Masjedpajoh.ir
Masjedpajoh.ir
Masjedpajoh.ir
بررسی تفصیلی حضور زنان در مسجد در عصر پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم)
یک شنبه, 26 بهمن 1399

مقدمه

در معیارهاى ارزشى بین زن و مرد نوعى برابرى در قرآن و روایات حاکم است و در مقامات معنوى تفاوتى بین شان نیست و در انسانیّت و ارزش ها از شرایط یکسانى برخوردارند. تنها ملاک برترى انسان ها بر همدیگر، به تقوا  در معناى حقیقى و گسترده آن است.[1] که امرى اکتسابى بوده و ربطى به جنسیّت ندارد. چنان که ربطى به نژاد، جغرافیا، سن، ثروت و زیبایى نیز ندارد. اسماء بنت عُمیس، که از نخستین زنان مهاجر در اسلام است وقتى از «حبشه» بازگشت، به دیدار همسران پیامبر صلی الله علیه و آله وسلمآمد. نخستین چیزى که پرسید، این بود: «آیا آیه اى درباره زنان نازل شده است؟» آنان پاسخ دادند: «خیر» اسماء خدمت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم رسیده، عرض کرد: «اى رسول خدا! جنس زن گرفتار خسران و زیان است» رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «چرا؟» گفت: «چون در قرآن فضیلتى همانند مردان براى زنان نیامده است». در این هنگام آیه 35 سوره احزاب نازل شد که ده ارزش معنوى یکسان بین زن و مرد را مطرح نموده است.[2] در سوره هاى دیگر نیز از ارزش هاى برابر بین زنان و مردان سخن به میان آمده است.[3]

بنابراین، زن در رسیدن به کمالات و درک مدارج عالیه اخلاقى و حتی علمی، هیچ تفاوتى با مرد ندارد. بلکه اسلام، زن را مانند مرد از روح کامل انسانى و اراده و اختیار برخوردار مى داند. لذا هر دو را در یک صف واحد قرا ر داده و در یک مسیر هدایت کرده است. قرآن کریم، گاه با خطاب هاى (یا ایُّها النّاسُ) و (یا ایُّها الّذینَ آمَنوُا) (بدون در نظر داشتن جنسیت) هر دو را مخاطب قرار داده و برنامه هاى تربیتى و اجتماعى را براى هر دو لازم دانسته است و گاه او را به صراحت در کنار مردان قرار داده است: (وَ مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى  وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِکَ یَدْخُلُونَ الْجَنَّة...)[4] و یا آیه 97 از سوره نحل: (مَنْ عَمِلَ صالِحاً مِنْ ذَکَرٍ أَوْ أُنْثى  وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْیِیَنَّهُ حَیاةً طَیِّبَةً وَ لَنَجْزِیَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ ما کانُوا یَعْمَلُون) در جایگاه تربیت و رشد انسانى جامعه، تردیدى نیست بانوان نقش تعیین کننده و بى بدیل دارند و زنان زیربناى فضیلت هاى انسانى اند. در سخن کوتاه اما پر بار و آسمانى امام صادق  علیه السلام آمده است: «أَکْثَرُ الْخَیْرِ فِی النِّسَاءِ»[5] بیشترین خیر و خوبى در وجود بانوان است. جلوه اى از این کلام آسمانى در سخنان امام قدس سره این گونه آمده است: «زن مربى جامعه است... سعادت و شقاوت کشورها بسته به وجود زن است. زن مبدأ همه سعادت ها باید باشد.»[6] «عنصر تابناکى که زیربناى فضیلت هاى انسانى و ارزش هاى والاى خلیفة اللَّه در جهان است.»[7] اکنون اگر بپذیریم قشر عظیم و بیش از نیمی از جمعیت هر جامعه را زنان تشکیل مى دهند، این سئوال مطرح مى شود که آیا از نظر اسلام فضایل و آثارى که براى رفت و آمد به مسجد و حضور در آن ذکر شده، تنها مختص به مردان است یا این که زنان نیز مى توانند از آثار و برکات خانه خداوند بهره مند باشند. به عبارت دیگر آیا در زمان پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله وسلم و صدر اسلام، زنان در مساجد حضور مى یافتند یا نه؟ و اگر رفت و آمد و حضور در مسجد داشته اند، شیوه برخورد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم با این رفتار و حرکت اجتماعى زنان چگونه بوده است؟ در پاسخ اجمالى به این سئوال باید گفت: اسلام، زنان را تا جایى که حضورشان به فساد آلوده نشود، از شرکت در اجتماع نهى نمى کند، بلکه در بعضى موارد شرکت آنان را واجب مى کند؛ مانند شرکت در مراسم حجِ واجب، که بر مرد و زن به یک اندازه واجب است و حتى شوهر هم حق جلوگیرى از همسر خود را ندارد[8] از دیگر مواردى که اسلام، بر هر مسلمانى واجب دانسته و تفاوتى قائل نشده، تحصیل است. لذا مى توان استفاده کرد، تحصیل براى زن، به همان اندازه ی مرد واجب است. پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله وسلم در روایتى فرمودند: «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِیضَةٌ عَلَى کُلِّ مُسْلِمٍ وَ مُسْلِمَة».[9] طلب علم و دانش افزایی بر هر مسلمانى، اعم از مرد و زن واجب، بل فریضه است. در جهاد ابتدایى، شرکت زنان، پیرمردان، بیماران و خردسالان در جنگ لازم نیست، ولى در جهاد دفاعى اگر افراد به قدر کفایت به جبهه نروند، دفاع از هیچ کس ساقط نمى شود و بر زنان، پیرمردان، بیماران و خردسالان نیز واجب است.[10] رسول گرامى اسلام صلی الله علیه و آله وسلم با قید قرعه، زنان شان را با خود به سفرهاى جهادى مى بردند. بعضى از اصحاب نیز چنین مى کردند.[11] شرکت بانوان در نماز جمعه واجب نیست.[12]. هم چنین زنان از تشییع جنازه منع نشده اند. در اخبار آمده است که وقتى زینب دختر بزرگ رسول اکرم صلی الله علیه و آله وسلم وفات کرد، خواهرشان زهراى مرضیه 3 و زنان مسلمان آمدند و بر وى نماز خواندند.[13]

شیخ حر عاملى1، در کتاب وسائل الشیعه، روایات گوناگون را در این زمینه جمع آورى کرده است که شرایط و چگونگى شرکت زنان را در مسائل اجتماعى بیان مى کند. وى از مجموع این روایات، به این نتیجه مى رسد: «براى زنان رواست که در مجالس عزا، اداى حقوق مردم، یا تشییع جنازه بیرون بروند و در این کارها شرکت کنند، هم چنان که حضرت فاطمه سلام الله علیها و زنان ائمه اطهار:در آن ها شرکت مى کرده اند»[14]

بررسی تفصیلی حضور زنان در مسجد در عصر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم

مطالعه روایات موجود در کتب حدیثى شیعه و عامّه و نیز دقت در شواهد تاریخى گویاى این حقیقت است که حضور بانوان در مسجد براى انجام دادن نماز جماعت در عصر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم از مسلّمات تاریخ است؛ زیرا اسلام، نه مردان و زنان را خانه نشین کرده، ونه همه ى قید و بندها را از پاى شان گسسته است، در مقاله حاضر برآنیم براى روشن شدن ابعاد مختلف این بحث، به تفصیل در این باره سخن بگوئیم:

مبحث اول: بررسی روایات فریقین

الف) خانه زن مسجد اوست

دسته اى از روایات، مسجدِ زن را خانه و منزل مسکونى اش دانسته اند. رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند «صَلَاةُ الْمَرْأَةِ وَحْدَهَا فِی بَیْتِهَا کَفَضْلِ صَلَاتِهَا فِی الْجَمْعِ خَمْساً وَ عِشْرِینَ دَرَجَةً».[15] نماز فراداى زن در خانه اش، هم چون نماز جماعت 25 درجه فضیلت دارد. نیز فرمودند: «أَنَّ خَیْرَ مَسَاجِدِ النِّسَاءِ الْبُیُوتُ وَ صَلَاةَ الْمَرْأَةِ فِی بَیْتِهَا أَفْضَلُ مِنْ صَلَاتِهَا فِی صُفَّتِهَا وَ صَلَاتَهَا فِی صُفَّتِهَا أَفْضَلُ مِنْ صَلَاتِهَا فِی صَحْنِ دَارِهَا وَ صَلَاتَهَا فِی صَحْنِ دَارِهَا أَفْضَلُ مِنْ صَلَاتِهَا فِی سَطْحِ بَیْتِهَا»[16] بهترین مسجدِ زنان خانه است و نماز در خانه، برتر از نماز او در ایوان است. نماز او در ایوان، برتر از نمازش در پشت بام خانه است. همانند این روایات در منابع عامّه نیز از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نقل شده  است.[17] امام صادق علیه السلام در این باره فرمودند: «خَیْرُ مَسَاجِدِ نِسَائِکُمُ الْبُیُوتُ »[18] بهترین مساجد براى زنانتان خانه است. نیز فرمودند: «صَلَاةُ الْمَرْأَةِ فِی مُخْدَعِهَا أَفْضَلُ مِنْ صَلَاتِهَا فِی بَیْتِهَا وَ صَلَاتُهَا فِی بَیْتِهَا أَفْضَلُ مِنْ صَلَاتِهَا فِی الدَّارِ»[19] نماز خواندن زن در اتاقش، بلکه در اتاق عقب و اندرونى بهتر از خانه(بمعنای اعم) است. أم سلمه از قول رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم مى گوید: «خَیْرُ مَسَاجِدِ النِّسَاءِ قَعرُ بیوتِّهِنَ».[20] بهترین مساجد براى زنان، اتاق هاى عقب خانه است. بنابر روایتى، رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به امام على علیه السلام فرمودند: «یَا عَلِیُّ لَیْسَ عَلَى النِّسَاءِ جُمُعَةٌ وَ لَا جَمَاعَةٌ وَ لَا أَذَانٌ وَ لَا إِقَامَة»[21] اى على! براى زنان الزامى جهت شرکت در نماز جمعه و جماعت و گفتن اذان و اقامه نیست.

از مجموعه ی این روایات با قطع نظر از روایاتى که بعداً به آنها مى پردازیم، مى توان این گونه استفاده کرد که خواندن نماز در خانه نسبت به مسجد، براى زنان بهتر است. اما با تأمل و تحلیل این گونه روایات چند نکته بدست مى آید:

  1. در روایات فوق معمولاً تلاش شده است تا به نحوى به مسئله عفاف بانوان اهمیت بدهند و در واقع در پى بیان این مطلب است که زن نباید در تیررس دید نامحرم نماز گذارد. پس اگر در مسجد، پرده و حائلى او را از دید نامحرم حفظ کند ملاک حکم رعایت شده و بنابراین نماز زن با حفظ حریم و حدود الهى، در مسجد افضل است، چنانچه نماز مرد چنین است.
  2. راوى اولین حدیث از امام صادق علیه السلام «یونس بن ظبیان» است که نجاشى و شیخ طوسى 1، صاحب کتب رجالى، او را ضعیف شمرده اند.[22]
  3. دسته دوم و سوم از روایات که بیان خواهد شد، و شواهد تاریخى و سیره پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله وسلم و حتى فتاواى بسیارى از فقهاى اسلام، بیانگر جواز حضور زن در مسجد است.

ب) روایات عام

در روایات زیادى درباب مسجد، واژه هایى وجود دارد که مستفاد از آن ها این است که مسجد، متعلق به همه مردم اعم از زن و مرد است و اختصاص به گروهى ندارد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «المسجد بیت کل مؤمن».[23] مسجد خانه هر مؤمنى است. آن حضرت در بیانى دیگر مسجد را خانه همه متقیان و پرهیزکاران دانسته اند. «الْمَسَاجِدُ بُیُوتُ الْمُتَّقِین »[24] حضرت على علیه السلام در مورد همسایه مسجد فرمود: «لَا صَلَاةَ لِجَارِ الْمَسْجِدِ إِلَّا فِی الْمَسْجِدِ إِلَّا أَنْ یَکُونَ لَهُ عُذْرٌ أَوْ بِهِ عِلَّةٌ فَقِیلَ وَ مَنْ جَارُ الْمَسْجِدِ یَا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ فَقَالَ مَنْ سَمِعَ النِّدَاءَ».[25] نماز همسایه مسجد در خانه، نماز کامل و تمام نیست، جز این که عذرى داشته باشد. از امام علیه السلام سؤال شد که همسایه مسجد چه کسى است؟ فرمودند: کسى که صداى اذان را بشنود. و نیز روایات متعددى که در آن ها واژة «مَنْ مَشى» و «مَنْ أسَرج »آمده است. پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «مَنْ مَشَى إِلَى مَسْجِدٍ مِنْ مَسَاجِدِ اللَّهِ فَلَهُ بِکُلِّ خُطْوَةٍ خَطَاهَا حَتَّى یَرْجِعَ إِلَى مَنْزِلِهِ عَشْرُ حَسَنَاتٍ وَ مُحِیَ عَنْهُ عَشْرُ سَیِّئَاتٍ وَ رُفِعَ لَهُ عَشْرُ دَرَجَات ».[26] کسى که به سوی مسجدى از مساجد خدا برود، براى هر گامى که برمى دارد تا به منزل برگردد ده حسنه برایش نوشته مى شود و ده گناه از او برداشته و ده درجه ترفیع مى یابد. در روایت دیگر امام صادق علیه السلام فرمود: «مَنْ مَشَى إِلَى الْمَسْجِدِ لَمْ یَضَعْ رِجْلًا عَلَى رَطْبٍ وَ لَا یَابِسٍ إِلَّا سَبَّحَتْ لَهُ الْأَرْضُ إِلَى الْأَرْضِ السَّابِعَةِ».[27] کسى که به سوى مسجد گام برمى دارد بر هیچ تر و خشکى قدم نمى گذارد مگر این که زمین تا طبقات هفت گانه اش براى او تسبیح مى گویند. و در حدیثى پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «أَلَا بَشِّرِ الْمَشَّاءِینَ فِی الظُّلُمَاتِ(فى ظلم اللیل) إِلَى الْمَسْجِدِ بِالنُّورِ (التام) السَّاطِعِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ»[28] بشارت باد کسانى را که در تاریکى شب به مساجد مى روند، همانا در روز قیامت، از نورى فروزان و درخشنده در پیشاپیش خود برخوردارند. و سایر روایاتى که به طور عام، اعم از زن و مرد را تشویق و تأکید بسیار به رفت و آمد به مساجد و حضور مستمر در آن و روشنایى بخشیدن به مساجد نموده است.[29]

ج) روایات دال بر جواز حضور زنان در نمازهاى جماعت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم

از مسلمات تاریخ، حضور بانوان در مسجد براى شرکت در نماز جماعت، به خصوص نماز جماعت صبح و مغربین، پشت سر و به امامت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم است. کعبه اولین خانه اى است که براى عبادت مردم (اعم از زن و مرد) بنا شد و عبادت کنندگان را به سوى خود متوجه و جذب کرد: (إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبارَکاً).[30] مکه معظمه و مسجدالحرام، کامل ترین مصداق مسجد است تا آنجا که نماز فرادى در آن از نمازجماعت در خانه بهتر است «الصَّلَاةُ فِی الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ تَعْدِلُ مِائَةَ أَلْفِ صَلَاة»[31] و همین مسجد است که اولین نماز جماعت به امامت پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم با حضور جوان مردى چون على بن ابى طالب علیه السلام و بانویى چون حضرت خدیجه سلام الله علیها در آنجا برگزار شد.[32] در ذیل آیه 59 سوره احزاب که خداوند دستور مى دهد: «اى پیامبر! به همسرانت و دخترانت و زنان با ایمان بگو: جلبابهاى(روسرى هاى بلند) خود را بر خویش فرو افکنند، این کار براى این که شناخته نشوند و مورد آزار و اذیت قرار نگیرند بهتر است» از امام علیه السلام نقل شده است: «سبب نزول آیه چنین بود که چون زنان براى شرکت در نماز جماعت مغرب و عشاء به مسجد مى رفتند، جوانان بر سر راه آنان مى نشستند و آنان را آزار مى دادند و متعرض ایشان مى شدند. از این رو، پس از نزول آیه، زنان انصار با لباس سیاه و بلند و با حجاب کامل در نماز جماعت حاضر مى شدند»[33] آیه و شأن نزول آن بیانگر نکته اى ظریف و حکیمانه است؛ و آن این که اسلام در رابطه با حضور زنان در مجامع فرهنگى علمى، اقتصادى، سیاسى و پذیرش مسئولیت هاى اجتماعى از طرف آنان، حتى زمانى که مورد چشم چرانى و مزاحمت جوانان قرار مى گیرند، با حکم خانه نشینى و ایجاد محدودیت با قضیه برخورد نمى کند، بلکه با ارائه طرح هاى مصونیت آفرین، راه را برحضور هر چه بیشتر آنان مى گستراند. علاوه بر سخن فوق، شواهد تاریخى حاکى از حضور زنان در نماز جماعت رسول اعظم صلی الله علیه و آله وسلم مى باشد. امام على علیه السلام مى فرمایند: «کَانَ النِّسَاءُ یُصَلِّینَ مَعَ النَّبِیِّ صلی الله علیه و آله وسلم فَکُنَّ یُؤْمَرْنَ أَنْ لَا یَرْفَعْنَ رُءُوسَهُنَّ قَبْلَ الرِّجَالِ لِضِیقِ الْأُزُرِ» [34] زنان پشت سر مردان، نماز جماعت را با پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به جا مى آوردند و چون لباس مردان کوتاه بود به زنان دستور داده شده بود که پیش از مردان سر از سجده برندارند».

در برخى از روایات در منابع شیعه و سنى آمده است که «کَانَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وسلم یَسْمَعُ صَوْتَ الصَّبِیِّ وَ هُوَ یَبْکِی وَ هُوَ فِی الصَّلَاةِ فَیُخَفِّفُ الصَّلَاةَ أَنْ تَعْبُرَ أُمُّهُ(فَتَصِیرُ إِلَیْهِ أُمُّهُ).» پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در حال نماز چون صداى گریه طفل را در صف زنان شنیدند، نماز را کوتاه خواندند، تا مادرش سراغ فرزند رود تا مبادا نگرانى در مادرش پیدا شود.[35] نیز نقل کرده اند: رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نماز صبح را در تاریکى مى خواندند و زنان مؤمنه پس از نماز در همان تاریکى برمى گشتند و به خاطر تاریکى، دیگران آنها را، و حتى خودشان همدیگر را نمى شناختند.[36] در روایتى مى خوانیم: «زن قریشى به نام «عاتکة بن زید» پیوسته در نماز جماعت مسجدالنبی حاضر مى شد، عمر از او خواستگارى کرد، او به این شرط که او را از نماز جماعت منع نکند، پذیرفت با عمر ازدواج کند، عمر هم با نارضایتى پذیرفت، بعد از مرگ عمر، وقتى زبیر از او خواستگارى کرد باز این شرط را مطرح نمود، زبیر هم به ناچار پذیرفت، و او به نماز جماعت مى رفت»[37] در زمان عمر، زنان به امامت «سلیمان بن ابى خثیمه انصارى» در رحبه مسجد نماز جماعت مى خواندند چنان که مردان به امامت «ابى بن کعب» نماز جماعت برگزار مى کردند. عثمان، مردان و زنان را یک جا جمع کرد، ولى امیر المؤمنین علیه السلام در زمان خلافتش دوباره زنان و مردان را از هم جدا کرد و شخصى به نام عرفجه با زنان نماز مى خواند.[38] دربرخى روایات از طریق شیعه و سنى آمده است که وقتى زنان براى رفتن به مسجد اجازه خواستند، آنان را منع نکنید. براى نمونه، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «لاتمنعوا النساء حظوظهن منالمسجد إذا استأذنوکم»[39] هرگاه زنان شما اجازه رفتن به مساجد مى خواهند، آنان را از بهره و نصیب شان از مساجد محروم نکنید و مانع نشوید. هم چنین آمده است که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «لاتمنعوا اِماء اللَّه مساجد اللَّه»[40] کنیزان خدا را از رفتن به مساجد خدا منع نکنید. و نیز حضرتش فرمود :«إِذَا اسْتَأْذَنَتْ أَحَدَکُمُ امْرَأَتُهُ إِلَى الْمَسْجِدِ فَلَا یَمْنَعْهَا»[41] هرگاه همسر یکى از شما اجازه رفتن به مسجد خواست نباید مانع وى شوید. عده اى چنین پنداشته بودند که زنان فقط هنگام روز اجازه به رفتن به مساجد دارند و در نمازهاى مغرب و عشاء که با تاریکى شب همراه است، زنان نباید براى نماز به سوى مساجد خارج شوند، لذا جهت مبارزه با این پنداشت غلط در بعضى روایات آمده است که هر گاه بانوان إذن حضور در مسجد را در شب هنگام خواستند، اجازه بدهید. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در دو بیان جداگانه مى فرماید: «لاتمنعوا نسائکم من الخروج الِى المساجد باللیل»[42] و «إذا استأذن نسائکم باللیل الِى المسجد فأذنوا لهنّ»[43] زنان خود را شب هنگام، از رفتن به مساجد منع نکنید و چون اذن خواستند اجازه دهید. در شب که خوفِ بیشتر براى زنان است مى فرماید: إجازه بدهید، پس در روزأَولى است که مسجد بروند. مفاد این روایات آن است که زنان از فضایل و آثار معنوى مسجد محروم نشوند و چنانچه زنان بتوانند عفاف وحجاب اسلامى و شئون زن مسلمان را رعایت کنند، فضیلت نماز خواندن در مسجد براى زنان، هم چون مردان است

 

مبحث دوم: شواهد تاریخی حضور زنان در مسجد در صدر اسلام براى غیر از نماز

  1. حضور حضرت فاطمه سلام الله علیها در مسجد

پس از وفات پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم هنگامى که ابوبکر، غاصبانه بر تخت حکومت نشست، حضرت زهرا3 به مسجد رفتند و خطبه فدکیه را بیان فرمودند.[44]

همچنین در دروایت آمده است: ابوجهل، عده اى از افراد بت پرست را جمع کرده بود که وقتى پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در مسجدالحرام در نماز به سجده مى رود، شکمبه گوسفندى را بر سر آن حضرت بیفکنند. این عمل ناجوانمردانه انجام شد. خبر به گوش حضرت فاطمه سلام الله علیها که نوجوان بودند، رسید با شتاب به مسجدالحرام رفت و آن را برداشت....[45]

خطبه حضرت زینب سلام الله علیها در مسجد اموى شام

سخنرانى حضرت زینب سلام الله علیها در مسجد اموى شام بوده است و امام زین العابدین 7 و مردم اعتراض برحضور ایشان و سایر زنان در مسجد ننمودند.

حضور زن در مسجد برای اعتکاف

عن ابى عبداللَّه علیه السلام قال: «وَ قَالَ إِنَّ عَلِیّاً صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ کَانَ یَقُولُ لَا أَرَى الِاعْتِکَافَ إِلَّا فِی الْمَسْجِدِالْحَرَامِ أَوْ مَسْجِدِالرَّسُولِ أَوْ مَسْجِدٍ جَامِعٍ وَ لَا یَنْبَغِی لِلْمُعْتَکِفِ أَنْ یَخْرُجَ مِنَ الْمَسْجِدِ إِلَّا لِحَاجَةٍ لَا بُدَّ مِنْهَا ثُمَّ لَا یَجْلِسْ حَتَّى یَرْجِعَ وَ الْمَرْأَةُ مِثْلُ ذَلِکَ»[46] اعتکاف، یا در مسجدالحرام یا مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم یا مسجد جامع هر شهرى منعقد مى شود و سزاوار نیست معتکف از مسجد خارج شود مگر این که ضرورت باشد و وقتى کارش را انجام داد، بدون این که بنشیند برگردد. در ادامه حدیث مى فرماید: و زنان مثل مردان هستند. پس معلوم مى شود زنان هم مى توانند به مسجد بیایند و معتکف شوند. در روایتى آمده است: زنان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم گاه با آن حضرت درمسجد معتکف مى شدند.[47] قرآن کریم هم مى فرماید: «وَ لا تُبَاشِرُوهُنَّ وَ أَنْتُمْ عاکِفُونَ فِی الْمَساجِدِ»[48]. با زنان هنگام اعتکاف در مساجد، مباشرت نکنید. بنابر این روایت، اگر زنان بیرون از مسجد باشند که این سخن خداوند در قرآن معنا نمى دهد. بنابراین یا معتکفین با زنان شان معتکف بودند، یا زنان در مسجد به دیدار مردان مى آمدند. در روایتى آمده است که: «عَنْ أَبِی بَصِیرٍ عَنْ أَبِی عَبْدِاللَّهِ7 قَالَ وَ أَیُّ امْرَأَةٍ کَانَتْ مُعْتَکِفَةً ثُمَّ حَرُمَتْ عَلَیْهَا الصَّلَاةُ فَخَرَجَتْ مِنَ الْمَسْجِدِ فَطَهُرَتْ فَلَیْسَ یَنْبَغِی لِزَوْجِهَا أَنْ یُجَامِعَهَا حَتَّى تَعُودَ إِلَى الْمَسْجِدِ وَ تَقْضِیَ اعْتِکَافَهَا»[49] امام صادق علیه السلام فرمود: اگر زنى که در حال اعتکاف است، [بواسطه حیض] از نماز باز ماند و از مسجد بیرون رود و دوباره پاک شود، شایسته نیست همسرش با او نزدیکى کند تا این که زن به مسجد بیاید و اعتکاف خود را به پایان برساند».

محجنه خادمه مسجد

تاریخ از وجود زن مسلمان سیاه پوستى به نام محجنه (ام محجن) در عصر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم خبر مى دهد که خادمه و نظافت کننده مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بوده است. ابوسعید مى گوید: زنى سیاه چرده که مسجد را جارو مى کرد، شبى وفات نمود. چون صبح شد، رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را از مرگش با خبر ساختند، فرمود: چرا مرا از مرگ او آگاه نکردید؟ آن گاه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم با اصحابش بر قبر او حاضر شدند و آن حضرت کنار قبر ایستاد و تکبیر گفت و در حالى که مردم نیز پشت سرش بودند بر او نماز گزارد و براى او دعا کرد.[50] طبق برخى روایات، حضرت فرمود: اینک او را در بهشت مى بینم.[51]

حضور زن در مسجد برای رفع آلودگی مسجد

حضرت رسول 6 وارد محراب امام جماعتى شد و چون محراب به آب دهان آلوده شده بود، با امام جماعت برخورد کرد. همسر امام جماعت از علت برخورد با شوهرش با خبر شد، از این روى آب دهان را از محراب پاک کرد. حضرت فرمود: شوهر را به خاطر خانمش بخشیدم.[52] به نظر می آیدکه لابد این خانم در مسجد بوده که مطلع شده، یا بعد از اطلاع، به مسجد آمده و در محراب حاضر شده و این حضورش مورد اعتراض پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم واقع نشده است.

زن و حائض شدن در مساجد

«قَالَ أَبُوجَعْفَرٍعلیه السلام إِذَا کَانَ الرَّجُلُ نَائِماً فِی الْمَسْجِدِالْحَرَامِ أَوْ مَسْجِدِالرَّسُولِ صلی الله علیه و آله وسلم فَاحْتَلَمَ فَأَصَابَتْهُ جَنَابَةٌ فَلْیَتَیَمَّمْ وَ لَا یَمُرَّ فِی الْمَسْجِدِ إِلَّا مُتَیَمِّماً حَتَّى یَخْرُجَ مِنْهُ ثُمَّ یَغْتَسِلَ وَ کَذَلِکَ الْحَائِضُ إِذَا أَصَابَهَا الْحَیْضُ تَفْعَلُ کَذَلِکَ وَ لَا بَأْسَ أَنْ یَمُرَّا فِی سَائِرِ الْمَسَاجِدِ وَ لَا یَجْلِسَانِ فِیهَا»[53] امام باقر علیه السلام فرمود: اگر مردى درمسجدالحرام یا مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به خواب رود و جنب شود، باید تیمم کند و با تیمم از مسجد گذر کند و خارج گردد، سپس غسل نماید. همین طور زن، چنانچه در این دو مسجد حیض شود، این گونه عمل کند. اما در غیر از این دو مسجد بدون تیمم هم، مى تواند خارج گردد»

حضور فاطمه بنت اسد در مسجد

اگر زن نباید مسجد برود، فاطمه بنت اسد با مسجدالحرام و خانه خدا چه کار داشت و از آن مهم تر، دیوار خانه خدا هم شکافته شد.

مسجد اختصاصی زنان

از «مالک بن ضمره العنبرى» روایت شده که مى گوید: امیرالمؤمنین على علیه السلام به من فرمود: آیا به مسجدى که در کنار خانه ات قرار گرفته است مى روى؟ عرض کردم: یا امیرالمؤمنین، آن مسجدى است که زنان در آن نماز مى گذارند. فرمود: اى مالک! آن مسجدى است که هرگز اندوهناکى در آن نماز و دعا نکرده است مگر این که خداوند، او را از آن اندوه رهایى بخشیده و حاجتش را برآورده نموده است.»[54]

با این وصف در مى یابیم که براى حضور زنان در مساجد، در عصر بنیانگذار نهضت اسلامى، گذشته از این که هیچ گونه منعى مشاهده نمى شود بلکه بدان نیز، هم چون مردان مورد تأکید و ترغیب قرار مى گیرند و تا آنجا پیش مى روند که علاوه بر شرکت در مساجد عمومى، مساجد اختصاصى و مبارکى هم براى عبادت وتعلیم و تعلم ویژه خود بر مى گزینند.

نولة بنت اسلیم در نماز جماعت مسجدبنى حارثه

یکى از زنان مسجدى عصر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم، «نولة بنت اسلیم» است که در روز تغییر قبله در نماز جماعت مسجد بنى حارثه، شرکت داشته و ماجراى آن روز را چنین تعریف مى کند: دو رکعت از نماز ظهر یا عصر را در مسجد بنى حارثه رو به قبله بیت المقدس خوانده بودیم که شخصى خبر آورد که رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم به طرف بیت الله  الحرام روى کرد، بلافاصله مردان به مکان زنان و زنان به مکان مردان تغییر محل داده و چرخیدند و دو رکعت دیگر را رو به بیت الله  الحرام گزاردیم»[55]

سفارش پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به خروج زنان از مسجد قبل از مردان

روایت وارد شده است که روزى رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در بیرون مسجد بودند، دیدند که مردان و زنان باهم از مسجد بیرون مى آیند، رو به زنان کردند و فرمودند: بهتر است صبر کنید ابتدا مردان بروند، سپس شما»[56]

باب النساء

یکى از درهاى مسجدالنبى 6 به نام «باب النساء» است. اگر بنا بود زنان به مسجد نیایند، باب النساء مفهومى نداشت. در روایت آمده است که روزى پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به یکى از درهاى مسجد اشاره کردند و فرمودند: «لو ترکنا هذا الباب للنساء»[57] خوب است این در را به بانوان اختصاص دهیم.

تعلیم و تعلّم زنان مسلمان در مساجد

شواهد نشان مى دهدکه تعلّم در مساجد، خاص مردان نبود. زنان مسلمان نیز مجاز بودند به مساجد بروند و به سخنان پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم گوش دهند وگاهى از آن حضرت سوال کنند. اگر احساس مى شد زنان به هر دلیل، سخنان پیامبر را نشنیده اند، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آنان را مجدداً موعظه و نصیحت مى کرد.[58]

پرستاری مجروحین توسط زن در مسجد

در تواریخ نقل شده که در مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم جایگاهى براى معالجه بیماران و مجروحان معین شده بود و پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و یارانش در آنجا از بیماران عیادت مى کردند واقدى مى نویسد: «در ماجراى جنگ احد، مردم در مسجد چراغ و آتش برافروخته بودند و خستگان و مجروحان را زخم بندى مى کردند. به دنبال زخمى شدن سعد بن معاذ، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ایشان را در خیمه «کُعیبه»، دختر سعدبن عتبه در مسجد پیامبر جاى داد. این زن، زخمى ها را معالجه مى کرده و از اشیاء گمشده و پراکنده، نگهدارى مى کرد»[59]

همراهی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلمو فاطمه  در رفتن به مسجد

نقل شده در یکى از روزها که امام على علیه السلام وارد منزل مى شود و همسرش فاطمه سلام الله علیها را نمى یابد، از منزل خارج، و به سوى مسجد روانه مى گردد، در مسجد نماز مى خواند و سپس مقدارى شن در مسجد جمع نموده و به آن تکیه مى دهد. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و فاطمه سلام الله علیها در حالى که حسنین علیه السلام را به آغوش و دست ام کلثوم را در دست گرفته به مسجد مى آیند، در مسجد مى بینند که امام على علیه السلام همان گونه که بر شن ها تکیه داده بوده خوابش برده است. در این هنگام پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم پاى مبارکش را روى پاى مبارک امام على علیه السلام گذارده و مقدارى فشار مى دهد و قال: «قم یااباتراب» (بلند شو اى ابوتراب). در این حدیث مشاهده مى شود که فاطمه زهرا3 به مسجد تشریف بردند درحالى که ضرورتى هم نبوده است.[60]

مبحث سوم: بررسى فقهى حضور زن در مسجد

فقهاى اسلام به خصوص شیعه با توجه به سه دسته از روایات که بیان شد و نیز آیاتى از قرآن کریم، نسبت به حضور بانوان در مسجد، اختلاف نظر و فتوا دارند.

  • عده اى هم چون علامه حلى 1، آمدن زنان به مساجد را مکروه دانسته و مى فرماید:

«یکره للنساء الاتیان الى المساجد لما فیه من التّبرج المنهى عنه، قال الصادق علیه السلام: خیر مساجد نسائکم البیوت»[61] و در کتاب نهایةالاحکام مى گوید:

«و هذا الحکم (رفتن به مسجد) مختص بالرجال دون النساء لانهن امرن بالاستتار...»[62]

  • عده کثیرى از فقها گرچه حکم به کراهت حضور زن در مسجد نداده اند، ولى خواندن نماز در خانه را براى زنان، برتر شمرده اند.[63] شهید اول مى فرماید: «و یستحب للنساء الاختلاف الیها کالرجال و ان کان البیت افضل و خصوصاً لذوات الهیئات»[64] هم چنین صاحب غنائم الایام مى گوید: «و اما المرأة فصلاتها فى البیت افضل...»[65]

این دو گروه از فقها، دلیل خود را، توجه نمودن به آیات قرآن و احادیث معصومین : [66]مبنى بر ممنوع بودن تبرّج (آشکار شدن در برابر دیدگان مردم) براى زنان و دستور شرع مقدّس بر اهمیت حفظ عفاف و رعایت حجاب وعدم اختلاط زنان و مردان، و نیز جلوگیرى از وقوع در فتنه و مفاسد اجتماعى و اخلاقى ذکر کرده اند.[67]

  • برخى دیگر از فقهاى شیعه نه  تنها جواز را، بلکه استحباب را در حضور و نماز خواندن زن در مسجد دانسته اند. مرحوم محقق اردبیلى مى گوید: «گرچه بنابر برخى روایات، فضیلت حضور در مسجد، مختص مردان است، لکن با توجه به دیگر روایات، و ضعفى که در سند روایت یونس بن ظبیان وجود دارد، مى توان گفت که: «و مع ذلک لایبعد الاستحباب اذا کن لا یراهن احد و لا یرونه مع عدم مفسدة اخرى.»[68]

امام خمینى1 نیز فرموده: «براى زن ها نماز خواندن در خانه، بلکه در صندوق خانه و اتاق عقب بهتر است، ولى اگر بتوانند کاملاً خود را از نامحرم حفظ کنند بهتر است در مسجد نماز بخوانند».[69]

حتى برخى از فقهاى معاصر مى فرمایند: «براى زن ها در صورتى که خود را از نامحرم به خوبى حفظ کنند بهتر است نماز را در مسجد بخوانند و اگر راهى براى یادگرفتن مسائل اسلامى جز از طریق رفتن به مسجد وجود ندارد، واجب است به مسجد بروند»[70]

نیز بنابر کتب فقهى یکى از مسائل شرعیه بانوان آن است که زن در حال عادت ماهیانه نمى تواند مسجد برود. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم هم فرمود: «انّ المسجد لایحلُّ لجنبٍ و لاحائض»[71]اگر بنا بود زنان اصلاً مسجد نروند چرا فرمود: در ایام عادت نروند.

بنابراین، مفهوم حدیث و مفهوم فتواى مراجع عظام تقلید این است که وقتى عذر شرعى ندارند، مى توانند به مسجد بروند.[72] در باب احکام محرمات جنب و حائض آمده است که براى این دو، حرام است رفتن در مسجدالحرام و مسجد پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم اگر چه از یک در داخل و از در دیگر خارج شود، و نیز توقف در مساجد دیگر، ولى اگر از یک در داخل و از در دیگر خارج شود یا براى برداشتن چیزى برود مانعى ندارد.[73]

دلائل قائلان به جواز و استحبابِ حضور بانوان در مسجد، همان شواهد تاریخى بر حضور این قشر از جامعه در نمازهاى جماعت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و نیز عمومات و اطلاقات روایاتى است که بیانگر ترغیب و تشویق بر رفت و آمد به مسجد و بهره مندى از فضایل مسجد براى انسان، قطع نظر از جنسیّت آن است.[74]

علاوه براین که، فقهاى متقدم و متأخر و نیز معاصر، حضور زنان را هم چون مردان، در مسجدالحرام و مراسم عبادى، اجتماعى و اخلاقى سیاسى نماز جمعه،[75] اعتکاف و حج جایز شمرده اند.[76]

 

مبحث چهارم: شرایط حضور زنان در مساجد

فقهاى اسلام، اتفاق نظر دارند که حضور زنان در مساجد، جایز است. (جواز بالمعنى الأعم) اینک، باید دید آیا این حضور شرایطى هم دارد یانه؟

در پاسخ باید گفت: شرع مقدس آداب و دستوراتى بیان کرده که اهمّ آن ها عبارتنداز:

استفاده نکردن از بوى خوش

یکى از آداب مسجد، زینت کردن به هنگام مسجد رفتن است. قرآن کریم مى فرماید: (یا بَنی  آدَمَ خُذُوا زینَتَکُمْ عِنْدَ کُلِّ مَسْجِد).[77] اى فرزندان آدم، هنگام رفتن به مسجد زینت خود را برگیرید.

آنچه از کتب  روایى و تفسیرى در تفسیرکلمه «زینت» استفاده مى شود این است که «زینت» در آیه شریفه، هم شامل آراستگى ظاهرى مى شود و هم شامل آراستگى باطنى و درونى و ذکر مصادیق در روایات از قبیل: پوشیدن لباس نیکو یا شانه کردن، و استعمال عطر و بوى خوش در حال نماز و در مسجد، جنبه تعیینى ندارد و این ها از مصادیق زینت هستند.[78] در کتب فقهى هم آمده است: «یُسْتَحَبُ التَّطَیُّبِ وَ لُبْسِ الثِّیَابِ الْفَاخِرَةِ عِنْدَ التَّوَجُّهِ إِلَى الْمَسْجِد».[79] مستحب است به هنگام رفتن به مسجد، از بوى خوش و لباس هاى نیکو استفاده شود. اما همین امر مستحب که برآن، این قدر تأکید شده است، در مورد بانوان نباید به گونه اى باشد که تحریک کننده و با شئون و عفاف آنان مخالف باشد. رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: «اذا شهدت احداکنّ المسجد فلاتمس طیبّا (فلاتطیّب تلک اللیلة.[80] هنگامى که یکى از شما زنان قصد مسجد کرد، نباید از بوى خوش استفاده کند. نیز حضرتش 6فرمودند: هرگاه زنى خود را خوشبو کند، سپس به سوى مسجد برود نمازش قبول نمى شود تا آنکه آن بوى خوش را برطرف کند.[81]

عدم اختلاط زن و مرد در مسجد

حضور زنان در مسجد آثار و ثواب بسیار دارد، ولى نباید زمینه اى براى اختلاط فراهم آید. در روایت آمده است که روزى رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در بیرون مسجد بودند، دیدند که مردان و زنان باهم از مسجد بیرون مى آیند. رو به زنان کردند و فرمود: بهتر است صبر کنید ابتدا مردان بروند، سپس شما.[82] هم چنین روزى حضرت به یکى از درهاى مسجد اشاره کردند و فرمودند: خوب است این درب را به بانوان اختصاص دهیم.[83] و بدین ترتیب درِ آمد و شد زنان به مسجد را از مردان جدا ساختند.

پرهیز از سخنان بلند و بیهوده

یکى از نکاتى که افراد، چه زن و چه مرد، شایسته است در مسجد وحتى خارج آن رعایت کنند، پرهیز از سخنان بیهوده و با صداى بلند است. خداوند در قرآن کریم خطاب به زنان رسول اللَّه صلی الله علیه و آله وسلم  مى فرماید: (یا نِساءَالنَّبِیِّ لَسْتُنَّ کَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذی فی  قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَعْرُوفاً)[84] اى همسران پیامبر! به گونه اى هوس انگیز سخن نگویید که بیمار دلان در شما طمع کنند و سخن شایسته بگویید. خداوند در واقع در این آیه، دستور به وقار و عفاف در کیفیت سخن گفتن را براى زنان بیان مى کند. رسول خدا بلند کردن صدا در مسجد را از نشانه هاى نزول بلا بر امت مى شمارند و مى فرماید: هنگامى که پانزده خصلت در میان امت من رایج شود، بلا بر آنان نازل خواهد شد، از جملة آن ها این است که «وَارْتَفَعَتِ الْأَصْوَاتُ فِی الْمَسَاجِد»[85] صداها را در مسجد بلند کنند. نیز ابوذر غفارى از پیامبر اعظم صلی الله علیه و آله وسلم پرسید: «فَقُلْتُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی یَا رَسُولَ اللَّهِ کَیْفَ تُعْمَرُ مَسَاجِدُاللَّهِ قَالَ لَا تُرْفَعُ فِیهَا الْأَصْوَات»[86]  اى رسول خدا، مساجد را باید چگونه آباد کرد؟ پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: آباد کردن مسجد به این است که صدا در آن بلند نشود.

بنابراین بر همه، به ویژه زنان است که از صحبت کردن درباره امور دنیوى و بلند کردن صدا پرهیز نمایند.

اجازه شوهر

پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمودند: «هنگامى که زنان، از شما اجازه رفتن به مسجد مى خواهند، آنان را از بهره و نصیب شان از مساجد محروم نکنید و اجازه شان دهید»[87] به طور کلى خروج زن از منزل گرچه براى رفتن به مسجد باشد، نباید منافاتى با حقوق شوهرشان داشته باشد. در غیر این صورت نباید به مسجد یا خارج از خانه بروند.[88]

توقف بیجا نکردن در مسیر مسجد

زنان مسلمان باید بدانند که توقف هاى بیجا در کوچه  و خیابان ها و مسیر مسجد، شایسته نیست، چنانچه حتى توقف بیهوده در مسجد نیز مذموم شمرده شده است، رسول اعظم صلی الله علیه و آله وسلم خطاب به ابوذر مى فرمایند: «یَا أَبَا ذَرٍّ کُلُّ جُلُوسٍ فِی الْمَسْجِدِ لَغْوٌ إِلَّا ثَلَاثَةً قِرَاءَةُ مُصَلٍّ أَوْ ذَاکِرُ اللَّهِ تَعَالَى أَوْ سَائِلٌ عَنْ عِلْمٍ»[89] اى ابوذر! هر نشستنى در مسجد، لغو و بیهوده است مگر توقف و نشستن سه گروه: آنان که پس از بجا آوردن نماز مشغول قرائت قرآن، یا سرگرم یاد خدا و یا در حال تحصیل علم و دانش و مباحثه علمى باشند. در حدیثى که از صحیح بخارى نقل شده، آمده است که: پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نماز صبح را در تاریکى مى خواندند و زنان مؤمن پس از نمازجماعت، در همان تاریکى برمى گشتند و به خاطر تاریکى، دیگران آن ها را، و حتى خودشان همدیگر را نمى شناختند.[90]

مبحث پنجم: آثار حضور زنان در مسجد

در متون روایى شیعه و سنّى، براى رفت  وآمد به مساجد، فواید وآثار فراوان دنیوى و اخروى بیان شده است. از این رو بانوان نیز با رعایت شرایطى که در مباحث قبل ذکر شد، مى توانند از همه این نتایج و آثار برخوردار باشند.

  • آثار سازنده و پاداش هایى که در روایات براى آمد و شد به مسجد بیان شده، به  قدرى فراوان است که در روایتى از امام على علیه السلام به تنهایی هشت مورد آن ذکر شده است.
  1. پیدا کردن دوستى که در مسیر اطاعت خداوند از وى بهره گیرد.
  2. فراگیرى علم و دانش جدید و سودمند.
  3. شنیدن سخنى که او را به سوى نیکى رهنمون گردد.
  4. عقاید خود را با دلیل و برهان، محکم و استوار سازد.
  5. رحمتى از خداوند که منتظرش باشد.
  6. سخنى که او را از بدى باز دارد.
  7. گناهى که از روى شرم و حیا ترک نماید.
  8. گناهى که در اثر خوف و خشیت آن را ترک کند.[91]
    • آثار دیگرى، همچون ورود به بهشت،[92] هم ردیف بودن با مقام و منزلت صدیقان و شهدا و حضور در محفل پیامبر الهى،[93] شفاعت کننده هشتاد هزار نفر،[94] طلب آمرزش و دیدار و انس فرشتگان با او در قبر،[95] نجات از آتش سوزان،[96] ایمنى از بلا[97] و صدها اثر کارآمد دنیوى و اخروى که براى حضور در مسجد نقل شده است.

با توجه به مجموعه روایات و آیات شریفه درباره مسجد، مى توان گفت که اگر بانوان با رعایت شرایط در این مکان هاى الهى وارد شوند، مى توانند از آثار عبادى ـ آموزشی، تربیتی ـ معنوى، علمى، سیاسى اجتماعى و به ویژه اثرات اخلاقى، روانى و تعالی بخش مسجد بهره مند گردند.

والســــلام.

 

منـــابع و مـــآخذ

     قرآن کریم.

  1. اختبار معرفةالرجال، الشیخ الطوسى، آل البیت، قم، 1404 ه .
  2. الآداب الطیبة فى الاسلام، جعفر مرتضى عاملى، قم، جامعة المدرسین، 1362 .
  3. أسدالغابة، ابن اثیر، انتشارات اسماعیلیان، تهران.
  4. اصول کافى، محمدبن یعقوب کلینى، تهران دارالکتب الأسلامیة، 1365 .
  5. الأمالى، شیخ طوسى، قم، دارالثقافة، 1414 ق .
  6. بحارالانوار، علامه مجلسى 1، بیروت، موسسة الوفاء، 1404 ه ق .
  7. تاریخ کتابخانه هاى مساجد، محمدمکى السباعى، محمد عباسپور ـ محمد جواد مهدوى، مشهد، آستان قدس رضوى، چ اول، 1373 ش .
  8. تحریرالوسیلة، الامام الخمینى 1، قم، اسماعیلیان.
  9. تذکرة الفقهاء، العلامة الحلى 1، قم، مؤسسة آل البیت لاحیاءالتراث، 1414 ه ق .
  10. تفسیر العّیاشى، محمدبن مسعود عیاشى، تهران، علمیّه، 1380 ق .
  11. تفسیرالقمى، على بن ابراهیم القمى، قم ، مؤسسة دارالکتاب، چ سوم، 1404 ه ق .
  12. تفسیرنمونه، ناصر مکارم شیرازى وجمعى از دانشمندان، تهران، دارالکتب الاسلامیة، چ41، 1380ش
  13. . تفسیر نورالثقلین، الشیخ عبد على بن جمعه العروس الحویزى، قم، اسماعیلیان، چ چهارم، 1412 ه
  14. التهذیب، شیخ طوسى، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1365 ه ش .
  15. ثواب الاعمال، الشیخ الصدوق، رضى، قم، چ دوم 1368 ش .
  16. جامع الاخبار، تاج الدین شعیرى، قم، رضى، 1363 .
  17. جواهرالکلام، الشیخ محمدحسن النجفى، قم، دارالکتب الاسلامیة، چ اول، 1412 ه .
  18. حج، محسن قرائتى، نشر مشعر، 1373 .
  19. الخصال، الشیخ الصدوق، تحقیق: على اکبر غفارى، قم، جامعةالمدرسین فى الحوزة العلمیة.
  20. الخلاف، محمدبن الحسن الطوسى، قم، موسسة النشر الاسلامى، چ اول، 1417 ه .
  21. الدروس الشرعیة، الشهید الأول، قم، مؤسسة النشرالاسلامى، چ اول، 1412 ه .
  22. دعائم الاسلام، نعمان بن محمد تمیمى مغربى، مصر، دارالمعارف، 1385 ه ق .
  23. الدعوات، قطب الدین راوندى، قم، مدرسة الامام المهدى(عج) چ اول، 1407 ه ق .
  24. رجال النجاشى، الشیخ ابى العباس احمد بن على النجاشى الاسدى الکوفى، مؤسسة النشرالسلامى التابعة لجماعة المدرسین، قم چ پنجم، 1416 ه .
  25. رساله توضیح المسائل، امام خمینى 1.
  26. رساله توضیح المسائل، آیةاللَّه العظمى مکارم شیرازى، مدرسة الامام على بن ابیطالب7،چ 12، 1383
  27. سنن ابن  ماجه، محمدبن الحسین بن على البیهقى، دارالفکر، بیروت.
  28. سنن ابى داود، سلیمان بن الأشعث السجستانى، دارالفکر، بیروت، 1420 ق .
  29. السنن الکبرى، احمد بن الحسین بن على البیهقى، دارالکفر، بیروت.
  30. سیماى مسجد، رحیم نوبهار، قم، اعتماد، 1373 .
  31. صحیح البخارى، محمد بن اسماعیل بخارى، بیروت، دارالفکر.
  32. صحیح المسلم، محمد بن مسلم النیشابورى، بیروت، دارالفکر.
  33. صحیفه نور، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینى 1.
  34. الطبقات الکبرى، محمد بن سعد، بیروت، دارصادر.
  35. العروةالوثقى، السید الیزدى1، بیروت، مؤسسة الأعلمى، 1409 ه .
  36. علل الشرایع، الشیخ الصدوق 1، نجف، المکتبة الحیدریة، 1386 ه ، 1966 م .
  37. غنائم الایام فى مسائل الحلال والحرام، المیرزا ابوالقاسم القمى، مکتب الاعلام الاسلامى، چ اول، 1417 ه ق .
  38. الکافى، شیخ کلینى، تهران، دارالکتب الاسلامیة، 1365 ه ش .
  39. کشف الغطاء، الشیخ جعفر الغطاء1، اصفهان.
  40. کشف اللثام، الفاضل الهندى، قم، مکتبة السید المرعشى، 1405 .
  41. کنزالعمال فى سنن الا قوال و الافعال، المتقى الهندى، بیروت، مؤسسة الرسالة، 1409 ه ، 1989م
  42. مجمع الزوائد و منبع الفوائد، نورالدین الهیثمى، دارالکتب العلمیه، بیروت، 1408 ه .
  43. مجمع الفائدة و البرهان، المحقق الأردبیلى، قم، جامعة المدرسین، 1409 ه ق .
  44. مجموعه ورّام، ورّام بن ابى فراس، قم، مکتبة الفقیه .
  45. المستدرک الحاکم، محمد بن محمد الحاکم النیسابورى، دارالمعرفة، بیروت، 1406 ه ق .
  46. مستدرک الوسائل، محدث نورى، قم ، مؤسسة آل البیت، 1408 ه ق .
  47. مستدرک سفینة البحار، شیخ على النمازى الشاهرودى، موسسة النشرالاسلامى لجماعة المدرسین بقم المشرفة، 1419 .
  48. مستند الشیعة، المحقق النراقى، قم، مؤسسة آل البیت علیهم السلام لإحیاءالتراث، 1415 ه .
  49. مسند احمد، الأمام احمد حنبل، بیروت، دارالفکر.
  50. المغازى، محمد بن عمر الواقدى، ترجمة محمود مهدوى دامغانى، دانشگاه تهران، چ اول، 1361 ش
  51. المکارم الاخلاق، ابى نصر الحسن بن الفضل الطبرسى، دارالکتب الاسلامیة، 1376 .
  52. من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، قم، جامعه مدرسین، 1413 ه ق .
  53. المیزان فى تفسیر القرآن، العلامة السید محمد حسین الطباطبائى1، قم مؤسسة النشر الاسلامى التابعة لجماعة المدرسین.
  54. نماز بانوان، عباس عزیزى، صلاة، چ دوم، 1381 ش .
  55. نهایة الاحکام فى معرفة الاحکام، العلامة الحلّى، قم، اسماعیلیان، چ دوم، 1410 ه .
  56. نهج الفصاحة، مجموعه کلمات قصار حضرت رسول 6 ، ترجمه ابوالقاسم پاینده، نشر جاویدان.
  57. هدایة العباد، السید الگلپایگانى 1، دارالقرآن الکریم، چ اول، 1413 .
  58. هدایة العباد، الشیخ لطف اللَّه الصافى، دارالقرآن الکریم، چ اول، 1416 .
  59. وسائل الشیعه، الحرالعاملى، موسسة آل البیت : لاحیاء التراث، مهر قم، چ دوم، 1414 ه ق .

پی نوشت ها:


[1] . حجرات: 13.

[2] . ر.ک: تفسیر نمونه: ج 17 ، ص 308 .

[3] . تحریم: 5 ؛ نساء:  35 .

[4] . غافر: 40 ؛ به همین مضمون: نساء: 124 ؛ آل عمران: 195 و 190 ؛ نحل: 97 .

[5] . وسائل الشیعة: ج 14 ، ص 11 ، ح 11 ، باب 3 من ابواب مقدمات النکاح و آدابه.

[6]. صحیفه نور: ج 6 ، ص 185 ـ 125 .

[7]. همان: ج 6 ، ص 185 ـ 125 .

[8]. الخلاف: ج 2 ، ص 431 ؛ کتاب الحج، آداب الاحرام.

[9]. بحارالانوار: ج 67 ، ح 14 و ج 2 ، ص 32 ، ح 20 ؛ مستدرک سفنیة البحار: ج 10 ، ص 115 .

[10]. تحریرالوسیله: ج 1 ، ص 417 و 485 .

[11]. صحیح بخارى: ج 3 ، ص 165 ـ 164 .

[12]. وسائل الشیعة: ج 7 ، ص 337 ، باب 18 .

[13]. همان: ج 2 ، ص 818 ـ 817 ، ح 1 .

[14] . همان: ج 1 ، ص 376 ، ح 9 ، باب 16 .

[15] . وسائل الشیعه: ج 5 ، ص 237 ، ح 6436 ؛ مکارم الاخلاق: ص 233 ، باب نوادر نکاح ، فصل 10 .

[16] . من لایحضره الفقیه: ج 1 ، ص 374 ، ح 1088 .

[17] .  السنن الکبرى: ج 2 ، ص 132 و ج 3 ، ص 131 ؛ سنن ابى داود: ج 1 ، ص 137 ، ح 570 .

[18] . من لایحضره الفقیه: ج 1 ، ص 347 ، ح 1088 ؛ تهذیب الاحکام: ج 3 ، ص 224 ، ح 694 .

[19] من لایحضره الفقیه: ج 1 ، ص 361 ، ح 11788 ؛ وسائل الشیعه: ج 5 ، ص 6431 ، 236 .

[20] . المستدرک للنیسابورى: ج 1 ، ص 209 .

[21] . الخصال: ص 511 ، ح 2 ؛ بحارالانوار: ج 85 ، ص 126 ، ح 3 .

[22] . رجال نجاشى: ص 448 ؛ اختیار معرفة الرجال: ص 209 .

[23] . کنزالعمال: ج 7 ، ص 650 ، ح 20736 .

[24] . همان: ج 7 ، ص 659 ، ح 20785 ؛ نهج الفصاحة: ص 596 ، ح 3083 .

[25] . دعائم الاسلام: ج 1 ، ص 148 ؛ بحارالانوار: ج 80 ، ص 381 و 379 .

[26] . وسائل الشیعة: ج 5 ، ص 201 ، ح 6328 ؛ ثواب الاعمال: ص 291 .

[27] . من لایحضره الفقیه: ج 1 ، ص 233 ، ح 701 .

[28] . همان: ج 1 ، ص 239 ، ح 720 ؛ سنن ابن ماجه: ج 1 ، ص 257 ، ح 781 .

[29] . من لایحضره الفقه: ج 1 ، ص 238 ، ح 716 ؛ شیخ طوسى، الامالى: ص 139 .

[30] . آل عمران:  96 .

[31] . الکافی ج : 4 ص : 526، ح6.

[32] . حج، محسن قرائتى: ص 79 ـ 80 .

[33] . ر. ک: تفسیر قمى: ج 2 ، ص 196 ؛ تفسیر نورالثقلین: ج 4 ، ص 307 .

[34] . من لایحضره الفقیه: ج 1 ، ص 396 ، ح 1176 ؛ صحیح مسلم: ج 4 ، ص 161 .

[35] . وسائل الشیعه: ج 5 ، ص 470 ، ح 7 ؛ مجمع الزوائد: ج 2 ، ص 74 .

[36] . صحیح بخارى: ج 1 ، ص 211 .

[37] . اسدالغابة: ج 5 ، ص 185 ؛ مسند احمد: ج 1 ، ص 40 .

[38] . الطبقات الکبرى: ج 5 ، ص 27 ـ 26 .

[39] . صحیح مسلم: ج 2 ، ص 33 ـ 32 ؛ صحیح بخارى: ج 1 ، ص 211 ؛ المستدرک: ج 1 ، ص 209 .

[40] . سنن ابى داود: ج 1 ، ص 137 ، ح 566 و 565 ؛ مستدرک سفنیه البحار: ج 1 ، ص 48 .

[41] . مستدرک الوسائل: ج 3 ، ص 446 ، ح 959 ؛ صحیح مسلم: ج 2 ، ص 32 .

[42] . کنزالعمال: ج 7 ، ص 677 ، ح 20872 ؛ صحیح مسلم، ج 2 ، ص 33 .

[43] . کنزالعمال: ج 7 ، ص 677 ، ح 20872 ؛ صحیح مسلم، ج 2 ، ص 33 .

[44] . ریاحین الشریعة: ج 1 ، ص 319 ؛ صحیح مسلم: ج 4 ، ص 162 .

[45] . صحیح بخارى: ج 5 ، ص 8 .

[46]. الکافى: ج 4 ، ص 176 ، ح 2 و ص 177 ، ح 1 .

[47] . سنن ابى داود: ج 1 ، ص 523 ، ح 2476 .

[48] . بقره: 187 .

[49] . تهذیب الاحکام: ج 1 ، ص 398 ، ح 1240 ؛ وسائل الشیعه: ج 2 ، ص 368 ، ح 2388 .

[50] . صحیح بخارى: ج 1 ، ص 119 و 116 ، ج 2 ، ص 92 .

[51] . اسدالغابة: ج 5 ، ص 617 .

[52] . مستدرک الوسائل: ج 3 ، ص 376 ، ح 3821 .

[53] . الکافى: ج 3 ، ص 73 ، ح 14 ؛ تهذیب الاحکام: ج 1 ، ص 407 ، ح 1280 .

[54] . مستدرک الوسائل: ج 3 ، ص 445 ، ح 3956 .

[55] . اسدالغابة: ج 5 ، ص 557 .

[56] . سنن ابى داود: ج 2 ، ص 533 ، ح 5272 .

[57] . سنن ابى داود: ج 2 ، ص 533 ، ح 5272 .

[58] . سنن ابى داود: ج 1 ، ص 137 ، ح 517 .

[59] . تاریخ کتابخانه اهل مساجد: ص 47 .

[60] . الآداب الطیبة فى الاسلام: ص 69 ؛ مغازى: ج 1 ، ص 386 و 180 .

[61] . تهذیب الاحکام: ج 1 ، ص 398 ، ح 1240 ؛ وسائل الشیعة: ج 2 ، ص 368 ، ح 2388 .

[62] . نهایة الاحکام: ج 1 ، ص 353 .

[63] . جواهرالکلام: ج 14 ، ص 150 ـ 149 ؛ الدروس: ج 1 ، ص 155 ؛ الشیخ لطف اللّه  الصافى، هدایه العباد: ج 1 ، ص 120 ، مسئله 712 ؛ السید الگپایگانى قدس سره، هدایة العباد: ج 1 ، ص 139 ، مسئله 712 .

[64] . الدروس:  ج 1 ، ص 155 .

[65] غنائم الایام: ج 2 ، ص 212 ـ 210 .

[66] . تهذیب الاحکام: ج 3 ، ص 244 ، ح 694 ؛ احزاب: 39 و 59 ؛ نور: 31 .

[67] . تذکره الفقها: ج 1 ، ص 90 ؛ نهایه الاحکام: ج 1، ص 353 ؛ جواهرالکلام: ج 14 ، ص 150 ـ 149 ؛ غنائم الایام: ج 2 ، ص 212 ـ 210 .

[68] . مجمع الفائده: ج 2 ، ص 159 ؛ الدروس: ج 1 ، ص 155 .

[69] . امام خمینى 1، توضیح المسائل: م 894 .

[70] . مکام شیرازى، ناصر، رساله توضیح المسائل: م 817 .

[71] . کنزالعمال: ج 7 ، ص 668 .

[72] . امام خمینى 1، توضیح المسائل: م 450 .

[73] . همان، مسئله 355 .

[74] . مجمع الفائدة: ج 2 ، ص 159 ؛ کشف الغطاء: ج 1 ، ص 214 .

[75] . جواهرالکلام: ج 11 ، ص 270 ـ 268 ؛ کشف اللثام: ج 4 ، ص 280 ـ 279

[76] . مستند الشیعة: ج 10 ، ص 546 ؛ جواهرالکلام: ج 17 ، ص 228 و 212 ـ 184 ؛ المغنى: ج 3 ، ص 127 و 126 .

[77] . اعراف:  31 .

[78] . ر. ک: تفسیر المیزان: ج 8 ، ص 79 ؛ تفسیر عیّاشى: ج 2 ، ص 14 ـ 13 ؛ اصول کافى: ج 6 ، ص 517 ، ح 7 و ص 510 ، ح 7 .

[79] . عروة الوثقى: ج 1 ، ص 600 .

[80] . صحیح مسلم: ج 7 ، ص 33 .

[81] . سنن ابن ماجه: ج 2 ، ص 1326 ، ح 4002 .

[82] . سنن ابى داود: ج 2 ، ص 533 ، ح 5272 .

[83] . همان: ج 1 ، ص 137 ، ح 517 .

[84] . احزاب:  32 .

[85] . الخصال: ج 2 ، ص 502 ـ 501 .

[86] . مجموعه ورّام: ج 2 ، ص 61 .

[87] . سنن ابن ماجه: ج 2 ، ص 1326 ، ح 4002 .

[88] . توضیح المسائل، امام خمینى قدس سره، م 2412 .

[89] . وسائل الشیعه: ج 3 ، ص 86 ، ح 8 .

[90] . صحیح بخارى: ج 1 ، ص 211 .

[91] . من لایحضره الفقیه: ج 1 ، ص 237 ، ح 713 ؛ مستدرک الوسائل: ج 3 ، ص 357 ، ح 3772 .

[92] . دعوات راوندى: ص 104 ؛ مستدرک الوسائل: ج 3 ، ص 364 ، ح 3791 .

[93] . مستدرک الوسائل: ج 3 ، ص 365 ، ح 3793 ؛ جامع الاخبار: ص 79 .

[94] . مستدرک الوسائل: ج 6 ، ص 449 ، ح 7203 .

[95] . وسائل الشیعه: ج 8 ، ص 287 ، ح 10681 .

[96] . علل الشرایع: ج 2 ، ص 466 .

[97] . من لایحضره الفقیه: ج 1 ، ص 239 ، ح 723 .

ثبت دیدگاه