چکیده
در نوشتار حاضر، «معنای زندگی» (meaning of life) که یکی از بحثهای جذاب در حوزه کلام جدید است مورد اشاره قرار گرفته است. دیدگاهها در باره معنای زندگی به دو گروه عمده «طبیعت گرایی» (naturalism) و «فراطبیعت گرایی» (supenaturalism) تقسیم میشوند. طبیعت گرایان، رهیافتهای علم را برای معنا داری زندگی کافی میدانند اما فرا طبیعت گرایان، معنای زندگی را وابسته به ارتباط با امر معنوی (خدایا روح) میدانند. فرا طبیعت گرایی به تئوری خدا محوری و تئوری روح محوری تقسیم میشود. مطابق با تئوری خدا محوری، ارتباط با خداوند سبب معنا دار شدن زندگی است اما مطابق تئوری روح محوری، روح که جوهر معنوی نامیراست زندگی را معنا دار میکند. در ادامه به طرح دیدگاه اسلامی در این باره پرداخته شده و سپس به نقش و جایگاه مسجد در معنای زندگی با توجه به تعالیم دینی و نگاه نماد شناسانه پرداخته شده است.
مسجد و معنای زندگی (mosgue and meaning of life)
معنای زندگی meaning of life یکی از بحثهای جالب و جذاب در حوزه کلام جدید است. فرهنگ زمانه ما، فرهنگ مدرن است. در فرهنگ مدرن پرسشهای فراوانی در موضوعات کلامی مطرح است که از جمله مهمترین آنها پرسش از معنای زندگی است. حتی به گفته برخی، هیچ بحثی فوریتر و فوتیتر از معنای زندگی وجود ندارد.
طرح بحث:
آنگاه که از «معنای زندگی» سخن میگوییم، مقصود از واژه «معنا» چیست؟ همیطور باید پرسید که مقصود از واژه زندگی چیست؟ آیا مقصود زندگی بیولوژیک است یا زندگی روان شناختی و یا فلسفی؟ که در بحثهای آتی پاسخ این پرسشها روشن خواهد شد. درباره معنای زندگی تئوریهایی مطرح شده است نهیلیستها یا همان پوچ انگاران هیچ معنایی برای زندگی قائل نیستند و در مقابل، معنا گرایان به وجود معنایی برای زندگی اصرار دارند. در اینجا باید به دو نکته توجه داشت:
مقصود از «معنای زندگی»
هنگامیکه میپرسیم معنای زندگی چیست یکی از این سه پرسش را اراده کردهایم:
الف- ارزش زندگی چیست؟ ب- هدف از زندگی چیست؟ ج- کارکرد زندگی کدام است؟
مطابق با احتمال اول، بحث معنای زندگی وارد بحثهای فلسفه اخلاق میشود. آنگاه باید پرسید که زندگی یک امر بایستنی است یا نبایستنی؟ که برای پاسخ بدان باید معلوم شود که زندگی ارزش زیستن را دارد یا نه؟ اگر پاسخ داده شود که ارزش زیستن ندارد بدان معناست که تحمل زندگی و رنجهای آن نا معقول بوده و تحمل رنج زیستن نادرست است. چنین دیدگاهی مسلماً پذیرفته نبوده و هم از منظر دورن دینی و هم از منظر برون دینی قابل خدشه و نقد اساسی است. کافی است که اشاره کنیم ادلهای همچون نظام أحسن در هستی نافی چنین دیدگاهی میباشند.
در راستای همین بحث فلسفه اخلاق باید پرسید آیا خود زندگی ارزش ذاتی دارد یا زندگی برای رسیدن به ارزش دیگری است؟ این پرسش در واقع به این سؤال قابل ترجمه است که: آیا زندگی برای خود زندگی است و یا برای چیز دیگری؟ اگر زندگی برای چیزی دیگر است، آن چیز دیگر چیست؟ معرفت، عدالت، عشق، زیبایی، قدرت، خدا، زندگی ابدی و أخروی و ...؟ کدامیک؟ اگر مقصودمان از معنای زندگی ارزش زندگی باشد این پرسش مطرح است که آیا رنجهای زندگی بیش از شیرینیهای آنست؟ که باید در بحث شرور در فلسفه دین بدان پرداخت. آیا ما برای رنج به دنیا آمدهایم یا برای لذت؟ رنج دنیوی، رنجهای معقولند یا رنجهای شیرین و عاشقانه ویا رنجهای گزاف و بیدلیل؟ که البته از منطر دین رنجهای دنیوی هیچ کدام گزاف نیستند. رنجها، دارای یک تبیین معقول بوده و مؤمنان را پالایش روحی و معنوی میدهند و به معبود نزدیکتر میسازند. مفاد پارهای بیانات ما را احتمالاً به این نتیجه میرساند که رنج، از ویژگیهای زندگی ایمانی است.
اگر مقصودمان از معنای زندگی، کارکرد زندگی باشد آنگاه باید پرسید زندگی چه کار ویژه و فایده عملیای دارد؟ و در پاسخ به آن، دیدگاهای متفاوتی ارائه شده است که عمدتاَ حول محور مادی گری و معنویت گرایی طراحی شدهاند.
دیدگاهها:
در بحث معنای زندگی، فارغ از نیهیلیسم که قائل به معنایی برای زندگی نیست، دو دیدگاه عمده مطرح است: الف- طبیعت باوری ب- فرا طبیعت باوری.
در طبیعت باوری (naturalism) اعتقاد بر آنست که معنا میتواند در جهانی که صرفاً توسط علم شناخته میشود بدست آید. این دیدگاه برآنست که گرچه میتوان معنا را از یک قلمرو فرا طبیعی بدست آورد، اما لزومی ندارد و به معنای هیمن جهان مادی میتوان اکتفا نمود. از آنجا که از منظر دینی طبیعت باوری پذیرفته نیست به طرح افزونتر آن نمیپردازیم و به دیدگاه بعدی میپردازیم. فراطبیعت باوری (supenaturakism) بر آن است که زندگی تنها از طریق ارتباط با قلمرو معنوی (spinitual realm) معنادار خواد شد. مقصود از ارتباط با قلمرو معنوی، ارتباط با خدا یا روح است. از همین روست که فرا طبیعت باوری به دو دیدگاه خدا محور و روح محور تقسیم میشوند. در دیدگاه خدا محور، یک نوع ارتباط با خدا، باعث معنادار شدن زندگی آدمی میگردد. خدا در این دیدگاه، یک موجود و به تعبیر بهتر یک شخص است (personal). او غیر مادی (nan-matenial)، مطلقاً دانا (all- knouling)، مطلقاً نیک (all- good) و مطلقاً قدرتمند (all- powerful) است. او همچنین دلیل و علت پیدایش جهان طبیعی محسوب میشود. مطابق با آن دیدگاه، وجود خدا برای معناداری زندگی ضروری است حتی اگر ورح به عنوان یک جوهر غیر مادی و نامیرا وجود نداشته باشد.[1]
التبه برخی هم بر آنند که وجود توأمان خدا و روح برای معنادار شدن زندگی لازم است. در روح محوری، اعتقاد بر آنست که روح، چیزی است که سبب معنا دار شدن زندگی است و در این میان گروهی وجود خدا را هم برای معنا داری ضروری نمیدانند.
دیدگاه روح محور
دیدگاه روح محور معتقد است که معنای زندگی هر شخص وابسته به قرار گرفتن روح او در یک حالت خاص است. روح در اینجا به معنای جوهر معنوی نامیر است که میتواند در کالبد بدن بوده یا مفارق از آن باشد. مهمترین استدلال برای این نظریه آنست که اگر زندگی بخواهد معنا دار باشد. میباید ارزش زیستن داشته باشد. و زندگیای ارزش زیستن دارد که نامحدود باشد. و برای یک زندگی نامحدود لازم است که آدمی پس از مرگ تداوم حیات داشته باشد. و این تداوم حیات جز با فرض روح معنا ندارد. به دیگر بیان باید جوهره اصلی و اساسی آدمی روح باشد که گاهی جامه تن را دارد و گاهی جامه تن را به در میکند و به جهان و عالم دیگری میرود. در نتیجه مطابق با دیدگاه روح محور وجود جهان پس از مرگ برای معنا داری زندگی لازم است. یکی از اشکالات اساسی که به دیدگاه روح محور وارد شده آنست که اگر زندگی محدود بیمعناست، زندگی نامحدود هم بیمعناست. ظاهراً این اشکال، اولین بار توسط «لودویگ وینگنشتاین» فیلسوف تحلیلی معروف بیان شده است. توضیح سخن او اینست که اگر یک محدوده زمانی گذرا بیمعنا باشد، آنگاه صیدف بسط و گسترش زمانی آن زمان محدود، منجر به معنادار شدن زندگی نخواهد شد. البته این اشکال در صورتی وارد است که نامحدود شدن زندگی، شرط کافی زندگی معنادار باشد اما اگر شرط لازم باشد آنگاه اشکال مذکور وارد نخواهد بود.
دیدگاه خدا محور
همچنانکه گفته شد مطابق با دیدگاه خدا محور، زندگی تنها در صورت ارتباط با خداوند معنادار خواهد شد.
قائلان به این نظریه رویکردهای مختلفی دارند که به معروفترین آنها اشاره میکنیم.
نظریه هدف (purpose): مطابق با این دیدگاه، زندگیای معنادار است که اهدافی را که خداوند معین نموده انجام دهد. معناداری زندگی فرد در گرو حرکت در مسیر محقق نمودن نیات و اغراض خداوند است. البته اینکه نیت و هدف خداوند چه بوده مورد اختلاف قائلان این نظریه است.
بی نهایت انگاری: رابرت نازیک (robert nozick) معتقد است معناداری هر عنصری در زندگی بر اثر ارتباط آن چیزی است که پیشتر معنادار است. آن شئ قبلی هم میباید معناداری خود را از یک امر معنادار پیش از خود گرفته باشد و این سلسله ادامه یافته و تنها در صورتی متوقف خواهد شد و به تسلسل نخواهد انجامید که به یک امر نامحدود و بینهایت برسیم که شرط نامشروط همه معانی است و همه معانی به او ختم میشوند و او خداوند است.
دیدگاه اسلامی
از دیدگاه اسلامی، قطعاً خداوند برای معناداری زندگی امری ضروری است و بدون او هستی نامفهوم خواهد بود: ماذا وَجَدَ من فَقَدک؟ و در قرآن کریم آمده است: «اللهُ نوُر السموات و الأرض» (نور35) و بنابر این، زندگی بدون خدا، زندگی در تاریکی و گمراهی است.
اما از دیدگاه اسلامی چه نحوه ارتباطی با خداوند سبب معنادار شدن زندگی خواهد شد؟ خداوند در قرآن کریم به این سؤال پاسخ داده است: و مَن أعرضَ عَن ذکری فإنَّ له معبشة ضنکاً (طه124): هر کس از ذکر من روی گرداند، زندگی سختی خواهد داشت. بنابراین، ذکر خدا سبب معناداری زندگی است. در ادبیات دینی وجود روح هم شرط لازم زندگی معنادار است چرا که اگر خدا امری روحانی و غیر مادی است. برای ارتباط و اتصال به او میباید آدمی هم امری ذاتاً روحانی باشد که حیات جسمانی عارض او گشته است. روح برای حیات أخروی ضروری است. و اصالت هم با حیات أخروی است: اعلموا أنما الحیوة الدنیا لهو و لعب و زنیة و تفاخر بینکم و تکاثر فی الأموال و الأ ولاد. (حدید20)
مسجد و معنای زندگی
همچنانکه بیان شد از دیدگاه اسلامی، معنا داری زندگی وابسته به ذکر خداست. از سوی دیگر نماز یکی ازمهمترین راههای ذکر خداست: «أقم الصلاة لذکری»: نماز را برای یاد من بر پادار. مساجد در فرهنگ اسلامی، مکانی برای برپایی نمازاند و نماز هم سبب معنادار شدن زندگی است. بنابراین، مساجد برای معناداری زندگی مؤمنان نقشی مهم و اساسی به عهدهدارند. وجود مساجد در جایجای شهرهای مسلمانان از منظر نماد شناسی میتواند به ارائه نمادهای معنا بخشی برای زندگی مؤمنان تلقی شوند اینکه مؤمن، پس از ساعتها کار و تلاش در حیطه زندگی دنیوی، یکباره نمادی و چراغ سبزی از عنصر معنابخش (= مسجد) بیابد شاید یکی از اهداف شارع مقدس برای تنظیم و سامان بخشی به زندگی ایمانی است. از اینجا میتوان دریافت که توصیه به تعمیر و آبادانی مساجد و توسعه ساخت آنها، همه و همه برای یک مؤلفه اساسی بوده است: معنا بخشی به زندگی مؤمنان برای وصول به حق.
فهرست منابع:
پی نوشتها:
[1] - تذکر این نکته ضروری است که این انگاره مطابق با اندیشههای برخی متکلمان غربی است و نه دیدگاه اسلامی که قطعاً مطابق با اندیشه اسلامی باید انگارهای متفاوت ارائه گردد.