گروه : مقالات فروغ مسجد
شماره : 190
تاریخ : دو شنبه, 23 تیر 1399
ساعت : 11:57:59
نظام آموزشى مساجد

 چکیده

          در این مقاله ابتدا به تاریخچه آموزش در مساجد پرداخته شده است که از ابتداى آیین اسلام بر عهده مساجد بوده است و آن را نه یک امر اتفاقى، بلکه به عنوان یکى از اهداف اصلى پیامبر«صلى الله علیه و آله» از ساخت مسجد تلقى نموده است و یادآور مى شود که در زمان حیات پیامبر«صلى الله علیه و آله» نه مسجد فعال بوده است که از همگى به عنوان مدرسه استفاده مى شده است سپس به تشکیل حلقه هاى علمى در مساجد و نظام آموزشى مساجد توجه نموده و موارد ذیل را مستند به بحث مى گذارد: 1 ـ آداب آموزش؛ 2 ـ زمان آموزش؛ 3 ـ شیوه آموزش؛ 4 ـ شیوه ارزیابى؛ 5 ـ موضوعات درسى؛ 6 ـ انتخاب استاد؛ 7 ـ گواهینامه؛ 8 ـ شیوه کاریابى؛ 9 ـ معاش استادان؛ 10 ـ هزینه دانشجویان.

          سپس به موقعیت علما در جامعه و مساجد و علوم جدید مى پردازد و ضمن توجه به جایگاه علوم جدید از منظر قرآن و روایات به بررسى علل کاهش تولید علم پرداخته آن گاه با اشاره به انقلاب اسلامى ایران مى نویسد:

          انقلاب اسلامى ایران که حرکتى اصیل بر مبناى قرآن و روایات اهل بیت«علیهم السلام» مى باشد دین را با همه جامعیتش به صحنه آورده هم اینک وقت آن رسیده است که تدابیرى اندیشیده شود تا مساجد نیز نقش خود را به تمام کمال از جمله در ارتباط با مسئله آموزش ایفا نمایند. از این رو با توجه به اهمیت استان تهران و نقش الگوسازى آن براى سایر نقاط ایران و جهان طرح مراکز آموزشى مساجد در استان پیشنهاد مى گردد که در
این تلخیص فقط به ذکر اهداف مى پردازیم.

 

اهداف

          ـ فعال شدن مساجد و افزایش کارکردهاى آنها.

          ـ بازیابى نقش مؤثر ائمه جماعات در جامعه به عنوان معلمان فرهیخته.

          ـ استفاده بهینه از امکانات مساجد و فضاهاى معنوى موجود.

          ـ مقابله با تهاجم فرهنگى دشمنان و پاکسازى جامعه از آسیب هاى فرهنگ بیگانه.

 

مقدمه

مسجد مرکز آموزشى

          از روزهاى نخستین ساخت مسجد، آموزش با مسجد ارتباط تنگاتنگى داشت. زیرا فراگیرى آموزه هاى وحیانى که اسلام مشوّق یادگیرى آنها بود، در مساجد صورت مى پذیرفت؛ حفظ و درک آیات قرآن، نقطه آغاز آموزش بود و پس از قرآن، مطالعه و یادگیرى سخنان گرانبهاى پیامبر«صلى الله علیه و آله» از طریق مساجد انجام مى شد. براین اساس تبدیل مسجد به اوّلین مدرسه مسلمانان، یک رویداد اتفاقى نبود، بلکه پیامبر«صلى الله علیه و آله» مى خواست که مسجد، به مرکز مهم آموزش در جامعه اسلامى تبدیل گردد از این رو فرمود:

          «کسى که به منظور یاد دادن یا یاد گرفتن وارد مسجد مى شود، مانند مجاهدى است که در راه خدا نبرد مى کند».[1]

         اراده نبوى در تبدیل مسجد به مرکز آموزش، به گونه اى بود که ایشان اغلب اوقات خود را در مسجد صرف تعلیم مردم مى کرد. پیامبر«صلى الله علیه و آله» در مسجد مى نشست و مردم را به امور دینى و سعادت دنیوى هدایت مى کرد.

          تاریخ نویسان در این باره چنین مى نویسند:

          «پیامبر«صلى الله علیه و آله» خود به تدریس مى پرداخت و دوستان حضرت نیز مرتب از جلسات درس بازدید مى کردند و اگر نقصى در آنها مشاهده مى کردند، فورا آن را
اصلاح مى کردند».[2]

         دستورهاى صادره در مسجد، فقط منحصر به مردان نبود؛ بلکه زنان مسلمان نیز اجازه رفتن به مسجد داشتند، آنان به سخنان پیامبر«صلى الله علیه و آله»گوش مى دادند و در مواردى از آن حضرت سؤال مى کردند.

          افزون بر مسجد النبى، در مساجد دیگر نیز براى تدریس حضور مى یافت، مسجد قبا که از مدینه چندان فاصله نداشت، محلى بود که پیامبر«صلى الله علیه و آله» گاه به آنجا رفته و از مجالس درس آن مسجد بازدید مى کرد.[3]

         به طور کلى، پیامبر «صلى الله علیه و آله» آگاهانه و براى این که مسجد محل مهمى براى آموزش مسلمانان باشد، راه را هموار کرد. در دوران حکومت پیامبر«صلى الله علیه و آله» در مدینه، آن حضرت به امر تعلیم و تربیت، توجّه فوق العاده اى مبذول داشت و در این کار از نفوذ شخصیت خود استفاده مى کرد. پیامبر«صلى الله علیه و آله» وقت زیادى را به امر تدریس اختصاص داده بود وى مرتب براى همراهان و پیروان خود صحبت مى کرد، جلسات سخنرانى بعد از اقامه نماز تشکیل مى شد و سخنان وى در باره مذهب و امور دنیوى بود.[4]

         تعلیمات پیامبر«صلى الله علیه و آله» در مسجد، تنها در مدینه ارایه نمى شد!

          فکرى با استفاده از نوشته هاى غزالى مى گوید که چند نفر از یاران پیامبر«صلى الله علیه و آله» در زمان حیات ایشان در مسجد قبا به تدریس اشتغال داشتند.[5]

         مدارک نشان مى دهد که در حدود نه مسجد در زمان پیامبر«صلى الله علیه و آله» بر پا بود، هر یک از این مساجد فعالانه به عنوان مدرسه انجام وظیفه مى کردند.[6] و معلمان مخصوص به خود داشتند.

          بعد از رحلت پیامبر«صلى الله علیه و آله» نیز ارتباط مسجد و آموزش به قوت خود باقى ماند.

          پس از مرگ پیامبر«صلى الله علیه و آله»، شنوندگان مشتاق مسلمان، بعد از مراسم نماز به دور اصحاب او حلقه مى زدند و به گفته هاى آنان که اعمال و کردار پیامبر«صلى الله علیه و آله» را بازگو مى کردند، گوش فرا مى دادند و بعد از مدتى اصحاب پیامبر«صلى الله علیه و آله» اولین معلمان جامعه مسلمانان شدند و مسجد کلاس درس آنان شد.[7]

         از آن هنگام تاکنون، مسجد موقعیت مهم خود را به عنوان مرکز آموزش و مرکز عبادت حفظ کرده است، این نقش دوگانه مسجد در زمان امویان، عباسیان و دیگر خاندان هاى حکومتى بدون تغییر باقى ماند.[8]

         در واقع، با توسعه اسلام، مساجد نیز توسعه یافتند و دستورهاى مربوط به مذهب و امور دنیوى در آنجا صادر مى شد. در سراسر دنیاى اسلامى، آموزشهاى ابتدایى و مطالعات پیشرفته در مساجد برقرار بود، بعضى از مساجد که وظیفه مدرسه را ایفا مى کردند، به صورت مناطق آموزشى درآمدند و دانش پژوهان و دانشمندان بزرگى را به سوى خود جلب کردند: «مى بینیم که ابوالزنیت از مسجد مدینه خارج مى شود و شاگردان او مانند قراولانى که در اطراف سلطان خود گرد آمده اند او را احاطه و یکى درباره مذهب، دیگرى راجع به ریاضیات و سومى در مورد معناى یک شعر پرسش و نفر چهارم نیز در باره سنت پیامبر یا مسئله و مشکل دیگرى مطلبى را عنوان مى کند».[9]

 

حلقه هاى علمى در مساجد

          اساس آموزش مسجد را حلقه ها و دایره هاى درسى تشکیل مى داد که در اسلام آنها را «حلقة العلم» یا دایره آموزشى مى نامیدند، کلمه حلقه به مفهوم شى ء کروى و گرد است، به این ترتیب دستورهاى مسجد با سیستم «حلقه» اقتباس از جلسات حکومتى بود که معمولاً به شکل حلقه وار دور میزى مى نشستند؛ در این جلسات معلم بر روى پایه، بالش یا صندلى مى نشست و بر دیوار یا ستونى تکیه مى داد، از طرف دیگر، دانش آموزان در ردیف هایى به شکل نیم دایره در جلوى استاد قرار مى گرفتند. به این ترتیب، حلقه در واقع دایره کامل نبود، چون نمى توان قبول کرد که شاگردان پشت سر معلم بنشینند، تعدادى از مساجد بیش از یک حلقه و بعضى دیگر، مخصوصا مساجد بزرگ، حلقه هاى زیادى داشتند.[10]

         ابن بطوطه سیاح مشهور در مسافرت خود به دمشق مى نویسد که پانصد دانش آموز و طلبه در مسجد اموى در حلقه هاى علمى شرکت و از جیره هاى رایگان روزانه استفاده مى کردند.[11]

         در سال 149 هـ.ق / 766 م، مسجد «منصور» در بغداد به دست خلیفه ابوجعفر المنصور بنا و بعدها توسط هارون الرشید تزیین شد و توسعه یافت، این مسجد یکى از مهم ترین مراکز آموزشى در خاورمیانه بود، این مسجد با دارا بودن بین چهل تا پنجاه حلقه علمى، مرکز و مقصود دانشمندان و دانش پژوهان بود.

          دانشمندى به نام خطیب بغدادى از علماى قرن 4، نقل مى کند در زیارت مسجد الحرام از خداوند سه چیز طلب کرد که یکى از آنها این بود که بتواند در مسجد منصور به تدریس بپردازد.[12]

         تاریخ و همچنین تحقیقاتى که از آموزش مسلمانان عمل آمده است نشان مى دهد که حلقه هاى علمى چگونه بوده اند. در اکثر مساجد، حلقه هاى علمى در حیاط مساجد تشکیل مى شدند و این جلسات از محل عبادت دور بودند تا مزاحم مردم نشوند.

          در نزدیکى هر حلقه، ستونى بود که معلم نشسته یا ایستاده بر آن تکیه مى داد، ستون و اطراف آن که به نامهاى «زاویه» یا «رواق» نامیده مى شد، بزودى محل و مرجعى براى حلقه شد.

          بعد از مدتى این نقاط به نام معلم خود نامیده مى شد به خصوص اگر او فرد مشهورى بود[13]؛ در مواردى نیز این رواق ها به نام محل یا مملکتى که طلبه ها از آنجا مى آمدند نامیده مى شد و این نام ها در جامع الازهر مشاهده مى شود.

 

نظام آموزشى در مساجد

          نظام آموزشى که در مساجد اعمال مى شد، از نوع ساده آن بود، در این قسمت به اهم موارد این نظام اشاره مى شود:

 

1 ـ آداب آموزش

          هیچ نوع شرطى براى دانش آموزان وجود نداشت؛ هر فرد در پیوستن به حلقه مورد انتخاب خود تشویق مى شد، اما در بعضى از مساجد، جلب رضایت استاد براى پیوستن لازم بود.[14]

         هنگامى دانش آموز وارد مسجد مى شد، کفشهاى خود را در مى آورد، آنها را دم در قرار مى داد و سپس بر روى زمین که معمولاً از حصیر یا زیلو پوشانده مى شد، در حلقه مى نشست.[15]

         در اکثر این دوایر ترتیب نشستن دانش آموزان به ترتیب مقام علمى آنان بود؛ دانش آموز هر چه پیشرفته بود، به همان اندازه نزدیکتر به استاد مى نشست و پیشرفته ترین دانش آموز پهلوى معلم مى نشست، دانش آموزان موقت نیز مجاز به نشستن پهلوى استاد بودند و در بعضى از مجالس درس، محل مخصوصى براى دانش آموزان میهمان اختصاص داشت.[16]

 

2 ـ زمان آموزش

          مجالس درس بعد از نماز صبح آغاز مى شد و تا نماز ظهر ادامه مى یافت و اگر معلم متصدى مجلس درس مى بود، قبل از نماز صبح و بعد از نماز ظهر نیز جلسات درس تشکیل مى یافت[17]؛ زمان درس از یک تا دو ساعت طول مى کشید و همیشه در مواقع نماز تعطیل مى شد و هیچ قانون مشخصى براى زنگ تفریح وجود نداشت؛ جلسات درس در روزهاى تعطیل مذهبى تشکیل نمى شدند.

          تعطیلات درازمدت، بستگى به نتیجه تحصیلات دانش آموز داشت، بعضى معلمان همه روزه تدریس مى کردند و بعضى ها هفته اى یک بار جلسه داشتند.

          «عنبرى» فقط در روزهاى جمعه درس زبان و لغت شناسى داشت در صورتى که «براوى»، روزانه بیش از یک مرتبه به تدریس مى پرداخت.[18]

         بعضى معلمان موضوعات متعددى را تدریس مى کردند؛ شافعى بعد از نماز صبح، قرآن، بعد از طلوع خورشید حدیث و بعد صرف و نحو، شعر و شاعرى و علوم تدریس مى کرد و ظهر به خانه برمى گشت.

 

3 ـ شیوه آموزش

          تدریس در حلقه با مراسم ساده و براساس تقوا و فضیلت آغاز مى شد، معلّم همیشه کار خود را با تمجید و تکریم خدا و با درخواست یارى و هدایت مردم آغاز مى کرد و سپس به درس خود مى پرداخت، او مطلب را از نوشته آماده اى که توسط خود او یا استاد دیگرى آماده شده بود، قرائت مى کرد و ضمن قرائت متن، آن را شرح و توضیح مى داد؛ این مراحل معمولاً با توضیح مجلس از مطلب آغاز مى شد و سپس با ارتباط دادن مطلب تازه به درس قبلى نوعى مداومت به درس مى داد و نهایتا به شرح نکات دشوارتر مى پرداخت.

          معلم ضمن ارایه و تدریس مطلب، پى در پى و با احترام از نوشته ها و مطالب نویسندگان دیگر نام مى برد و هرگز از همکاران خود به بدى یاد نمى کرد، در واقع در تمام مجالس درس نوعى فضاى مشابه بود که به جلسات درس، نظم و هماهنگى مى داد.

          «توتا» با استفاده از نوشته هاى غزالى این عناصر نظم دهنده را از طرف آن دانشمندان مشهور چنین مى نویسد:

          الف) معلم باید با دانش آموزان همدردى و با آنان طورى رفتار کند که گویا فرزندان او هستند.

          ب) اخلاق و روش پیغمبر«صلى الله علیه و آله» باید مراعات شود و براى آموزش و یاد دادن نباید متوقع اجرت و پاداش بود.

          ج) با دانش آموزان باید بى ریا بود و نباید به آنان قبل از داشتن استحقاق،
مقام و رتبه علمى داد.

          د) دانش آموزان باید نصیحت و ترغیب و براى رفتار بد توبیخ شوند.

          هـ) نباید به معلمان دیگر در مقابل دانش آموزان بى احترامى کرد.

          و) نباید به تدریس مطالبى پرداخت که بیش از فهم و درک دانش آموزان است.

          ز) عمل معلم باید با گفته هاى او مطابقت داشته باشد و نباید رفتار او مغایر گفته هایش باشد.

          به علت نبودن کتاب، معلم مجبور بود با در نظر گرفتن اهمیت متن تدریس شده، همه متن یا قسمتى از آن را براى دانش آموزان املا کند و زمانى که املا گفتن ضرورى بود، معلم متن مورد نظر را تا حد ممکن آرام مى گفت، تا دانش آموزان اشتباه ننویسند، دفترهاى دانش آموزان به طور مرتب از طرف معلم بازدید و اشتباه هاى آنها اصلاح و استفاده از آن مطالب براى یاد دادن به دیگران تأیید مى شد، علاوه بر املا، معلم به دانش آموزان توصیه مى کرد که تمام یا قسمتى از مطالب بیان شده را حفظ کنند؛ در واقع در میان اصولى که براى قبولى و تأیید دانش آموزان لازم بود، اصلِ حفظ کردن مطالب و بیان آنها بدون مراجعه به متن بود و کیفیت و طرز بیان نیز تأثیر داشت.

 

4 ـ شیوه ارزیابى

          به رغم نفوذ و احترامى که معلمان در میان دانش آموزان داشتند، مقام علمى آنان اغلب آزمایش مى شد و دانش آموزان مجاز به این کار بودند و حتى تشویق مى شدند که سؤال هایى مطرح کنند و در باره آن چه که یاد گرفته اند، به بحث و گفتگو بپردازند، به شرطى که براى مخالفت خود مدرک و گواهى داشته باشند.

          اگر معلمى به بى اطلاعى خود اعتراف مى کرد، مورد احترام و تکریم بود. زیرا به گفته برخى اگر کسى مطلبى را نداند و به ندانستن خود معترف باشد، در واقع نصف مطالب را آموخته است.

          این گونه بحث و گفتگوهاى آزاد به این نتیجه منتهى مى شد که بعضى از معلمان، به حرفه خود با دقت بیشترى توجّه کنند؛ آیین و رسم گوش دادن معلمان به انتقادهاى دانش آموز و بحث و گفتگو در موضوع مطرح شده، معلمان را مجبور کرد که مطالب درسى را با دقت زیاد بررسى کنند تا تأثیر و نفوذ بیشترى بر دانش آموزان پیدا کنند.

5 ـ موضوعات درسى

          هر چند همه موضوعات علمى که براى مسلمانان شناخته شده بودند، در مساجد تدریس نمى شدند، ولى موضوعات درسى بسیار متنوع بود؛ در بسیارى از مجالس علاوه بر آموزش خواندن و نوشتن، یادگیرى اصول دین نیز از اهمیت زیادى برخوردار بود؛ این کار از طریق بررسى و مطالعه موضوعاتى مانند قرائت قرآن، تفسیر، حدیث یا سنت پیامبر«صلى الله علیه و آله» توحید و فقه انجام مى شد. به مطالعات ادبى و زبان شناسى نیز توجّه زیاد مى شد. علاوه بر شعر و ادبیات، مطالبى در مورد جنبه هاى مختلف زبان عربى مورد علاقه بسیارى از دانش آموزان بود. این رشته شامل لغت شناسى، صرف و نحو، معانى و بیان، انشا و خط و نگارش (رسم الخط) بود.

          علاوه بر علوم مذکور، مطالب علمى و مسائل اجتماعى نیز در آن تدریس مى شد و موضوعات تاریخ، جغرافى، اقتصاد و حتى علوم سیاسى در آنجا بحث مى شد؛ علم فلسفه موضوعى بود که اغلب مورد توجّه و انتخاب بسیارى از دانشجویان بود، دربین موضوعات مهم درسى مى توان: منطق،اخلاق،منطق مناظره، وتصوف رانیزنام برد.

          جلسات درس هاى شیمى، فیزیک، ریاضیات، جبر و هندسه نیز دایر بود اگرچه علوم عملى و تجربى یا در دانشکده هاى مخصوص یا در منازل معلمان خصوصى تدریس مى شد، ولى مدارکى در دست هست که این گونه موضوعات علمى در بعضى از مساجد بزرگ نیز دایر بود.

          جلسات علم طب در جامع الازهر و جامع ابن طولون مصر دایر بود. و در مسجد رویین مراکش نیز تدریس مى شد، در جامع الازهر کلاس هاى ستاره شناسى و مهندسى نیز دایر بود و طبق نوشته هاى خولى درس هایى مانند طب، فارماکولوژى، مهندسى و ستاره شناسى در مساجد بغداد تدریس مى شد و دانشجویان از سوریه، ایران و هندوستان براى حضور در این کلاس ها به بغداد مى آمدند.

 

6 ـ انتخاب استاد

          در بین بسیارى از مسلمانان، مسافرت براى کسب علم و دانش نوعى روش زندگى بود و مسجد جابه جایى این افراد را بر عهده داشت؛ اعتقاد عامه بر این بود که بریدن علاقه هاى دنیوى، تحصیل در غیاب خانواده و انتخاب معلمان خوب و مفید، سه اصل اساسى براى تعلیم و تربیت خوب است، به این دلیل انتخاب معلم خوب براى بسیارى از دانش آموزان قبل از این که صاحب حرفه اى شوند، از اهمیت بسیارى برخوردار بود.

          در سراسر امپراتورى اسلامى، دانشجویان مسافرت هاى طولانى مى کردند که ماه ها طول مى کشید و چنان چه معلم یا استاد فوت مى کرد، یا مطلب تازه دیگرى براى تعلیم نداشت، دانشجو بار سفر را براى رفتن پیش استاد دیگر مى بست.

          «دانشجویان در جستجوى موسسه علمى نبودند، بلکه در پى استادى معروف بودند، این دانشجویان به این استادان ارج مى نهادند و افتخار مى کردند که گواهینامه خود را از آنان دریافت کرده بودند».

          هر کسى خود را مسؤول اتفاق و اتحاد آموزش اسلامى مى دانست و خود را مقیّد به حفظ قراردادهاى آن مى دید. هر دانشجو بر طبق فرمان زگهواره تا گور دانش بجوى، در تمام طول عمر، خود را طلبه مى دانست و از کشورى به کشور دیگر براى طلب علم سفر مى کرد؛ او همیشه خود را در میان برادران دینى مى یافت که برایش مسکن فراهم و از او در خانه هاى شخصى یا عمومى پذیرایى مى کردند، براى کارهایش تسهیلات فراهم مى آوردند، ترتیب حضور او را در کلاس ها مى دادند یا خود به آموزش او مى پرداختند.

 

7 ـ گواهینامه علمى

          موقعى که دانشجو، تحصیلات خود را با موفقیّت به پایان مى رساند، به او گواهینامه اى داده مى شد که «اجازه» نام داشت. گواهینامه از طرف مسجد تأیید نمى شد، بلکه خود استاد شخصا آن را صادر مى کرد؛ در گواهینامه قید مى شد که دانشجو علم مورد نظر را مطالعه کرده و آموخته است و مى تواند یافته هاى علمى را به دیگران نیز انتقال دهد؛ این گواهینامه ها که به خط خود استاد نوشته مى شد، بعضا شامل تعریف و تمجید از دانشجو بود و به او اجازه تدریس مى داد، همچنین گواهینامه شامل نام استاد، مهر و امضاى او نیز بود و محل و تاریخ نگارش گواهینامه نیز قید مى شد؛ در مواردى استاد نام و امضاى خود را در صفحه سفید اول یا آخر کتابى که خود آن را یاد داده بود مى نوشت، بنابراین معمولاً هر فارغ التحصیل داراى گواهى نامه از طرف استادى بود که پیش او درس خوانده بود و تعدادى از کتاب هاى درسى او از طرف استادان مهر و امضا مى شد و این کار علامت موفقیت و عامل افتخار و مباهات افراد دانشجو بود.

 

8 ـ شیوه کاریابى

          بعد از این که دانشجو، تعدادى گواهى جمع آورى و در باره موضوع درسى خود تجربه کافى کسب مى کرد، در جستجوى کار در مسجد، دانشگاه، دادگاه قضایى، اداره دولتى یا هر جاى دیگرى که از رشته درسى او استفاده مى شد، بر مى آمد، اگر چنین دانشجویى تدریس در مسجد راانتخاب مى کرد،آزاد بود که مجلس خود را تشکیل دهد.

          فکرى با استفاده از اطلاعات سیوطى مى نویسد که: تدریس در مسجد براى هر کسى که مى خواست به این کار بپردازد، آزاد بود؛ تاریخ اسلام پر از نامهاى استادانى است که حلقه هاى درسى خود را در مساجد تشکیل مى دادند و در مجلس درس آنان، دانشجویان گرد مى آمدند. به این ترتیب معلوم مى شود که در اکثر مساجد افراد کارمند و تدارکاتى براى اداره امور وجود نداشت و اگر کسى دانش آموزى داشت، مى توانست در موضوع انتخابى خود، به تدریس بپردازد.

 

9 ـ معاش استادان

          با گذشت زمان، جلسات درسى براى معلمان خواهان تدریس تشکیل مى شد، در بسیارى از مساجد بزرگ، لازم بود که از سایر استادان موجود در آن مسجد، براى تشکیل حلقه جدید، اجازه نامه دریافت کرد. اما اگر استاد تازه وارد مى توانست طلاب زیادى را به دور خود جمع و احترام استادان دیگر را جلب کند، موقعیت او با تعیین محل مخصوص جهت ایجاد حلقه درسى تثبیت و در نتیجه، به او سایر تجهیزات داده مى شد.

          این هزینه ها از خزانه دولت یا از منابع دیگرى مانند بخشش ها و وقف ها پرداخت مى شد. به تدریج پرداخت این گونه پول ها ضرورى شد و هر حلقه وقف مخصوصى داشت: «براى هر مسجد چندین وقف براى هر یک از استادان اختصاص داشت که این وقف ها، زمینه به کار گماردن استادان بود؛ اما یک حاکم یا هر شخص قدرتمندى در دنیا مى توانست براى هر استادى، امکاناتى فراهم آورد و او را در مسجدى به تدریس بگمارد».

          در اواخر قرن 11 م، پرداخت پول از طرف مسجد براى معلمان صورت بهترى به خود گرفت و در نقاط بیشترى اعمال مى شد، تا آن زمان امپراتورى اسلام از چهارصد سال سابقه خود برخوردار بود و از ثمرات آن بهره مند مى شد.

          تدریس در بعضى از مساجد به صورت حرفه کامل العیار در آمد و در بسیارى از اجتماعات، مساجدى که در آنها عمل آموزش انجام مى گرفت، حالت و شکل دانشکده یا حتى دانشگاه را داشت.

          در مسجدالحرام، الازهر قاهره، جامع اموى دمشق، مسجد منصور بغداد، مسجد قیروان تونس و مسجد قرویین مراکش، هزاران طلبه در جلسات درس شرکت مى کردند. در نتیجه، تأمین معاش معلمان تنها وسیله نگهدارى حرفه آموزشى و دانشگاهى به نظر مى رسید، اما این هرگز نمى توانست بدون کمک و یارى معلمانى که مخالف دریافت هر گونه پاداش و اجرتى بودند و فقط رضاى خدا را مى خواستند، انجام شود.

          گلدزیهر در این مورد به اختصار مى نویسد:

          «تصور مى شود که در اسلام نیز مانند مذاهب و ادیان دیگر، پیروان آن در اختیار دستورهاى مذهبى این آیین قرار داشتند، اما با این که تعلیم و تربیت مجانى مذهبى مى تواند عمل خوب و ایده آل باشد و با این که یک عده کوشیدند تا به این فکر جامه عمل بپوشانند، ولى با گذشت زمان، این نکته فراموش شد و عملاً قابل اجرا نبود... در نتیجه، پرداخت اجرت به معلمان مطابق قانون مسلمانان ضرورى تشخیص داده شد».

 

10 ـ هزینه دانشجویان

          علاوه براستادان، دانشجویان مدارس نیز از دریافت پول و سایر لوازم زندگى برخوردار بودند. هر چند اکثر دانشجویان خود مسئولیت هزینه زندگى را بر عهده داشتند، ولى اکثر آنان بعد از رسیدن به مقصد از امکانات رایگان برخوردار مى شدند، ابن بطوطه، سیاح مشهور، در بازدید خود از دمشق، شاهد تسهیلات بى شمارى براى دانشجویان خارجى در مسجد اموى بوده است؛ در مسجد قزوین مراکش، دانشجویان
نه تنها از پرداخت شهریه معاف بودند، بلکه گاه پولى نیز دریافت مى کردند.

          در سال 767 هـ. ق / 1365 م، شاهزاده مملوکى به نام «ایلبغا العمرى» دستور داد که به هر یک از دانشجویان مسجد ابن طولون در قاهره ماهیانه 40 دینار پول و مقدارى گندم داده شود؛ در جامع الازهر قاهره به هر دانشجو یک واحد مسکونى داده شده بود تا دانشجویان پسر را از بعضى محلات مصر دور نگه دارند و محیط کشور خارجى و سیستم قوانین آن براى ایشان سخت و غیر قابل تحمل نباشد.

 

موقعیت علما در جامعه

          حکام مسلمان و مردم عامى نیز به طلاب و اساتید احترام مى گذاشتند؛ داشتن عنوان «عالم» کافى بود که احترام همه را نسبت به شخص دارنده آن صفت برانگیزد. این احترام به دلیل کوششهاى وى براى کسب علم بود؛ موقعى که دانشمند معروفى وارد شهر مى شد، دانشجویان و مردم عادى دور او جمع مى شدند و از جلسات درسى او بهره مند مى شدند.

          در این مورد گفته اند که هارون الرشید خلیفه عباسى، به دنبال دانشمندى به نام «مالک بن انس» فرستاد تا با او مجلس بحث ترتیب دهد، فرستاده خلیفه بازگشت و جواب آورد که:

          «فرد باید در پى دانش باشد و خود به دنبال علم برود». بدینسان خلیفه خود به خانه مالک رفت.

          اعتبار و احترامى که بعضى از علما و دانشمندان داشتند، واقعا تکان دهنده و تعجب آور است.

          موقعى که امام الحرمین جوینى در سال 478 هـ.ق / تابستان 1085 م وفات یافت، در نیشابور نه تنها شاعران به خواندن سرودهاى خود در سوگ او پرداختند، بلکه همه مردم مغازه هاى خود را بستند!

          واضح است که بسیارى از دانشمندان عالم اسلام، خود از دانشجویان و استادان مجالس درسى مساجد بودند؛ به عنوان نمونه «شعیبى» «حسن بصرى» و «احنف بن قیس» در مساجد عراق تدریس مى کردند، و «ابن رشد»، «ابن سائق»، «ابن بسام»، «ابن باحه» و پزشک معروف «ابوالعلاء زهر» از فارغ التحصیلان مساجد اسپانیا بودند.

          مى گویند که خلیل بن احمد، در مسجد بصره عراق در  باره زبان و لغت صحبت مى کرد و یکى از شاگردان او «سیبویه» بود که بعدها یکى از مشهورترین، زبان شناسان و عربى دانان تمام ادوار شد.

          در بین افرادى که در مسجد «قرویین» به تحصیل و تدریس اشتغال داشتند، مى توان از «ابن خلدون»، «ابن خطیب»، «البیتروجى»، «ابن حرزیم»،«ابن میمون» و «ابن الوزن» نام برد.

          گفته مى شود براى اولین بار در مسجد قرویین بود که «ژیلبرت اورى» که بعدها به تام پاپ سیلوستر دوم معروف شد، با اعداد عربى و استفاده از عدد صفر آشنا شد و آنها را به اروپا معرفى کرد.

 

مسجد و علوم جدید

          اگر چه مسجد به جلب دانشجویان زیادى ادامه داد، ولى برنامه و موضوعات درسى آن، به تدریج حالت کاربردى خود را از دست داد و بیشتر جنبه انتزاعى پیدا کرد. به علاوه در برخى از مساجد در برابر علوم جدید، مقاومت نشان داده مى شد!! با این که قرآن کریم، یکى از منابع شناخت را علم معرفى نمود، خشیت در برابر خدا را ویژگى عالمان مى داند و این مطلب را در ذیل آیات مربوط به طبیعت بیان مى کند.[19]

         این عمل، باعث عقب افتادگى معنوى و فروکش کردن روحِ تحقیق و یادگیرى شد! به این ترتیب نه تنها تولید علم و اندیشه در جهان اسلام متوقف شد و عالمان نازک اندیش و نواندیش به حاشیه رانده شدند، بلکه موقعى که مؤسسات جدید آموزشى و افکار جدید به دنیاى مسلمانان از سایر نقاط دنیا معرفى شد، ارتباط نزدیک بین مسجد، علم و آموزش قطع شده بود.

          مجالس درسِ تعداد معدودى از مساجد بزرگ، مانند الازهر در مصر، مسجد قیروان و زیتون در تونس و مسجد قرویین در مراکش، منابع و امکاناتى داشتند و براى موجودیت خود تلاش مى کردند، اما حتى این مراکز درسى نیز نتوانستند موقعیت کاملى
کسب کنند، تا این که به طور کامل قوانین و اصول آموزش عالى را پذیرا شدند، به این ترتیب در عمل به صورت دانشگاههاى جدیدى در آمدند و با مسجد که زمانى متعلق به آن بودند، ارتباط بسیار ضعیفى داشتند.[20]

 

لزوم احیاى مراکز آموزشى مساجد

          انقلاب اسلامى ایران که حرکتى اصیل بر مبناى قرآن و روایات اهل بیت«علیهم السلام» بود، دین را با همه جامعیت ش به صحنه آورد. به همین جهت لازم است که تدابیرى اندیشیده شود تا مساجد نیز نقش خود را به تمام و کمال از جمله در ارتباط با مسئله آموزش ایفا نمایند.

          پیشنهاد مى شود با توجّه به اهمیت استان تهران و نقش الگو سازى آن براى سایر نقاط ایران و جهان، طرح مراکز آموزشى مساجد نخست در استان تهران اجرا گردد.

مراحل اجرا

          1. شناسایى مساجدى با ویژگى هاى زیر:

          الف : امام جماعت فاضل توانا و مردمى که بتواند نقش معلم به معناى جامع آن را ایفا نماید.

          ب : شناسایى مساجدى که فضاى مناسب جهت برگزارى جلسات آموزش عمومى را داشته باشند.

          ج : موقعیت مطلوب مسجد از نظر جمعیت و امکانات.

          2. تشکیل شوراى آموزش عمومى مساجد:

          براى تبیین سیاست ها، راهکارها، پیاده کردن نظام آموزش در مساجد شورایى با ترکیب زیر در مرکز تشکیل مى گردد:

          الف : معاونت فرهنگى مرکز.

          ب : دو نفر از ائمه جماعات.

          ج : یک نفر روانشناس.

          د : یک نفر جامعه شناس.

 

پی نوشت ها:

 

[1] .  الموطأ، ابن مالک، ص 56.

[2]Hamidullh, M. Educational System In The Time Of The Prophet ,.   Clture 13 (Janury 1939) Lsamic 55

[3] .  مناهل العرفان فى علوم القرآن، زرقانى، ج 1، ص 314.

[4]. Semaan, K. L, Educational In islami, fram The jahiliyyah to lbm khaldun,  Muslim World 56 (july 1996) ; 192  The

[5] .  مسجد القاهره و مدارسه، احمد فکرى، ج 2، ص 143.

[6]  . Hamidullh, M. Educational System In The Time Of The Prophet, Lsamic. P.55

[7] .  تاریخ دانشگاه‏هاى بزرگ اسلامى، ص 5.

[8] .  همان، ص 9.

[9] . Educational System In The Time Of The

[10] . Ahmed,  Munir - ud- din, Muslim Era, p. 52

[11] . Totah, Khalil A. The Contribution of the Arabs to Education, p. 43

[12].  التربیة الاسلامیة و فلاسفتها: صص 84 و 85.

[13].  مسجد القاهره و مدارسه: ج 2، صص 144ـ 145؛ حضرت محمد9 بر کنار ستون توبه در مسجد مدینه مى‏نشستند و اصحاب‏شان گرداگرد ایشان حلقه مى‏زدند و به تعلیمات پیامبر گوش جان مى‏سپردند. ر. ک: ابن‏آشور، محمد الطاهر، الیس الصبح بقریب، المصرف التونسى للطباع، تونس، 1967 م، صص 43 ـ 44.

[14] . The Educational System Of The Muslims In The Middle Ages, p 448

[15] . The Contribution Of The Arabs to Educational, p 26

[16] . Nakosteen. Medhi History of The Islamic Origens of Western, p. 45

[17] . Muslim Education, In The Middle Ages. p 93

[18] . The Educational System Of The Muslims In The Middle Ages, p 44

[19] .  سوره فاطر، آیه 28.

[20] . ر ک. نقش کتابخانه‏هاى مساجد در فرهنگ و تمدن اسلامى.