گروه : مقالات فروغ مسجد
شماره : 211
تاریخ : چهار شنبه, 25 تیر 1399
ساعت : 12:38:59.2216934
عوامل همگرایى جهان اسلام

چکیده

همگرایى، تفاهم و همگامى مشترک جهان اسلام، وابسته به عوامل متعدد درونى و برونى بوده و هست. اصول همیشه مشترک بین مسلمانان، همانند: اصل بنیادى توحید، نبوت، وجود قرآن کریم، منافع بازار مشترک اقتصادى، سیطره ى دین اسلام در عصر ظهور و جهانى سازى، کنگره ى عظیم جهانى حج، فروعات دین چون نماز با اقسام متنوع، بیت المقدس به عنوان قبله ى اول مسلمین و مسئله ى حیاتى قدس در بین مسلمانان، از عوامل اصلى همگرایى در جهان اسلام است. شاید بتوان گفت که بیشتر عواملى که در همگرایى و بنیاد و بنیان هاى تقریب مذاهب اسلامى نقش دارد، به طورمستقیم و یاغیرمستقیم، ریشه در ابعاد گسترده و جهانى دین اسلام دارد. در شرایط کنونى، وظیفه ى مهم متفکّران اسلامى، عالمان و نخبگان مراکز مهم دینى و دانشگاهى شیعه و سنّى، و نیز احزاب و تشکّل هاى اسلامى جهان اسلام، آن است که با آسیب شناسى عوامل هم اندیشى بیش از هر چیز به امر تقویت و جهت دهى افکار عمومى ملّت هاى اسلامى به سمت عدالت طلبى، اسلام خواهى و وحدت امّت اسلامى بپردازند. در این نوشتار با برشمردن عوامل اساسى همگرایى هم چون؛  یکتاانگارى، دین و شریعت اسلام ناب، اصل وجود کتاب مقدس، شخصیت جهانى پیامبراسلام صلى الله علیه و آله و ابعاد گسترده سیره و سیرت حضرتش، کنگره جهانى حج، خلق مذاکره ومناظره هاى علمى میان اندیشمندان و متفکران فِرق ومذاهب اسلامى، جهت رفع یا کم کردن اختلافات در مسائل تشنج زا، سیره عملى وگفتار اهل بیت علیهم السلام به عنوان ثقل اصغر که هریک مى تواند در جهت همگرایى، هم اندیشى وهمگامى مشترک جهان اسلام نقش تعیین کننده اى داشته باشند، به چگونگى دلالت این عوامل بر همگرایى نیز پرداخته شده است.

     در ادامه ى بیان و تشریح هرعامل، تلاش شده پیشنهاد و راهکار کاربردى براى تقویت بیشتر آن عامل یا رفع موانع برسر راه آن بیان گردد. با توجه به اینکه بررسى ریشه ها و اسباب همگرایى ملازم با شناخت ریشه هاى واگرایى و تشنج زا در بین فرقه ها و مذاهب اسلامى است، از این رو در بخشى از این مقاله به بررسى مواردى از این قبیل، چون: عدم تکفیر و تفسیق خصوصا در مسئله ى مهم خلافت و جانشینى پس از نبى اکرم صلى الله علیه و آله اختصاص یافته است.

     در پایان نگاهى بسیار کوتاه به آثار و نتایج همگرایى که خود مقاله اى مستقل مى طلبد شده است.

     کلیدواژه ها: همگرایى همبستگى، جهان اسلام، امةً واحدةً تقریب مذاهب اسلامى، اخوة، ألفت.

 

اهمیت و ضرورت موضوع

بررسى عواملى که مى تواند در همگرایى و انسجام امت اسلامى، نقش سازنده، تعیین کننده و سرنوشت ساز ایجاد کند، بدان حد اهمیت دارد که جزو نیازهاى حیاتى و آنى ماست و نیاز به استدلال ندارد. زیرا گذشته از آموزه هاى دینى و تکالیف ملى و عقلانیّت سیاسى و خردمندى، امّت مؤمن مسلمان هم؛ این را مى خواهد که هیچ کس انسجام اسلامى را به هم نزند و عوامل همگرایى را سست و تضعیف ننماید تا با حفظ توان بالقوّه و بالفعل امّت اسلامى  و با جلوگیرى از هدر رفتن نیروهاى انسانى و منابع غنى طبیعى، در پرتو هم اندیشى و همگرایى به سرعت به اهداف بلند و والاى اسلامى دست یافته و عزّت و پیروزى بزرگ جهان اسلام را نظاره گر باشیم.

    اگر امّتى بخواهد زندگى سعادتمند و شرافتمندانه اى درعصر جهانى شدن داشته باشد، و پیشرفت عظیم در عرصه هاى گوناگون تکنولوژى، صنعت، فراصنعت و حیات خود ایجاد کند باید روح همفکرى و همگامى مشترک را در خود تقویت و بباوراند.

 

غرض از انجمن و اجتماع جمع قواست

 چرا که قطره چون شد متصّل به هم، دریاست

زقطره هیچ نیاید ولى چون دریا گشت

 هرآنچه نفع تصوّر کنى در او، آنجاست

    انسجام اسلامى دنیاى اسلام؛ که زاییده ى شناسایى و تقویت ریشه ها و اسباب همگرایى است بدان سان اهمیت دارد که امیر مؤمنان مکرّر در دوران حکومت علوى اش رسما اعلان نمودند که: نقد حکومت و حتى مخالفت با آن پذیرفتنى است تا آنگاه که انسجام و وحدت مسلمین شکسته نشود.[1]

    «اتحاد ملى» و «انسجام اسلامى» دو اصل مهم از اصول بنیادى جوامع اسلامى و دو حلقه اتصال از حلقه هاى زنجیره ى ثبات نظام هاى اسلامى است که متأسفانه به دلایلى در جهان اسلام خصوصا بین دول اسلامى کمرنگ شده است و باعث وارد شدن آسیب هاى فراوانى در عرصه هاى مختلف؛ بر نظام هاى اسلامى و جهان اسلام شده است.

    «انسجام اسلامى» یعنى ملت هاى مسلمان جهان با هم، با تکیه بر مشترکات دینى، متحد و همگام باشند.

    بنابراین واژه «انسجام» کلمه اى است که بالاتر از مسئله وحدت است؛ زیرا اگر وحدت در اندیشه، فکر، نیت وقلب است؛ انسجام یک وحدت رویه اى را در عمل و عکس العمل بیرونى  تداعى مى کند.

    از این رو، انسجام اسلامى نه تنها در عرصه داخلى بلکه با تأکید بیشتر در عرصه منطقه و بین المللى جهان اسلام مدنظر مى باشد. با توجه به توطئه استکبار جهانى براى ایجاد تفرقه نژادى، مذهبى و ملى بین کشورهاى اسلامى، انسجام اسلامى یک شعار کلیدى است و ما امروز در منطقه خاورمیانه و سطح بین المللى به شدت به آن نیازمندیم. آنگاه که تمام مجموعه مذاهب و فرقه هاى اسلامى، ارتباط خود را با نگرشى بر محوریّت دوراندیشى و چشم انداز روشنى از آینده بر مبناى مشترکات همه جانبه یکدیگر تنظیم کنند، شاهد بلوغ سیاسى و رشد اخلاقى و معنوى در کشورهاى اسلامى خواهیم بود. مسؤلان جهان اسلام، سازمان کنفرانس اسلامى، متفکران جهان اسلام، به ویژه علماى شیعه و اهل سنت باید با همفکرى و همگرایى در جهت حفظ انسجام اسلامى که عامل مهم اقتدار هرچه بیشتر امت اسلامى است، بکوشند و در جهت خنثى سازى توطئه ها علیه جهان اسلام طراحى هاى لازم را انجام دهند.

 

مقدمه

جغرافیاى سیاسى اسلام

مجموع مساحت جهان اسلام نزدیک به 23 میلیون کیلومتر مربع است که این مساحت، معادل یک چهارم کلّ خشکى موجود در جهان (149 کیلومتر مربع) مى باشد، بیش از یک چهارم جمعیّت بشر یعنى بیش از یک میلیارد و سیصد میلیون نفر مسلمانند. کشورهاى اسلامى بیش از دو سوّم منابع نفتى و یک چهارم منابع گازى و یک دهم منابع آهن و بسیارى از معادن دیگر همچون طلا و مس جهان را با نسبت هاى متفاوتى در اختیار دارند. طبق گفته ى دانشمندان، موقعیت جغرافیایى جهان اسلام در کره ى زمین به مثابه ى قلب جهان است و منابع انسانى موجود در جهان اسلام نزدیک به یک چهارم جمعیّت جهان است. همه ى این منابع، جهان اسلام را به یک نیروى داراى توان رقابت با سازمان ها و اتّحادیه هاى اقتصادى بزرگ جهان تبدیل کرده است. مرزهاى فرهنگى دنیاى اسلام نیز، بخش وسیعى از جهان را در برگرفته است. از سوى دیگر، سازمان کنفرانس اسلامى بعد از سازمان ملل و سازمان کشورهاى غیرمتعهّد، با عضویّت 57 کشور اسلامى، بزرگ ترین سازمان بین المللى است. از نظر استراتژیک هم، جهان اسلام در  حیاتى ترین نقطه کره ى زمین؛ یعنى مرکز خشکى هاى زمین و تلاقى راه هاى خشکى و دریایى قرار گرفته است. علاوه براین، کشورهاى اسلامى از تونس در شمال غربى ترین نقطه ى آفریقا تا اندونزى در جنوب شرق آسیا و از قیرقیزستان و قزّاقستان در شمال آسیا تا زنگبار در جنوب شرق آفریقا مجموعه اى به هم پیوسته است.[2] در این میان هیچ کشور غیراسلامى به جز کشور کوچک و ساختگى اسرائیل وجود ندارد. از نظر تاریخى هم در حدود بیش از 13 قرن، این مجموعه سرزمین ها و ملّت ها با سابقه ى تمدّنى کهن و پویا؛ و اعجاب انگیز براى غربى ها، یک امّت واحده بوده اند.

    بنابراین از نظر جغرافیایى، تاریخى، سیاسى و دینى، ضرورت همگرایى جهان اسلام حقیقتى است غیرقابل انکار؛ ولى درحال حاضر کشورهاى اسلامى از نظر اقتصادى، سیاسى، فرهنگى و علمى آموزشى علاوه بر عقب ماندگى، در گسستگى بسیارى از همدیگر قرار گرفته اند. وابستگى سیاسى، اقتصادى، علمى و فرهنگى اغلب کشورهاى اسلامى به کشورهاى استعمارى و امپریالیستى، بیش از همبستگى در بین کشورهاى اسلامى است.

    آرى! بسیار شگفت آور است که مسلمانان در صدر اسلام با دست خالى امّا با چنگ به ریسمان الهى و اطاعت از قرآن و پیامبر صلى الله علیه و آله و انسجام و همدلى توانستند بر قواى دو امپراطور بزرگ ایران و روم غلبه نمایند، ولى امروز، با داشتن این همه امکانات، هر روز قطعه اى از پیکر کشورهاى اسلامى با یورش دژخیمى، از تن جدا مى شود. مقام معظّم رهبرى در این باره بیان مى دارند که:

  «ما حرفمان این است اى مسلمانان عالم! در هر کجاى دنیا که هستید اگر شما با هم دشمنى و مبارزه و جنگ نکنید و دشمنان تان و دوستان تان را بشناسید، وضع زندگى شما با آنچه که امروز هست، تفاوت خواهد کرد. امروز به علّت دشمنى دشمنان اسلام و سیاست ها و قدرت هاى بزرگ جهان به وسیله ى دولت هاى دست نشانده، کشورهاى اسلامى غالبا دچار فقر و وابستگى و تشتّت هستند؛ در حالى که اگر شما باهم باشید و نیروهاى تان را علیه یکدیگر مصرف نکنید، این نیرو، قدرت عظیمى است که از آن مى شود براى بهتر کردن دین تان و دنیاى تان استفاده کنید».

    از این رو؛ ایجاب مى نماید یک بار دیگر با بازخوانى سیر تاریخى وقایع جهان اسلام از صدر تاکنون، عوامل واگرایى و همگرایى امّت اسلامى را مطالعه کرده و نقاط ضعف و قوّت را دریابیم و در تقویّت عوامل همگرایى امّت و دولت هاى اسلامى بکوشیم.

 

عوامل همگرایى جهان اسلام

دانشمندان و جامعه شناسان براى ایجاد انسجام و همگرایى در جامعه، عواملى را مانند زبان، ملیّت، جغرافیا، فرهنگ و... مطرح کرده اند؛ ولى اسلام، گرچه این عناصر را نادیده نگرفته، امّا این عوامل عناصر اصلى نیستند. بدین جهت که این عوامل، ظاهرى و صورى اند. گواه متقن برآن، همانا جنگ هاى داخلى و قومى جامعه است.

    شهید مطهّرى رحمه الله مى فرماید:

  «... مسلمانان مایه وفاق هاى بسیارى دارند که مى تواند مبناى یک اتّحاد محکم گردد. مسلمانان؛ همه خداى یگانه را مى پرستند و همه به نبوّت رسول اکرم صلى الله علیه و آله ایمان و اذعان دارند. کتاب همه قرآن؛ و قبله ى همه کعبه است. مسلمین همه از یک نوع جهان بینى برخوردارند و یک فرهنگ مشترک دارند و در یک تمدن عظیم وبا شکوه وسابقه دار شرکت دارند. وحدت در جهان بینى، در فرهنگ، در سابقه ى تمدّن، در بینش و منش، در معتقدات مذهبى، در پرستش ها و نیایش ها، در آداب و سنن اجتماعى به خوبى مى تواند از آن ها ملّت واحد بسازد و قدرتى عظیم به وجود آورد [که در تعامل با قدرت هاى جهانى از مؤلفه هاى تعامل و هم سنگى قدرت برخوردار باشند.] خصوصا این که در متن اسلام براین اصل تأکید شده است. مسلمانان به نص صریح قرآن برادر یکدیگرند و حقوق و تکالیف خاصّى  آن ها را به یکدیگر مربوط مى کند...».[3]

    با توجّه به مطالب بالا و تتبّع در قرآن و روایات، مى توان عوامل و محورهاى اتّحاد و همگرایى در بین امّت اسلامى را این گونه بیان نمود:

 

1 ـ نقش شریعت و دینمدارى در همگرایى

دین مبین اسلام بلکه تمام ادیان توحیدى همان اصل وحدت بخش است و زمینه ى اشتراکات و همگرایى امّت را فراهم مى سازد که اگر نباشد، اختلافات فردى، جامعه را از هم مى پاشد.

    دین، به انسان ها اجازه مى دهد که افراد، بر تمایلات خودخواهانه فائق آیند و به خاطر عشق به هموطنانشان، فراتر از خودخواهى عمل کنند و این (دین) همان شیرازه ى نیرومندى است که افراد جامعه را با یک کیش و نظام عقیدتى مشترک، به همدیگر پیوند مى دهد. دین؛ سنگ بناى سامان اجتماعى است. از آن رو که دین اسلام، کامل ترین ادیان براى هدایت بشریّت است،[4] روشن است که بهترین معیارها و محورها را براى وفاق اجتماعى و همبستگى امّتش پیشنهاد مى دهد، بلکه فراتر از این، پیامبر اسلام  صلى الله علیه و آله، همه ى ادیان توحیدى را به وحدت و انسجام میان ادیان مى خواند.[5]

   قرآن براى آن که اثر شگفت انگیز و معجزه آساى دین اسلام را در ایجاد انسجام و همگرایى مسلمانان بیان کند، مسلمانان را به یاد وضعى که پیش از اسلام داشتند مى اندازد و مى گوید:

  «وَاعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّه  جَمِیعا وَلاَ تَفَرَّقُوا وَاذْکُرُوا نِعْمَةَ اللّه  عَلَیْکُمْ إِذْ کُنْتُمْ أَعْدَاءً فَأَلَّفَ بَیْنَ قُلُوبِکُمْ فَأَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ إِخْوَانا وَکُنْتُمْ عَلَى شَفَا حُفْرَةٍ مِنْ النَّارِ فَأَنْقَذَکُمْ مِنْهَا...».[6]

   و همگى به ریسمان خدا چنگ زنید و پراکنده نشوید مگر شما همان مردمى نبودید که  باهم دشمن بودند و میان طوائف و قبایل تان همیشه جنگ هاى خونین برپا بود و به یکدیگر بر سر موضوعات پوچى مثل نژاد و جمعیت قبیله و ثروت و غیر این ها فخر مى فروختید، این خدا بود که نعمت دین اسلام را به شما عطا فرمود و دل هاى همه ى شما را مثل براده هاى آهن به سوى آهن رباى پر قدرت الهى (اسلام ناب محمّدى صلى الله علیه و آله) جذب کرد و میان شما الفت و محبّت و برادرى و برابرى برقرار نمود و به سبب دین اسلام شما را یکپارچه کرد، و با سلاح دین، بر جهان کفر و استکبار فائق آمدید.[7]

   از این روست که امیرمؤمنان على علیه السلام، در نکوهش کوفیان که به یارى محمّد بن ابى بکر در مصر نشتافتند، مى گوید:

  «اما دین یجمعکم و لاحمیة تشحذکم ...».[8]

   آیا دینى که شما را جمع متحّد سازد نیست؟ آیا غیرتى نیست که شما را به تلاش اندازد؟! این گفتار، بدان اشاره دارد که از ذاتیّات دین اسلام انسجام بخشیدن و همگرایى نمودن پذیرفتگان آن است، پس شما کوفیان دین را معتقد قلبى هستید و لکن دین مدار نیستید.

    علاّمه محمّدتقى جعفرى قدس سره، منشأ حقیقى اتّحاد و انسجام و همگرایى امّت اسلامى را «دین» دانسته و مى نویسد:

  «آن چه مى تواند حیات انسانى را در این جهان هستى داراى فلسفه و هدف قابل قبول نماید دین است، اصول و مبادى کلّى که متن دین الهى را تشکیل مى دهند، همواره در طول تاریخ متّحد بوده اند. بنابراین مبناى وحدت امّت اسلامى همان دین فطرى انسانى است».[9]

   دین مقدس اسلام که بر مبناى متین عقلانى استوار است، با توجّه به رسالت خطیر جهانى مسلمین و با عنایت به انبوه دشمنان و مخالفان ایشان، اساس جامعه ى اسلامى را بربنیان مستحکم و استوار انسجام و یکپارچگى و هم اندیشى امّت، بنا نهاده و تمام مسلمانان را به عنوان یک امّت مى خواند.

    همبستگى و همگرایى، عامل پیوند قلوب آحاد مسلمانان است که علیرغم داشتن علایق، سلایق، زبان و نژادها، جهان اسلام را به یکدیگر متّصل مى کند که در اسلام، محور این همگرایى دین و ارزش هاى دین است. بنابراین، شریعت اسلام به عنوان مجموعه قوانین الهى که براى هدایت بشریّت از سوى خداوند بر پیامبر خاتم صلى الله علیه و آله نازل شده، یکى از عوامل مهم همبستگى و همگرایى امّت و جهان اسلام است. پرسشى در اینجا مطرح مى شود که: اصولاً دین اسلام چگونه مایه ى وحدت و همبستگى مسلمانان سراسر دنیا است؟!

    سه احتمال قابل بررسى است:

    الف) آن که دین، همه را به همگرایى فراخوانده و بهره گیرى از دستورات دین عامل اتحاد کشورهاى مسلمان است.

    ب) آن که هرگاه دشمنان، اسلام را نشانه گرفتند و مقدّسات آن را زیر سؤال بردند، مسلمانان سراسر جهان، متّحد شده و از مقدّسات دفاع و پاسدارى مى کنند.

    ج) آن که داشتن (دین واحد)، عامل وحدت است.

    بنابر هر سه احتمال، دین محور وحدت و همگرایى است. بنا به گفته ى مفسران، (حبل اللّه ) در آیه ى وحدت و همگرایى «و اعتصموا بحبل اللّه  جمیعا و لاتفرقوا ...»[10] به کامل ترین مصداق یعنى «اسلام» تفسیر شده است.[11] نقش اساسى دین اسلام در ایجاد أخوت و همگرایى میان مسلمانان، نخبگان، رهبران و دولت مردان آنان، به قدرى بردشمنان و استعمارگران، مهم و گران است که براى نفوذ خود به کشورهاى اسلامى، بیشترین سعى خود را جهت تضعیف دین اسلام به کار گرفته اند. گاهى با حربه ى ناکارآمدى دین در عرصه ى جامعه و سعادت دنیوى بشر؛ و تقابل آن با علم و صنعت؛ گاهى با تز جدایى دین از سیاست و حکومتدارى (سکولاریزم)، گاهى با معرفى دین به عنوان «افیون ملّت ها»؛ گاهى با القاء این تفکّر خطرناک که علل عقب ماندگى و انحطاط مسلمین، دین بوده است، به جنگ روانى، تبلیغاتى و رسانه اى با دین برخاسته اند. اما غافل از این که وعده ى پیروزى جهانى شدن دین اسلام  را شارع مقدّس بیان کرده اند که انّ وعداللّه  حقٌّ.

 

2 ـ توحید

یکى از اصلى ترین و مهم ترین عوامل همگرایى در جوامع اسلامى و ملل مسلمان، توحید و اعتقاد به وحدانیّت و یگانگى خداوند است.[12] یکتاپرستى و توجه به پروردگار واحد احد، شرک دینى را که پرستش غیر اوست از بین مى برد؛ چنان که شرک اجتماعى که حکومت غیرخدا بالاستقلال نه بالاذن و تبعیّت از غیر خداست نیز به وسیله ى یکتاپرستى از میان رخت مى بندد. اصل توحید، همان ایمان به خداوند است که قلب هاى مؤمنان را به هم مهربان و هم سو مى کند که گویا همه ى آن ها روح واحد دارند. قرآن کریم، مرزهاى جغرافیایى، نژادى، قومى و ملّیتى و... را لغو نموده و تنها ایمان به خداوند را به عنوان مرز عقیدتى بیان نموده است:

  «انما المؤمنون أخوة ...».[13]

   امام خمینى قدس سره، منادى وحدت امّت اسلامى، همواره همه ى اقشار جامعه اعمّ از شیعه و سنّى، کرد و لر، ترک و بلوچ، فارس و عشایر با قومیّت هاى مختلف را به وحدت کلمه زیر پرچم توحید فرا مى خواندند و مى فرمود:

  «مسلمانان در مذاهب گوناگون، دشمنان مشترک دارند، آنان در عین آزادى عقیده و بیان، و آزادى در انتخاب مذهب براساس عقل و منطق، همه در زیر پرچم توحید و رسالت محمّد صلى الله علیه و آله، هم عقیده اند و آیین مقدّس اسلام در جهان دشمنان بسیار دارد، مسلمانان باید براى حفظ اسلام و دست آوردهاى آن، در برابر دشمنان، در یک صف باشند و با اتّحاد ملّى و انسجام مکتبى، از کیان و عظمت خود نگهبانى کنند. پر واضع است که اگر آن ها در داخل جمعیت خود به صورت گروه هاى پراکنده درآیند، دشمن استعمارگر از تفرقه ى آن ها سوء استفاده کرده و به آن ها آسیب شدید مى رساند. به عنوان مثال اگر مسلمانان در برابر اسرائیل که دشمن شناخته شده و خون خوار اسلام و مسلمین است، یکپارچه و متّحد باشند، هرگز این مولود نامشروع آمریکا نمى تواند به غصب و تجاوز خود ادامه دهد».[14]

   پس، مى توان نتیجه گرفت که یکتاانگارى معرفتى، منجر به هم اندیشى و هم سان سازى رویه هاى فکرى، عقیدتى، رفتارى خواهد شد؛ و همین امر علیرغم پذیرش تنوّعات سلیقگى و ذهنى، بستر را براى همگرایى کل نگرانه با اتّکاء به «توحید» فراهم مى آورد.

 

3  ـ نبوّت

یکى از عوامل همگرایى و هم اندیشى امّت اسلامى مى تواند ایمان به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آلهو نام مقدّس و یاد آن حضرت باشد. وجود نبى مکرّم اسلام صلى الله علیه و آله، بزرگ ترین مایه ى وحدت و انسجام، در همه ى ادوار اسلامى بوده و امروز هم مى تواند باشد. چون اعتقاد مسلمانان به حضرتش با چاشنى عاطفه و عشق آحاد مردم مسلمان به آن وجود أقدس توأم است. از این رو، مرکز و محور عواطف و عقاید همه ى مسلمانان است و همین، یکى از موجبات انس دل هاى مسلمانان و نیز دیگر فرق اسلامى با یکدیگر به حساب مى آید. در مجموعه ى دین هیچ نقطه ى دیگرى وجود ندارد که این طور از همه ى جهات عقلى، عاطفى، روحى، معنوى و اخلاقى مورد قبول، توافق و تفاهم همه فرق و آحاد مسلمانان باشد. قرآن، کعبه، عقاید و فرایض مشترکند، امّا هرکدام از این ها یک بعد از شخصیّت انسان را به خود متوجّه مى کند. ولى آن چه که همه ى مسلمانان بر روى آن از لحاظ فکر و اعتقاد و مهم تر، از لحاظ عاطفى و احساس، تفاهم و اشتراک دارند وجود مقدّس پیامبر خاتم صلى الله علیه و آله است. در صدر اسلام، مسلمانان مانند پروانه دور شمع وجود آن حضرت مى گشتند و وجود پیامبر صلى الله علیه و آلهمسلمانان را مانند دانه هاى تسبیح به هم پیوند مى داد. مسلمانان صدر اسلام، آن چنان پیامبر را دوست مى داشتند که در جنگ ها براى حفظ جان آن حضرت از یکدیگر سبقت مى گرفتند. دشمنان اسلام از وجود پیامبر صلى الله علیه و آله به عنوان مهره ى اتّحاد و عامل همبستگى مسلمانان وحشت داشتند؛ از این رو در  جنگ احد براى ایجاد اختلاف، شایعه کردند که پیامبر صلى الله علیه و آله کشته شده است. در عصر حاضر نیز دشمن در تهاجم و توطئه ى فرهنگى علیه اسلام، یکى از محورهایى را که در دستور کار خویش قرار داده، اهانت به این رکن رکین اسلام است. اهانت سلمان رشدى مرتد و کشیدن کاریکاتور در روزنامه ى دانمارکى و... در اهانت به ساحت مقدّس پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله، بیان گر همین واقعیت است. امّا خشم و موضع گیرى یکپارچه ى جهان اسلام، نشان داد که مسلمانان نمى توانند اهانت به ایشان را تحمّل کنند. از این رو این نقطه ى مرکزى و قطب محورى را باید بزرگ شمرده و از تمام ابعاد، تمرکز به آن را تشدید کرد. گرچه اختلاف در مسئله ى روز میلاد پیامبر صلى الله علیه و آله که بدین جهت، هفته ى وحدت شکل گرفته، از موارد اختلافات بسیار جزئى است و شاید این مسئله به نوعى هماهنگى و انسجام بهتر مسلمانان را بهم بزند. امّا اگر در دنیاى اسلام نسبت به این مسئله ى تاریخى که چندان جنبه ى عقیدتى ندارد یک مرجعى به وجود بیاید تا در این باره بررسى کند و قراین و شواهد و مدارک تاریخى را مورد بررسى و تحقیق قراردهد و در این باره قضاوت نماید و بالاخره یک طرف را که احتمال حق بودنش قوى تر است بگیرد و در نتیجه یک روز را به نام پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله جشن و میلاد داشته باشند خیلى بهتر و با شکوه تر است. این گونه قدم هاى مثبت که مى توان آن را در مورد قصه تلخ رویت هلال اوّل ماه رمضان و عید فطر به کار گرفت آثار عملى مهمّى را مى تواند در انسجام بخشیدن به همگرایى جهان اسلام داشته باشد. در گذشته از وسایل ارتباطى جدید: رادیو، تلویزیون و... خبرى نبوده و هر کس، بى خبر از جاهاى دیگر به وظیفه اش عمل مى کرد. اما امروز که همه ى مسلمین مایل اند در مورد روز اوّل ماه مبارک رمضان، روز عید فطر و نماز وحدت بخش آن و غیره هماهنگ حرکت کنند، این اختلافات خیلى ضرر دارد. در مورد حج نیز وضع به همین صورت است و اختلاف در تعیین اوّل ماه مشکل ساز است. به جاى این که ما از این مناسبت ها بیشترین استفاده را ببریم، گاهى متفرّق و متضرّر مى گردیم و دعواها و اختلافات تجدید مى شوند. اگر شک نداریم که جهان اسلام همواره به پیامبر مکرّم صلى الله علیه و آله، عشق مى ورزند و او را از فرزندان و نوامیس خود بیشتر دوست دارند «النبى اولى بالمؤمنین من انفسهم».[15] او پدر امّت[16] ونبیّ رحمت[17] و سراپا رأفت  و مهربانى است، در این صورت اگر در خانواده اى، فرزندان و أخلاف بزرگ خانواده باهم اختلاف و نزاع کنند، بى گمان ملالت و غبار غم را برقلب بزرگ خاندان نشانده و روح آن را آزرده اند. اکنون آیا وقت آن نرسیده که مسلمانان با فشردن دست یکدیگر و قلوب پیوسته و امّت واحده شدن در برابر اجتماع اتحادیه ى اروپا و استکبار علیه جهان اسلام، خاطر و قلب وجود پیامبرى که خداوند تنها به خاطر ارسال و انزال این نعمت بر مسلمانان و مؤمنان منّت مى نهد[18] و او خود، نسبت به امّت اسلام «حریص علیکم»[19] بود و در طول رسالت خویش آن قدر براى تعالى جامعه ى اسلامى و جهانى سازى اسلام کوشید که خداوند فرمود:

  «طه * مَا أَنْزَلْنَا عَلَیْکَ الْقُرْآنَ لِتَشْقَى».[20]

   خاطرش را شادمان سازند؟! پیامبر اسلام مکرّر از زبان قرآن خطاب به جامعه ى اسلامى مى فرمود:

  «و اعتصموا بحبل اللّه  جمیعا و لاتفرقوا ...».[21]

   و چه زیباست بدانیم که برخى از مفسّران در تفسیر مصداق این آیه گفته اند: مقصود از «حبل اللّه » پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله است. این سخن، کلام حقّى است؛ زیرا خداوند دستور مى دهد:

  «و اطیعوا اللّه  و رسوله و لاتنازعوا فتفشلوا و تذهب ریحکم ...».[22]

   و از خدا و فرستاده ى او «در فرامین مولوى آنها» فرمان برید و باهم نزاع و ستیزه مکنید که سست و بیمناک مى گردید و تسلّط و حکومت تان از بین مى رود. پیامبر صلى الله علیه و آله در روایتى جهان اسلام را هشدار مى دهند که:

  «ما اختلف امة بعد نبیها الاّ ظهر اهل باطلها على اهل حقها».[23]

    و نیز فرمود:

  «لاتختلفوا فان من کان قبلکم اختلفو فهلکوا».[24]

   از منظر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله که خود در جهت همگرایى نقش مهمّى دارند، هیچ عاملى نباید اتّحاد و همبستگى امّت اسلامى را خدشه دار کند و با هرآنچه که باعث تفرقه و سستى اعتقادات و دین مى شود باید مبارزه کرد حتى به قیمت تخریب مسجد ضرّار که در پوشش دین و مسجد علیه دین و مسجد برخاسته بودند. این حرکت پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نشان از اهتمام جدّى آن حضرت به وحدت امّت اسلامى دارد. بنابراین وجود پیامبر صلى الله علیه و آله و سیره و سیرت ایشان عامل پیوند اجتماعى و انسجام اسلامى است که آحاد افراد جامعه ى مسلمین را علیرغم داشتن علایق، سلایق ونیازها، به یکدیگر متصّل مى کند.

    این جا پرسشى اساسى مطرح مى گردد و آن این که: ما نیز معتقدیم که همه ى مسلمانان، وجود پیامبر صلى الله علیه و آله را قبول دارند؛ امّا در رویکرد برون دینى، هرفرقه از فرق گوناگون مسلمانان (73 فرقه) براى اثبات عقیده وایدئولوژى خویش، به بخشى یالایه اى ازسیره ى پیامبراسلام صلى الله علیه و آله تمسّک مى کنند، در این صورت راه حلّ مشکل چیست؟ در این صورت چگونه پیامبر صلى الله علیه و آله مى تواند یکى از عوامل اصلى همگرایى جهان اسلام بوده باشد؟

    در پاسخ سؤال مطرح شده، به اجمال مى گوییم:

    اوّلاً: ملاحظه مى شود که حتى علیرغم وجود متن مشترک و ریشه هاى مشترک ادیان توحیدى، مواردى از اختلاف بین ادیان به ظهور رسیده است.

    ثانیا: همان گونه که در آینده به تفصیل خواهیم گفت؛ اختلاف نظر و برداشت هاى متفاوت؛ یک پدیده ى ضرورى در مسائل نظرى است که از آن به (اختلاف معقول) یاد مى کنیم. با این حال همواره تعدادى از اصول کلّى در مسائل نظرى، چه در قلمرو علوم و چه در فلسفه و اخلاقیّات و حقوق و اقتصاد و سیاست و چه در هنر و ادبیّات و غیر این ها مورد اتّفاق همه ى صاحب نظران قرار مى گیرند. اگر اختلاف نظرها در تفسیر و تطبیق آن اصول کلّى دور از  غرض ورزى ها و بازیگرى هاى تصنّعى باشد، نه تنها هیچ گونه ضررى براتّفاق نظر در آن اصول کلّى مشترک وارد نمى آورد، بلکه موجب دقّت و گسترش بیشتر در معارف مربوط و برخوردارى بهتر از آن اصول کلّى مى گردد. تاریخ اسلام، در همه ى مسائل نظرى شاهد اختلاف آرا و عقاید بوده است و این اختلاف، تا آن جا که بر اصول کلّى مشترک اخلالى وارد نیاورده، رایج و مورد استقبال بوده است و حتى به عنوان یک امر ضرورى تلقّى شده است. حتى در اصول کلّى مشترک مثل توحید، نبوت، رهبرى بعد از پیامبر صلى الله علیه و آله، معاد، صفات خداوندى و قرآن نیز مباحث نظرى فراوان مطرح شده و نه تنها اغلب موجب آن نشده که متفکّران اسلامى یکدیگر را تکفیر کنند، بلکه عامل گسترش وعمق معارف حکمى وکلامى نیز گشته است. امّا اختلاف نظر در فروع مورد اتّفاق، مانند نماز، روزه، حج، جهاد، ابواب گوناگون اقتصاد و کیفرها (حدود و دیات) و غیر آن که بسیار فراوان و رایج اند، بدیهى تر از آن است که نیازى به بحث و تحقیق داشته باشد.[25]

 

4 ـ کتاب مقدس

قرآن کریم، نور هدایت، مایه نجات و صلاح و اصلاح جوامع بشرى و معجزه ى جاوید پیامبر اسلام صلى الله علیه و آله یکى از عوامل مهمّ همگرایى و اتّحاد اسلامى است. گرچه برخى از اندیشمندان و مفسّران در تفسیر جزئى برخى از آیات، اختلاف نظر واختلاف در مصداق داشته و برداشت هاى متفاوت نه متضاد دارند، امّا اصل وجود قرآن به عنوان کتاب واحد، مورد قبول و اتّفاق جهان اسلام و مسلمین بوده و خود محور و عامل هم اندیشى و همگرایى آنان است. در قرآن، نیز از این کتاب الهى به عنوان عامل وحدت یاد شده است. چنان که در برخى از تفاسیر، مانند «المیزان»[26] «تفسیر ابن کثیر»[27] و «تفسیر الکبیر»،[28] مقصود (یکى از مصادیق مهم و روشن)  از «حبل اللّه » در آیه ى «و اعتصموا بحبل اللّه  جمیعا و لاتفرقوا»[29] به خود «قرآن» تفسیر شده است که براین اساس، این آیه صریحا چنگ زدن به معارف و دستورالعمل هاى قرآن را عامل اتّحاد و انسجام مسلمانان دانسته است. بر همین اساس، پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله از قرآن و عترت به عنوان دو امانت گران بها یاد کرده است.[30] «ویلیام گلادستون» نخست وزیر سابق انگلیس در سال هاى میانى قرن نوزدهم در مجلس عوام انگلیس گفته بود:

  «تا زمانى که مسلمانان از قرآن پیروى مى کنند، سیاست خارجى ما پیروزى چشمگیرى ندارد و باید کتاب قرآن را که وسیله ى وحدت مسلمین است از آنان بگیریم».

    امام خمینى قدس سره فرمودند:

  «قدرت هاى شیطانى مطالعه کردند و دیدند که قرآن کتابى است که اگربه آن عمل شود باید فاتحه ى غارتگرى آنان خوانده شود».

    هرگاه قرآن و آیات معارف بلند آن از سوى دشمنان تهدید شود، یا به ساحت مقدّس آن کوچک ترین تعرّض و اهانتى گردد، همه ى مسلمانان پکپارچه و با جان و مال و تظاهرات جهانى از آن دفاع و پاسدارى مى کنند. از سوى دیگر قرآن علاوه برآن که خودمحور انسجام مسلمانان است همواره آنان را به همگرایى در تحقّق آرمان ها، توانمندى ها و شایستگى هاى قدرت جهان اسلام به عنوان برترین و کامل ترین دین الهى فراخوانده است که این دعوت نقش بنیادى در همبستگى و وحدت گرایى دارد. وحدت و یکپارچگى مسلمانان و لزوم اتّحاد و اتّفاق کلمه میان ایشان از اصول و تعالیم فرهنگ قرآنى است. در آیات بسیار متعدّدى از این کتاب روشن گر، ضرورت وحدت و همگرایى دنیاى اسلام را یادآور شده و با واژگان مختلفى توصیه و تأکید شده است. نیز در موارد بسیارى با تعابیر متفاوتى به نفى و نهى از عوامل اختلاف و تفرقه پرداخته و با بیان علل و اسباب اختلاف و جدایى؛ مسلمانان را به انسجام و یکپارچگى دعوت کرده که جملگى بیانگر اهتمام ویژه ى اسلام به این امر بسیار مهم استراتژیکى و کلیدى در عرصه هاى جهانى و بین المللى است. برخى از این واژگان عبارتند از: و اعتصموا[31] امة واحدة[32] اخوة[33]  الّف بین قلوبکم[34] امة وسطا[35] رابطوا[36] تعاونوا[37] مودة و رحمة[38] و... . نیز در جهت نفى و نهى از پراکندگى و تفرقه میان مسلمانان به تعابیرى چون: لانفرق[39] فرقوا[40]  لاتنازعوا[41] اختلفوا[42] تقطعوا[43] لاتفسدوا[44] احزاب[45] شیعا [46] و امثال این ها برمى خوریم.

   این در حالى است که این کتاب سعادت گر جوامع بشرى، نه تنها امّت اسلامى، که اهل کتاب را به اتّحاد و همبستگى بر محور توحید فرا خوانده، آنان را توصیه به اجتناب از تفرقه مى کند، قرآن کریم در باب دعوت اهل کتاب به اتّحاد، خطاب به پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله مى فرماید:

  «قُلْ یَا أَهْلَ الْکِتَابِ تَعَالَوْا إِلَى کَلِمَةٍ سَوَاءٍ بَیْنَنَا وَبَیْنَکُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللّه  وَلاَ نُشْرِکَ بِهِ شَیْئا...».[47]

 «بگو اى اهل کتاب، بیایید به کمک کلمه مشترک میان ما و شما اتّفاق داشته باشیم و آن این است که جز خدا را نپرستیم و چیزى را شریک او قرار ندهیم...».

    این آیه ضمن بیان ریشه ها و علل و اسباب پیدایش عوامل تفرقه افکن و جدایى امّت هاى خداپرست که اعتقاد مبتنى بر کفر و نفاق و عبودیّت غیرخدا و اطاعت اله ها از قبیل رنگ، جنس،  شعب، ملّیت و نژاد عوامل تفرقه اند به آنان اعلان مى فرماید که همه ى شما در اصل توحید، خود را مشترک مى دانید؛ پس ادیان الهى با اتّحاد و همبستگى خویش این اصل مشترک را پاس داشته و در برابر دشمنان خدا و ادیان الهى؛ امّت واحده شوید.

 

5 ـ مکّه ى معظّمه و همگرایى

مکّه ى مکرّمه محل پیدایش دین مبین اسلام و مرکز تجلى حق و یقین، بهترین مکان مقدس روى زمین براى تجمع مسلمین و خانه ى خدا در کعبه است و همه ساله مسلمانان در مراسم حج، از مشرق و مغرب در آنجا حضور مى یابند. حج، محل التقاى مسلمانان جهان و با معنویت ترین جایگاه براى ایجاد برادرى و همدلى میان آنان و مظهر ارتباط و الفت آن هاست. مکّه ى معظّمه و فصل حج به حق یک فرصت طلایى تاریخى را براى موفقیت یک طرح همکارى و هم بستگى میان مسلمانان تشکیل مى دهد. چون در آن جا همه ى اختلافات قومى، رنگ، نژادى، ملّى و مالى، مذهبى و غیره کاملاً رنگ باخته و ذوب مى شوند و همه ى مؤمنان در آن جا در دریاى سفید واحدى با هم شنا مى کنند و در آن هرچه بیشتر مى توانند در زمینه هاى روحى و عقیدتى، اجتماعى سیاسى، و فقهى علمى با هم نزدیک شوند. شاید براى گردآورى این شمار از مسلمانان با این تنوّع در مکان واحدى، میلیاردها دلار نیاز داشته باشد که در آن مسلمانان یکدیگر را ببینند و اعمال واحدى را بدون اختلاف چندانى در آن، انجام دهند. ما مسلمانان تنها یک اردوگاه سالانه و میلیونى داریم که مى تواند با تشویق گفتگو و هم صحبتى، روابط دوستى میان همه ایجاد نماید و منجر به کاهش تشنّج و ایجاد کیان بزرگترى میان آن ها بشود. اهداف اساسى کنفرانس حج، که در آن جا مسلمانان از همه ى سرزمین هاى جهان گردهم مى آیند، آن است که مردم با یکدیگر آشنا شده و اوضاع یکدیگر را جویا شوند و در مسائل سیاسى و اوضاع اجتماعى و اقتصادى و عقیدتى باهم بحث کنند و مشکلاتى که با آن روبرو هستند به بحث گذارده و براى ارائه ى راه حل نهایى آن مشکلات بر پایه ى منافع اسلامى تلاش جدّى از خود نشان دهند. این همان سخن خداوند است که مى فرماید:

  «لیشهدوا منافع لهم ...».[48]

    تا شاهد منافع ملّى و بین المللى براى خود باشید. حج به تنهایى آن فصلى نیست که احساس عمیق به وحدت بزرگ اسلامى را ایجاد کند؛ بلکه «قبله» نیز چنین نقشى را ایفا مى کند، آن گونه که یک مسلمان به هنگام اقامه نماز تصوّر مى نماید که او یکى از میلیون ها نفرى است که به چنین قبله اى و به سوى «بیت اللّه  الحرام» ایستاده است. گذشتگان با یک جمله ى کوتاه، وحدت این امّت را توصیف کرده اند که مسلمانان را «اهل قبله» نامیده اند، چون همگى به سوى یک قبله نماز مى گزارند و این «قبله» فصل مشترک همگان است. آرى! مسلمانان نخستین، حج را وسیله اى براى معارفه وبررسى هاى دینى و سیاسى و اجتماعى قرار مى دادند که این روش، پیروى از پیامبر صلى الله علیه و آله و پیشوایان و اصحاب بوده است. پیامبر صلى الله علیه و آله خطبه ى وداع؛ که در آن خلاصه دقیقى از احکام اسلامى را بیان نموده، در عرفه ایراد کرده است. پیشوایان امّت اسلامى، نیز خود ریاست فصل حج را «امیر الحاج» برعهده مى گرفتند. علماى حدیث، فقها و متکلّمان نیز، از فرصت حج و «کنگره ى عظیم حج» براى مبادله ى روایات و مسائل فقهى و کلامى باید بیش از پیش بهره مند شده و از آثار مثبت آن در راه وحدت و همگرایى مسلمانان استفاده ببرند.

 

6 ـ اختلاف معقول آرى؛ تکفیر و تفسیق نه

در مکتب اسلام، به پرهیز از اسائه ادب حتى نسبت به کفّار و مشرکان به خاطر بیم از توهین آن ها به اعتقادات و دین ما، توصیه شده است. خداوند متعال مى فرماید:

  «وَلاَ تَسُبُّوا الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللّه  فَیَسُبُّوا اللّه  عَدْوا بِغَیْرِ عِلْمٍ...».[49]

 «و آن ها را که کفّار به جاى خدا مى خوانند (مانند بت ها و اجنّه) دشنام ندهید که آن ها نیز از روى عداوت و نادانى به خداوند دشنام دهند...».

    اختلاف نظر یک پدیده ى ضرورى در مسائل نظرى و پدیده اى طبیعى در مسائل عقیدتى است؛ آن گونه که، اختلافات نظرى در بین صاحب نظران یکى از بدیهى ترین پدیده هاى  معرفت پویاست. این پدیده به قدرى شایع است که نمى توان حتى دو متفکّر صاحب نظر در یک رشته ى واحد را پیدا کنید که آن دو، در همه تعریفات و مواد استدلال و روش در همان رشته، اتفاق نظر داشته باشند. این؛ همان اختلاف معقول است که پیامبر صلى الله علیه و آلهفرمود: «اختلاف امتى  رحمة»، اختلاف نظر در میان امّت اسلام مایه ى رحمت و پویایى است. در چنین اختلافاتى باید با سعه ى صدر برخورد نمود و هیچ یک دیگرى را تکفیر و خارج از اسلام تلقّى نکند. با چنین دیدگاه و رویکردى است که مثلاً کتاب «تجرید الاعتقادات» تألیف خواجه نصیرالدین طوسى از بزرگ ترین عالمان شیعه مورد شرح ملاّ على قوشجى از علماى معروف اهل سنّت قرار گرفته و کتاب «المحجة البیضاء» ملاّ محسن فیض کاشانى از مشاهیر علماى شیعى در شرح و تحقیق «احیاء العلوم» غزالى از نامى ترین علماى تسنّن تألیف و نگاشته شده است.

    بنابراین در طریق وصول به وحدت معقول، نخستین گام، همانا وسعت یافتن دیدگاه متفکّران و شخصیّت هاى بزرگ اسلامى است و عامل اساسى این توسعه ى دیدگاه ها، رهایى از چارچوب تنگ و تاریک تعصّب غیرمنطقى مى باشد. از آن جا که اختلاف عقیده و دیدگاه در غیراصول دینى، به ایمان آسیبى نمى رساند و شخص را از اسلام خارج نمى سازد، فقها و دانشمندان طراز اوّل جهان اسلام، با تأکید براصول دین و تکیه بر مشترکات موجود میان مذاهب اسلامى به صراحت اعلام مى دارند که اختلافات فرعى و جزئى موجب کفر یا خروج از دین نمى گردد تا کسى به خود اجازه ندهد با حربه ى تفاوت دیدگاه عقیدتى، دیگران را متهّم به تکفیر و تفسیق نماید و چه بسا جان و مال و خون او را مباح بشمارد. از این رو با مطالعه و نگاه به آثار اندیشمندان مصلح مسلمان شیعه و سنّى درمى یابیم که یکى از عوامل مانع همگرایى و هم اندیشى و برداشتن اختلافات، همانا قصّه ى تلخ تاریخى تکفیر و تفسیق مذهبى، مذهب دیگر را و مسلمانى، مسلمان دیگر را دانستن است. استاد محمّد السعدى در کتاب «التکفیر فى المیزان القرآن و السنة» مى گوید:

  «تکفیر مردم، آن ها را اصلاح نخواهد کرد و مشکلات شان را حل نمى کند وآن ها را به راه راست ودرست باز نمى گرداند. بلکه برعکس، این تکفیر، موجب تخریب چهره هاى دین و نفرت مسلمانان و همه ى مردم از آن شده و به شیطان کمک مى کند تا آن ها را پس از ناامید کردن فریب دهد».

    امام ابوالحسن اشعرى بنابه نقل احمد بن زاهر سرخسى، از نزدیک ترین یاران وى، در هنگام وفاتش یاران خود را جمع مى کند و مى گوید:

  «شاهد باشید براین که من هیچ یک از اهل قبله را به خاطر گناهى تکفیر نمى کنم، زیرا همگى آنان به معبود واحد و یگانه اى توجّه دارند و اسلام تمامى آن ها را در برمى گیرد».[50]

   شیخ الاسلام مخزومى از امام شافعى همین مضمون را نقل مى کند.[51] ابن عیینه نیز مى گوید:

  «اگر درندگان گوشت مرا بخورند برایم گواراتر است از این که با عداوت کسى که به وحدانیّت خداوند متعال و نبوّت محمّد صلى الله علیه و آله اعتقاد دارد از بین بروم».[52]

   براین اساس باید از فرهنگ تکفیر و انتساب فسق به دیگران از سر تعصّب در جامعه ى اسلامى پرهیز کرد.

    و این فرهنگ تکفیر و تفسیق یک فرهنگ خطرناک و مرموز نفوذى در اندیشه ى اسلامى است که مى توان بدعت گذار این تفکّر را مربوط به خوارج نهروان دانست.

    براى رسیدن به همگرایى در سطوح خرد یا کلان آن نیازمند توجه به چهار مؤلّفه یا شاخصه اى است که در جامعه شناسى نظم، تحت عنوان «چهار ت» مطرح است که عبارتند از:

    1 ـ تفاهم نمادى؛

    2 ـ تنظیم سیاسى؛

    3 ـ تنظیم اجتماعى؛

     4 ـ تعمیم ساختارى.

    سپس، برداشتن گام هاى چهارگانه در این حوزه ها، جهت وصول به همگرایى، در گرو قبول شخصیّت متقابل کنشگران توسّط یکدیگر است. این احترام به هویّت متقابل در قالب گروه هاى مختلف مذهبى در شاخصه هاى ذیل و در دو گروه آرایه هاى شکلى و آرایه هاى محتوایى از اهمیت برخوردارند.

    آرایه هاى شکلى شامل مسایلى چون موارد ذیل مى گردد:

    ـ پرهیز از تکفیر، تفسیق و انتساب بدعت به یکدیگر.

    ـ پرهیز از مؤاخذه ى یکدیگر در لوازم رأى در صورت روشن نبودن ملازمه.

    ـ پذیرفتن عذر یکدیگر در موارد مختلف.

    آرایه هاى محتوایى را مى توان مواردى این چنین برشمرد:

    ـ آزادى انتخاب مذهب.

    ـ آزادى پیروان مذاهب در اعمال شخصیه.

    ـ آزادى مذاهب مختلف در بیان نظام مند دیدگاه هاى خود.

    ـ آزادى تعاملات درون گروهى و میان گروهى مذاهب در صحنه ى تعامل با شرایع دیگر و...  .

 

عدم جواز تکفیر در مسأله ى خلافت و امامت

اکنون مى گوییم: یکى از مواردى که همواره اختلاف برانگیز بوده و در برخى مواقع، افراد یا گروه هاى تند و افراطى از شیعه و سنّى، به صورت آگاهانه یا جاهلانه، از روى تعصّبات و احساسات غیرمعقول و غیرمنطقى، دامن به آن زده و با حرکات ناشایست و ناشیانه ى خود، به آسیاب دشمن آب ریخته و باعث خسارات جبران ناپذیرى بر پیکره ى اتّحاد ملّى و انسجام و همگرایى مسلمانان شده اند، مسئله ى خلافت و جانشینى پس از رسول اکرم صلى الله علیه و آله بوده است. لازم است بدانیم که: اگر بخواهیم دایره ى آموزه هاى دین مقدّس اسلام را تعیین کنیم، در ذیل دو عنوان کلّى مسائل اعتقادى و عملى مى گنجد که هرکدام زیر عنوان هاى دیگرى هم دارند.

    مسائل اعتقادى خود به دو بخش ضرورى و غیرضرورى یا فرعى تقسیم مى شوند  [آن گونه که تقسیم مسائل فقهى هم، چنین است] هر کدام از این ها احکام جداگانه دارند، که نمى توان همه را یکسان دید و یکسان دانست. در مسائل اعتقادى ضرورى یا همان که در لسان متکلّمان به اصول دین نام گرفته است، جایى براى اختلاف نظر نیست. مرز اسلام و کفر، باورمندى به همین امور است؛ ایمان به خدا، معاد، نبوّت عامّه و خاصّه. بنابر آیات قرآن، خروج از دین و اسلام وقتى است که شخص آن چه از جانب خداى متعال نازل شده را قبول نداشته باشد:

  «وَمَنْ لَمْ یَحْکُمْ بِمَا أَنزَلَ اللّه  فَأُوْلَئِکَ هُمْ الْکَافِرُونَ».[53]

   لذا خروج از اسلام زمانى صورت مى گیرد که مخالف ضروریّات دین باشد.

    در مسائل غیرضرورى و نظرى مجال اختلاف نظر هست و نمى توان کسى را ملزم به قبول یک تفسیر خاص کرد. در این صورت بر فرض اثبات نادرستى یک تفسیر یا برداشت که به صورت روش مند انجام گرفته، راهى براى تکفیر وجود ندارد و نمى توان به خاطر بیان نظرى که به نظر خطا مى رسد، صاحب نظر را تکفیر کرد. یکى از مسائلى که به اجماع مسلمانان جزو اصول دین نیست مسئله ى خلافت وامامت است، حتى شیعه که آن را جزو اصول مى داند، برآن است که امامت مربوط به مذهب است نه اصول دین. به عنوان نمونه علّامه شریف الدّین، در این باره مى نویسد:

  «قد اجمع اهل القبله على آنهالیست من اصول الدین ...».[54]

   آن گونه که عالمان سنّى هم چون امام غزالى  (م 505 ق)؛[55] سیف الدّین آمدى و تفتازانى این گونه اظهار کرده اند:

  «و اعلم ان الکلام فى الامامة لیس من اصول الدیانات ...[56] و لاخفاء فى ان ذلک (مباحث الامامة) من الاحکام العملیة دون الاعتقادیة».[57]

   از میان فقهاى برجسته ى شیعه و اندیشمندان شیعى در قرن بیستم، شخصیّت هایى نظیر امام خمینى قدس سره و شهید محمّدباقر صدر، در منابع فقهى شان، به این مسئله پرداخته و انکار مسئله ى امامت را خروج از اسلام نمى دانند.

    امام خمینى قدس سره مى گوید:

  «امامت به معنایى که نزد امامیّه وجود دارد از ضرورت هاى دین نبوده چون «ضرورت ها» عبارت از امور واضح و بدیهى از نظر همه ى طبقات مسلمین مى باشند و شاید ضرورت از نظر بسیارى برخلاف آن باشد ... علاوه براین که جزو اصول مذهب اند و منکر آن از مذهب خروج کرده نه از اسلام».[58]

   نظیر این سخن را در کلمات شهید صدر مى توان یافت.[59]

 

7 ـ گفتگو، سلاحى براى خلق گفتمان و همگرایى اسلامى

یکى دیگر از عوامل همگرایى، هم اندیشى و همگامى مشترک شناخت فکرى و عقیدتى مسلمانان نسبت به یکدیگر است. از آنجا که گویند «تعرف الاشیاء بأضدادها»، در این مقال نیز بایسته است عوامل و ریشه هاى واگرایى و تفرقه را شناخت تا آن گاه با پیاده نمودن و اجراى نقطه ى عکس آن، به همگرایى میان مسلمانان دست یابیم. با این بیان کوتاه، مى گوییم که: یکى از مسائلى که موجب شده است تا میان مسلمانان، جدایى بیفتد، بى اطلاعى آنان از آموزه هاى مذهبى یکدیگر و ناآگاهى آنان نسبت به تعالیم و احکام فقهى و فرعى مذاهب اسلامى است. در واقع همین جهل و بى خبرى مسلمانان و نخبگان فکرى از مبانى فقهى کلامى مذاهب اسلامى، زمینه ساز تصوّرات نادرست، اوهام و بدگمانى هاى فراوانى در میان مسلمانان نسبت به همدیگر شده است. امیر مؤمنان على علیه السلام که رفتار سیاسى  اجتماعى اش بهترین الگو براى مسلمانان است تا در صورت اختلاف نظر با مقدم داشتن مصلحت همگان، راه تساهل و تسامح و معاشرت نیکو را در پیش گیرند و به منظور حفظ اصول اسلام و ارزش هاى دینى از بدیهى ترین و مهم ترین جایگاه و منافع زودگذر و آنى خود چشم بپوشند و اختلافات فرعى را در مقابل اهمیت بسیار زیاد بنیان جامعه ى اسلامى و همگرایى جهان اسلام نادیده بگیرند مى فرماید:

  «و انما انتم اخوان على دین اللّه ، ما فرق بینکم الاخبث السرائر وسوء الضمائر، فلاتوازون و لاتناصحون و لاتباذلون و لاتوادّون».

  «همانا شما برادران دینى یکدیگرید؛ چیزى جز درون پلید و نیّت زشت شما را از هم جدا نساخته است. نه یکدیگر را یارى مى دهید و نه خیرخواه یکدیگرید و نه چیزى به یکدیگر مى دهید و نه به یکدیگر دوستى مى کنید».[60]

   در این صورت است که نتیجه ى آن تهمت ها و افتراها به یکدیگر و در مواردى حتى یورش مسلحانه وکشتار بى رحمانه یکدیگر شده است. این امر باعث پیدایش نفاق و چند دستگى و ضعف و زبونى مسلمانان گشته است. به عبارتى؛ مسلمانان ضعیف اند، چون پراکنده اند و پراکنده اند، چون نسبت به عقاید و افکار همدیگر نادانند. امام خمینى قدس سرهنیز مى فرمود:

  «من مى خواهم مصالحه و صلح بدهم بین این طوایف؛ و بگویم همه ى این ها یک چیز مى گویند... گاهى اختلافى که بین اهل نظر و اهل علم حاصل مى شود به این جهت است که زبان هاى یکدیگر را درست نمى دانند،[ توان برقرارى ارتباط و مفاهمه ى زبانى یکدیگر را به دلایل مختلف ندارند.] هرطایفه اى یک زبان خاصّى دارد. سه نفر بودند؛ یک فارسى، یک ترک و یک عرب. این ها راجع به نهارشان بحث کردند که چه بخوریم؛ فارس گفت: انگور، عرب گفت: خیر، عنب، ترک گفت: ما این ها را نمى خواهیم، ما اوزوم مى خواهیم. این ها اختلاف پیدا کردند، براى این که زبان یکدیگر را نمى دانستند. یک نفر دیگرى که هر سه زبان را مى دانست، گفت: من مى دانم غذاى شما چیست. رفت و انگور آورد و همه گفتند: بله، ما همین را مى خواستیم».

    بنابراین یکى از عامل هاى همگرایى این است که مسلمانان با خردورزى و فهم و منطق درست، نسبت به همدیگر شناخت پیدا کنند والبته نخستین کسانى که باید به این شناخت، دست یابند، علما و اهل فکر و نظر از هر دسته اى از مسلمانان اند و دست یابى به این شناخت و به آموزه هاى مذهبى یکدیگر، راهى جز گفتگو، مناظره و همکارى علمى و جدال احسن ندارد.

    سیّد جمال الدّین اسدآبادى نیز معتقد بود ابتدا خود علما و رهبران جامعه ى اسلامى از بلاد مختلف، در سطوح جهان، با هم مجتمع و مرتبط و متّحد شوند و به وحدت اسلامى در سطح رهبرى، شکل بدهند. او مى گفت:

  «علما، خطبا و پیشوایان و وعاظ هر یک از کشورهاى اسلامى، با یکدیگر ارتباط پیدا کنند و براى تجمّع خویش در اطراف جهان مراکز ارتباط و مشاوره به وجود آوردند تا براى ایجاد وحدت میان مسلمین دراین مکان ها جمع شوند و براى وحدت شئون اسلامى از احکام قرآن و مفاد احادیث صحیح کمک بگیرند تا به مقامى برسند که قرآن و دیانت اسلامى براى آنان تعیین کرده».[61]

 

    نیز مى گوید با تشکیل مجمع عمومى مسلمانان، یکى از کارهاى این مجمع و مجتمع علما و صاحب نظران اسلامى این است که:

  «دعوت کنندگان و سخنرانانى به نقاط دوردست بفرستند و با کسانى که نزدیک تر هستند ملاقات و مذاکره کنند و از احوال بعضى از مسلمانان در مورد دین و ملیّت آنان آگاه باشند و یااین که از عوامل پریشانى و ضررهایشان مطّلع شوند».[62]

    بنابراین گفتگوى علمى و منطقى بین مذاهب اسلامى، موجب تحقّق نظام منسجم فکرى نظرى، روش مند و قوّت اندیشه ى اسلامى مى شود.

 

منطق دیالوگ

به منظور تحقّق گفتگوى بین مذاهب شایسته است به مفهوم و معناى گفتگو و برخى لوازم و مقتضیات فرهنگ گفتگو و آداب و اصول آن اشاره اى کوتاه بشود.

    گفتگو برخلاف جدال که یک معنا و بار منفى دارد ابزارى نیرومند براى ایجاد روابط و پیوندهاى اجتماعى و زمینه اى مشترک براى جنبش سیاسى، اجتماعى، اندیشه اى و اقتصادى است. گفتگو همان بازگشت کلام و سخن میان طرفین است به گونه اى که سخن از طرف اوّل به طرف دوّم منتقل شود، سپس به طرف اوّل باز مى گردد بى آنکه شنونده یا ناظر متوجّه شود که میان طرفین چیزى دال بر خصومت وجود دارد. پس گفتگوى منطقى، روش و اصولى دارد که چنان چه رعایت نشود به جدال تبدیل خواهد شد. قرآن کریم، بندگانى را مژده مى دهد که گفته ها را مى شنوند و از بهترین آن ها پیروى مى کنند.

  « فَبَشِّرْ عِبَادِی * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمْ اللّه  وَأُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ».[63]

 «بشارت باد آن هایى را که سخنان را گوش فرا مى دهند و از بهترین آن هاپیروى مى کنند، آن ها هستند که خدا هدایت شان کرده و آنها صاحبان خردند».

    در گفتگو بنابر مفاهیم آیه ى مزبور، مى بایست سه مرحله را که مترتّب بر یکدیگرند مورد توجّه قرار داد تا گفت وشنودها اثربخش و کارکرد همگرایانه را به دنبال داشته باشد. این مراحل سه گانه عبارتند از:

    الف) تبلور فضاى تبادل نظرها وگفته ها براى انسجام بخشیدن به گفت وشنود و موارد اختلاف.

     ب) شنیدن و دل سپردن به گفتار با حسن نیّت و آگاهى یافتن از نکات و نیکوترین گفتگوها بدون پیش داورى ارزش مدارانه.

    ج) پذیرش وتسلیم شدن در برابر سخن حقّ و حقیقت و پیروى از بهترین گفتارها.

    بنا بربینش قرآن و سیرت نبى اکرم صلى الله علیه و آله و اهل بیت علیه السلام و سایر پیامبران الهى، علاوه برتوجّه به مراحل بالا، آن گاه به مطلوبمان که همدلى و همفکرى و همگامى مشترک بین فرقه هاى اسلامى است دست مى یابیم که آداب گفتگو و مناظره را رعایت کرده باشیم. اهم این آداب را مى توان موارد ذیل شمرد:

    1 ـ هم ترازى و مساوى بودن طرفین مناظره (برخوردارى از جایگاه تساوى علمى و فهم زبان همدیگر).

    2 ـ شنیدن ادّعا و تأمّل در آن « فَبَشِّرْ عِبَادِی * الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ  ...».

    3 ـ حاکمیّت فضاى علمى و پرهیز از عاطفه، احساسات، تعصّب و نفى مطلق اندیشى.

    4 ـ آغاز گفتگو با نکات مثبت مشترک و استفاده از آن در مناظره.

    5 ـ پرهیز از طعن یکدیگر و دشنام و تحقیر و نیز پرهیز از سیاسى کردن گفتگو و سیاست زدگى.

    6 ـ شروع و پایان گفتگو با آرامش و نتیجه بخشى و...  .

    رعایت این اصول و آداب، آن چنان اشخاص و اندیشمندان را؛ اهل حق و انصاف به بار مى آورد که منادى و طلایه دار اتّحاد و انسجام اسلامى، جناب شیخ بزرگوار مرحوم شلتوت مى گوید:

  «من در دانشکده ى شریعت، به صورت تطبیقى تدریس مى کردم و در یک مسئله آرا و دیدگاه هاى تمام مذاهب اسلامى را مطرح مى نمودم و چه بسا در میان آن ها، مذهب شیعه برجستگى بیشترى داشت و من، در موارد زیادى رأى مذهب شیعه را به خاطر دلیل قانع کننده ى آن، ترجیح مى دادم و حتّى در مسائل زیادى مطابق آن مذهب فتوا دادم، از جمله در مورد وقوع سه طلاق با یک لفظ که در مذهب سنّى درست و در مذهب شیعه نادرست است و در قانون احوال شخصیه هم گنجانیده شده است».[64]

   پس براى وصول به همگرایى جهان اسلام، لازم نیست که دستورات یک مذهب خاص بر دیگران تحمیل شود یا تمام مذاهب در یکدیگر ادغام شوند و چیز سوّمى پدید آید.

    بلکه مى بایست مسلمانان و رهبران فکرى شان اندیشمندان حوزه و دانشگاه در مسائل فرعى اختلافى، به جاى این که نسبت به افکار و آراى همدیگر موضع منفى و بدبینانه داشته باشند، بایسته آن است تا براساس اصول اسلام، ضمن احترام به دیدگاه هاى یکدیگر و ارزیابى خوش بینانه، این مسائل را با نقد و تحلیل علمى و اقامه ى دلیل و برهان، نقض و ابرام نمایند و البته چنین تعاملى به تقویت مبانى اخوت دینى و تلطیف روح برادرى اسلامى مى انجامد، زیرا تعمّق در مباحث، روشن مى کند که اختلافى که امّت واحده را از یکدیگر جدا نموده بسیار کوچک تر و حقیرتر از آن است که به چنین فرجامى بیانجامد؛ افزون براین که، با علم و گفتگوى علمى مى توان بسیارى از اختلافات را براساس حقّ و انصاف از میان برداشت و به اتّفاق نظر در مسائل فرعى و حدّاقل به آگاهى و شناخت از افکار و دیدگاه هاى همدیگر دست یافت.

    سخن آخر در این بخش آن که: در عصر جهانى شدن ارتباطات، گفتگو و مذاکره هاى پیاپى و استمرار بخش متفکّران اسلامى در زمینه ى موضوعات متنوّع عقیدتى، کلامى، سیاسى و اجتماعى و اقتصادى مى تواند کارآمدترین و بهترین راهکار براى تبدیل فرهنگ مشاجره و اختلاف به مصالحه و تفاهم قلمداد شده و روزنه ى امید درخشانى براى رهایى از بحران کنونى و چالش هاى سرنوشت سازى که تاکنون جهان اسلام در کلّیه ى زمینه ها با آن روبه رو بوده، ایجاد نماید که در این صورت با ایجاد زمینه ى تفاهم و حلّ مشکلات با همکارى و همدلى، گام هاى مؤثّرى در روند بیدارى و اتّخاذ تصمیمات سرنوشت ساز براى ایجاد جامعه ى انسانى بر پایه ى اصول اسلامى بردارد.

 

نتیجه مباحث گذشته

 آنچه از جمع بندى اجمالى نسبت به آنچه که تاکنون در این مختصر به عنوان «برخى از عوامل همگرایى جهان اسلام» ذکر شد نکاتى چند بدست مى آید که اهم آن عبارت است از:

 

1 ـ تأکید بر اصول و نقاط مشترک

همان گونه که گفته شده است جهان اسلام داراى اصولى مشترک و پذیرفته شده اند که بالاتفاق مورد قبول تمام مسلمانان است و هیچ گونه اختلافى در کلیت آنها میان مسلمانان وجود ندارد. اهم این اصول ـ که هریک مى تواند یکى از عوامل اثر بخش در همگرایى جهان اسلام باشد ـ عبارت اند از:

    1 ـ ایمان به خداوند متعال؛

    2 ـ ایمان به حضرت محمد بن عبداللّه  صلى الله علیه و آله به عنوان خاتم النبیین و پیامبر الهى؛

    3 ـ ایمان به قرآن بعنوان کتاب مقدس آسمانى؛

    4 ـ ایمان به کعبه بعنوان قبله مسلمانان؛

    5 ـ ایمان به شریعت اسلام بعنوان کامل ترین و آخرین دین الهى؛

    6 ـ ایمان به ضروریات دین؛

    7 ـ ارزش ها و شعائر اسلامى مشترک؛

    8 ـ منافع مشترک فرهنگى و اقتصادى و سیاسى؛

 

2 ـ حفظ وحدت و همگرایى با وجود اختلافات معقول

توجه به این نکته لازم است که اختلافات جزئى در فروع را آن قدر با اهمیت و بزرگ جلوه ندهند تا به هم اندیشى و همگرایى آنان آسیب وارد نماید. زیرا اختلاف بمعناى تفاوت درک در مسائل فرعى با حفظ وحدت در اصول، منجر به پیدایش اختلاف در دل ها و دودستگى در صفوف و راهى براى فساد و بى عدالتى نخواهد شد مگر آنگاه که با تعصّبات و احساسات نامعقول و جهل و نادانى توأم گردد.

 

3 ـ آثار و نتایج همگرایى

 اندیشه وحدت و همگرایى مسلمانان جهان آثار و نتایج گوارایى را در عرصه هاى مختلف فردى، اجتماعى، امنیتى، سیاسى و اقتصادى در منطقه خاورمیانه بلکه در سطح بین المللى به ارمغان آورده که توجه بیش ازپیش و بازگو کردن آن آثار؛ خود مى تواند در تقویت این مهم نقش بسزایى داشته باشد و البته بیان معرفى و پرداختن به آثار و نتایج سازنده همگرایى و همگامى جهان اسلام خود مقاله اى مستقل مى طلبد که از ظرفیت این مختصر خارج است.

4 ـ سیره اهل بیت علیهم السلام (ثقل اصغر) محور وحدت و همگرایى

با نگرشى واقع بینانه و ایده آل، یکى ازمحورهایى که مى توان از آن بعنوان عامل همگرایى جهان اسلام نام برد اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام سیره و رفتارشان و سخنان آن پیشوایان و رهبران راستین مسلمانان مى باشد که به تعبیر مولى الموحدین على علیه السلام:

  «هیچ کس در حفظ وحدت امت پیامبر و الفت آنان به یکدیگر، دلسوزتر از من نیست».

    زیرا آنان مترجمان وحى و شارحان قرآن و در امتداد خط رسالت و نبوت قرار دارند.

    سؤال و توهمى که اینجا برذهن مى آید این است که بسیارى سنت و سیره ائمه اطهار علیهم السلام را مانع بزرگ نزدیکى و همگرایى مسلمانان تلقى مى کنند بااین تصور که موضوع سنت اهل بیت علیهم السلام در واقع ایجاد منبع دیگر تشریع در مقابل سنت نبوى صلى الله علیه و آله است و بدیهى است که اختلاف منابع به اختلاف نتایج منجر مى شود؟

    نقد و پاسخ این توهم اجمالاً آن است که: ایمان به سنت اهل بیت علیهم السلام نه تنها با تمسک جستن به سنت وسیره نبوى مخالفتى ندارد بلکه به معناى تحکیم سنت نبوى و پالایش آن از ناخالصى هایى است که در مسیر نقل آن ممکن است عارض گردد و مفاد آن درست بر عکس جلوه دهد. آن گونه که از نبوت دین اسلام و توحید به «حبل اللّه » یاد شده از اهل بیت علیهم السلامهم حتى در سخنان عالمان و رهبران غیرشیعى به «حبل اللّه » یاد شده است. امام شافعى مى گوید:

  «آل النبى ذریعتى و هم الیه وسیلتى ارجوبهم اعطى غدا بیدى الیمین صحیفتى».[65]

  «خاندان پیامبر دستگیر من هستند آنان وسیله تقرب من به خدایند امیددارم به خاطر آنان فرداى قیامت نامه عملم را به دست راستم بدهند».

    پرداختن به شیوه و روش اهل بیت علیهم السلام براى حفظ وحدت و انسجام همگرایى مسلمانان آنچنان گسترده و پردامنه است که این هم نیز جاى خود و مقاله اى دیگر را مى طلبد.

    پایان بحث آن که: امتى که داراى اتحاد و انسجام اجتماعى اسلامى است و با وحدت و همدلى به هم نوعان خویش در هر نقطه اى از دنیا که باشد کمک کرده و همواره حضور فعال در صحنه هاى اجتماعى دارد؛ دشمنانش جرأت نفوذ در چنین جامعه اى را ندارند. زیرا نه بایک حکومت و ملت که با یک امت واحده باید مبارزه کنند.

    بنابراین این ثبات سیاسى برآمده از این اتحاد و انسجام اسلامى و همگرایى آنان حربه اى بسیار کارآمد در صحنه هاى بین المللى شده و دشمنان پیدا و پنهان جهان اسلام از طمع ورزى ها بازداشته مى شوند.

    افزون براین ها قدرت نفوذ اسلام «همانند صدر اسلام» در تغییرات سیاسى و فرهنگى و حتى اقتصادى دنیا بیشتر شده و اعتبار جهانى شریعت اسلام روزافزون گشته و جاذبه این دین مبین جهانى مشتاقان حقیقت را به خود فرا خواهد خواند و وعده الهى که علو اسلام بر سایر ادیان است عملا به ظهور مى انجامد.[66]

   سخن آخر آن که: امروزه بر رهبران دولت مردان و مجریان جهان اسلام است که علاوه برتقویت و استمرار بخشیدن به سازمان کنفرانس اسلامى و مجامع گفتگو و مذاکره هاى عالمانه ى علمى در پى تشکیل اتحادیه کشورهاى اسلامى (ایالات متحده اسلامى) در مقابل اتحادیه اروپایى و ایالات متحده آمریکا بوده باشند. چون که راه برون رفت که در پرتو آن مى توانیم پراکندگى مسلمانان را به اتحاد در درون یک دولت تبدیل کنیم تشکیل ایالات متحده اسلامى است. اگر در این مورد یک نظرسنجى انجام دهیم درمى یابیم که مسلمانان در این مورد متحدند.

 

منابع

1 ـ قرآن کریم.

2 ـ نهج البلاغه، ترجمه: محمّد دشتى، لاهیجى، چاپ دوّم، 1380 .

3 ـ جغرافیاى سیاسى جهان اسلام، عزّت اللّه عزیزى، سازمان حوزه ها و مدارس خارج از کشور، تهران، چ 1، 78.

4 ـ الیواقیت و الجواهر، عبدالوهّاب شعرانى، بى تا.

5 ـ صحیفه ى نور، امام خمینى قدس سره، تهران، مؤسّسه ى تنظیم و نشر آثار امام خمینى قدس سره.

6 ـ کنزالعمال فى سنن الاقوال والافعال، متقى هندى، مؤسسه الرسالة، بیروت، 1409 ق.

7 ـ استراتژى وحدت در اندیشه ى سیاسى اسلام، احمد موثّقى، دفتر تبلیغات اسلامى، چ 2 ، پاییز 1375 .

8 ـ شش مقاله، مرتضى مطهّرى، صدرا، تهران، چ 16 ، 1382 .

9 ـ الفصول المهمة فى تألیف الامة، عبدالحسین شرف الدّین الموسوى، دارالزهرا، بیروت.

10 ـ کتاب الطهارة، امام خمینى قدس سره، مؤسّسه ى اسماعیلیان، قم، 1410 ق.

11 ـ بحوث فى شرح العروة الوثقى، محمّدباقر صدر، مرکز الابحاث و الدراسات التخصیصة للشهید الصدر، قم، چ 1 ، 1381 ش .

12 ـ شرح المقاصد، تفتازانى، تحقیق و تعلیق، عبدالرحمن عمیره.

13 ـ المسند، امام احمد بن حنبل، بیروت، دار صادر.

14 ـ المیزان فى تفسیر القرآن، سیّدمحمّدحسین طباطبائى، قم، مؤسّسه النشر الاسلامى.

15 ـ تفسیر ابن کثیر (تفسیرالقرآن الکریم)، اسماعیل بن کثیر، بیروت، دارالمعرفة ، 1412 ق.

16 ـ تفسیر الکبیر (تفسیر فخر الرازى)، محمّد بن عمر، مصر، قاهره، عبدالرحمان محّمد، 1357 ق.

17 ـ الاقتصاد فى الاعتقاد، الامام الغزالى، تعلیق و مقدّمه: د.على بوملحم، دارالمکتبة الهلال، بیروت، لبنان، ط 2 ، 1421 ق.

18 ـ غایة المرام فى علم الکلام، سیف الدّین آمدى، تحقیق وتعلیق: حسن محمود عبداللطیف، قاهره، احیاء التراث الاسلامى.

19 ـ عروة الوثقى، سیّدجمال الدّین اسدآبادى، ترجمه ى زین العابدین کاظمى خلخالى، تهران ، بى تا.

20 ـ دعوة التقریب، جمعى از نویسندگان، مصر، المجلس الاعلى لشئون الاسلامیة، 1991 .

21 ـ استراتژى تقریب مذاهب اسلامى، جمعى از نویسندگان، مجمع جهانى تقریب مذاهب اسلامى، تهران، چ 1 ، 1384 ش.

22 ـ مجمع البیان فى تفسیرالقرآن، فضل بن حسن طبرسى، دارالمعرفة.

 

پی نوشت ها:


[1] .  نهج البلاغه،  خ 169 ، ص 324 .

[2] .  عزیزى، عزت اللّه ، جغرافیاى سیاسى جهان اسلام، فصل هشتم و نهم.

[3] .  مطهرى، مرتضى، شش مقاله، صص 5 ـ 4 با اندکى تصرف.

[4] .  مائده:  3  .

[5] .  آل عمران:  64 «قل یا اهل الکتاب تعالوا الى کلمة سواء بیننا و بینکم الاّ نعبد الاّ اللّه  ولانشرک به شیا...».

[6] .  آل عمران:  103  .

[7] .  ترجمه ى روان، نیز ر.ک: انفال: 63 .

[8] .  نهج البلاغه، خ 180 ، ص 343 ، ترجمه ى محمد دشتى.

[9] .  موثقى، احمد، استراتژى وحدت در اندیشه ى سیاسى اسلام، ج 1 ، ص 12 و 20 .

[10] .  آل عمران:  103 .

[11] .  مجمع البیان، ج 2 ، ص 365 ؛ روح البیان، ج 2 ، ص 72 .

[12] .  آل عمران:  63 ؛ انبیاء: 92 .

[13] .  حجرات:  10  .

[14] .  موسوى خمینى، سید روح اللّه  امام خمینى قدس سره، صحیفه ى نور، ج 19 ، ص 2 و 46 .

[15] .  احزاب:  6  .

[16] .  انا و على ابوا هذه الامة.

[17] .  انبیاء:  107 «و ما ارسلناک الا رحمة للعالمین».

[18] .  آل عمران:  164 .

[19] .  توبه:  128 .

[20] .  طه:  1 ـ 2 .

[21] .  آل عمران:  103 .

[22] .  انفال:  46  .

[23] .  کنزالعمال، ج 1 ، ص 184 ، ج 9 ، ص 92 .

[24] .  همان،  ص 77 ، ج 4 ، ص 89 .

[25] .  جعفرى، علامه محمدتقى، مقدمه ى استراتژى وحدت در اندیشه هاى سیاسى اسلام تلخیص و اقتباس، ج 1 ، ص 26 .

[26] .  المیزان فى تفسیر القرآن، ج 3 ، ص 127 .

[27] .  تفسیر ابن کثیر، ج 8 ، ص 397 .

[28] .  تفسیر الکبیر، ج 3 ، ص 127 .

[29] .  آل عمران:  103 .

[30] .  مسند احمد، ج 1 ، ص 14 و 17 .

[31] .  آل عمران:  103 .

[32] .  یونس:  19 .

[33] .  حجرات:  10 .

[34] .  آل عمران:  103 .

[35] .  بقره:  143 .

[36] .  آل عمران:  200 .

[37] .  مائده:  2  .

[38] .  روم:  21  .

[39] .  بقره:  136 .

[40] .  انعام:  159 .

[41] .  انفال:  46  .

[42] .  بقره:  213 .

[43] .  مؤمنون:  53  .

[44] .  اعراف:  56 .

[45] .  زخرف:  65 ؛ احزاب: 22  .

[46] .  انعام:  159 .

[47] .  آل عمران:  64  .

[48] .  حج:  28 .

[49] .  انعام:  108 .

[50] .  شعرانى، عبدالوهاب، الیواقیت والجواهر، ج 2 ، ص 141 ، مبحث 58 ، بى تا.

[51] .  همان،  ص 142 .

[52] .  شرف الدین موسوى، عبدالحسین، الفصول المهمه فى تالبف الأمة، ص 44 ، دارالزهراء، بیروت، لبنان.

[53] .  مائده:  44  .

[54] .  شرف الدین، عبدالحسین، الفصول المهمة فى تألیف الامة، ص 153 .

[55] .  غزالى، الاقتصاد فى الاعتقاد، تعلیق و مقدمه، د. على بوملحم، ص 253 ، بیروت، دارالمکتبة الهلال، ط 2 ، 1421 ق.

[56] .  آمدى، سیفخ الدین، غایة المرام فى علم الکلام، تحقیق و تعلیق، حسن محمود عبدالطیف، ص 363، قاهرة، احیاء التراث الاسلامى،

[57] .  تفتازانى، شرح المقاصد، تحقیق و تعلیق عبدالرحمن عمیر، ج 5 ، ص 297 .

[58] .  امام خمینى قدس سره، کتاب الطهاره، ص 441 .

[59] .  صدر، محمدباقر، بحوث فى شرح العروة الوثقى، ج 3 ، ص 315 .

[60] .  نهج البلاغه، خ 113 ، ص 218 ، ترجمه ى محمددشتى، نیزجهت مطالعه ى بیشتر ر.ک: همان، خ 141 .

[61] .اسدآبادى،سیدجمال الدین، عروه الوثقى، ج 1، صص 122 ـ 121، ترجمه ى زین العابدین کاظمى خلخالى.

[62] .  همان، ص 122 .

[63] .  زمر:  17 ـ 18 .

[64]. جمعى ازنویسندگان، دعوه التقریب باتاریخ ووثایق،ص 45، مصر، المجلس الاعلى لشئون الاسلامیة،1991.

[65] .  الصواعق المحرفة، ابن حجر، ص 108 .

[66] .  توبه:  33 ؛ فتح: 28 «هوالذى ارسل رسوله بالهدى و دین الحق لیظهره على الدین کلّه ولوکره المشرکون».