گروه : مسجد و مامومین
شماره : 97
تاریخ : دو شنبه, 26 خرداد 1399
ساعت : 14:01:08
زن و مسجد

مـقـدمـه

با نگرش به مجموعه تعالیم و حیات‌بخش شریعت اسلام، درمی‌یابیم که زن از سرشتی انسانی، همچون مرد آفریده شده است و همان‌گونه که در آفرینش با مرد یکسان می‌باشد و سرشتی جداگانه ندارد، در رشد و کمال معنوی و رسیدن به قلّه‌های بلند تقوا و فضیلت و کسب ارزش‌های والای الهی و انسانی نیز درارای استعدادهای سرشار است که حضرت حق در او به ودیعت نهاده است.

بانوان به عنوان نیمی از پیکر جامعه انسانی، همانند مردان در مشارکت عمومی پایگاه و جایگاه مناسب دارند و نمی‌توان از نقش سازنده آنان چشم پوشید.

 اسلام با حضور بانوان در عرصه‌های مختلف اجتماعی مخالف نیست و آن را منع نکرده است؛ گرچه وظیفه و نقش اصلی وی را «مادری» و تربیت و پرورش انسان‌های بزرگ و وارسته می‌داند. البته در کنار آن نیز به آنان اجازه داده تا با حفظ حریم و عفّت و پاکدامنی و در پوششی محفوظ از تیر زهرآگین نگاه‌های هوس‌آلودۀ آلوده دلان، در اجتماع حضور یابد و برای رشد و ترقّی خود و جامعه گام بردارند.

تاریخ اسلام سرشار از صحنه‌های است که زنان آفرینندة آن بودند. با دقت نظر در منابع اصیل روایی اسلام درمی‌یابیم که در عصر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم)، زنان مؤمن همانند مردان در مجامع عمومی مانند جمعه و جماعت شرکت می‌کردند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) پس از مدتی که درب ورودی و خروجی مسجدالنبی برای مردان و زنان یکی بود، دستور فرمودند برای زنان درب دیگری قرار دهند که «باب النساء» نامیده شد و هنوز هم به این نام معروف است. بنابراین، سیره نبوی (صلی الله علیه و آله وسلم) و دلائل و شواهد تاریخی از جمله، دلائل متقنی بر جواز حضور زنان در مجامع عمومی مانند حضور در مسجد برای برگزاری عبادت و دیگر مراسم‌های مذهبی، مانند اعتکاف و... است. سخنی که در این نوشتار متعرض آن خواهیم شد، از این قرار است:

 حال که با استناد به روایات و دلائل و شواهد تاریخی حضور زن در مسجد جائز شمرده شد [که در فصل قبل ... گذشت]، اکنون سؤال اصلی این است که: آیا برای زن جائز است در مسجد، متصدی امامت جماعت گردد؟

مسأله دیگری که نگارنده در این نوشتار به آن می‌پردازد این که فقه پویای اسلام درباره احکام حضور زنان در مسجد چه بیانی دارد؟ (احکام فقهی حضور زن در مسجد)

همچنین مطلب دیگر این که با مطالعه در سیره نبوی و شواهد تاریخی در صدر اسلام، درمی‌یابیم که مسجد در شریعت اسلام به عنوان جایگاه ازدواج شناخته می‌شد، در تاریخ اسلام آمده است که: پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله وسلم) برای بسیاری از صحابه در مساجد خطبه عقد خواندند و آنها را از جایگاه مسجد به خانه‌هایشان (زندگی مشترک) فرستادند؛ چنان که ازدواج امام علی و فاطمه زهرا ـ علیهما السلام ـ از جمله این موارد است. سایر یاران پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) نیز از این موهبت برخوردار بودند و ازدواجشان را با ایراد خطبه عقد به وسیله رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) و یا صحابه نزدیک در مسجد برگزار می‌کردند. بنابر این، آیا ممکن است و یا می‌توان در این عصر مراسم عقدازدواج را در مساجد برگزار نمود؟ در این نوشتار برآنیم تا با مطالعه در منابع معتبر اسلامی این موضوعات سه‌گانه را مورد بررسی قرار دهیم.

 

فصل پنجم: زن و قبول مسئولیت در مسجد

زن و امامت جماعت در مسجد

دیدگاه فقهای شیعه

جهت روشن شدن بحث بهتر است اختلاف یا اتفاق نظر در سه مورد زیر بررسی شود:

الف) مرد می‌تواند امام جماعت برای مردان به تنهایی، زنان به تنهایی، مردان و زنان با هم باشد.

ب) زن نمی‌تواند امامت جماعت برای مردان به تنهایی و مردان و زنان با هم باشد.

ج) زن می‌تواند امام جماعت برای زنان باشد.

مورد اوّل و دوّم محلّ اتفاق آرا و نظر عالمان و فقیهان است، ولی مورد سوّم، محلّ اختلاف نظر است.

مرحوم صاحب جواهر مورد اوّل را اصلاً مورد بحث قرار نداده است[1]؛ زیرا در نظر همه فقها و مطابق با سیره همه مسلمانان امری جائز و درست بوده و محلّ اختلاف نیست؛ نسبت به مورد دوّم نیز ادعای نقل و تحصیل عدم خلاف کرده، سپس از مرحوم شیخ طوسی و علامه حلّی نقل اجماع بر آن می‌کند و سایر فقها نیز در این مسئله رأی مخالفی ابراز نداشته‌اند. عمده اختلاف نظرها درباره امامت جماعت زن در مورد سوّم است؛ یعنی جایی که همه مأمومین زن هستند. چنان که مشهور فقهاى عظام شیعه، امامتِ جماعتِ زن براى زنان را جائز می‌ دانند[2]و برخى از آنان نیز ادعاى اجماع و نفى خلاف در مسئله کرده اند که با اندکی تتبع در کتاب‌های فقهى، این مطلب  به خوبی قابل دریافت است[3]؛ البته ناگفته نماند که تحصیل اجماع مشکل است؛ زیرا وجود مخالفین از علماى بزرگى در مسئله، کاملاً محرز است. به طوری که از میان قدما، سیدمرتضى (ره)[4]و ابن جنید اسکافی، مخالف امامت جماعت زن برای زنان هستند.

صاحب «مستندالشیعه» از ظاهر کلمات مرحوم صدوق و کلینى نیز منع از امامت زنان را استفاده کرده، مى فرماید: «از مدارک نیز به نوعى تمایل به منع استخراج مى شود. مرحوم علامه حلّی هم در «مختلف الشیعه» از قول به منع، نفى بأس فرموده اند؛ ولى در کتاب‌های دیگرشان به جواز فتوى داده اند.[5]صاحب «مستند الشیعه» نیز خود قائل به عدم جوازِ جماعت زنان براى زنان در فرائض هستند.[6]

چنان که گذشت، بسیارى از فقهاى قدیم و متأخر، قائل به جواز امامت زن براى زنان هستند؛ از جمله به موارد ذیل اشاره مى کنیم: مرحوم صدوق گر چه در «المقنع» متعرض مسئله نشده اند، ولى از بیان ایشان در «جمل العلم و العمل»، که نفى جواز امامت زنان براى مردان را نمودند، استظهار مى شود که امامت آنها (زنان) براى زنان بلامانع است.[7]

 مرحوم کلینى نیز در «الکافى» پس از منع امامت زنان براى مردان و برخى طوایف دیگر مى فرمایند: «یجوز أن یؤمّ  کلّ منهم بأهل طبقته».[8]

مرحوم قاضى ابن برّاج هم در «مهذّب البارع» آورده اند: «لا یَؤُمُ  المرأة الرِّجالَ و یجوز أن تَؤُمَّ النساء».[9]

مرحوم شیخ طوسی نیز در «النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی» آورده است: «لابأس أن تؤمّ المرأة بالنساء»[10]، و در «المبسوط» فتوى به استحباب داده اند و مى فرمایند: «یستحب للمرأة أن تؤم النساء فیصلّین جماعة فی الفرائض و النوافل».[11]

صاحب شرایع[12]در «شرایع‌الاسلام»، علامه حلى در «تبصره»[13]و «تلخیص المرام»[14]و شهید اوّل در «دروس».[15]

شهید ثانى در «مسالک»[16]، محقق اردبیلى در «مجمع الفائدة و البرهان»[17]، صاحب حدائق[18]و صاحب جواهر[19]، همگى فتوا به جواز امامت جماعت زنان براى زنان در فرائض داده اند.

از میان علماى معاصر نیز تعداد قابل توجّهى قائل به جواز امامت زنان براى زنان در نمازهاى واجب اند؛ مانند مرحوم سیدکاظم یزدى، «صاحب عروة الوثقى» که در چند مورد تلویحاً و در مواردى به صراحت به جواز امامت زنان براى زنان فتوا داده اند: «یجوز امامة المرأة لمثلها».[20]

و از علمای عصر حاضر همچون مرحوم حکیم در «مستمسک العروة الوثقى» درباره جواز امامت زنان براى زنان در نمازهاى واجب، چنین می‌نویسد: «فلو کان کلّهم نساء فالمشهور جواز ائتمامهنّ بالمرأة».[21]همچنین مرحوم خویی در «منهاج الصالحین»[22]این قول را پذیرفته‌اند که امامت زن برای زنان جائز است.

از محشین عروه، مرحوم آیت ا...گلپایگانى در نماز میت جائز نمی‌دانند، ولی در بقیه موارد امامت زن برای زنان را جائز می‌شمارند.[23]حضرت امام (ره) نیز در مسئله «جواز امامت زن برای زنان» تأمّل و اشکال دارند، ولى سائر بزرگان، حاشیه اى بر مطلب ندارند. از فقهاى حاضر، آیات عظام مقام معظم رهبرى، مکارم شیرازی، صافى گلپایگانی و محمدجواد تبریزی (ره) به جواز امامت زنان فتوى داده اند.[24]

آیت الله صافی درباره امامت زن این‌گونه فتوا داده است که در غیر نماز میت، امامت زن بر زنها کراهت دارد، فتوای آیت الله گلپایگانی در این باره این است که در غیر نماز میت احتیاط لازم آن است که زن امامت نکند هر چند مأموم زن باشد، از نظر آیت ا... مکارم شیرازی و آیت ا... نوری همدانی، امامت زن براى زنان در صورتى که داراى شرائط نماز جماعت باشند جائز است.

دلائل زیادى بر این مسئله اقامه شده که بیشتر روایى اند؛ البته صاحب جواهر از قول «خلاف»، «تذکره»، «غنیه»، «ارشاد جعفریه»، «معتبر» و «منتهى» ادعاى اجماع بر جواز را نقل کرده و در بیان مستنداتِ آن غیر از روایات، به اصل اشتراک احکام نیز تمسک جسته اند. تمسک به این اصل در کنار روایات، از این جهت مفید است که در صورت مواجهه با روایاتى که ظهور در عدم جواز امامت زنان دارند، مى توانیم به اصل مزبور رجوع کرده، روایاتى را که جواز امامت زنان را ثابت مى کنند، ترجیح دهیم.

در هر حال، در مسئله دو دسته روایت وجود دارد:

 الف) روایاتى که امامت زنان براى زنان را تجویز مى کنند، مانند نبوى معروف و مشهور در کتب روایى شیعه و اهل‌سنت که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) به «امّ ورقه» امر فرمودند که براى اهل خانه خود نماز جماعت برگزار کند.[25]

روایت دیگر از امام صادق (علیه السلام) است که از آن حضرت پرسیدند: «ففی صلاة المکتوبة أیَؤُمّ بعضهنّ بعضاً؟» حضرت پاسخ دادند: «نعم».[26]

سومین روایت؛ «موثقه سماعة بن مهران» است از امام صادق (علیه السلام): «عن المرأة تَؤُمّ النساء؟ فقال: لا بأس به»[27]؛ سماعة می‌گوید از امام صادق (علیه السلام) درباره «امام جماعت شدن زن برای زنان» سؤال کردم؟ حضرت فرمودند: اشکالی ندارد.

از دیگر روایات مورد استناد، روایت عبدالله بن بکیر است که از امام صادق (علیه السلام) درباره امامت جماعت زن برای زنان سوال می‌‌‌‌‌کند، حضرت می‌فرماید: «نعم؛ تقومُ وسطاً بَینَهُنَّ ولایتقدمهُنَّ» جایز است. در وسط زنان می‌ایستد، نه جلوتر از آنان.» [28]البته گر چه این روایت مرسل است، ولى علاوه بر آن که ابن بکیر از اصحاب اجماع[29]است، روایت مزبور نیز به ادلّه صحیح و موثّق دیگر تأیید شده است.

روایت صحیح دیگرى که از ظاهر آن، حکم مزبور به دست مى آید، صحیحه علی بن جعفر است به مفاد ذیل: «عَن المرأة تَؤُمُّ النِّساءَ ما حَدّ رَفْع صَوْتِهِا بِالقراءة والتَّکبیر؟ فقال الصادق (علیه السلام) قَدْرُ ما تُسْمِع»[30]؛ علی بن جعفر از برادرش، امام کاظم (علیه السلام)، درباره اندازه بلند نمودن صدای زن به هنگام امامت جماعت زنان سؤال نمود. حضرت در پاسخ فرمودند: به اندازه‌ای که صدای او شنیده شود.

در اینجا باید گفت که: همه بزرگانى که فتوا به جواز امامت جماعت زنان براى زنان داده اند، به ادلّه یاد شده استناد نموده و همه آنها از اشتهار فتوایى برخوردارند.

ب) امّا از آن سو در مقابل، ادّله اى نیز بر منع امامت جماعت زنان یا ممنوعیت حضور آنان در جماعت دلالت دارد؛ از جمله آنها روایت نبوی‌ای است که در کتاب‌های شیعه و اهل‌سنت تکرار شده است؛ این روایت، بخشى از وصیّت و سفارش پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) به حضرت على (علیه السلام) است. به نظر مى رسد تمام اسناد موجود، یک روایت را نقل کرده اند؛ برخى مختصرى از آن و تعدادى تمام روایت را آورده اند. در این روایت امورى را از زنان نفى کرده است؛ از جمله فرموده است: «ولیس على النساء أذان و لا اقامة و لا جمعة و لا جماعة».[31]

صرف نظر از بحث سندى که در روایت وجود دارد، تذکر این این نکته ضروری است که آنچه در این روایت نفى شده، سیاق واحدى ندارد. برخى از آنچه نفى شده، اساساً بر مردان هم واجب نیست؛ ازاین رو نفى آن از زنان نفى استحباب است؛ مانند هروله، عیادت مریض، استلام حجرالأسود... و در مواردى نیز چیزى نفى شده که انجام آن بر زنان حرام است؛ مانند خروج زن از منزل بدون اذن همسر؛ بنابراین، گاهى حکم مزبور ترخیصى است و گاهى عزیمتى و الزامى.

امّا علّت این که شرکت زن در نمازهای جمعه و جماعت ضرورتی ندارد، اولاً به خاطر حفظ عفت و پاکدامنی و عفاف است.

دلیل دوم بر عدم لزوم حضور زن در جماعت و نماز جمعه، این است که زن وظایفی در خانه دارد و با توجه به تربیت فرزند (بچه‌داری) و سامان‌بخشی به امور منزل، برخی از اعمال دینی از دوش او برداشته شده است؛ البته برداشته شدن این احکام از زنان از باب رخصت است، نه از باب عزیمت.

توضیح: رخصت، یعنی این که لزومی ندارد زنان در این گونه امور شرکت کنند، اما اگر شرکت کردند، اشکالی ندارد، ولی اگر عزیمت بود، شرکت کردن آنها جایز نبود. بنابراین اگر در روایت آمده که بر زن نماز جمعه و جماعت واجب نیست، به این معناست که واجب نیست حتماً حضور پیدا کند، نه این که اگر حضور پیدا کرد، نمازش مقبول یا صحیح نیست یا فضیلت ندارد.

این مسئله هم از خود روایت احراز نمی‌شود و نیاز است که دلالت روایت با ادلّه دیگر تحکیم و یا تبیین شود. روشن است که تتبّع در منابع روایى، روایات دیگرى که حاکى از منع باشند را نیز به دست مى دهد، ولی از شهرت فتوایى روایات مجوّزه و اعراض علما از روایات مانعه به دست مى آید که دسته اوّل بر ادلّه مانعه ترجیح دارند.[32]

 

ارزیابى ادلّه جواز امامت جماعت زن

مرحوم شیخ حرّ عاملی پس از نقل هردو دسته دلیل، مى فرمایند: روایاتى که امامت جماعت زنان را جایز مى شمارند صریح تر بوده و دلالت گویاترى دارند. بنابراین، روایات طرف مقابل را بر این معنا بار مى کنیم که حدّاکثر کراهت امامت جماعت زن را برای زنان ثابت مى کنند.[33]وی افزاید: علاّمه در «منتهى» مى‌گوید: «اعتقاد بر این است روایاتى که امامت زنان را جایز نمى دانند، منصرف به زنى هستند که احکام نماز و نماز جماعت را نمى شناسد.» البته تعداد آنها در آن عصر کم نبوده است. فرمایش علامه را مى توان با این نکته تأیید نمود که پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) از میان زنان به «امّ ورقه» امر کرده که براى اهل خانه اش نماز بر پا کند و مؤذنى هم براى وى قرار داد. امّ ورقه نیز چنان که گذشت، زنى داراى کمالات علمى و عملى بوده است.

شهید اوّل در «ذکرى» فرموده اند؛ جمع میان روایات این است که بگوییم روایاتِ دسته دوم استحباب مؤکد را نفى مى کنند، نه مطلق استحباب را.[34]صاحب حدائق از فاضل خراسانى نیز نقل می‌ کنند که جمع میان ادلّه به این است که قائل شویم امامت زنان در نمازهاى واجب جایز بوده، ولى بهتر این است که ترک شود.[35]سپس ایشان در رفع تعارض و تنافى این دو دسته دلیل می‌ فرمایند: لازم است ما این چنین جمع کنیم که بگوییم مراد از واژه «مکتوبه» که در ادلّه عدم جواز امامت زنان آمده جماعت واجب است، مثل جمعه و عیدین و مراد از نافله در ادلّه جواز امامت زنان، جماعت مستحب است، مثل نمازهاى یومیه که اقامه به جماعت در آن مستحب است؛ یعنى مکتوبه و نافله  وصف جماعت باشد، نه صلاة؛ آن‌گاه روشن خواهد بود که ادلّه مانعه، ناظر به امامت جماعت زنان در جمعه و عیدین هستند که: «لا یجوز امامة المرأة فیه اتفاقاً، نصّاً و فتوى».[36]

چنان که ملاحظه مى شود، وجه یاد شده متین به نظر می رسد، ولى ظاهر ادلّه مساعد آن نبوده و آن را ثابت نمی‌ کند. مکتوبه و نافله بودن، ظهور در این دارند که وصف نماز باشند؛ به خصوص که در بعضى ادلّه، وصف به جاى موصوف نشسته است «ففى المکتوبه»؛ آن‌گونه که مرحوم نراقی در «مستندالشیعه» نیز جمع فوق را خلاف ظاهر متبادر ادلّه دانسته اند.[37]

مطلب دیگرى نیز که براى حلّ مشکل و ترجیح ادله جواز امامت زنان آمده است، این است که بگوییم: ادله عدم جواز چون موافق قول عامه اند (اهل‌سنت)، قابل اعتنا نیستند. این سخن، هم در «حدائق»[38]و هم در «صلاة‌الجماعة»، از شیخ محمد حسین اصفهانى[39]ذکر شده است. صاحب حدائق مى فرمایند: با توجه به آن که عامه، ادله عدم جواز را ترجیح مى دهند ـ حال یا فتوى به حرمت و یا به کراهت امامت جماعت زنان براى زنان داده اند ـ پس ادله عدم جواز در مجامع روایى شیعه از باب تقیه صادر شده اند.

علامه نیز در «منتهى» این وجه را پذیرفته اند.[40]در هر حال چنان که در کلمات فقها آمده است، ادله جواز امامت زنان، هم به دلیل اشتهارشان و هم صحّت بسیارى از آنها، قابل طرد کلّى نیستند و لازم است به گونه‌ای میان هردو دسته جمع نمود. وجود نکته فوق باعث شده غالب کسانى که قائل به منع امامت زنان هستند، در مسئله فتواى صریح نداده، بلکه احتیاط نمایند و به اشکال در مسئله اکتفا کنند.

 

دیدگاه  علمای عامّه

درباره امامتِ جماعت زنان در فقه اهل‌سنت، فتاواى مختلفى وجود دارد که به اختصار اشاره مى شود: در «الأمّ» جواز با کراهت از ائمه چهارگانه اهل‌سنت نقل شده است[41]شافعى خود قائل به جوازند و از احمد بن حنبل در یکى از دو روایتش قول به جواز را نقل کرده است. شعبى، نخعى و قتاده قائل به منع امامت جماعت زنان در فرائض اند.[42]

 صاحب حدائق از کسانی همچون عایشه، عطاء، ثورى، اوزاعى، اسحاق، ابى ثور و احمد (در روایت دیگر) و مالک قول به کراهت را نقل کرده است.[43]

 از مطالبی که درباره «جواز امامت زن برای زنان» یاد شد، درمی‌یابیم که زن می‌تواند در مسجد و یا هر مکان دیگر امام جماعت زنان باشد و مانعی از این جهت نیست. چنان که فتوای مشهور فقهاء نیز مؤید آن است.

 

زن و تبلیغ در مسجد

زندگى هجده ساله حضرت زهرا (سلام الله علیها)، تنها یادگار پیامبر بزرگوار اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم)، پر از افتخارات منحصر به فرد است که در زندگى بانوان دیگر هرگز چنین افتخاراتى مشاهده نشده است.

فاطمه (سلام الله علیها) آن شخصیت ممتازى است که در تمام میدان‌هاى علمى، اخلاقى، عبادى، اجتماعى و سیاسى جزو پیشتازان، بلکه در صدر زنان عالم خلقت بوده است.

پنج سال از سن بزرگوارش نگذشته بود که با فریاد کشیدن علیه مشرکان و کفار مکّه به حمایت از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) شتافت. پیوسته از پدر حمایت و دفاع کرد، به ویژه در همان سال‌هایى که حضرت ختمى مرتبت (صلی الله علیه و آله وسلم) با کفار قریش به جنگ برخاسته بود که تاریخ هرگز آن خاطرات را از یاد نمى‌برد.

او پس از پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) نخستین پشتیبان و مدافع ولایت و رهبرى امیرمؤمنان، علی (علیه السلام)، بود و در مدت کوتاهى که پس از پدر زنده بود، هرگز آرام ننشست و به شیوه‌هاى گوناگون پیام مظلومیت امام على (علیه السلام) را به آیندگان منتقل کرد و در این راستا آسیب‌هاى فراوانى را متحمل شد که در تاریخ ثبت و ضبط است.

در تاریخ آمده است که حضرت زهرا (سلام الله علیها) براى دفاع از حق خویش (فدک) و دفاع از حقانیت ولایت امام على(علیه السلام) به مسجد آمدند[44]؛ (البته با حفظ کامل حجاب) و سخنرانى مشهور خود (خطبه فدکیه) را در محاجّه با ابوبکر عنوان کردند[45]، به طورى که ابوبکر مجبور شد قباله فدک را به او برگرداند (هرچند توسط عمر پس گرفته شد.)

آری؛ حضرت زهرا (سلام الله علیها) آنجا که حضور در جمع مسلمانان را به مصلحت جامعه مى دید به خطبه و خطابه مى پرداخت و گاه در مسجدالنبی (صلی الله علیه و آله وسلم)، زمانى در کوچه و بازار و موقعى در جمع زنان مهاجر و انصار، به نکوهش مهاجمان، غاصبان و بیعت شکنان مى‌پرداخت و عوامل رویگردانى از حق، و ستم بى حدّ آنان را بیان مى نمود.[46]

آنجا که صراحت و شفافیت در سخن را ضرورى مى شمرد، دست به افشاى خط نفاق و شرک مى زد و در گفتار و رفتار خویش، شیوه هایى شایسته براى پیکار با منحرفان از خط ولایت و امامت را ترسیم مى نمود تا امروز و فرداى جامعه خود را هوشیار و بیدار سازد.

سخنان نخست فاطمه (علیه السلام) در مسجدالنبی، سیناى صلابت و خطبه خدایى آن حضرت بود که تا روز رستاخیز همگان را از گنجینه معارف و حقایق بهره مند ساخت و دایرةالمعارفى از ناب ترین آموزه هاى آسمانى را ارائه نمود.

پیوند احکام الهى، عقاید دینى و اخلاق پاک معنوى و ملکوتى، ذخایر زرینى است که در فرازهاى فروزانى از این سخنان مى یابیم که آن بانوى بصیر در باره آنها مى فرماید: «فجعل اللَّهُ الایمان تطهیراً لکم من الشّرک و الصلاة تنزیهاً لکم عن الکبر و الزکاة تزکیةً للنفس و نماءً فى الرزق و الصّیام تثبیتاً للاخلاص و الحج تشییداً للدّین و العدل تنسیقاً للقلوب[47]؛ همانا خداوند «ایمان» را مایه «طهارت» و پاکى شما از شرک، «نماز» را سبب پیراستگى شما از «کبر»، «زکات» را باعث «پاکى نفس» و افزایش رزق و روزى و «روزه» را مایه حفظ و پایدارى «اخلاص» و حج را آزماینده دین و عدالت را نمودار مرتبه یقین و تقویت قلوب قرار داد.

در تاریخ خونبار تشیع در مورد حضرت زینب (سلام الله علیها) آمده است: «خطبه کوبنده سفیر کربلا  در مسجد أموی، چنان اوضاع مجلس آراسته یزید و او را آشفته کرد که یزید دچار سردرگمى شد و ترسید با افشاگرى هاى دختر على بن ابى طالب(علیه السلام) پایه هاى حکومتش دچار تزلزل شود. ترس زمانى بیشتر شد که حضرت زینب (سلام الله علیها) در مسجد شام آن‌گاه که امام سجاد (علیه السلام) مشغول ایراد خطبه افشاگرانه خود بود، با فریادهاى رسا آن امام را یارى کرد... .»[48]در سیره رفتاری آن بانوی بزرگوار ثبت است: براى این که نامحرمى ایشان را نبیند، شبانه به زیارت قبر جدّش، رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) مى‌رفت، با وجود این مشاهده می‌کنیم وقتى که اسلام در خطر مى افتد، همراه برادر به میدان کربلا آمد و آن گونه در بازار کوفه، آتشین سخنرانى کرد یا در مسجد اموی شام و مجلس یزید آن‌گونه در میان نامحرمان سخنرانى نمود و از اسلام و امام سجاد (علیه السلام) دفاع کرد.[49]

بر این اساس زنان مسلمان می توانند با رعایت شئون اسلامی در مساجد و یا حتی در دیگر اجتماعات با تأسی از الگوهای رفتار دینی در تبلیغات و ارشاد همنوعان نقش داشته باشند؛ به ویژه در این برهه از زمان که بحران هاى فرهنگى تحمیل شده از سوى دشمنان در صدد تهى کردن انسان ها، به خصوص بانوان از معنویت و ارزش هاى اسلامى است، بانوان تحصیل کرده و آموزش دیده مى توانند در میان افراد جامعه خصوصاً زنان (با توجّه به ویژگى هاى مخاطب شناسى و پیام رسانى و نیازسنجى) پیام دین را تبلیغ کنند و مبانى اعتقادى دختران جوان و دانشجویان را مستحکم نمایند و از دستبرد تهاجم فرهنگى مصون نگهدارند.

امام خمینی (ره) گستره فعالیت هاى تبلیغى زنان را نه تنها در همه کشور، بلکه در خارج از کشور نیز مى دانستند: «امروز اینها (بانوان) مى توانند با حفظ همه جهات اسلام در همه جاى کشور تبلیغات بکنند، بلکه در خارج از کشور هم.»[50]

حضور فعال زنان در عرصه هاى امر به معروف و نهى از منکر از نمونه هاى فعالیت هاى اجتماعى زنان و فرصت مناسب براى احیاى شخصیت زنان و حراست از کرامت آنان به شمار مى رود.

در هشت مورد در قرآن‌کریم مسئله امر به معروف و نهى از منکر مورد توجّه قرار گرفته است. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) نیز سعى در اجرا و عملیاتى کردن دستور قرآن داشت و همواره بر آن تأکید مى ورزید.

«وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِیَاء بَعْضٍ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنکَرِ... .»[51]؛ افراد با ایمان جامعه، مردان و زنان بعضى بر بعضى دیگر این ارتباط و نظارت را دارند که امر به معروف و نهى از منکر کنند.

زنان تحصیل کرده و مبلّغ باید مانند مردان در مساجد و دیگر عرصه های اجتماعى حضور فعال داشته باشند و به آیات قرآن جامه عمل بپوشند تا احکام الهى در اجتماع و خانواده گسترش یابد و منکر از جامعه رخت بربندد.

 

زن و نظافت مسجد

با توجه به جایگاه رفیع مسجد در فرهنگ اسلامی و نقش محوری آن در میان مسلمانان که در قرآن و حدیث به خانه خدا منسوب شده و محل رفت و آمد مسلمانان است، رعایت حرمت آن بر همه واجب است. چنان که امام صادق (علیه السلام) فرمود: «ملعونٌ، ملعونٌ، من لم یوقّر المسجد»[52]؛ از رحمت خدا دور است کسی که حرمت مسجد را پاس ندارد و به مسجد احترام نگذارد. از این‌رو مساجد دارای احکام مخصوصی‌اند که از اهمّ آنها، وجوب تطهیر فوری و رعایت نظافت و پاکیزگی مستمر و غبار روبی و عطر افشانی آن می‌باشد!

نظافت و پاکیزگی این مکان مقدس شوق مى آورد و شوق راهى است  به سوى کرانه هاى معنویت.

مسجد پاکیزه چمن سبزى است که کبوتر روح آدمى از آن به آسمان الهى پرمى گشاید.

طهارت ظاهرى، طهارت باطنى را نوید می  دهد و ظاهر پاکیزه، باطن طاهر را تداعى می‌کند. آدمى در محیط پاکیزه قدرت و زیبایى الهى را نیکوتر می‌ بیند و روح خویش را راحت تر به زلال طهارت باطنى می‌سپارد.

 فقهای عظام با استناد به روایات، استحباب «کنس‌المسجد» را مطرح کرده‌اند که به معنای «جاروکردن و جمع کردن خاکروبه و خارج کردن آن از مسجد است.»[53]

در منابع روایی شیعه و سنّی، پاداش‌هایی برای این عمل ذکر شده است؛ همچون ثواب آزاد کردن بنده،[54] برخورداری از رحمت مضاعف خداوند.[55]در این عمل با فضیلت، بانوان هم می‌توانند با حفظ شئون اسلامی شرکت نمایند، چنان که در تاریخ آمده است: زن مسلمان سیاه پوستی به نام «مَحجَنه» (امّ محجن) در صدر اسلام، خادمه و نظافتچی مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) بوده است. ابوسعید می‌گوید: زنی سیاه چرده که مسجد را جارو می‌کرد، شبی از دنیا رفت، چون صبح شد، رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) را از مرگش با خبر ساختند، فرمود: چرا مرا از مرگ او آگاه نکردید؟ آن‌گاه آن حضرت با اصحابش بر قبر او حاضر شدند. حضرت کنار قبر ایستاد و تکبیر فرمود و در حالی که مردم نیز پشت سرش بودند بر او نماز گزارد و برای او دعا کرد.[56]طبق برخی روایات، حضرت فرمود: اینک او را در بهشت می‌بینم.[57] از این روایت، افزون بر این که به اهمیت نظافت مسجد و فضیلت آن پی می‌بریم، درمی‌یابیم که زنان نیز می‌‌‌توانند در امر نظافت و بهداشت مسجد سهیم باشند و متصدی نظافت امور خانه خدا (مسجد) گردند.

 

فصل ششم: برگزاری مراسم عقدازدواج در مساجد

خطبه عقد ازدواج در مسجد

خداوند متعال همه مساجد را به عنوان خانه‌های خود در روی زمین معرفی فرموده است: «مساجد، خانه های من در روی زمین هستند»[58]، «مساجد از آن خداست»[59]همچنین خداوند متعال، مساجد را محل ملاقات خود قرار داده است: «خوشا به حال بنده‌ای که در خانه‌اش وضو بگیرد و مرا در مسجد زیارت کند.»[60] 

مسجد مرکز وحی و انوار الهی[61]، و محل رفت و آمد انبیاء و منبع فیوضات معنوی، اجتماعی، سیاسی، اخلاقی، تربیتی و عبادی است؛ جایی که حضور خداوند بیشتر احساس می شود و قداست آن با هیچ یک از جاهای زمین قابل مقایسه نیست. حال که مسجد این اندازه قداست دارد و منبع فیوضات معنوی است، آیا شایسته نیست پیوند مقدس ازدواج میان زن و مرد مسلمان که در قرآن کریم میثاقی محکم[62]خوانده شده و موجب حفظ دین است[63]، در این مکان مقدس که خانه خدا محسوب می شود، برگزار گردد؟

زمانى که دختر گرامى پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) در آستانه ازدواج قرار گرفت، افراد مختلفى از بزرگان و شخصیت ها و چهره هاى سرشناس و نیز گروهى از ثروتمندان و زراندوزان مدینه از ایشان خواستگارى کردند و با ملاک هاى جاهلیّت (که موقعیت اجتماعى و اقتصادى شوهر و ثروت زیاد و مهریه سنگین را علّت برترى و افتخار مى دانستند) به خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) مى رسیدند و از ایشان درخواست مى کردند افتخار پیوند با خاندان رسالت را به آنها بدهد.

پیامبر به همه آنها جواب ردّ مى داد و در برابر خواسته آنها، این جمله را مى فرمود: «أمرُهَا إلى ربّها؛ امر ازدواج فاطمه (سلام الله علیها) با پروردگار اوست، نه پدرش.»[64]

گاهى نیز مى فرمود: «انّى انتظر بها القضاء»؛ در این مورد در انتظار فرمان خدا هستم.» پیامبر در باره انتخاب همسر براى دخترش، مأموریتى الهى بر دوش داشت، چنان که فرمود: «أتانى ملکٌ فقال: یا محمد! إنّ اللَّه یقرأ علیک السّلام و یقول لک: إنّى قد زوّجتُ ابنتک مِنْ علىّ بن ابى طالب فى الملأ الاعلى، فزوّجْها منه فى الارض»[65]؛ فرشته اى از سوى خدا نزد من آمد و گفت: اى محمد! خداوند بر تو درود مى فرستد و مى گوید: من دخترت فاطمه را در آسمان ها به همسرى على بن ابى طالب درآوردم، تو در زمین او را به ازدواج وى درآور.»

در تاریخ آمده است: پس از مراسم خواستگارى امام علی (علیه السلام) از حضرت فاطمه (سلام الله علیها)، پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: یا علی تو زودتر از من به مسجد برو، تا در حضور مردم مراسم عقد را برگزار کنیم و خطبه بخوانیم.

علی (علیه السلام) مسرور و خوشحال به جانب مسجد حرکت نمود. ابوبکر و عمر را در بین راه ملاقات کرد، آنها از جریان کار جویا شدند، حضرت فرمود: رسول خدا دخترش را به من تزویج کرد، هم اکنون پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) در راه است تا در حضور جمعیت، مراسم عقد و خطبه خوانی را انجام دهد.

پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) در حالی که صورتش از سرور و شادمانی می درخشید به مسجد تشریف آورد، ‌و به بلال فرمودند: مهاجر و انصار را در مسجد جمع کن. هنگامى که مردم جمع شدند، حضرت بر بالاى منبر رفت و پس از حمد و ثناى الهى فرمود: «اى مردم! آگاه باشید که جبرئیل امین بر من نازل شد و از جانب خدا پیام آورد که مراسم عقد ازدواج على و فاطمه- علیهما السلام- در عالم بالا و در حضور فرشتگان برگزار شده و دستور داده که در زمین نیز آن مراسم را انجام دهم و شما را بر آن گواه گیرم.»

 سپس حضرت نشست و به على فرمود: برخیز و خطبه عقد را بخوان.

على (علیه السلام) برخاست و فرمود: «خدا را بر نعمت‌هایش سپاس مى‌گویم و شهادت مى‌دهم که به غیر از او خدایى نیست؛ شهادتى که مورد پسند و رضایت او واقع شود. درود بر محمد (صلی الله علیه و آله وسلم)، درودى که مقام و درجه‌اش را بالا برد.

اى مردم! خدا ازدواج را براى ما پسندیده و بدان امر نموده است. ازدواج من و فاطمه را خدا مقدّر کرده و بدان امر نموده است. اى مردم! رسول خدا، فاطمه را به عقد من درآورد و زره‌ام را از بابت مهریه قبول کرد، از آن حضرت بپرسید و گواه باشید.»

مسلمانان به پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) عرض کردند: «یا رسول الله! فاطمه را با على کابین بسته‌اى؟ رسول خدا پاسخ دادند: آرى؛ پس تمام حضار دست به دعا برداشته و گفتند: خدا این ازدواج را بر شما مبارک گرداند و در میان شما دوستى و محبت افکند.[66]آن‌گاه پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله وسلم) عروس و داماد را به مسجد فراخواندند و دست فاطمه (سلام الله علیها) را در دست علی (علیه السلام) گذاشتند و برای آن دو دعا کردند.»[67]

به پیروی از همین سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) بسیاری از علما مراسم خطبه عقد را در مسجد برگزار می کنند و پایه گذاری بنیان خانواده را از مسجد شروع می کنند.

 دیدگاه فقهای اسلام درباره برگزاری مراسم عقد ازدواج در مسجد متفاوت است: برخی از کتاب‌های فقهی اهل‌سنت، اجرای «عقد ازدواج» در مسجد را امری مستحب دانسته و در این باره، حدیثی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) نقل کرده‌اند.[68]امّا برگزاری مراسم عقد ازدواج در مسجد به عنوان یک مستحب شرعی نزد فقهای شیعه ثابت نیست.[69]البته ناگفته پیداست که اگر برگزاری مراسم عقد ازدواج در مسجد به گونه‌ای که مزاحم نمازگزاران و یا همراه اموری باشد که با شأن و منزلت والای مسجد که بیت الله است سازگاری ندارد و یا موجبات هتک حرمت مسجد را فراهم آورد بی‌تردید، جایز نیست.[70]ولی اگر برگزاری جشن عقد ازدواج در مسجد، با برپایی مجلس رقص و آواز نباشد، بلکه مراد خواندن خطبه عقد ازدواج و یا حتّی با خواندن اشعاری که حاوی مواعظ آموزنده و پند و اندرز است[71]و شیرینی خوردن و پهن کردن سفره ولیمه همراه باشد، به گونه‌ای که مخالفتی با شأن و منزلت والای مسجد نداشته باشد و مزاحمتی برای نمازگزاران ایجاد نکند و بهداشت مسجد نیز رعایت شود، نه تنها اشکالی ندارد، بلکه از باب تأسی به پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله وسلم) و به عنوان تیمن و تبرک باشد، امری پسندیده است و به برکت حضور در خانه خدا آثار معنوی در پی خواهد داشت.

اجرای خطبه عقد در مسجد نیز موردی است که می‌تواند در جذابیت بیشتر مؤثر باشد،‌ مدیریت مسجد با اهل محل از قبل ارتباط‌هایی داشته باشد تا مراسم عقد، به خصوص خطبه عقد، در مسجد محله خوانده شود.

 

برگزاری مجلس سور عروسی (ولیمه) در مسجد

قبل از این که درباره جواز برگزاری مجلس سور عروسی (ولیمه) در مسجد سخن بگوئیم، ضروری است اصل جواز غذا دادن، یعنی اطعام در مسجد را از نگاه آموزه‌های اسلامی مورد بررسی قرار دهیم.

الف) اطعام در مسجد

در قرآن‌کریم آمده است: هرگاه حضرت زکریای نبی (علیه السلام) بر حضرت مریم (سلام الله علیها)، که در معبد معتکف بود، وارد می‌شد، نزد وی ظرفی از غذا می‌یافت.[72]همچنین در منابع روایی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) در مسجد همراه با فقرا غذا تناول می‌فرمود[73]و یا از آنان با شیر و عسل پذیرایی می کرد.[74]

در کتاب کافى نقل شده است: امام موسى بن جعفر (علیه السلام) براى یکى از فرزندانش ولیمه داد؛ سه روز از تمام مردم مدینه در مساجد و بازار پذیرایی نمود.[75]

باتوجه به آیات و روایات، غذا دادن و غذا خوردن در مسجد در صورتی که ایجاد مزاحمت برای نمازگزاردن نکند، مانعی ندارد؛ امّا بر بانیان مجلس و شرکت‌کنندگان لازم است بهداشت و نظافت و حرمت مسجد را رعایت کنند. بنابراین، افطاری دادن در مسجد در ایّام ماه مبارک رمضان و اطعام فقرا به مناسبت‌های مختلف، مانند جشن‌ها و اعیاد اسلامی و سور عروسی (ولیمه) و تولد فرزند در مساجد از جمله اموری است که می‌توان در مسجد برگزار کرد.

 

ب) سور عروسی (ولیمه) در مسجد 

یکی از رسوم  و سنت های اسلامی «ولیمه دادن» است. «ولیمه» دادن یعنی دعوت عده ای از مؤمنین و ارحام و همسایگان و فقرا به میهمانی صرف غذا. ولیمه و میهمانی، کینه ها را می زداید و دل‌ها را به هم نزدیک می کند؛ به ویژه اگر دور از تشریفات و زیاده‌ روی و اسراف باشد، خداوند به همگان برکت می دهد و خوشحالی مؤمنان موجب رضای او می گردد.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: «لا وَلیمَةَ اِلاّ فى خَمْس: فى عُرْس، اَوْ خُرْس، اَوْ اعِذار، اَوْ وَکار، اَوْ رَکاز، فَالْعُرْسُ: التَّزْویجُ، وَ الْخُرْسُ: النِّفاسُ بِالْوَلَدِ، وَ الإعِذارُ: الْخِتانُ، وَ الْوَکارُ: الرَّجُلُ یَشْتَرِى الدّارَ، وَ الرَّکازُ: الرَّجُلُ یَقْدَمُ مِنْ مَکَّةَ»[76]؛ جز در پنج چیز ولیمه نیست، ازدواج، تولد فرزند، ختنه سوری، خرید خانه، و بازگشت از سفر مکه.

پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) هنگام ازدواج علی (علیه السلام)، دستور فرمودند که سفره‌ای در مسجد بگسترانند و همه مسلمانان را اطعام نمایند.[77]

روایت شده در شب عروسى حضرت زهرا (سلام الله علیها) پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: یا على به احترام همسرت غذائى عالى تهیه کن، و آن‌گاه فرمود: گوشت و نان از ما و خرما و روغن از تو.[78]

یاران پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) که چنین دیدند هریک به توان خود در مراسم جشن على و فاطمه - علیهماالسلام - شرکت کرده و هدیه‌اى براى امام على (علیه السلام) آوردند.

پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) دستور داد که گندم را آسیاب کرده و نان بپزند، و به مولی على (علیه السلام) فرمود تا گاو و گوسفند را سر ببرد و خود به کندن پوست آنها اقدام فرمود. هنگامى که غذا آماده گردید، پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) دستور داد تا شخصى از بالاى بام خانه فریاد برآورد که دعوت پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) را اجابت کنید.

مسلمانان به دعوت آن حضرت به مسجد آمده و در کنار رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) نشسته و به برکت وجود مقدس پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) در مراسم بیش از چهار هزار نفر از مرد و زن مدینه و در چند نوبت از ولیمه عروسى على (علیه السلام) و فاطمه (سلام الله علیها) غذا خوردند.[79]

با امعان نظر در سیره نبوی (صلی الله علیه و آله وسلم) درمی‌یابیم که برگزاری سور عروسی (ولیمه) در مسجد، جائز است. برهمین اساس برخی از فقها اجازه ولیمه عروسی را داده‌اند و فرموده‌اند: «غذا دادن به مهمانان در مسجد، به خودی خود اشکال ندارد... .»[80]

به هر حال، دلیلی بر منع برگزاری سور عروسی (ولیمه) در مسجد ندارد، مگر این که میهمانان و شرکت کنندگان اعمالی انجام دهند که مخالف شرع مقدس باشد، مثلاً مرتکب محرمات شرعی از قبیل غنا و موسیقی لهوی مطرب شوند، در این صورت برگزاری مجلس سور عروسی، یعنی ولیمه دادن مطلقاً حرام است و با شأن و منزلت مسجد منافات دارد و از مصادیق هتک حرمت مسجد بوده که براساس آیات و روایات، حرام و از گناهان کبیره است.

امام خمینی (ره) در پاسخ به این سؤال که: «آیا تشکیل مجالس جشن و عقدکنان و شیرینی خوردن در مسجد جائز است؟ فرمود‌ه‌اند: «اگر مزاحمتی با نمازگزاران و شئون مسجد نداشته باشد مانع ندارد.»[81]

از مطالب یادشده درمی‌یابیم که با توجه به سیره نبوی و شواهد تاریخی در صدر اسلام، مسجد در شریعت اسلام به عنوان جایگاه ازدواج شناخته می‌شد، کار و رسمی که امروزه کمتر از آن استقبال می‌شود و یا به دلیل عدم آشنایی خانواده‌ها و ناتوانی حمایت بنیادهای دولتی برای تحکیم این پیوندها متأسفانه از برگزاری این مراسم در مساجد استقبال جدّی نمی‌شود، البته این کار نیاز به فرهنگ‌سازی وآماده کردن بسترهای فرهنگی دارد تا به صورت اصولی این فرهنگ در میان مردم نهادینه شود که با سهل و ساده برگزار کردن مراسم و انتخاب مسجد به عنوان جایگاه عقد، علاوه بر محکم شدن پایه‌های زندگی، پایه‌های ایمانی و دینی خانواده جوان را فراهم کنند - چنان که گذشت - در تاریخ اسلام پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله وسلم) برای بسیاری از صحابه در مساجد خطبه عقد خواندند و آنها را از جایگاه مسجد به خانه‌هایشان فرستادند؛ چنان که ازدواج امام علی و فاطمه زهرا- علیهما السلام- از جمله این موارد است.

 سایر یاران پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) نیز از این موهبت برخوردار بودند و ازدواجشان را با ایراد خطبه عقد به وسیله رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) و یا صحابه نزدیک در مسجد برگزار می‌کردند.

ناگفته نماند که مراسم عروسی با عقدازدواج متفاوت است. ازدواج که سنّتی الهی است می‌تواند با سلام و صلوات در مسجد برگزار شود که همان جاری شدن خطبه عقد است و موجب محرمیّت. امّا در جشن‌های مراسم عروسی که احتمال پایکوبی و سرور خارج از محدوده در آن وجود دارد، باید در خارج از مسجد برگزار شود. بنابراین، امری بسیار پسندیده است که مساجد علاوه بر داشتن مکانی برای مشاوره رایگان، از دفاتر عقد نیز بخواهد که به داخل مسجد منتقل شوند و یا حداقل یک دفتر عقد و طلاق در مسجد وجود داشته باشد تا علاوه بر احیای سنّت زیبای محمّدی (صلی الله علیه و آله وسلم)، فرهنگ ازدواج هم تغییر یابد و مساجد هم به ساختار دیرینه خود برگردند.

 

فصل هفتم: احکام فقهی حضور زنان در مساجد

حکم توقف و عبور  زنان حائض، نفساء، مستحاضه و  جُنُب در مساجد

حیض و نفاس و استحاضه، حالت‌های ویژه‌ای است که خدای متعال از نظر تکوینی و آفرینش برای زنان قرار داده است. فلسفه این حالت‌ها به طهارت و بهداشت بیشتر آنان و آمادگی برای عهده‌داری وظیفه سنگین مادری و عوارض موقت پس از آن برمی‌گردد. به طور کلی زنان و دخترانی را که غالباً در هر ماه در وقت مخصوص و به کیفیت خاصی از آنان خون خارج می‌شود «حائض» گویند و هر خونی را که در آغاز زایمان تا ده روز از زن خارج می‌شود، «نفاس» و زن را در این حال، «نفساء» می‌گویند.[82]به دلیل آن‌که در حال حیض و نفاس بودن، نوعی قذارت و آلودگی معنوی محسوب می‌شود و مسجد جایگاه عبادت و متعلق به ذات خدای متعال است، که توقف حائض و نفساء در آن مکان شریف حرام است؛ ولی اگر مسجد دارای دو در باشد و این افراد از یک در داخل و از در دیگری خارج شوند، اشکال ندارد. مگر «مسجدالحرام» و «مسجدالنبی»، که انجام همین امر هم حرام است. دلیل این حکم را صاحب جواهر اجماع فقهای عظام می‌داند.[83]

در روایتی از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) نقل شده که فرمودند: «انّ المسجد لایحلّ لجنب و لاحائض»[84]؛ رفتن به مسجد برای جنب و حائض حرام است.

امام باقر (علیه السلام) فرمود: «اگر مردی در مسجدالحرام یا مسجد پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) به خواب رود و جنب شود، باید تیمم کند و با تیمم از مسجد خارج گردد، و سپس غسل کند. همین طور اگر زنی در این دو مسجد حیض شود، این گونه عمل کند. اما در غیر از این دو مسجد بدون تیمم هم، می‌تواند خارج گردد.»[85]

بنابر مذاهب چهارگانه اهل‌سنت نیز ماندن زن حائض در مسجد بدون ضرورت حرام است. عبور زن حائض در مسجد، نزد حنفی‌ها و مالکی‌ها حرام است؛ اما نزد شافعی‌ها و حنبلی‌ها عبورش جائز است در صورتی که مطمئن باشد سبب آلوده شدن مسجد نمی‌شود. حنفی‌ها و مالکی‌ها در موارد ضروری توقف زن حائض را در مسجد جائز دانسته‌اند؛ مثل آنجایی که مکان امنی برای خود نیابد و یا بیرون از مسجد جنگ باشد و ترس از کشته شدن یا زخمی شدن داشته باشد، در چنین حالتی ماندنش در مسجد جائز است.

 «استحاضه» یکی از خون‌هایی است که از زن خارج می‌شود و بیشتر اوقات زردرنگ و سرد است و بدون فشار و سوزش بیرون می‌آید، اگرچه گاهی ممکن است این علائم را نداشته باشد.[86]زن را در موقع دیدن این خون، «مستحاضه» می‌گویند. زنان هنگام دین این خون، احکام متفاوتی دارند که تفصیل آن در رساله‌های عملیه و کتب فقهی آمده است، ولی درباره حضور زنان مستحاضه در مسجد، طبق فتاوای علما و فقها، باید گفت: اقوا آن است که توقف زن مستحاضه در همه مساجد و همچنین داخل شدن به مسجدالحرام و مسجدالنبی جائز است؛ اما اگر بدون غسل وارد شود، احوط آن است که از اقامه نماز خودداری کند.[87]

شخص جنب- اعم از زن و مرد- باید از داخل شدن در مسجد خودداری کند. امّا غیر از مسجدالحرام و مسجدالنبی، سائر مساجد اگر دارای دو در باشند شخص جنب می‌تواند از یک در داخل و از در دیگری خارج شود و اگر در این دو مسجد شریف انسان بخوابد و جنب شود باید بلافاصله، تیمم بدل از غسل جنابت کند و از مسجد خارج شود.[88] 

مستند این حکم از سوی فقها، از قرآن‌کریم آیه شریفه ذیل است: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ لاَ تَقْرَبُواْ الصّلوةَ وَأَنتُمْ سُکَارَى حَتَّىَ تَعْلَمُواْ مَا تَقُولُونَ وَلاَ جُنُبًا إِلاَّ عَابِرِی سَبِیلٍ حَتَّىَ تَغْتَسِلُواْ...»[89]؛ ای کسانی که ایمان آورده‌اید! در حال مستی به نماز نزدیک نشوید تا این که بدانید چه می‌گویید و در حال جنابت نیز تا آن‌گاه که غسل نکرده‌اید به نماز نزدیک نشوید، مگر این که بدون نشستن عبور کنید.

همچنین استنادشان به روایاتی است که در ذیل آیه وارد شده‌اند مبنی بر این که مراد از «لاتقربوا الصلاة»، مواضع و جایگاه‌های نماز (مساجد) است.[90]برخی از فقها «الاّ عابری سبیل» را قرینه گرفته‌اند بر این‌که مراد مواضع نماز است.[91]

افزون براین، فقهای عظام به چندین روایت دیگر، که در آنها از «مکث و توقف» جنب در مسجد نهی شده، ولی عبور از یک در و خروج از در دیگر- به استثنای مسجدالحرام و مسجدالنبی- اجازه داده شده، استناد کرده‌اند.[92]

 فقها همچنین با استناد به ‌این‌گونه روایات، قراردادن و گذاشتن چیزی را در مسجد بر جنب، حرام می‌دانند.

به طور کلی از موارد حرمت دخول مسجد برای افراد جنب، دو مورد استثنا شده‌اند:

 الف) اگر جنب متوجه شود مسجد به نجاست آلوده شده است، چنانچه بتواند بدون توقف در مسجد و در حال عبور، نجاست را برطرف کند باید فوراً به تطهیر مسجد اقدام نماید، و غسل را جایی که برایش ممکن است بدون تأخیر انجام دهد. ولی اگر تطهیر مسجد ممکن نباشد، مگر این‌که با حالت جنابت داخل مسجد شود، جایز بلکه واجب است با همان حال جنابت به تطهیر مسجد اقدام کند. همچنین اگر تأخیر انداختن تطهیر به بعد از غسل، باعث هتک حرمت مسجد باشد، باید سریعاً و بدون غسل به تطهیر مسجد اقدام نماید.[93]

ب) اگر کسی جنب است و آبی که با آن غسل کند در مسجد باشد و آب دیگری هم در دسترس نباشد و به دست آوردن آب  جز از راه داخل شدن به مسجد ممکن نباشد، باید تیمم کند و برای برداشتن آب یا غسل، داخل مسجد شود. این تیمم تا پس از خروج از مسجد باقی است، ولی انجام سایر امور مثل تلاوت قرآن با این تیمم محلّ اشکال است.[94]  

 

اعتکاف زن در مسجد

اعتکاف چیست؟ معتکف کیست؟

واژه«اعتکاف» از ریشه «عکف» گرفته شده و لغت‌شناسان برای آن، معانی گوناگونی ذکر نموده‌اند. از جمله روی‌کردن به چیزی با توجه و مواظبت، اقبال به چیزی بی آن که روی از آن برگردد، محبوس و متوقف کردن چیزی، اقبال و ملازمت بر چیزی از روی تعظیم و بزرگداشت آن، التزام به یک مکان و اقامت در آن، اقامت، ملازمت و مواظبت، حبس و توقف. مجموع تعبیرهای یاد شده را می‌توان، در یک تعریف خلاصه کرد:

«اعتکاف»، به معنی اقامت گزیدن در جایی و ملتزم شدن در آن مکان است همراه با اختیار و علاقه مندی برای تعظیم و  اهمیت دادن به آن چیز یا آن مکان؛ به گونه ای که قصد عبادت و راز و نیاز با معبود داشته باشد.»

 اعتکاف گردهمایی مومنینی است که در خانه خدا، یعنی مسجد مأوی می‌گیرند، با فاصله‌ای چند روزه از عیش و معیشت روزانه، به خدا تقرّب می‌جویند و از فصل به وصل می‌رسند.  

امام خمینی (ره) در تعریف اعتکاف می‌گویند «وَ هُوَ اللَّبَثُ فِی المَسجِدِ بِقَصدِ التَعّبُدِ بِهِ وَ لا یعتَبَرُ فِیه ضَمُّ قَصدِ عِبادَةٍ اُخری خارِجَةً عَنهُ وَ اِن کانَ هُو الاَحوِط»[95]؛ اعتکاف، ماندن در مسجد به نیت عبادت است و قصد عبادت دیگر، در آن معتبر نیست. اگر چه احتیاط مستحب نیت عبادتی دیگر، در کنار اصل ماندن می‌باشد.

مطالعه در سیره انبیاء الهی ما را رهنمون می‌سازد به این که آنان اوقاتی را برای گسستن از خلق وایجاد ارتباط خاص با خدای متعال صرف می‌کردند. پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) نه تنها خود را بی‌نیاز از این سنت الهی نمی‌دانست، بلکه اهتمام ویژه‌ای برای آن قائل بود. آن حضرت حتی قبل از رسالت هم مدتی را در غار حرا که در جبل النور- یکی از کوه‌های مکه- واقع بود، به عبادت به سر می‌‌برد. علی (علیه السلام) در این باره می‌فرماید: «ولقد یجاور فی کل سنةٍ بحراء (حراء) فأراه و لایراه غیری»[96]؛پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) در هر سال مدتی را در غار حرا می‌گذرانذ. پس تنها من او را مشاهده می‌کردم و کسی جز من، او را نمی‌دید.

بعد از رسالت هم آن حضرت به اعتکاف اهمیت می‌دادند. در روایتی از امام صادق (علیه السلام) می‌خوانیم: «رسول خدا در ده روز آخر ماه رمضان در مسجد معتکف می‌شدند و برای آن حضرت خیمه‌ای معین برپا می‌کردند و ایشان در این ده روز بستر خویش را برمی‌چیدند و به اعتکاف مشغول بودند.»[97]

 در روایاتی آمده است که یک دهه اعتکاف در ماه رمضان معادل دو حج و دو عمره است.[98]

 «معتکف» کسی است که اعتکاف نمودن است. این فرد ـ اعم از زن و مرد ـ باید در این مدت، روزها را روزه بگیرد و در تمام مدت، بدون عذر، مسجد را ترک نکند او باید هنگام اعتکاف، از کارهایی همچون امور جنسی، خرید و فروش، بوییدن گیاهان معطر، مجادله و خودنمایی خودداری کند.

 

اعتکاف زن در مسجد

اعتکاف عبادتی همگانی است و حتی شامل زنان و کودکان ممیز[99] نیز می‌شود و آنها هم می‌توانند از این چشمه جوشان فیض الهی و این فرصت استثنایی بهره‌مند شوند.

از قرآن کریم استفاده می‌شود که حضرت مریم (سلام الله علیها) آن‌گاه که با فرشته الهی ملاقات کرد، از مردم به دور بود و در خلوت (بیت المقدس) به سر می‌برد[100]علامه طباطبایی در «المیزان» همین دوری حضرت را روی آوردن به اعتکاف و عبادت تفسیر می‌کند.[101]

روایات اسلامی نیز مؤید بر حضور زنان معتکف در مسجد است:

در سنن ابی داود آمده است که: زنان پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) گاه همراه با آن حضرت در مسجد معتکف می‌شدند.[102]

 در سنن بیهقی آمده است: پس از وفات پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) نیز بعضی از زنان آن حضرت به اعتکاف در مسجد اهتمام داشتند.[103]

در روایتی از امام صادق (علیه السلام) آمده است: «اعتکاف در مسجدالحرام یا مسجدالنبی (صلی الله علیه و آله وسلم) یا مسجد جامع هر شهری منعقد می‌شود و سزاوار نیست که معتکف از مسجد خارج شود، مگر این که ضرورت باشد، پس از پایان کارش  بدون این که در جایی بنشیند، به مسجد برگردد. در ادامه حدیث می فرماید: «والمرأة مثل ذلک؛ و اعتکاف زن مانند مرد است.»[104]

ظاهر این روایت، شباهت اعتکاف زن و مرد در تمام مراحل و احکام است، پس همان‌گونه که اعتکاف برای مرد مستحب است، برای زنان نیز مستحب است.

همچنین در روایتی از آن حضرت آمده است: «اگر زنی که در حال اعتکاف است، [به واسطه حیض] از نماز بازماند و از مسجد بیرون رود و دوباره پاک شود، شایسته نیست همسرش با او نزدیکی کند تا این که به مسجد بیاید و اعتکاف خود را به پایان برساند.»[105]

 باتوجه به مطالب یادشده اگر کسی بگوید: برخی از فقها «خانه» را مسجد زن می‌دانند[106]، پس اعتکاف او نیز باید در خانه باشد، می‌گوییم: اولاً: ارتباط اعتکاف و مسجد رابطه‌ای تفکیک‌ناپذیر است. زیرا- همان طور که گذشت- از نظر مکان اعتکاف، محدودیت‌هایی وجود دارد که نظریه معروف آن است که این عمل مستحبی باید در یکی از مساجد چهارگانه[107]انجام گیرد و گروهی از فقها انجام آن را در مساجد جامع هر شهر و منطقه، به ویژه به قصد قربت و رجاء، به امید این که انشاء ا... مطلوب درگاه الهی قرار گیرد، جایز دانسته‌اند. پس اعتکاف زنان نیز باید در مسجد باشد.

ثانیاً: این برداشت که اعتکاف زن در خانه باشد، مبتنی بر قیاس است که در فقه پویای شیعه جایگاهی ندارد؛ از این‌رو، هیچ یک از فقهای شیعه اعتکاف زن را در خانه جایز نمی‌دانند.[108]

مرحوم صاحب جواهر می‌نویسد: در عبادت اعتکاف، زنان و مردان مساوی هستند و در این مسئله میان علمای امامیه اختلافی نیست؛ بلکه ممکن است بر این مسئله تحصیل اجماع کرد. همان‌گونه که صاحب حدائق[109]در این مسئله ادعای اجماع کرده است؛ زیرا اصل، اشتراک زن و مرد است.[110]بر این اساس که حضور انسان ـ اعم از زن و مرد ـ در مسجد فضیلت دارد، فقها فتوا دادند که هرکس ـ زن یا مرد ـ می تواند در اعتکاف شرکت کند: «و یستوی فی ذلک، الرجل و المرأة»[111]پس جنسیت در این امر دخالتی ندارد. بدین روی، بهتر است امکان حضور زنان در مساجد برای اعتکاف فراهم شود؛ به ویژه در شهرهای بزرگ که اعتکاف در چندین مسجد برگزار می‌گردد. بهتر است مسجدی را فقط به اعتکاف زنان اختصاص دهند تا آنان بتوانند با آرامش کامل، در آنجا به عبادت بپردازند. البته همان‌طور که  در ادامه مباحث می‌آید، این نکته را نباید از نظر دور داشت که شرکت زنان شوهردار در اعتکاف باید با رضایت و اذن شوهر باشد.

 

اذن شوهر در خروج از منزل

بر اساس اصل برائت و اباحه اعمال در راستای آزادی و کرامت زن و برابری انسانها، خروج زن از منزل برای حضور عرصه‌های اجتماعی و معاشرت وی بدون آنکه مقارن با مفسده‌ای باشد، باید عملی روا و جائز تلّقی شود؛ اما با توجّه به حقوق شوهر و تکالیف متقابل زن، به ویژه تمکین او در برابر استمتاع شوهر و نیز با در نظر گرفتن مصالح خانواده و مسئولیت شوهر در حفظ و صیانت زن، این حقّ زن با اشکالات و ابهاماتی مواجه شده است. که در اینجا ـ با توجه به تناسب مطلب ـ به اختصار به تشریح آن می‌پردازیم.

در منابع روایی اصیل اسلامی، احادیث و روایات متعددی بر این مطلب تصریح دارد و فقهای عظام نیز بدان فتوا داده اند. به جهت اختصار، به ذکر چند روایت (به عنوان نمونه) بسنده می‌کنیم:

١ـ علی بن جعفر فی کتاب عن اخیه قال:«سألته عن المرأة لها ان تخرج بغیر اذن زوجها؟ قال (علیه السلام): لا...»[112]؛ علی بن حعفر می‌گوید: از برادرم، موسی بن جعفر (علیه السلام)، پرسیدم، آیا زن می‌تواند بدون اذن شوهر از خانه خارج شود؟ حضرت فرمود: خیر.

٢ـ عن جعفر عن ابیه... «و أیما امرأة خرجت من بیتها بغیر اذن زوجها فلا نفقة لها حتی ترجع[113]و روی بسند آخر عن ابی عبدالله (علیه السلام)؛ امام صادق (علیه السلام) فرمود: هر زنی که بدون اذن شوهر از خانه خارج شود، حق نفقه ندارد تا برگردد.[114]

٣ـ در ورایتی از امام صادق (علیه السلام) نقل شده است که:«زنی نزد رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) رسید وعرض کرد: ای رسول خدا! حق شوهر چیست؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمودند: بیش از آن است که تصور شود. گفت: برخی از آن را بیان فرما. حضرت (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: زن نمی‌تواند بدون اذن شوهر روزه مستحبی بگیرد و نمی‌نتواند بدون اذن از خانه خارج شود...»[115]

٤ـ در ورایتی معتبر از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است که فرمود: زنی نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) عرض کرد: ای رسول خدا! حق شوهر بر زنش چیست؟ حضرت فرمود: این که از شوهر اطاعت کند و نافرمانی نکند... و بدون اذن او از خانه خارج نشود و اگر بدون رضایت شوهر از خانه بیرون رود، فرشتگان آسمان و زمین و ملائکه غضب و رحمت او را لعنت و نفرین می کنند، تا زمانی که برگردد.[116]

در فقه پویای امامیه، نظریه مشهور فقهای عظام بر این است که زن برای خروج از منزل شوهر، لازم است رضایت شوهر را جلب نماید. فقهای عظام شوهر را محق می‌دانند که از بیرون رفتن زن منع کند. جهت تبیین مطلب به کلام برخی از فقیهان اشاره می کنیم:

شیخ طوسی (ره) فرمود: «مرد حق دارد زن را از بیرون رفتن منع کند؛ زیرا، شوهر در تمام شبانه روز مستحق استمتاع و بهره وری از زن است؛ و چون این حق را دارد، می‌تواند از همراهی جنازه پدر، مادر و فرزندش و اعتکاف در مسجد جلوگیری کند و ... ؛ زیرا اطاعت شوهر واجب است و حضور در این مراسم مباح است یا استحباب دارد و امر واجب (امر شوهر) بر آنها مقدم است.»[117]

همچنین شهید ثانی (ره) در «مسالک الافهام» در این باره می‌نویسد: «از جمله تکالیف زن در برابر شوهر این است که از منزل بدون اذن او خارج نشود؛ حتی اگر برای دیدن بیماران و حضور در مراسم فوت یکی از اقوامش باشد.»[118]و مرحوم محمد باقر سبزواری[119]و مرحوم صاحب جواهر[120]نیز چنین عقیده ای داشته‌اند.

همچنین اما خمینی (ره) در «تحریرالوسیله» فرموده است: «هر یک از زن و شوهر حقی بر دیگری دارد که باید بدان قیام کند؛ گرچه حق شوهر عظیم‌تر است. از جمله حقوق مرد آن است که زن از وی اطاعت کرده و نافرمانی ننماید، از خانه‌اش بدون اجازه او خارج نشود. اگرچه برای ملاقات یا عیادت پدر و بستگانش؛ حتی در مراسم عزای آنان بدون اذن شرکت نکند.»[121]

آیت ا... خوئی (ره) نیز در این باره فرمود: «زن نمی‌تواند بدون اذن شوهر از خانه بیرون رود؛ در صورتی که بیرون رفتن وی با حق استمتاع شوهر منافات داشته باشد؛ البته احتیاط مستحب آن است که مطلقاً بدون اذن نرود. خروج بدون اذن سبب نشوز است. انجام سائر کارها بدون اذن شوهر بر زن حرام نیست؛ مگر این که با حق استمتاع شوهر منافی باشد.»[122]

بعضی از حقوقدانان بیز متأثر از چنین باور غالبی، گفته اند:«از نظر فقهی، اصولاً خروج از خانه به هر منظور که باشد باید با موافقت شوهر انجام پذیرد.»[123]

به هر حال، مبانی این باور می تواند از یک سو، اعتقاد به لزوم اطاعت زن از شوهر به صورت مطلق باشد،[124]و از سوی دیگر می توان اساس نظریه ذکر شده را بر این ادعا قرار داد که حق کامجوی شوهر مطلق است و هیچ قید و شرطی آن را محدود نمی سازد. ازاین رو، زن باید برای خارج شدن از منزل که زمینه بهره جویی مرد را از میان می‌برد، اجاز بگیرد.[125]البته در اثبات این نظریه برخی به آیه ٣٣ سوره احزاب استناد کرده‌اند که: «و قرن فی بیوتکن و لا تبرجن الجاهلیة الاولی.»[126]

با ملاحظه مطالب ذکر شده درمی‌یابیم که نظریه «منع خروج زن از منزل» بدون اذن شوهر هم از جهت ادله و هم از جهت قائل از وجاهت به ظاهر مناسبی برخوردار است؛ اما با این وجود، جمعی از فقها و اندیشمندان به مخالفت با این نظریه و ردّ مبانی آن اهتمام ورزیده‌اند و حق منع شوهر برای خروج زن را به حق کامجویی وی که حق مسلم و اصلی شوهر در زندگی خانوادگی است، مربوط دانسته‌اند.[127]

آیت ا... خوئی (ره) نیز به رغم آن که در نهایت از باب احتیاط، مطابق نظر مشهور فتوا داده است، خروج زن از منزل را از توابع حق استمتاع شوهر دانسته اند.[128]

به نظر نگارنده با توجه به در نظر گرفتن اصل اوّلی و اباحه اعمال و ملاحظه نظام حقوق و تکالیف متقابل ناشی از زندگی خانوادگی زناشوئی و با بررسی و امعان نظر در ادله قول مشهور، پذیرش و تأئید دیدگاه اخیر از ارجحیت ویژه‌ای برخوردار است.

اما درباره استناد به آیه ٣٣احزاب، باید گفت: که این آیه شریفه در خطاب به همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و اصولاً در مقام توصیه و سفارش به حفظ عفت و حجاب نازل شده است، که به زنان پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و دیگر زنان مؤمنه دستور می دهد که در خانه‌های خود  بمانند و همچون جاهلیّت نخستین ظاهر نشوند و خودنمائی نکنند؛ چون واژه «تبرج» که در آیه شریفه آمده، به معنای خودنمائی و خودآرائی و نمودن زیبائی‌ها در مقابل دیگران است.[129]پس روشن است که این آیه شریفه، به ممنوعیت خروج زن از منزل بدون اذن شوهر، هیچ ارتباطی ندارد.

نکته شایان توجه درباره روایات این است که این روایات، در مقام منع خروج زنی است که از انجام وظیفه‌اش سر باز زده و با بی اعتنائی به حق مسلم شوهر (حق استمتاع)، خانه و خانواده را رها کرده است. بدین سان، روایات ذکر شده هیچ‌گونه منافاتی با بیرون رفتن متعارف و معقول بانوی خانه به گونه‌ای که با حقوق شوهر موافق باشد، ندارد؛ مؤید این تحلیل، هماهنگی میان عمل ناپسند ترک شوهر و بیرون رفتن زن از خانه، با کیفری که در روایات آمده (نفرین فرشتگان و لعن و جن و انس) است که بدون تردید باید گفت: این کیفر برای زنان سازگار نیکوکاری که برای اموری چون حضور در مسجد برای انجام عبادت و اعتکاف و یادگیری احکام اسلامی و صله رحم از خانه خارج می‌شوند، پنداشتی است که با انبوه آموزه‌های دینی و اخلاقی و نظر علمای اسلام ناهماهنگ و در تضاد است. بنابراین، روایات ذکر شده هیچ گاه در مقام ممنوعیت بی‌قید و شرط بیرون رفتن زن از خانه شوهر نیست؛ بلکه تنها به ملاحظه حق شوهر در کامجوئی از همسرش، خروج زن را محدود می‌سازد.

ناگفته نماند که منع خروج زن از منزل، تنها در صورت منافات با حق استمتاع شوهر، خلاصه نمی‌شود؛ بلکه معیار مهم دیگری نیز وجود دارد که کمتر مورد توجه فقهای عظام واقع شده است؛ این معیار که در مورد رفت و آمدها و معاشرت‌ها زن بسیار تعیین کننده می‌باشد، موقعیت ریاست شوهر و مدیریت وی در خانواده است.

بر اساس ریاست شوهر و مقام سرپرستی او بر خانواده و اعضای آن که مسئولیتی برای حفظ و رعیت مطالح خانواده و پاسداری از حرمت و حیثیت آن است، این اختیار برای او وجود دارد که برای حفظ نظام خانواده و حراست از ناموس و عفت آن، معاشرت‌ها و رفت و آمدهای زن را تحت کنترل و نظارت خویش در ورد و حتی در صورت اقتضای اوضاع و احوال محیطی ... محدودیت‌هایی را برای وی در نظر بگیرد؛ چنان که متفکر شهید استاد مطهری با درک همین واقعیت، گفته است: «مصلحت خانواده ایجاب می‌کند که خارج شدن زن ار خانه توأم با حلّیت رضایت شوهر و مصلحت اندیشی باشد؛ البته مرد هم باید در حدود مصالح زندگی نظر بدهد و نه بیشتر.»[130]

پس شوهر به عنوان رئیس خانواده می تواند با تشخیص مصلحت و صلاحدید، رفت و آمد و معاشرتهای همسرش، حتی رفتن او به مسجد را با محدودیت مواجه سازد، مثلاً در موقعی که خوف تعرض یا اختلاط‌های ناشایست و معاشرتهای بی‌بند و بار می‌رود و یا زمانی که شوهر بیرون رفتن زن را خطر و آسیبی برای کانون گرم خانواده می‌بیند، حق دارد از خروج او ممانعت نماید؛ البته در مواردی که مفسده و منع شرعی وجود نداشته باشد، محدودیت شوهر مستندی ندارد. به عنوان مثال هنگامی که زن برای استفای حقوق قانوی خویش(شرکت در انتخابات، اقامه دعوی در دادگاه و. . .)، یا انجام فرائض دینی(انجام حج، ادای خمس و ...)،و یا عیادت و مراقبت از والدین خود از منزل خارج می شود، نیازی به موافقت شوهر ندارد و او نیز نمی‌تواند مانع شود.

با توجه به این مطالب، اگر زن برای رفتن به مسجد جهت عبادت و اعتکاف و ... اجازه خواست و شوهر مفسده‌ای در این حضور وی نمی‌بیند؛ شایسته است که منع نکند.

رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) در این باره فرمودند:«هنگامی که زنان از شما اجازه رفتن به مسجد می‌خواهند، آنان را از بهره و نصیبشان از مسجد محروم نکنید و اجازه دهید.»[131]

 

سوال: آیا اذن شوهر در اعتکاف همسر لازم است؟

آیت ا... خویی (ره): اذن شوهر در صحت اعتکاف زن در صورتی که منافات با حق شوهر داشته باشد، لازم است، و با عدم منافات، چون روزه در اعتکاف شرط است، اگر زن بخواهد، روزه مستحتبی بگیرد؛ بنابر احتیاط واجب اذن شوهر شرط است.[132]

امام خمینی (ره): بنابر احتیاط واجب اذن شوهر شرط در صحّت اعتکاف زن، در صورتی که منافات با حق شوهر داشته باشد لازم است.[133]

 آیت ا... اراکی (ره): اذن شوهر در صحت اعتکاف زن در دوروز اوّل، در صورتی که با حق شوهر منافات داشته باشد، لازم است. و با عدم منافات، اگر در روز اوّل، روزه مستحبی بگیرد، بنابر احتیاط واجب اذن شوهر شرط است.[134]

آیت ا... بهجت: اذن شوهر در صحت اعتکاف زن در صورتی کا با حق شوهر منافات داشته باشد، لازم است و در صورتی که با حق شوهر منافات ندارد، احتیاط واجب آن است که اجازه بگیرد.[135]

آیت ا... سیستانی: اذن شوهر در صحت اعتکاف زن، در صورتی که با حق شوهر منافات داشته باشد، بنابر احتیاط واجب لازم است. البته در صورتی که مکث زن در مسجد بدون اجازه شوهر (به نفسه) حرام نباشد. ولی اگر مکث زن بدون اجازه شوهر حرام باشد، اعتکاف او باطل است. امّا اگر اعتکاف زن با حق شوهر منافات نداشته باشد، بنابر احتیاط مستحب، اذن شوهر معتبر است.[136]

 آیت ا...  خامنه‌ای: اعتکاف زن به احتیاط واجب منوط به اذن شوهر است، مگر آنکه منافی با هیچ‌گونه حقی از حقوق شوهر نباشد.

آیت ا... مکارم شیرازی: زن بنابر احتیاط واجب از همسرش اجازه بگیرد؛ در صورتی که شوهر در روز سوم از اجازه منصرف شد، زن اعتکاف را تا آخر ادامه دهد.[137]

 

کتابنامه

قرآن‌کریم

نهج البلاغه

شرح نهج البلاغه، عبدالحمید ابن ابی الحدید،  کتابخانه مرعشی نجفی، قم 1404 ق.

سنن ترمذی، محمد بن عیسی ترمذی، دارالفکر، بیروت، 1403 ق.  

صحیح بخاری،  محمد بن اسماعیل بخاری، بیروت، دارالفکر1401 ق

وسائل الشیعه،   شیخ حرعاملی، دارالاحیاء التراث العربی (20 جلدی).

من لایحضره الفقیه، شیخ صدوق، انتشارات اسلامیه وابسته به جامعه مدرسین، سوم، قم 1413ق.

التّهذیب، شیخ طوسی، دارالکتب الاسلامیه،  چ چهارم، تهران1365 هجری شمسی.

عروةالوثقی، سید محمد کاظم طباطبایی یزدی، جامعه مدرسین، اول، قم1420 ق.

 مجمع البیان،  امین الدین طبرسی، دارالاحیاء التراث العربی، بیروت1379ق.

المیزان فی‌تفسیرالقرآن،  علامه محمد حسین طباطبایی، موسسه نشر اسلامی قم.

   بحارالانوار، علامه محمدباقر مجلسی، لبنان، موسسه الوفا، بیروت، 1404 ق.

 سنن ابن ماجه، محمد بن یزید قزوینی، دارالفکر، بیروت.

  مستدرک الوسایل، میرزاحسین نوری، موسسه آل البیت، اول، قم 1408 ق.

رساله توضیح المسایل، مکارم شیرازی، ناصر.  

  صحیح مسلم، مسلم ابن حجاج نیشاپوری، دارالفکر، بیروت.

جواهرالکلام، محمدحسن نجفی، تحقیق عباس قوچانی، ناشردارالکتب الاسلامیه، چاپ سوم، 1367 هجری شمسی.

الحدائق الناظره، یوسف بحرانی، موسسه نشر اسلامی جامعه مدرسین قم 1406 هجری قمری.

مختلف الشیعه، علامه حلی، چاپ اوّل، مرکز ابحاث اسلامی، مرکز نشر دفتر تبلیغات اسلامی قم1418 هجری قمری.

ازدواج و شیوة همسرداری از دیدگاه اسلام، محمد محمدی اشتهاردی، (تهران، انتشارات کتاب یوسف، 1378).

مسالک الافهام، شهید ثانی، مؤسسه المعارف الاسلامیه.

توضیح المسائل مراجع، بنی هاشمی خمینی، محمد حسن، انتشارات اسلامی، قم 1377 هجری شمسی.

منهاج الصالحین، سیدعلی سیستانی، دفتر آیت ا... سیستانی، قم 1417.

المبسوط فی فقه الامامیه، شیخ طوسی، المکتبة المرتضوی، تهران1387.

مستندالشیعه، محمد مهدی نراقی، چاپ اول، آل البیت، قم 1415.

مجمع الفائدة و البرهان فی شرح ارشاد الاذهان، محقق اردبیلى، جامعه مدرسین قم بی تا.

مستمسک عروة الوثقى، سیدمحسن حکیم، چاپ پنجم، موسسه اسماعیلیان، قم 1411.

منهاج الصالحین، سید ابوالقاسم خویی، چاپ 28، مدینة العلم، قم 1410.

احکام مسجد، محمد حسین فلاح زاده، چاپ اسوه.

صحیح مسلم، چاپ دارالإحیاء التراث العربی، بیروت.

بیت‌الاحزان فی ذکر احوالات سیده نساء العالمین فاطمة الزهراء، شیخ عباس قمی، (قم: انتشارات سیدالشهدا، 1404 ق.

سیمای مسجد، رحیم نوبهار، چاپ دوم، نشر مؤلف.

الکافی، محمد بن یعقوب کلینی، چاپ دارالکتب الاسلامیه، 1365هجری شمسی.

مکارم الاخلاق، حسن بن فضل الطبرسی، چاپ موسسه انتشارات فراهانی.

کشف الغمة، ابن أبى الفتح الإربلى، الطبعة الثانیة، بیروت، دارالاضواء.

اسدالغابة، ابن اثیر، انتشارات اسماعیلیان، تهران.

تحریرالوسیله، امام خمینی (ره)، قم اسماعیلیان.

سنن ابی داود، ابوداود سلیمان بن اشعث السجستانی، داراحیاء النبویه، بیروت.

کنزالعمال فی سنن الاقوال و الافعال، علاءالدین فاضل هندی، موسسة الرساله، بیروت1409.

 سنن بیهقی، احمد بیهقی، دارالمعرفه، بیروت.

الامالى، شیخ طوسی، قم، دارالثقافة، 1414 ق.

منتهى المطلب، علامه حلی، چاپ تبریز، حاج احمد، 1333.

المغنى، عبدالله بن قدامه، دارالکتاب العربی، بیروت.

مدارک الاحکام فی شرح شرایع الاسلام، سید محمد عاملی، موسسة آل البیت، قم 1410.

شرایع الاسلام، علامه حلی، موسسة المعارف الاسلامیه، قم.

مصباح الفقیه، حاج آقا رضا همدانى، مکتبة الصدر، چ سنگی.

سفینة البحار، شیخ عباس قمی، چاپ سوم، دارالاسوه، 1380.

روض الجنان فی شرح ارشاد الاذهان، شهیدثانی، موسسه آل البیت، 1404ق.

عون المعبود شرح سنن ابی داود، محمد شمس الحق العظیم آبادی، دارالکتب العلمیة، 1415ق.

اعلام الساجد بأحکام المساجد محمدبن عبدالله زرکشی، مصر، قاهره، 1384ق.

دلائل الامامه، محمد بن جریر طبری، موسسة البعثه، قم1413ق.

مسئله حجاب، شهید مرتضی مطهری، صدرا، سی و هفتم، 1372 ش.

تاج العروس من جواهر القاموس، محمد مرتضی الزبیدی، المکتبة الحیاة، بیروت.

 

پی نوشت ها:


[1] - جواهرالکلام، ج13، ص236.

[2] - این شهرت با ملاحظه کتاب‌های فقهى به دست  می آید. صاحب جواهر جواز را به مشهور اصحاب نقلاً و تحصیلاً نسبت داده اند: ر.ک.به: جواهرالکلام، ج 13، ص 336؛ علامه در مختلف، ص 154؛ شهید در بیان، ص 231.

[3] - ر.ک: مستندالشیعه، ج 5، ص 35. صاحب جواهر هم از ریاض المسائل نقل می‌کند: «إن علیه عامة من تأخّر».

[4] - سلسلة الینابیع الفقهیه، ج 27، ص 647.

[5] - محقق نراقى، مستند الشیعه، ج 5، ص 37.

[6] - همان، ص38.

[7] - سلسلة الینابیع الفقهیه، ج 3، ص 183

[8] - همان، ص274.

[9] - همان، ص 409.

[10] - همان، ج 30، ص 324.

[11] - همان، ج 27، ص 233.

[12] - همان، ج 4، ص 821.

[13] - همان، ج 28، ص 522.

[14] - همان، ص 567.

[15] - همان، ص 647.

[16] - مسالک الافهام، ج 1، ص 264.

[17] - مجمع الفائدة و البرهان، ج 2، ص 345.

[18] - الحدائق الناضره، ج 8، ص 141وج 11، ص 189.

[19] - جواهرالکلام، ج 13، ص 337.

[20] - عروة الوثقى، ج 1، صص 798 – 797.

[21] - مستمسک عروة الوثقى، ج 7، صص 22-321.

[22] - منهاج الصالحین، ج1، ص218.

- توضیح المسائل مراجع، ج1، ص819.[23]

[24] - ر.ک.به: توضیح المسائل مراجع، صص 818 - 817 و 839 و همچنین رساله عملیه آیت الله تبریزى.

[25] -  کنزالعمال، ج 4، ص 257، قم 536؛ مصباح الفقیه، ج 2، ص 680؛ اعلام النساء، ج 5، ص 284، درباره امّ ورقه بنت عبداللّه بن حارث انصاریه آمده است: «من فواضل نساء عصرها کان رسول الله یزورها و یسمیها الشهیدة... و کانت جمعت القرآن، فأمرها النبی (ص) أن تؤمّ أهل دارها فکانت تؤمّ أهل دارها».

[26] - وسائل‌الشیعه (20 جلدی)، ج5،  ابواب صلاة الجماعه، باب 20، ح 2.

[27] - همان، ابواب صلاة الجماعه، باب 20، ح11.

[28] - همان، ح10.

[29] - در علم رجال در مورد برخی از اصحاب ائمه (ع) بین علماء اتفاق نظر وجود دارد مبنی برا ین که هر روایتی که ازآنا به طریق صحیح نقل شده و راویان از اوّل سند تا یکی از آنان مورد اعتماد باشند آن روایت را صحیح می‌دانند و عمل به آن را لازم می‌شمرند و ملاحظه احوال آنان و یا راویان مابین آنها و معصوم (ع) را لازم نمی‌دانند. ازاین‌رو باید حدیث اصحاب اجماع را تلقّی به قبول کرد، حتی اگر از مجهول یا ضعیف باشد. به همین اعتبار مراسیل آنان به منزله مسانید معتبر است.

[30] - وسائل‌الشیعه (20 جلدی)، ج5، ابواب صلاة الجماعه، باب 20، ح7.

[31] - بحارالانوار، ج 85، ص 126.

[32] - گرچه کسانى که اعتضاد روایات به شهرت را نمى پذیرند، این وجه ترجیح را قبول ندارند؛ مانند صاحب مستندالشیعه ر.ک.به: مستند الشیعه ، ج 5، صص 39-37.

[33] - ر.ک: وسائل الشیعه، (20 جلدی)، ج 5، انتهاى باب 20، از ابواب صلاة الجماعه.

[34] - ر.ک: الحدایق الناضره، ج 11، ص 188.

[35] - همان.

[36] - همان، ص 189

[37] - مستندالشیعه، ج5، صلاة الجماعه، ص 32.

[38] - الحدائق الناضره، ج11، ص 191.

[39] - شیخ محمد حسین اصفهانى، صلاة الجماعه، ص 32.

[40] - منتهى المطلب، ج 1، ص 368؛ البته مرحوم صاحب مستند نمى پذیرند که قول منع موافق عامه است؛ زیرا از ائمه چهارگانه فقه اهلسنت، قول به جواز را نقل  می  کنند. ولی روشن است که جواز با کراهت در کلمات صاحب حدائق... آمده و ذکر شد که فقهاى اهلسنت، یا منع تحریمى دارند یا تنزیهى. بنابراین، شاید ردّ صاحب مستند به کلام محقق و علامه بحرانى وارد نباشد.

[41] - امام شافعى، الامّ، ص 164.

[42] - المغنى، ج 2، ص 36.

[43] - ر.ک.به: الحدائق الناضره، ج 11، ص 192. البته در برخى کتب از عایشه روایاتى نقل شده مبنى بر اینکه امّ سلمه امامت جماعت زنان را برعهده داشتند. ر.ک.به: الجامع فی فقه النساء از شیخ کامل، محمد محمد عریضه.

[44] - ر.ک: شرح نهج البلاغه، ج16، ص211؛ کشف الغمة، الطبعة الثانیة، ص102: «روى عن الأصبغ بن نباتة قال: سمعت أمیر المؤمنین (ع) یقول: والله لأتکلمنّ بکلام لا یتکلّم به غیرى إلاّ کذّاب. ورثت نبى الرحمة و زوجتى خیر نساء الأمة و أنا خیرالوصیین. و حیث یقتضى ذکرها (علیهم السلام) ذکر شىء من کلامها فلابدّ من ذکر فدک إذ کانت خطبتها التى تحیّر البلغاء و تعجزّ الفصحاء بسبب منعها من التصرف فیها وکف یدّها (علیهم السلام) عنها.

[45] - ریاحین الشریعه، ج1، ص319؛ صحیح مسلم، ج4، ص162.

[46] - اعیان الشیعه، ج 1، ص 317؛ ریاحین الشریعه، ج 1، ص 337؛ احتجاج طبرسى، ص 106.

[47] - من لا یحضره الفقیه، ج 3، ص 567؛ وسائل الشیعه، ج 1، ص 22؛ الاحتجاج، ج 1، ص 97؛ بلاغات النساء، ص 28؛ دلائل الامامه، ص 32؛ علل الشرائع، ج 1، ص 348؛ المناقب، ج 2، ص 377.

[48] -  منصوری لاریجانی، زینب کبرا (ع) فریادى به اعصار، ص 185.

[49] - ر.ک: أبو مخنف الازدى، مقتل الحسین(علیه السلام)، ص205 و ص226؛ شیخ طبرسى، إعلام الورى بأعلام الهدى ج1، ص471؛ سید بن طاووس حسنی، اللهوف فى قتلى الطفوف، ص86.

[50] - صحیفه نور، ج18، ص99.

[51] - توبه/70.

[52] - وسائل الشیعه، ج3، ص554؛ جامع الاحادیث، ج4، ص 452؛ سفینة البحار، ج1، ص600.

[53] - جواهرالکلام، ج14، ص87؛ روض الجنان، ص235؛ مدارک الاحکام، ج4، ص397.

[54] - وسائل الشیعه، ج5، ص239، ح6438.

[55] - همان.

[56] - صحیح بخاری، ج1، ص118، و ج2، ص92؛ عون المعبود، ج2، ص91.

[57] - اسدالغابة، ج5، ص617.

[58] - «إنّ بیوتی فی الأرض المساجد». وسائل الشیعه، ج3، ص557.

[59] - «و ان المساجد لله». جن/18.

[60] - «ال طوبی لعبد توضأ فی بیته ثم زارنی فی بیتی ». وسائل الشیعه، ج1، ص268.

[61] - «المساجد انوار الله». مستدرک الوسائل ج3، ص448.

[62] - نساء/20.

[63] - قال (ص): «مَن تزوّج احرز نصف دینه». وسائل الشیعه، ج 20، ص17، ح11.

[64] - بحارالانوار، ج 43، ص 124.

[65] - ذخایر العقبى، ص 31.

[66] - بحارالانوار، ج43، ص92.

[67] - بحارالانوار ج43 ص116.

[68] - سنن ترمذی، ج3، ص399؛ اعلام الساجد باحکام المساجد، ص360.

[69] - جواهرالکلام، ج14، ص115.

[70] - سیمای مسجد، ج1، ص336.

[71] - توضیح المسائل،مسئله914..

[72] - آل عمران/37.

[73] - بحارالانوار، ج16، ص219.

[74] - الکافی، ج2، ص122.

[75] - الکافی، ج6، ص 281.

[76] - مکارم الاخلاق، ج1، ص405- 406؛ مستدرک الوسائل، باب نکاح، فصل 31.

[77] - بحارالانوار، ج43، ص114.

[78] - امالى شیخ طوسى،ص42.

[79] - مناقب آل ابى‌طالب، ج3، ص353.

[80] - احکام مسجد، ص112، س189، به نقل از آیت ا... خامنه‌ای، «اجوبة الاستفتائات، ج1، ص120، س406: س(190): در برخى مناطق، به ویژه در روستاها، مجالس عروسى را در مساجد بر پا مى کنند، یعنى مجلس رقص و غنا را در خانه برگزار مى کنند، ولى نهار یا شام را در مسجد مى دهند،آیا این کار شرعاً جایزاست یا نه؟

جواب: غذا دادن به میهمانان، در مسجد، به خودى خود اشکال ندارد، ولى بر پا کردن  مجالس عروسى در مساجد، مخالف  جایگاه اسلامى مسجد است و جایز نمى باشد و ارتکاب محرمات شرعى ازقبیل غنا و موسیقى لهوى مطرب، حرام است مطلقاً.

[81] - سیمای مسجد، ج1، ص337، به نقل از: استفتائات منتشر نشده از امام خمینی (ره).

[82] - ر.ک: عروه الوثقی، ج1، ص315 به بعد؛ تحرالوسیله، ج1، ص44 به بعد و توضیح المسائل امام خمینی (ره)، ص56، مسئله 434 به بعد.

[83] - جواهرالکلام، ج3، ص220.

[84] - کنزالعمال، ج7، ص668.

[85] - الکافی، ج3، ص73، ح14؛ تهذیب الاحکام، ج1، ص407، ح1280.

[86] - امام خمینی (ره)، رساله توضیح المسائل، ص56، مسئله434 به بعد.

[87] - تحریرالوسیله، ج1، ص60، مسئله 8 از «فصل فی الاستحاضه».

[88] - مستندالشیعه، ج2، ص291؛ جواهرالکلام، ج3، ص49؛ تحرالوسیله، ج1، ص38.

[89] - نساء/40.

[90]- تفسیر مجمع البیان ج3، ص81.

[91] - جواهرالکلام، ج3، ص49.

[92] - الکافی، ج3، ص50، ح3و 4؛ و نیز ج3، ص73، ح14؛ التهذیب، ج1، ص371، ح25.

[93] - العروة الوثقی، ج1، ص87-88، مسئله14.

[94] - تحریرالوسیله، ج1، ص39، مسئله2.

[95] - تحریرالوسیله، ج1، ص304، خاتمة فی اعتکاف.

[96] - نهج البلاغه، خطبه192.

[97] - الکافی، ج4، ص175.

[98] - من لایحضره الفقیه، ج2، ص188، باب اعتکاف، ح2101.

[99] - ممیّز؛ کسی که قدرت تمییز پیدا نموده باشد؛ تمییز عبارت است از تشخیص خیر و شرّ، و نفع و ضرر؛ چنین کسی را در صورتی که به سن کبر (بزرگسالی) نرسیده باشد، ممیّز می‌نامند. (محمدجعفر جعفری لنگرودی، ترمینولوژی حقوق، ص688، ش5512.)

[100] - «وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ مَرْیَمَ إِذِ انتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِهَا مَکَانًا شَرْقِیًّا، فَاتَّخَذَتْ مِن دُونِهِمْ حِجَابًا فَأَرْسَلْنَا إِلَیْهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیًّا.» مریم/16و17.

[101] - المیزان فی  تفسیرالقرآن، ج14، ص34-35.

[102] -  سنن ابی داود، ج2، ص334، کتاب الصوم، باب الاعتکاف، شماره 2478.

[103] - سنن بیهقی، ج4، ص315.

[104] - الکافی، ج4، ص176، ح2 و ص177، ح1؛ وسائل الشیعه، ج7، ص408، باب 7 از  کتاب اعتکاف، ح2.

[105] -  التهذیب، ج1، ص398، ح1240؛ وسائل الشیعه، ج2، ص368، ح2388.

[106] - وسائل الشیعه، ج3، ص509.

[107] -  اعتکاف را می توان در مسجدالحرام، مسجدالنبی، مسجد کوفه و مسجد بصره انجام داد. در مسجد جامع هر شهر نیز می توان اعتکاف کرد (البته با قصد رجاء).

[108] - جواهرالکلام، ج17، ص174.

[109] - الحدائق الناظرة، ج13، ص468.

[110] - جواهرالکلام، ج17، ص174.

[111] - شرایع الاسلام، ج1، ص193.

١٠١_ وسائل الشیعه، ج١٤، باب٧٩، ص١١٣، ح٥.

١٠٢_ همان، ص٥٢٤، باب ٢٤، ح٤.

١٠٣_ وسائل الشیعه، ج١٥، ص ٢٣٠، باب٦، ح١.

١٠٤_ همان، ج١٤، باب ٧٩، ص١١٢، ح٢.

١٠٥_ همان، ج١٤، ص١١٢ـ١١١.

١٠٦_ شیخ طوسی، المبسوط، ج٤، ص٣٣١.

١٠٧_ شهید ثانی، مسالک الافهام، ج٨، ص٣٠٨.

١٠٨_ محمد باقر سبزواری، کفایة الاحکام، ص١٨٦.

١٠٩_ جواهر الکلام، ج٣١، ص٣٠٦،

١١٠_ امام خمینی (ره)، تحریر الوسیله، ج٢، ص٣٠٣.

١١١- سید ابوالقاسم موسوی خوئی، منهاج الصالحین(المعاملات)، ج٢، ص٢٨٩.

١١٢_ سید علی حائری (شاهباغ)، شرح قانون مدنی ایران، ص٩٦٤؛ سید مصطفی محقق داماد، بررسی فقهی خانواده ـ نکاح و انحلال آن، ص ٣١٦.

١١٣_ جواهر الکلام، ج٣١، ص١٤٧.

١١٤_ همان، ج١٧، ص٣٣٣.

١١٥_ علی مشکینی، الزواج فی اسلام، ص ٢٢٦.

١١٦_ شمس الدین، محمد مهدی، مسائل حرجة فی فقه المرأة ـ حقوق الزوجة، علامه سید محمد حسین فضل الله، تأملات اسلامیة حول المرأة، ص١١٢.

١١٧_ منهاج الصالحین، ص٢٨٩.

١١٨_ زبیدی، تاج العروس، ج٥، صص٤١٧ و ٤١٨.

١١٩_ شهید مطهری، مسئله حجاب، ١٣٦١ش، ص٨٨.

١٢٠_ صحیح مسلم، ج٢، ص٣٣.

[132] - عروة الوثقی، ج2، ص78.

[133] - تحریرالوسیله، ص306.

[134] - عروة الوثقی، ج2، ص78.

[135] - وسیلة النجاة، ج2، ص332.

[136] -  منهاج الصالحین، ج1، ص342.

[137] - استفتائات جدید، ج2، ص160و161، س 471.