گروه : مدیریت مسجد
شماره : 271
تاریخ : شنبه, 04 بهمن 1399
ساعت : 15:17:24
شیوه های مدیریت فرهنگی در مساجد

چکیده

مقاله ی حاضر بر اساس محور الف، موضوع ششم فراخوان مقاله ی ستاد گرامی داشت هفته جهانی مساجد را که با عنوان « شیوه های مدیریت فرهنگی در مساجد » مورد بحث قرار داده هست.

مدیریت درمسجد ابعاد مختلفی دارد که یکی از آنها، بُعد فرهنگی است. این بُعد از مدیریت زمانی به اهداف مقدس خود نائل می گردد که دارای ویژگی ها و برخوردار از شیوه های مفید و مؤثر باشد که از جمله آنها:

الف) شناخت شیوه های مؤثر و بی عیب و نقص پیامبر بزرگوار اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم)، امام علی علیه السلام و آموزه های وحی در ارتباط با هدایت و تربیت انسان ها.

ب) بکارگیری اصول مدیریت فرهنگی:

  1. زمان شناسی و بهره گیری از زمان در ابعاد سه گانه.
  2. دین محوری و اینکه دین رکن اساسی در مدیریت فرهنگی است.
  3. انسان مداری.

ج) شناخت موانع و آفات که به طریق گوناگون اثرات مطلوب کارهای فرهنگی و تربیت دینی را از بین می برد.

کلید واژه: مسجد، شیوه ها، مدیریت، فرهنگی

 

مقدمه

وقتی سخن از مدیریت فرهنگی در مساجد به می ان می آید، مسؤول ترین فرد در این فرایند، شخص امام جماعت است، که به دلیل برخورداری از مبانی دینی و معرفت و دانش پیرامون احکام و معارف الهی، مسؤولیت تربیتی و تبلیغ دینی افرادی را که در محدوده و قلمرو مسجد زندگی می کنند، عموماً و نماز گزاران آن مسجد، خصوصاً به عهده دارد.

من در این مقاله قصد پرداختن به تمام ویژگی های مدیریت فرهنگی مساجد را ندارم، اما با توجه به تجربه طولانی که در امور دینی و فرهنگی مسجد دارم و به عنوان امام جماعت مسجد محله و دانشگاه ایفای نقش می کنم، می خواهم به دو ویژگی مهم یک مدیر فرهنگی که همان امام جماعت مسجد می باشد، اشاره نموده و نتیجه گیری نمایم. آن دو ویژگی عبارت است از:

1. شناختن و به کار گیری شیوه های ماندگار و همیشه جاوید قرآن، پیامبراعظم(صلی الله علیه و آله وسلم) و امام علی علیه السلام در مدیریت فرهنگی و تبلیغی جامعه.

2. به کار بستن اصول مدیریت فرهنگی به عنوان محور اثباتی و شناخت نسبت به آسیب ها و آفت ها به عنوان محور سلبی که آثار مثبت برنامه های فرهنگی و تربیتی مسجد را خنثی و از بین می برد.

شیوه های فرهنگی و تربیتی قرآن

1. یادآوری نعمت ها و رحمت های الهی

قرآن کریم می فرماید:

«یا اَیُها النّاس اعبُدوا رَبّکُم الذّی خَلَقکُم وَ الّذین مِن قَبلِکم لَعَلَکُم تَتَقون الّذی جَعَل لَکُم الارضَ فِراشا وَ السَّماءَ بِناء وَ اَنزلَ مِن السَّماءَ ماء فَاخرجَ بِه مِن الثَمرات رِزقا لَکُم فَلا تَجعلوا الله اَندادا وَ اَنتم تَعلمون »[1]

نعمت استقلال و آزادی

« و اذکروا اذ انتم قلیل مستضعفون فی الارض تخافون ان یتخطّفکم النّاس فاواکم و ایّدکم بنصره و رزقکم من الطّیّبات لعلّکم تشکرون »[2]

 ای مؤمنان به یاد آرید زمانی را که در بین دشمنان بسیار، عده کمی بودید، شما را در سرزمین مکه خوار و ذلیل می شمردند و از هجوم مشرکان بر خود ترسان بودید. پس خداوند شما را در پناه خود آورد و به یاری خود، نیرومندی و نصرت به شما عطا فرمود و از بهترین طعام ها روزی کرد، باشد که شکر نعمتش به جای آرید.

نعمت پیروزی بر دشمن  

«یا ایها الذّین امنوا اذکروا نعمةالله علیکم اذ جائتکم جنود فارسلنا علیهم ریحا و جنودا لم تروها »[3]

ای مؤمنان، نعمت خدا را به یاد آرید آنگاه که لشکری بر ضد شما جمع شدند، پس ما بادی تند و سپاهی که با چشم نمی دیدید بر آنها فرستادیم .

نعمت رزق و روزی 

« یا ایّها النّاس اذکروا نعمةالله علیکم هل من خالق غیرالله یرزقکم من السّماء و الارض »[4]

ای مردم، نعمت خدا را به یادآرید. آیا جز خداوند، آفریننده ای هست که از آسمان و زمین به شما روزی دهد؟

نعمت وحدت

« و اذکروا نعمة الله علیکم اذ کنتم اعداء فالّف بین قلوبکم»[5]

نعمت خدا را به یاد آرید که بین قلب های شما الفت و دوستی بر قرار کرد هنگامی که با یکدیگر دشمن بودید.

نعمت رهبری و هدایت

« یا قوم اذکروا نعمة الله علیکم اذ جعل فیکم انبیاء »[6]

ای قوم، نعمت خدا را بر خودتان به یاد آرید هنگامی که بین شما رسولانی را قرار داد.

نعمت عفو و بخشش

 مبلغ باید بر این نکته تأکید کند که دین اسلام، دین رحمت است و هیچگاه در رحمت بر روی بندگان بسته نیست؛ «الم یعلموا انّ الله هو یقبل التّوبه عن عباده»(توبه/104)، «غافر الذّنب و قابل التّوب»(مؤمن/3) و اوصاف دیگر خداوند متعال همچون «غفور»، «غفّار»، «رئوف»، «ودود»، نیز حاکی از باز بودن در رحمت است .

2. تحریک عواطف

خداوند متعال از این شیوه برای تربیت انسان ها استفاده می کند. به طور مثال؛ برای دور نمودن مردم از غیبت کردن، آن را به خوردن گوشت برادر مرده تشبیه می کند که با توجه به نفرت انسان از مرده خواری، عواطف و احساسات را بر می انگیزد:

«ایحب ّ احدکم ان یأکل لحم اخیه میتا»[7] و حضرت  ابراهیم علیه السلام، عموی خود، آزر را با لفظ «یا ابت»؛ ای پدرم، خطاب می‌فرمود، تا شاید از این راه دلش نرم شده، عاطفه اش برانگیخته شده و به راه راست هدایت شود.[8]

قرآن برای ترساندن مردم از تقسیم ناعادلانه ارث، عواطف پدری را تحریک کرده و فرزندان یتیمش را در مقابل چشمان او مجسم می سازد:

«ولیخش الذین لو ترکوا من خلفهم ذریه ضعافا خافوا علیهم»[9]

و برای ترغیب فرزندان به احترام والدین و توهین نکردن به آنها، پیری و ناتوانی آنها را مطرح کرده و می فرماید:

« و بالوالدین احسانا امّا یبلغن ّ عندک الکبر احدهما او کلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهر هما و قل لهما قولا کریما »[10]و برای ترغیب مردم به یاری یتیمان، روحیه برادری را زنده می کند؛ « و یسئلونک عن الیتامی قل اصلاح لهم خیر و ان تخالطوهم فاخوانکم »[11] و حضرت عیسی7، برای برداشتن عذاب از مردم، در هنگام دعا با جمله ای عاطفی از خداوند می خواهد: « ان تعذّبهم فانّهم عبادک »؛[12] خدایا، اگر بنی اسرائیل را عذاب کنی همه بندگان تو هستند.

3. سؤال کردن از مخاطب

 مبلغ باید از وجدان و یافته های مردم و باورهای طبیعی آنان استفاده کند. همانگونه که قرآن استفاده کرده است؛ خداوند می فرماید: «اگر از کافران و مشرکان سؤال کنی که چه کسی آسمان ها و زمین را آفریده است و خورشید و ماه فرمانبردار چه کسی هستند؟ به طور یقین جواب می دهند خدا آفریده است. زیرا وجدان آنها اجازه نمی دهد که غیر از این جواب دهند:»  

« ولئن سائلتهم من خلق السّموات و الارض و سخّر الّشمس و القمر لیقولن الله»[13]و « و لئن سائلتهم من نزّل من السّماء ماء فاحیا به الارض بعد موتها لیقولن ّالله »[14]

و نیز با یادآوری پدیده های طبیعی، مردم را به تفکر وا می دارد:

 « افرایتم ما تحرثون. اأنتم تزرعونه ام نحن الزارعون ... افرأیتم الماء الّذی تشربون اأنتم انزلتموه من المزن ام نحن المنزلون ... افرأیتم النّار الّتی تورون اأنتم انشأتم شجرتها ام نحن المنشئون »[15]

آیا نمی اندیشید دانه ای را که در زمین کشت کردید، شما آن را از خاک می رویانید یا ما می رویانیم؟ آیا آبی را که (هر روز) می نوشید توجه دارید که شما آن را از ابر فرو ریختید یا ما نازل ساختیم؟ آیا در آتشی که روشن می کنید می نگرید؟ آیا شما درخت آن را آفریدید یا ما آفریدیم؟

«امّن خلق السّموات والارض»[16]، «هل من شرکائکم من یهدی الی الحقّ»[17] و درباره معاد می پرسد: «افحسبتم انّما خلقناکم عبثا و انّکم الینا لا ترجعون.»[18]

« افعیینا بالخلق الاوّل »[19]

آیا در آفرینش اول عاجز بودیم (که در برگرداندن دوباره شما عاجز باشیم ؟) و ده ها سؤال دیگر...

4.  بیان تاریخ و سرنوشت پیشینیان

 قرآن مجید در آیات زیادی، حالات افراد و اقوام گذشته را متذکر می شود: «و اذکر فی الکتاب مریم»[20]

« واذکر فی الکتاب ابراهیم »، « و اذکر فی الکتاب موسی »، « قد خلت من قبلکم سنن فسیروا فی الارض فانظروا کیف کان عاقبه المکذبین »[21]

5. انگیزه تربیتی

یکی از مهمترین وظایف مبلغ، تعلیم مردم است. همان چیزی که از اولین و مهمترین وظایف رسولان الهی بوده است:

« لقد من ّ الله علی المومنین اذ بعث فیهم رسولا من انفسهم ... یعلّمهم الکتاب و الحکمة »[22]

مبلغ باید حقایق دینی را که دشمنان خدا، سعی در پوشاندن آنها دارند، به مردم بیاموزد زیرا مردم، با علم و آگاهی نسبت به دستورات الهی دچار انحراف نمی شوند. در دعای کمیل می خوانیم: «  ... تجرّات بجهلی...  »[23]و انبیاء به مجرمین می گفتند: « بل انتم قوم تجهلون »[24]

البته باید توجه داشت که تعلیم با تربیت سودمند است و از این رو قرآن به این حقیقت تأکید می کند:

« هو الّذی بعث فی الامیّیّن رسولا منهم یتلوا علیهم ایاته و یزکّیهم و یعلمهم الکتاب و الحکمة »[25]

6.  احترام به دیگران

احترام و شخصیت دادن به مبلغان پیشین لازم است زیرا ایشان نیز همان رسالتی را به دوش کشیده اند که او ادامه دهنده آن است؛

« شرع لکم من الدّین ما وصّی به نوحا والّذی اوحینا الیک و ما وصّینا به ابراهیم و موسی و عیسی ان اقیموا الدّین و... »[26]

حضرت علی علیه السلا می فرماید:

«ارحم من اهلک الصّغیر و وقرّ الکبیر»

و رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم فرمودند:

«اذل ّ الّناس من اهان النّاس»[27]

7.  عالمانه و پاسخ گویانه

مبلّغی که پاسخ صحیح یک مسئله شرعی را نمی داند، باید از پاسخ غیر یقینی خودداری کند که خداوند بزرگ از این عمل نهی فرموده است:

« و لا تقولوا لما تصف السنتکم الکذب هذا حلال و هذا حرام لتفتروا علی الله الکذب ان ّ الّذین یفترون علی الله الکذب لا یفلحون »[28]

به خاطر دروغی که زبان های شما توصیف می کند، نگویید این حلال است و آن حرام ، تا بر خدا افترا ببندید، کسانی که به خدا دروغ می بندند، رستگار نخواهند شد.

روحیه کودک با (لهو)، نوجوان با (لعب)، جوان با (زینت)، میانسال با (تفاخر)، و پیر با (تکاثر) سازگار است، بنابراین جوان به طور فطری شیک پوشی را دوست دارد و مبلغ باید با توجه به این روحیه با او گفت و گو کند. این حالت ها از آیه قرآن استفاده می شود:

« انما الحیوه الدنیا لعب و لهو و زینه و تفاخر بینکم و تکاثر فی الاموال و الاولاد. »[29]

شیوه های فرهنگی و تبلیغی پیامبر اعظم صلی اله علیه و آله وسلم

امیرالمؤمنین علیه السلا در باره روحیات جامعه عرب پیش از اسلام می ‏فرماید:

«خداوند، محمد صلی الله علیه و اله وسلم را بیم دهنده جهانیان و امین وحی و کتاب خود مبعوث کرد و شما گروه عرب در بدترین آیین و پست‏ترین جاها به‏سر می ‏بردید. در می ان سنگلاخ‏ها و مارها اقامت داشتید، آب‏های ‏لجن‏ آلود می ‏ آشامیدید و غذاهای خشن (آرد هسته خرما و سوسمار) می ‏خوردید، خون یکدیگر را می ‏ریختید و از خویشاوندان ‏دوری می ‏کردید. بت‏ها در می ان شما برپا بود و از گناهان اجتناب نمی‏کردید.»[30]

با این حال آن حضرت، به دلیل ویژگی های برتر و منحصر به فرد؛ یعنی معارف برتر و شناخت دقیق و همه جانبه مخاطبین، روش ها و شیوه های بی نظیری را در امر تبلیغ وحی و معارف الهی به کار گرفته است که به مهمترین آنها اشاره می شود:

1.  شناخت ظرفیت و قابلیّت مخاطبین

پیامبرگرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم با عنایت کامل به می زان پذیرش و استعداد هر فرد، دعوت خود را ابلاغ می ‏فرمودند. تبلیغی که از انعطاف برخوردار نباشد، ناکارآمد و خستگی آور است. پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم در این باره ‏می‏فرماید:

« امرنا معاشر الانبیاء ان نکلم الناس بقدر عقولهم‏»[31]

2.  ارتباط صمیمی و دلسوزانه با همه اقشار

 دعوت پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم، پیر و جوان، زن و مرد، فقیر و غنی، باسواد و بی‏سواد، را فرا می گیرد؛ چرا که قرآن ایشان را: «رحمة للعالمین»[32]، «هدی للناس»[33]، «کافة للناس»[34] و «للعالمین نذیرا»[35] توصیف نموده است.

3.  استفاده از روش‏های مناسب

روش هدایت پیامبر6برای همه گروه‏ها و طبقات یکسان نبوده و هر گروه یا فردی را به شیوه‏ای خاص دعوت می ‏فرمود. برای دعوت اهل کتاب، بر مشترکات تأکید و کافران را به‏ تفکر و تامل و خردورزی دعوت می ‏فرمود.

 4. توجه به نیازهای بشری

هر فرد آن هنگام تعادل و توازن خویش را باز می ‏یابد که نیازهای‏ جسمی و روحی او تأمین شده باشد. قرآن می ‏فرماید:

« فلیعبدوا رب هذا البیت الذی اطعمهم من جوع و امنهم من‏ خوف »[36]

5. آگاهی و تبلیغ عالمانه

پیامبراکرم صلی الله علیه و آله وسلم برای تبلیغ اسلام، وحی الهی را می ‏شناخت و به تمام ‏زوایای آن آگاهی داشت. بدون تکیه بر این و آن، سخنانش را می ‏گفت و هیچ‏گاه از ظن و گمان‏های پوچ پیروی نمی‏کرد. قرآن نیزمی‏فرماید:

«و لا تقف ما لیس لک به علم...»[37] و قرآن گواه صدق و درستی گفتار را برهان و دلیل می ‏داند و می ‏فرماید:

« قل هاتوا برهانکم ان کنتم صادقین»[38]

6. عمل به گفتار قبل از ابلاغ

پیامبرصلی الله علیه و اله وسلم همواره، بیش از همه به دستورات دینی که آن را ابلاغ ‏می‏فرمود، عمل می ‏کرد. با این روش هم اطمینان و اعتماد مخاطب را جلب می ‏کرد و هم ثابت می ‏نمود که عمل به دستورات دینی کار مشکلی‏نیست. چنانکه فرموده‏اند:

« ان الکلام اذا خرج من القلب دخل فی القلب و اذا خرج من‏اللسان لم یتجاوز الآذان‏ »

7. مدارا و ملایمت در ابلاغ

یکی از عواملی که پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم  را موفق کرد، خلق نیکو و رفتار پر از عطوفت آن حضرت بود. قرآن در این باره می ‏فرماید:

« فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من حولک ... »[39]

به همین جهت وقتی ‏پیامبر6، امیرمؤمنان علیه السلام و معاذ را برای تبلیغ به یمن ‏روانه می ‏سازد، می ‏فرماید:

« انطلقا فبشرا و لا تنفرا و یسرا و لا تعسرا » ؛[40]

مردم را مژده و بشارت دهید و آ‏نها را از خود مرانید ، بر آنها سهل و آسان بگیرید نه سخت و دشوار

8. روش خیرخواهانه

قرآن شریف در وصف پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم می ‏فرماید:

« لقد جائکم رسول من انفسکم عزیز علیه ما عنتم حریص علیکم ‏بالمؤمنین روف رحیم »[41]

9. ابلاغ مرحله‏ای و گام به گام

پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم  به امام علی علیه السلام فرمود:

ای علی، این دین، دین متینی است پس در آن به آرامی وارد شو، و بدان، کسی که افراط و زیاده‏روی کند نه راهی را می ‏پیماید نه ‏پشتی برای خود باقی می ‏گذارد.

10. پشتکار و اراده

آنچه باعث ‏شد تا پیام نبی اکرم صلی الله علیه و اله وسلم  نفوذ بیشتری داشته باشد، سعه صدر ایشان بود.

خدای متعال در قرآن می ‏فرماید:

« لتبلون فی اموالکم و انفسکم و لتسمعن من الذین اوتواالکتاب ‏من قبلکم و من الذین اشرکوا اذی کثیرا و ان تصبروا و تتقوا فان ذلک من عزم الا مور »[42]

یقیناً شما با مال و جان آزمایش خواهید شد. و از کسانی که پیش‏ از شما کتاب آسمانی بر آنها نازل شد و از مشرکان زخم زبان ‏خواهید شنید، و اگر صبر و تقوا پیشه کنید، یقیناً چنین چیزی ‏سبب قوت اراده در کارها  است.

11. روش استدلال

قرآن شیوه دعوت پیامبرصلی الله علیه و اله وسلم  را در مورد افرادی که دارای روحیه ای منطقی و استدلالی هستند، این چنین معرفی می ‏فرماید:

« هو الذی بعث فی الا می ین رسولاً منهم یتلوا علیهم ایاته و یزکیهم ‏و یعلمهم الکتاب و الحکمه و ان کانوا من قبل لفی ضلال مبین »[43]

12. روش موعظه

پیامبر6برای جذب افرادی که دارای احساسات و عواطفی جوشان ‏بودند و همچنین بیداری عمومی، از موعظه بهره می ‏بردند. مواعظ پیامبر صلی الله علیه و اله وسلم  عمدتاً در باره تقوا، زهد، دنیا، طول امل، هوای نفس، عبرت از گذشته، اهوال مرگ، قیامت و... بوده است.

13. استفاده از ابزار اقناعی در تبلیغ

سخت‏ترین مرحله در دوران تبلیغ پیامبرصلی الله علیه و اله وسلم ، تغییر و تصرف در عقیده عرب‏ها و مشرکان بود. زیرا آنان غالباً افرادی متعصب و بعضاً عنود بودند. امام صادق علیه السلام نیز با توجه به همین نکته‏ می ‏فرماید:

« ازالة الجبال اهون من ازالة القلب عن موضعه »[44]

حرکت دادن کوه‏ها از برطرف کردن باورهای قلبی افراد آسان‏تراست.

14. احترام به آزادی

عقیده را نمی توان با زور منتقل ‏کرد، باید مخالف، فرصت اظهار عقیده را داشته باشد. پیامبر6 نیز این نکته را رعایت ‏می‏فرمود. قرآن هم در این باره می ‏فرماید:

 « لست علیهم بمصیطر »[45]

« لا اکراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی »[46]

15. احترام به شخصیت

پیامبرصلی الله علیه و اله وسلم  در هر صورت از مشاجره و کوچک شمردن مخاطب احتراز می ‏فرمود. هرگز در اولین برخورد باور افراد را تمسخر نمی‏کرد. قرآن کریم نیز درباره این نکته روانی و اخلاقی می ‏فرماید:

« و قل لهم فی انفسهم قولاً بلیغاً »[47]

بعضی از تفاسیر آیه را این‏گونه معنا می ‏کنند:[48]«در خلوت و تنهایی با آنان گفتاری رسا و مؤثر بگو.»

 

16. تفاهم و تکیه بر مشترکات

پیامبرصلی الله علیه و اله وسلم  در سراسر دوران تبلیغ خویش بحث را از جایی که مورد پذیرش طرف مقابل بود، آغاز می ‏کرد. این شیوه سازنده به ویژه در مواجه با اهل کتاب به کار گرفته می ‏شد.[49]

شیوه‏های فرهنگی و تبلیغی امام علی علیه السلام

1. حکمت

 به کارگیری حکمت در امر هدایت و تبلیغ، یکی از شیوه‏های ارزشمندی است که امام علی علیه السلام در کنار موعظه‏ و مجادله،‏ بر اساس فرموده قرآن کریم: « ادع الی سبیل ربک بالحکمة و الموعظة الحسنة و جادلهم بالتی هی احسن‏ »، مورد توجه قرار داده است.[50]

2. موعظه

شیوه موعظه‏ای امام علی علیه السلام که عمده‏ترین شیوه تبلیغی آن حضرت است و از مجموع خطبه‏ها و نامه‏های جمع‏آوری شده در نهج‏البلاغه، 86 خطبه از 239 خطبه و 31 نامه از 79 نامه، یا تماماً موعظه است و یا لااقل مشتمل بر یک سلسله موعظه است.[51]

3. مجادله

از آنجا که شیوه تبلیغی امام علی علیه السلام، واقع نگری و حقیقت‏گرایی است، از مجادله به غیر حسن (بد) پرهیز نموده و در موارد فراوانی روش مجادله به احسن و یا مجادله حسن را به کار برده است. طبرسی در کتاب « الاحتجاج » خویش نمونه‏های زیادی از این گونه موارد را بیان کرده است که از مجادلات مهم آن حضرت در شورای تعیین خلیفه پس از درگذشت عمربن خطاب است.

4. حقیقت گرایی و واقع نگری

سیاست اسلام و قرآن در تبلیغ، براساس حقیقت گرایی و واقع نگری استوار است نه براساس دروغ، ریا، سازش‏کاری، نیرنگ و به کارگیری ترفندها، امیرالمؤمنین علیه اللام می ‏ فرماید:

« والله ما معاویة بادهی منی ولکنه یغدر و یفجر و لولا کراهیة الغدر لکنت من ادهی الناس ولکن کل غدرة فجرة و کل فجر کفرة و لکل غادر لواء یعرف به یوم القیامة... »[52]

به خدا قسم، معاویه از من زیرک‏تر نیست، لکن او با نیرنگ و گناه و بی‏پروایی عمل می ‏ کند و اگر نبود نفرت از حیله و نیرنگ، من زیرک‏ترین مردم بودم ولی هر مکر و نیرنگی گناه است و هر گناه کفر است و برای هر نیرنگ باز، پرچمی است که در روز قیامت ‏بدان معرفی می ‏گردد.

5. مخاطب شناسی

بهترین نمونه آن، برخوردهای گوناگونی است که امام علی علیه السلام با مردم داشت . در بسیاری از موارد می ‏بینیم که با مردم برخورد پرمحبت و صمیمی داشت و مؤمنان را از تندخویی برحذر می ‏داشت و گاهی هم با دوستان گنهکار از هرگونه ترحم و احساسات عاطفی خودداری کرده و با آنان برخورد بسیار شدید داشته است. همانند اینکه امام صادق علیه السلام می ‏فرماید: «گروهی نزد امیرالمؤمنین علیه السلام رسیدند و گفتند:

« السلام علیک یا ربنا»

سلام بر تو ای پروردگار ما

 آن حضرت از آنان خواست که از این عقیده و گفتار خود توبه کنند ولی نصیحت امام علیه السلام در آنان اثر نکرد و آنان توبه نکردند؛ سپس فرمان داد دو گودال در کنار هم حفر کردند و آنها را به وسیله گودالی به هم وصل کردند. آن گاه این گروه را در یکی از گودال‏ها قرار داد و در دیگری آتشی برافروخت تا بر اثر دود ناشی از آتش مردند.»[53]

6. کاربرد اصول روانشناسی

بهترین نمونه آن، زمانی است که لشکر امام علی علیه اسلام با لشکر معاویه در صفین به یکدیگر می ‏رسند و لشکر معاویه پیشدستی می ‏کنند و شریعه (محل ورود آب) را گرفته و آنان را از برداشتن آب مانع گشتند. در اینجا بود که در برابر لشکرش قرار گرفته و چنین خطابه‏ای ایراد کرد:

« قد استطعموکم القتال فاقروا علی مذلة و تاخیر محلة، اورووا السیوف من الدماء ترووا من الماء فالموت فی حیاتکم مقهورین، والحیاة فی موتکم قاهرین، الا و ان معاویة قادلمة من الغواة و عمس علیهم الخبر حتی جعلوا نحورهم اغراض المنیة »[54]

همانا دشمن گرسنه جنگ است و از شما نبرد می ‏طلبد، اکنون دو راه در پیش دارید؛ یا تن به ذلت و پستی و عقب ماندگی دادن یا تیغ‏ها را با خون خود سیراب کردن و سپس سیراب شدن. مرگ این است که زنده باشید اما مقهور و مغلوب، زندگی آن است که بمیرید، اما غالب و پیروز. همانا معاویه گروهی ناچیز از گمراهان را به دنبال خود کشانده و حقیقت را بر آنها پنهان داشته است تا آنجا که گلوی خویش را هدف تیرهای شما که مرگ را همراه دارد، قرار داده‏اند.

7. تبلیغ عملی

تبلیغ با عمل یکی از زیباترین شیوه های امام علی علیه السلام می ‏باشد و آثار جاودانه و ماندگاری به وجود آورده است. امام صادق علیه السلام از پدرانشان نقل می ‏کند: «مردی ذمّی (اهل کتاب) با امیرالمؤمنین علیه السلام همسفر شد. ذمی گفت: قصد کجا دارید؟ حضرت فرمود: قصد کوفه دارم. همین که به دو راهی رسیدند و مرد ذمی از علی علیه السلام جدا شد، امیرالمؤمنین علیه السلام او را همراهی نمود . ذمی گفت: مگر شما عازم کوفه نبودید؟ فرمود: چرا. ذمی گفت: پس چرا راه خود را ترک کردید؟ فرمود: توجه دارم. ذمی گفت: پس چرا به راه خود نرفتید و مرا همراهی کردید؟ فرمود: اتمام حق مصاحبت این است که انسان رفیق خود را هنگامی که از او جدا می ‏شود همراهی کند و پیامبر ما چنین توصیه فرمود. ذمی گفت: چنین دستور داده؟ فرمود: آری. ذمی گفت: معلوم می ‏شود کسانی که او را پیروی کرده‏اند به دلیل رفتار خجسته او بوده است. از این رو من به حقانیت دین تو شهادت می ‏دهم. ذمی، علی علیه السلام را همراهی کرد و چون وی را شناخت اسلام اختیار نمود.[55]

8. معرفی الگوها

یکی از شیوه‏های مهم تبلیغ، معرفی الگوهاست که در این شیوه مبلغ می ‏تواند واقعیت را عینیت‏ بخشد . خطبه 159 از خطب آن حضرت در نهج البلاغه، شاهد بر این مدعا است .

9. روش بی‏اعتنایی

در شیوه تبلیغی امیرالمؤمنین علیه السلام در موارد بسیاری دیده می ‏شود که چنین برخوردی با افراد جاهل و لجوج داشته است، از جمله مردی به نام «زرین‏» می ‏گوید:

«در شهر کوفه در محل وضو گرفتن مشغول وضو بودم، مردی را مشاهده کردم که کفش‏های خود را درآورد و شلاق خویش را بالای کفش‏هایش گذاشت، سپس نزدیک تر آمد و شروع به وضو گرفتن کرد. من به او فشار آوردم تا اینکه بر اثر فشار من روی دست‏هایش افتاد . پس برخاست و وضویش را کامل کرد. آن گاه سه بار با شلاق به سر من کوبید و فرمود: بپرهیز از اینکه دیگران را با فشار دادن کنار بزنی، عضوی از آنان را بشکنی و مجبور شوی غرامت آن را بپردازی. از مردم سؤال کردم این مرد کیست؟ گفتند: امیرالمؤمنین علیه السلام بود. من به سوی حضرت رفتم تا عذرخواهی کنم ولی آن حضرت توجهی نکرد.[56]

10. روش دفع بدی‏ها به خوبی‏ها

در روایتی آمده است که امام علیه السلام با گروهی نشسته بود. زن زیبایی از کنار آنان گذشت. چشم‏ های مردان لحظاتی زن را دنبال کرد، امیرالمؤمنین علیه السلام با توجه به آمادگی زمینه گناه و تحریک شهوت، شیوه خودنگهداری در برابر این غریزه قدرتمند را به آنان آموخت و آنان را به راه صحیح و معقول اطفای شهوت امر کرد. مردی از خوارج که این روش بسیار ظریف و عمیق آن حضرت را مشاهده کرد، شگفت زده گفت: خدای بکشدش چه دانش عمیقی!! همراهان امام علیه اسلام از بی‏ادبی این مرد به خشم و خروش آمده، قصد کشتن مرد را کردند. امیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند: آرام، بدگویی در مقابل بدگویی یا عفو ازگناه.[57]

ارکان مدیریت فرهنگی

مدیریت فرهنگی باید دو محور را مورد توجه خاص قرار دهد:

1. محور اثباتی: یعنی اصولی را باید در مدیریت خود به کار برده و به عنوان مبنای کار فرهنگی قرار دهد.

2. محور سلبی: یعنی باید عوامل و عناصری که به مانند ویروس و می کروب خطرناک، جسم و جان فعالیت های فرهنگی را از بین می برد، شناخته و آنها را از می دان فعالیت های فرهنگی خارج و یا همواره آماده مبارزه با این آفت ها و آسیب ها باشد.

محور اثباتی

سه اصل اساسی است که مدیریت فرهنگی باید به آن توجه ویژه داشته باشد:

1.  زمان شناسی و بهره گیری از زمان

در مدیریت فرهنگی، زمان از جهات گوناگونی حایز اهمیت است؛ یک جهت که جهت عام در هر نوع فعالیت و مدیریتی است، ارزش زمان است که در غالب فعالیت های مدیریتی ما، توجه چندانی به آن نمی شود؛ بلکه اساساً ارزش فرصت و زمان را هنگامی درک می کنیم که بدانیم در آن مقطع زمانی چه کارهایی را می توانستیم انجام دهیم و انجام ندادیم و به اصطلاح وقت کشی کرده ایم. از آن جا که ما برای زمان هزینه ای نمی پردازیم، از ارزش آن هم غافلیم. امروزه در دنیای مدرن، زمان یکی از مهم ترین سرمایه ها برای دولت ها، مدیریت ها و سازمان ها به حساب می آید و بهره گیری صحیح از زمان است که موفقیت یا شکست را رقم می زند. سازمان دهی صحیح زمان، بی تردید یکی از نخستین بندهای هر دستورالعمل برای موفقیت است. دشوارترین وظیفه در میان گروه ها، همیشه سازماندهی و مدیریت زمان و تنظیم وقت توسط افراد گروه بوده است.[58]

جهت دیگر اهتمام به مسئله زمان که خاص مدیریت فرنگی و تربیتی است، آن است که از یک منظر، همواره سه زمان ما را احاطه کرده است: گذشته، حال و آینده. مواجهه با هر یک از سه مقطع یاد شده، با دیگری متفاوت است. از آن جا که زمان، ظرفی برای فعالیت های آدمی است، مدیر فرهنگی باید نسبت به هر یک از سه زمان حال، گذشته و آینده، برنامه و ایده مشخصی داشته باشد. نظر به نوع آنچه آدمیان در این فرصت ها انجام می دهند، رویکرد ما به هر یک از زمان های یاد شده نیز متفاوت است.

گذشته هر جامعه ای سرشار از وقایع و حوادث شیرین یا تلخ است. چشم فرو بستن نسبت به این وقایع، در واقع، نادیده انگاشتن برخی مواریث فرهنگی است.

یک مدیر فرهنگی باید همواره فهرستی از وقایع تلخ و شیرین گذشته را پیش روی خود داشته باشد؛ وقایعی که تأثیرات شگرفی بر حیات گذشته جامعه و فرهنگ آن داشته است.

بعد دیگر زمان، حال است. منظور از زمان حال، وضعیت و فرصتی است که هم اکنون در اختیار ما است و البته همراه با تحولات و اوضاع و احوال ویژه ای است. شناخت این وضعیت، وظایفی را برای مدیر فرهنگی رقم می زند که متفاوت از اقتضائات زمان گذشته است. مهم ترین مسئله از این حیث، بهره گیری از لحظه های زمان موجود و استفاده از آن در مسیر اهداف فرهنگی و تربیتی است. همچنان که برای فرد، عمل شایسته یک وظیفه است، برای مدیر فرهنگی نیز تدارک فعالیت ها و برنامه های مفید یک اصل اساسی به شمار می آید.

بعد سوم زمان، آینده است. از این حیث، دوراندیشی و آینده نگری برای مدیر فرهنگی ضروری است. یک مدیر فرهنگی باید تحولات و اوضاع پیش روی را به خوبی پیش بینی نماید و آمادگی مواجهه و رویارویی منطقی و صحیح با آنها را داشته باشد. افزون بر این، زمان، ظرف تحقق اهداف مدیریت فرهنگی است که البته باید با تنظیم زمان بندی اهداف در انتظار آن است.

شناخت زمان حال و آینده از این حیث مهم است که استعداد و آمادگی را برای مدیریت فرهنگی به ارمغان می آورد. امام علی علیه السلام می فرماید:

« من عرف الایام لم یغفل عن الاستعداد »[59]

آن کسی که زمان را می شناسد، از آمادگی و استعداد لازم برای بهره گیری و مواجهه با آن غافل نمی ماند.

امام صادق علیه السلام نیز از جمله فواید زمان شناسی را این می داند که اشتباهات و شبهه ها، فرد را فرا نمی گیرد و راه خروج از آنها را تدارک می بیند:

« العالم بزمانه لا تهجم علیه اللوابس »[60]

 آن کس که زمان خویش را می شناسد و به مقتضیات آن وقوف دارد، هدف هجوم اشتباهات وقایع نمی شود.

در حقیقت ثمره مهم زمان شناسی، بصیرت است که تأیید خود را بر رفتارهای دیگر مدیر می گذارد. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم از جمله ویژگی های انسان عاقل را بصیرت به زمان و احوال آن می دانند:

« علی العاقل أن یکون بصیراً بزمانه مقبلاً علی شأنه حافظاً للسانه »[61]

در این جا مناسب است یک نمونه از بهره برداری از زمان و تنظیم رفتارهای فرهنگی با آن را از سیره معصومین علیهم السلام بیان نماییم. فردی از اصحاب امام صادق علیه السلام که نوع لباس و پوشش آن حضرت را متفاوت با لباس پیامبر گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم و دیگر ائمه قبل از آن حضرت می دید، زبان به اعتراض گشود:

« والله ما لبس رسول الله مثل هذا اللباس و لا علیّ و لا احد من آبائک »[62]

به خدا قسم نه پیامبرگرامی اسلام و نه حضرت علی علیه السلام و نه هیچ یک از پدران تو، چنین لباسی نمی پوشیدند. حضرت در پاسخ می فرماید:

« کان رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم فی زمان قتر مقتر و کان یأخذ لقتره و اقتداره و ان الدنیا بعد ذلک ارخت عزالیها فاحق اهلها بها ابرارها ثم تلا: ( قل من حرم زینه الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق)[63] و نحن احقُّ من اخذ منها ما اعطاه الله »

پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در زمان تنگدستی و فقر مسلمانان زندگی می کردند و مراعات آن تنگدستی ها را می نمودند؛ در حالی که دنیا بعد از آن درهای نعمت را گشود و شایسته ترین افراد برای استفاده از نعمات دنیا، نیکوکاران هستند.

سپس این آیه را تلاوت نمود: « بگو چه کسی زینت های الهی را که خداوند برای بندگان خود آفریده و روزی های پاکیزه را حرام کرده است.» سپس فرمود:

« ما شایسته ترین افرادی هستیم که از نعمت های الهی استفاده می کنیم.»

از جمله موارد استفاده از زمان، بحث نامگذاری روزها با فعالیت های ویژه و مهم است تا از این رهگذر، ارزش های ویژه، بیشتر پاس داشته شوند و توجه به نوعی از فعالیت ها و امور در اذهان عمومی و اجتماع، بیشتر جلوه گر شود.

2. دین محوری

می دانیم که در مراکز و اماکن مقدس مانند مسجد، تار و پود فرهنگ را باید با معیارها و ارزش های دینی همسان و هماهنگ کرد که الحمد لله این عنصر در مدیریت فرهنگی مسجد نقش اول را دارد. معنای این سخن نقش محوری دین در فرهنگ است و مدیریت فرهنگی باید با این ضابط، فعالیت ها و برنامه های خود را تنظیم نماید. درست است که فرهنگ موجود در یک جامعه ممکن است با معیارها و ضوابط اسلامی همخوانی نداشته باشد، اما مدیریت فرهنگی هیچ گاه نباید به فرهنگ موجود در یک جامعه به عنوان مبدأ و مقصد نگاه کند، بلکه سمت و سوی فعالیت ها و برنامه ها باید متوجه فرهنگ ایده آل باشد. در این صورت هر چند به یک باره با عناصر فرهنگی مغایر با ارزش ها و آرمان های موجود در یک اجتماع برخورد نمی شود، ولی کوشش بر آن است که در گذر زمان و با محوریت دین، جهت گیری دینی به فرهنگ و عناصر آن داده شود. امور فرهنگی اموری نیست که به یک باره و در مدت زمانی کوتاه بتوان آن را محو کرد و زدود. این امر مستلزم برنامه ریزی و زمان بندی و تدریج است. آنچه مهم است، این است که هم ارزشیابی عناصر فرهنگی و هم اتخاذ نوع مکانیزم ها و شیوه های مواجهه با آن، با معیارهای دینی انجام گیرد. آنچه در این میان مهم است، فهم صحیح از دین است که  یک مدیر فرهنگی، به خصوص امام جماعت مسجد به عنوان مدیر فرهنگی و دینی، باید قرائت صحیح و درستی از دین داشته باشد تا بتواند در نقد و تحلیل پدیده ها و عناصر فرهنگی به خوبی و درستی عمل نماید. از این رو، از جمله آموزش های لازم و ضروری برای افرادی که در این زمینه مسؤولیت دارند، آموزش صحیح معارف دینی و شیوه های تبلیغ آن است.

علامه محمدتقی جعفری (ره) در این باره می نویسد:

« هر پدیده و فعالیت فرهنگی که با ارزش های متعالی انسانی، مانند اخلاقیات و مذهب ناسازگار باشد، فرهنگ اسلامی آن را نمی پذیرد؛ زیرا هر پدیده و فعالیتی که به نام فرهنگ در جامعه بروز کند و مخالف حیثیت و شرافت و شخصیت کمال طلب انسانی باشد، اگر چه در جذاب ترین صورت عرضه شود، فرهنگ اسلامی با آن مخالفت نموده و از عرضه و ترویج آن جلوگیری می نماید.»[64]

3 . انسان مداری

گسترده ترین، عمیق ترین و شدیدترین نوع مدیریت انسانی، مدیریت فرهنگی است؛ زیرا هم گستره آن محدود به یک قشر از انسان ها مثلاً نوجوانان و جوانان نمی شود، بلکه میان خردسالان و پیران از زن و مرد با هر قومیتی را پوشش می دهد، و هم به انسان، بما هو انسان و با لحاظ همه جوانب و ابعاد آن توجه جدی دارد، نه این که وجه خود را تنها به یک بعد و ساحت انسانی محدود نماید. اصل انسان مداری در مدیریت فرهنگی ناظر به معنای یاد شده است. سر و کار مدیریت فرهنگی با عموم اقشار اجتماعی است و حتی اگر به ظاهر یک قشر خاص در معرض برنامه های مستقیم آن باشد، به طور غیرمستقیم و چه بسا اساسی تر، سایر اقشار نیز در دیدرس و دامنه ی برنامه ها و فعالیت های او قرار دارند. به همین جهت در مدیریت های فرهنگی مدارس و مساجد و فرهنگسراها، اثر برنامه هایی که برای نوجوانان طراحی می شود، هیچ گاه به خود نوجوان محدود نمی شود، بلکه خانواده آنان را نیز متأثر می سازد؛ همچنان که برای تأثیرپذیری و شرکت فعال نوجوانان در این گونه فعالیت ها و برنامه ها، هماهنگی و همراهی خانواده ها نقش بسیار مؤثری ایفا می کند.

وجه دیگر انسان مداری در مدیریت فرهنگی، شناخت ابعاد انسانی و ساحت های اوست. مدیر فرهنگی باید اطلاع درست و دقیق و کافی از ماهیت انسان و ابعاد و نیازهای انسانی او داشته باشد. برنامه های عبادی، برنامه های اجتماعی، برنامه های ورزشی، نقاشی و استفاده از زیبایی های طبیعت، برنامه های تفریحی و... همواره باید در دستور کار مدیران قرار گیرد. برنامه هایی که در جهت تقویت ابعاد جسمی، زیبایی طلبی و جمال خواهی و... است؛ گاه نادیده انگاشته می شود و بیشتر بر برنامه های عبادی به معنای اخص تکیه می کنند و دقیقاً یکی از علل ناکارآمدی و افت تأثیر عملکرد مدیریت های فرهنگی و تربیتی ما همین مسئله است؛ در حالی که مقتضای روایات و متون اسلامی توجه جامع و همه جانبه به انسان حتی در برنامه های فردی است.

وجه دیگر انسان مداری در مدیریت فرهنگی، شناخت مبانی و ساز و کار تأثیرگذاری بر انسان و به اصطلاح دقیق هدایت انسان است. ضرورت شناخت مبانی و مبادی رفتارهای انسانی و کیفیت سمت و سو دادن به فعالیت های انسانی، برخاسته از همین اصل انسان مداری است، تا کیفیت و چگونگی نحوه شکل گیری باورها، احساسات و عواطف و افعال و رفتارهای انسانی را ندانیم و از چند و چون آن آگاه نباشیم، هرگز در دستیابی به اهداف مدیریت فرهنگی موفق نخواهیم بود. در این جا، به لحاظ اهمیت این وجه از انسان مداری، یکی دو نمونه از متون اسلامی را بیان می داریم. نمونه اول، کاربرد رفق و مدارا و ملاطفت و ملایمت در فعالیت ها و روش های مدیریت فرهنگی است. این امر آن قدر حایز اهمیت است که خداوند متعال در قرآن کریم، پیامبر خویش را فرمان می دهد که برای هدایت انسان ها باید از این اصل به حد کمال بهره جوید و در مقام تعلیل، به یک مبنای انسان شناختی اشاره می کند و آن این که انسان ها، در مقابل درشتی و خشونت، سرسختی و لجاجت در پیش می گیرند. خداوند متعال می فرماید:

« فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظاً غلیظ القلب لانفظوا من حولک »[65]

به برکت رحمت الهی در برابر ایشان نرم و مهربان شدی و اگر خشن و سنگدل بودی، از اطراف تو پراکنده می شدند.

نمونه دوم توجه به مبادی رفتارهای انسانی، این است که از نظر متون اسلامی با فرض ارضای نیازهای مادی و اولیه و جسمی انسان هاست که می توان انتظار رفتارهای متعالی برخاسته از میل و رضایت مخاطب را داشت و در چنین صورتی است که این گونه رفتارها تأثیرگذاری لازم خود را خواهند داشت. شاید وجه این که در متون اسلامی انجام فرایض به هنگام احساس گرسنگی، ادرار شدید و خستگی... (عدم وجود حالت جسمی و بدنی مناسب) منع شده است، همین نکته باشد.

محور سلبی

 در فرهنگ لغت ‏به هر پدیده‏ای که مایه تباهی و فساد چیزی شود، آسیب یا آفت گفته می ‏شود.[66] یکی از پدیده‏هایی که مانند هر چیز دیگری در معرض آسیب‏ها  قرار می ‏ گیرد، تبلیغ دین و فعالیت‏های‏ جانبی آن است. این آسیب‏ها در موقعیت و شرایط مختلف، متفاوت‏ می ‏باشند. با قطع نظر از این موقعیت‏ها و شرایط، شاهد لطمه‏ها و خطراتی ‏هستیم که یک تبلیغ موفق را تهدید و در نهایت‏، بازدهی و اثر مطلوب آن را کاهش می ‏دهد.  بر این اساس لازم است در وهله اول به آسیب‏شناسی شیوه های تبلیغ دینی و قرآنی ‏پرداخت و سپس با استفاده از رهنمودهای قرآن و اهل بیت:به آسیب زدایی از بوستان پرفیض پرداخت. دراین نوشتار به مهمترین آسیب های تبلیغ در حدّ بضاعت، اشاره شده است:

خود فراموشی یکی از نقاط آسیب پذیری برنامه های فرهنگی و دینی است؛ سخن‏ مدیرفرهنگی و امور دینی در ابلاغ و تبیین معارف دینی، آنگاه در شنوندگان اثر ژرف‏ و پایدار برجای می ‏گذارد که گوینده خود نیز بهره‏ای از اثرات‏ پیامش برده باشد. در غیر این‏صورت، نباید توقع توفیق چندانی را در این مقصود داشت زیرا: 1. بیان از حرارت و احساس لازم، که ناشی از انس قلبی گوینده و تأثر او در حین عمل به آن می ‏باشد، خالی خواهد بود. 2. از آنجایی که گوینده، خود آن مسیر را در عمل نیازموده، به‏ خوبی نخواهد توانست الگویی عملی و راهکاری موفق، برای دیگران ‏ترسیم کند. 3. مهم‏تر این‏که معقول و پسندیده نیست که دیگران را به نیکی و نیکو بودن دعوت و خود را فراموش کرد. چنانکه خداوند تبارک و تعالی در قرآن مجید، می ‏فرماید:

« اتامرون الناس بالبر و تنسون ‏انفسکم و انتم تتلون الکتاب »[67]

بنابراین باید با اجابت آیه کریمه « فاستبقوا الخیرات » هم ‏به دعوت قرآن و هم به فرمایش قرآن ناطق؛ حضرت امام صادق علیه السلام : «کونوا دعاة للناس بغیر السنتکم‏»[68] عمل کرده باشیم.

یکی دیگر از آسیب‏های تبلیغ دینی، دچار شدن به سخنان باطل وناروا است که ناشی از مراجعه به منابع مطالعاتی و تحقیقاتی ‏منحرف و یا برگرفتن مطالب از «افواه الرجال‏» می ‏باشد. آیه شریفه ذیل ناظر به بیان این ‏آفت است: «شیاطین الانس و الجن یوحی بعضهم الی بعض زخرف القول‏غرورا ... ».[69]مبلغ همچنین باید از ایراد سخنان ناپخته و بدون مطالعه و بررسی در جوانب مختلف آن، پرهیز کند. زیرا ممکن است، در این‏ صورت پدیده‏ای را که مهم و بزرگ است، ‏برای شنونده کم اهمیت و کوچک جلوه دهد. و به ‏عکس چیزی کوچک و کم اهمیت را بزرگ و مهم ‏جلوه دهد. قرآن مجید این نکته را نیز در این آیه شریفه مورد توجه قرار می ‏دهد: «و تقولون ما لیس لکم به علم و تحسبونه هنیئا و هو عند الله‏ عظیم»[70]

کسی که مردم را به سوی خدا می ‏خواند، باید بینش خودش‏ به خدا بیشتر و کامل‏تر از آن‏ها باشد. چنانکه پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله وسلم) این گونه فرموده:

« ادعو الی الله علی بصیرة انا و من اتبعنی‏ »[71]

من و پیروانم، خلق را با بصیرت به سوی خدا فرا می ‏خوانیم.

یکی دیگر از آسیب‏های تبلیغات اسلامی، خودمحوری است. چه بسیار کسانی که با انگیزه‏های خیر و پاک، راه تلاش دینی را برگزیدند و به دلیل اجتهاد به رأی، در کام انحراف غلطیدند. قرآن کریم می ‏فرماید:

« ولاتقولوا لما تصف السنتکم الکذب هذا حلال و هذا حرام لتفتروا علی الله الکذب ان الذین یفترون علی الله الکذب  لایفلحون »[72]

از این آیه این پیام استنتاج می شود که  بسیاری از سختگیری‏ها، ناشی از جهل به دستورات اسلام است.

همچنان‏که تحلیل درست و صحیح مسایل و حوادث، نقش مهم و سازنده‏ای ‏در روشنگری و رشد و شکوفایی فکری و فرهنگی افراد جامعه دارد، پیش‏بینی‏های غلط و تحلیل‏های نادرست مسایل نیز موجب سردرگمی خود و دیگران خواهد شد. خداوند متعال نیز به خاطر همین کار منکران را سرزنش کرده و می ‏فرماید:

« بل کذبوا بما لم یحیطوا بعلمه ولا یاتیهم تاویله کذلک کذب‏الذین من قبلهم فانظر کیف کان عاقبه الظالمین »[73]

[آنها از روی علم و دانش قرآن را انکار نمی‏کنند] بلکه آنها چیزی را تکذیب کردند که از آن آگاهی نداشتند. و هنوز واقعیتش‏ بر آنان روشن نشده بود. پیشینیان آن‏ها نیز اینگونه تکذیب‏کردند. پس ببین که عاقبت کار ظالمان چگونه بود.

مبلغ باید به‏ تحلیل مباحث و مسایلی بپردازد که : 1. اصل موضوع و جوانب آن کاملاً برایش روشن و آشکار شده باشد، 2. قدرت و تسلط کامل بر طرح و بیان آن داشته باشد، 3. مخاطبانش توانایی درک و فهم آن را داشته باشند.

اسلام دین کاملی است که در همه زمینه‏ها، دستورات، معیارها و طرح های عملی دارد. اما تشخیص صحیح آنها نیازمند شناخت و تسلط بر مبانی و منابع اصیل دینی است؛ زیرا در این صورت‏ ممکن است مطالب غیر دینی در دین داخل و یا متون اصیل اسلامی را تحریف کند.

از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلمدر این‏باره روایاتی نقل شده، از جمله این‏ حدیث ‏شریف که فرمود:

« من فسر القر القرآن برأیه فقد افتری علی الله الکذب‏ »[74]

مبلغ باید علاوه بر دقت در محتوای مطالبی که بیان می ‏کند، با تحریف‏ها و نسبت‏های ناروایی که افراد نادان به نام دین رواج ‏می‏دهند با روشی شایسته و پسندیده برخورد کند. چنانکه خدای ‏سبحان فرمود:

« و ان منهم لفریقا یلوون السنتهم بالکتاب لتحسبوه من الکتاب و ما هو من الکتاب و یقولون هو من عند الله و ما هو من عندالله ‏و یقولون علی الله الکذب و هم یعلمون »[75]

در بین ایشان [یهود] کسانی هستند که هنگام تلاوت کتاب خدا زبان ‏خویش را چنان می ‏پیچند که گمان می ‏کنید [آنچه را می ‏خوانند] از کتاب [خدا] است و در حالی که از کتاب خدا نیست و [حتی صریحاً] می ‏گویند، آن از طرف ‏خداست ‏با اینکه از طرف خدا نمی‏باشد و به خدا دروغ می ‏بندند، درحالی که آگاهند.

مخلوط کردن حق و باطل با هم، التقاط است که گناهش کمتر از تحریف نیست و گمراهی مردم را در پی دارد. امام علی علیه السلام جمله‏ای دارند که به همین مطلب اشاره دارد. ایشان‏ می ‏فرماید:

« و لکن یوخذ من هذا ضغت و من هذا ضغث فیمزجان فهنالک یستولی ‏الشیطان علی اولیائه ‏»

و اما چون قسمتی از حق و قسمتی از باطل گرفته و در هم‏ می ‏گردد، در آن هنگام شیطان بر دوستان خود، تسلط پیدا می ‏کند. و امام علیه السلام به حسن بصری که سخنان آن حضرت را می نوشت، فرمود: «چه می نویسی؟» گفت: «مطالب حکیمانه تو را یادداشت می ‏کنم و مطالبی هم از خودم‏ به آنها اضافه کرده و برای مردم سخنرانی می ‏کنم.» حضرت به او فرمود: «سامری نیز همین کار را می ‏کرد. او می ‏گفت من آثار رسول را گرفتم ‏و با هنر خودم درآمیختم و گوساله‏ای ساختم که مردم را منحرف‏ کنم.» به همین دلیل است که حضرت رو به مردم کرد و فرمود:

« اما ان لکل قوم سامریا و هذا سامری هذه الامه »[76]

آگاه باشید که هر قومی یک سامری دارد و این شخص، سامری این‏ امت است!

نوآوری در غیر امر دین عیبی ندارد. کسی در شعر یا هنر یا فلسفه نوآور باشد، مانعی ندارد، اما نوآوری در دین جایز نیست، چون ما آورنده دین نیستیم، حتی امام هم آورنده دین نیست و چه بسا موجب بدعت در دین می شود و حرام است. بنابراین ‏نباید مطلق نوآوری را بدعت نامید. نوآوری یعنی: « ادخال فی‏الدین ما لیس فی الدین‏ »؛ چیزی را که در دین نیست از خود جعل کردن!

 باید توجه داشت که پرهیز از افراط و تفریط و گرایش به اعتدال ‏در هرکاری، خالی از دشواری نیست. گویی همیشه راه اعتدال که پرهیز از افراط و تفریط است، یک خط باریک بوده، که اندک بی‏توجهی موجب خروج از آن است. این که در آثار دینی وارد شده که ‏«صراط‏» از«مو» باریک‏تر است، اشاره‏ به همین نکته است که رعایت اعتدال در هر کاری، سخت و دشوار است.  بدیهی است که مشکلات جامعه بشری نو می ‏شود و مشکلات نو، راه حل نو می ‏خواهد. «الحوادث الواقعه‏» جزو پدیده‏های نوظهوری‏ است که حل آنها بر عهده حاملان معارف اسلامی است. بنابراین ضرورت ‏وجود مجتهد در هر دوره و لزوم تقلید و رجوع به مجتهد زنده ‏همین است؛ و الا در سلسله مسایل ثابت و لایتغیر می ان تقلید از زنده و مرده فرقی نیست. به هر حال تجدد گرایی افراطی، که هم در شیعه و هم در سنی وجود داشته و دارد، در حقیقت عبارت است از : 1.  آراستن اسلام به آنچه از اسلام نیست، 2.  پیراستن آن، از آنچه از اسلام هست، به منظور رنگ زمان زدن و باب طبع زمان کردن. اینها آفت ‏بزرگی برای نهضت اسلامی است. و وظیفه مبلغ آن است که‏ با روشی مؤثر با تأثیرات ناشی از این آسیب‏ها مبارزه کند.[77]

 بی تردید یکی از آسیب‏های تبلیغات اسلامی، رواج آداب و رسوم و سنت‏هایی است که بر خلاف تعالیم اسلام بوده و همواره سد راه‏گسترش این دین مبین بوده است. علمای بزرگ اسلام هرجا که سنت‏های جاهلی سد راه تکامل جامعه می ‏شد، حتی به قیمت ‏آبروی خویش با آ‏ها مبارزه می ‏کرده‏اند.

سنت‏شکنی وسیله‏ای برای ‏رشد جامعه در بستر تعالیم اسلام و ایجاد فضای مناسب برای تعالی‏ و ترقی فرهنگ و اندیشه در جامعه اسلامی است. البته در این راه ‏گروهی همواره در مقابل حق جویان قرار دارند. قرآن کریم در این باره می ‏فرماید :

 « وکذلک ما ارسلنا من قبلک فی قریه من نذیر الا قال مترفوها انا وجدنا آبائنا علی امه و انا علی آثارهم مقتدون قال اولوجئتکم باهدی مما وجدتم علیه آباءکم قالوا انا بما ارسلتم‏ به کافرون »[78]

در فراز و نشیب کارهای تبلیغی همواره موفقیت‏ها در کنار برخی ‏ناکامی‏های ظاهری هستند. گاهی تمجید و تحسین‏ها به دنبال یک‏ سخنرانی جالب و مفید متوجه مبلغ می ‏شود و گاهی نیز مبلغ درکارهای خود احساس موفقیت و کامیابی نمی‏کند. در هر دو صورت او باید با تدبیر و تلاش به شناخت وظیفه و انجام آن، بپردازد.

از مهم‏ترین عوامل موفقیت در تبلیغ دینی، آگاهی و توانایی لازم ‏در بیان مسایل و موضوعات اسلامی است. سخنوری که بدون علم و آگاهی از مطلبی در کرسی خطابه بحث می ‏کند و پیرامون آن سخن می ‏گوید، به ارزش کلام و شخصیت ‏خود آسیب ‏می‏رساند و خویشتن را با عوارض نامطلوب آن مواجه می ‏سازد چنانکه این نکته مهم، در کلام امیر بیان، حضرت علی علیه السلام چنین‏آمده است: « لاتقل ما لاتعلم... .»[79]

تبلیغات اسلامی اگر آلوده به سودطلبی شد، به تدریج ارزش واقعی اش‏ را از دست می ‏دهد و جذب کانون‏های قدرت مادی می ‏شود.

در تاریخ ادیان به بسیاری از عالمان و راهبان اهل کتاب برخورد می ‏کنیم که به قطب های قدرت و ثروت نزدیک می ‏شدند تا از یکسو از وجهه آنان استفاده کنند و از سوی دیگر از دنیای آنان بهره‏ گیرند. چنانکه در آیه زیر آمده است:

« ان کثیرا من الاحبار و الرهبان لیاکلون اموال الناس بالباطل ‏و یصدون عن سبیل الله... »[80]

بسیاری از عالمان اهل کتاب و راهبان اموال مردم را به باطل‏ می ‏خورند و سد راه خدا می ‏شوند... .

و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم که بزرگترین مبلغ تاریخ اسلام بوده، از قول قرآن می فرماید:

« قل ما اسئلکم علیه من اجر، ان اجری الا علی رب العالمین »[81]

ای پیامبر، بگو به خاطر رسالت و نبوت از شما اجر نمی‏طلبم ‏بلکه اجر من بر پروردگار عالمیان است.

بنابراین، اگر مبلغان دینی بتوانند و سعی کنند برای تامین معاش ‏خود فکر دیگری بکنند و از راه تبلیغ، امرار معاش نکنند، در کار خود موفق‏تر و مؤثرتر عمل خواهند کرد، چرا که راه‏های رزق و روزی در زندگی بسیار است.

پیام تبلیغی مورد نظر باید از هرگونه ابهام و گنگ بودن‏ پیراسته باشد تا مخاطب دچار سوء برداشت نشود، هر چه پیام‏روشن‏تر باشد، آرامش مخاطب در برداشت از مطالب بیشتر خواهد بود.

رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم در این مورد می ‏فرماید:

« انا معاشر الانبیاء امرنا ان نکلم الناس علی قدر عقولهم‏ »[82]

ما گروه پیامبران، مأموریم که با انسان ها به اندازه عقل‏هاشان سخن گوییم.

یکی از عواملی که موجب خستگی و کسالت مخاطبان می ‏شود، آن است ‏که مبلغ در بیان مقصود خویش به جای استفاده از کلام مختصر و بلیغ، پرگویی کند. از امام صادق علیه السلام روایت‏ شده است که فرمود:

« قیل ما البلاغه؟ فقال علیه السلام من عرف شیئا قل کلامه فیه و انما سمی ‏البلیغ لانه یبلغ حاجته باهون سعیه‏ »[83]

امام کاظم لیه اسلام رنیز در این باره فرموده: « هر کس با زواید سخن خود، شیرینی و زیبایی‏های حکیمانه سخن رامحو کند... گویا بر نابودی عقل خویش اقدام کرده است. »[84]

حضرت علی علیه السلام فرمود:

« خیر الکلام ما لا یمل و لایقل ‏»[85]

 تبلیغ کار بسیار ارزشمندی است که اول مسؤولیت آن از طرف‏ خداوند بر عهده انبیا و اولیا و سپس بر عهده علمای ربانی است. هدف تبلیغ در مکتب انبیا، نجات مردم از طاغوت‏ها، هواهای‏ نفسانی، جهل، تفرقه، شرک، دعوت به ایمان به خداوند و قانون‏آسمانی و معاد و... است. بنا به فرمایش قرآن محتوای تبلیغ‏تمام انبیا یکی بوده است: « ان اعبدوالله واجتنبوا الطاغوت »[86]

مردمی که گرد مبلغ جمع می ‏شوند، گاهی اسباب آزردگی و دلسردی او را فراهم ساخته و با اصرارها، نادانی‏ها، خشنونت‏ها، بدرفتاری‏ها و پرگویی‏های خویش، مبلغ را به ستوه می ‏آورند. خشم و آزردگی، مردم را پراکنده می کند. چنانکه خداوند متعال در قرآن کریم به پیامبر عظیم الشان و مبلغ کبیراسلام صلی الله علیه و آله و سلم می‏فرماید:

« فبما رحمة من الله لنت لهم و لو کنت فظا غلیظ القلب لانفضوا من‏ حولک »[87]

ای رسول رحمت، خدا تو را با رحمت ‏خویش با خلق مهربان ‏و خوش خوی گردانید و اگر تندخو و سخت دل می ‏بودی، مردم از گرد تو پراکنده می ‏شدند.

 بی شک در هر اجتماعی، اختلافاتی می ان مردم آن به ‏وجود می ‏آید، که‏گاه به لحاظ زمانی تا حدی هم ریشه دار و عمیق می ‏باشد. و همچنین گاهی می ان مسئوولین یک منطقه و یا یک شهر و...اختلافاتی وجود دارد. مبلغ باید از دامن زدن به این‏گونه ‏نزاع‏ها با هوشمندی و لطافت دوری گزیند و اگر توانست‏، باید آن ‏اختلافات را کاهش داده و جلوی گسترش آنها را بگیرد. مبلغ باید با نرمش و رفتاری منطقی مردم را به سوی راه راست هدایت کند. گرایش برخی مبلغان به جناح‏ها و گروه‏های سیاسی باعث می ‏شود تا مردم سخنان او را همواره حمل بر طرفداری و تبلیغ جناح و گروهی‏ کنند، که مبلغ خودش را منتسب به آن می ‏داند.

مدیر فرهنگی و مربی تربیتی نباید هر آنچه را می ‏شنود، باور کند و به همه افراد اعتماد کند. البته نباید با سوء ظن برخورد کرد؛ بلکه سخن در این است‏که به سادگی، مطلب شنیده یا خوانده‏ای را نقل نکرده و عکس العمل‏ نشان ندهد. قرآن می ‏فرماید:

« ان جائکم فاسق بنبا فتبینوا »[88]

آشنایی با مبانی آماری و برآوردهای عملکرد تبلیغاتی و نیز شیوه‏های بررسی بازتاب در آموزه‏های تبلیغی، نقش مهمی در پیشبرد تبلیغ دینی دارد. تبلیغ دینی یک خدمت آموزشی و تربیتی است و قرآن در این زمینه می فرماید:

« ولا تقف ما لیس لک به علم ان السمع و البصر و الفواد کل ‏اولئک کان عنه مسئولاً »[89]

[ای انسان!] آنچه را که نسبت‏ به آن آگاهی نداری، دنبال مکن که‏ چشم و گوش و دل، همه مسؤولند.

 زبان عمل، مؤثرتر از زبان حرف است. اگر مخاطبان می ان گفتار و کردار دعوت کننده تضاد و نا همگونی مشاهده کنند، نسبت به صاحب سخن اعتمادشان را از دست خواهند داد. در قرآن نیز نکوهش از کسانی شده است که گفتار بلا عمل دارند: « لم تقولون ما لا تفعلون »[90]

 حسن ظاهر، قرار نگرفتن در موضع اتهام، آهنگ صدای خوب، آراستگی ظاهری، سیمای جذاب، تمیزی، شیوایی گفتار و بیان، در اثر مثبت تبلیغ نقش داشته و ضد آنها، اثر منفی و مخرب دارد. حضرت موسی7وقتی مأموریت یافت برای دعوت فرعون به سوی او برود، از خدا خواست که گره از زبانش بگشاید: « و احلل عقدة من لسانی »[91] و درخواست کرد که هارون را هم وزیر او قرار دهد تا پشتوانه او باشد، چرا که زبانش فصیح تر است: « و اخی هارون هو افصح منّی لسانا فارسله معی... »[92] و حضرت سلیمان7وقتی پیکی به سوی ملکه سب می فرستد تا او را به سوی سلیمان فراخواند، هدهد (شانه به سر) را انتخاب می کند.

هر حرف را به هر مخاطب نباید گفت. هر شیوه را با هرگونه مخاطب نمی توان به کار گرفت. بیان متناسب با سطح فکر مخاطبین، از همین عامل است. مراعات اندازه فهم و کشش فطری مخاطب، عامل جذب است. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلمفرمود: «با مردم به اندازه فهمشان سخن بگویید» و نیز فرمود: «ما پیامبران، مأموریم به اندازه عقل و فهم مردم با آنان سخن بگوییم؛ « انّا معاشر النّاس امرنا ان نکلّم النّاس علی قدر عقولهم »[93]

 مثلاً اگر مردم نسبت به یک نهاد و مرکزی ذهنیّت منفی داشته باشند و مبلغ از سوی همان مرکز برای تبلیغ فرستاده شده باشد، مسلّماً نمی  تواند در کار خود موفق باشد. زدودن این عوامل و مهیّا کردن ذهن و قلب مخاطب، عامل تأثیر است. مثلاً کاشی هرگز به دیوار کاهگلی نمی چسبد، کنده می شود و می افتد. اگر مردم نسبت به گوینده بدبینی داشته باشند و او را دارای غرض بشناسند، تبلیغ او مؤثر نخواهد بود.

اگر یک سخن و تذکر مکرر گفته شود، گاهی تهوّع آور است: « کل شیئ جاوز عن حدّه انقلب الی ضدّه. »

تبلیغات صریح و مستقیم و رویاروی، در برخی موارد اثر منفی دارد. امام علی علیه السلام فرموده است:

« التّعرّض للعاقل اشدّ من عتابه »

گوشه و کنایه زدن، برای عاقل سخت تر از توبیخ مستقیم است.

در جای دیگر می فرماید:

« عقوبة العقلاء التّلویح، عقوبه الجهّال التّصریح »[94]

کیفر عاقلان کنایه زدن است، کیفر جاهلان تصریح کردن است.

کاربرد صنعت کنایه در قرآن بسیار مشهود است که باید توجه شود.

در مسائل اعتقادی و اجتماعی، شبهه انداختن، راحت است، ولی پاسخ گفتن و شبهه زدایی دشوار است. اگر شبهه و سؤالی را طرح کنیم، ولی از عهده پاسخ محکم و قانع کننده و منطقی بر نیاییم، آن شبهه در ذهن می ماند و اینگونه تبلیغ، اثر منفی می گذارد.

نتیجه

برای تحقق آرمان های قرآن، پیامبر اعظم6و ائمه معصومین علیهم السلام پیرامون مسجد و عینیت یافتن مسجد آباد، بر خورداری از عناصر و عوامل زیر ضرورت دارد:

1. از نظر زمانی، در یک موقعیت جغرافیایی مناسب ساخته شود چرا که این عنصر در جذب انسان ها به ویژه جوانان به مسجد نقش اساسی دارد.

2. از نظر معماری و مهندسی، باید توجه داشت که در قرآن، مسجد آباد مورد توجه شارع قرار گرفته است و این آبادی مسجد به شکوه ظاهری و رواق های بلند و قندیل های سر به فلک کشیده و نماهای شگفت انگیز نیست. بلکه آبادی مسجد به علم و عبادت و تواضع و تحقق رابطه متقابل عبودیت عبد و ربوبیت رب است.

3. مدیریت یکی از عوامل تأثیر گذار و جدی در تحقق آرمان های بلند مسجد اسلامی است. مدیریت در مسجد ابعاد مختلفی دارد که یکی از آنها، بعد فرهنگی است. این بعد از مدیریت، زمانی به اهداف مقدس خود نایل می گردد که دارای ویژگی ها و برخوردار از شیوه های مفید و مؤثر باشد که از جمله آنها:

1. به کار گیری اصول مدیریت فرهنگی مانند؛ زمان شناسی و بهره گیری از زمان، اصل دین محوری و انسان مداری.

2. شناخت شیوه های مؤثر و بی عیب و نقص پیامبربزرگوار اسلام(صلی الله علیه و آله وسلم) و امام علی علیه السلام و آموزه های وحی در ارتباط با هدایت و تربیت انسان ها.

3. شناخت موانع و آفت ها که به طریق گوناگون آثار مطلوب کارهای فرهنگی و تربیت دینی را از بین می برد.

 

فهرست منابع

قرآن کریم

  1.  الطریحی، فخرالدین (1408ق)، مجمع‌البحرین، تهران: نشر فرهنگ اسلامی.
  2. طباطبایی، محمد حسین(بی‌تا)، المیزان فی تفسیر القرآن، انتشارات جماعه المدرسین فی الحوزه العلمیه فی قم المقدسه.
  3. موگهی، عبدالرحیم (1381)، تبلیغ و مبلغ در آثار شهید مطهری، قم: مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.
  4. آلوسی، سید محمود (1345ق)، تفسیر روح‌المعانی، مصر، اماره الطباعه المنیریه.
  5. آمدی، عبدالواحد (بی‌تا)، غررالحکم و دررالکلم، ترجمه محمد علی انصاری، تهران: چاپ افست.
  6. آیت‌اللّه جعفر سبحانی و دیگران، (1385)، راه رسم تبلیغ، انتشارات نور مطاف.
  7. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد (1386)، مقدمه ابن خلدون، ترجمه محمد پروین گنابادی، انتشارات علمی و فرهنگی.
  8. ابی‌القاسم الحسین بن محمد (بی‌تا)، المفردات فی غریب القرآن، تهران: انتشارات المکتبه المرتضویه.
  9. امام خمینی، روح‌اللّه (1370)، صحیفه نور، تهران: سازمان مدارک فرهنگی انقلاب اسلامی ایران،   چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.
  10. جزایری، سید نعمت اللّه (بی‌تا)، الحیاه، چاپ قدیم.
  11. جعفری، محمد تقی، فرهنگ پیرو و فرهنگ پیشرو، تهران، انتشارات علمی فرهنگی، 1373.
  12. جمعی از نویسندگان (1377)، مجموعه مقالات تبلیغات و جنگ روانی، ترجمه حسین حسینی، تهران: پژوهشکده‌ی علوم دفاعی دانشگاه امام حسین7.
  13. حر عاملی، محمد بن حسین (1387)، وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشرعیه، مصحح عبدالرحیم ربانی، اتشارات دارالکتب الاسلامیه.
  14. حرانی، ابومحمد (1384)، تحف العقول، ترجمه احمد جنتی، نشر بین‌الملل، چاپ دوم.
  15. حیدری، احمد رضا (1371)، خلاصه مقالات تبلیغ و تبلیغات، تهران: نشر سازمان تبلیغات اسلامی.
  16. رزاقی، احمد (1370)، اهمیت و ضرورت تبلیغات، تهران: نشر سازمان تبلیغات اسلامی.
  17. رزاقی، احمد (1377)، تبلیغات دینی (ابزار و شیوه‌ها)، تهران: نشر سازمان تبلیغات اسلامی.
  18. رهبر، محمد تقی (1371)، پژوهشی در تبلیغ، تهران: نشر سازمان تبلیغات اسلامی.
  19. صادقی اردستانی، احمد (1380)، روش تبلیغ و سخنرانی، قم: بوستان کتاب قم، انتشارات دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم.
  20. الصباغ، محمد (1389ق)، الحدیث، المجلس الاعلی للشئون الاسلامیه.
  21. صبحی، صالح (بی‌تا)، نهج‌البلاغه، قم: انتشارات دارالهجره.
  22. طباطبایی، سید محمد حسین (1382)، سنن النبی، ترجمه حسین استاد ولی، انتشارات پیام آزادی.
  23. عماره نجیب، محمد موسی (1973م)، الاعلام فی ضوء الاسلام، ریاض: مکتبه المعارف.
  24. کاند هلوی، محمد یوسف (1381)، حیات صحابه، ترجمه مجیب الرحمن رحیمی، تربت جام: انتشارات شیخ الاسلام احمد جام.
  25. الکلینی، ابی جعفر محمد بن یعقوب (بی‌تا)، اصول کافی، ترجمه سید جواد مصطفوی، انتشارات علمیه اسلامیه.
  26. مجلسی، محمدباقر (بی‌تا)، بحارالانوار، چاپ بیروت : مؤسسه الوفا.
  27. محدث قمی، شیخ عباس (بی‌تا)، مفاتیح الجنان، کانون انتشارات علمی.
  28. محدثی، جواد (1382)، روش‌ها، قم: نشر معروف.
  29. محمدی ری‌شهری، محمد (1369)، می زان الحکمه، مکتب الاعلام الاسلامی.
  30. مسعودی، علی بن حسین (1383)، مروج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پانیده، انتشارات علمی و فرهنگی.
  31. مطهری، مرتضی (1358)، سیری در نهج‌البلاغه، انتشارات عین‌اللّهی، چاپ دوم.
  32. مطهری، مرتضی (1384)، سیره‌ی نبوی، انتشارات صدرا.
  33. المقری، احمد بن محمد بن علی (1405ق)، المصباح المنیر، قم: دارالهجره، چاپ اول.
  34. مکارم شیرازی، ناصر (1366)، تفسیر نمونه، ایران: انتشارات دارالکتب الاسلامیه.
  35. نوری، حاج می رزا حسین (1383)، مستدرک الوسائل، ایران: انتشارات دارالکتب الاسلامیه.
  36. یکن، فتحی (1378)، آسیب‌شناسی دعوت اسلامی، ترجمه داود نارویی، تهران: نشر احسان.

 

پی نوشت ها:


[1].  بقره/21 و 22

[2].  انفال/26

[3] .  احزاب/9

[4]. فاطر/3

[5]. آل عمران/103

[6] .  مائده/20

[7].  هود/114

[8].  حجرات/12

[9].  مریم/43

[10].  نساء/9

[11].   بقره/266

[12].   بقره/220

[13].  صافات/154

[14].  عنکبوت/67

[15].  عنکبوت/63

[16].  واقعه/63 تا 72

[17].  نمل/60

[18].  یونس/35

[19].  مؤمنون/115

[20].  ق/15

[21].  مریم/16، 41 و 51

[22].  آل عمران/164

[23].  مفاتیح الجنان، دعای کمیل

[24].  نمل/55

[25] .  جمعه/2

[26] . شوری/13

[27] .  محمدی ری شهری،1369، مکتب الاعلامالاسلامی، ج4، ص70 و ج3، ص444

[28] . نحل/116

[29] . حدید/20

[30] .  صبحی صالح، بی تا، نهج البلاغه، خطبه26

[31] .  جزایری، بی تا، الحیاه، چاپ قدیم، ج1، ص146

[32] .  انبیا/107

[33] .  بقره/185

[34] .  سبا/28

[35] .  فرقان/1

[36].  قریش/3 و 4

[37].  اسراء /36  

[38].  بقره /  111

[39].  آل عمران/159

[40] . احزاب، ذیل آیه/45

[41] .  توبه/128

[42] .  آل عمران/186

[43] . جمعه/3

[44] . حرانی، 1384، تحف العقول، نشر بین الملل

[45] .  غاشیه/22

[46] .  بقره/256

[47] .  نساء/63

[48] .  آلوسی، 1345ق، روح المعانی، اماره الطباعه المنیریه.

[49] .  مطهری، 1358، سیری در نهج البلاغه، نشر عین الهی، ص194

[50] . مطهری، 1358، نشر عین الهی، ص195‌‌‌‌‌‌‌‌‌

[51] . مطهری، 1358، نشر عین الهی، ص128 و 129

[52] . صبحی صالح، بی‌تا، دار الهجره، خطبه200

[53]. حر عاملی، 1387، وسائل الشیعه، نشر اسلامیه، ج5، ص192

[54]. صبحی صالح، خطبه 51

[55] .  کاندهلوی، 1381، انتشارات شیخ الاسلام، ج1، ص228

[56] . وسائل الشیعه، ج3، ص515

[57] .  مجلسی، ج41،ص49

[58] . مدیریت و رهبری در تشکل های اسلامی، ص225

[59] . فروع کافی، ج8، ص22

[60] .  تحف العقول، ص256 و می زان الحکمه، ج2، ص1158

[61] . خصال صدوق، ص525

[62] .  فروع کافی، ج6، ص442

[63] .  اعراف،/32

[64] - جعفری، محمد تقی، فرهنگ پیرو و فرهنگ پیشرو، تهران، 1373ص74

[65].  آل عمران/ 159

[66].  المقری، 1405ق، دار الهجره، ج1، ص29

[67]. بقره/44

[68].  کلینی، بی‌تا، اصول کافی، ج2، ص78

[69] . نعام/112

[70] .  نور/15

[71] .  کلینی، بی‌تا، اصول کافی، ج1، ص44

[72] .  نحل/116

[73] .  یونس/39

[74] .  مجلسی، 1403ق،‌ دار الاحیا التراث، ج36، ص227

[75] . آل عمران/78

[76] . مکارم شیرازی، 1366، تفسیر نمونه، ج13، ص286

[77] . موگهی، 1381، تبلیغ و مبلغ در آثار مطهری، ص334 و335

[78] .  زخرف/23 و 24

[79] . آمدی، غرر الحکم، بی‌تا، چاپ افست، ج2، ص828

[80] .  توبه/34

[81] .  شعراء/127

[82] . کلینی، بی‌تا، اسلامیه، ج1، ص27

[83].  حرانی، 1384، تحف العقول، نشر نین الملل، چاپ دوم

[84] . کلینی، بی‌تا، اسلامیه، ج1، ص17

[85] .غرر الحکم، ج1، ص388، حدیث23

[86] . نحل/36

[87] . آل عمران/159

[88] . حجرات/159

[89] . اسراء/36

[90] . صف/2

[91] . طه/25

[92] . قصص/34

[93] . طباطبایی، 1382، سنن النبی، پیام آزادی

[94] .  محمدی، ری شهری، 1369، مکتب الاعلام الاسلامی، ج1، ص77