گروه : ویژه نامه ها
شماره : 1195
تاریخ : یک شنبه, 24 مرداد 1400
ساعت : 10:45:18
کلیدواژه های عاشورایی

 

مقابله با جبهه‌ی کفر و استکبار، فلسفه حرکت امام حسین علیه السلام

در یکی از منازلِ بینِ راه، امام حسین (علیه السّلام) ایستاد خطبه خواند: اَیُّهَا النّاسُ اِنَّ رَسولَ الله صَلَّی اللهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ قالَ مَن رَأَى سُلطاناً جائِراً مُستَحِلّاً لِحُرُمِاتِ الله ناکِثاً لِعَهدِ الله ... یَعمَلُ فی عِبادِ الله بِالجَورِ وَ العُدوانِ و لَم یُغیِّرُ عَلَیهِ بِقَولٍ وَ لا فِعلٍ کانَ حَقّاً عَلَى الله اَن یُدخِلَهُ مَدخَلَه. (وقعةالطّف، ص 1۷۲)


فلسفه قیام امام حسین علیه السّلام

و إنّی لَم أخرُجْ أَشِراً و لا بَطِراً و لا مُفسِداً و لا ظالِماً و إنَّما خَرَجْتُ لِطَلَبِ الْإصلاحِ فی اُمَّةِ جَدّی اُرِیدُ أن آمُرَ بِالْمَعرُوفِ و أنهی عَنِ الْمُنکَرِ و أسِیرُ بِسیرَةِ جَدّی وَ أبی عَلیِّ بنِ أبی طالِبٍ علیه السّلام. (مناقب آل ابیطالب(ع) ج 3 ص 241)


بیعت نخواهم کرد

إِنَّا أَهْلُ بَیْتِ النُّبُوَّةِ، وَ مَعْدِنُ الرِّسالَةِ، وَ مُخْتَلِفُ الْمَلائِکَةِ... وَ یَزیدُ رَجُلٌ فاسِقٌ شارِبُ الْخَمْرِ، قاتِلُ النَّفْسِ المُحَرَّمَةِ، مُعْلِنٌ بِالْفِسْقِ، وَ مِثْلِی لا یُبایِعُ لِمِثْلِهِ. (بحارالانوار، ج 44، ص 325)

ما از خاندان نبوّت و معدن رسالت و جایگاه رفیع رفت و آمد فرشتگانیم... در حالى که یزید مردى است، فاسق، مى گسار، قاتل بى گناهان; او کسى است که آشکارا مرتکب فسق و فجور مى شود. بنابراین، هرگز شخصى همانند من، با مردى همانند وى بیعت نخواهد کرد.

وَ عَلَى الاِسْلامِ، ألسَّلامُ إِذْ قَدْ بُلِیَتِ الاُمَّةُ بِراع مِثْلَ یَزِیدَ،

هنگامى که امّت اسلامى به زمامدارى مثل یزید گرفتار آید، باید فاتحه اسلام را خواند!


نجات امت از گمراهی

فی زِیارَةِ الإِمامِ الحُسَینِ علیه السلام یَومَ الأَربَعینَ ـ :  ... بَذَلَ مُهجَتَهُ فیکَ لِیَستَنقِذَ عِبادَکَ مِنَ الجَهالَةِ وحَیرَةِ الضَّلالَةِ ، وقَد تَوازَرَ عَلَیهِ مَن غَرَّتهُ الدُّنیا وباعَ حَظَّهُ بِالأرذَلِ الأدنى . 

 در زیارت امام حسین علیه السلام در روز اربعین ـ : بارخدایا! من گواهى مى دهم که آن بزرگوار ... خون خود را در راه تو نثار کرد تا بندگانت را از جهالت و سرگشتگىِ گم راهى برهاند ، در حالى که آنان که دنیا فریبشان داد و بهره خود [از آخرت] را به [دنیاى] پَست فروختند ، علیه او همیار شدند.

مردم بنده دنیا

اِنَّ النّاسَ عَبیدُ الدُّنْیا وَ الدِّینُ لَعْقٌ عَلى اَلْسِنَتِهِمْ یَحوطونَهُ ما دَرَّتْ مَعائِشُهُمْ فَاِذا مُحِّصوا بِالْبَلاءِ قَلَّ الدَّیّانونَ؛ [تحف العقول، ص 245]

به راستى که مردم بنده دنیا هستند و دین لقلقه زبان آنهاست، تا جایى که دین وسیله زندگى آنهاست، دین دارند و چون در معرض امتحان قرار گیرند، دینداران کم مى شوند.

مرد میدان- بذل جان

مَن کانَ فینا باذِلاً مُهجَتَهُ ومُوَطِّنًا عَلى لقاءِ اللّه ِ نَفسَهُ فَلیَرحَل، فَإِنّی راحِلٌ مُصبِحًا إن شاءَ اللّه. (الملهوف ص 126)

هر که در راه ما خون مى دهد و براى دیدار خدا آماده است، پس کوچ کند که من به خواست خدا، صبح، کوچنده ام.


تشبیه مرگ در کلام سیدالشهداء (علیه السلام)

خُطَّ المَوتُ عَلى وُلدِ آدَمَ مَخَطَّ القِلادَةِ عَلى جیدِ الفَتاةِ .(الملهوف ص 126)

مرگ بر فرزندان آدم، چونان گردنبند بر گردن دخترکان، نقش بسته است.


جایگاه دنیا و آخرت

أَمَّا بَعْد فَکَأَنَّ الدُّنْیَا لَمْ تَکُنْ وَ کَأنَّ الْآخِرَةَ لَمْ تَزَلْ‏  (کامل الزیارات؛ 75)

گویا این که دنیا اصلاً وجود نداشته (اینگونه دنیا بی‌ارزش و نابود شدنی است) و آخرت همیشگی و دائم بوده و هست.


انتخاب میان شمشیر و تن دادن به خوارى

مِن کَلامِهِ یَومَ عاشوراءَ ـ : ألا وَإنَّ الدَّعیَّ ابنَ الدَّعیِّ قَد رَکَّزَ بَینَ اثنَتینِ بَینَ السُلَّهِ وَالذِلَّةِ

وَهَیهاتَ مِنّا الذِلَّةُ

یَأبى اللّه ُ ذلک لَنا وَرَسولُهُ وَالمُؤمِنونَ وَحُجورٌ طابَت وَطَهُرَت وَأنوفُ حَمیَّةٍ وَنُفوسُ أبیَّةٍ مِن أن تُؤثِرَ طاعَةَ اللِئامِ عَلى مَصارِعِ الکِرامِ . (لهوف ص 97)

فرمود : هان ! این حرامزاده پسر حرامزاده مرا میان دو چیز مخیّر کرده است : میان شمشیر و تن دادن به خوارى . و هیهات که ما تن به ذلّت و خوارى دهیم . خدا و رسول او و مؤمنان و دامنهاى پاک و مطهّر[ى که ما در آن پرورش یافته ایم] و دلهاى غیرتمند و جانهاى بزرگمنش ، این را بر ما نمى پذیرند که فرمانبرى از فرومایگان را بر مرگ شرافتمندانه ترجیح دهیم .


اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید

یا شیعَةَ آلِ أَبی سُفْیانَ! إِنْ لَمْ یَکُنْ لَکُمْ دینٌ، وَکُنْتُمْ لا تَخافُونَ الْمَعادَ، فَکُونُوا أَحْراراً فِی دُنْیاکُمْ هذِهِ،  (مقتل الحسین للخوارزمی، ج 2، ص 33)

ای شیعیان آل ابی سفیان اگر دین ندارید و از روز معاد نمی ترسید پس در دنیا آزاده باشید.


چون تمام اصحاب به شهادت رسیدند امام حسین(علیه السلام) به آن قوم نگاهى کرده و پیوسته به راست و چپ مى نگریست و هیچ یک از اصحاب و یاران خود را ندید جز آنان که پیشانى به خاک ساییده و صدایى از آنها به گوش نمى رسید، پس ندا داد:
«یا مُسْلِمَ بْنَ عَقیل، وَ یا هانِىَ بْنَ عُرْوَةَ، وَ یا حَبیبَ بْنَ مَظاهِرَ، وَ یا زُهَیْرَ بْنَ الْقَیْنِ، وَ یا یَزیدَ بْنَ مَظاهِرَ، وَ یا یَحْیَى بْنَ کَثیر، وَ یا هِلالَ بْنَ نافِع، وَ یا إِبْراهِیمَ بْنَ الحَصیْنِ، وَ یا عُمَیْرَ بْنَ الْمُطاعِ، وَ یا أَسَدُ الْکَلْبِىُّ، وَ یا عَبْدَاللّهِ بْنَ عَقیل، وَ یا مُسْلِمَ بْنَ عَوْسَجَةَ، وَ یا داوُدَ بْنَ الطِّرِمّاحِ، وَ یا حُرُّ الرِّیاحِىُّ، وَ یا عَلِىَّ بْنَ الْحُسَیْنِ، وَ یا أَبْطالَ الصَّفا، وَ یا فُرْسانَ الْهَیْجاءِ، مالی أُنادیکُمْ فَلا تُجیبُونی، وَ أَدْعُوکُمْ فَلا تَسْمَعُونی؟! أَنْتُمْ نِیامٌ أَرْجُوکُمْ تَنْتَبِهُونَ؟ أَمْ حالَتْ مَوَدَّتُکُمْ عَنْ إِمامِکُمْ فَلا تَنْصُرُونَهُ؟ فَهذِهِ نِساءُ الرَّسُولِ(صلى الله علیه وآله) لِفَقْدِکُمْ قَدْ عَلاهُنَّ النُّحُولُ، فَقُومُوا مِنْ نَوْمَتِکُمْ، أَیُّهَا الْکِرامُ، وَ ادْفَعُوا عَنْ حَرَمِ الرَّسُولِ الطُّغاةَ اللِّئامَ، وَ لکِنْ صَرَعَکُمْ وَاللّهِ رَیْبُ الْمَنُونِ وَ غَدَرَ بِکُمُ الدَّهْرُ الخَؤُونُ، وَ إِلاّ لَما کُنْتُمْ عَنْ دَعْوَتی تَقْصُرُونَ، وَلا عَنْ نُصْرَتی تَحْتَجِبُونَ، فَها نَحْنُ عَلَیْکُمْ مُفْتَجِعُونَ، وَ بِکُمْ لاحِقُونَ، فَإِنّا لِلّهِ وَإِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ».


(اى مسلم بن عقیل! اى هانى بن عروة! اى حبیب بن مظاهر! اى زهیر بن قین! اى یزید بن مظاهر! اى یحیى بن کثیر! اى هلال بن نافع! اى ابراهیم بن حُصَین! اى عمیر بن مطاع! اى اسد کلبى! اى عبدالله بن عقیل! اى مسلم بن عوسجه! اى داود بن طرمّاح! اى حرّ ریاحى! اى على بن الحسین! اى دلاورمردان خالص! و اى سواران میدان نبرد! چه شده است شما را صدا مى زنم ولى پاسخم را نمى دهید؟ و شما را مى خوانم ولى دیگر سخنم را نمى شنوید؟ آیا به خواب رفته اید که به بیدارى تان امیدوار باشم؟ یا از محبّت امامتان دست کشیده اید که او را یارى نمى کنید؟ این بانوان از خاندان پیامبرند که از فقدانتان ناتوان گشته اند. از خوابتان برخیزید، اى بزرگواران! و از حرم رسول خدا در برابر طغیانگران پست، دفاع کنید.
ولى به خدا سوگند! مرگ، شما را به خاک افکنده، و روزگار خیانت پیشه با شما وفا نکرده، و گرنه هرگز از اجابت دعوتم کوتاهى نمى کردید، و از یاریم دست نمى کشیدید، آگاه باشید، ما در فراق شما سوگواریم و به شما ملحق مى شویم، «إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ») (معالی السبطینج 2 ص 17)


مقام رضا

الهی رِضاً بِرِِضِاکَ، صََبراً عَلی قَضائِک یا رََبََََّ لا الهَ سِواکَ.

خدایا! راضی به رضای تو هستم و در برابر قضای تو صبر می کنم. ای پروردگار من معبودی جز تو ندارم

إلهِى رِضًى بِقَضائِکَ تَسلِیمًا لأمْرِکَ لا مَعبودَ سِواکَ یا غِیاثَ المُستَغیثینَ.

الهی راضیم به آنچه برای من می خواهی و تسلیم امر توأم و ای فریاد رس دادخواهان. (مقتل الحسین مقرم، ص 753)