود به دیگران آموزش می‌دهد. مردم از راه دیدن، امور رفتاری را فرامی‌گیرند و آن‌چه برابر دیدگان قرار می‌گیرد اثربخش‌تر است. ارائه الگو و اسوه، مؤثرترین روش تربیتی در نظام تربیتی و ارزشی اسلام است. در آیاتی از قرآن کریم از پیامبر به عنوان "اسوه حسنه" یادشده است:

«لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»[1]؛ یعنی براى شما در زندگى رسول خدا سرمشق نیکوئى بود... ؛ البته همه حضرات معصومان (علیه السلام) در تمامی ابعاد شخصیتی و رفتاری و فکری، الگوی حسنه اند. این اسوه هاى الهى همواره از سایر افراد بشر در مراتب کمال انسانى پیشقدم هستند و این تقدّم به صورتى است که بشر هرچه در ابعاد مختلف رشد کند، باز هم نمى تواند بى نیاز از آنان باشد. باید توجّه داشت که سنّت هاى الهى و قوانین هستى، که قواعد حاکم بر زندگى انسان، بخشى از آن است، همه ثابت و غیرقابل تغییراند. رابطه انسان با خدا و با جامعه و طبیعت، رابطه اى است که در جوهر خود از اصول ثابتى تبعیت مى کند و قابل تغییر نیست و حضرات معصومان (علیه السلام) به عنوان اسوه های الهی که عالِم به این ارزش ها بوده و هستند و بر طبق موازین الهى و انسانى زندگى مى کرده اند، مى توانند الگوى همه انسان ها تا «انتهاى تاریخ» باشند. به عبارت دیگر، همان طور که «دین» امر ثابتى است، «الگو»های تأیید شده الهی هم مى توانند ثابت و جاودانه باشند؛ بنابراین، زندگى و سلوک حضرات معصومان (علیه السلام) همواره براى انسان ها «چه در حال و چه در آینده» اسوه و الگوست.

 به هرحال، اسوه های معصوم الهی (علیه السلام)، در زندگى و معاشرت، جهاد در راه خدا، عبادت و نماز سر مشق و الگوی تمام عیار همه بشریت، مسلمانان و به ویژه شیعیان هستند.

چگونگى نماز خواندن اولیاء معصوم دین (علیه السلام)، براى پیروان آنان درس آموزنده و الهام بخش و الگوست. براین اساس، در این نوشتار مختصر برآنیم تا با مطالعه در تاریخ اسلام و زندگی نورانی آن بزرگواران، جلوه هایی از نماز، حالات معنوی و عبادات  حضرات معصومان (علیه السلام) را ترسیم نماییم.

حضرت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) و نماز

نماز، نخستین حکم الهى بود که چند روز پس از بعثت پیامبر خاتم، حضرت محمد بن عبد اللَّه صلى اللَّه علیه و آله و سلّم توسط جبرئیل امین از جانب خداوند صادر شد و پیامبر با تعلیم پیک وحى، آن را معمول داشت. بدین گونه که پیک وحى الهى، جبرئیل امین، چند روز بعد از آن که پیامبر به مقام نبوّت رسید، براى دومین بار بر آن حضرت نازل شد و آبى از آسمان آورد و طریقه وضو گرفتن و نمازگزاردن و رکوع و سجود را به پیامبر آموخت.

نماز، یعنی کمال خضوع بنده در برابر حق تعالی، نور چشم پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) بوده است. چنان که فرموده اند: «جَعَلَ اللّهُ قُرةَ عینى فى الصّلاةِ»[2]؛ خداوند روشنایى چشم و خوشحالى ام را در نماز قرار داده است. مراد از «روشنى چشم» در این روایت، روشنى دل و درون است و اگر هر انسانى نماز را با شرایطش انجام دهد، همین روشنى و صفاى دل در او ایجاد مى شود و به انبساط خاطر نایل مى گردد.

در روایتی از «حذیفه» نقل شده که: شیوه رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) چنان بود که چون مشکلی برای او پیش می‌آمد به نماز پناه می برد و از آن استعانت می جست.[3]

هم‌چنین «ابودرداء» می گوید: شیوه رسول حدا (صلی الله علیه و آله وسلم) چنان بود که چون شبی باد سهمگینی می آمد به مسجد پناه می برد تا آرام گیرد و به وقوع کسوف و خسوف به نماز پناه می آورد.[4]

براى عاشقان خدا شنیدن صداى اذان، اعلام فرارسیدن لحظه دیدار و ملاقات بود، صداى اذان براى رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) چنان جاذبه داشت و نشاط مى آورد، به طورى که نزدیک اوقات نماز، به بلال مى فرمود: «اَرْحنا یا بلال؛ اى بلال! ما را از غصّه و غم و تلخى و ناراحتى نجات بده و با اذان گفتن خود و اعلام وقت نماز، روح ما را آرامش بخش.»[5]

پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) همواره از هر فرصت و فراغتی در شب و روز و نیمه های شب به نماز می ایستاد و به مناجات و راز و نیاز می پرداخت. همسران و بعضی از اصحاب به آن حضرت می گفتند: «ای رسول خدا خودت را آن همه به زحمت نینداز» در پاسخ آنها می فرمود: «ألا اَکُنْ عَبْداً شَکوراً؛ آیا بنده سپاسگزار خدا نباشم؟»[6]

عطاء بن ریاح می گوید: «روز نزد عایشه رفتم و از پرسیدم: شگفت انگیزترین کاری که در عمرت از پیامبر اسلام ، دیده ای چه بود؟ گفت: همه کارهای پیامبر شگفت انگیز بود، ولی از همه عجیب تر این‌که شبی پیامبر به استراحت پرداخته و هنوز آرام نگرفته بود که برخاست و وضو گرفت و به نماز ایستاد و آن قدر در حال نماز اشک ریخت که جلوی لباسش از اشک چشمش تر شد. سپس سر به سجده نهاد و چندان گریست که زمین از اشک چشمش تر شد و همچنان تا طلوع صبح منقلب و گریان بود. هنگامی که بلال او را برای نماز صبح فراخواند، پیامبر را گریان دید و عرض کرد: چرا چنین گریانید؟ شما که در پرتو لطف خدا هستید. پیامبر فرمود: "أفلا اَکُنْ عَبْداً شَکوراً "؛ آیا نباید بنده شکرگزار خدا باشم؟»[7]

روزی یکی از اصحاب به پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) عرض کرد: مگر نه این است که خداوند گناهان گذشته و آینده تو را بخشیده است، پس چرا خود را آن همه به زحمت می اندازی و نماز می خوانی؟ آن حضرت در پاسخ فرمود: «آیا بنده شاکر خدا نباشم؟... سوگند به خدا اگر بر اثر نماز و عبادت، اعضای پیکرم قطعه قطعه شوند و چشمانم از کاسه درآیند و بر روی سینه ام بریزند هرگز نمی توانم شکر یک دهم، از یک دهم یک نعمت خدا را ادا کنم، با این که همه شمارش کنندگان قادر به شمارش نعمت های الهی نیستند.»[8]

اُمّ سلمه [یکی از همسران نیک رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم)] می گوید: شبی پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) در حجره من بود. در بستر خواب آرمید، نیمه های شب بود که دیدم آن حضرت در بستر نیست، هراسان شدم، برخاستم و در تاریکی شب به جست و جوی او پرداختم، او را در کنج حجره ایستاده یافتم که دست هایش به سوی آسمان بلند بود و می گریست و دعا می کرد، از جمله می گفت: «اللهُمَّ لا تَکِلْنِی اِلی نَفْسِی طَرْفةَ عَیْنٍ ابداً؛ خدایا! مرا هرگز به اندازه یک چشم به هم زدن به خودم وانگذار.»

به آن حضرت عرض کردم: با این‌که خداوند، عالی ترین مقام را به شما داده، و گناهان گذشته و آینده شما را بخشیده، چرا آن همه خود را به رنج می اندازی و چنین می گویی؟ آن بزرگوار در پاسخ من فرمود: «ای امّ سلمه! هرگز خود را ایمن نمی دانم، خداوند یک لحظه برادرم یونس (علیه السلام) را به خودش واگذاشت، او به آن همه بلاها (مانند غرق شدن در دریا و در شکم ماهی قرار گرفتن و...) گرفتار شد.»[9]

امام علی (علیه السلام) درباره نماز و عبادت پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم)، چنین نقل مى کند:

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم)، مدت ده سال بر روى انگشتان پا مى ایستاد و نماز مى خواند، تا جائى که ساق و قدم هاى مبارکشان ورم کرده و مجروح شده بود. گاهى برى این‌که بتواند به نماز خود ادامه دهد، سنگینى خود را بر روى یک پا قرار مى داد، و گاهى آن پا را آزاد مى کرد و سنگینى را بر روى پاى دیگر مى انداخت ، گاه بر پاشنه و گاه بر انگشتان مى ایستاد. تا آن‌جا که خداوند به او وحى فرمود: «طه. مَا أَنزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى»[10]؛ اى پیامبر هدایت کننده! ما این قرآن را بر تو نفرستادیم که این قدر خود را در موقع عبادت و نماز به زحمت اندازى.[11]

هم‌چنین امام علی(علیه السلام) درباره نماز اول وقت در سیره پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند:

«کانَ رَسولُ اللّه  صلى الله علیه  و آله لا یُؤْثِرُ عَلَى الصَّلاةِ عَشاءً وَ لا غَیْرَهُ وَ کانَ اِذا دَخَلَ وَقْتُها کَاَنـَّهُ لا یَعْرِفُ اَهْلاً وَ لا حَمیما؛ رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) چنان بود که خوراک شب وهیچ چیز دیگر را بر نماز مقدم نمی داشت و چنان بود که چون وقت نماز داخل می شد، گویا خانواده ودوستی را نمی شناسد.»[12]

پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) درمورد آثار پای بندی به نماز اول وقت، فرمود: «مَا مِن عبدٍ اهتمّ بمواقیت الصلوة و مواضع الشمس الا ضمنتُ لَهُ الروح عند الموت وانقطاع الهموم والاحزان و النّجاة من النار؛3 هیچ بنده‌ای به نماز اول وقت اهمیت نمی‌دهد، مگر این‌که من ضمانت می‌کنم که هنگام مرگ آرامش داشته باشد و غصه‌ها از او رخت بربندد و از آتش جهنم رهایی یابد.» هیچ بنده‌ای به نماز اول وقت اهمیت نمی‌دهد، مگر این‌که من ضمانت می‌کنم که هنگام مرگ آرامش داشته باشد وغصه‌ها از او رخت بربندد واز آتش جهنم رهایی یابد.»[13]

پس طبق وعده رسول اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) عاملان به این فریضه الهی واستقامت کنندگان دراین راه، این پاداش های ویژه را دارند:

1. به هنگام مرگ که یکی از سه حالت سخت انسان است، آرامش خاصی به روح او حاکم می شود؛

2. غم واندوه از روح وروان او رخت برمی بندد؛

3. رهایی از آتش نصیب این بنده الهی می گردد.

هم‌چنین از آن حضرت نقل شده که: «لا یـَزالُ الشَّیـْطـانُ یـَرْعَبُ مِنْ بَنى آدَمَ ماحافَظَ عَلىَ الصَّلَواتِ الْخَمْسِ فَإِذا ضَیَّعَهُنَّ تَجْرُاءُ عَلَیْهِ وَ اءَوْقَعَهُ فِى الْعَظَائِمِ؛ شیطان همیشه از مؤمن مى ترسد تا زمانى که بر نمازهاى پنج‌گانه محافظت دارد و در وقتش به جا مى آورد، اما هنگامى که وقت نماز را ضایع کرد بر او جرأت پیدا مى کند و او را در گناهان بزرگ مى اندازد.»[14]

حضـرت امام على (علیه السلام) و نماز

نخستین کسی که پس از پیامبر گرامی اسلام به ادای نماز افتخار یافت و مدال معنوی این عبادت استوار اسلامی را به گردن آویخت، امام علی (علیه السلام) بود. او نخستین مردی بود که اسلام آورد و پشت سر رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) ایستاد و به نماز او اقتدا کرد.

علی (علیه السلام)، مرد نماز بود و حرکت، و آخرین وصیت آن امام همام نیز توصیه به نماز بود. سرانجام در حال نماز، در محراب عبادت، فرقش شکافته شد و روح بزرگش به ملکوت اعلی پرواز کرد و از دریچه نماز به دیدار حق تعالی شتافت و به فلاح و فوز حقیقی و ابدی دست یافت.

 پس از پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله وسلم)، نخستین کسى که از مردان نماز را به‌پا داشت، على (علیه السلام) و آن هم در سن 9 سالگى بود که در خانه پیامبر به سر مى برد و چون پیامبر وضو گرفت او نیز وضو گرفت و همین که رسول خدا به نماز ایستاد، آن وجود مقدّس هم در آن سن و سال، پشت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) خدا ایستاد و در پشت سر على (علیه السلام) هم تنها حضرت خدیجه (سلام الله علیها) بود که به عنوان اوّلین زن به نماز ایستاد و با پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) نماز جماعت گزاردند.

آن امام همام بسیار به نماز اهمیت می داد، او می فرمود: «لِکُلِّ شَی ءٍ وَجْهٌ وَ وَجْهُ دینِکُمْ الصّلاةُ»[15]؛ هر چیزی دارای صورت است، صورت دین شما نماز می باشد.

در شأن آن حضرت در مورد نماز آمده: «کانَ علیٌّ إذا أهالَهُ امرٌ فزغٌ قامَ الی الصّلاة ثمّ تلی هذه الآیة؛ واستعینوا بالصّبر والصّلاة؛ حضرت علی (علیه السلام) هرگاه با کار سختی رو به رو می شد، به نماز می ایستاد، و این آیه را تلاوت می فرمود: «از صبر و نماز یاری بجویید.»[16]

در حالات امام علی (علیه السلام) آمده است: هنگامی که داخل نماز می شد، همچون بنایی ثابت و استوار و بدون تحرّک بود و چه بسیار رکوع و سجودش طولانی می شد و بدون توجه قلبی ذکر نمی گفت و بدنش از بس بی حرکت بود که گاهی مرغی بر پشت مبارک آن حضرت می نشست، و هیچ کس به جز علی بن ابی طالب (علیه السلام) و علی بن الحسین (علیه السلام) طاقت نداشتند که مانند رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) نماز بخواند.[17]

روایات فراوانی درباره خشوع آن حضرت وارد شده است، از جمله امام صادق (علیه السلام) درباره خشوع امام علی (علیه السلام) در نماز فرمودند: «کان علیٌ إذا قام إلی الصّلاةِ، فقال: و جَّهْتُ وَجْهِیَ لِلّذی فَطَرَ السّموات و الأرض و تَغَیُّرُ لو نِهِ یُعْرف ذلک فی وجهه»[18]؛ هرگاه علی (علیه السلام) به نماز برمی خاست، می گفت: روی خود را به سوی کسی کردم که آسمان‌ها و زمین را آفرید، و رنگش تغییر می کرد به طوری که در چهره اش پیدا بود.

علی بن شهر آشوب از تفسیر قشیری نقل نموده است: هنگامی که وقت نماز می شد، رنگ امام علی (علیه السلام) تغییر می کرد و حالت تزلزل و اضطراب به او دست می داد، کسی پرسید: برای چه این حالت به شما دست داد؟ فرمود: «جاءَ وقتُ أمانَةٍ عَرضَهَا الله تعالی علی السَّموات و الارض و الجبال فأبین أنْ یَحْمِلْنَها و حملها الانسان(20) فی ضعفی فلا أدری أُحْسِنَ اذا ما حَمَلتُ أم لا؟»[19]؛ هنگام ادای نماز، یعنی امانتی بزرگ رسیده است که خدای تعالی آن را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کرد و آنها از پذیرش آن امتناع کردند و انسان آن را به عهده گرفت و من با این ضعف و ناتوانی ام، نمی دانم آیا از عهده برداشتن این بار به خوبی برمی آیم یا نه.

 این تحمّل بار امانت الهی، بزرگ ترین افتخار بشر است. به قول حافظ:

                                  آسمان بار امانت نتوانست کشید

                                  قرعه فال به نام من دیوانه زدند

آن بزرگوار به قدری به نماز عشق می ورزید که هر شبانه روز، هزار رکعت نماز می خواند. علاّمه امینی می نویسد: «طبق روایات بسیار، حضرت علی (علیه السلام) در شبانه روز هزار رکعت نماز می خواند»[20]، آن گاه به شبهه های معاندان در این راستا پاسخ داده است. بنابراین نماز علی (علیه السلام) با خشوع و حضور قلب کامل بود، آن گونه که در نماز تیر را از پایش خارج نمودند، در حال نماز متوجّه نشد و بعد از نماز اطلاع یافت.[21]

در منابع روایات آمده است:

دو ناقه (شتر ماده) بزرگ و چاق برای رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) هدیه آوردند، حضرت به اصحاب فرمود: «هل فیکم أحدٌ  یُصلی رکعتین بقیامهما و رکوعهما و سجودهما و وضوئهما و خُشوعهما لا یهتمَّ فیهما مِنْ أمر الدّنیا بشی ءٍ و لا یُحدّثُ قَلْبَهُ بفکر الدّنیا؟ أُهدی إلیه إحدی هاتین النّاقتین.»

«آیا در میان شما کسی هست که دو رکعت نماز با قیام و رکوع و سجود و وضو و خشوع بخواند و در این دو رکعت نماز به امور دنیا فکر نکند و با قلب و دلش نجوای دنیا نکند؟ اگر چنین نمازی را کسی بجا بیاورد، یکی از این دو ناقة را به او هدیه خواهم کرد.»

سه بار جمله فوق را تکرار کرد و هیچ یک از اصحاب جواب نداد. امام علی (علیه السلام) برخاست و عرضه داشت:

«أنا یا رسول اللّه! أصَلّی رکعتین، أُکَبِّرُ تکبیرة الإحرام وَ إلی أنْ اُسَلِّمَ منها لا أُحَدِّثُ نفسی بشی ءٍ مِن أمر الدّنیا.»

«ای رسول خدا! من دو رکعت نماز می گزارم، از تکبیرة الاحرام تا سلام آن را بجا می آورم، در حالی که به دلم چیزی از امور دنیا را خطور ندهم.»

رسول خدا فرمود: «یا علی! صَلِّ، صلّی اللّه علیک»؛ «ای علی نماز را بجا بیاور که صلوات خدا بر تو باد.»

امیرِ مؤمنان، علی (علیه السلام) تکبیر گفت و نماز را آغاز کرد، همین که سلام داد، جبرئیل بر پیامبر نازل شد و گفت:

«یا محمّد! إنّ اللّه یُقْرئُکَ السَّلام و یقولُ لک أعطِه احدی النّاقتین.»

«ای محمّد! خداوند سلامت می رساند و می فرماید: یکی از دو ناقه را به علی عطا کن.»

پیامبر خدا که به قدرت حق و علم غیب از ضمیر علی (علیه السلام) آگاه شده بود، به جبرئیل فرمود:

«إنّی شارطتُهُ أن یُصلّی رکعتین لا یُحَدِّثُ فیهما بشی ءٍ مِنَ الدّنیا، أعطیه إحدی النّاقتین أن صلاهما وَ أنّه جَلَسَ فی التّشهد فتفکّر فی نفسهِ اَیّهما یأخُذ.»

«من با علی شرط کرده بودم که در طول دو رکعت نماز به امور دنیا فکر نکند تا یکی از دو ناقه را به او ببخشم. در حالی که علی (علیه السلام) در تشهّد نمازش فکر می کرد که کدام یک از دو ناقه را بگیرد!»

جبرئیل عرضه داشت:

«یا محمّد! إنَّ اللّه یَقرئُکَ السّلام و یقول بک: تفکَّرَ اَیّهُما یأخُذُها أسمنهما و أعظمهما فیسخرها و یَتَصَدَّقُ بِها لِوَجهِ اللّه، فکانَ تفکّرُهُ للّه عَزّوجل لا لنفسه و لا للدُّنْیا؛ ... .»

«ای محمّد! خدایت تو را سلام می رساند و می گوید: درست است، ولی علی (علیه السلام) می اندیشید که کدام یک از دو ناقه فربه تر و بزرگ تر است تا آن را در راه خدا قربانی نماید و به مردم صدقه دهد، پس تفکّر او هم برای خدا بوده، نه برای خود و نه برای دنیا.»[22] البته، نماز علی (علیه السلام) نمازی است که برای طمع بهشت و یا خوف از آتش دوزخ نبود، بلکه عرض می کرد: «الهی ما عَبَدْتُکَ خَوْفاً مِنْ عِقابِک، وَ لا طَمَعاً فی ثوابِکَ، وَلکنْ وَجَدْتُکَ اهلاً للْعبادةِ فَعَبَدْتُکَ؛ خدایا تو را از خوف عذاب و طمع پاداشت، عبادت نمی کنم، بلکه تو را شایسته و سزاوار عبادت یافته ام و بر این اساس تو را عبادت می کنم.»[23]

مناجات و راز و نیازها و نمازهای علی (علیه السلام) در نیمه های شب نیز فصل دیگری از شدت علاقه آن حضرت را به نماز نشان می دهد، تا آن‌جا که خود فرمود: «از آن زمانی که از رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) شنیدم که نماز شب نور است، هرگز آن را ترک نکردم.»

یکی از منافقان به نام «ابن کوّا» که در آنجا حاضر بود، پرسید: حتّی در لیلة الهریر؟ (شب سخت زمستانی جنگ صفین که صدها نفر کشته شده بودند و هزارها نفر زخمی که از شدت درد ناله می کردند و بسیار شب طاقت فرسایی بود) فرمود: حتی در لیلة الهریر.[24] 

هر که چیزى دوست دارد جان و دل بر وى گمارد

                                                         هر که محرابش تو باشى سر ز عشقت برندارد

آن حضرت به نماز اوّل وقت به اندازه ای اهمیت می داد که در سحر 19 رمضان سال 40 [همان سحر که ضربت شهادت بر فرق مبارکش وارد شد] پشت بام مسجد کوفه رفت و با صدای بلند اذان گفت و قبل از اذان به آسمان می نگریست تا دمیدن سپیده سحر را ببیند. وقتی سپیده سحر دمید، خطاب به آن فرمود: «ای سپیده سحر! آیا یک بار در زندگی علی پیش آمد که تو خود را آشکار سازی، ولی علی (علیه السلام) در آن هنگام در خواب باشد؟

امام علی(علیه السلام) می فرماید: «لَیْسَ عَمَلٌ اَحَبُّ اِلَی اللهِ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ مِنَ الصَّلاةِ فَلاَیَشْغَلَنَّکُمْ عَنْ اَوْقاتِها شَیءٌ مِنْ أُمُورِ الدُّنْیَا، فَإنَّ اللهَ ـ عَزَّوَجَلَّ ـ ذَمَّ أَقْوَاماً فَقَالَ: «اَلَّذِینَ هُمْ عَنْ صَلاتِهِمْ سَاهُونَ» یَعْنی اَنَّهُمْ غَافِلُونَ اسْتَهانُوابِأوْقاتِها؛ عملی نزد خداوند محبوبتر از نماز نیست، چیزی از امور دنیا شما را از خواندن نماز در اوّل وقت باز ندارد، زیرا خداوند مذمّت کرده این اقوام را و فرموده است: «وای بر نمازگزارانی که از نمازشان غفلت ورزند»؛ یعنی وای بر نمازگزارانی که از اوقات نماز غفلت کنند و در انجام نماز در اوّل وقت سهل انگاری نمایند.»[25]

آن حضرت دربخش پایانی نامه اش خطاب به فرماندار مصر (محمد بن ابی بکر) این چنین آورده است:

«... صَلِّ الصَّلَاةَ لِوَقْتِهَا الْمُؤَقَّتِ لَهَا وَ لَا تُعَجِّلْ وَقْتَهَا لِفَرَاغٍ وَ لاتُؤَخِّرْهَا عَنْ وَقْتِهَا لِاشْتِغَالٍ وَ اعْلَمْ أَنَّ کُلَّ شَیْ ءٍ مِنْ عَمَلِکَ تَبَعٌ لِصَلَاتِکَ؛ نماز را در وقت خودش به جا آور، نه اینکه در فراغت وبیکاری زودتر از وقتش بخوانی ودروقت کار، آن را به تأخیر بیندازی. و بدان که تمام کردار خوبت درگرو نماز است.»[26]

اختصاص دادن اوقات مشخص برای نماز، تاآن‌جا اهمیت دارد که امام علی (علیه السلام) در یکی از نامه‌هایش به فرمانداران شهر آورده است: «أَمَّا بَعْدُ فَصَلُّوا بِالنَّاسِ اَلظُّهْرَ حَتَّى تَفِی ءَ اَلشَّمْسُ مِثْلَ مَرْبِضِ اَلْعَنْزِ وَ صَلُّوا بِهِمُ اَلْعَصْرَ وَ اَلشَّمْسُ بَیْضَاءُ حَیَّةٌ فِی عُضْوٍ مِنَ اَلنَّهَارِ حِینَ یُسَارُ فِیهَا فَرْسَخَانِ وَ صَلُّوا بِهِمُ اَلْمَغْرِبَ حِینَ یُفْطِرُ اَلصَّائِمُ وَ یَدْفَعُ اَلْحَاجُّ إِلَى مِنًى وَ صَلُّوا بِهِمُ اَلْعِشَاءَ حِینَ یَتَوَارَى اَلشَّفَقُ إِلَى ثُلْثِ اَللَّیْلِ وَ صَلُّوا بِهِمُ اَلْغَدَاةَ وَ اَلرَّجُلُ یَعْرِفُ وَجْهَ صَاحِبِهِ وَ صَلُّوا بِهِمْ صَلاَةَ أَضْعَفِهِمْ وَ لاَ تَکُونُوا فَتَّانِینَ؛ پس از یاد خدا و درود! نماز ظهر را با مردم وقتى بخوانید که آفتاب به مغرب رفته، سایه‌ آن به اندازه دیوار آغل بز گسترده شود. نماز عصر را با مردم زمانى بخوانید که خورشید سفید است و جلوه  دارد و پاره اى از روز مانده که تا غروب مى توان به اندازه‌ی دو فرسخ راه پیمود، و نماز مغرب را با مردم زمانى بخوانید که روزه دار افطار و حاجى از عرفات به منا کوچ مى کند، و نماز عشا را با مردم زمانى بخوانید که شفق پنهان و یک سوم از شب بگذرد، و نماز صبح را با مردم وقتى بخوانید که شخص چهره‌ همراه خویش را بشناسد، و نماز جماعت را در حد ناتوان آنان بگذارید و فتنه‌گر مباشید.»[27]

آن حضرت به نماز اوّل وقت حتّی در بحبوحه نبرد نیز توجّه تامّ داشت. در این باره ابن عباس چنین مى‌گوید: هنگامى که على (علیه السلام) در جنگ صفین سر گرم نبرد با دشمن و در میان دو لشکر در حال رفت و آمد بود دیدم پیوسته به آسمان می نگرد. مراقب وضعیت و حرکت خورشید است که ببیند چه وقت به وسط آسمان مى رسد تا نماز ظهر را در اوّل وقت بجای آورد.

ابن عباس عرض کرد: یا امیرالمؤمنین! این چه کارى است که مى کنید؟ نگران هستید؟ چرا پیوسته به آسمان می نگرید؟

فرمود: منتظر وقت زوال ظهر هستم تا نماز ظهر را اوّل وقت بخوانیم.

ابن عباس گفت: آیا در این میدان جنگ و با این سیل دشمن که هر لحظه ممکن است بتازند و بر ما غالب شوند وقت نماز است؟

امام على (علیه السلام) فرمود: اى ابن عباس! جنگ با این دشمنان بر سر چه چیز است؟ مگر نه این است که تنها جنگ ما با ایشان بر سر نماز است.[28]

آرى، مولود کعبه و خانه زاد خدا و اوّلین نمازگزار اسلام و قهرمانى که در میدان جنگ و حساس‌ترین لحظات زندگى، نماز را بر هر کار دیگرى ترجیح مى دهد و حاضر نیست لحظه اوّل وقت آن را که ثوابى چون دریا دارد به تأخیر بیندازد، سرانجام نیز در خانه خدا، مسجد کوفه، در شب قدر یعنى بهترین شب‌هاى سال، و در محراب عبادت و به هنگام نماز با شمشیر زهرآلود اشقی الأشقیاء ضربت خورد و فرق مقدسش شکافت و با آن ضربت شربت شهادت نوشید و چشم از جهان ظلمانى فرو بست و روح بلندپروازش به ملکوت اعلا پرواز کرد، گویى در آن حال، زبان دل نورانی‌اش به مضمون این ابیات لسان‌الغیب شیراز گویا بود:

دوش وقت سحر از غصّه نجاتم دادند

                                               و اندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند

چه مبارک سحرى بود و چه فرخنده شبى

                                               آن شب قدر که این تازه براتم دادند

من اگر کامروا گشتم و خوشدل چه عجب

                                                مستحق بودم و اینها به زکاتم دادند

هاتف آن روز به من مژده این دولت داد

                                                که بدان جور و جفا صبر و ثباتم دادند

حضـرت فـاطمه(سلام الله علیها) و نماز

فاطمه زهرا (سلام الله علیها)، خیر فراوان و کوثر محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) است که وجودش فلسفه نماز است و مبناى انفاق: «إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ، فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ»؛ ما به تو کوثر عطاکردیم پس به شکرانه آن نماز بخوان و قربانى کن. طبیعى است که نور محرابش ملکوتیان را غرق حیرت و دیدگان آنان را مجذوب زمین خویش سازد.

از امام صادق (علیه السلام) سؤال  شد که، چرا فاطمه (سلام الله علیها) را "زهرا" نام  نهادند؟ «فقال لأنّها کانت اذا قامت فى محرابها زهر نورها لأهل السّماء کما یَزهر نور الکواکب لأهل الارض »[29]؛ فرمود به خاطر این که فاطمه (سلام الله علیها) وقتى در محراب عبادت مى ایستاد نورش براى اهل آسمان، همان درخشندگى را داشت که نور ستارگان براى اهل زمین.

حضرت زهرا (علیه السلام) وقتی در محراب عبادت قرار می‌گرفت دگرگون می‌شد و خشیت الهی سراسر وجودش را فرا می‌گرفت، ستون‌های بدنش می لرزید و اشکهای سوزانش جاری می‌شد. او با تمام وجود در محضر خدا قرار می‌گرفت.[30]

عبادت زهرا (سلام الله علیها) یک عبادت نمونه است. زندگى حضرت سراسر نور عبادت است. فاطمه (سلام الله علیها) عاشق عبادت بود.

آن بانوى بزرگوار بعضى از شب‌ها تا سپیده دم به نیایش و عبادت مشغول  بود، چنان که فرزند بزرگوارش امام حسن مجتبى (علیه السلام) فرمود: شب جمعه اى بود که خواب به چشم من نیامد، از اول شب مادرم را دیدم که در محراب عبادت ایستاد و مشغول نماز است، از ابتدای شب مشغول نماز شد، گاهى در حال قیام و گاهى در حال رکوع و سجود بود تا سفیده صبح طلوع کرد و نماز صبح را هم بجا آورد.[31]

آن بانوی بزرگوار در تسلیم و اطاعت از خدا و در استقبال از عبادت، چنان خاضعانه و خاشعانه در پیشگاه احدیت به عبادت طولانی قیام می نمود که حتى سلامت جسمی خویش را از یاد می بُرد. امام باقر (علیه السلام)در شأن عبادت او فرمود: «کَانَتْ تَقُومُ حَتّى تَورَّمَ قَدَمَاهَا»[32] نور آن حضرت هنگام نماز و عبادت، در ملکوت اعلی برای اهل آسمان می درخشید؛ چنان که ستارگان برای اهل زمین می درخشند.[33]

 پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) درباره نماز و عبادت حضـرت فـاطمه (سلام الله علیها) می فرمایند: «هنگامى که دخترم در محراب عبادت در مقابل پروردگارش ‍ قرار مى گیرد، نور او بر ملائکه آسمان تابید، همان گونه که نور ستارگان بر اهل زمین مى تابد و موقعى که مشغول نماز مى شود، خداوند عالم به فرشتگان مى فرماید: اى فرشتگان! نظر کنید به سوى بزرگ کنیزان من، مشاهده کنید که چگونه از ترس، اعضاء و جوارحش از هم گسیخته شده و با تمام توجه و حضور قلب به عبادت مشغول است.

بعد خطاب به فرشتگان کرد و فرمود: من شما را شاهد مى گیرم که شیعیان او را در قیامت از آتش جهنم در امان قرار مى دهم و بدنشان را بر آن حرام مى گردانم.[34]

 پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: دخترم فاطمه، سرور زنان جهان از اوّلین تا آخرین است. هنگامى که او در محراب عبادت مى ایستد، هفتاد هزار فرشته از فرشتگان مقرّبین بر او سلام گفته و همان ندایى را که به مریم مى گفتند، به فاطمه (سلام الله علیها) مى گویند که: «اِنَّ اللّهَ اصْطَفَاکِ وَ طَهَّرَکِ وَاصْطفَاکِ على نِسَاءالعَالَمیِنَ.»[35]

حضـرت امام حسن (علیه السلام) و نماز  

امام حسن مجتبى (علیه السلام) نیز همانند دیگر حضرات معصوم (علیه السلام) به نماز و عبادت پروردگار اهمیت بسیار مى‌داد، به طورى که هنگام نماز از خود بى خود مى شد. زمانى که مى خواست آماده نماز شود. [هنگام وضو، موقع نماز، تا فارغ شدن از نماز] حالت فوق العاده اى به آن حضرت دست مى داد که همه مردم را متوجه خود مى کرد.

روایت شده است: آن حضرت هر وقت مى خواست مشغول نماز و مقدمات آن شود، رنگ مبارکشان متغیّر و زرد مى شد.

بندهاى بدنش مى لرزید. سبب این حالت را از آن حضرت پرسیدند.

فرمود: سزاوار است کسى که مى خواهد نزد «ربُّ العرش» و در برابر خداى خود به نماز و بندگى بایستد، رنگ زرد گردد ورعشه در مفاصل و بندهاى بدنش افتد.[36]

بعد از فارغ شدن از وضو این حالت، شدت پیدا مى کرد. هر چه به نماز نزدیک تر مى شد منتقلب تر مى شد. با همین حال به مسجد، تشریف مى برد. وقتى به در مسجد مى‌رسید سر مبارکشان را به سوى آسمان بلند مى کرد و به حال زار با خداى خود به گفتگو و راز و نیاز پرداخته و مى گفت:

«اى خداى من! مهمان تو به درگاهت آمده و در مقابل تو ایستاده است. اى خداوند نیکوکار! بنده رو سیاه و گنهکار به در خانه و نزد تو آمده است. پس در گذر از کارهاى زشت و ناپسندش به نیکى هاى خودت اى کریم! اى کریمى که کرمت شامل حال گنهکاران مى شود.»

وقتی که داخل مسجد مى شد و به نماز مى ایستاد، بندهاى بدنش به طورى مى لرزید که مى خواست از هم جدا شود، به جهت آن که خود را در مقابل پروردگار خویش مى دید.[37]

هنگامى که بهشت و جهنم را یاد مى کرد، مانند کسى که مار و عقرب او را گزیده باشد مضطرب و بى طاقت مى شد و بعد از فارق شدن نماز، از خداوند متعال بهشت را درخواست مى کرد و از آتش جهنم به او پناه مى برد.

در سیره آن حضرت (علیه السلام) آمده است: «وقتی به نماز برمی خاست بهترین لباس‌های خود را می پوشید.

علت را پرسیدند، آن حضرت فرمودند: «إنّ الله جمیل، و یحبُ الجمال فاتجمل لربی و هو یقول: «خذوا زینتکم عند کل مسجد.»[38]

فأحب أن البس أجود ثیابی»[39]؛ خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد.

من برای خدایم خود را آراسته می کنم، چون می فرماید: «زینت خود را هنگام هر نمازی به تن کنید» و من دوست دارم که بهترین لباسم را بپوشم. بنابر مطالب یادشده درمی یابیم که استفاده از لباس‌های تازه و بوی خوش و زینت دادن سر و صورت به هنگام مسجد رفتن یکی از مصادیق «زینت» در آیه شریفه است که امری مطلوب و نیکو شمرده شده است.

حضرت امام حسین (علیه السلام) و نماز

امام حسین (علیه السلام) چهره برگزیده عبادت کنندگان عصر خود بود. امام سجاد (علیه السلام) درباره گستردگی عبادت‌های پدر بزرگوارش می فرماید: «کانَ یُصلّی فی الیومِ و اللّیلة اَلفَ رکعَةٍ»[40]؛ در شبانه روز هزار رکعت نماز می‌گزارد.

 در سیره عبادی آن حضرت نقل شده است: «کانَ الحُسین بنُ عَلىِ اِذ تَوَضَّاَ تَغَیَّرَ لَوْنُهُ و اَرتَعَدتْ مَفاصِلُه، فقیل لَهُ فِى ذلِک فقالَ: حَقُّ لِمَنْ وَقَفَ بَیْنَ یَدَى الَْملِکِ الجَبَّارِ اَن یَصَفَّر لَوْنُهُ وَ یَرْتَعِدَ مَفامِلُهُ؛ امام حسین (علیه السلام) وقتى وضو مى گرفت رنگش پریده و پاهایش ‍ مى لرزید.

علّتش را پرسیدند، فرمود: سزاوار است براى کسى که در مقابل خداى با جبروت ایستاده رنگش زرد شود و پاهایش بلرزد.»[41]

امام حسین (علیه السلام) آن گونه در بحر عمیق عبادت فرو می رفت و حضور قلب او به اندازه ای بود که دیگر توجّهی به هر چه غیر خدا بود نداشت. امام باقر (علیه السلام) از پدر بزرگوارش نقل می کند: امام حسین (علیه السلام)  نماز مى خواند، مردى از جلوى او عبور کرد، یکى از یاران آن حضرت او را از این کار بازداشت. چون حضرت از نماز فارغ شد، پرسید: چرا او را نهى نمودى؟ عرض کرد: اى فرزند رسول خدا!  میان شما و محراب فاصله انداخت. فرمود: واى بر تو! خداوند به من نزدیک تر از آن است که کسى میان من و او فاصله اندازد.[42]

حضرت مهدى (عج) فرمود: جدّم امام حسین (علیه السلام) رکوع و سجودشطولانى بود.[43]

 آن حضرت عاشق نماز بود و براى اقامه آن، جهاد کرد، براى اقامه نماز، خود و فرزندان و اصحابش به شهادت رسیدند.

امام حسین (علیه السلام) در کربلا، در همه جا نماز را با جماعت خواند و چهره ملکوتی نماز و شکوه آن را در همه فراز و نشیب ها به نمایش گذاشت. آن حضرت او در کربلا روز نهم محرم که می رفت تا آتش جنگ میان او و دشمنان شعله ور گردد به  برادر بزرگوارش حضرت عباس (علیه السلام) فرمود: برو از آنان بخواه که جنگ را به فردا واگذارند تا امشب نماز بخوانیم و دعا و استغفار کنیم. خدا مى داند که من نماز و تلاوت قرآن و دعای فراوان را دوست دارم.[44]

شب عاشورا تا صبح با فرزندان و برادران و یارانش مشغول نماز و مناجات بود: «و لَهُمْ دویٌّ کدوی النَّحْلِ بَیْنَ راکِعٍ و ساجِدٍ و قائمٍ و قاعِدٍ؛ صدای زمزمه و ناله آنها همانند آوای بال زنبور عسل شنیده می شد، بعضی در رکوع، برخی در سجده، جمعی در حال ایستاده و گروهی نشسته، عبادت می کردند.» همین سوز و گداز آنها چنان دشمن را تحت تأثیر قرار داد که سی و دو نفر از آنها همان شب به لشکر امام حسین (علیه السلام) پیوستند.[45]

از فاطمه دختر امام حسین (علیه السلام) نقل شده: حضرت زینب (سلام الله علیها) شب عاشورا تا صبح به نماز و مناجات مشغول بود.» نیز روایت شده است که امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا هنگام وداع با زینب (سلام الله علیها) به او فرمود: «خواهرم! مرا در نماز شب فراموش نکن» حضرت زینب (سلام الله علیها) حتی در شب شام غریبان نماز شب خواند.[46]

امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا، با یاران اندکش نماز جماعت ظهر را اقامه نمود و به ابوثمامه صیداوی ـ که آن حضرت را به یاد نماز انداخته بود ـ فرمود: «خدا تو را از نمازگزاران ذاکر قرار دهد که نماز را یاد کردی، آری وقت نماز فرارسیده است.»[47]

سعیدبن عبداللَّه حنفى و زهیر بن قین، پاسدارى از جان امام را بر عهده گرفتند. سـعـیـد بن عبدالله حنفى هنگام نماز، جلوى حضرت ایستاد و همه تیرهاى دشمن را که به سوى امـام مـى‌آمـد بـه جـان خرید تا آنجا که نماز امام پایان یافت و او غرق در خون شد و اوّلین شهید نماز در جبهه کربلا شد.[48]

عشق به نماز، در پیروان راستین امام حسین (علیه السلام) بود. عبدالله بن عفیف ازدى که در کوفه مى‌زیست و در مسجد کوفه آن اعتراض تند را علیه ابن زیاد، نسبت به شهادت امام حسین (علیه السلام) کرد و در نهایت هم در راه این دفاع، به شهادت رسید، به نقل مورّخان پیوسته در مسجد بزرگ کوفه بود و تا شب نماز مى‌خواند. امام حسین (علیه السلام) احیاگر فرهنگ نماز راستین است، چنان که در زیارتنامه‌هاى آن حضرت نیز آمده است. آن امام همام، هم خودش عبادتى مخلصانه داشت و هم شعائر دین را اقامه مى‌کرد. در زیارت آن حضرت مى‌خوانیم: «اَشْهَدُ اَنَّکَ قَدْ اَقَمْتَ الصَّلوةَ و آتَیْتَ الزَّکوةَ ... وَ عَبَدْتَهُ مُخْلصاً حَتّى اَتاکَ الْیَقینُ.»

حضـرت امام سجاد (علیه السلام) و نماز  

امام سجاد (علیه السلام) عبادت را بزرگ ترین حق خدا بر انسان می دانست و می فرمود: «بزرگ ترین حق خدا این است که او را عبادت کنی و چیزی را با او شریک قرار ندهی. پس اگر این کار را با اخلاص انجام دادی، خدا بر خود لازم می کند کار دنیا و آخرت تو را کفایت کند و هر چه از دنیا و آخرت بخواهی، برایت پاس دارد.»[49]

آن حضرت درباره حق نماز نیز می فرمود: «حق نماز آن است که بدانی نماز شرفیابی به درگاه الهی است و تو به وسیله نماز در مقابل خدا ایستاده ای. پس هرگاه آن را دانستی، سزاوار خواهی بود که مثل بنده ای ذلیل، مشتاق، ترسناک و بیمناک [از عذاب خدا]، امیدوار [به رحمت او]، محتاج، و نالان، در برابر او بایستی.»[50]

امام سجاد (علیه السلام) درباره درجات عبادت می فرمود: «من از خدا کراهت دارم که او را تنها به خاطر پاداش عبادت کنم، تا مانند بنده طمعکار باشم که هر وقت طمع ثواب داشت، عبادت کند وگرنه عبادت نکند. و کراهت دارم که از ترس عذابش عبادت کنم، تا مانند بنده بدی باشم که اگر نترسید کاری نمی کند.» سؤال شد: پس به چه منظور خدا را می پرستی؟ فرمود: «برای این که او با کرامت‌ها و نعمت‌هایش شایسته عبادت است.»[51]

در مقام عمل نیز آن حضرت عابدترین فرد روزگار بود. تا آنجا که "مالک بن انس(رئیس مذهب مالکى از مذاهب چهارگانه اهلسنت)" درباره آن حضرت می گفت: مالک بن انس  مى گوید: «ولقد بلغنى انه کان یصلى فى کل یوم ولیلة الف رکعة الى ان مات؛ به من خبر رسیده که على بن الحسین (علیه السلام) در شبانه روز، هزار رکعت نماز مى خواند و این کار تا زمان شهادتش او ادامه داشت.[52] ابن ابی الحدید می گفت: «کان الغایة فی العبادة؛ نهایت در عبادت کردن بود.» [53] برای همین جهت، آن امام همام به «زین العابدین » یعنى زینت عبادت کنندگان مشهور شد.[54]

 امام محمد باقر (علیه السلام) فرمود: پدرم در هر شبانه روز هزار رکعت نماز بجا مى آورد.[55] هچنین آن حضرت فرمود: براى پدرم پانصد درخت خرما بود و در کنار هر درختى دو رکعت نماز مى خواند.

امام باقر (علیه السلام) درباره خشوع امام سجّاد (علیه السلام) در نماز فرمود:

«پدرم از عبادت به جایی رسیده بود که کسی نرسیده بود. از شب زنده داری رنگش زرد، و از گریه چشمانش سرخ، و از سجده پیشانی اش برجسته، و از ایستادن در نماز پاهایش دچار ورم شده بود.»[56]

هم‌چنین امام باقر (علیه السلام) فرمود: «امام سجاد (علیه السلام) هنگامى که وضو مى ساخت، رنگ مبارکش زرد مى شد، همراهان و نزدیکانش از او مى پرسیدند: چه چیز شما را مى ترساند؟ حضرت در جواب مى فرمود: آیا مى دانید آماده مى شوم تا در مقابل چه کسى بایستم.»[57]

هم‌چنین آن حضرت فرمود: «هنگامى که پدرم به نماز مى ایستاد، رنگ مبارکشان متغیّر و زرد مى شد و حالش در نزد پروردگار جلیل، مانند بندگان ذلیل بود. اعضاى بدن شریفش از خوف خدا مى لرزید و نمازش نماز مودّع و مانند کسى بود که فکر مى کند که این نماز آخر او خواهد بود و بعد از آن دیگر ممکن نخواهد بو که نماز بخواند.[58]

در روایت دیگری آمده است: روزى حضرت مشغول نماز بود که عبا از یک طرف دوشش ساقط شد. آن حضرت اعتنایى نکردند و آن را به دوش خود نینداختند تا نمازشان تمام شد. بعضى از یاران آن حضرت سبب بى اعتنایى او به افتادن عبا را سؤال کردند.

در پاسخ فرمود: واى به حال شما آیا مى دانید در مقابل چه کسى ایستاده اید و با چه کسى تکلّم مى کنید؟ همانا! نماز انسان قبول نمی شود، مگر به همان اندازه  که دلش متوجّه آن باشد و به جاى دیگر توجّه نکند.

عرض کردند: یا بن رسول الله! پس ما هلاک شدیم، از این جهت که نمازهاى بى روح و بدون حضور قلب را بجا آوردیم.

فرمود: خیر، خداوند متعال آن نمازهاى ناقص را به وسیله نمازهاى نافله اى که انسان انجام مى دهد جبران مى کند.

ابونعیم اصفهانى از علماى اهل سنت نقل مى کند که: «کان على بن الحسین اذا فرغ من وضوء الصلاة وصار بین وضوئه وصلاته اخذته رعدة ونفضة، فقیل فى ذلک، فقال: ویحکم أتدرون الى من اقوم ومن ارید اناجی؛ همواره پس از وضو گرفتن و قبل از اقامه نماز، على بن الحسین را لرزه اى فرا مى گرفت، از ایشان درباره این حالت سؤال شد، امام علیه السلام فرمودند: واى بر شما! آیا مى دانید که به درگاه چه کسى مى ایستم و با چه کسى مى خواهم مناجات کنم؟»[59]

ابى نوح انصارى نقل مى کند، روزى در خانه اى بودیم که على بن الحسین هم در آن‌جا حضور داشت و در حال عبادت کردن بود و به سجده رفته بود، ناگهان خانه دچار حریق شد، دوبار به آن حضرت گفتند: «یابن رسول الله! النار؛ اى پسر رسول خدا! آتش »، ولى حضرت سر از سجده برنداشت تا آن که آتش خاموش شد، آن گاه به ایشان گفته شد: «ما الّذى الهاک عنها؛ چه چیزى شما را از آتش غافل ساخت؟» فرمودند: «الهتنى عنها النار الاخرى؛ آتش آخرت مرا از آن غافل ساخت.»[60]

در حالات عبادی آن حضرت آمده است که آن قدر به نماز اهمیّت می داد که وقتى به نماز مى ایستاد، گویى ساقه گیاهى است که هیچ حرکتى ندارد جز حرکتى که باد به آن مى دهد. وقتی به «مالک یوم الدین» مى‌رسید، این آیه شریفه را آن قدر تکرار مى فرمود که نزدیک بود روح از بدنش خارج شود.

وقتى به مسجد مى رفت سر از سجده بر نمى داشت تا عرق مى کرد و عرقش ‍جارى مى شد، سجده را به قدرى طول مى داد که سالى چندین مرتبه پیشانى و سر زانوهایش مى افتاد، آنها را جمع مى کرد و مى‌فرمود: آنها را پس از مرگ داخل کفنم گذارید.

شب‌ها آن قدر نماز مى خواند تا خسته و بى حال مى شد، به طورى که دیگر نمى توانست ایستاده حرکت کند و خود را به فرش و رختخواب برساند، در این هنگام مانند کودکانى که هنوز راه نیفتاده اند حرکت مى کرد و خود را به رختخواب مى رسانید.

آن حضرت هنگام وضو رعشه در بدن و لرزه بر اعضایش مستولى و رنگش ‍ متغیر مى شد و این حالت تا بعد از نماز ادامه داشت. وقتى نماز تمام مى شد به حالت اوّل برمى گشت.

نمازهاى آن حضرت، اهل بیت او را بسیار ناراحت کرده بود، به طورى که روزى فاطمه دختر امیرالمؤمنین پیش جابر بن عبدالله انصارى آمد و گفت: اى جابر! تو اصحاب بزرگ پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) هستى و ما اهل بیت بر تو حق بسیار داریم. از بازماندگان اهل بیت رسالت تنها على بن الحسین بیشتر باقى نمانده است و او هم بر خود سخت می گیرد؛ زیرا بر اثر نماز و سجده هاى طولانى پیشانى، زانوها و کف دست هاى او پینه بسته و مجروح شده است، بدن او نحیف و لاغر و کاهیده گردیده، به نزد او برو و التماس کن شاید قدرى نمازهاى خود را کمتر کند.

جابر چون به خدمت آن حضرت رسید، دید در محراب نشسته در حالى که نماز و عبادت، بدن شریفش را لاغر و نحیف گردانیده است. امام، جابر را اکرام و احترام کرد و در کنارش نشانیده و با صداى بسیار ضعیف احوال او را پرسید. بعد از آن جابر گفت: یا بن رسول الله ! خداوند عالمیان بهشت را براى شما و دوستانتان خلق کرده و جهنم را براى دشمنان و مخالفان شما آفریده است، چرا این قدر به خاطر نماز به خود زحمت مى دهید؟ فرمود: اى جابر! پیامبر بزرگوار اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) با آن کرامت و عظمتى که پیش خداوند داشت و ترک اولاى گذشته و آینده او را آمرزیده بود، نماز و عبادت را ترک نکردند تا جایى که ساق و قدم مبارکشان ورم کرده و مجروح شده بود. اصحاب عرض کردند: یا رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم)! چرا این قدر به خود زحمت مى دهید و حال آن‌که خداوند بر تو تقصیر نمى نویسد؟ فرمود: آیا من بنده شاکر خدا نباشم و شکر این همه نعمت هایى را که به من داده است ترک کنم؟! جابر عرض کرد: یا بن رسول الله! حدّاقل بر مسلمانان رحم کنید که به برکت شما خداوند بلاها را از مردم دفع نموده و آسمان‌ها را نگاه مى دارد و عذاب خود را بر ایشان نازل نمى کند.

فرمود: اى جابر! بدان که من بر طریق پدران خود خواهم بود تا ایشان را ملاقات کنم.[61]

توجه امام سجّاد (علیه السلام) به نماز به اندازه ای بود که هیچ قدرتى نمى توانست او را منصرف کند. روزى آن حضرت مشغول نماز بود، شیطان مى خواست کارى کند که حدّاقل امام نماز خود را کوتاه کند. آن ملعون، به شکل مارى شده و جلوى امام رفت و آمد مى کرد، آن حضرت توجه نکرد. آمد داخل سجاده، باز توجّه نکرد؛ سرانجام آمد و انگشت بزرگ پاى امام را به دندان گرفت و فشار داد، باز توجّه نکرد و نماز را به اتمام رسانید. بعد از آن فرمود: اى ملعون دور شو! خیال مى کنى من تو را نمى شناسم. در این هنگام صدایى از آسمان بلند شد «أنت زین العابدین» تو زینت دهنده عبادت کنندگانى.[62]

حضـرت امام باقـر (علیه السلام) و نماز  

امام محمد باقر (علیه السلام) معروف به "باقرالعلوم" امام پنجم شیعیان نیز همانند دیگر معصومان (علیه السلام) در طول عمر پربرکت خویش همیشه به یاد خدا بود، در همه حال نام خدا بر لب داشت، نماز زیاد مى خواند و چون سر از سجده برمى داشت، سجده گاهش از اشک چشمش تر بود.

 در شبانه روز 150 رکعت نماز انجام می داد.[63]در هنگام نماز از خوف الهی رنگ چهره مبارکش رنگ به رنگ می شد.[64]نماز برای آن حضرت آن گونه شهد شیرین بود که فرمود اگر نمازگزار می دانست با چه کسی مناجات می کند، هیچ گاه از نماز جدا نمی شد.[65]

 در سجده نماز که نهایت خضوع و کرنش بنده در برابر خداست، آن قدر گریه می نمود که سجده اش تر می‌شد.[66]

ابوعبیده حذاء می گوید: باقرالعلوم (علیه السلام) را در نماز دیدم که در سجده اوّل می فرمود: «أسئلک بحق حبیبک محمد إلاّ  بدلت سیأتی حسنات حاسبتنی حساباً یسیراً؛ خدایا تو را به حق و مقام محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) محبوب تو می خوانم که گناهان مرا به نیکی ها تبدیل نمایی، و در حسابرسی بر من آسان حسابرسی کنی.»

در سجده دوّم می فرمود: «أسئلک بحق حبیبک محمد إلاّ کفیتنی مؤونة الدنیا کلّ هول دون الجنة؛ خدایا تو را به حق و مقام محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) محبوب تو می خوانم هزینه زندگی دنیای مرا خود به عهده گیری و مرا از هر هول و هراس تا بهشت پناه دهی.»

در سجده سوّم می فرمود: «أسئلک بحق حبیبک محمد لما غفرت لی الکثیر من الذنوب و القلیل و قبلت من عملی الیسیر؛ خدایا تو را به مقام محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) محبوب تو می خوانم که گناهان زیاد و کم مرا ببخشی و اعمال نیک کم مرا بپذیری.» آن گاه در سجده چهارم می فرمود: «أسئلک بحق حبیبک محمد لما ادخلتنی الجنة جعلتنی من سکانها نجیتنی من سفعات النار برحمتک و صلی الله علی محمد وآله؛ خدایا تو را به مقام محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) محبوب تو می خوانم که مرا وارد بهشت نموده و مرا از ساکنان بهشت قرار دهی، از پیامدهای آتش با رحمت خویش رهایی بخشی. بر محمد و آل محمد درود تو باد.»[67]

نقل شده است که: چاهى در منزل امام باقر (علیه السلام) بود، آن حضرت وضو گرفتند و در کنار همان چاه مشغول نماز شدند. یکى از فرزندان امام، کوچک بود به طورى که نمى توانست راه برود، چهار دست و پا آمد تا خود را به پدر رساند، ناگهان در چاه افتاد و امام متوجّه نشد.

یکى از کنیزان آن حضرت هر چه فریاد زد که بچه داخل چاه افتاد، حضرت متوجه نشد و به نماز خود ادامه داد و آن را قطع نکرد. بعد از آن که از نماز، فارغ شد، همسر امام پیش آمد و گفت:

یا بن رسول الله! چقدر شما قسى القلب و سخت دل هستید! بچه، داخل چاه افتاد و ما هرچه فریاد مى زنیم توجّه نمى کنید.

امام باقر (علیه السلام) وقتى از جریان اطلاع پیدا کرد، آمد کنار چاه و مشاهده  کرد و آن کودک در ته چاه روى آب نشسته است! در این هنگام آب شروع به جوشیدن کرد و تا لب چاه آمد، در حالى که کودک به روى آن نشسته بود.

حضرت دست خود را دراز کرد و کودک را صحیح و سالم گرفت از چاه بیرون آورد. بعد از آن به زنان و کنیزان فرمود: توجّه داشته باشید! چون من در حال خدمت به آقا و مولاى خود و مشغول عبادت و نماز براى خداى متعال بودم، او هم فرزند مرا حراست و نگهدارى نمود و او را صحیح و سالم به من بازگرداند.[68]

حضـرت امام صادق (علیه السلام) و نماز  

مرحوم سید بن طاووس در باره امام صادق (علیه السلام) مى نویسد: هنگام نماز حالت  بیهوشى بر امام (علیه السلام) عارض مى شد. چون علت این امر را جویا شدند، فرمود: در اثر تکرار آیات الهى این حالت  بر من عارض شد. "فلم تقم القوة البشریة بمکاشفة الجلالة الالهیة"؛ چون قدرت بشرى در برابر مکاشفه و ظهور عظمت الهى تاب نیاورد این حالت  به من دست داد.

مالک بن انس  مى گوید: «جعفر بن محمد» همواره یا روزه مى داشت  یا نماز مى خواند و یا به ذکر خدامشغول بود، و از بزرگان عباد و زهاد محسوب مى شد.

بسیار حدیث مى گفت، خوش مجلس و پر فائده بود، وقتى مى  فرمود: «قال رسول الله صلى الله علیه و آله »، رنگش تغییر مى کرد...سالى در سفر حج  با او همراه بودم، هنگام مُحرِم شدن حالتش دگرگون شد چنان که نمى توانست  «لبیک » بگوید، و از بى تابى نزدیک بود از مرکب فرو افتد، گفتم :اى پسر پیامبر، لبیک بگو و ناچار باید بگوئى.

فرمود: چگونه بگویم  «لبیک اللّهم لبیک » در حالی که بیمناکم خداوند در پاسخم بفرماید «لا لبیک و لا سعدیک .»[69]

هشام بن حَکَم یکى از شاگردان امام صادق (علیه السلام) مى گوید: از آن حضرت پرسیدم: چرا خداوند نماز را بر انسان‌ها واجب کرد در حالى که نماز، آنها را از کارهاى شخصى بازمى دارد و موجب زحمت آنان مى گردد؟

حضرت در پاسخ فرمود:

«اگر به مردم به غیر از آمدن دین و وجود قرآن در بین آنها تذکری داده نمی شد و بدون یاد و خاطره پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) رها می شدند، به همان سرنوشت پیروان ادیان پیشین دچار می شدند؛ آنها برای خود دینی و کتابی داشتند و عده ای را به سوی آیین خود فراخواندند و در راه آن، جنگیدند. امّا با رفتن آنها، دین و آیین‌شان هم کهنه شد و از بین رفت. خدای تبارک و تعالی چنین خواست که مسلمانان نام و یاد پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) و دین او را از یاد نبرند. از این  رو نماز را بر ایشان واجب فرمود تا روزی پنج مرتبه به یاد او باشند و نامش را بر زبان آورند و نماز و یاد خدا از آنان خواسته شد تا مبادا از یاد خدا غافل شوند و فراموشش کنند و در نتیجه یاد و نامش محو شود.»[70]

آن حضرت درباره اهمیّت نماز فرمودند:

«اَوَلُ ما یُحاسَبُ بِهِ الْعَبْدُ الصَّلوةُ فَاِذا قُبِلَتْ قُبِلَ سائِرُ عَمَلِهِ وَ اِن رُدَّتْ عَلَیْهِ رُدَّ عَلَیْهِ سائِرُ عَمَلِهِ»[71]؛ اولین چیزى که روز قیامت از بنده بازخواست می شود، نماز است؛ اگر پذیرفته شد، اعمال دیگر هم پذیرفته مى‌شود، و اگر نمازش قبول نشد، سایر اعمال او نیز پذیرفته نخواهد شد.

معاویة بن وهب از امام صادق (علیه السلام) پرسید: نخستین عملی که موجب تقرّب بندگان به خداوند است چیست؟ آن حضرت فرمود: «پس از شناخت خدا و پیامبر و ائمه اطهار (علیه السلام) با فضیلت تر از نماز نمی شناسم. آیا نمی‌بینی که بنده نیکوکار، حضرت مسیح (علیه السلام) فرمود: "خداوند به من سفارش فرموده به نماز خواند و زکات دادن تا زنده هستم".»[72]

آن حضرت به نماز اوّل وقت بسیار تأکید می فرمود: «برتری نماز اوّل وقت بر آخر وقت، همانند برتری آخرت بر دنیاست.»[73]

از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است:

«إذَا صَلَّیْتَ صَلاةً فَرِیضَهً فَصَلِّ لِوَقْتِهَا صَلاةَ مُوَدِّعٍ یخَافُ اَلاَّ یعُودَ إلَیْهَا ابداً؛ هنگامی که نماز واجب را می‌خوانی، در وقتش بخوان؛ مانند کسی که نماز وداع می خواند و می ترسد که بعد از این، توفیق خواندن نماز را نیابد.»[74]

آن امام همام بهترین فرصت در حالات نماز را همان حال سجده می دانست و می فرمود: انسان هرچه به خاک نزدیک می شود به خدا نزدیک تر می شود.[75]و می فرمود: اگر نمازگزار مى دانست که چگونه رحمت خدا او را فراگرفته است سر از سجده برنمى داشت.[76]

امام صادق(علیه السلام) می فرماید: هنگامی که با غمی از غم‌های دنیا رو به رو شدید، وضو بگیرید و به مسجد رفته نماز بخوانید و در حال نماز دعا کنید.[77]

آخرین سفارش آن امام همام پیش از شهادت به پیروانش، توصیه به نماز بود:

ابوبصیر می گوید: پس از شهادت امام صادق (علیه السلام) برای عرض تسلیت نزد ام حبیبه (کنیز و همسر آن حضرت) رفتم او گریه کرد، من هم گریستم، گفت: ای ابوبصیر! در آن هنگام که امام صادق (علیه السلام) در آستانه شهادت بود، چشم گشود و فرمود: بستگانم را حاضر کنید، ما همه آنها را حاضر کردیم، به آنها فرمود: «إنَّ شفاعتنا لاتَنالُ مُستَخِفّاً بالصّلوةِ؛ به راستى، شفاعت ما به کسى که نماز را سبک بشمرد نرسد.»[78]

حضـرت امام کاظم (علیه السلام) و نماز

در میان مناقب بى شمار امام هفتم (علیه السلام)، خلوت با معشوق و مناجات با قاضى الحاجات، درخشندگى خاصى دارد و بدین جهت آن حضرت را «عبد صالح، راهب بنى هاشم و زین المتهجدین » یعنى آذین شب زنده داران لقب داده اند.

شناخت ویژه  آن حضرت از خداوند و انس روحى وى با پروردگار بزرگ و نورانیت ذاتى او که ویژه  ائمه پاک است، همه او را به عبادتى گرم و راز و نیازى عاشقانه با خدا سوق مى داد. آن حضرت عبادت را همان سان که خداوند در قرآن به عنوان غایت آفرینش شناسانده است، مى دانست و به هنگام فراغت از کارهاى اجتماعى، هیچ کارى را همسنگ آن قرار نمى داد. زندگانى پر بار این امام بزرگوار، داراى جنبه هاى مختلفى است. بخشى از آن توجه خاص آن حضرت به عبادت به خصوص نماز است؛ زیرا سجده هاى طولانى آن حضرت بیانگر شدّت ارتباط او با نماز و راز و نیاز با حق تعالی است. آن حضرت بسیارى از شب ها را تا سپیده صبح به دعا و مناجات مى پرداخت.

نقل شده است که آن حضرت در اوّل شب وارد مسجد النبى (صلی الله علیه و آله وسلم) شد و تا سپیده دم و در حال سجده این دعا را تکرار کرد: «عظم الذنب من عبدک فلیحسن العفو من عندک یا اهل التقوى واهل المغفرة.» پس از اداى فریضه صبح تا طلوع آفتاب به تعقیبات مى پرداخت و آن چنان با سوز و اشک تلاوت قرآن مى کرد که هر شنونده اى بى اختیار مى گریست.[79]

آن حضرت به دستور هارون الرشید سالها زندانی شده بود و پیوسته در زندانهای مخوف محبوس بود؛ در مورد آن حضرت آمده است: «یزالُ ینتقلُ من سجنِ الی سجنٍ؛ آن حضرت همواره از زندانی به زندان دیگر منتقل می شد.»

نخستین زندان، زندان عیسی بن جعفر [نوه منصور دوانیقی] بود. یکسال گذشت، عیسی بن جعفر به هارون چنین نامه نوشت: «زمانی است که موسی بن جعفر (علیه السلام) در زندان من است، من در این مدّت او را آزمودم، و جاسوسان و دیده بانانی بر او گماشتم، از او چیزی جز نماز و عبادت و دعا دیده نشد، و کسی گماردم تا بشنود که هنگام دعا، چه دعایی می کند، شنیده نشده که بر تو یا بر من نفرین کند، و برای خود نیز جز آمرزش و رحمت، دعایی نکرد...»

از دعاهای آن حضرت وقتی که زندانی گردید، چنین: «اللّهُمَّ انّک تَعلمُ اَنّى کُنتُ أسئلُک أن تَفَرَّغَنى لعبادتک، اللّهمَّ  و قد فعلتَ فَلَک الحمدُ؛ پروردگارا! تو می دانی که من از تو مى خواستم مرا در خلوتگاه قرار دهی تا با فراغت، تو را عبادت کنم، اینک دعایم را به اجابت رساندى، پس تو را بر این سپاس مى گویم.[80]

هنگامى که آن امام بزرگوار در زندان "فضل ربیع" بود، هارون الرشید گاهى روى بامى که مشرف به زندان امام بود، مى رفت و به داخل زندان نگاه مى کرد. هر بار مى دید که چیزى چون لباسى در گوشه  زندان افکنده اند، و از جاى نمى جنبد. یکبار پرسید، آن لباس از آن کیست؟ ربیع گفت: لباس نیست، موسى بن جعفر است که اغلب در حالت  سجود و عبادت پروردگار زمین را می بوسد.

هارون الرشید گفت:  براستى که او از عبّاد بنى هاشم است.

ربیع پرسید: پس چرا دستور مى دهى که در زندان بر او بسیار سخت  بگیرند؟

گفت: هیهات، چاره  اى جز این نیست!![81]

هم‌چنین احمد بن عبدالله اهوازى از پدرش نقل مى کند: روزى بر فضل بن ربیع وارد شدم در حالى که وى بر جاى بلندى نشسته بود، همین که مرا دید گفت: عبدالله بیا بالا. وقتى بالاى بلندى رفتم، گفت: درون این اطاق نگاه کن و بگو چه مى بینى؟ وقتى درست نگاه کردم، گفتم: پیراهنى است که در وسط اطاق افتاده است.

گفت: خوب نگاه کن! گفتم: گویا مردى به سجده رفته است.

فضل بن ربیع گفت: او را مى شناسى؟

گفتم: او را نمى شناسم.

در پاسخ گفت: او امام تو موسى بن جعفر (علیه السلام) است.

سپس ادامه داد و گفت: من شب و روز مراقب او هستم و در تمام لحظه ها وى را چنین دیدم که پس از بجا آوردن نماز صبح، مشغول تعقیب مى شود تا آن که خورشید طلوع نماید. پس از آن به سجده مى رود تا زوال خورشید. آن حضرت کسى را معین کرده تا وقت هاى نماز را به او یادآورى کند. همین که وقت نماز را او خبر مى دهد، از جا برمى خیزد و دوباره مشغول نماز مى شود، بدون آن که تجدید وضو نماید. این شیوه همیشگى اوست و باز به سجده مى رود تا موقع نماز مغرب، پس ‍ از نماز عشا افطار مى کند و مقدار کمى استراحت مى نماید و بعد از آن، تجدید وضو مى نماید و باز به سجده مى رود و تمام شب را تا سپیده صبح به عبادت و نماز سرگرم است.[82]

به دستور هارون‌الرشید [در زندان سندی بن شاهک: مخوف ترین و تاریک ترین زندانهای تحت شکنجه] کنیزى زیبا و خوش قامتی را به عنوان خدمتگزار نزد آن امام همام فرستادند به این قصد که اگر امام به او تمایلى نشان دادند، از این طریق دست  به تبلیغاتى علیه آن گرامى بزنند. امام به عامری که آورنده کنیز بود فرمود: به هارون بگو: «بل أنتم بهدیتکم تَفرحُون؛ بلکه  شما هستید که به این هدیه ها دلبسته اید و بدان ها خوشحالید.»[83] من به این هدیه و امثال آن نیازى ندارم.

عامری بازگشت و جریان را به هارون گزارش داد، هارون خشمگین شد و به او گفت به زندان برو و به موسی بن جعفر (علیه السلام) بگو: «نه ما با رضایت تو ترا زندانی کرده ایم و نه با رضایت تو ترا  دستگیر نموده ایم، کنیز باید در زندان باشد.»

چیزى نگذشت که جاسوسان هارون به او خبر دادند که کنیزک، بیشتر اوقات در حال سجده است و آن حال می گوید: "قُدُوسٌ سبحانک، سبحانک". هارون گفت:  به خدا سوگند، موسى بن جعفر (علیه السلام) او را با جادوی خود سحر کردده است...

کنیز را خواست و از او بازخواست کرد، امّا کنیز جز نکویى، راز و نیاز و نماز از امام نگفت. هارون به عامری گفت: این کنیز را نزد خویش نگهدار تا این مطالب را به کسی نگوید، آن کنیز پیوسته در عبادت بود تا این که قبل از شهادت امام کاظم (علیه السلام) از دنیا رفت.[84]

حضـرت امام رضا (علیه السلام) و نماز

آن حضرت در تمام اوقات با وضو بود و در شب‌ها علاوه بر نمازهاى واجب، نمازهاى مستحبى نیز بجا می‌آورد. هر وقت وضو مى گرفت به دنبال آن نماز مى خواند. شب‌ها بعد از نماز شب مقدارى استراحت مى‌کرد. دوباره برمى خواست و تجدید وضو مى نمود و به نماز مشغول مى شد و کار او تا صبح همین بود و بعد از نماز صبح به سجده مى رفت و سر از سجده برنمى داشت تا خورشید طلوع می کرد.[85]

اباصلت هروى یکى از علاقه مندان و خدمتگزاران به امام رضا (علیه السلام) مى گوید: «روزى در سرخس به در خانه اى که امام در آن زندانى بود رفتم. در آن را بسته دیدم. پس از زندانبان اجازه ورود و ملاقات خواستم. او گفت در حال حاضر نمى توانید با او ملاقات کنید. گفتم به چه جهت؟ گفت: بسا مى شود که در شب و روز هزار رکعت نماز مى گذارد، فقط سه نوبت در شبانه روز از نماز فارغ مى شود. یک مرتبه در وسط روز و یک مرتبه پیش از ظهر و مرتبه سوم وقتى که آفتاب به زردى مى گراید و او در این سه نوبت گرچه به نماز نمى پردازد، در محل نماز خود نشسته و با خداى خود مناجات مى کند.[86]

دلدادگان به حق و عاشقان لقاى خداوند هیچ چیز را با نیایش و نماز معاوضه نمى کنند. ذکر الهى براى آنان اصل است. نوع عمل امام رضا (علیه السلام) هنگام فرا رسیدن وقت نماز براى دوستداران و پیروان اهل بیت و زائران کوى ملکوتى اش سرمشقى نیکوست؛ چنان که در روایت آمده است: ابراهیم بن موسى قزاز مى گوید:

امام رضا (علیه السلام) به عنوان استقبال از بعضى اقوام خود که از مدینه به خراسان مى آمدند، با عده اى از یاران از شهر خارج شدند. قصرى در آن نزدیکى بود. امام رضا (علیه السلام) با یاران به سوى آن قصر رفتند و در کنار سنگ بزرگى ایستادند. امام رضا (علیه السلام) به من فرمود: اى ابراهیم! براى نماز اذان بگو.

عرض کردم: منتظر هستم که مسافران و بعضى از یاران، به ما ملحق شوند و نماز را با جماعت بیشترى اقامه کنیم.

امام به من (ابراهیم بن موسى قزاز) فرمود: «لاتؤخرنّ الصّلوة عن اوّل وقتها الى آخر وقتها من غیر علّةٍ علیک، ابدأ باوّل الوقت؛ انجام نماز را بدون علّت از اوّل وقت آن تأخیر نینداز، همیشه در اوّل وقت آن شروع کن.

 ابراهیم مى گوید: من به دستور آن حضرت اذان گفتم و نماز را در اوّل وقت اقامه کردیم.[87]

امام هشتم (علیه السلام) خود نیز چنین بود و به هیچ قیمتى فضیلت نماز اوّل وقت را از دست نمى داد حتّى در مهم‌ترین جلسات سیاسى و علمى، امام به نماز اوّل وقت اهمیّت مى داد. روایت زیر مؤیّد دیگری بر این واقعیت است:

به دستور مأمون، علماى برجسته از فرقه هاى گوناگون در مجالس مناظره حاضر مى شدند و امام رضا (علیه السلام) با آنها مناظره و بحث مى کرد. در یکى از مجالس «عمران صابئى» که از دانشمندان بزرگ بود، در مجلس حاضر شد و درباره توحید با امام رضا (علیه السلام) وارد گفتگو گردید در آن جلسه امام سؤال‌هاى او را با حوصله، متانت، استدلال‌هاى قطعى و روشن پاسخ داده و او را به سوى توحید متمایل کرده بود هنگامى که بحث و مناظره به اوج خود رسید و چیزى به تحول درونى آن دانشمند زبردست صابئین[88] نمانده بود حضرت رضا(علیه السلام) احساس کرد وقت اذان ظهر و هنگام نماز است. امام (علیه السلام) به مأمون فرمود: «الصّلاةُ قَدْ حَضَرَتْ؛ وقت نماز فرارسید.»

عمران صابئى که به حقایقى دست یافته و از دریاى دانش سرشار امام (علیه السلام) بهره هائى برده بود با التماس گفت: «یا سیّدى! لاتقطع علىّ مسألتى فقد رقّ قلبى؛ آقاى من! گفتگو و پاسخ‌هاى خویش را قطع نکن دل من آماده پذیرش سخنان شما است. امّا حضرت (علیه السلام) تحت تأثیر سخنان عاطفى و احساسات پرشور او قرار نگرفت و فرمود: «نُصَلّی و نعود؛ نماز را برگزار می کنیم سپس برای بحث برمی گردیم.» در این حال امام و همراهان به اقامه نماز مشغول شدند حضرت بعد از اقامه نماز دوباره به گفتگو ادامه داده و پاسخ هاى روشنگرانه خویش را ارائه نمود.[89]

هم‌چنین یکی از مهم ترین حوادث در سیره عبادی امام رضا (علیه السلام) حرکت آن حضرت به مصلاى نماز عید است که آن حضرت اهمیت نماز و تأثیر آن در جامعه و آثار پربار نمازهاى دسته جمعى و قدرت تحوّل‌آفرینى آن را به مسلمانان و زمامداران ثابت نمود. در یکی از اعیاد (عید فطر)، مأمون از امام (علیه السلام) تقاضا کرد که نماز عید را با مردم بخواند، تا براى مردم اطمینان بیشترى در امر ولایت‌عهدى پیدا شود. امام فرمود: «قرار ما بر این بوده که در هیچ کار رسمى دخالت نکنم. بنابراین مرا از اقامه نماز عید معذور بدار! مأمون اصرار کرد: مصلحت در این است که شما این نماز با اهمیت را اقامه کنید تا هم موضع ولایت‌عهدى تثبیت شود و هم فضل و عظمت شما آشکارتر گردد، امّا امام نپذیرفت. مأمون اصرا کرد، پیک ها و پیغام هاى متعددى براى امام فرستاد، هنگامى که امام رضا (علیه السلام) پافشارى خلیفه را احساس کرد به او فرمود: اگر قرار است که من حتماً به نماز بروم، این فریضه الهى را طبق سیره پیامبر و روش امیرمؤمنان، على(علیه السلام)، اقامه خواهم کرد!

مأمون گفت: هر طور که دوست دارى آن طور عمل کن اختیار با شماست!

آن گاه دستور داد: سرداران و تمام مردم صبح روز عید در مقابل منزل مسکونى امام رضا (علیه السلام) اجتماع نمایند. با انتشار این خبر مردم "مرو" مشتاقانه براى شرکت در مراسم و بهره گیرى از وجود امام، خود را آماده کردند. هنگامى که خورشید طلوع نمود حضرت غسل کرد و عمامه سفیدى را که از پنبه تهیه شده بود بر سر مبارک گذاشت و یک سر آن را روى سینه و سر دیگر را میان دو شانه انداخت. مقدارى هم بوى خوش بکار برد. دامن را به کمر زد و به همه پیروان و دوستدارانش دستور داد چنان کنند. آن گاه عصاى پیکان دارى به دست گرفت و از منزل بیرون آمد. آن حضرت در حالى که پابرهنه بود و پیراهن و سایر لباس‌هایش را به کمر زده بود، به همراه غلامان و یاران نزدیکش ـ که آنان نیز چنین کرده بودند ـ به همین شکل از منزل به سوى مصلاّ حرکت کردند. موقع خروج از منزل، امام رضا (علیه السلام) سر به آسمان بلند کرد و چهار تکبیر گرفت، این تکبیرها چنان با صلابت و روحانیت خاصى ادا مى شد که گویى آسمان و در و دیوار با نواى رضوی (علیه السلام) هم‌نوا هستند. سرداران، نظامیان و سایر مردم که با آمادگى و آراستگى تمام در بیرون منزل صف کشیده بودند، هنگامى که حضرت و یارانش را به آن صورت مشاهده کردند به پیروى از امام و هماهنگ با او فریاد تکبیر سردادند.

شهر "مرو" یکپارچه فریاد تکبیر سرداد و به دنبال آن از گریه و ناله هزاران زن و مرد مشتاق اهل بیت (علیه السلام) به لرزه درآمد. سرداران نظامى هنگامى که حضرت را با آن حال دیدند از مرکب هاى خود پیاده شدند و کفش هایشان را درآورده و کنار گذاشتند و به دنبال امام ناله زنان و تکبیرگویان به راه افتادند. امام رضا (علیه السلام) پیاده راه مى پیمود و هر ده قدم یک بار ایستاده و با نواى ملکوتى اش تکبیر مى گفت.

"یاسر خادم" مى گوید: در این حال ما خیال مى کردیم که آسمان و زمین و کوه با او هم آوا گشته است، شهر مرو یک‌صدا گریه و شیون بود، هیجان احساسات و شور و نوا همه جا را فراگرفته و شکوه ایمان و تکبیر و نماز در پایتخت کشور اسلامى طنین انداز شده بود جلوه هاى مادّى و ظاهرى از ذهن ها و خاطره ها فراموش شده و آحاد جمعیت به آفریدگار هستى و پیروى از حجت الهى مى اندیشیدند و در صف‌هاى به هم پیوسته به دنبال امام رضا (علیه السلام) به سوى مصلاّ مى شتافتند.

هنگامى که این خبر به مأمون رسید، "فضل بن سهل" به مأمون گفت: اگر لحظاتى دیگر وضع ادامه یابد، همه مردم مفتون و شیفته او خواهند شد و ممکن است با یک اشاره طومار حکومت را در هم بپیچند، مأمون احساس خطر کرده و از امام رضا (علیه السلام) عاجزانه درخواست نمود که از میانه راه به منزل برگردد و امام نیز کفش‌هاى خود را طلبیده و به منزل برگشت و فرمود: من که گفتم مرا از این کار معذور بدارید.[90]

آری نماز شکوهمند اولیاء الهى آن چنان قدرتى دارد که مى تواند کاخ‌هاى ستم را به لرزه درآورده و بنیان طاغوتیان را از ریشه قطع کند و نماز عید امام رضا (علیه السلام) این گونه بود.

حضـرت امام جواد (علیه السلام) و نماز

امام جواد (علیه السلام) در تقوا و عبادت همانند سید‌الساجدین (علیه السلام) بود. شب‌ها اوقات امام (علیه السلام) پیوسته به نماز و طاعت و تلاوت قرآن و راز و نیاز با معبود می گذشت. سبط بن جوزی می گوید: امام جواد (علیه السلام) همانند پدرش، زاهد و بخشنده و دانشمندی پرهیزگار بود.

نکته شایان توجه درباره زندگی این امام همام و سیره عبادی آن حضرت این است که آن حضرت در سنّ هفت سالگی به امامت رسید. در همین سنین کم گرچه از علوم دینی به مقدار کافی برخوردار و در سایر فضایل عبادی و کمالات انسانی در حدّ اعلا بود، ولی با توجه به سنّ کم آن حضرت مراتب عبادی و علمی و کمالات ذاتی او بر اکثر افراد، مورّخان و اهل قلم و حتّی بر شیعیان مخفی ماند، البته مراتب علمی آن حضرت در اندک زمانی برای بیشتر افراد معلوم گشت، ولی شهادت زودهنگامش در سنّ 25 سالگی موجب گردید که اهل قلم موّفق نشوند در ابعاد عبادی آن حضرت سخن بگویند.

امام جواد (علیه السلام) درباره خشوع و خضوع در نماز فرمودند: «الْخُشُوعُ زینَةُالصَّلاةِ، وَ تَرْکُ مالایُعْنى زینَةُالْوَرَعِ؛ خشوع و خضوع زینت بخش نماز است، ترک و رها کردن آن‌چه (براى دین و دنیا و آخرت) سودمند نباشد زینت بخش ورع و تقواى انسان است.»

در روایتی نقل شده: هنگامی که امام جواد (علیه السلام) با همسرش ام الفضل از بغداد به سوى مدینه حرکت فرمود به کوفه آمد و آن هنگام غروب آفتاب بود پس داخل مسجد شد در صحن مسجد درخت سدرى وجود داشت که هنوز میوه نیاورده بود. آن حضرت کوزه آبى خواست و در پاى آن درخت وضو گرفت و نماز مغرب را به جماعت اقامه کردند.

بعد از نماز مقدارى نشست و مشغول ذکر تعقیب گردید. آن گاه بر خاست نافله نماز مغرب را به جاى آورد و به سجده رفت و شکر خداى را به جاى آورد و از مسجد خارج شد.

چون به کنار درخت سدر رسید. مردم دیدند که به برکت آن امام درخت سدر میوه آورده است! آنان از این جریان به شگفت آمدند و از میوه آن خوردند، دیدند میوه هایش هسته ندارد، بعد از آن امام را وداع کردند و رفتند.[91]

حضـرت امام هادی (علیه السلام) و نماز

در سیره عبادی و مکارم اخلاق امام هادی (علیه السلام) آمده است: وقتى که شب فرامى رسید آن حضرت رو به قبله مى ایستاد و مشغول نماز مى شد و ساعتى از از نماز غافل نمى شد، در حالى که بربدن شریفش جبه اى از پشم بود و سجاده اش حصیرى، و پیوسته لب‌های مبارکش در حال تسبیح و ذکر خدا خدا بود.[92] هم‌چنین نقل شده است: متوکل عبّاسی چندین مرتبه مأمورینی را براى تفتیش و بازرسى به منزل آن حضرت مى‌فرستاد، در هر دفعه اى که وارد خانه مى شدند مى دیدند که امام هادى (علیه السلام) روى سجاده حصیرى اش مشغول نماز یا تلاوت قرآن است.

پارسایى و انس با پروردگار، آن چنان نمودى در زندگى امام هادی (علیه السلام) داشت که برخى از شرح حال‌نویسان در مقام بیان برجستگى ها و صفات والاى آن گرامى به ذکر این ویژگى پرداخته اند. «ابن کثیر» مى نویسد: «کان عابدا زاهدا»[93]؛ او عابدى وارسته و زاهد بود.

ایجاد ارتباط عاشقانه با معبود و معشوق ازلى و عبادت فراوان، از ویژگى هاى برجسته آن امام همام بوده است. در این‌باره نوشته اند: «همواره ملازم مسجد بود و میلى نیز به دنیا نداشت. عبادتگرى فقیه بود. شب ها را در عبادت به صبح مى رساند بى آن‌که لحظه اى روى از قبله برگرداند. با پشمینه اى بر تن و سجاده اى از حصیر زیر پا به نماز مى ایستاد. شوق به عبادتش به شب تمام نمى شد. کمى مى خوابید و دوباره برمى خاست و مشغول عبادت مى شد. آرام زیر لب قرآن را زمزمه مى کرد و با صوتى محزون آیاتش را مى خواند و اشک مى ریخت که هرکس صداى مناجات او را مى شنید، مى گریست. گاه بر روى ریگ ها و خاک ها مى نشست. نیمه شب ها را مشغول استغفار مى شد و شب ها را به شب زنده دارى مى گذراند.[94] شبانگاه به سجده و رکوع مى افتاد و با صدایى محزون و غمگین مى گفت: الهى مسى ء قد ورد، و فقیر قد قصد، لا تخیب مسعاه و ارحمه و اغفر له خطاه؛ پروردگارا، این گناهکار پیش تو آمده و این نیازمند به تو روى آورده، خدایا، رنج او را در این راه بى پاداش مگذار! بر او رحمت آور و او را ببخش و از لغزش هایش درگذر».[95]

آن امام همام، تمام نوافل را بجا مى آورد و در رکعت سوم نافله مغرب سوره حمد و اوّل سوره حدید تا «انّه علیم بذات الصّدور» و در رکعت چهارم پس از سوره حمد، آخر سوره حجرات را تلاوت مى کرد.[96]

نافله اى را نیز به این صورت به حضرت نسبت داده اند که: ایشان در رکعت اوّل، سوره حمد و یس و در رکعت دوّم، سوره حمد و الرحمن را تلاوت مى کردند.[97]

از امام هادى (علیه السلام) دعاهایى روایت شده که در قنوت نمازشان مى خواندند. نگاهى به این دعاها، اوج انقطاع آن حضرت را از تعلقّّات مادى و شدّت اتصالشان را به مبدأ هستى بخش به خوبى نشان مى دهد.

«اللهم انّ مناهل کراماتک بجزیل عطیاتک مترعة، و أبواب مناجاتک لمن أملک مشرعة، و عطوف لحظاتک لمن ضرع الیک غیر متقطعة، و قد الجم الحذار، و اشتدّ الاضطرار، و عجز عن الاصطبار أهل الانتظار، و انت اللهم بالمرصد من المکان، اللهم و غیر مهمل مع الامهال، و اللائذ بک آمن، و الراهب الیک غانم القصد، اللهم لبابک سالم.

اللهم فعاجل من قد استن فى طغیانه، و استمرّ على جهالته لعقباه فى کفرانه، و اطعمه حلمک عنه فى نیل ارادته، فهو یتسرع الى أولیائک بمکارهه، و یواصلهم بقبایح مراصده، و یقصدهم فى مظانهم بأذیته، اللهم اکشف العذاب عن المؤمنین و ابعثه جهرة على الظالمین، اللهم اکفف العذاب عن المستجیرین، و اصببه على المغترین، اللهم بادر عصبة الحق بالعون، و بادر اعوان الظلم بالقصم، اللهم اسعدنا بالشکر، و امنحنا النصر، واعذنا من سوء البداء و العاقبة و الحظر...[98]؛ پروردگارا! آبشخور بخششت دریایى است مملوّ از هدایاى بزرگ و درگاه مناجاتت براى آن که سعادت پیدا کند والا و ارزشمند است. و نگاه مهربانت همواره به سوى کسى است که به درگاهت دست نیاز دراز کند.

پروردگارا! هراس بر دل‌ها سایه افکن شد و درماندگى به اوج رسید و منتظران را دیگر توان صبر نمانده است و تو در کمین‌گاه، ناظر همگانى. پروردگارا! مهلت دادن تو فراموش کردن نیست و پناهنده به تو در امان است و هر که به تو رو آورد و مقیم آستانت گردد سلامتى و سعادت را در کنار خود خواهد داشت.

پروردگارا! آن را که در طغیان خود غوطه ور است و همچنان بر مرکب جهالت سوار و به سمت کفرانت مى‌تازد فرو کوب، حلم تو دشمنان ما را به طمع واداشته است و آنان مى پندارند که به آرزوهاى پلید خویش خواهند رسید، بنابراین در راه اولیایت دام مى نهند و به آنان آسیب مى رسانند و اندیشه هاى شومى را در خیال فاسد خود مى پرورانند.

پروردگارا! عذاب آتش را از مؤمنان دور کرده و در خرمن هستى ظالمان بزن.

پروردگارا! پناهندگانت را از عذاب دور کن و آنان را که بردبارى تو فریبشان داده است معذب فرما.

پروردگارا! حق جویان را یارى ده و یاوران ستم را نابود فرما.

پروردگارا! توفیق شکرگزارى به ما عطا کن. ما را پیروزى ده و از سوء عاقبت و حوادث غیر قابل پیش بینى و بداء ناخوشایند حفظ کن ... .

حضرت امام عسکری(علیه السلام) و نماز

 امام حسن عسکرى(علیه السلام)، عابدترین افراد زمان خود بود و بیش از همه به عبادت و انجام دستورهاى الهى مى پرداخت. شب ها را تا بامداد به تلاوت قرآن، نماز و سجده براى خدا سپری می کرد. نماز اوّل وقت را بر هر کارى مقدّم مى داشت و هرگاه به نماز مى ایستاد، با تمام وجود نیایش مى کرد و تا وقتى که از نماز فارغ نشده بود، هیچ چیزی توجّه او را به خود معطوف نمى کرد.

 ابوهاشم جعفرى[99]مى گوید: روزى به حضور امام عسکرى(علیه السلام) شرفیاب شدم. آن حضرت مشغول نوشتن چیزی بود. وقت نماز فرارسید، آن بزرگوار از کار نویسندگى دست کشید و براى اقامه نماز به پا خواست. من با شگفتى تمام دیدم که قلم بر روى کاغذ همچنان حرکت مى کرد و مى نوشت تا این که کار کتابت کاغذ به پایان رسید. من به شکرانه این کرامت  به سجده افتادم و امام نماز اوّل وقت را بجا آورد و قلم را به دست گرفت و به مردم اجازه ورود داد. [100]

عقید خادم مى گوید: هنگامى که امام عسکرى  (علیه السلام) در بستر بیمارى بود و واپسین لحظات حیات خویش را مى گذرانید، مقدارى داروى جوشانده خواست، ما آن را آماده کرده و به محضرش آوردیم، امام متوجّه شد که وقت نماز صبح رسیده است، فرمود: مى خواهم نماز بخوانم، سجاده حضرت را در بسترش گستردیم، امام از خادمه ای که در آن‌جا حضور داشت آب وضو را گرفته و بعد از وضویی کامل، آخرین نماز صبح را در همان بسترش خواند و لحظاتى بعد روح بلندش به عالم  اعلی عروج نمود.[101]

عبادت امام عسکرى(علیه السلام) آن چنان قلب ها را مجذوب خود مى نمود که دیگران را به یاد خدا مى انداخت و حتى افراد گمراه و منحرف رابه راه صحیح هدایت نموده و اهل عبادت و تهجّد مى نمود و بدترین افراد در اثر جذبه ملکوتى آن بزرگوار به بهترین انسان ها تبدیل مى شدند.

زمانی که امام عسکری(علیه السلام) در زندان صالح بن وصیف زندانى بود، عده اى از بنى عباس از صالح بن وصیف [رئیس فرماندهان نظامى مهتدى عباسى] خواستند که بر آن حضرت از جهت آب و غذا و استراحت سختگیرى نماید. او گفت:دو نفر از بدترین و سختگیرترین زندانبانان خود را بر امام عسکرى (علیه السلام) گماشته ام، امّا آن دو در اثر معاشرت با او منقلب شده و در عبادت و مناجات به مراحل عالى قدم گذاشته اند. سپس آن دو زندانبان را فراخوانده و در حضور عباسیان از حالات امام عسکرى (علیه السلام) سؤال کرد و آنان گفتند: ما چه بگوییم در مورد کسى که روزها روزه مى گیرد و همه شب به عبادت مى ایستد و به غیر ذکر و سخن خدا هیچ سخن دیگرى بر زبان نمى آورد و هنگامى که به ما می نگرد، بر بدن ما لرزه افتاده و کنترل خود را از دست مى دهیم! وقتى عباسى ها چنین دیدند منقلب شده و برگشتند.[102]

هنگامى که آن وجود مقدّس را به یک زندانبان خشن و قسّى القلب به نام "نحریر" سپردند، آن مرد ستم پیشه طبق دستور سرکردگان خود بر آن حضرت سخت گرفت و از آزار و اذیت آن حضرت ذرّه اى فروگذارى نکرد. همسرش وى را از این عمل بازداشته و با یادآورى مراتب عبادت، اطاعت و پرهیزگارى امام، شوهرش را از عاقبت  شوم اذّیت و شکنجه آن امام همام می ترسانیده و پیوسته سعى مى کرد که از فشارهاى "نحریر" بر امام ( ع) بکاهد؛ امّا سخنان وى نه تنها در آن زندانبان زشت سیرت هیچ گونه تأثیرى نداشت، بلکه وى تصمیم گرفت آن حضرت را به قتل برساند. او بعد از اجازه از اربابان ستمگر خود، امام را در «برکة السباع »؛ میان شیران و درندگان رها ساخت و هیچ‌گونه تردیدى نداشت که آن حضرت به وسیله آن  حیوانات وحشى کشته خواهد شد؛ اما بعد از لحظاتى به همراه همکارانش مشاهده کرد که امام عسکرى(علیه السلام) در گوشه اى به نماز ایستاده و حیوانات وحشى گرداگرد حضرت با کمال خضوع و احترام سر به زیر انداخته اند. فوراً دستور داد امام را از آن محل بیرون آورده و به منزلش بردند.[103]

عبادت‌ها، ذکرها و سجده هاى آن حضرت آن چنان عاشقانه و پرسوز و گداز بود که در و دیوار و سایر موجودات و حتّى دشمنانش را متأثر مى ساخت و این همان مصداق آیه شریفه است که در مورد حضرت داود (علیه السلام) مى فرماید: «إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبَالَ مَعَهُ یُسَبِّحْنَ بِالْعَشِیِّ وَالْإِشْرَاقِ »[104]؛ ما کوهها را مسخر او ساختیم که هر شامگاه و صبحگاه با او تسبیح مى گفتند.

محمد شاکرى از دوستداران و همراهان امام عسکرى (علیه السلام) در توصیف سیره عبادى و سجده های طولانی آن حضرت مى گوید: او در محراب عبادت مى نشست و سجده مى کرد در حالى که من پیوسته مى خوابیدم و بیدار مى شدم و مى خوابیدم در حالى که او در سجده بود. او کم خوراک بود. برایش میوه هایى مى آوردند، او یکى دو دانه از آنها را مى خورد و مى فرمود: محمد! اینها را براى فرزندانت  ببر.[105]

آری، حضرت امام عسکرى (علیه السلام) همواره در مورد سجده هاى طولانى به شیعیانش توصیه کرده و مى فرمود: «اوصیکم بتقوى الله والورع فى دینکم والاجتهاد لله . . . وطول السجود[106]؛ شما را به پارسایى، پرهیزگارى در دینتان و تلاش براى خدا . . . و انجام سجده هاى طولانى سفارش مى کنم.

حضرت امام زمان (عج) و نماز  

«رشیق» که یکى از مأموران خلیفه عبّاسى [معتضد] است، مى گوید: روزى خلیفه، من و دو نفر دیگر را خواست و به ما دستور داد که به طور محرمانه به سامرا رفته و خانه امام حسن عسکرى (علیه السلام) را  که در آن از دنیا رفته پیدا کنیم و هر کس را که در آن خانه است به قتل برسانیم و سرش ‍ را براى او بیاوریم.

ما به سامرا رفتیم و بدون هیچ مشکلى وارد خانه شدیم و همه جا را بررسى کردیم تا این‌که به پرده اى رسیدیم، آن را کنار زدیم سردابى پدیدار شد، وارد آن شدیم دیدیم از آب است و در انتهاى آن حصیرى بر روى آب افکنده شده و شخص بسیار زیبایى روى آن مشغول نماز و عبادت است و هیچ توجّهی به ما ندارد.

یکى از همراهان خواست داخل شود و او را دستگیر نماید، امّا داخل آب افتاد و چیزى نمانده بود که غرق شود. من دستم را دراز کرده و او را بیرون کشیدم و او تا یک ساعت بى هوش افتاده بود.

در این حال یکی دیگر از همراهان نیز نتوانست کاری بکند او هم داخل آب افتاد در حال غرق شدن بود که او را نیز از آب بیرون کشیدم، مات و متحیر شده بودیم. به آن آقا خطاب کردم و گفتم: از خداوند و از شما بزرگوار عذر مى خواهم که مزاحم شما شدیم. ولى او اعتنایى به حرف ما نکرد و ناچار برگشتیم و جریان را به (معتضد) خلیفه عباسى گفتیم. او گفت: این جریان را باید پنهان بدارید و جایى آن را نقل نکنید و گرنه سرتان را از بدن جدا مى کنم؛ ما هم جرأت بیان کردن این ماجرا را نداشتیم تا وقتى که او از دنیا رفت ما جریان را نقل کردیم.[107]

از  جمله کارهای مهمی که حضرت حجّت(عج) پس از ظهور انجام می دهند، بر پا داشتن نماز و مطرح کردن آن در سطح جامعه و فراخواندن مردم به سوی آن است. علاو بر اصل نماز، اقامه نماز در اول وقت نیز مورد تأکید فراوان آن حضرت است.

امام مهدی (عج) می فرماید:

«ملعونٌ ملعونٌ مَن أخّرَالعشاء الی أن تشتبک النجوم و ملعونٌ ملعونٌ مَن أخَّر الغداء إلی أن تنقضی النجوم؛ لعنت شده و ملعون کسی است که نماز عشا را به قدری تأخیر اندازد که همه ستارگان آسمان دیده شوند؛ و ملعون کسی است که نماز صبح را به قدری تأخیر اندازد که ستارگان دیده شوند.»[108]

این روایت، اهتمام امام زمان (عج) به نماز اول وقت را نشان می دهد و آن حضرت کسانی را که در نماز خود اهمال می کنند، به شدت سرزنش می کند و آنها را از رحمت خود دور می داند.

در ملاقات‌ها و تشرفات به محضر آن حضرت نیز، تأکید آن حضرت بر «نماز اول وقت» نقل شده است.[109]

براساس منبع معتبر روایی اسلام، بعد از آن که امام زمان (عج) به اذان پروردگار ظهور مى کند به مسجدالحرام مى رود و پشت مقام ابراهیم رو به کعبه مى ایستد و دو رکعت نماز مى خواند و سپس ظهور خود را اعلام مى فرماید.

آری، اوّل و مهم ترین کار آن حضرت خواندن نماز و دست نیاز به بارگاه خالق بى نیاز گشودن است و یکى از هدف هاى مهم حضرت مهدى (عج) اقامه نماز در سر تا سر جهان است.

بعد از آن که حضرت مهدى (عج) قیام مى کند، حضرت عیسى (علیه السلام) به عنوان یکى از یاران و فرماندهان آن حضرت از آسمان چهارم پایین مى آید و در رکاب حضرت مهدى (عج) قرار مى گیرد. آن حضرت به عیسى مى فرماید: جلو بایست و براى مردم اقامه نماز جماعت کن؛ در این حال حضرت عیسى (علیه السلام)، به امام عصر عرض مى کند: نماز براى شما اقامه شده است و باید شما جلو بایستید و اقامه جماعت فرمایید و  حضرت عیسى (علیه السلام) پشت سر آن حضرت به نماز مى ایستد و با او بیعت مى کند.[110]

نتیجه سخن

حضرات معصومان (علیه السلام)، به خاطر عشقى که به پروردگار داشتند، بیش از همه به یاد خداوند و اهل نماز و تعبّد و تهجّد بودند، سجده هاى طولانى انجام مى دادند، رکوع هاى مستعمر و نمازهاى پى در پى همراه با گریه ها و دعاهایى عارفانه و عاشقانه داشتند.

آنها که قلبى نورانى و دیده اى حقیقت بین دارند نزول برکات الهى و حقیقت اعمال را احساس مى کنند. اینان همان خاندان وحى و صاحبان آیه تطهیرند که صفحه دل آنها جام جهان بین و آیینه تمام نماى آفرینش است.

با توجّه به این نکته که حضرات معصومان (علیه السلام) الگوهاى پایدار و مبین مى باشند، توصیه هاى آنان و سیره و روش آنها در زندگی در همیشه تاریخ اسلام چراغى فراراه مسلمانان و دوستداران آنان خواهد بود تا در لحظات کامیابى و ناکامى شدّت و صحّت، در خفا و آشکار، همواره خداوند را به یاد داشته و ختم تمامى امور و ناظر بر کلّیه اعمال بدانند.   

 امّا ما [پیروان حضرات معصومان] که سوگمندانه به گناهان ویرانگر و هستى سوز مشغول و هیچ گونه دلهره و هراسى از کیفر خدا به ما دست نمى دهد، چگونه مدّعى آن هستیم که حضرات معصومان(علیه السلام) اسوه و الگوى زندگى ما هستند!

وقتى از زاویه «عبادت و نماز» زندگى آن بزرگوران را مورد مطالعه قرار مى دهیم، خود را با وظیفه ای سنگین رو به رو مى یابیم؛ زیرا این نورهاى پاک لحظه ای از یاد خدا و نماز و نیایش با حق تعالی غافل نبودند. آنها هنگام فرارسیدن وقت نماز، گویا کسی را نمی شناختند و حال معنوی خاصّی پیدا می کردند. خضوع  و خشوع آنها مثال زدنی است. آن گونه که ماهیان دریا از شنا کردن خسته و ملول نمی شوند، اولیای الهی نیز از عبادت و نماز، خسته و ملول نمی شوند، بلکه با هر عبادتی، شوق و عشق بیشتری جهت نیایش و راز و نیاز به درگاه بی نیاز می یابند. ما شیعیان و دوستداران آنها چگونه ایم؟ اندکی به خود بیاییم و از الگوهای واقعی و الهی درس تعبّد و عشق به عبادت و خشوع و خضوع در پیشگاه الهی را بیاموزیم.

نکته درخور توجه این‌که: مهم ترین عاملى که انسان را به سوى انجام عبادات بیشتر فرامى خواند، چشیدن طعم شیرین عبادت است، اگر انسان به مرتبه اى از کمال برسد که حلاوت عبادت را در اعماق وجود خود حس کند، هرگز وقت  خود را در امور دیگر صرف نخواهد کرد، ازاین رو باید یکى از خواسته هاى ما از درگاه خداوند، این باشد که: «واذقنى حلاوة ذکرک؛ پروردگارا! حلاوت و شیرینى یادت را به من بچشان.»

آخرُ دعوانا أن الحمد لله ربّ العالمین

* اَللّهُمَّ اَرِنىِ الطَّلْعَةَ الرَّشیدَةَ وَالْغُرَّةَ الْحَمیدَةَ وَاکْحَلْ ناظِرى بِنَظْرَةٍ منِّى اِلَیْهِ وَعَجِّلْ فَرَجَهُ وَسَهِّلْ مَخْرَجَهُ وَاَوْسِعْ مَنْهَجَهُ*

 

منابع و مآخذ

قرآن کریم

نهج البلاغه

  1. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، موسسه الوفاء، بیروت 1404هـ.ق.
  2. عبدالرحمن سیوطی، الدرالمنثور فی التفسیر بالمأثور، بیروت، دارالفکر، 1403هـ.ق.
  3. فیض کاشانی، ملامحمدمحسن، محجة البیضاء، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، مؤسسه نشر اسلامی، 1361 ـ 1362.
  4. تفسیر ابوالفتوح رازی، تهران، چاپ انتشارات علمی.
  5. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الاخلاق، منشورات الرضی، چاپ : ششم، 1392هـ .ق .
  6. شیخ عبدعلی حویزی، نورالثقلین، مؤسسه تاریخ عربی، بیروت، 1422هـ.ق.
  7. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه.
  8. ابن ابی الحدید، عزالدین بن هبةالله بن محمدبن محمد، شرح نهج البلاغه، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1418هـ.ق.
  9. القزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، دارالفکر، بیروت.
  10. طباطبایی، سید محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، 1394 هـ.ق.
  11. محمدی ری شهری، محمد، میزان الحکمه، قم، دارالحدیث، 1416هـ.ق.
  12. سید بن طاووس، فلاح السّائل، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.
  13. محمد بن علی بن شهر آشوب، مناقب آل ابیطالب، دارالأضواء، بیروت، 1405 هـ .ق .
  14. سید هاشم بطحانی گلپایگانی، فاطمه، کوثر رسالت، قم، انتشارات روحانی، 1378، صص 90- 85.
  15. طبرسی، ابوعلی فضل بن الحسن، مجمع البیان، مؤسسه انتشاراتی فراهانی، تهران، 1417 هـ.ق.
  16. علی بن ابراهیم قمی، تفسیرالقمی، قم، چاپ سوم، مؤسسه دارالکتاب، 1404ق.
  17. شیخ عبدالحسین، امینی، الغدیر، بیروت، دارالکتاب العربی، 1378ق.
  18. خواجه عبدالله انصاری، کشف الاسرار.
  19. شعیری، تاج الدین، جامع الأخبار، قم، انتشارات رضی، 1363ش.
  20. شیخ عباس قمی، نفس المهموم، قم، مکتبة بصیرتی.
  21. ـــــــــــــــــــــــ، انوار البهیة فی تاریخ الحجج الهیه،قم، دارالذخائر، 1412ق.
  22. ـــــــــــــــــــــــ، شیخ عباس، منتهی الآمال، اسلامیه، تهران، 1321هـ.ش.
  23. ـــــــــــــــــــــــ، سفینة البحار، انتشارات فراهانی.
  24. سید بن طاووس، على بن موسى(م. 664هـ)، اللهوف على قتل الطفوف، قم، انتشارات انوار الهدى.
  25. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ، مُهج الدعوات و منهج العنایات، قم، انتشارات دارالذخائر، 1411 ق.
  26. ذبیح الله محلاتی، ریاحین الشریعه، دارالکتب الإسلامیه، بهار1364ش.
  27. ابن قولویه قمی، کامل الزیارات، انتشارات مرتضویه، نجف.
  28. خوارزمى، موفق بن احمد (م. 568هـ)، مقتل خوارزمى، قم، مکتبة المفید، [بى تا]
  29. حافظ مزی، یوسف بن عبدالرحمن، تهذیب الکمال، تحقیق بشار عواد معروف، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1406ق.
  30. ابو نعیم اصفهانى، حلیة الأولیاء، دارالفکر
  31. جمعی از نویسندگان مرکز جهانی اهل بیت(علیه السلام)، اعلام الهدایه، قم، انتشارات لیلی، چاپ اول، 1422ق.
  32. شیخ مفید، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، 1413ق.
  33. محمد مهراب، شنیدنى هاى تاریخ، نشر یاران، 1389ش.
  34. شیخ حرّ عاملی، محمد بن حسن، إثبات الهداة بالنصوص و المعجزات ، بیروت، ناشر اعلمی، چاپ اوّل، 1425هـ.ق.
  35. ـــــــــــــــــــــــــــــــــــ، فصول المهمّه فی اصوال الأئمه، قم، انتشارات بصیرتی.
  36. ابومحمد حسن، حرّانی، تحف العقول، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، نشر صدوق، 1377ش.
  37. ابن عساکر، ابوالقاسم بن عبدالله شافعی، تاریخ مدینه و دمشق، دارالفکر، بیروت، 1415ق.
  38. شیخ صدوق، محمدبن علی، من لا یحضره الفقیه، نشر صدوق، تهران، 1367.
  39. ـــــــــــــــــــــ، خصال، قم، مؤسسه نشر اسلامی، 1362.
  40. ـــــــــــــــــــــ، علل الشرایع، قم، نشر دفتر انتشارات اسلامی.
  41. ــــــــــــــــــــ، عیون اخبارالرضا(علیه السلام)، نجف، مطبعة الحیدریه، 1390ق.
  42. ــــــــــــــــــــ، التوحید، تصحیح سیدهاشم حسینی تهرانی، قم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی.
  43. ـــــــــــــــــــ، الاَمالى، تهران، انتشارات کتابخانه اسلامیه،  1362ش.
  44. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، چاپ دارالأضواء بیروت.
  45. طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، مؤسسة الأعلمی، بیروت.
  46. دمشقی، ابن کثیر، البدایه و النهایه، داراحیاء التراث العربی، بیروت، 1408، هـ .ق .
  47. على محمد، على دخیلّ، ائمتنا، بیروت، دار مکتبة الامام الرضا، چاپ ششم، 1402ق.
  48. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، قم، مؤسسة المعارف الاسلامیة، 1411 ق.

 

پی نوشت ها:


[1]- احزاب، آیه21.

[2]- بحارالانوار ج77، ص79.

[3]- عبدالرحمن سیوطی، درّالمنثور، ج1، ص67.

[4]- همان.

[5]- فیض کاشانی، محجة البیضاء، ج1، ص377.

[6]- بحارالانوار، ج71، ص69 و 226.

[7]- تفسیر ابوالفتوح رازی، ج3، ص79.

[8] - همان، ج46، ص57.

[9]- همان، ج14، ص384؛ تفسیر علی بن ابراهیم قمی، ص432.

[10]- طه، آیه1و 2.

[11]- شیخ عبدعلی حویزی، نورالثقلین، ج2، ص267؛ تفسیر نمونه، ج13، ص156- 158.

[12] - مجموعه ورام، ج2، ص78.

[13] - بحارالانوار، ج83، ص9.

[14] - وسائل الشیعه، ج3، ص18؛ بحارالانوار، ج82، ص202.

[15]- بحارالانوار، ج82، ص227.

[16]- تفسیر المیزان، ج1، ص154.

[17]- میزان الحکمه، ج5، ص382؛ ر.ک: بحارالانوار، ج81، ص391: «اذا دخل الصلوة کان کأنه بناء ثابت او عمود قائم لا یتحرک و کان ربّما رکع او سجد فیقع الطیر علیه؛ هنگامی که مشغول نماز می شد، گویی دیواری ثابت یا ستونی ایستاده بود که حرکت نمی کرد، شاید گاهی رکوع یا سجده می کرد، پرنده ای بر او می نشست.»

[18]- فلاح السّائل، ص101.

[19]- مناقب ابن شهر آشوب، ج2، ص124؛ بحارالانوار، ج41، ص17.

[20]- الغدیر، ج5، ص25.

[21]- خواجه عبدالله انصاری، کشف الاسرار، ج1، ص179.

[22]- مناقب، ج2، ص20؛ بحارالانوار، ج84، ص249؛ و ج41، ص181.

[23]- بحارالانوار، ج41، ص14.

[24]- همان، ص17.

[25] - وسائل الشیعه،ج3،ص82.

[26] - نهج البلاغه، محمد دشتی، نامه 27، ص372.

[27] - همان، نامه 52، ص410

[28]- سفینة البحار، ج2، ص43.

[29]- بحارالانوار، ج 43، ص 12.

[30]-  فاطمه، کوثر رسالت، صص 90- 85.

[31]- بحارالانوار، ج43، ص81.

[32]- مناقب ابن شهرآشوب ج3، ص341.

[33]- شیخ عبّاس قمّی، بیت الأحزان، ص41 و 42.

[34]- بحارالانوار، ج43، ص172.

[35]- آل عمران، آیه42؛ اَمالى صدوق، ص437.

[36]- بحارالانوار، ج80، ص346 و ج70، ص400؛ ر.ک: بحارالانوار، ج81، ص387: امام صادق (علیه السلام) می فرماید: «ان الحسن بن علی (علیه السلام) کان اذا اقام فی صلاته ترتعد فرائضه بین یدی ربه عزّ و جلّ...؛ حسن بن علی (علیه السلام) هنگامی که به نماز می ایستاد، در مقابل پروردگارش- عزّ وَ جلّ - مفاصلش می لرزید.»

[37]- بحارالانوار، ج84، ص258.

[38]- ای فرزند آدم! زینت خود را هنگام رفتن به مسجد با خود داشته باشید. (اعراف، آیه31).

[39] - تفسیر مجمع البیان، ج١، ص٤١٢.

[40]- بحارالانوار، ج44، ص196.

[41]- جامع الأخبار، ص76.

[42]- وسائل الشیعه، ج3، ص434، چاپ بیروت.

[43]ـ نفس المهموم، ص104.

[44]- بحارالانوار، ج44، ص392: «لَعـَلَّنـا نُصَلّى لِرَبِّنَا اللَّیْلَةَ وَ نَدْعوُهُ و نَسْتَغْفِرُهُ فَهُوَ یَعْلَمُ اَنّى کُنْتُ اُحِبُّ الصَّلاةَ لَهُ وَ تَلاوَةَ کِتابِهِ وَ کَثْرَةَ الدُّعاءِ وَالاِْسْتِغْفارَ.»

[45]- لهوف، سید بن طاووس، ص154 (وقایع شب عاشورا).

[46]- زینب الکبری، الاستاد نقدی، ص50؛ ریاحین الشریعة، ج2، ص61 و 62.

[47]- کامل الزّیارات، ص326 و 228 و 235 و 245.

[48]- ر.ک: مقتل خوارزمى، ج2، ص7 و 8؛ تحف العقول، ص171.

[49]- تحف العقول، ص 184 به بعد: «فاما حق الله الاکبر فانک تعبده، لاتشرک به شیئا، فاذا فعلت ذلک باخلاص جعل لک علی نفسه ان یکفیک امر الدنیا والاخرة ویحفظ لک ما تحب منهما.»

[50]- همان: «فاما حق الصلاة فان تعلم انها وفادة الی الله وانک قائم بها بین یدی الله فاذا علمت ذلک کنت خلیقا ان تقوم فیها مقام الذلیل الرغب الراهب الخائف الراجی المسکین المتضرع.»

[51]- تفسیر امام حسن عسکری (علیه السلام)، ص 132.

[52]- تهذیب الکمال، ج20، ص 390.

[53]- شرح نهج البلاغه، ج 1، ص 27.

[54]- تهذیب الکمال، ج20، ص390؛ ابو نعیم اصفهانى، حلیة الأولیاء، دارالفکر، ج 3، ص 135.

[55]- سفینة البحار، ج2، ص114.

[56]- مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 148؛ ارشاد، مفید، ص 255: ««بلغ من العبادة ما لم یبلغه احد وقد اصفر لونه من السهر ورمضت عیناه من البکاء ودبرت جبهته من السجود و ورمت قدماه من القیام فی الصلاة.»

[57]- بحارالانوار، ج46، ص74.

[58]- مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 148.

[59]- ابو نعیم اصفهانى، حلیة الاولیاء، ج 3، ص 133 .

[60]- تهذیب الکمال، ج20، ص 389؛ مناقب ابن شهر آشوب، ج4، ص 163؛ تاریخ مدینة دمشق، ج 41، ص 377 .

[61]- همان.

[62]- همان.

[63]- ابن عساکر، تاریخ  مدینه و دمشق، ج54، ص280.

[64]- اعلام الهدایة، ج7، ص33: «إنه کان اذا أقبل الی الصّلوة اصفر لونه.»

[65]- من لایحضره الفقیه، ج1، ص135، ح636: «لو یعلم المصلّی من یناجی ما انتقل.»

[66] - فصول المهمه، ج2، ص885؛ تاریخ ابن عساکر، ج54، ص280.

[67]- فروع کافی، دارالکتب الإسلامیة، ج3، ص322.

[68]- لئالى الاخبار، ج4، ص37.

[69]- بحارالانوار، ج47، ص16.

[70]- علل الشرایع، ص317.

[71]- بحارالانوار، ج18، ص52.

[72]- فروع کافی، چاپ دارالأضواء بیروت، ج3، ص264.

[73]- ثواب الأعمال، ص36: «فضل الوقت الاّوّل علی الآخر کفضل الآخرة علی الدّنیا».

[74] - بحارالانوار، ج84، ص 233.

[75]- من لایحضره الفقیه، ج1، باب30، حدیث7: «أقرب ما یکون العبد إلی اللّه ـ عزّوجلّ ـ و هو ساجد»؛ کما قال الله تعالی: واسجد واقترب.

[76]- شیخ صدوق، خصال، ج2، ص632: «لُو یعلم المصلّى ما یغشاهُ من جلال اللّه ما سَرَّهُ أَن یُرفَعَ رأسُهُ مِن سُجودِهِ».

[77]- وسایل الشیعه، ج5، ص263.

[78]- انوار البهیة، ص179-180؛ بحارالانوار، ج84، ص258.

[79]- تاریخ بغداد، ج13، ص30؛ الارشاد، ج2، ص235.

[80]- الإرشاد مفید، ج2، ص231-234.

[81]- الإرشاد مفید، ج2، ص281 با اندک تفاوت.

[82]- مناقب علی بن شهر آشوب، ج4، ص318.

[83]- نمل، آیه36. این سخن حضرت سلیمان نبی (علیه السلام) است که به هدیه آورندگان بلقیس [ملکه سبأ] چنین فرمود.

[84]- ر.ک: مناقب ابن شهر آشوب، چاپ قم، ج4، ص297.

[85]- منتهى الآمال، ج2، ص862.

[86]- بحارالانوار، ج49، ص170؛ مناقب ابن شهرآشوب، ج4، ص347.

[87]- بحارالانوار، ج83، ص21.

[88]- صابئین گروهى هستند که خود را پیرو حضرت یحیى مى دانند و به دو دسته موحد و مشرک تقسیم شده اند گروهى از آنان ستاره پرست هستند. مرکز آنان قبلا شهر حرّان عراق بود ولى امروزه در اهواز و بعضى مناطق دیگر به سر مى برند. آنها طبق باورهاى خود در کنار نهرهاى بزر گ زندگى مى کنند.

[89]- توحید صدوق، ص434؛ عیون اخبارالرضا (علیه السلام)، ج1، ص172.

[90]- ارشاد مفید، ج2، ص264.

[91] - ارشاد شیخ مفید، ج2، ص304؛ مناقب ابن شهرآشوب ج4، ص390.

[92]- بحارالانوار، ج50، ص308 و 314.

[93]- ابن اثیر، البدایة و النهایة، ج11، ص15.

[94]- ائمتنا، ج2، ص21.

[95]- همان، ج2، ص257.

[96]- وسائل الشیعه، ج4، ص750.

[97]- همان، ج5، ص298.

[98]- مُهج الدعوات و المصباح.

[99]- داود بن قاسم بن اسحاق بن عبدالله بن جعفر بن ابى طالب که به ابوهاشم جعفرى نیز معروف است، یکى از یاران نزدیک و مورد اطمینان امام حسن عسکرى  (علیه السلام) مى باشد. وى به خاطر انتسابش به جناب جعفر طیّار [برادر گرامى امیرمؤمنان ( ع)] جعفرى لقب گرفته است. او از سرشناسان قبیله خود در بغداد و هم‌نشین چهار امام معصوم: امام رضا، امام جواد، حضرت هادى و امام عسکرى ( ع) بوده و از آن بزرگواران حدیث نقل کرده است، هم‌چنان که پدرش نیز از راویان امام صادق ( ع) به شمار مى رود.

[100]- بحارالانوار، ج50، ص304؛ شیخ حرّ عاملی، اثبات الهداة، ج3، ص430.

[101]- بحارالانوار، ج 50، ص 331 .

[102]- بحارالانوار، ج50، صص308 و 314.

[103]- بحارالانوار، ج50، ص268؛ ارشاد مفید، ج 2، ص 334.

[104]- ص، آیه 18.

[105]- بحارالانوار، ج 50، ص 253 .

[106]- تحف العقول، ص 487 .

[107]- شنیدنى هاى تاریخ، ص248.

[108] - الغیبه، شیخ طوسی، ص113.

[109] - مهدویت، پرسش ها و پاسخ ها، ص 119، پژوهشکده مهدویت؛ شیفتگان حضرت مهدی (عج)، ج2، ص94، این حدیث، قسمتی از توقیعی است که درجواب سؤال محمد بن یعقوب از ناحیه مقدس رسیده است (بحارالانوار، ج53، ص16؛ وسائل الشیعه؛ ج4،ص201).

[110]- الامام مهدى، ص69.

ثبت دیدگاه