فهرست مطالب
فصل چهارم : شرایط حضورزنان درمسجد.
1- رعایت حجاب ویاپوشش اسلامی..
مبارزه با چشم چرانى و ترک حجاب..
اخطار شدید به مزاحمان و شایعه پراکنان !
آیات دیگرمرتبط به مسئله حجاب..
اسلام، ومسئله پرده نشینی زنان.
دستورات ویژه،نسبت به همسران پیامبر..
2- اجازه وروددرفعالیت های اجتماعی..
2- عدم تعطرزنان هنگام رفتن به مسجد.
احادیث منع تعطرزنان هنگام رفتن به مسجد.
فلسفه عدم تعطرزنان هنگام حضوردرمسجد.
3- حضورزن درمسجد بااجازه شوهر.
فلسفه منع خروج زن ازمنزل بدون اجازه شوهر.
پیامدهای زیانباراختلاط زن ومرد
6- عدم توقف ووقت گذرانی بین خانه ومسجد.
7- پرهیزازسخنان بلندوبیهوده درمسجد.
وظیفه امام جماعت دررعایت حال زنان ومادران نمازگذار.
فصل پنجم : آثاروبرکات حضورزنان درمسجد.
2- آثار علمى..
7- آثارروانی..
حضـور زنان در مسجد،احیاى شعائر الهى..
مقدمه
درمعیارهای ارزشی بشر بین زن ومرد فرقی وجودندارددرآیات وروایات سخن ازبرابری وتساوی به میان آمده است. درمقامات معنوی تفاوتی بین شان وجودندارد لذازنان می توانندمانند مردان به مقامات عالی انسانی دست یابند ودرانسانیت وارزش های انسانی ازشرایط یکسانی برخوردارند. اینکه قرآن ملاک برتری انسان ها رابرهمدیگر، تقوابه معنای حقیقی وگسترده ای آن بیان می دارد امری اکتسابی بوده وربطی به جنسیت ندارد. همان گونه که ربطی به نژاد، قوم، وسرزمین های جغرافیایی ندارد به سن، ثروت وزیبایی نیز ندارد.
اسماء بنت عمیس، که ازنخستین زنان مهاجر دراسلام است وقتی ازحبشه بازگشت، به دیدار همسران پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) آمد. نخستین چیزی که پرسید : این بود :«آیا آیه ای درباره ی زنان نازل شده است ؟» آنان پاسخ دادند:«خیر» اسماء خدمت پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) رسیده، عرض کرد:«ای رسول خدا! جنس زن گرفتار خسران وزیان است». رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود:«چرا؟».گفت:«چون درقرآن فضیلتی همانند مردان برای زنان نیامده است». دراین هنگام آیه ی 35 سوره احزاب نازل شد که برخی ارزش های معنوی زن ومرد راکه درردیف ودرعرض هم قرارداردبیان نمود.ودرسوره های دیگر قران نیزازبرابری بین زن ومرد درارزش وکمالات انسانی سخن به میان آمده است.[1]
بنابراین زن درکمالات ودرک مدارک عالیه اخلاقی، هیچ تفاوتی بامرد ندارد. بلکه اسلام زن را مانند مرد ازروح کامل انسانی واراده واختیار برخوردار می داند. لذا هردورا دریک صف واحد قرار داده ودریک مسیر هدایت کرده است. قرآن کریم، گاه باخطاب های«یاایهاالناس» و«یاایهاالذین امنوا» (بدون درنظرداشتن جنسیت) هردورامخاطب قرار داده وبرنامه های تربیتی اجتماعی رابرای هردولازم دانسته است وگاه اورا به صراحت درکنار مردان قرار داده است :
(... ومن عمل صالحاً من ذکرِأوانثی وهو مؤمن فاولئک یدخلون الجنة). (هرکس که ایمان داشته باشد وعمل صالحی انجام دهد، مردباشد یازن، داخل بهشت می شود).[2]
چنانچه صادق آل محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود :«اکثرالخیرفی النساء»[3] (بیشترین خیروخوبی دروجود بانوان است).
تردیدی نیست که سعادت وشقاوت جامعه بشری بسته به وجود زن است. چراکه عالی ترین وظیفه انسانی که تربیت نسل آینده بشرباشد نخست، بدوش زن گذاشته شده است، ازین روزن می تواندمبدأ سعادت وشقاوت باشد. به فرموده امام راحل (ره) زن مربی جامعه است......
حال باتوجه به اینکه نیمی از قشرعظیمی جمعیت جهان رازنان تشکیل می دهند، این سؤال مطرح می شودکه : آیا از نظراسلام فضایل وآثاری که برای رفت وآمد به مسجد وحضوردرآن ذکرشده، تنها مختص به مردان است یااینکه زنان نیز می توانند ازآثاروبرکات خانه ای خداوند بهره مند باشند. به عبارت دیگر آیا درزمان پیامبراعظم (صلی الله علیه و آله وسلم) وصدراسلام، زنان درمساجد حضور می یافتند یانه؟ واگر رفت وآمد وحضور درمسجد داشته اند، شیوه ی برخورد پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) بااین رفتاروحرکت اجتماعی زنان چگونه بوده است ؟ درپاسخ اجمالی به این سؤال باید گفت:اسلام، زنان را ازشرکت دراجتماع نهی نمی کند، بلکه دربعضی موارد شرکت آنان را واجب می داند؛ مانند شرکت درمراسم حج واجب، که درانجام این امرالهی زن ومرد هردو مورد خطاب خداونداند وهیچ گونه تفاوتی درمیان شان نیست. درین راستا حتی این سفرمعنوی منوط به اجازه شوهرهم نیست. ازدیگر مواردی که اسلام، برهر مسلمانی واجب دانسته وتفاوتی قایل نشده، تحصیل است. لذا می توان استفاده کرد، تحصیل برای زن، به همان اندازه موردتأکیداست که برمردان سفارش شده وواجب اعلام گردیده است.
پیامبر اعظم درروایتی فرمودند: «طلب العلم فریضة علی کل مسلمِ ومسلمةِ»[4] «طلب علم برهرمسلمانی، اعم اززن ومرد واجب است».
ازجمله موارد،جهاددفاعی است اگر افراد به قدر کفایت به جبهه نروند، دفاع ازهیچ کس ساقط نمی شود، وبرزنان،پیرمردان،بیماران وخردسالان نیز واجب است.
رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) باقید قرعه، زنانشان را باخود به سفرهای جهادی می بردند.بعضی ازاصحاب چنین می کردند.[5]
همچنین زنان ازتشییع جنازه منع نشده اند. دراخبارآمده است که وقتی زینب دختر بزرگ رسول اکرم (صلی الله علیه و آله وسلم) وفات کرد، خواهرشان زهرای مرضیه (علیه السلام) وزنان مسلمان آمدند وبروی نمازخواندند.[6]
درکتاب وسائل الشیعه،روایات گوناگون رادراین زمینه آمده است، که شرایط وچگونگی شرکت زنان را درمسائل اجتماعی بیان می کند،که ازمجموع روایات به این نتیجه می رسیم :
« زنان اجازه دارد که درمجالس عزا،ادای حقوق مردم،یاتشییع جنازه بیرون بروندودراین کارها شرکت کنند،همچنان که حضرت فاطمه(علیها سلام) وزنان ائمه اطهار درآن شرکت می کردند».[7]
بنابراین باتوجه باکارکرد های مسجد ونقش آن درامورمردمی حضورزن درمسجد علاوه براینکه حضور،دریک مراسم عبادی ومعنوی وبهره مندشدن ازبرکات وفضایل عبادت دسته جمعی است حضوردرفعالیت های اجتماعی، اقتصادی،سیاسی،فرهنگی وتربیتی نیزاست.
اسلام به خاطر حفظ کرامت وشخصیت زن ومصئون ماندن آنان ازآلوده شدن به گناه برای این حضورشرایطی رادرنظر گرفته است وبه رعایت نمودن آن زنان راسفارش نموده است که مقاله حاضر به بیان این شرایط پرداخته وازآثاروبرکات این حضوربه حدامکان سخن رانده است.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
فصل چهارم : شرایط حضورزنان درمسجد
1- رعایت حجاب ویاپوشش اسلامی
ازدیدگاه اسلام یکی ازشرایطی که زنان موظف اندهنگام حضوردرمسجد رعایت نمایند حجاب ویاپوشش اسلامی است؛ که براساس ادله کلی حجاب دربیرون ازمنزل وهنگامی که بانوان درمجالس عمومی حضورپیدامی کنند ودرمعرض دید نامحرم قرارمی گیرند قابل اثبات است. علاوه برآن درروایات اسلامی مسئله حجاب ویاپوشش اسلامی درخصوص حضورزنان درمسجد ودررفت وآمدهای آنهادرمسیرمسجد اشاره شده است؛ که این خودتأکیدی است برمسئله حجاب وپوشش اسلامی برای خانمهای نمازگذاری که در مسجدحضورپیدامی کنند.
برای روشن شدن ارزش واهمیت موضوع حجاب درآیات وروایات ورعایت آن هنگام حضوردرمسجد، بنابراین است که به مقدارکه متناسب بااین تحقیق است موردبحث قرارگیرد؛ ازین روبعد ازروشن شدن معناومفهوم آن ازنظرلغت واصطلاح به ادله عقلی ونقلی حجاب ویاپوشش اسلامی پرداخته خواهدشد؛ آنگاه به فلسفه حجاب وپیامدهای بی حجابی وبدحجابی ومسایل مربوط به این موضوع موردتوجه قرارخواهد گرفت.
واژه«حجاب» درلغت به معنای پرده وحایل بکاررفته است، درکتب لغت آمده است : « الحجاب اسم : ماحجبت به شیئاًعن شئٍ ویجمع علی حجب». وحجاب الجوف : جلدةٌبین الفؤاد وسائرالبطن. (حجاب چیزی است که حایل می شودبین دوچیزوجمع آن«حجب» است. [8]
معنای لغوی حجاب پوشش نیست اینکه به معنای پوشش استعمال شده است شایدازین جهت باشدکه پرده وسیله پوشش است، چون قرارگرفتن درپشت پرده مانع ازدیدن چیزی می شود، همان گونه که حجاب مصطلح مانع ازدیدن مواضعی ازبدن خانم هامی شود.
درقرآن کریم که حدود7موردکلمه حجاب تکرارشده است به معنای لغوی کلمه که به معنای پرده وحایل است استعمال شده است؛ ازان جمله است آیات ذیل :
1- فسئلواهن ّ من وراء حجاب ذلکم اطهرلقلوبکم. (ازان ها (اززنان پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) وقتی چیزی مطالبه کردید ازپشت پرده بخواهید).
2- وبینهماحجاب وعلی الاعراف
3- حتی توارت بالحجاب (آن وقتی که خورشید درپشت پرده مخفی شد). [9]
درسوره های : اعراف/ 46، احزاب /53، فصلت /5، اسراء /45 نیزبه معنای لغوی کلمه (پرده) استعمال شده است.
دردستوری که ازامیرالمؤمنین (علیه السلام) به مالک اشتر نوشته شده است می فرماید : فلاتطولّن احتجابک عن رعیتک».[10]
«درمیان مردم باش،کمترخودرا دراندرون خانه ازمردم پنهان کن،حاجب ودربان تورا ازمردم جدانکند، بلکه خودت را درمعرض ملاقات مردم قرارده،حائیلی بین توومردم نباید وجود داشته باشد».
استعمال کلمه حجاب درمورد پوشش زن نسبتاً یک اصطلاح جدید است. چنانچه درعصرکنونی کلمه حجاب درپوشش خانم ها به کارمی رود ومشهور است. درکلمات فقها به ویژه فقهای قدیم برای پوشش زن کلمه«ستر» را به کار برده اند،نه واژه حجاب.
به هرحال واژه حجاب امروزه به معنای پوشش زن است،زنانی که خودشان را ازدید عموم می پوشانند به استثناء مواردی که اجازه داده شده است محجّبه (زن باحجاب) گفته می شود.
مراد از پوشش زن دراسلام این است که زن درمعاشرت خود بامردان بیگانه خودرا بپوشاند وبه جلوه گری وخود نمائی نپردازد. شئون اسلامی را رعایت کنند.
یکی ازواژه هائی که مرتبط بامسئله حجاب است کلمه عفت است،وعفیفه بودن زن ازصفاتی زنان مؤمنه است.
معنای لغوی این کلمه : حفظ نمودن وخودرادورداشتن ازمحرمات وگناه است به همین جهت درکتب لغت عفة الفرج را به معنای حفظ ازمحرمات معنا نموده اند. [11]
درقرآن کریم هم به همین معنای لغوی استعمال شده است : وان یستعففن خیرلهن.[12] (زنان سالخورده اگر خودشان را بپوشانند وازدید نامحرم حفظ کنند برای شان بهتر است).
چراکه ازنظر اسلام هرقدرزن جانب عفاف وحجاب را رعایت کند پسندیده تروبه تقوی وپاکی نزدیک تراست.
ازآیاتی که وجوب حجاب وپوشش اسلامی استفاده می شود کلمه«حجاب» درآن به کارنرفته آیات تنها حدود حجاب وپوشش خانم ها را بیان نموده است. آیه ای که درآن کلمه«حجاب» به کاررفته است مربوط به زنان پیامبر است ولی مانعی ندارد که موضوع آن عام باشد حکم حجاب برای همه زنان ازآیه ثابت شود.گرچه درمورد زنان پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) تأکیدی بیشتری داشته باشد،ازجهت اینکه آنها امّ المؤمنین است وازاحترام بیشتری باید برخوردارباشند؛ودرجانب حجاب احتیاط بیشتری را رعایت نمایند.
آیات مربوط به مسئله حجاب دردوسوره قرآن یکی درسوره ونور ودیگر درسوره«احزاب» مطرح شده است.
« قُل لِّلْمُؤْمِنِینَ یَغُضوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یحْفَظوا فُرُوجَهُمْ ذَلِک أَزْکى لهَُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرُ بِمَا یَصنَعُونَ * وَ قُل لِّلْمُؤْمِنَتِ یَغْضضنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یحْفَظنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلا مَا ظهَرَ مِنْهَا وَ لْیَضرِبْنَ بخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبهِنَّ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلا لِبُعُولَتِهِنَّ أَوْ ءَابَائهِنَّ أَوْ ءَابَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ أَبْنَائهِنَّ أَوْ أَبْنَاءِ بُعُولَتِهِنَّ أَوْ إِخْوَنِهِنَّ أَوْ بَنى إِخْوَنِهِنَّ أَوْ بَنى أَخَوَتِهِنَّ أَوْ نِسائهِنَّ أَوْ مَا مَلَکَت أَیْمَانُهُنَّ أَوِ التَّبِعِینَ غَیرِ أُولى الارْبَةِ مِنَ الرِّجَالِ أَوِ الطفْلِ الَّذِینَ لَمْ یَظهَرُوا عَلى عَوْرَتِ النِّساءِ وَ لا یَضرِبْنَ بِأَرْجُلِهِنَّ لِیُعْلَمَ مَا یخْفِینَ مِن زِینَتِهِنَّ وَ تُوبُوا إِلى اللَّهِ جَمِیعاً أَیُّهَا الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّکمْ تُفْلِحُونَ». [13]
(به مؤمنان بگو چشمهاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند، و فروج خود را حفظ کنند، این براى آنها پاکیزه تر است، خداوند از آنچه انجام مى دهید آگاه است).
(و به زنان با ایمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوس آلود) فرو گیرند، و دامان خویش را حفظ کنند، و زینت خود را جز آن مقدار که ظاهر است آشکار ننمایند، و (اطراف)روسرى هاى خود را بر سینه خود افکنند (تاگردن و سینه با آن پوشانده شود) و زینت خود را آشکار نسازند مگر براى شوهرانشان یا پدرانشان یا پدر شوهرانشان یا پسرانشان یا پسران همسرانشان یا برادرانشان یا پسران برادرانشان، یا پسران خواهرانشان، یا زنان هم کیششان یا بردگانشان (کنیزانشان) یا افراد سفیه که تمایلى به زن ندارند یا کودکانى که از امور جنسى مربوط به زنان آگاه نیستند، آنها هنگام راه رفتن پاى هاى خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شود (و صداى خلخال که بر پا دارند به گوش رسد) و همگى به سوى خدا بازگردید اى مؤمنان تا رستگار شوید.
شأن نزول :
در کتاب کافى در شأن نزول نخستین آیه از آیات فوق از امام باقر (علیه السلام) چنین نقل شده است که جوانى از انصار در مسیر خود با زنى روبرو شد - و در آن روز زنان مقنعه خود را در پشت گوشها قرار مى دادند - (و طبعا گردن و مقدارى از سینه آنها نمایان مى شد) چهره آن زن نظر آن جوان را به خود جلب کرد و چشم خود را به او دوخت هنگامى که زن گذشت جوان همچنان با چشمان خود او را بدرقه مى کرد در حالى که راه خود را ادامه مى داد تا اینکه وارد کوچه تنگى شد و باز همچنان به پشت سر خود نگاه مى کرد ناگهان صورتش به دیوار خورد و تیزى استخوان یا قطعه شیشه اى که در دیوار بود صورتش را شکافت ! هنگامى که زن گذشت جوان به خود آمد و دید خون از صورتش جارى است و به لباس و سینه اش ریخته ! (سخت ناراحت شد) با خود گفت به خدا سوگند من خدمت پیامبر مى روم و این ماجرا را بازگو مى کنم، هنگامى که چشم رسولخدا (صلى الله علیه وآله وسلّم) به او افتاد فرمود چه شده است ؟ و جوان ماجرا را نقل کرد، در این هنگام جبرئیل، پیک وحى خدا نازل شد و آیه فوق را آورد (قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم...).[14]
مبارزه با چشم چرانى و ترک حجاب
این سوره در حقیقت سوره عفت و پاکدامنى و پاکسازى از انحرافات جنسى است، آیات مورد بحث احکام نگاه کردن و چشم چرانى و حجاب را بیان مى دارد وازبی عفتی وترک حجاب منع می کند. استفاده وجوب حجاب ازاین آیات روشن است، همانگونه که فقها عظام حکم وجوب حجاب رافهمیده اند، وبااستفاده ازین آیات فتوابه وجوب حجاب وپوشش داده اند.
درین آیات ابتداازچشم چرانی منع نموده می فرماید : به مؤمنان بگو چشمهاى خود را (از نگاه کردن به زنان نامحرم و آنچه نظر افکندن بر آن حرام است) فرو گیرند، و دامان خود را حفظ کنند(قل للمؤمنین یغضوا من ابصارهم و یحفظوا فروجهم)
یغضوا از ماده غض (بر وزن خز) در اصل به معنى کم کردن و نقصان است و در بسیارى از موارد در کوتاه کردن صدا یا کم کردن نگاه گفته مى شود.[15]
بنابر این آیه نمى گوید مؤمنان باید چشمهای شان را فرو بندند، بلکه مى گوید باید نگاه خود را کم و کوتاه کنند، و این تعبیر لطیفى است به این منظور که اگر انسان به راستى هنگامى که با زن نامحرمى روبرو مى شود بخواهد چشم خود را به کلى ببندد ادامه راه رفتن و مانند آن براى او ممکن نیست، اما اگر نگاه را از صورت و اندام او بر گیرد و چشم خود را پائین اندازد گوئى از نگاه خویش کاسته است و آن صحنه اى را که ممنوع است از منطقه دید خود به کلى حذف کرده.
قابل توجه اینکه قرآن نمى گوید از چه چیز چشمان خود را فرو گیرند (و به اصطلاح متعلق آن فعل را حذف کرده) تا دلیل بر عموم باشد، یعنى از مشاهده تمام آنچه نگاه به آنها حرام است چشم برگیرند.
اما با توجه به سیاق آیات مخصوصا آیه بعد که سخن از مساله حجاب به میان آمده به خوبى روشن مى شود که منظور نگاه نکردن به زنان نامحرم است، شان نزولى را که در بالا آوردیم نیز این مطلب را تایید مى کند.
از آنچه گفته شد این نکته روشن مى شود که مفهوم آیه فوق این نیست که مردان در صورت زنان خیره نشوند تا بعضى از آن چنین استفاده کنند که نگاههاى غیر خیره مجاز است، بلکه منظور این است که انسان به هنگام نگاه کردن معمولا منطقه وسیعى را زیر نظر مى گیرد، هر گاه زن نامحرمى در حوزه دید او قرار گرفت چشم را چنان فرو گیرد که آن زن از منطقه دید او خارج شود یعنى به او نگاه نکند اما راه و چاه خود را ببیند.
دومین دستور در آیه فوق مساله حفظ فروج است؛واین کلمه درلسان عرب کنایه ازعورت است که درفارسی به خاطر حفظ عفت درکلام کلمه«دامن» رابکارمی برند.
بنابراین منظور از حفظ فرج به طورى که در روایات وارد شده است پوشانیدن آن از نگاه کردن دیگران است، در حدیثى از امام صادق (علیه السلام) مى خوانیم :«کل آیة فى القرآن فیها ذکر الفروج فهى من الزّنا الاّ هذه الایة فانّها من النّظر»[16] (هر آیه اى که در قرآن سخن از حفظ فروج مى گوید، منظور حفظ کردن از زنا است جز این آیه منظور از آن حفظ کردن از نگاه دیگران است).
و از آنجا که گاه به نظر مى رسد که چرا اسلام از این کار که با شهوت و خواست دل بسیارى هماهنگ است نهى کرده، در پایان آیه مى فرماید : این براى آنها بهتر و پاکیزه تر است (ذلک ازکى لهم).
سپس به عنوان اخطار براى کسانى که نگاه هوس آلود و آگاهانه به زنان نامحرم مى افگنند و گاه آن را غیر اختیارى قلمداد مى کنند مى گوید : خداوند از آنچه انجام مى دهید مسلما آگاه است (انّ الله خبیر بما تصنعون).
در آیه بعد به شرح وظائف زنان در این زمینه مى پردازد، نخست به وظائفى که مشابه مردان دارند اشاره کرده مى گوید : و به زنان با ایمان بگو چشمهاى خود را فرو گیرند (واز نگاه کردن به مردان نامحرم خوددارى کنند) و دامان خود را حفظ نمایند (و قل للمؤمنات یغضضن من ابصارهن و یحفظن فروجهن).
و به این ترتیب چشم چرانى همانگونه که بر مردان حرام است بر زنان نیز حرام مى باشد، و پوشانیدن عورت از نگاه دیگران، چه از مرد و چه از زن براى زنان نیز همانند مردان واجب است.
سپس به مسأله حجاب ویاپوشش که از ویژگى زنان است درادامه آیات فوق اشاره نموده می فرماید : خانمها نباید زینت خود را آشکار سازند جز آن مقدار که طبیعتاً ظاهر است (و لا یبدین زینتهن الا ما ظهر منها).
در اینکه منظور از زینتى که زنان باید آن را بپوشانند و همچنین زینت آشکارى که در اظهار آن مجازند چیست ؟بین مفسرین سخن بسیاراست.
«بعضى زینت پنهان را به معنى زینت طبیعى (اندام زیباى زن) گرفته اند، در حالى که کلمه زینت به این معنى کمتر اطلاق مى شود.
بعضى دیگر آن را به معنى محل زینت گرفته اند، زیرا آشکار کردن خود زینت مانند گوشواره و دستبند و بازوبند به تنهائى مانعى ندارد، اگر ممنوعیتى باشد مربوط به محل این زینتها است، یعنى گوشها و گردن و دستها و بازوان.
بعضى دیگر آن را به معنى خود زینت آلات گرفته اند منتها در حالى که روى بدن قرار گرفته، و طبیعى است که آشکار کردن چنین زینتى توام با آشکار کردن اندامى است که زینت بر آن قرار دارد».[17]
امّابه گفته تفسیرنمونه :حق این است که ما آیه را بدون پیشداورى و طبق ظاهر آن تفسیر کنیم که ظاهر آن همان معنى سوم است و بنابر این زنان حق ندارند زینتهائى که معمولا پنهانى است آشکار سازند هر چند اندامشان نمایان نشود و به این ترتیب آشکار کردن لباسهاى زینتى مخصوصى را که در زیر لباس عادى یا چادر مى پوشند مجاز نیست، چرا که قرآن از ظاهر ساختن چنین زینتهائى نهى کرده است.
در روایات متعددى که از ائمه اهلبیت (علیهم السلام) نقل شده نیز همین معنى دیده مى شود که زینت باطن را به قلاده (گردنبند) دملج (بازوبند) خلخال
(پاى برنجن همان زینتى که زنان عرب در مچ پاها مى کردند) تفسیر شده است.
چنانکه درروایت ابی الجارودازامام باقر (علیه السلام) نقل شده است : فِی قَوْلِهِ تعالی« وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلَّا ما ظَهَرَ مِنْها فَهِیَ الثِّیَابُ وَ الْکُحْلُ وَ الْخَاتَمُ وَ خِضَابُ الْکَفِّ وَ السِّوَارُ وَ الزِّینَةُ ثَلَاثٌ زِینَةٌ لِلنَّاسِ وَ زِینَةٌ لِلْمَحْرَمِ وَ زِینَةٌ لِلزَّوْجِ فَأَمَّا زِینَةُ النَّاسِ فَقَدْ ذَکَرْنَا وَ أَمَّا زِینَةُ الْمَحْرَمِ الْقِلَادَةُ فَمَا فَوْقَهَا وَ الدُّمْلُجُ وَ مَا دُونَهُ وَ الْخَلْخَالُ وَ مَا أَسْفَلَ مِنْهُ وَ أَمَّا زِینَةُ الزَّوْجِ فَالْجَسَدُ کُلُّه ».[18]
وچون در روایات متعدد دیگرى زینت ظاهر به انگشتر و سرمه و مانند آن تفسیر شده مى فهمیم که منظور از زینت باطن نیز خود زینتهائى است که نهفته و پوشیده است.
دومین حکم در آیه این است که : خانمهاباید خمارهاى خود را بر سینه هاى خود بیفکنند (و لیضر بن بخمرهن على جیوبهن).
خمر جمع خمار (بر وزن حجاب) در اصل به معنى پوشش است، ولى معمولا به چیزى گفته مى شود که زنان با آن سر خود را مى پوشانند (روسرى).[19]
جیوب جمع جیب (بر وزن غیب) به معنى یقه پیراهن است که از آن تعبیر به گریبان مى شود و گاه به قسمت بالاى سینه به تناسب مجاورت با آن نیز اطلاق مى گردد.[20]
از این جمله استفاده مى شود که زنان قبل از نزول آیه، دامنه روسرى خود را به شانه ها یا پشت سر مى افگندند، به طورى که گردن و کمى از سینه آنها نمایان مى شد، قرآن دستور مى دهد روسرى خود را بر گریبان خود بیفگنند تا هم گردن و هم آن قسمت از سینه که بیرون است مستور گردد.
(از شان نزول آیه که قبلا آوردیم نیز این معنى به خوبى استفاده مى شود).
در سومین حکم مواردى را که زنان مى توانند در آنجا حجاب خود را برگیرند و زینت پنهان خود را آشکار سازند با این عبارت شرح مى دهد : آنها نباید زینت خود را آشکار سازند (و لا یبدین زینتهن).
مگر (در دوازده مورد) :
1 - براى شوهرانشان (الا لبعولتهن).
2 - یا پدرانشان (او آبائهن)
3 - یا پدران شوهرانشان (او آباء بعولتهن).
4 - یا پسرانشان (و ابنائهن).
5 - یا پسران همسرانشان (او ابناء بعولتهن).
6 - یا برادرانشان (او اخوانهن).
7 - یا پسران برادرانشان (او بنى اخوانهن).
8 - یا پسران خواهرانشان (او بنى اخواتهن).
9 - یا زنان هم کیششان (او نسائهن).
10 - یا بردگانشان (کنیزانشان) (او ما ملکت ایمانهن).
11 - یا پیروان و کسانی که تمایلى به زن ندارند (افراد سفیه و ابلهى که میل جنسى در آنها وجود ندارد) (او التابعین غیر اولى الاربة من الرجال).
12 - یا کودکانى که از عورات زنان (امور جنسى) آگاه نیستند (او الطفل الذین لم یظهروا على عورات النساء).
کیفیت راه رفتن
چهارمین حکم را چنین بیان مى کند : آنها به هنگام راه رفتن پاهاى خود را به زمین نزنند تا زینت پنهانیشان دانسته شود (وصداى خلخالى که بر پا دارند به گوش رسد) (و لا یضر بن بارجلهن لیعلم ما یخفین من زینتهن).
خانمها در رعایت عفت و دورى از امورى که آتش شهوت را در دل مردان شعله ور مى سازد و ممکن است منتهى به انحراف از جاده عفت شود، آنچنان باید دقیق و سختگیر باشند که حتى از رساندن صداى خلخالى را که در پاى دارند به گوش مردان بیگانه خود دارى کنند، و این گواه باریک بینى اسلام در این زمینه است.
وسرانجام با دعوت عمومى همه مؤمنان اعم از مرد و زن به توبه و بازگشت به سوى خدا آیه را پایان مى دهد، مى گوید : همگى به سوى خدا باز گردید اى مؤمنان !، تا رستگار شوید (و توبوا الى الله جمیعا ایّها المؤمنون لعلّکم تفلحون).
واگر در گذشته کارهاى خلافى در این زمینه انجام داده اید اکنون که حقایق احکام اسلام براى شما تبیین شد از خطاهاى خود توبه کنید و براى نجات و فلاح به سوى خدا آئید که رستگارى تنها بر در خانه او است، و بر سر راه شما لغزشگاههاى خطرناکى وجود دارد که جز با لطف او، نجات ممکن نیست، خود را به او بسپارید ! درست است که قبل از نزول این احکام، گناه و عصیان نسبت به این امور مفهومى نداشت، ولى مى دانیم قسمتى از مسائل مربوط به آلودگیهاى جنسى جنبه عقلانى دارد و به تعبیر مصطلح از مستقلات عقلیه است،حکم عقل در آنجا به تنهائى براى ایجاد مسئولیت کافى است.
« یَأَیهَا النَّبىُّ قُل لأَزْوَاجِک وَ بَنَاتِک وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ذَلِک أَدْنى أَن یُعْرَفْنَ فَلا یُؤْذَیْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَّحِیماً * لَّئن لَّمْ یَنتَهِ الْمُنَفِقُونَ وَ الَّذِینَ فى قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فى الْمَدِینَةِ لَنُغْرِیَنَّک بِهِمْ ثُمَّ لا یجَاوِرُونَک فِیهَا إِلا قَلِیلاً».[21]
(اى پیامبر ! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو جلبابها (روسرى هاى بلند) خود را بر خویش فرو افکنند، این کار براى اینکه (از کنیزان و آلودگان) شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است و (اگر تاکنون خطا و کوتاهى از آنها سر زده) خداوند همواره غفور و رحیم است).
(اگر منافقین و آنها که در دلهایشان بیمارى است، و (همچنین) آنها که اخبار دروغ و شایعات بى اساس در مدینه پخش مى کنند دست از کار خود بر ندارند تو را بر ضد آنان مى شورانیم سپس جز مدت کوتاهى نمى توانند در کنار تو در این شهر بمانند).
«در تفسیر على بن ابراهیم در شان نزول آیه نخست چنین آمده است : آن ایام زنان مسلمان به مسجد مى رفتند و پشت سر پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلّم) نماز مى گذاردند، هنگام شب موقعى که براى نماز مغرب و عشا مى رفتند بعضى از جوانان هرزه و اوباش بر سر راه آنها مى نشستند و با مزاح و سخنان ناروا آنها را آزار مى دادند و مزاحم آنان مى شدند، آیه فوق نازل شد و به آنها دستور داد حجاب خود را بطور کامل رعایت کنند تا به خوبى شناخته نشوند و کسى بهانه مزاحمت پیدا نکند». [22]
اخطار شدید به مزاحمان و شایعه پراکنان !
آیات فوق دارای دوبخش است :دربخش نخست سخن ازمسئله حجاب وپوشش اسلامی است؛ لذامی فرماید : به زنان با ایمان دستور مى دهد که هر گونه بهانه و مستمسکى را از دست مفسده جویان بگیرند، دربخش دوم با شدیدترین تهدیدى که در آیات قرآن کم نظیر است منافقان و مزاحمان نوامیس مردم و شایعه پراکنان را مورد حمله قرار مى دهدوموضع گیری پیامبراسلام رادرمقابل آنها مشخص میکند.
در قسمت اول مى گوید : اى پیامبر ! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنین بگو روسرى هاى بلند خود را بر خویش فرو افکنند تا شناخته نشوند و مورد آزار قرار نگیرند (یا ایّها النبّى قل لازواجک و بناتک و نساء المؤمنین یدنین علیهن من جلابیبهن ذلک ادنى ان یعرفن فلا یؤذین).
در اینکه منظور از شناخته شدن چیست ؟ دو نظر در میان مفسران وجود دارد که منافاتى با هم ندارند.
نخست اینکه در آن زمان معمول بوده است که کنیزان بدون پوشیدن سر و گردن از منزل بیرون مى آمدند، و از آنجا که از نظر اخلاقى وضع خوبى نداشتند گاهى بعضى از جوانان هرزه مزاحم آنها مى شدند، در اینجا به زنان آزاد مسلمان دستور داده شد که حجاب اسلامى را کاملا رعایت کنند تا از کنیزان شناخته شوند و بهانه اى براى مزاحمت به دست هرزگان ندهند.
بدیهى است مفهوم این سخن آن نیست که اوباش حق داشتند مزاحم کنیزان شوند، بلکه منظور این است که بهانه را از دست افراد فاسد بگیرند.
دیگر اینکه هدف این است که زنان مسلمان در پوشیدن حجاب سهل انگار و بى اعتنا نباشند مثل بعضى از زنان بى بند و بار که در عین داشتن حجاب آنچنان بى پروا و لاابالى هستند که غالبا قسمتهائى از بدنهاى آنان نمایان است و همین معنى توجه افراد هرزه را به آنها جلب مى کند.
در اینکه منظور از جلباب چیست ؟ مفسران و ارباب لغت چند معنى براى آن ذکر کرده اند :
1 - ملحفه (چادر) و پارچه بزرگى که از روسرى بلندتر است و سر و گردن و سینه ها را مى پوشاند.
2 - مقنعه و خمار (روسرى).
3 - پیراهن گشاد.[23]
گرچه این معانى با هم متفاوتند ولى قدر مشترک همه آنها این است که بدن را به وسیله آن بپوشاند (ضمنا باید توجه داشت جلباب به کسر و فتح جیم هر دو قرائت مى شود).
اما بیشتر به نظر مى رسد که منظور پوششى است که از روسرى بزرگتر و از چادر کوچکتر است چنانکه نویسنده لسان العرب روى آن تکیه کرده است.[24]
و منظور از یدنین (نزدیک کنند) این است که زنان جلباب را به بدن خویش نزدیک سازند تا درست آنها را محفوظ دارد، نه اینکه آن را آزاد بگذارند به طورى که گاه و بیگاه کنار رود و بدن آشکار گردد، و به تعبیر ساده خودمان لباس خود را جمع و جور کنند.
اما اینکه بعضى خواسته اند از این جمله استفاده کنند که صورت را نیز باید پوشانید هیچ دلالتى بر این معنى ندارد و کمتر کسى از مفسران پوشاندن صورت را در مفهوم آیه داخل دانسته است.
به هر حال از این آیه استفاده مى شود که حکم حجاب و پوشش براى زنان آزاد قبل از این زمان نازل شده بوده، ولى بعضى ازروى ساده اندیشى درست مراقب آن نبودند آیه فوق تاکید مى کند که در رعایت آن دقیق باشند.
و از آنجا که نزول این حکم، جمعى از زنان با ایمان را نسبت به گذشته پریشان مى ساخت، در پایان آیه مى افزاید : خداوند همواره غفور و رحیم است (و کان الله غفورا رحیما).
هر گاه از شما تاکنون در این امر کوتاهى شده چون بر اثر جهل و نادانى بوده است خداوند شما را خواهد بخشید، توبه کنید و به سوى او باز گردید، و وظیفه عفت و پوشش را به خوبى انجام دهید.
به دنبال دستورى که در آیه به پوشش زنان با ایمان داده شد،در بعد دیگر این مساله یعنى فعالیتهاى موذیانه اراذل و اوباش پرداخته مى گوید : اگر منافقان و کسانى که در قلبشان بیمارى است و نیز کسانى که اخبار دروغ در مدینه پخش مى کنند دست از کارشان بر ندارند ما تو را بر ضد آنان مى شورانیم، و بر آنها مسلط خواهیم ساخت، سپس جز مدت کوتاهى نمى توانند در کنار تو در این شهر بمانند ! (لئن لم ینته المنافقون و الذینهم فى قلوبهم مرض و المرجفون فى المدینه لنغرینک بهم ثم لا یجاورونک فیها الا قلیلا).
«مرجفون» از ماده« ارجاف» به معنى اشاعه اباطیل به منظور غمگین ساختن دیگران است، و اصل ارجاف به معنى اضطراب و تزلزل است.[25] و از آنجا که شایعات باطل ایجاد اضطراب عمومى مى کند این واژه به آن اطلاق شده است.
نغرینک از ماده اغراء به معنى دعوت به انجام کار ویاد گرفتن چیزى توأم با تشویق و تحریض است.
از لحن آیه چنین استفاده مى شود که سه گروه در مدینه مشغول خرابکارى بودند، هر کدام به نحوى اغراض شوم خود را پیاده مى کردند، و این به صورت یک برنامه و جریان در آمده بود و جنبه شخصى و فردى نداشت.
نخست منافقین بودند که با توطئه هاى ضد اسلامى براى براندازى اسلام مى کوشیدند.
دوم اراذل و اوباش که قرآن از آنها تعبیر به بیماردلان کرده (الذین فى قلوبهم مرض) همانگونه که این تعبیر در آیه 32 همین سوره احزاب در مورد افراد هوسباز و شهوتران نیز آمده است فلا تخضعن بالقول فیطمع الذى فى قلبه مرض : اى همسران پیامبر هنگامى که سخن مى گوئید با نرمش سخن مگوئید مبادا بیماردلان در شما طمع کنند.
گروه سوم کسانى بودند که پخش شایعات در مدینه مخصوصا به هنگامى که پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلّم) و ارتش اسلام به غزوات مى رفتند به تضعیف روحیه بازماندگان مى پرداختند، و خبرهاى دروغین از شکست پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلّم) و مؤمنین مى دادند، و به گفته بعضى از مفسران این گروه همان یهود بودند.
به این ترتیب هر سه گروه را قرآن مورد تهدید شدید قرار داده است.
این احتمال نیز در تفسیر آیه وجود دارد که برنامه هاى تخریبى سه گانه فوق همگى کار منافقان بوده و جدا ساختن آنها از یکدیگر جداسازى اوصاف است نه اشخاص.
به هر حال قرآن مى گوید : اگر اینها به اعمال زشت و ننگین خود ادامه دهند دستور حمله عمومى و یورش به آنها را صادر خواهیم کرد، تا با یک حرکت مردمى مؤمنان، همه را از مدینه ریشه کن سازیم، و آنها نتوانند دیگر در این شهر بمانند.
وهنگامى که از این شهر رانده شدند و از تحت حمایت حکومت اسلامى طرد گشتند هر کجا یافت شوند گرفته خواهند شد و به قتل خواهند رسید ! (ملعونین اینما ثقفوا اخذوا و قتلوا تقتیلا).
«ثقفوا» از ماده«ثقف و ثقافت» به معنى دست یافتن ومسلط شدن بر چیزى با دقت و مهارت است.[26] و اگر به علم و فرهنگ، ثقافت گفته مى شود نیز به همین جهت است.
اشاره به اینکه بعد از این حمله عمومى در هیچ جا در امان نخواهند بود، و آنها را با دقت جستجو و پیدا مى کنند و به دیار عدم فرستاده مى شوند.
در اینکه آیا منظور از این آیه این است که آنها را در بیرون مدینه جستجو مى کنند و به قتل مى رسانند ؟ یا اگر در داخل مدینه بعد از حکم تبعید عمومى بمانند گرفتار چنین سرنوشتى مى شوند ؟ دو احتمال وجود دارد، و در عین حال منافاتى بین این دو نیست، به این معنى که پس از سلب مصونیت از این توطئه - گران بیمار دل شایعه ساز و مخرب و حکم اخراج آنها از مدینه، چه آنجا بمانند و چه بیرون روند از دست مسلمانان شجاع و جان بر کف در امان نخواهند بود ! سپس در آخرین آیه مورد بحث مى افزاید این دستور تازه اى نیست، این سنتى است الهى و همیشگى که در اقوام پیشین بوده است که هر گاه گروههاى خرابکار بیشرمى و توطئه را از حد بگذرانند فرمان حمله عمومى به آنها صادر
مى شود (سنة الله فى الذین خلوا من قبل).
وچون این حکم یک سنت الهى است هرگز دگرگون نخواهد شد چرا که براى سنت خداوند تبدیل و تغییرى نمى یابى (و لن تجد لسنة الله تبدیلا).
این تعبیر در حقیقت جدى بودن این تهدید را مشخص مى کند که بدانند مطلب کاملا قطعى و ریشه دار است و تغییر و تبدیل در آن راه ندارد، یا باید به اعمال ننگین خود پایان دهند و یا در انتظار چنین سرنوشت دردناکى باشند.
نتیجه اینکه ازشدت لحن آیه وذکرمتجاوزین به حریم عفاف وحجاب رادرکنارمنافقین وشایعه پراگنان جدی بودن مسئله حجاب وپوشش اسلامی به دست می آید؛ بنابراین آیه هرگونه ساده پنداشتن وبی اهمیت جلوه دادن پوشش اسلامی وگسترش فرهنگ بدحجابی وبی حجابی راازدست بهانه جویان می گیرد.
«یَأَیهَا الَّذِینَ ءَامَنُوا لا تَدْخُلُوا بُیُوت النَّبىّ إِلا أَن یُؤْذَنَ لَکُمْ إِلى طعَامٍ غَیرَ نَاظِرِینَ إِنَاهُ وَ لَکِنْ إِذَا دُعِیتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طعِمْتُمْ فَانتَشِرُوا وَ لا مُستَئْنِسِینَ لحَِدِیثٍ إِنَّ ذَلِکُمْ کانَ یُؤْذِى النَّبىَّ فَیَستَحْىِ مِنکمْ وَ اللَّهُ لا یَستَحْىِ مِنَ الْحَقّ وَ إِذَا سأَلْتُمُوهُنَّ مَتَعاً فَسئَلُوهُنَّ مِن وَرَاءِ حِجَابٍ ذَلِکمْ أَطهَرُ لِقُلُوبِکُمْ وَ قُلُوبِهِنَّ وَ مَا کانَ لَکمْ أَن تُؤْذُوا رَسولَ اللَّهِ وَ لا أَن تَنکِحُوا أَزْوَجَهُ مِن بَعْدِهِ أَبَداً إِنَّ ذَلِکُمْ کانَ عِندَ اللَّهِ عَظِیماً».[27]
(اى کسانى که ایمان آورده اید ! در بیوت پیامبر داخل نشوید مگر به شما اجازه براى صرف غذا داده شود (مشروط بر اینکه قبل از موعد نیائید و) در انتظار وقت غذا ننشینید، اما هنگامى که دعوت شدید داخل شوید و وقتى غذا خوردید پراکنده شوید، و (بعد از صرف غذا) به بحث و صحبت ننشینید، این عمل پیامبر را ناراحت مى کند ولى او از شما شرم مى کند، اما خداوند از (بیان) حق شرم ندارد، و هنگامى که چیزى از وسائل زندگى (به عنوان عاریت) از آنها (همسران پیامبر) مى خواهید از پشت پرده بخواهید، این کار دلهاى شما و آنها را پاکتر مى دارد، و شما حق ندارید رسول خدا را آزار دهید و نه هرگز همسران او را بعد از او به همسرى خود در آورید که این کار نزد خدا عظیم است).
در میان اعراب و بسیارى مردم دیگر معمول بوده و هست که به هنگام نیاز به بعضى از وسائل زندگى موقتا از همسایه به عاریت مى گیرند، خانه پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) نیز از این قانون مستثنا نبوده، و گاه و بیگاه مى آمدند و چیزى از همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) به عاریت مى خواستند، روشن است قرار گرفتن همسران پیامبر در معرض دید مردم (هر چند با حجاب اسلامى باشد) کار خوبى نبود لذا دستور داده شده که از پشت پرده یا پشت در بگیرند.
نکته اى که در اینجا باید مورد توجه قرار گیرد این است که منظور از حجاب در این آیه پوشش زنان نیست، بلکه حکمى اضافه بر آن است که مخصوص همسران پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) بوده و آن اینکه مردم موظف بودند به خاطر شرائط خاص همسران پیامبر هر گاه مى خواهند چیزى از آنان بگیرند از پشت پرده باشد، و آنها حتى با پوشش اسلامى در برابر مردم در اینگونه موارد ظاهر نشوند، البته این حکم در باره زنان دیگر وارد نشده، و در آنها تنها رعایت پوشش کافى است.
شاهد این سخن آنکه کلمه حجاب هر چند در استعمالهاى روزمره به معنى پوشش زن به کار مى رود، ولى در لغت چنین مفهومى را ندارد، و نه در تعبیرات فقهاى ما.
حجاب در لغت به معنى چیزى است که در میان دو شى ء حائل مى شود به همین جهت پرده اى که در میان امعاء و قلب و ریه کشیده شده حجاب حاجز نامیده شده.
در قرآن مجید نیز این کلمه همه جا به معنى پرده یا حائل به کار رفته است، مانند آیه 45 سوره اسراء جعلنا بینک و بین الذین لا یؤمنون بالاخرة حجابا مستورا : ما در میان تو و کسانى که ایمان به آخرت نمى آورند پرده پوشیده اى قرار دادیم.
در آیه 32 سوره ص نیز مى خوانیم : حتى توارت بالحجاب : تا موقعى که خورشید در پشت پرده افق پنهان شد.
و در آیه 51 سوره شورى آمده است : و ما کان لبشر ان یکلمه الله الا وحیا او من وراء حجاب : براى هیچ انسانى ممکن نیست که خداوند با او سخن بگوید مگر از طریق وحى یا از پشت پرده (غیب).
در کلمات فقها از قدیمترین ایام تاکنون نیز در مورد پوشش زنان معمولا کلمه ستر به کار رفته، و در روایات اسلامى نیز همین تعبیر یا شبیه آن وارد شده است، و به کار رفتن کلمه حجاب در پوشش زنان اصطلاحى است که بیشتر در عصر ما پیدا شده و اگر در تواریخ و روایات پیدا شود بسیار کم است.
گواه دیگر اینکه در حدیثى از انس بن مالک خادم مخصوص پیامبر (صلى الله علیه...) مى خوانیم که مى گوید : من از همه آگاهتر به این آیه حجابم، هنگامى که زینب با پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلّم) ازدواج کرد و با او در خانه بود غذائى درست فرمود و مردم را دعوت به میهمانى نمود، اما جمعى پس از صرف غذا همچنان نشسته بودند و سخن مى گفتند، در این هنگام آیه«یا ایّها الّذین آمنوا لا تدخلوا بیوت [28]النّبى - تا - من وراء حجاب» نازل شد، در این هنگام پرده اى افکنده شد و جمعیت برخاستند.
در روایت دیگرى مى خوانیم که انس مى گوید :«ارخى الستر بینى و بینه»[29] (پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلّم) پرده را میان من و خود افکند و جمعیت هنگامى که چنین دیدند برخاستند و متفرق شدند).
بنابر این اسلام به زنان مسلمان دستور پرده نشینى نداده، و تعبیر پردگیان در مورد زنان و تعبیراتى شبیه به این جنبه اسلامى ندارد، آنچه در باره زن مسلمان لازم است داشتن همان پوشش اسلامى است، ولى زنان پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلّم) به خاطر وجود دشمنان فراوان و عیب جویان مغرض چون ممکن بود در معرض تهمتها قرار گیرند و دستاویزى به دست سیاه دلان بیفتد این دستور خاص به آنها داده شد و یا به تعبیر دیگر به مردم داده شده که به هنگام تقاضاى چیزى از آنها با آنها از پشت پرده تقاضاى خود را مطرح کنند.
مخصوصا تعبیر به وراء (پشت) گواه این معنى است.
لذا قرآن بعد از این دستور فلسفه آن را چنین بیان مى فرماید : این براى پاکى دلهاى شما و آنان بهتر است (ذلک اطهر لقلوبکم و قلوبهن).
درحقیقت آیه فوق کمال عفت رادرموردزنان پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) بیان می کند؛چراکه آنان به خاطرنسبت همسری باپیامبرجایگاه ویژه دارند؛ لذادیدمردم وقضاوت مردم نسبت به آنهابگونه دیگرخواهدبود؛ به همین جهت درآیات دیگرمستقیماًزنان آن حضرت راموردخطاب ویژه قرارمی دهد وحساب آنهاراازدیگران جدامی سازد ومی فرماید :
« یَانِساءَ النَّبىّ لَستنَّ کَأَحَدٍ مِّنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَیْتنَّ فَلا تخْضعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطمَعَ الَّذِى فى قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلاً مَّعْرُوفاً * وَ قَرْنَ فى بُیُوتِکُنَّ وَ لا تَبرَّجْنَ تَبرُّجَ الْجَهِلِیَّةِ الأُولى وَ أَقِمْنَ الصلَوةَ وَ ءَاتِینَ الزَّکوةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسولَهُ إِنَّمَا یُرِیدُ اللَّهُ لِیُذْهِب عَنکمُ الرِّجْس أَهْلَ الْبَیْتِ وَ یُطهِّرَکمْ تَطهِیراً * وَ اذْکرْنَ مَا یُتْلى فى بُیُوتِکنَّ مِنْ ءَایَتِ اللَّهِ وَ الحِْکمَةِ إِنَّ اللَّهَ کانَ لَطِیفاً خَبِیرا».[30]
(اى همسران پیامبر ! شما همچون یکى از زنان معمولى نیستید اگر تقوى پیشه کنید، بنابر این به گونه اى هوس انگیز سخن نگوئید که بیماردلان در شما طمع کنند و سخن شایسته بگوئید).
(ودر خانه هاى خود بمانید و همچون جاهلیت نخستین (در میان مردم) ظاهر نشوید، و نماز را بر پا دارید و زکاة را ادا کنید، و خدا و رسولش را اطاعت نمائید، خداوند فقط مى خواهد پلیدى و گناه را از شما اهلبیت دور کند و کاملا شما را پاک سازد).
(و آنچه را در خانه هاى شما از آیات خداوند و حکمت دانش خوانده مى شود یاد کنید، خداوند لطیف و خبیر است).
دستورات ویژه،نسبت به همسران پیامبر
در آیات قبل همین سوره سخن از موقعیت و مسئولیت سنگین همسران پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلّم) به میان آمده است، در آیات مورد بحث این موضوع همچنان ادامه مى یابد و طى آیاتى شش دستور مهم به همسران پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلّم) مى دهد.
نخست در مقدمه کوتاهى مى فرماید : اى همسران پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلّم) شما همچون یکى از زنان عادى نیستید اگر تقوا پیشه کنید (یا نساء النبى لستن کاحد من النساء ان اتقیتن).
شما به خاطر انتسابتان به پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلّم) از یک سو، و قرار گرفتن تان در کانون وحى و شنیدن آیات قرآن و تعلیمات اسلام از سوى دیگر داراى موقعیت خاصى هستید که مى توانید سرمشقى براى همه زنان باشید، چه در مسیر تقوا و چه در مسیر گناه.
بنابر این موقعیت خود را درک کنید و مسئولیت سنگین خویش را به فراموشى نسپارید و بدانید که اگر تقوا پیشه کنید در پیشگاه خدا مقام بسیار ممتازى خواهید داشت.
و به دنبال این مقدمه که طرف را براى پذیرش مسئولیتها آماده مى سازد و به آنها شخصیت مى دهد نخستین دستور در زمینه عفت صادر مى کند و مخصوصا به سراغ یک نکته باریک مى رود تا مسائل دیگر در این رابطه خود بخود روشن گردد، مى فرماید بنابر این به گونه اى هوس انگیز سخن نگوئید که بیماردلان در شما طمع کنند (فلا تخضعن بالقول فیطمع الذى فى قلبه مرض).
بلکه به هنگام سخن گفتن، جدى و خشک و بطور معمولى سخن بگوئید، نه همچون زنان کم شخصیت که سعى دارند با تعبیرات تحریک کننده که گاه توام با ادا و اطوار مخصوصى است که افراد شهوت ران را به فکر گناه مى افگند سخن بگوئید.
تعبیر به الذى فى قلبه مرض (کسى که در دل او بیمارى است) تعبیر بسیار گویا و رسائى است از این حقیقت که غریزه جنسى در حد تعادل و مشروع عین سلامت است، اما هنگامى که از این حد بگذرد نوعى بیمارى خواهد بود تا آنجا که گاه به سر حد جنون مى رسد که از آن تعبیر به جنون جنسى مى کنند و امروز دانشمندان انواع و اقسامى از این بیمارى روانى را که بر اثر طغیان این غریزه و تن در دادن به انواع آلودگیهاى جنسى و محیطهاى کثیف به وجود مى آید در کتب خود شرح داده اند.
در پایان آیه دومین دستور را به این گونه شرح مى دهد : شما باید به صورت شایسته اى که مورد رضاى خدا و پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلّم) و توام با حق و عدالت باشد سخن بگوئید (و قلن قولاً مّعروفاً).
در حقیقت جمله«لا تخضعن بالقول» اشاره به کیفیت سخن گفتن دارد و جمله«قلن قولا معروفا» اشاره به محتواى سخن.
البته قول معروف (گفتار نیک و شایسته) معنى وسیعى دارد که علاوه بر آنچه گفته شد، هر گونه گفتار باطل و بیهوده و گناه آلود و مخالف حق را نفى مى کند.
ضمنا جمله اخیر مى تواند، توضیحى براى جمله نخست باشد، مبادا کسى تصور کند که باید برخورد زنان پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلّم) با مردان بیگانه موذیانه یا دور از ادب باشد، بلکه باید بر خورد شایسته و مؤدبانه و در عین حال بدون هیچگونه جنبه هاى تحریک آمیز داشته باشد.
سپس سومین دستور را که آن در زمینه رعایت عفت است چنین بیان مى کند : شما در خانه هاى خود بمانید و همچون جاهلیت نخستین در میان جمعیت ظاهر نشوید و اندام و وسائل زینت خود را در معرض تماشاى دیگران قرار ندهید (و قرن فى بیوتکن و لا تبرجن تبرج الجاهلیة الاولى).
«قرن» از ماده وقار به معنى سنگینى است.[31] درین جاکنایه از قرار گرفتن در خانه ها است، بعضى نیز احتمال داده اند که از ماده قرار بوده باشد که از نظر نتیجه تفاوت چندانى با معنى اول نخواهد داشت.
«تبرج» به معنى آشکار شدن در برابر مردم است ودرآیه مبارکه مراداظهار وآشکار نمودن زینت وخودنمایی وجلوه گری زنان درانظاربیگانه است.[32]، و از ماده برج گرفته شده که در برابر دیدگان همه ظاهر است.
اما اینکه منظور از جاهلیت اولى چیست ؟ ظاهرا همان جاهلیتى است که مقارن عصر پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلّم) بوده، و به طورى که در تواریخ آمده در آن موقع زنان حجاب درستى نداشتند، و دنباله روسرى هاى خود را به پشت سر مى انداختند به طورى که گلو و قسمتى از سینه و گردنبند و گوشواره هاى آنها نمایان بود، و به این ترتیب قرآن همسران پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلّم) را از این گونه اعمال باز مى دارد.[33]
بدون شک این یک حکم عام است، و تکیه آیات بر زنان پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلّم) به عنوان تاکید بیشتر است، درست مثل اینکه به شخص دانشمندى بگوئیم تو که دانشمندى دروغ مگو، مفهومش این نیست که دروغ گفتن براى دیگران مجاز است، بلکه منظور این است که یک مرد عالم باید به صورت مؤکدتر و جدى ترى از این کار پرهیز کند.
به هر حال این تعبیر نشان مى دهد که جاهلیت دیگرى همچون جاهلیت عرب در پیش است که ما امروز در عصر خود آثار این پیشگوئى قرآن در دنیاى متمدن مادى را مى بینیم، ولى مفسران پیشین نظر به اینکه چنین امرى را پیش بینى نمى کردند، براى تفسیر این کلمه به زحمت افتاده بودند لذا جاهلیت اولى را به فاصله میان آدم و نوح، و یا فاصله میان عصر داود و سلیمان که زنان با پیراهنهاى بدن نما بیرون مى آمدند، تفسیر کرده اند، تا جاهلیت قبل از اسلام را جاهلیت ثانیه بدانند !.
ولى چنانکه گفتیم نیازى به این سخنان نیست، بلکه ظاهر این است جاهلیت اولى همان جاهلیت قبل از اسلام است که در جاى دیگر قرآن نیز به آن اشاره شده است (سوره آل عمران آیه 143 و سوره مائده آیه 50 و سوره فتح آیه 26) و جاهلیت ثانیه، جاهلیتى است که بعدا پیدا خواهد شد (همچون عصر ما). [34]
بالاخره دستور چهارم و پنجم و ششم را به این صورت بیان مى فرماید : شما زنان پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلّم) نماز را بر پا دارید، زکات را ادا کنید، و خدا و رسولش را اطاعت نمائید (و اقمن الصّلوة و آتین الزکوة و اطعن الله و رسوله).
اگر در میان عبادات روى نماز و زکات، تکیه مى کند به خاطر آنست که نماز مهمترین راه ارتباط و پیوند با خالق است، و زکات هم در عین اینکه عبادت بزرگى است پیوند محکمى با خلق خدا محسوب مى شود.
و اما جمله اطعن الله و رسوله یک حکم کلى است که تمام برنامه هاى الهى را فرا مى گیرد.
این دستورات سه گانه نیز نشان مى دهد که احکام فوق مخصوص به زنان پیامبر (صلى الله علیه وآله وسلّم) نیست، بلکه براى همگان است هر چند در مورد آنان تأکید بیشترى دارد.
نتیجه اینکه ازمجموع آیاتی که درموردحجاب است هیچگاه پرده نشینی وپشت پرده بودن زن استفاده نمی شود،حجاب واجب همان پوشیدن روسری وپیدانبودن زینت محل زینت های است که معمولاً ظاهرنیستند؛ همانند : گردن بند، گوشواره، دستبند، وامثال این ها.
ودستورات ویژه که به زنان پیامبرداده شده است تسری این حکم به زنان دیگردلیل ندارد. لذاکسانی اسلام رابه پرده نشینی زنان متهم می کنند یاازبی اطلاعی آنهاست ویابه خاطرمقاصدی شوم استعماری است که به خاطر بد جلوه دادن شریعت اسلام قلم بدستان بی تقوارابه خدمت گرفته اند.
مسئله حجاب وپوشش زنان درروایات دامنه گسترده ای دارد،روایات فراوانی که ازان هاحکم وجوب حجاب استفاده می شوددرمواردمختلف واردشده است؛ این روایات به چنددسته تقسیم می شود:
یک دسته روایات ازارزش ولزوم حجاب وپاک زیستی سخن می گوید؛ دسته دیگرازچشم چرانی نهی می کند؛ برخی روایات هم عفت داشتن وحجاب راستایش می کند؛ برخی دیگرازکنترول رفتارزن ومردسخن میگوید؛ذیلاًبه نمونه ازین روایات اشاره می شود :
الف : نکو هش چشم چرانی
« النَّظَرُ سَهْمٌ مَسْمُومٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ فَمَنْ تَرَکَهَا خَوْفاً مِنَ اللَّهِ أَعْطَاهُ اللَّهُ إِیمَاناً یَجِدُ حَلَاوَتَهُ فِی قَلْبِهِ» [35] (نگاه کردن حرام، تیرزهرآلودی ازتیرهای شیطان است پس کسی که ازخوف خداترک کندخداوندایمانی به اوعطامی کند که شیرینی آن درقلبش ایجادمی شود).
وهمچنان درروایتی امام صادق (علیه السلام) می فرماید :
« النَّظَرُ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ مَسْمُومٌ وَ کَمْ مِنْ نَظْرَةٍ أَوْرَثَتْ حَسْرَةً طَوِیلَةً»[36] (نگاه کردن حرام تیری زهرآلودشیطان است چه بسا بعضی نگاه هاپشیمانی طولانی رابدنبال دارد).
ودرروایتی دیگرازپیامبراسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) چنین نقل شده است : « النَّظَرُ إِلَى مَحَاسِنِ النِّسَاءِ سَهْمٌ مِنْ سِهَامِ إِبْلِیسَ فَمَنْ تَرَکَهُ أَذَاقَهُ اللَّهُ طَعْمَ عِبَادَةٍ تَسُرُّهُ».[37] (نگاه کردن به زیبایی های زنان ازتیرهای شیطان است اگر کسی ترک کند خداوندشیرینی عبادتی که اوراخوشحال کند به اومی چشاند ).
همان گونه که مشاهده می شود درین ا حادیث نگاه کردن حرام به زهرکشنده تشبه شده است یعنی همانگونه که زهراثرات مخرب وزیانباردارد نگاه های هوس آلود وحرام نیزدارای چنین آثاری است؛ بلکه می توان گفت : آثارزیانبارنگاه های حرام بدتروزننده تراززهراست، چراکه زهر بدن عنصری انسان رانابودمی سازد ورابطه انسان راازدنیاو از مخلوق خداقطع می کند، اماّ نگاه های حرام معنویت انسان رامتلاشی می سازد،ورابطه انسان راازخالق قطع می کند؛ بدین جهت شیرینی ایمان ولذت عبادت ازاوگرفته می شود. چه بسا ممکن است یگ نگاه حرام موجب پشیمانی وحسرت طولانی شود برای انسان؛ درمقابل ترک نگاه های حرام دارای آثاروبرکاتی است؛ وکسی ازازاین آثاروبرکات بهره می برد که بخاطرترس و خوف خداازان پرهیزنماید.
البةنفس ترک گناه چه نگاه هوس آلودوغیرآن به هرانگیزه باشد ارزشمند است چراکه انسان راازآلودگی به دورنگاهمیدارد، اماّوقتی که ترک گناه به یگ انگیزه الهی ارتباط پیدامی کند ارزش عمل بالامی رود وبه دنبال آن آثاروبرکاتی ویژه که درشرع مقدس درنظراست نصیب بنده می شود. به همین جهت درروایات اشاره شده است که اگرترک نگاه های حرام به خاطرترس ازخداباشد ازآثاروبرکات آن بهره بردن ازحلاوت ایمان ولذت بردن ازعبادت است.
امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) کنترول نگاه وپرهیزازنگاه های حرام راشکرگذاری ازنعمت چشم معرفی می کندو می فرماید :
« لَیْسَ فِی الْبَدَنِ شَیْ ءٌ أَقَلَّ شُکْراً مِنَ الْعَیْنِ فَلَا تُعْطُوهَا سُؤْلَهَا فَتَشْغَلَکُمْ عَنْ ذِکْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ قَالَ (علیه السلام) لَکُمْ أَوَّلُ نَظْرَةٍ إِلَى الْمَرْأَةِ فَلَا تُتْبِعُوهَا بِنَظْرَةٍ أُخْرَى وَ احْذَرُوا الْفِتْنَة».[38] (دروجودانسان چیزی کمترازشکر چشم نیست پس نگاهاات رارهامساز تاتوراازذکر خدابازدارد ودرادامه فرمود : اولین نگاه به زن نامحرم راتکرارومتابعت مکن وازفتنه وفساد پرهیزکن).
امام باقر(علیه السلام) ازحالات چشم درروزقیامت سخن به میان آورده وازچشمی که نگاهایش راازنامحرم بازمی دارد می فرماید :
« کُلُّ عَیْنٍ بَاکِیَةٌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ غَیْرَ ثَلَاثٍ عَیْنٍ سَهِرَتْ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ عَیْنٍ فَاضَتْ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ وَ عَیْنٍ غُضَّتْ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ».[39] (تمام چشم هادرروزقیامت گریان است مگر چشمی که دراه خدابیدارمانده باشد وچشم ازخوف خدااشک ریخته باشد وچشمی که ازنگاه های حرام پرهیزکرده باشد).
علی (علیه السلام) : « من أطلق طرفه کثر أسفه»[40] (کسی نگاهایش راآزادگذارد تأسفش بیشتر خواهدبود).
رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) به دونمونه ازآثارزیانبارچشم چرانی،که عبارت ازبیداری هواوهوس وتحریک غریزه جنسی وبه وجودآمدن غفلت وفراموشی یادخدااست اشاره نموده وازچنین نگاه های شدیداًمنع نموده می فرماید :
« وَ إِیَّاکُمْ وَ فُضُولَ النَّظَرِ فَإِنَّهُ یَبْدُرُ الْهَوَى وَ یُولِدُ الْغَفْلَة»[41] (بپرهیزید ازنگاه های حرام وبی قید وبند برای اینکه هوای نفس رابیدارمی کند وغفلت رابه وجودمی آورد).
ونیزآن حضرت به زن شوهرداری که نگاهایش راازنامحرم بازنمی داردهوشدارداده وازشدت غضب الهی برچنین زنی خبرمیدهد :
« اشْتَدَّ غَضَبُ اللَّهِ عَلَى امْرَأَةٍ ذَاتِ بَعْلٍ مَلَأَتْ عَیْنَهَا مِنْ غَیْرِ زَوْجِهَا».[42]
(غضب خداشدید است برزنی شوهرداری که چشمش را ازنگاه حرام سیرکند).
درین دسته ازروایات باعبارات مختلف سفارش به حفظ حجاب وپرهیزازبی حجابی شده است؛ که ازمجموع این روایات ارزش حجاب وپوشش دراسلام وجدی بودن آن رابرای بانوان می رساند.
چنانکه درروایتی ازعلی (علیه السلام) چنین می خوانیم :« وَ اکْفُفْ عَلَیْهِنَّ مِنْ أَبْصَارِهِنَّ بِحِجَابِکَ إِیَّاهُنَّ فَإِنَّ شِدَّةَ الْحِجَابِ أَبْقَى عَلَیْهِن».[43] (زنهاراتوسط حجاب وپوشش حفظ کن بدرستی که جدی گرفتن حجاب برای زنان سالمتر وماندگارتراست).
اسلام حجاب وپوشش اسلامی رابرای خانمهابه گونه توصیه میکند که باحفظ آن هرگونه سوءاستفاده ازمزاحمین ومردان بیگانه گرفته می شود، وزمینه هرگونه جلب توجهی راخنثی می سازد؛ ازین رواستعمال بوی خوش رادربیرون ازمنزل برخانمهاممنوع قرارمی دهد؛ چراکه استعمال بوی خوش دربیرون ازمنزل موجب جلب توجه مردان بیگانه شده وآتش هواوهوس آنان رابیدارمی سازد ودرنتیجه مقدمه فرورفتن درگناه وفتنه وفساد ازهمین جاآغازمی شود.
جالب اینکه امام صادق (علیه السلام) خوشبونمودن زن رادربیرون ازمنزل نه تنهامنع می کند؛ بلکه آنرا شایسته زن مسلمان نمی داندلذا می فرماید : « لَا یَنْبَغِی لِلْمَرْأَةِ أَنْ تُجَمِّرَ ثَوْبَهَا إِذَا خَرَجَتْ مِنْ بَیْتِهَا»[44] (برای زن سزاوارنیست که وقتی ازمنزل بیرون می رود لباسش راخوشبوکند).
اسلام حجاب وپوشش اسلامی را تنهاوظیفه زن نمی داند؛ بلکه برای مردان هم سفارش می کند که درمورد بی حجابی درمقابل همسرا ن شان بی تفاوت نباشند؛ مسئله حجاب وپوشش اسلامی راجدی بگیرند. لذادرروایتی به نقل ازامام رضا(علیه السلام) چنین آمده است :
فِقْهُ الرِّضَا، (علیه السلام) : « وَ قَدْ لَعَنَ رَسُولُ اللَّهِ ص سَبْعَةً إِلَى أَنْ قَالَ وَ الْمُتَغَافِلُ عَنْ زَوْجَتِهِ وَ هُوَ الدَّیُّوثُ».[45] (امام رضا (علیه السلام) فرمود: پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله وسلم) هفت طایفه رالعن نمود تااینکه فرمود: کسی درموردزنش سهل انگاراست اودیوث است).
نه تنهامردان دربرابرهمسران شان وظیفه دارند ومسئول اند بلکه مسئله حجاب به عنوان یک وظیفه همگانی موردتأکیداسلام است؛ به همین جهت درلسان روایات ازورودمردان بدون اجازه اولیاءشان برزنان بیگانه نهی شده است.
درحدیثی به نقل ازامام صادق (علیه السلام) آمده است : « نَهَى رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله وسلم) أَنْ یَدْخُلَ الرِّجَالُ عَلَى النِّسَاءِ إِلَّا (بِإِذْنِ أَوْلِیَائِهِنَّ».[46] ( پیامبراسلام (ص) ازورودمردان برزنان بدون اجازه اولیایش منع نمود).
به گفته علی (علیه السلام) زن باعفت وباحجاب هم ردیف مجاهددرراه خداوملکی ازملائکه هااست.« مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِیدُ فِی سَبِیلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ لَکَادَ الْعَفِیفُ أَنْ یَکُونَ مَلَکاً مِنَ الْمَلَائِکَةِ».[47] (اجروپاداش مجاهدشهیددرراه خدابالاترازاجروپاداش انسان باعفت وپرهیزگارنیست؛ انسان عفیف وپاکدامن همردیف ملکی ازملایکه هااست).
امام صادق (علیه السلام) فرمود: « الْحَیَاءُ عَشَرَةُ أَجْزَاءٍ تِسْعَةٌ فِی النِّسَاءِ وَ وَاحِدَةٌ فِی الرِّجَال».[48] (حیادارای ده جزء است نه جزء آن درزن هااست ویک جزئ آن درمردان).
عفت وپاکدامنی بالاترین عبادت است.
امام باقر(علیه السلام) :« إِنَّ أَفْضَلَ الْعِبَادَةِ عِفَّةُ الْبَطْنِ وَ الْفَرْجِ».[49]
(بالاترین عبادت عفت شکم ودامن است).
عفت وپاکدامنی نزدخداوندمحبوب ترین چیزاست.
امام سجاد(علیه السلام) فرمود : « مَا مِنْ شَیْ ءٍ أَحَبَّ إِلَى اللَّهِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ»[50] (به فرموده امام سجاد(علیه السلام) : هیچ چیزی درنزدخداوندمحبوب تربعد ازمعرفت اوازعفت شکم ودامن نیست).
درحدیثی ازعلی (علیه السلام) بی تفاوت بودن مردان رادرمقابل همسران شان درمورد عفت وپاکدامنی وپاکزیستی ازبی غیرتی مردان قلمدادنموده لذاباخطاب به اهل عراق می فرماید:
« یَا أَهْلَ الْعِرَاقِ نُبِّئْتُ أَنَّ نِسَاءَکُمْ یُوَافِینَ الرِّجَالَ فِی الطَّرِیقِ أَ مَا تَسْتَحْیُونَ وَ قَالَ لَعَنَ اللَّهُ مَنْ لَا یَغَارُ». [51] (ای مردم عراق به من خبررسیده است که زنان شمادرمسیر راه بامردان شانه می زنند آیاحیانمی کنید ؟ وبعد فرمود: خدالعنت کندکسی راکه غیرت نداشته باشد).
مردانی که به جلوه گری وخودنمایی همسران شان دربیرون ازمنزل راضی باشنددرگناه همسران شان شریک ومستحق آتش جهنم اند.
« الْمَرْأَةُ إِذَا خَرَجَتْ مِنْ بَابِ دَارِهَا مُتَزَیِّنَةً مُتَعَطِّرَةً وَ الزَّوْجُ بِذَلِکَ رَاضٍ یُبْنَى لِزَوْجِهَا بِکُلِّ قَدَمٍ بَیْتٌ فِی النَّار»[52] (وهمچنین درروایتی می خوانیم : زن وقتی ازخانه اش بازینت وبوی خوش بیرون می رودوشوهرش هم به این راضی است باهرقدم همسرش برای اوخانه ای درجهنم بنامی شود).
برای اینکه درجامعه اسلامی کاملاً جانب عفاف وپاکزیستی رعایت شود، مردان وزنان مسلمان آلوده به گناه نشوندوجلو فتنه وفساد گرفته شود؛ ازمعاشرت وتماس های که ممکن است آتش شهوت رادردل زنان ومردان بیدارکند مانند : مصافحه وخودآرایی وزینت زنان دربیرون ازمنزل، وهم صحبت شدن زنان بامردان نامحرم درغیرمواردضرورت، به شدت ازان منع شده است.
درحدیثی رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) می فرماید :« مَنْ صَافَحَ امْرَأَةً تَحْرُمُ عَلَیْهِ فَقَدْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَنِ الْتَزَمَ امْرَأَةً حَرَاماً قُرِنَ فِی سِلْسِلَةٍ مِنْ نَارٍ مَعَ الشَّیْطَانِ فَیُقْذَفَانِ فِی النَّار»[53] (پیامبراسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: زنی بامردنامحرم دست بدهدموردغضب الهی قرار گرفته وبه غضب اوبرگشته است ).
وهمچنان ازآن حضرت نقل شده است که :« نَهَى أَنْ تَخْرُجَ الْمَرْأَةُ مِنْ بَیْتِهَا بِغَیْرِ إِذْنِ زَوْجِهَا فَإِنْ خَرَجَتْ لَعَنَهَا کُلُّ مَلَکٍ فِی السَّمَاءِ وَ کُلُّ شَیْ ءٍ تَمُرُّ عَلَیْهِ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ حَتَّى تَرْجِعَ إِلَى بَیْتِهَا وَ نَهَى أَنْ تَتَزَیَّنَ الْمَرْأَةُ لِغَیْرِ زَوْجِهَا فَإِنْ فَعَلَتْ کَانَ حَقّاً عَلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ أَنْ یُحْرِقَهَا بِالنَّارِ وَ نَهَى أَنْ تَتَکَلَّمَ الْمَرْأَةُ عِنْدَ غَیْرِ زَوْجِهَا وَ غَیْرِ ذِی مَحْرَمٍ مِنْهَا أَکْثَرَ مِنْ خَمْسِ کَلِمَاتٍ مِمَّا لَا بُدَّ لَهَا مِنْهُ»[54] (روایت است که پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله وسلم) ازخارج شدن زنهابدون اجازه شوهران شان نهی نمود وفرمود: زنی که بدون اجازه شوهرش ازخانه بیرون می رودموردلعن همه ملایکه های خداوند وهرچیزی که جن وانس برآن مرورمی کندقرارمی گیرد تااینکه به خانه اش برگردد وهمچنان نهی کرداززینت کردن زن برای غیرازهمسرش وفرمود : اگر کسی چنین کندحق است برخداوندکه اورادرآتش جهنم بسو زاند؛ ونهی کردازسخن گفتن زنان باغیرشوهرش بیشترازپنج کلمه ای که موردنیازاست).
نتیجه : اینکه ازمفهوم مجموع روایات همان گونه که فقهااستفاده نموده اند وجو ب حجاب وپوشش دراسلام یک امرمسلم وقطعی است وهیچ گونه مناقشه،واختلافی درآن وجودندارد.
مسئله حجاب وپوشش برای انسان هایگ مسئله فطری است،درسرشت ونهادبشرانگیزه پوشش نهفته شده است؛ به فرموده قرآن اززمان خلقت آدم مسئله پوشش مطرح بوده است، حتی قبل ازینکه آدم وهمسرش ازبهشت رانده شوددارای لباس بهشتی بوده اندکه بخاطرترک اولی که عبارت ازاستفاده کردن ازشجره ممنوعه بود چنین لباسی ازبدن شان فرومیریزد آنگاه متوجه می شوندکه برهنه اند، درهمین حال انگیزه پوشش طلبی وعفت خواهی آن دوراوادارمی کند که ازبرگ درختان بهشتی برای شان لباسی تهیه کنند. چون این کاربواسطه وسوسه شیطان صورت پذیرفت؛ لذاقران کریم شیطان رابه عنوان دشمن آدم وهمسرش معرفی نموده وهوشدارمی دهدکه به دام آن نیفتد، وجایگااش را دربهشت حفظ کنند ودرین باره چنین می فرماید :
«انّ لک الاّتجوع ولاتعری»[55] (بهشت برای شما جایگاهی خوبی است درآن هرگز گرسنه وبرهنه نخواهی شد).
وبعد درموردحجاب وپوشش آدم وهمسرش می فرماید : « فاکلامنهافبدت لهماسوآتهماوطفقایخصفان من ورق الجنّة»[56] (یعنی وقتی هردوبه خاطروسوسه شیطان ازشجره ممنوعه خوردند بافروریختن لباس بهشتی خودشان رابرهنه دیدند درهمان حال برای پوشش شان ازبرگ درختان بهشتی استفاده کردند وازان برای شان لباس دوختند).
بنابراین ازین آیه بخوبی بدست می آید که فطرت اولیه انسان براساس پوشش طلبی وعفت خواهی وحیاء درمقابل همنوعانش بنانهاده شده است. پس اصل حجاب وپوشش برای بشریک امرفطری وطبیعی است؛ درمقابل برهنگی خلاف فطرت وطبیعت بشر است.
بااین بیان روشن می شود که اصل حجاب وپوشش ویژه دین مقدس اسلام نبوده بلکه ازاول خلقت بشر مطرح بوده است؛ بااین تفاوت که اسلام برای پوشش زنان کیفیت خاصی را بیان می دارد؛ به همین دلیل به عنوان حجاب اسلامی مورد توجه علما ودانشمندان اسلامی قرارمی گیرد. [57]
لزوم پوشش ازنظر عقل،برهیچ عاقلی پوشیده نیست، چراکه هرعقل سلیم آنچه را که برای انسان مایه کرامت وحفظ ازانحرافات وبیهودگی ها وپوچی ها است،موجب استواری اجتماع وآرامش روحی وروانی افراد می شود نیکووشایسته می بیند وهرآنچه باعث فساد وتباهی جامعه وسقوط اخلاق وتباهی عزت وکرامت زن می شود آن را مذموم وناپسند می داند، این مطلب یک امروجدانی وانکارناپذیر است.
فضیلت حیا یکی ازشعبه های عقل است، وجود حیاء انسان را به سوی حفظ پوشش وعفت دعوت می کند، وبه عکس بی حیایی که ازشعبه جهل است، انسان را به برهنگی وبی عفتی وزینت عروسکی می خواند. علی (علیه السلام) فرمود: خداوند آدم را بین عقل، حیاودین مخیر کرد آدم عقل را انتخاب کرد،خداوند توسط جبرئیل به حیاو دین گفت ازعقل دورشوید: آنها به جبرئیل گفتند :«انا اُمونا ان نکون مع العقل حیث کان» (ماهمواره باعقل خواهیم بود) خصلتی حیا از صفات فطری که موجب حفظ عفت می شود ازعقل جدا شدنی نیست پس کسی که که حجاب رارعایت نکند درحقیقت خود را ازعقل جدا شاخته است.[58]
جعل هرحکمی دردین مقدس اسلام ازطرف خداوندبرای مکلفین دارای حکمت وفلسفه ای است ولواینکه مادربعضی اسراروفلسفه حکمی نتوانیم پی ببریم ودستورالهی رابه صورت تعبدی موظفیم بپذیریم.
حجاب دراسلام ازیک مسئله اساسی وریشه ای نشئت می گیرد وآن اینکه اسلام می خواهدلذت های جنسی زن ومرد محصوردرمنزل ونظام خانوادگی باشد درمحیط اجتماع که محیط کاروتلاش است نباید کشیده شود،وازطرفی می خواهد که زنان برای تمتعات مردان خودشان رابصورت رایگان نباید عرضه کنند، بلکه الزاماً تمتعات مردان اززنان براساس یک سلسله تعهدات متقابل باشد محیط اجتماع صرفاً برای کاروفعالیت باشد نه برای کامجوئی ولذت جوئی، براساس دستورات اسلام این دومحیط (محیط خانه ومحیط اجتماع) جدائی ازهم اند ؛ هرکدام احکام مخصوص خودشان رادارااست.بدین اساس وقتی زنان وارداجتماع می شوند ودرمحیطی خارج ازمنزل قرارمی گیرند باید پوشیده باشند وباحجاب اسلامی دراجتماع ظاهرشوند؛ این خودفلسفه ای دارد که ذیلاً به آنهااشاره می شود:
نبودن حریم میان زن ومردوازادی ومعاشرت های بی بندوبار، هیجان هاوالتهابهای جنسی رافزونی می بخشدوتقاضای سکس رابه صورت یگ عطش روحی ویک خواست اشباع نشدنی درمی اورد. غریزه جنسی نیرومند ودریاصفت است هرچه بیشتراطاعت شودبیشترمی گرددوآتش ان شعله ورتر می شود.
این امرزمانی به اوج خودمی رسد که زنان بی حجاب باآرایش وعشوه گری وخودنمایی درمکان های عمومی ودرادارات وکارخانجات که مردان نیزدرآن جاهاحضوردارندواردشوند؛ ناگفته پیداست که باچنین وضعیتی مردان به خصوص جوانان دریک حالت تحریک داییم قرارمی گیرد؛ تحریکی که هرآن به مغزواعصاب انهافشارمی آوردکه درنتیجه تداوم این حالت سبب بروزامراض روحی وروانی می شود؛ چنانچه همه پزشکان روانی معتقدندکه :«هیجان مستمرباعث بیماری روانی خواهدشد».[59]
اسلام بادستورحجاب ازین بیماری جلوگیری نموده است، وازالتهاب ها وتحریک غریزه جنسی که که اگرکنترول نشود منجربه طغیان گری وهواپرستی می شودپیشیگیری نموده است وغریزه جنسی زن ومردرابارعایت پوشش اسلامی تعدیل نموده است. وازبسیاری حوادث ناگواری که ازین جهت به وجودمی آید دربرابرش سنگرحجاب را به عنوان یک عامل بازدارنده قرارداده است.
شکی نیست که غریزه جنسی نیرومندترین وریشه دارترین غریزه آدمی است درطول تاریخ سرچشمه حوادث دردناکی وجنایات هولناکی شده تاآنجاکه گفته اند« هیچ حادثه مهمی راپیدانمی کنیدمگراینکه پای زنی درمیان است» [60]
آری ! اسلام هیچ گاه طرفدارروح واعصاب ناآرام وبیماری های روانی نیست، زیرااسلام می خواهدکه بشریت دارای روح آرام واعصاب آرام وسالم باشندوبه همین دلیل استفاده ازچیزهای که التهاب زاو مفسدعقل است شدیداً منع نموده وحرام می شمارد.
اسلام می خواهدافرادجامعه باآرامش روانی درمحیط اجتماع مشغول کاروفعالیت باشند؛ تردیدی نیست دراینکه اگردرمحیطی افرادجامعه آرامش روانی داشته باشندوبااعصاب آرام مشغول کاروفعالیت باشندپیشرفت وترقی روزافزون خواهدبود.
2- اجازه وروددرفعالیت های اجتماعی
البته این نکته رانبایدفراموش کردکه اسلام نمی خواهدزنان که نیمی ازپیکرجامعه است به خانه نشینی دعوت کند؛ روایاتی که به مسئله خانه داری وشوهرداری زنان وتربیت فرزندان تأکیدداردبیانگرارزش واهمیت کانون خانواده است که اسلام به آن قایل است. اسلام می خواهدبگوید : تربیت فرزندان وشوهرداری وانجام کارهای خانه وسروسامان دادن منزل برای زنان دراولویت است واگرنیازی وجودنداشته باشد بهتراست زن کاری بیرون ازمنزل رادررتبه دوم قراردهد؛ اماّاگرجایی حضورزنان لازم باشدویاپیشرفت اجتماع به همکاری وکمک زنان احتیاج داشته باشد نه تنهاازنظراسلام حضورزنان ممنوع است بلکه واجب است بخشی ازکارهای اجتماعی رازنان به عهده بگیرند؛ به همین جهت مسئله حجاب وپوشش زن رامطرح می کند. بنابراین مسئله حجاب محکم ترین دلیل جواز سهیم شدن زنان درفعالیت های اجتماعی است؛ چراکه جعل حکم حجاب به خاطر خارج شدن زنان ازمنزل وواردشدن آنها درمکان های عمومی وفعالیت های اجتماعی است والااگراسلام مخالف حضور زنان دراجتماع بودوزنان رابه خانه نشینی دعوت می کرد معنانداشت که حکم حجاب جعل شود.
نتیجه اینکه اسلام ازحضورزنان وسهیم شدن انان درفعالیت های اجتماعی واقتصادی وسیاسی استقبال می کندبشرطی اینکه عفت زنان حفظ شود وازمفاسد اخلاقی وبی بندوباری جنسی وازالتهاب هاوناآرامی روحی وروانی وازآلودگی اجتماع جداًجلوگیری شود؛وحریم پاکی وپاکزیستی جامعه خدشه دارنشود، وتحقق این امررادرحجاب وپوشش اسلامی برای زنان می بیند وبه آن تأکیدمی کند.
3- استحکام نظام خانواده :
تنهاعامل خوش بختی درشکل زندگی زن پوشیدگی اوست فلسفه پوشش زن موجب تحکیم روابط زناشوئی درمحیط خانوادگی وکادرازدواج مشروع می باشد، پوشیدگی زن جلوهرگونه معاشرت های بی بند وبار وخلاف ارزش هاس اسلامی را می گیرد، متقابلاً محیط خانه مملوازمهرووفا درنتیجه پیوند زناشوئی بایک رفاقت وصمیمت درزوجین به وجود می آید.
آنکه اسلام می خواهد همین است که تمام علاقه وتوجه زوجین به یکدیگر باشد وهمسرچشمش تنهابه شوهر خویش دوخته باشد.[61]
رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) به دخترش فاطمه فرمود: بهترین چیز(زینتها) برای زن کدام است؟ عرض کرد : اومردی رانبیند ومردی اورا نبیند.[62]
« قال رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) : لاتبته فاطمة علیهاالسلام.ای شیءٍ خیرٌللمرأة؟ قالت: ان لاتری رجلاً ولایراهارجل».
«ابن سینا فیلسوف معروف شرق می گوید: برمرد لازم است زن را به تربیت فرزند ان وتدبیر خانه داری مشغول نموده وسائیل پوشش وآرامش اورا مهیا نماید اگر زن بیکار وبه کار خانه خود مشغول نباشد قهراً میل به نمایش واسراف زینت ولهو می کند به این واسط ازوظیفه طبیعی خود خارج شده سرانجام مخالفت باحقوق وبزرگواری مرد می کند»[63]
آمارهای قطعی ومستندنشان می دهد که باافزایش برهنگی درجهان طلاق وازهم گسیختگی زندگی زناشوئی دردنیا به طور مداوم بالا رفته است، چراکه هرچه دیده بیند دل کند یاد وهرچه دل دراین جا یعنی هوس های سرکش بخواهد به هرقیمتی باشد به دنبال آن می رود، وبه این ترتیب هرروز دل به دلبری می بندد وبادیگری وداع می گوید.
درمحیطی که حجاب است (وشرایط دیگر اسلامی رعایت می شود) دوهمسر تعلق به هم دیگر دارند، واحساسات وعشق وعواطف شان مخصوص یکدیگر است.
ولی دربازار آزاد برهنگی که عملاً زنان به صورت کالای مشترکی (لااقل درمرحله غیرآمیزشی جنسی) درآمده اند دیگر قداست پیمان زناشوئی مفهومی نمی تواند داشته باشد وخانواده ها همچون تارعنکبوت به سرعت متلاشی می شوند وکودکان بی سرپرست می مانند. [64]
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) : «المرئه عورةٌ فاذا خرجت استشرقها الشیطان».
زن یک موجود آسیب پذیر است وقتی بدون حجاب بیرون آید شیطان اورا احاطه نموده واورادرچشم انداز نفوذ شیطان قرار می گیرد. [65]
4- حفظ حرمت وکرامت زن
زن ازنظرشخصیت وکرامت بامردفرقی ندارد، زن دردیدگاه اسلام دارای بالاترین مقام است، زیرامقام مادری وتربیت فرزندان پاک وسالم ویژه زنان است. اسلام برای حفظ کرامت انسانی تأکیدکرده است؛ حتی اجازه نمیدهدکه کسی به شخصیت وکرامت خودخدشه واردکند؛ وخودراملعبه ومسخره دیگران قراردهد.
«حریم نگهداشتن بین زن ومردیکی ازوسایل مرموزی بوده است که زن برای حفظ مقام وموقعیت خودازان دربرابرمرداستفاده کرده است. اسلام زن راتشویق کرده است که ازین وسیله استفاده کند؛ وتأکیدکرده است که زن هرمقدارمتین تروباوقارتر وعفیف ترحرکت کندوخودرادرمعرض نمایش برای مردنگذاردبراحترامش افزوده می شود».[66]
درگفتاری امیرمؤمنان (علیه السلام) چنین می فرماید :« من لاتقوّمه الکرامة قوّمته الاهانة» [67] (کسی راکه کرامت وشخصیت انسانی استوارنساخت، اهانت وبی شخصیتی
اوراادب خواهدکرد).
خانمی که بدون حجاب ویابابدحجابی درجامعه ظاهرمی شود؛بدون تردیدملعبه هوسبازان قرارمی گیردومانندیک عروسک،جوانان هوسبازبه جاذبه های ظاهری اومی نگرد،بدین صورت مسئله کرامت وشخصیت وارزش های واقعی اوبه بادفراموشی سپرده می شود؛ وبه عنوان یک کالای که غریزه هوسبازان رااشباع نمایدموردتوجه قرارمی گیرد؛ازطرفی هم درجامعه که قانون حجاب رعایت نمی شود زنان به خودآرایی وخودنمایی وجلوه دادن درانظارمردان بیگانه رومی آورند؛ واین امربه عنوان یک فرهنگ درجامعه ازکرامت وشخصیت ومقام مربی گری زن می کاهد.
جای شگفت این جاست؛ همان های که فرهنگ بی حجابی راتبلیغ می کنندوشعاردفاع ازآزادی زن راسرمی دهند، گاه گاهی دانشمندان شان اظهارمیدارندکه حیاوعفت برارزش وبالابردن مقام زن برای مردتأثیرگذاراست؛ خودداری ودورنگهداشتن زن ازمردآتش عشق مردان راتیزترمی کندوتسلط معنوی زن رابرمردافزایش می دهدوقدرت ومحبوبیت اورابیشترمی کند.
ویل دورانت می گوید : « خودداری ازانبساط، وامساک دربذل وبخشش بهترین سلاح برای شکارمردان است. اگراعضای نهانی انسان رادرمعرض عام تشریح می کردندتوجه مابه آن جلب می شدولی رغبت وقصدبه ندرت تحریک می گردد. مردجوان به دنبال چشمان پرازحیااست وبی آنکه بداندحس می کندکه این خودداری ظریفانه ازیگ لطف ورقّت عالی خبرمی دهد». [68]
وهم اومی گوید:« حیاامرغریزی نیست. بلکه امراکتسابی است. زنان دریافتندکه دست ودل بازی مایه طعن وتحقیراوست واین امررابه دختران خودیاددادند».[69]
یکی دیگرازدانشمندان آن ها بنام برتراندراسل می گوید :« ازلحاظ هنرمایه تأسف است که به آسانی به زنان بتوان دست یافت وخیلی بهتراست که وصال زنان دشوارباشدبدون آنکه غیرممکن گردد».[70]
ازهمه شگفت ترسخنی است که یکی ازمجلات زنانه ازآلفردهیچکاک – که به قول آن مجله به حسب فن وشغل فیلمسازی خوددرباره زنان تجارب فراوان دارد – نقل می کند. اومی گوید :« زنان شرقی تاچندسال پیش به خاطرحجاب ونقاب وروی بندی که به کارمی بردندخودبه خودجذاب می نمودند وهمین مسئله جاذبه نیرومندی بدانهامی داد، اماّبه تدریج باتلاشی که زنان این کشورهابرای برابری بازنان غربی ازخودنشان می دهندحجاب وپوششی که دیروزبرزن شرقی کشیده شده بودازمیان می رودوهمراه آن ازجاذبه جنسی اوهم کاسته می شود».[71]
مولوی شاعرتواناوعارف نازک اندیش مثل بسیارزیباازحریم وحایل میان زن وافزایش قدرت ومحبوبیت زن ودربالابردن مقام اوبیان می دارد.
نخست ایشان ازتسلط معنوی زن برمردلب به سخن کشوده چنین می سراید :
زین للنّاس حق آراسته است زانچه حق آراست چون تانندرست
چون پی یسکن الیهاش آفرید کی تواند آدم از حوّا برید
رستم زال اربود، وزحمزه بیش هست درفرمان اسیر زال خویش
آنکه عالم مست گفتارش بدی کلّمینی یاحمیرا می زدی
آنگاه مثل زن ومردرابه آب وآتش تشبه نموده می گوید : مثل زن مثل آتش است ومثل مردمثل آب است اگرحایل بین آب وآتش نباشدآب برآتش غلبه نموده اورا خاموش می کند، امااگرحایلی باشد، آب رامیان دیگ قراردهندوآتش رادرزیردیگ روشن نمایند، اندک اندک آب گرم شده وبه جوش می آید، تاآنجاکه آب رابه بخارتبدیل می کند.
آب غالب شدبرآتش ازلهیب زاتش اوجوشدچوباشددر« حجیب»
چونکه دیگی حایل آمدآن دورا نیست کردآن آب را کردش هوا [72]
شکی نیست که فرهنگ بی حجابی وبرهنگی فرهنگ وارداتی غربی است، یکی ازحربه های مهم استکباردرمقابله بامسلمانان موردهجوم قراردادن فرهنگ اسلامی وترویج فرهنگ مبتذل خودشان اند.
به گواهی تاریخ استکبارجهانی ازجوانان باایمان ومسلمانان معتقدکه دارای غیرت وشجاعت دینی اندشکست خورده اند؛ ازین روبرای سست نمودن باورهای دینی وبه فسادکشاندن جوانان مسلمانان باترفندهای مختلفی دست اندرکارشدند، که ترویج فرهنگ بی حجابی وبرهنگی ولباس های به سبک غربی وموردانتقادقراردادن حجاب اسلامی یکی ازآن ترفندهاست.
لذابرای اینکه حجاب اسلامی رااززنان مسلمان بگیرند، آمدندحجاب اسلامی رامخالف آزادی زنان ومخالف تمدن قلمدادنمودند؛ ازطرفی هم بامزدوران دست نشانده شان درکشورهای اسلامی (ایران، ترکیه، افغانستان) عملاً دست اندرکارشدندودستوربی حجابی راصادرنمودند.
بدین جهت عده تحت تأثیرشعارهای خوش خط خال آنان قرارگرفتند، ودیدبرخاسته ازباورهای مذهبی شان نسبت به حجاب اسلامی راازدست دادند،وطبق خواست استعماربه مدل های غربی روآوردند.
خانم های مسلمان میدانندکه اسلام مخالف آزادی زن ومخالف تمدن واقعی،چه دربعدمادی وچه دربعدمعنوی جامعه بشریت نیست؛ اسلام خواهان تمدن مادی ومعنوی انسان هااست؛ اسلام تمدن رامی خواهدبلکه خودآورنده تمدن است؛ این چیزی نیست که برکسی پوشیده باشد؛ طبق گواهی تاریخ اکثردانشمندان واقع گرای غیراسلامی به این امراعتراف نموده اند؛ اسلام مخالف بی بندباری وبی عفتی ومخالف تحت تأثیرقرارگرفتن فرهنگ مبتذل بیگانه است. چراکه فرهنگ اسلام فرهنگ برتروبه تمدن واقعی نزدیگتراست. لذا پیامبراسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود : « الاسلام یعلواولایعلی علیه».[73] ( فرهنگ اسلام برترومتمدن تراست وبرترازآن فرهنگی نیست).
جالب این جاست که آن حضرت بدنبال این حدیث فرمود:« نحن نرثهم ولایرثونا». (مامسلمانان به آنها ارث می گذاریم نه اینکه ازان هاارث ببریم ).
این حدیث به می آموزدکه مسلمانان نبایدتحت تأثیرفرهنگ بیگانه قرارگیردوآنان راالگوی خودقراردهند، بلکه بایدخودبرای دیگران الگوباشند.
به همین دلیل دربعضی روایات مسلمانان ازتشبه به یهودمنع شده است.
ازین روپوشش وحجاب اسلامی سدمحکمی است دربرابرنفوذفرهنگ بیگانه،خانم های مسلمان می توانندباحفظ حجاب شان دربرابرفرهنگ وارداتی غرب به مبارزه وجهادبرخیزندوازنفوذفرهنگ بیگانه جلوگیری کنند.
درلسان روایات فرهنگ برهنگی وبی حجابی به عنوان فتنه آخرالزّمان یادشده است که اکنون دردنیای امروزماشاهدآن هستیم علی (علیه السلام) درضمن گفتاری ازین فتنه یادنموده می فرماید :« یظهرفی آخرالزّمان وهوشرّالازمنه نسوةکاشفات،عاریات، متبرجات، من الدّین خارجات، فی الفتن داخلات، مائلات الی الشهوات، مسرعات الی اللذّات، مستحلاّت المحرّمات، فی جهنّم خالدات».[74] (درآخرزمان که بدترین زمان هااست زنان بی حجاب وبرهنه آشکارشوندکه بازینت وآرایش بیرون آیند، آنان ازمرزدین خارج شده اندودرفتنه هافرورفته اندوبه سوی شهوات شتاب دارند، حرام خداراحلال کنند، سرانجام این هادرآتش دوزخ، وگرفتارعذاب ابدی می شوند.
بهرحال فرهنگ برهنگی وبی حجابی پیامدهای داردکه ازخطرناک ترین پیامدهای آن می تواندمواردذیل باشد :
گسترش دامنه فحشاوافزایش فرزندان نامشروع، از دردناکترین پیامدهای بی حجابی است، البته این بدان معنا نیست که عامل اصلی فحشاء وفرزندان نامشروع منحصراً بی حجابی است، چراکه گسترش فحشاء منکرات عوامل فراوانی دارد ولکن یکی از عامل عمده ومؤثر آن مسئله بی حجابی وبدحجابی وبرهنگی محسوب می شود؛ به دلیل اینکه درمردغریزه جنسی فوق العاده ای نسبت به زن وجودداردکه اورانسبت به زن به شدت علاقه مندمی سازد، این غریزه اگربه طورصحیح اشباع نشود، موجب انحرافات وپیامدهای ناگوارمی شود؛ آثارطغیان این غریزه درچشم مردان ظاهرمی شودکه اگرآزادوبی بندوبارباشد، وهیچ کنترولی درمیان نباشدبه چشم چرانی می پردازند؛ وبه دنبال چشم چرانی، ارتباطات نامشروع وفسادهای دیگرپدیدارمی شود.
ازسوی هم زنان علاقه به خودآرایی ونمایش دارندبه طوری که اگرقانون وضابط ای درکارنباشدبه سوی بی حجابی رومی آورند.
نتیجه اینکه نبودعفت وپوشش صحیح درجامعه پیامدهای زیانباررابدنبال خواهدداشت، برهمین اساس رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود:« المرئةعورةفاذاخرجت استشرقهاالشیطان».[75] (زن عورت است که اگربدون حجاب بیرون آیدشیطان اورااحاط می کندوموردمزاحمت قرارمی گیرد).
چنانچه شاهد زنده درعصر کنونی جوامع غربی است همانهایی که بی حجابی را دردنیای بشر به عنوان آزادی زن وحقوق زن تبلیغ می کنند وبرای ترویج فرهنگ مبتذل شان درجوامع اسلامی درتلاشند، وباشعارهای به ظاهر زیبا فتنه وفسادرا افزایش می دهند؛ گاه گاهی بعضی ازدانشمندان شان ازین روند وعواقب خطرناک آن اعلام خطرمی کنند وبه مقامات کشورشان هشدار می دهند نه به خاطر مسائل اخلاقی ومذهبی بلکه برای خطراتی که از فرزندان نامشروع که درجامعه به وجود می آیند،وآمار جرم وجنایت درین کشورها روبه افزایش است، تاجائیکه دراکثر پرونده های جنائی پای فرزندان نامشروع درکار است.
ازین رو بعضی از دانشمندان انگلیسی باوجود اینکه برای مذهب وبرنامه های اخلاقی آن اهمیتی قائل نیستند اعتراف دارند که وجود فرزندان نامشروع درجامعه برای دولت وملت یک خطر جدی است وتهدیدی برای امنیت جامعه به حساب می آید.[76]
درهمین زمینه نویسنده کتاب حجاب دراسلام می گوید: درمحله«افکار ترکیه» که دراستانبول منتشر می شود مورخ 25 رجب 1337 ق دیدم. خبرنگار مجله بایک نفرانگلیسی درموضوعات گوناگونی گفتگو کردند تارشته سخن کشیده شد به وضع برهنگی وپرده دری زنان(ومراعات ننمودن عفت جنسی واخلاق که موجب انحراف نسل حاضر شده).
مرد انگلیسی شدیداً به سکوت ترکها دربرابر این احوال اعتراض وانتقاد کرد. و اضافه نمود سزاوار نیست که شما دراین تحول ازاروپا تقلید کنید جزانچه باعث پیشرفت اخلاقی وعلمی است، من شمارااز سرانجام این آزادی وپیامدهای ناگوارآن هشدار داده واعلام خطر می کنم». [77]
بنابراین بهترین راه برای پیشیگیری ازین معضل اجتماعی کنونی حجاب وپوشش اسلامی است برهمین اساس قرآن می فرماید می فرمایدحجاب برای زنان بهترین وسیله است به پاکی وپاک زیستی جامعه :« ذالک ازکی لهم».[78]
افت تحصیلی وکم کاری یکی دیگر از پیامدهای بی حجابی است که دامنگیر جوامع که فرهنگ بی حجابی وبرهنگی حکمفرماست مشاهده می شود.
«مطالعات دانشمندان تربیت نیز نشان داده، مدارسی که درآن دختر وپسر باهم درس می خوانند، ومراکزی که مردوزن درآن کار می کنند وبی بند وباری درآمیزش آن ها حکمفرماست، کم کاری، عقب افتادگی،وعدم مسئولیت به خوبی مشاهده شده است» [79]
تردیدی نیست دراینکه تحصیل علم وکارفعالیت به ویژه کارهای اداری احتیاج به تمرکز حواس وفکر دارد،هرمقدار تمرکز فکری دربین دانش آموزان وکارمندان وجود داشته باشد. به همان مقدار درانجام وظیفه موفق ترند، این خود روشن است حضور دختران وزنان بی حجاب وباآرایش آن چنانی ورعایت ننمودن موازین اخلاقی موجب پراکندگی افکار پسران وکارمندان می شود، ازطرفی هم مردان وپسران هرزه ازین گونه فضاسوء استفاده نموده برای جلب طرف مقابل به هردام که جوابگوی هواوهوس شان باشد دست خواهد زد، درنتیجه هرج ومرج فکری به وجود آمده، انجام وظیفه به باد فراموشی سپرده می شود،آنگاه دانش آموز ازتحصیل علم وکارمندان ازکار وفعالیت ورسیدگی به امور محله خویش باز می ماند.
وهمچنان ازپیامدهای دیگربی حجابی، متزلزل شدن نظام خانواده، وبالارفتن آمارطلاق، وفراموش شدن ارزش واقعی زن، وکمک به ترویج فرهنگ مبتذل غرب، وبی هویتی خانمهای مسلمان رامی توان نام برد.
وقتی پوشش چیزی واجب شد آن چیزباید ویژگی پوشندگی واقعی راداشته باشد. والاّپوشش نازک وبدن نماپوشش حساب نمی شود. بنابراین مواردی راکه شارع مقدس پوشاندنش راواجب کرده است بایدکاملاًپوشیده باشد. گرچه این حکم ازاطلاق وجوب پوشش استفاده می شودواحتیاج به دلیل ندارد، امادرعین حال معصومین (علیه السلام) برای تأکیدبیشترپوشیدن لباس نازک رانهی نموده اندودرمذمت آن سخن هاگفته اندکه همگی دلالت برحرمت دارد.
علی(علیه السلام) می فرماید :
« عَلَیْکُمْ بِالصَّفِیقِ مِنَ الثِّیَابِ فَإِنَّ مَنْ رَقَّ ثَوْبُهُ رَقَّ دِینُه».[80] (ازلباس ضخیم استفاده کنید؛ کسی که لباسش نازک است دینش نیزسست ونازک است).
امام صادق (علیه السلام) لباس نازک رانه تنهانهی می کند بلکه درشأن زن مسلمان نمی داند، لذامی فرماید:
« لَا یَصْلُحُ لِلْمَرْأَةِ الْمُسْلِمَةِ أَنْ تَلْبَسَ مِنَ الْخُمُرِ وَ الدُّرُوعِ مَا لَا یُوَارِی شَیْئاً».[81] (شایسته زن مسلمان نیست که روسری وپیراهنی بپوشدکه بدن نماباشد وچیزی ازبدن رانپوشاند).
جالب توجه این جاست که اسلام نه تنهازن مسلمان رابه پرهیزازلباس نازک موظف می کندبلکه همسران آن هارانیزمسئول قلمدادنموده ودرصورتیکه باپوشیدن چنین لباسی موافق باشند،گنهکارومستحق عذاب الهی می داند.
علی (علیه السلام) می فرماید :
« مَنْ أَطَاعَ امْرَأَتَهُ أَکَبَّهُ اللَّهُ عَلَى مَنْخِرَیْهِ فِی النَّارِ قِیلَ وَ مَا تِلْکَ الطَّاعَةُ قَالَ تَدْعُوهُ إِلَى... وَ لُبْسِ الثِّیَابِ الرِّقَاقِ فَیُجِیبُهَا».[82] (کسیکه اززنش اطاعت کند خداونداوراباصورت درجنهم واژگونش می کند، سوال شد درچه چیزی اطاعت کند مستحق چنین عذابی است ؟ فرمود: همسرش اورادر... وپوشیدن لباس نازک دعوت کند واوهم رضایت دهد).
ناگفته نماند که پوشیدن لباس نازک یک امرمترقیانه وجدید نیست. بلکه دردوران جاهلیت پیش ازاسلام هم چنین سنت های بین جامعه حاکم بوده است. وحتی تازمان پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) ادامه داشته است.
عایشه نقل می کندکه خواهرش اسماء درحالیکه لباس نازکی برتن داشت نزدرسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) آمدحضرت روی برتافت وفرمود :
« یا اسماء إن المرأة إذا بلغت المحیض لم تصلح أن یرى منها إلا هذا وهذا وأشار إلى وجهه وکفیه».[83] (ای اسماء زن وقتی زن وقتی که به سن جوانی رسید صلاح نیست که که بدنش به جز ازاین واین دیده شود؛ واشاره کرد به صورت ودوتادست).
لباس شهرت یعنی پوشیدن لباسی که درشأن کسی نباشد وموجب شهرت وانگشت نماشدن وی شود. علت این شهرت وانگشت نماشدن می تواند رنگ، نوع، یانحوه دوخت آن لباس باشد، یانسبت به شخصیت فرد باشد.[84]
اسلام می خواهد آحادجامعه ازیک روش معقول واجتماعی درزندگی بهره مندباشند، وازعملی که فردرادرمقابل هم نوعان متمایزمی سازد ممانعت به عمل می آورد.اسلام می خواهد زنان ومردان ازیک سنگینی ووجاهت اجتماعی برخورداردباشند،نوع پوشش شان عادی وبدورازهرگونه جلب توجه باشد.
به همین جهت اسلام پوشیدن لباسی که موجب تفرد وتمایزفرد درجامعه باشد ممنوع نموده است ؛ وپوشیدن چنین لباسی راناشی ازحقارت وکمبودهای روانی شخص می داند.
یکی ازعوامل روانی که بعضی افرادراوادارمی کندتامبادرت به پوشیدن لباس های نایاب وکمیاب وغیرمعمول نمایند عقده های حقارتی است که درروان اووجودداردوآنان رامی آزارد، وکسانی که روان شان آزرده شده چون درخوداحساس نقص وکمبودمی کندمی خواهد آن رابه نوعی جبران نمایند؛ ازین روبه پوشیدن لباس های کمیاب وغیرمعمول رومی آورند. لذادرروایات آن راعلامت حقارت فرد ذکرنموده، وچون این عمل بانوعی تبختروبزرگ بینی همراه است موجب می گرددکه درصحنه قیامت که صحنه تجسم اعمال است باحقارت وذلت محشورگردند.
امام صادق (علیه السلام) می فرماید :
«کَفَى بِالْمَرْءِ خِزْیاً أَنْ یَلْبَسَ ثَوْباً یَشْهَرُهُ أَوْ یَرْکَبَ دَابَّةً تَشْهَرُهُ».[85] (کافی است برای حقارت شخص اینکه لباسی برتن کند که موجب شهرت اوشود ویاچارپایی راسوارشود که اورا انگشت نما
سازد).
ونیزآن حضرت فرمود :
« إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى یُبْغِضُ شُهْرَةَ اللِّبَاسِ».[86] ( لباس شهرت مبغوض خداونداست).
البة بعضی علما، مثل شیخ کلینی درکافی وشیخ حرعاملی دروسایل این روایات راحمل برکراهت نموده اند ؛ لکن شدت بیان وسخت گیری های ائمه (علیه السلام) درین مورد ووعده های عذاب دلالت برحرمت دارد. لذاحضرت امام خمینی (ره) لباس شهرت را بنابراحتیاط واجب حرام می داند ومرحوم صاحب عروه صریحاً فتوابه حرمت داده است.
تحریرالوسیله: « لبس لباس الشهرةوإن کان حراماً علی الاحوط»[87]
عروةالوثقی : « یحرم لبس لباس الشهرة بأن یلبس خلاف زیه من حیث جنس اللباس أو من حیث لونه، أو من حیث وضعه وتفصیله وخیاطته کأن یلبس العالم لباس الجندی أو بالعکس».[88]
درروایات معصومین (علیه السلام) صریحاً به مبغوضیت لباس شهرت نزدشارع مقدس سخن به میان آمده است.
به گفته اصولیین نهی ازچیزی کشف ازمبغوضیت آن چیزنزدخداوندمی کند؛ وقتی دلیلی مبغوضیت چیزی نزدشارع تصریح شده باشد بابرهان الهی کشف ازحرمت آن چیزمی کنیم.
روایتی ازحسن ابن علی (علیه السلام) می تواند مؤید حرمت باشد :
وَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ (علیه السلام) قَالَ: « مَنْ لَبِسَ ثَوْبَ شُهْرَةٍ کَسَاهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ثَوْباً مِنَ النَّارِ».[89] (کسیکه لباس شهرت بپوشدروزقیامت خداوندلباسی ازآتش به تنش می کند).
وهمچنین نحوه برخوردامام (علیه السلام) باکسی که لباس شهرت برتن نموده بود دلالت برحرمت دارد.
روایت است که عبادابن کثیربرامام صادق (علیه السلام) واردشد درحالیکه لباس شهرت برتن نموده بود؛ امام (علیه السلام) فرمود : این چه لباسی است ؟ گفت : آیاچنین لباسی برایم عیب است ؟ حضرت فرمود : بلی ! بعد فرمود : رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) فرموده است :
« مَنْ لَبِسَ ثِیَابَ شُهْرَةٍفِی الدُّنْیَا أَلْبَسَهُ اللَّهُ ثِیَابَ الذُّلِّ یَوْمَ الْقِیَامَة».[90] (کسیکه در
دنیا لباس شهرت بپوشد درآخرت خداوندلباسی ازذلت برتنش می کند).
البة لازم به ذکراست که : «لباس شهرت درشرایط زمان ومکان وعنعنات عرفی واجتماعی فرق می کند؛ ملاک تشخیص آن عرف هرجامعه است؛ لذاممکن است لباسی درشهری عنوان لباس شهرت به خودبگیرد ودرشهری دیگر ویادرزمان دیگر ازجمله لباس های معمولی به حساب آید. منتهی ملاک لباس شهرت انگشت نماشدن است». [91]
2- عدم تعطرزنان هنگام ر فتن به مسجد
یکی ازشرایطی که درمورد حضورزنان درمسجد بیان شده است این است که خانمها برای رفتن به مسجد خودرازینت نکنند وازخوشبویی که یکی ازمصادق زینت است پرهیزکنند.قبل ازبیان این مطلب مناسب است که نظر اسلام درباره زینت وتجمل بااستفاده ازآیات وروایات وسیره معصومین (علیه السلام) موردبررسی قرارگیرد؛آنگاه به روایات منع زینت زنان برای رفتن درمسجد وفلسفه این منع پرداخته شود.
ممکن است تصورشوکه اسلام بازینت وآرایش وزیبایی میانه خوبی ندارد؛ امّاواقعیت مطلب چیزی دیگری است؛ اسلام درمتون دینی خودش بابی دارد بنام باب زینت وتجمل؛ که درآن به صورت مفصل بحث شده است.
زینت وتجمل دراسلام نه تنها مورد منع نیست بلکه به آن سفارش شده است ودرمواردی موردتأکیدقرارگرفته است. باتوجه به اینکه اسلام درمورد زینت مانند تمام موارد دیگر حد اعتدال را اتخاذنموده است نه افراط رااجازه می دهد ونه تفریط را؛ اسلام تجمل وزینت را دوست دارد، به همین جهت درروایات می خوانیم :
« انّ الله جمیل یحبّ الجمال»[92] (خداوندزیبااست وزیبایی رادوست دارد. برخلاف عده ایکه هرگونه زینت وزیبایی رامخالف روش اسلام فکرمی کنند.
اگر ماساختمان روح وجسم انسان رادرنظر بگیریم می بینیم که تعلیمات اسلام درست هماهنگ باویژگی های روح وجسم بشر است ویکی ازویژگی های بشر که حس زیبای خواهی است اسلام نادیده نه گرفته است، منتهی ازغرق شدن درآن که به صورت تجمل پرستی ظهورمی کند نهی نموده است.
لذادراسلام استفاده ازانواع زینت رابه صورت مناسب ومعتدل وبه کاربردن انواع عطرهاووسایل زینتی مانند انگشتر، لباس های زیباوتمیز، وگردن بند وخلخال و....رانیکوشمرده شده است.
زینت درروایات به صورت گسترده باذکر مصادق آن مورد توجه قرارگرفته است، ازمجموع این گونه روایات فضیلت واهمیت زینت دراسلام به خوبی بدست می آید.
1- امام صادق (علیه السلام) می فرماید :
« إِذَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَى عَبْدِهِ بِنِعْمَةٍ أَحَبَّ أَنْ یَرَاهَا عَلَیْهِ لِأَنَّهُ جَمِیلٌ یُحِبُّ الْجَمَالَ» [93] (وقتی خداوندنعمتی را برای بنده اش می دهد دوست دارد آثارآن رادربنده اش مشاهده کند برای اینکه خداوندزیبااست وزیبایی رادوست دارد).
2- ازامیرالمؤمنین (علیه السلام) نقل شده است که فرمود :
« لِیَتَزَیَّنْ أَحَدُکُمْ لِأَخِیهِ الْمُسْلِمِ کَمَا یَتَزَیَّنُ لِلْغَرِیبِ الَّذِی یُحِبُّ أَنْ یَرَاهُ فِی أَحْسَنِ الْهَیْئَةِ»[94] (هرکدام ازشماباید برای برادرمؤمن خود زینت کنید همان گونه که برای دیگران زینت می کنید ودوست دارید که شمارابه بهترین هیئت ببیند).
ونیزازامام صادق (علیه السلام) نقل شده است :
« النِّسَاءُ یَلْبَسْنَ الْحَرِیرَ وَ الدِّیبَاجَ إِلَّا فِی الْإِحْرَامِ» [95] (سزاواراست زنهالباس ابریشمی ولطیف بپوشند مگردراحرام).
قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ (علیه السلام) « إِنَّ اللَّهَ جَمِیلٌ یُحِبُّ الْجَمَالَ وَ یُحِبُّ أَنْ یَرَى أَثَرَ النِّعْمَةِ عَلَى عَبْدِهِ»[96] (امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرماید : خداوندزیبااست وزیبایی رادوست دارد و دوست که اثرنعمتی راکه به اوداده است مشاهده کند).
ازامام صادق (علیه السلام) : « إِذَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَى عَبْدِهِ بِنِعْمَةٍ فَظَهَرَتْ عَلَیْهِ سُمِّیَ حَبِیبَ اللَّهِ مُحَدِّثاً بِنِعْمَةِ اللَّهِ وَ إِذَا أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ بِنِعْمَةٍ فَلَمْ تَظْهَرْ عَلَیْهِ سُمِّیَ بَغِیضَ اللَّهِ مُکَذِّباً بِنِعْمَةِ اللَّهِ»[97] (هنگامی که خداوند بربنده اش نعمتی عطامی کند وآن بنده اگر نعمت راظاهرساخت دوست خدانامیده می شود واگر آثارنعمت الهی ازاوظاهرنشد دشمن خدا وتکذیب کننده نعمت اونامیده می شود).
باوجوداینکه دسته ای ازروایات به صورت عام وکلی استفاده ازهرنوع زینت راموردستایش قرارمی دهد، چه آنجای که بنده رابطه اش راباخدایش برقرارمی سازدوچه آن جاییکه باخلق خدا درارتباط است؛ درمواردی دسته دیگری ازروایات مصادقی ازوسایل زینتی راانگشت نما نموده وسفارش استفاده ازآنان رامی دهد؛ ودرضمن به آثاروبرکات آنها اشاره میکند.
جالب است نمونه ازروایات رامرورنماییم :
رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود :« تسریح الرأس یذهب بالوباء و یجلب الرزق و یزید فی الجماع»[98] (رسول خدا(ص) فرمود: شانه کردن سرمرض وباء رابرطرف می کندوروزی رازیادمی کندوامیزش راافزایش می دهد).
امام صادق (علیه السلام) « من سرح لحیته سبعین مرة و عدها مرة مرة لم یقربه الشیطان أربعین صباحا» [99] (کسی هفتادبارریش خودراباشمارش شانه زندچهل صباح شیطان به اونزدیک نمی شود).
امام رضا(علیه السلام) « من کان یؤمن بالله و الیوم الآخر فلیکتحل» [100] (کسی که به خداایمان دارد ازسرمه برای چشم استفاده کند).
فضیلت خوشبویی
امام صادق (علیه السلام) « رکعتان یصلیهما متعطر أفضل من سبعین رکعة یصلیهما غیر متعطر»[101] ( دورکعت نمازبااستفاده ازعطروخوشبویی بهتراست ازهفتاد نمازی که بدون خوشبویی باشد).
امام صادق (علیه السلام) « أَرْبَعٌ مِنْ سُنَنِ الْمُرْسَلِینَ التَّعَطُّرُ وَ السِّوَاکُ وَ النِّسَاءُ وَ الْحِنَّاءُ» [102] (چهارچیزازسنت پیامبران است؛ خوشبویی؛ مسواک زدن؛زن وخضاب).
علی(علیه السلام) :« ثلاثة أعطیهن النبیون (صلی الله علیه و آله وسلم) التعطر و الأزواج و السواک».[103] (سه چیزازعطایای پیامبران است خوشبویی؛ ازدواج؛ ومسواک).
و روی أنّ من أخلاق الأنبیاء و الأئمة ع ثمانیة أشیاء البر و السخاء و الصبر عند الشدة و القیام بحق المؤمن و السواک و استعمال الحناء و التعطر و النکاح [104] (درروایت دیگری آمده است که هشت چیزازاخلاق انبیااست : نیکویی؛ سخاوت،صبرهنگام سختی؛ قیام برای حق مؤمن؛ مسواک؛ واستعمال حناء، خوشبویی وازدواج).
«و اعلم أن التعطر مستحب لکل صلاة و کل دعاء و لیس مختصا بصلاة اللیل و أدعیته. فإذا توضأت و تعطرت فاجلس مستقبل القبلة»[105]
فضیلت انگشتر به دست کردن
امام صادق (علیه السلام) « من اتخذ خاتما فصه عقیق لم یفتقر و لم یقض له إلا بالتی هی أحسن»[106] ( کسی که انگشترعقیق به دست کندهرگزمحتاج نمی شود ودرباره اوبه نیکویی
حکم می شود).
ونیزازآن حضرت نقل شده است :«یقول ما افتقرت کف تختمت بالفیروزج» [107] (امام صادق (علیه السلام) فرمود: دستی که انگشترفیروزه درآن باشد محتاج نمی شود).
درروایتی چنین آمده است :« التختم بالزمرد یسر لا عسر فیه»[108] (درانگشترزمردگشایش است وسختی درآن نخواهد بود)
امام صادق (علیه السلام) « یقول تختّموا بالیواقیت فإنه ینفی الفقر»[109] (انگشتریاقوت بدست کنید زیراکه ازبین برنده فقراست).
آنچه که ذکرشد اصل استفاده اززینت وتجمل دراسلام بود؛ دانسته شد که اسلام زینت وتجمل را به صورت کلی وعام مشروع می داند وبه استفاده ازوسایل زینتی تأکیددارد. ودرین جهت بین زن ومردفرقی نمی گذارد. امّادرمواردی که به یک مسئله مهمتری برمی خورد مثل جاییکه استفاده اززینت منجربه مفسده می شود (مثل زینت زنان برای غیرشوهر) دست نگهمیدارد؛ وازهمین استفاده مشروع منع می کند.
آنچه که تاکنون ذکرشددانسته شدکه زینت وتجمل دراسلام یک امرپسندیده وموردتوجه است. واستفاده ازین امرپسندیده برای واردشدن درمکان های مقدس وبرای دعا وعبادت وبویژه هنگام حضوردرمسجدتأکیدی بیشتری دارد.
هنگامی که بنده مؤمن به دردوست تشریف می برد ومی خواهدبااوارتباط برقرارکند، وازنعمت های اوتشکرکند وازمقام وعظمت اوستایش کند وبااونیازمندی هایش رادرمیان بگذارد وازلغزش هایش استغفارکند وبرای انجام کارهای خوب ازاوتوفیق طلبد،خیلی به جاست که مرتب ومزین وارد خانه دوست شود.
چنانچه درآیات وروایات علاوه براینکه استفاده از زینت وتجمل به صورت معتدل یک امرپسندیده است درخصوص رفتن به سوی مسجد نیزبه همین امرسفارش وتأکیدشده است.
درقرآن کریم می خوانیم : « خذوازینتکم عندکلّ مسجد»[110] (همه زینت های خودراهنگام رفتن به مسجد بردارید).
در حـالات امـام حسـن مجتبـى(علیه السلام) آمــده است:
وقتى به نماز بر مى خواست بهتریـن لباسهاى خود را مى پوشید. علت را پرسیدند, آن حضرت فرمودند: « انّ الله جمیل یحب الجمال فاتجمل لربـى و هـو یقـول: خذوا زینتکـم عنـد کل مسجد. فاحبّ ان البـس اجـود ثیابى».[111] (خدا زیباست و زیبایى را دوست دارد. مـن براى خدایم خود را آراسته مى کنم; چون او مى گوید:«زینت خود را نزد هر مسجدى برگیرید؛ و مـن دوست دارم که بهترین لباسـم را بپوشـم».
ونیزنقل شده است که امام سجاد(علیه السلام) شبی سردی بالباس های زیباومرتب ومعطر بیرون شد،وقتی ازوی سوال که بااین هیئت درچنین شب سردی کجاعازم هستی ؟ حضرت فرمود :« الی مسجدجدّی رسول الله...».[112] (بسوی مسجدجدم رسول خدااراده نمودم...).
بنابرایـن, استفاده از لبـاسهاى تـازه, استفاده از بـوى خـوش, زینت دادن سـر و صـورت, به هنگام مسجد رفتـن یکـى از مصادیق«زینت» در آیه شریفه است که امرى مطلـوب و نیکـو شمرده شده است
فقها بااستفاده ازروایات وسیره معصومین (علیه السلام) استعمال بوی خوش وپوشیدن لباس تمیزوزیباراهنگام رفتن به مسجد مستحب می دانند لذادرعروةالوثقی مرحوم سیدحکیم می گوید«یستحبّ التطیب ولبس الثّیاب الفاخرعندالـتّوجّه الی المسجد».[113]
این امرمورداتفاق همه علمااست ، ازین رودررساله های عملی همه ای مراجع تقلید این امررایکی ازمستحبات رفتن به مسجد ذکرکرده اند.
امادرموردزنان همین امرمستحب به عنوان شرط حضوربانوان درمسجدموردنهی قرارگرفته است.
احادیث منع تعطرزنان هنگام رفتن به مسجد
یکی ازشرایط که درروایات به آن اشاره شده است حضورزنان درمسجد باید بدون استفاده ازعطروخوشبویی باشد. چنانچه رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) می فرماید :
« إذا شهدت احداکنّ المسجد فلا تمس طیبا».[114] (زنهاوقتی درمسجدحضورپیداکردندازبوی خوش استفاده نکنند).
ودرروایت دیگرنبوی (صلی الله علیه و آله وسلم) آمده است :« أیما امرأة تطیبت، ثم خرجت إلى المسجد، لم تقبل لها صلاة، حتى تغتسل».[115] (هرگاه زنی خودراخوشبوکندسپس به سوی مسجدبرودنمازش قبول نمی شودتاآنکه آن بوی خوش راازخودبرطرف کند).
ونیزدرروایتی ازآن حضرت چنین می خوانیم :
« لا تمنعوا إماء الله مساجد الله، ولا یخرجن إلا وهن تفلات * وقال علی : فإذا خرجن متزیّنات أو متطیّبات فهن عاصیات لله تعالى، خارجات بخلاف ما أمرن، فلا یحل إرسالهن حینئذ أصلا».[116] (زنان راازمسجدمنع نکنید وزنان هم نباید باخوشبویی ازخانه خارج شوند وبه مسجدروند وهمچنان علی (علیه السلام) فرمو: وقتی زنان بابوی خوش وزینت کرده بیرون می روند خدارامعصیت می کنند؛چونکه بر خلاف دستورات خداوندعمل کرده اند، درین صورت جایزنیست که اجازه داده شود).
همان گونه که دیده می شود درین حدیث اجازه مقیدبه عدم استفاده ازبویی خوش شده است (یعنی اگرزنان هنگام خروج ازمنزل ویاحضوردرمسجد بوی خوش راترک نکردند برمردان جایزنیست که اجازه دهند) این خوداهمیت ودقت اسلام رادرمسئله حجاب وعفاف ومراقبت جدی اسلام را دراین گونه مواردمی رساند، وآن اینکه اگرخانم هارعایت نکردند وازین گونه دستورات سرپیچی کردندویااهمیت ندادندمردان باید واردمیدان شوندومراقبت ازهمسران ومتعلقات شان را نبایدفراموش کنندودرین مواردسهل انگاری راکناربگذارند.
فلسفه عدم تعطرزنان هنگام حضوردرمسجد
فلسفه ودلیل این امر نیز روشن است. وآن اینکه دین مقدس اسلام برای عفت وپاکزیستی اهمیت فوق العاده قائل است، به هیچ وجه از بی عفتی وبدحجابی که مقدمه ای آلوده شدن وارتکاب حرام است وفرورفتن درمحرمات جنسی است چشم پوشی نمی کند. لذا درمورد حضور زنان برای عبادت درمسجد چون درانظار مردان نامحرم قرار می گیرد باحضور معطر بودن زنان باعث می شود که برمردان؛ التهاب ایجاد کند وباعث تحریک غریزه جنسی آنان شود، عبادتی که باید سازنده باشد وآثار مفیدی برای پاکی وپرهیزگاری داشته باشد، منشأ گناه وارتکاب حرام می گردد. برای اینکه ازچنین پی آمدهای ناسالم جلوگیری شود دراین صورت برای پیشگیری ازان اسلام دستور می دهد که زنان بدون زینت وخوشبوئی به مسجد بروند.
ازطرفی هم ممکن است تعطروتزین زنان برای مسجد درمسیر راه مورد آزار واذیت جوانان هرزه وبی بندوبار قرار گیرد چنانچه درآیه حجاب در قرآن درشأن نزول آیه مبارکه حجاب به این موضوع اشاره شده است. لذا ضرورت ایجاب می کند. که زنان خداجو حضورشان برای عبادات به بهترین مکان ها بدون زینت وخوشبوئی باشد. چراکه این کار به تقوی وپاکزیستی نزدیکتر وارزنده تر است.
چنانچه درروایت ازرسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) چنین می خوانیم : «استعنوا علی النساء بالعری فانّ احداهنّ إذا کثرت ثیابها واحسنت زینتها اعجبها الخروج»[117].
زنان راباساده پوشی عادت ویاری دهید زیرا اگر یکی ازآنان بالباس تجملی وزیورهای نیکو بیرون رود درنظر بینندگان خوش آید(باعث هیجان شهوت وفتنه می شود).
وازدیگرشرط حضورزن درمسجداجازه شوهراست؛ درین راستاروایاتی که اجازه شوهرراشرط می داندبه دودسته تقسیم می شود: دسته ازروایات عام است خروج زن راازمنزل مطلقا بدون اجازه شوهرمنع می کند ودسته دیگر ازروایات هم درخصوص حضورزن درمسجد سخن می گوید :
بیان این مطلب درلسان روایات قرارذیل است :
رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: « أَیُّ امْرَأَةٍ تَطَیَّبَتْ وَ خَرَجَتْ مِنْ بَیْتِهَا فَهِیَ تُلْعَنُ حَتَّى تَرْجِعَ إِلَى بَیْتِهَا مَتَى مَا رَجَعَتْ» [118] (پیامبرخدا(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: هرزنی که خودراخوشبوکند وازمنزل خارج شود، موردلعنت قرارمی گیرد تااینکه به خانه اش برگردد).
قال (صلی الله علیه و آله وسلم) :« لیس للنّساء نصیبٌ فی الخروج الا مضطرة فاذا خرجت بغیر اذن زوجها او ولیها فقد اثمت ولاتزال فی سخطه الله حتی ترجع».[119]
«زن حق ندارد ازخانه بیرون رود مگر ناچار شود، هرگاه بدون اجازه شوهر ویا سرپرستش خارج شود گناهکار است وپیوسته خشم خداوند براوست تابرگردد».
قال(ص) : « انّما امرئة اذاخرجت من بیت زوجها بغیر اذنه لعنها کل شیءٍ طلعت علیه الشمس والقمر الااَن یرضی عنها زوجها».[120]
«هرزنیکه ازخانه شوهر بدون اذن بیرون رود آنچه خورشیدوماه به آن می تابد لعنش می کند تااینکه شوهرش راضی شود».
قال (صلی الله علیه و آله وسلم) :« انما امرئة اذاخرجت من بیت زوجها وهوکاره لعنها کل ملک فی السّماء وکل شیء مرت علیه غیر الجن والانس حتی ترجع».[121]
« هرزنیکه ازخانه ی شوهرش بیرون رود درحالیکه شوهرش کراهت داشته باشد لعنت می کند آن زن را ملائکه های آسمان وهرچیزی که جن وانس برآن مرور می کند تا اینکه به خانه اش برگردد».
به همین مضمون روایاتی زیادی درکتب روایی فریقین ازپیامبرخدا(صلی الله علیه و آله وسلم) نقل شده است، علمای اسلام ازین گونه روایات حکم وجوب اجازه شوهررادرمورد بیرون رفتن زن ازمنزل نتیجه گرفته اند؛ وبه صورت کلی فتوابه حرمت خارج شدن زن ازمنزل بدون اجازه شوهرداده اند؛ بنابراین درحرمت خروج زن ازمنزل بدون اجازه شوهرمسئله مسلم واجماعی است.
امام خمینی (ره) درتحریرالوسیله؛ خارج شدن زن راازمنزل بدون اجازه موجب نشوززن شمرده است. [122] این نظرمشهورفقهااست کسی هم مخالفتی ندارد.
ازینکه رفتن زن درمسجدبرای عبادت طبعاً با خروج زن ازمنزل همراه است، بدین اساس اجازه شوهردرچنین موردی شرط است؛ علاوه برروایات منع ازخروج روایاتی که ازعبادات مستحبی وانجام هرکارغیرواجب بدون اجازه وموافقت شوهرمنع می کند چنین موردی راشامل می شود؛چون حضورزن درمسجدباآن همه سفارشات که درین زمینه است بازهم ازجمله مستحبات است؛بنابراین بایدباموافقت شوهرباشد.
البةمردان هم اخلاقاً موظف اندبرای خانمهااجازه حضوردرمسجدرابدهند. چنانچه درروایتی رسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) فرموده است :« لاتمنعوااماءالله عن مساجدالله»[123] (کنیزان خداراازمساجدخدامنع نکنید).
ونیزآن حضرت فرمود: « اذاستأذنت احدکم امرأته الی المسجد فلایمنعها». [124]
(زمانی اگرهمسرهرکدام شمااجازه مسجدخواست مانع نشوید).
درحدیث دیگرازان حضرت چنین آمده است :« اذااستأذن نسائکم بالّیل الی المسجدفأذنواهنّ»[125] (اگرزنان شمادرشب اجازه مسجدخواستنداجازه دهید).
وهمچنان حضرت فرمود: لاتمنعوانسائکم المساجدبالّیل»[126] (زنان تان را ازرفتن شبانه به مسجدمنع نکنید).
نتیجه اینکه اسلام مخالف حضورزن درمسجدنیست روایاتی که خانه رابرای عبادت زن ازمسجدبهترمعرفی میکند؛ برمصئون ماندن زنان ازدیدنامحرم وآذارواذیت آنان نظردارد؛ وقتی پوشش وحجاب اسلامی رعایت شودوجلوفتنه وفسادگرفته شودوزمینه هم برای آزارواذیت آنان وجودنداشته باشد مانعی نیست ازحضورزنان درمسجد.
فلسفه منع خروج زن ازمنزل بدون اجازه شوهر
ازنظراسلام زن ومرد درحقیقت ازان زمانی که پیمان زناشویی باهم می بندندبه این مسئله توجه دارند که زندگی مشترک باید تحت یک سری ضوابط وقواعدی باشد تازن وشوهربااطمینان خاطر درکنارهم زندگی باصفا وصمیمیت داشته باشند،وفردی سرپرستی ومسئولیت اداره زندگی را عهده دارشود وتصمیم گیری نهایی هم معلوم باشد که چه کسی جهت دهنده این کانون کوچک خانوادگی باشد. اسلام چنین مسئولیت راباتوجه به توانایی های مرد، بدوش مردان گذاشته است؛ آن جاکه می فرماید :« الرّجال قوّامون علی النّساء»[127].
به همین دلیل دستورمی دهدکه خروج زن ازمنزل ومشغولیت های زن در بیرون ازمنزل باید با اجازه (موافقت) شوهرباشد حتی اگرآن کارانجام یک عمل عبادی باشد مثل حضوردرمسجد برای نماز.
بنابراین مسئولیت سرپرستی شوهردرامورخانواده اقتضامی کندکه خروج زن ازمنزل باموافقت واجازه شوهرباشد.
البته اخلاقاً هیچ مانعی ندارد که زن وشوهر درمسایل کلی درخانه وبیرون ازمنزل مشغولیت های که دارند دیگری رادرجریان بگذارندوباموافقت واجازه همدیگرپیش بروند ؛ گرچه درموردمردان چنین دستوری داده نشده ولی روشن است که ازنظراخلاقی وحسن معاشرت خیلی به جا وپسندیده است.
آری! اسلام اختیارکنترول رفت وآمدهای کانون خانواده راه بدست شوهرداده است؛ ازطرفی هم توصیه می کند که به زنان وقتی اجازه خواستند اجازه دهید وازین سمتی که به شماداده شده است سوءاستفاده نکنید؛ نباید برای همسر تان بدون جهت محدودیت ایجادکنید.
اسلام پیوند زناوشوهری را یک پیوند واقعی وبه تمام معنامیداند؛ وآن قدربه این پیوندومصالح این کانون کوچک اهمیت وبهامی دهد که حتی کوچکترین امری که ممکن است بر خلاف مصلحت خانواده باشدمنع می کند؛ اموری که ممکن است بی توجهی به آن باعث بی اعتمادی ودل سردی زن وشوهرگردد وزندگی صمیمی زن وشوهررابه بی مهری مبدل سازد. واززندگی زناشوهری دنیای مدرن که به عنوان آزادی زن مطرح است پیوندزناشوهری یک پیوندصوری وتارعنکبوتی است سخت بیزاراست.
برهمین اساس برای حفظ مصلحت خانواده وپیشیگیری ازبه خطرافتادن آن دستورمیدهد که رفت وآمدهای زن دربیرون ازمنزل باجلب رضایت و موافقت شوهرباشد؛ ازطرفی شوهرهم موظف است که درهمین محدوده تصمیم بگیرد؛ وسخت گیری های بی موردراکناربگذارد.
شهیدمطهری (ره) درموردبیرون رفتن زن ازمنزل می فرماید :«دومسئله وجوددارد؛ یکی اینکه زن باید پوشیده باشدوبیرون رفتن به صورت خودنمایی وتحریک آمیزنباشد؛ودیگراینکه مصلحت خانوادگی ایجاب می کندکه خارج شدن زن ازمنزل باجلب رضایت شوهروبامصلحت اندیشی اوباشد». وی درادامه سخنانش اضافه می کند می گوید:« گاهی ممکن است رفتن زن به خانه اقوام وفامیل خودش هم مصلحت نباشد. فرض کنیم زن می خواهدبه خانه خواهربرودوفی المثل خواهرش مفسدوفتنه انگیزاست که زن راعلیه مصالح خانوادگی اش تحریک می کند. تجربه هم نشان می دهدکه این گونه قضایاکم نظیرنیست.گاهی هست که وقتی زن حتی به خانه مادرش نیزبرخلاف مصلحت خانوادگی است، همینکه نفس مادربه اوبرسدتایک هفته درخانه ناراحتی می کند، بهانه می گیرد، زندگی راتلخ می کندوغیرقابل تحمل می سازد.
درچنین مواردی شوهرحق داردکه ازین معاشرت های زیان بخش که زیانش نه تنهامتوجه مرداست، متوجه خودزن وفرزندان نیزمی باشدجلوگیری کند. ولی درمسایل که مربوط مصالح خانواده نیست دخالت موردندارد».[128]
گاه موقعیتی پیش می آیدکه شخص نمی تواندبه دووظیفه که به عهده داردباهم عمل کندوناچاراست یکی رافدای دیگری کند. دراین گونه مواردکه ازان به«تزاحم» تعبیر می شود،عقل حکم می کندکه بایدمهم رافدای اهم کرد؛ یعنی وظیفه ای که اهمیت بیشتری داردبایدانجام دهدودیگری راترک کند. تشخیص این امردرجای که مسأله درزمره وظایف فردی باشدوشخصی،به عهده خودشخص است. ولی اگروظایف مربوط به شئون مجموعه یاجامعه ای باشدوظیفه تمیزبرعهده رئیس آن مجموعه است؛ ازین روتشخیص چنین امری درجامعه اسلامی به عهده ولی فقیه گذاشته شده است که برقله اهرم مدیریتی جامعه قراردارد.
این اموردرخانواده به عهده رئیس خانواده است، اوست که تشخیص دهدکه آیاکاروشغل همسرش دربیرون خانه باوظایف خانوادگی اوومصالح زندگی مشترک درتضاداست یاخیر؟ وکدام اهمیت بیشتری دارد؟ اومی تواندبه دلیل تزاحم همسرش راازشغل وهرنوع خروج ازمنزل منع کند.
البة مسئله تزاحم درجای مطرح است که دوطرف تزاحم وظیفه باشد؛ اگرچه ازباب واجب کفایی یاوظایف اجتماعی باشد؛ والاّاگرشغل وظیفه نباشد وباوظایف خانوادگی درتعارض باشد جایزنیست زن به آن شغل بپردازد.[129]
تردیدی نیست که درهرجمعی رئیس حافظ مصالح آن جمع است اومی تواندبااستناد منافات عملی بامصالح جمع یالزوم مفسده ای آن رامنع کند. بنابراین درخانواده اگرخروج زن ازمنزل منافات بامصالح امرخانوادگی داشته باشدیامفسده آورباشدمنع نمودن زن ازخارج شدن اوازمنزل برای شوهربه عنوان حق ثابت است، لذااوحق داردهمسرش رامانع شود.
درروایتی به نقل ازرسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) آمده است که: زنی ازرسول خداسوال کردکه حق شوهربرهمسرش چیست ؟ آن حضرت فرمود: اینکه زن ازشوهرش اطاعت کند، ونافرنانی اونکند، وازخانه اوبدون اجازه بیرون نرود، بدون اجازه اوصدقه ندهد، وبدون اذن اوروزه مستحبی نگیرد.[130]
«أَنَّ امْرَأَةً سَأَلَتْهُ فَقَالَتْ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا حَقُّ الزَّوْجِ عَلَى الزَّوْجَةِ قَالَ لَا تَتَصَدَّقُ مِنْ بَیْتِهِ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ لَا تَمْنَعُهُ نَفْسَهَا وَ إِنْ کَانَتْ عَلَى ظَهْرِ قَتَبٍ وَ لَا تَصُومُ یَوْماً تَطَوُّعاً إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ لَا تَخْرُجُ مِنْ بَیْتِهِ إِلَّا بِإِذْنِهِ».
اگربدلیلی مردازسرپرستی خانواده محجوریت پیداکرد، یابه واسطه جنون، یابواسطه اعتیاد مزمن، یابه خاطرمریضی وناتوانی جسمی وامثال آن صلاحیت سرپرستی واداره زندگی خانوادگی راازدست داد، درین صورت زن می تواندبامراجعه به مراجع قانونی وتقاضای اعطای سرپرستی،این وظیفه باتشخیص مراجع ذی صلاح به زن سپرده می شود. قانون اختیارات رابه اوواگذارمی کند؛که درجامعه اسلامی ولایت فقیه مبنای فقهی چنین امری می باشد.[131]
4- پرهیز از رفت و آمد تنها :
گامهایـى که یک مسلمان به هنگام رفتـن به مسجد بر مى دارد نزد خـداوند بسیار گرامـى است و براى این که ایـن ارزش را به ضـد ارزش تبـدیل نشـود، مناسب است اگر شرایط اجتماعى اقتضا مـى کنـد زنان و دختـران سعى کنند با دوستان، خواهران، برادران، پدر و مادر یا با شوهران خـود به مسجد رفت و آمـد کننـدتاثواب که درین رفت وآمدها درنظرگرفته شده شامل حال آن هاشود.
در سخنـى از امـام صـادق(علیه السلام) آمده است: « مـن مشى الى المسجد لم یضع رجلاً على رطب و لایابس الا سبحت له الارض الى الارضیـن السابعه».[132] (کسـى که بسـوى مسجد حرکت کند، گام بر تر و خشک نمى گذارد، مگر این که زمیـن تا طبقات هفتگانه اش بـراى او تسبیح مـى گـوینـد).
تردیدی نیست که حفظ ارزش و ثـواب ایـن گـامها در گـرو حفظ شـئوون اسلامـى و ارزشهاى متعالـى است.
یکی ازشرایط حضور زنان درمسجدحفظ رعایت حریم بین زن ومرد است، زنان مسلمان مجازند که درمسجد حضور یابند به شرطی که این کار منجر به اختلاط زن ومرد نشود، وازاختلاط مردان وزنان پرهیز گردد. البته مسئله ای اختلاط مرد وزن اختصاص به حضورزنان درمسجد ندارد؛ درموردغیرمسجد هم این مسئله مطلقا موردنهی واقع شده است.
درمتون روایی فریقین روایاتی که درین زمینه واردشده است بدودسته تقسیم می شود : یکدسته ازروایات به صورت مطلق ازاختلاط زن ومردمنع می کنند، ودسته دیگری ازروایات ازاختلاط درخصوص مسجد.
دلیل این مسئله هم روشن است وآن اینکه اختلاط زن ومرد ممکن است باعث فتنه وفساد وسرانجام به تباهی وآلودگی جامعه منجر شود؛ چنانچه دربعضی روایات این مطلب با تعبیرات متفاوتی گوشزد شده است وازپیامدهای بدآن سخن رانده شده است.
نقل شده است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود : 1- « باعدوا بین انفاس الرّجال والنّساء فانّه اذا کانت المعانیة والّلقاء کان الدّاء الّذی لادواء له، ایاکم والدّخول علی النّساء».[133]
« بین زنان ومردان فاصله قرار دهید زیرا براثر ملاقات وبه هم آمیختگی دردی به هم رسد که دوا ندارد برشما باد که ازآمیزش واختلاط بازنان اجتناب کنید».
2- قال (صلی الله علیه و آله وسلم) :« ایاک والخلوة بالنّساء والّذی بیده ماخلاءرجل بامرئة الا دخل الشّیطان بینهما ولان یزحم رجل خنزیراً متلطخاً بطین وحمئة خیرلّه من ان یزحم منکبه امرئة لاتحلّ له».[134] (ازخلوت کردن با هرزن بیگانه بپرهیزید به خدا سوگند مردی بازنی نامحرمی خلوت نکند جزآنکه شیطان بین آنها وارد شود (وسرانجام آن دورا گمراه سازد اگر خوکی آلوده بکثافت ولجن مال، به انسان زحمت رساند بهتر است ازاینکه شانه ی زن بیگانه با مردی تماس پیدا کند).
3-« ایاکم ومحادثة النساء فانه لایخلو رجل بامرائة لیس لها محرم الا هم بهما».[135] (رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) ازملاقات بازنان نامحرم دوری کنید زیرا خلوت نکند مردی بازن نامحرم مگر اینکه قصد او کند).
ناگفته نماندکه مرادازخلوت درین روایات همان نشستن زن ومردنامحرم به تنهایی است؛ جایی که رفت وآمددیگران نباشد، واضح است که این گونه موارد خودازمصادق روشن اختلاط زن ومردنامحرم به شمارمی رود.
4- «عن رسول الله نهی ان یمشی رجل بین المرئتین».[136]
« رسول خدا ازرفتن مرد بین دوزن نامحرم منع نمود».
5- علی (علیه السلام) « لاینبغی للمرئةِ ان تمشی فی وسط الطّریق ولکنّهاتمشی الی جانب الحایط».[137] (سزاوارنیست برای بانوان که ازوسط خیابان رفت وآمدنمایند ولکن بهتراست که ازکناردیوارحرکت کنند).
6- امام صادق (علیه السلام) :« فیمااخذرسول الله البیعه علی النّساء ان لاّ یحتبین ولایقعدن مع الرّجال فی الخلاء».[138] (یکی ازچیزهای که پیامبراسلام درضمن بیعت اززنان خواست این بودکه بامردان نامحرم درخلوت گرم نگیرندوننشینند).
7 – امیرمؤمنان علی (علیه السلام) درضمن گفتاری به عده ای چنین خطاب نمود :« امایستحیون ولاتغارون نساءکم یخرجن الی الاسواق ویزاحمن العلوج».[139] (آیاحیانمی کنید وغیرت نمی ورزیدزنان شمابه بازارهاسرازیرمی شوند؛ واراذل واوباش مزاحم شان می شوند).
ازین روایات علماوبزرگانی مراجع تقلید کراهت اختلاط زن ومردرانتیجه گرفته اند. لذامرحوم آیةالله سیدمحمدکاظم یزدی (قدس سره) در(عروةالوثقی) فصل اول مسئله 49 می گوید :« یکره اختلاط الرّجال بالنّساء الاللعائز».[140] (مختلط شدن زنان ومردان مکروه است مگردرموردپیره زنان).
البته روشن است که حکم به کراهت درصورت است که خوف فتنه وفساد دراصطلاح فقهاخوف«ریبه» وجودنداشته باشد؛ واگر چنین خوفی وجودداشته باشد که درموردجوانان اکثراً چنین خوفی وجودارشکی نیست که حرام است.
به همین جهت وقتی ازامام خمینی (ره)درموردشرکت بانوان درارگان های دولتی وجهادسازندگی،وادامه تحصیل دردانشگاه های که معمولاً دختران وپسران مختلط هستند استفتاء می شود؛ ایشان می نویسد : بارعایت وظایف شرعیه درامورمتذکره مانع نداردولی ازاختلاط وتماس زن بانامحرم اجتناب شود.
ودرموردتحصیل دختران می گوید: ادامه تحصیل دررشته های حلال اشکال نداردولکن تستروخودداری ازاختلاط لازم است واگرادامه تحصیل مستلزم اختلاط بانامحرم باشدومفاسددینی واخلاقی دربرداشته باشدترک کند.[141]
گذشته ازروایات عام؛ روایات منع ازاختلاط درخصوص حضوربانوان درمسجددرکتب روایی اهل سنت نیزنقل شده است ؛ ازجمله روایت است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) دربیرون مسجدبودند، دیدندکه مردان وزنان باهم ازمسجدبیرون می آیند روبه زنان کردندوفرمودند: «استأخرن».[142] (بهتراست صبرکنیدابتدامردان بروندبعدشما).
وهمچنان آن حضرت روزی روکردبه دری ازدرهای مسجدفرمود:« لوترکناهذالباب...».[143] (خوبست این دررابرای بانوان اختصاص دهید).
به این طریق رسول خداآمدوشدزنان راازمردان جداکرد. گرچه چنین روایاتی درمتون روایی خودمان نتوانستم بدست بیاورم. ولکن ازین جهت مشکلی درحکم مسئله وجودندارد؛ چراکه همان روایات عام که ازمطلق اختلاط زن ومردمنع می کند درخصوص مسجدمارابی نیازمی سازد. بلکه درموردمسجد به خاطرقداست مسجد واهداف حضوربانوان که عبارت ازعبادت ورازونیازدرمسجدمی باشدمنع ازاختلاط قطعاً جدی تروشدید ترمی تواندباشد.
پیامدهای زیانباراختلاط زن ومرد
پیامداختلاط زن ومردمربوط می شود به همان کشش جنسی که دربین دوجنس مخالف وجوددار؛ کسی نمی تواندادعاکندکه درمقابل هواهوس خودش که ازین ناحیه اورابه صوی گناه دعوت می کندغالب است، وخطرآلوده شدن دراومنتفی است؛ چراکه ؟ بگفته قرآن حضرت یوسف (علیه السلام) ازین وادی پرخطربه خداپناه می برد ومی گوید« انّ النّفس لامّارة بالسّوء الاّمارحم ربی».[144] بویژه آن جایی که زنان بایک زیست خاص وبایگ مدولباس آن چنانی واردمیدان شوند؛ همانگونه که درخیلی ازعروسی هامتأسفانه وجوددارد؛ وسفارش های اسلام درین راستا مورد بی مهری قرارمی گیرد. بنابراین اگرتماس هاوملاقات های زن ومردقانون مندنباشد وبه صورت آزادوبدون قیدوبند انجام شود؛ تردیدی نیست که این گونه ملاقات هادرنتیجه به فتنه وفساد می انجامد واحساس امنیت درچنین مواردی نشان دهنده بی توجهی به مسئله غریزه نیرومند جنسی انسان است؛ شکی نیست که به گفته شهیدمطهری :« این گونه همدوشی ها به هم آغوشی ها منتهی می گردد».[145]
درین موردگفتارآنانیکه سخن معروف« الانسان حریص علی مامنع» راسرمیدهند سخت دراشتباهند، گویاآشنایی باروحیه انسان هاندارند، واز آمارتکان دهنده فساددرجوامعی که حدومرزی برای معاشرت واختلاط زن ومردنمی شناسند اطلاعی ندارند. برای نمونه بدنیست بدانید که ازهرده زن امریکایی، چهارنفرآنان درمحیط کار، هدف باج خواهی وتهدیدجنسی همکاران شان قرارمی گیرند. به گزارش رادیودولتی انگلیس، روزنامه اخبارجهان« 50 درصدزنان به شکلی موردآذارواذیت قرارگرفته یا همکاران مردآنها برای شان مزاحمت ایجادکرده اند». [146]
این آمارنشان می دهدکه هرچه معاشرت بیشتروآزادباشدخوی وحشی گری بیشترمی شود.
به عقیده شهیدمطهری :« آزادی درمسایل جنسی سبب شعله ورشدن شهوت هابه صورت حرص وآزمی شودکه نمونه اش به گواهی تاریخ رفتارصاحبان حرم سراهای رومی وایرانی واعراب است».[147]
اگرسخن« الانسان حریص علی مامنع» درست باشدصاحبان حرم سراها، بایدسیرترین افرادازنظرغریزه جنسی باشند.
بااین حال وقتی مابه تاریخ مراجعه می کنیم به این نتیجه می رسیم که آن هانه تنها سیرترین افرادهستندبلکه برطمع آن هانیزافزوده شده است. درمقابل، افرادی که درمعاشرت های خود، تقواوموازین اخلاقی رارعایت می کنند؛ چنین نیستند.
به همین دلیل اسلام به خاطراینکه : ازچنین خطری فردوجامعه درامان بماندبه پرهیزواجتناب ازاختلاط زن ومرد سفارش میکند.
درمواردی که هم اجازه میدهد که زنان هم دوش مردان دراموراجتماعی سهیم باشند برای پیشیگیری ازآسیب های آن، راه های راپیشنهادمی کند وآن اینکه :
به عنوان حسن احتیاط ازاختلاط درغیرمواردضرورت پرهیزشود.
زنان درمجامع عمومی باحجاب کامل واردشوند.
ازسخنان تحریک آمیزجلوگیری شود.
زن ومرددرنگاه های شان کاملاً مراقب باشند (غضّ نظرداشته باشند).
بویژه برای حضوربانوان درمسجد، چون که هیچگونه ضرورتی برای اختلاط وجودندارد لذاازان پرهیزگردد.
درخصوص جوانان برای اینکه خطربیشتری متوجه آن هاست به ازدواج آسان وبدون دغدغه تجمل گرایی دعوت می کند. وجوانان رابه ازدواج تشویق می کند.
ازرسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) نقل است که درموردازدواج جوانان فرمود: « من تزوّج احرزنصف دینه».[148] (کسیکه ازدواج می کندنصف دینش راحفظ نموده است).
جالب اینکه درروایتی می خوانیم :« من احبّ ان یلقی الله طاهراً مطهّراً فلیلقّه بزوجه».[149] (اگرکسی می خواهدخداوندپاک وپاکیزه ملاقات کند پس باید باهمسرش ملاقات کند).
ودرموردجوانانی که تن به ازدواج نمی دهندواززنده گی ساده وبی آلایش گریزان اند وبه زندگی تجملاتی هم دستشان نمی رسد فرمود :« أکثروااهل النّارالعزّاب».[150] (بیشترین اهل جهنم مجردین اند (کسانی که ازدواج نکرده اند).
باتوجه به این احادیث معلوم می شود که اسلام برای پیشیگیری ازفتنه وفساد که ازمعاشرت های آزاد وبدون حدومرزبه وجودمی آیدراه های خیلی معقول وکاربردی را پیشنهاد وسفارش نموده است که اگربه این سفارشات عمل شود، رسیدن به جامعه پاک وبه دورازآلودگی های جنسی کاردشواری نخواهدبود.
6- عدم توقف ووقت گذرانی بین خانه ومسجد
از جـمـلـه شرایط رفت و آمد زنان به مسجد عدم توقف در بین راه مسجد و خانه است.
توقف هاى بى جا در کوچه ها و خیابان ها براى زنان و دختران زشت است.
ائمه معصوم (علیه السلام) توقف بیهوده در مسجد را مذموم شمرده اند تا چه رسد به این که در بین راه توقف بیهوده داشته باشند.
پیامبر گرامى اسلام (ص) خطاب به ابوذر مى فرماید:«یـا ابـاذر! کـل جـلـوس فـى الـمـسـجد لغو الا ثلاثه : قرائة مصلّ او ذکر اللّه تعالى اومسائل من علم». [151] «هر جلوسى در مسجد لغو و بیهوده است مگر این که براى سه کار باشد: خواندن قرآن ,ذکر خدا و کسب دانش».
بـنـابـرایـن , تـوقف بیهوده در مسجد و خارج از مسجد از دیدگاه روایات اهل بیت (علیه السلام) مذموم شمرده شده است.
درروایات اهل سنت نیز در صحیح بخارى از عایشه چنین نقل شده است : «ان رسـول اللّه (ص) کـان یـصـلـی الصبح بغلس فینصرفن نساء المؤمنین لایعرفن من الغلس او لایعرف بعضهن بعضاو...».[152] (وقتی پیامبراسلام نمازصبح راخواندبانوان [بلافاصله ] پراگنده شدنددرحالیکه بخاطرتاریکی اول صبح یکی ازدیگری شناخته نمی شدند ).
در حدیث دیگر از عایشه آورده است :«ان کـان رسـول اللّه (ص) لـیـصـلـی الـصـبـح فینصرف النساء متلفعات بمروطهن مایعرفن من الغلس».[153] (زنان بارسول خدانمازصبح راخواندند ودرهمان تاریکی اول صبح پراگنده شدند درحالیکه براثرپوشیدگی صورت های شان وتاریکی اول صبح شناسایی نمی شدند).
هم چنین در کتاب«لؤلؤ و مرجان» به نقل از عایشه آمده است : «کـن نساء المؤمنات یشهد مع رسول اللّه صلاة الفجر متلفعات بمروطهن , ثم ینقلبن الى بیوتهن حین یقضین الصلاة لایعرفهن احد من الغلس».[154]
(بانوان بارسول خدانمازصبح راخواندند، درحالیکه صورت های شان پوشیده بودند. سپس درهمان تاریکی اول صبح که قابل شناسایی نبودند به خانه های شان برگشتند).
نتیجه اینکه : توقف بی جاووقت گذرانی درهمه جا ازنظرعقل وشرع مذموم وناپسنداست؛ بویژه این کاردربین راه خانه ومسجدبه خاطراحترام مسجدوبانگیزه شرکت درنمازجمعه وجماعت زشت ونازیبابودنش شدت بیشتری به خودمی گیرد. به همین جهت این شرط برای توجه دادن بیشتربانوان درین جهت موردتأکیدقرارگرفته است.
7- پرهیزازسخنان بلندوبیهوده درمسجد
یکى از نکاتى که زنان باید هنگام حضوردرمسجد رعایت کنند، پرهیز از سخنان بیهوده و صداى بلند است.
بانوان مسلمان وخداجوکه برا ی عبادت درمسجد تشریف می برند دومسئله است که به خاطرقداست واحترام مسجد رعایت شود؛ یکی پرهیزازسخنان بلند ودیگری هم ازسخنان بیهوده است.
ترفیع صوت یاباصدای بلندسخن گفتن درمسجددرلسان روایات به صورت کلی موردمنع قرارگرفته است. درین راستافرقی بین زن ومردوجودندارد؛وهمین گونه است سخنان بیهوده. به فرموده قرآن ازمصادق لغواست، وپرهیزازان یکی ازصفات شایسته مؤمنین است. لذادرقرآن درادامه بیان صفات برجسته مؤمنین می خوانیم : « الذّین هم عن اللغومعرضون».[155] (مؤمنین کسانی اندکه ازلغو وازسخنان بیهوده اعراض دارند).
رسول خدا (ص) درباره پرهیز از بلند کردن صدا در مسجدفرموده اند: « اذا فـعـلـت امـتی خمس عشرة خصلة حل بها البلاء قیل : یا رسول اللّه ما هن ؟ قال : اذاارتفعت الاصوات فی المساجد».[156] (هـنگامى که پانزده خصلت در میان امت من رایج شود بلا بر آنان نازل خواهد شد.ازجمله آن ها این است که صداها را درمسجد بلند کنند.).
پیامبر گرامى اسلام (ص) ضمن وصایاى خود به ابوذر فرموده اند: « یا اباذر! الکلمة الطیبه صدقة و کل خطوة تخطوها الى الصلوة صدقة.
یا اباذر! من اجاب داعى اللّه و احـسـن عـمـارة مـساجد اللّه کان ثوابه من اللّه الجنة.
فقلت کیف یعمرمساجد اللّه ؟ قال : لاترفع الاصـوات فـیـها و لایخاض فیها بالباطل و لایشترى فیها ولایباع و اترک اللغو مادمت فیها، فان لم تفعل فلا تلومن یوم القیامة الاّ نفسک».[157] (اى ابوذر! سخن نیکو نوعى«صدقه» است و هر قدمى که براى رفتن به نماز برمى دارى صدقه است.
اى ابوذر! کسى که دعوت الهى را بپذیرد و مساجد خدا را نیکو وآباد نگه دارد، ثواب و پاداش او از جـانـب خدا بهشت است.
ابوذر عرض کرد: اى رسول خدا ! چگونه بایستى مسجد را آباد نمود؟ رسول خدا(ص) فرمودند: آباد کردن مسجد به این است که صداها در آن بلند نشود، ودر آن گفت و گـوهـاى بـاطـل و بیهوده نشود.
از خریدو فروش در آن خود دارى شود و تا وقتى که در مسجد هـستى از سخنان بیهوده بپرهیز واگر این امر را رعایت نکردى در روز قیامت کسى جز خودت را مورد ملامت و سرزنش قرار مده.
حضرت على (علیه السلام) ضمن حدیثى در این باره فرمود: « یـأتی فی اخر الزّمان قوم یأتون المساجد فیقعدون حلقا ذکرهمّ الدّنیا و حبّ الدنیا،لاتجالسوهم فلیس للّه فیهم حاجة».[158] (درآخرزمان زمانی فـرا مـى رسـد که مردم به مسجد مى آیند و گردهم مى نشینند و یگانه هم شان دنیا است و سخن گفتن در آن خصوص.با اینها ننشینید که خداوند آنان را به حال خودشان رهاکرده است).
آری !مقام وعظمت مسجد دراسلام به قدری است که نباید درآن سخنان که غیرازذکرویادخداباشد شایسته نیست که درمسجد گفته شود، وپرداختن به اموردنیا درمکانی که مخصوص عبادت است، علاوه براینکه خلاف شأن بنده گان نمازگذاراست واگرموجب بی حرمتی به مسجد باشد حرام وازگناهان کبیره است.
درموردزنان علاوه براینکه صدای بلنددرمسجدموردنهی ومذمت است مسئله شنواندن صدا بگوش مردان نامحرم نیزوجوددارد؛ ازین جهت برشدت منع ولزوم رعایت این شرط افزوده می شود؛ واحادیثی که ازصحبت زن بامردان نامحرم درغیرموارد ضرورت منع می کند این موردراقطعاً شامل می شود؛ درروایتی ازرسول خداچنین نقل شده است :« وَ نَهَى أَنْ تَتَکَلَّمَ الْمَرْأَةُ عِنْدَ غَیْرِ زَوْجِهَا وَ غَیْرِ ذِی مَحْرَمٍ مِنْهَا أَکْثَرَ مِنْ خَمْسِ کَلِمَاتٍ مِمَّا لَا بُدَّ لَهَا مِنْهُ».[159] (حضرت منع کردازصحبت کردن زنان بامردان نامحرم بیش ازپنج کلمه ای که ناچاراست زن ازگفتن آن).
ونیزامام کاظم (علیه السلام) به نقل ازرسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) می فرماید:« من کان یؤمن بالله والیوم الآخرفلایبیت فی موضع سمع نفس إمرئةٍ لیست له بمحرم ٍ».[160] (کسی که به خداوروزقیامت ایمان دارددرخانه ای که نفس زن نامحرم بگوشش می رسد نبایدبخوابد).
حال اگرخانمها درمسجدبدون اینکه ضرورتی درکارباشدصدایش رابلندکنندبگونه که به گوش مردان نامحرم برسد؛ بویژه اگر باسبک خاصی که برا ی مردان تحریک آمیزباشد سخن بگویند؛ درین صورت مسجدی که محل عبادت وکسب ثواب است بجای ثواب آلوده بگناه می شوند.
خداوند خطاب به زنان رسول خدا(ص) مى فرماید:« فلا تخضعن بالقول فیطمع الّذى فى قلبه مرض و قلن قولامّعروفا».[161] (اى هـمـسـران پیامبر! به گونه اى هوس انگیز سخن نگویید که بیماردلان در شما طمع کنند و سخن شایسته بگویید). خـداونـد در ایـن آیـه دسـتـور به وقار و عفاف در کیفیت سخن گفتن را براى زنان بیان مى کند گـرچـه ایـن کارى است که به ظاهر بسیار ساده به چشم مى آید, ولى در واقع مى تواند سرچشمه لغزش هاى فراوانى شود و در هر صورت باید زنان مواظب کیفیت سخن گفتن شان باشند وازشنواندن صدای خودبگوش مردان جداًبپرهیزند.
به نظرهمه ای فقها، زن اگرصدایش رابگونه نازک کند وبایک کیفیتی که برای مردنامحرم تحریک آمیزباشد هم برای زن چنین صحبتی حرام است وهم برای مرد گوش دادن آن. لذاصاحب عروة می گوید : « ویحرم علیها إسماع الصوت الذى فیه تهییج للسامع بتحسینه وترقیقه».[162]
« صحبت کردن زن ومردمثل نگاه کردن به صورت ودست هااست؛ اگرباقصد لذت باشد؛ هم شنیدن صدای زن برای مردحرام است وهم رساندن صدابه گوش مردان نامحرم حرام است. درغیراین صورت، شنیدن صدای جنس مخالف یارساندن صدابه گوش جنس مخالف جایزاست».[163]
امّادرمورد قرائت نماز فتوای علما متفاوت است : امام (ره): «بنابراحتیاط واجب اگرصدای زن رامردنامحرم بشنود قرائت نمازصبح ومغرب وعشاءراآهسته بخواند».[164] مقام معظم رهبری :« اگرنامحرم صدایش رامی شنود بهتراست آهسته بخواند» [165]
مکارم شیرازی :« اگرنامحرم صدایش رامی شنود مستحب است آهسته بخواند»[166] بنابراین خانمها موظف انددرمورد قرائت نمازشان به مراجع تقلیدشان مراجعه نمایند
وظیفه امام جماعت دررعایت حال زنان ومادران نمازگذار
امام جماعت که مسئولیت برپایی نمازجماعت رابه عهده می گیرد، وظایفی داردکه برای بهتررونق یافتن مسجد وباشکوه شدن نماز جماعت وجلب وجذب مؤمنین وبرای عمران وآبادانی مسجد شایسته است موردتوجه قراردهد، ازجمله منظم بودن ومرتب بودن ودراول وقت حضوریافتن وبا قشرهای مختلف جامعه ازجمله جوانان انس گرفتن برای برگذارشدن نمازجماعت باشکوه کمک می کند.
وهمچنان خیلی به جاست که امام جماعت چندلحظه زودترازوقت اذان درمسجدحضوریابدوبعدازنمازهم لحظه صبرکند که اگرکسی ازمأمومین سوالی داشت وحاجتی داشت بتواندبااودرمیان بگذارد وازهمکاری وراهنمایی هایش بی بهره نماند.
ازجمله وظایفی که درلسان روایات به آن تأکید شده است این است که امام جماعت درخواندن نمازحال ضعیف ترین افرادرادرنظربگیرد. درروایتی امام صادق (علیه السلام) می فرماید:« ینبغی للامام ان یکون صلاته علی صلاةاضعف من خلفه».[167] (شایسته است که نمازامام جماعت مثل نمازضعیف ترین افرادی باشد که به اواقتدانموده است).
درموردخانمها این امرمی تواندتأکیدبیشتری داشته باشد، بویژه درموردخانمهای باردار، وخانمی که بچه شیرمی دهد، برامام جماعت است که رعایت حال این ها راداشته باشد. لذاازرکوع وسجده های طولانی که براین گونه خانمهاسنگین تمام می شودخودداری نماید ونمازراسبکترانجام دهدهمانگونه که درروایتی آمده است که رسول خدا (ص) دورکعت آخرنمازچهاررکعتی راباتخفیف انجام دادبگونه که اعجاب حاضرین درجماعت رابرانگیخت گفتند : یارسول الله مگرچیزی پیش آمد... که رکعات آخرنمازراسبک انجام دادید. حضرت فرمود:« أماسمعتم صراخ النّبی».[168] (آیاصدای گریه طفل به گوش تان نرسید). دربعضی احادیث حکمت وفلسفه این عمل راهم حضرت بیان نموده وفرموده است :« خشیت أن یشتغل به خاطرابیه».[169] (ترسیدم ازینکه ذهن پدرطفل متوجه فرزندش شود ویاپدرش نگران شود ).
امام صادق(علیه السلام) درضمن حدیثی فرمود:« کان رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) یَسْمَعُ صَوْتَ الصَّبِیِّ وَ هُوَ یَبْکِی وَ هُوَ فِی الصَّلَاةِ فَیُخَفِّفُ الصَّلَاةَ أَنْ تَعْبُرَ أُمُّهُ».[170] (رسول خداصدای طفلی راشنیدکه گریه می گند، وی نمازش راسبک انجام دادتامادرش به سراغش رود).
ونیزدرحدیثی آمده است که رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) درنمازصبح کوتاهترین سوره راخواندوقتی اصحاب ازایشان سوال کردندفرمود:« انّی سمعت صوت صبی فی صفّ النّساء».[171] (من صدای گریه طفلی رادرصف زنان شنیدم).
بااستفاده ازین روایات علماوفقها فرموده اندبرامام جماعت مستحب است که درادای نماز رعایت حال مأمومین رادرنظرداشته باشند.
البة درموردسبک انجام دادن نمازآنچه که بایدمورددقت قرارگیرد دومطلب است: یکی اینکه درکیفیت عبادت لطمه واردنشود؛ ودیگراینکه مظنه سبک شمردن نمازبه وجودنیاید.
فصل پنجم : آثاروبرکات حضورزنان درمسجد
حضوردرمسجدبه صورت کلی دارای آثاروبرکاتی است، چراکه مسجدخانه خداوخانه ذکراوویاداووخانه تسبیح خدای تعالی است« فی بیوت اذن ان ترفع ویذکرفیهااسمه یسبّح له فیهابالغدوّوالآصال».[172]
وهمچنان مسجدخانه ذکرخداست« ومساجدیذکرفیه اسم الله».[173] وجلوگیری ازیادخدادرمسجدظلم است (ومن اظلم ممّن منع مساجدالله ان یذکراسمه وسعی فی خرابها).[174]
«وبسیاربه جاست که انسان برای راه یافتن به محضرحق وملاقات باوی به خانه اش بشتابد».[175]
بهترین مکانی که می شودآنجاعبدبامعبودش خلوت کندوباخضوع وخشوع به عبادت پروردگارش بپردازد وبااورازونیازنمایدمسجداست، لذامی بینیم که درروایات اسلامی برای رفتن به مسجدسفارش شده است؛ وثواب نمازدرمسجد چندین برابرثواب نمازی است که انسان درخانه اش بجاآورد؛ وکسانی که اهمیتی به عبادت درمسجد قایل نیستند؛ واگرازروی بی اعتنایی به مسجد حاضر نشود گناه است وموردمذمت قرارمی گیرد وبه فتوای فقها حاضر نشدن درمسجد ازرویی بی اعتنایی جایزنیست.
اماّدرموردزنان روایاتی که نماززنان رادرخانه بهترازمسجد معرفی می کنداشاره داردبه آنجاییکه که زنان نتوانندخودشان راکاملاً ازدیدنامحرم حفظ نمایندو شرایط حضوردرمسجد رارعایت کنند؛ چراکه فلسفه این منع بخاطرقرارگرفتن زنان درمعرض دیدنامحرم است. بنابراین اگرزنان شرایط حضوردرمسجدراکاملاً رعایت کنندنمازدرمسجد بهترازنمازدرخانه است. چنانچه حضرت امام خمینی (ره) درضمن فتاوایش می گوید:« برای زنهانمازخواندن درخانه،بلکه درصندوقخانه واطاق عقب بهتراست ولی اگربتواندکاملاًخودراازنامحرم حفظ کنند بهتراست درمسجدنمازبخوانند».[176]
حضوردرمسجددرابعادمختلف دارایی آثاروبرکاتی است که بندگان شایسته الهی که توفیق حضوردرمسجدرامی یابند ازین برکات وآثاربهره مند می شوند؛ درین جهت فرقی بین زن ومردوجودنداردچنانکه خداونددرقرآن می فرماید :«یاایهالّذین انک کادح الی ربّک کدحاً فملاقیه».[177] این بیان خطاب به انسانیت است که سرانجام انسان به لقاء الله می رسد، یالقای جمال ویالقای جلال؛ بی تردیدزن ومرددرین راهمتای یکدیگرند.[178]
مسجداسم مکان به معنای سجده وعبادت است ؛ بنابراین مسجدمکانی برای عبادت وپرستش الهی شمرده شده است.
قران کریم یکی ازاهداف اصلی واساسی برپایی مساجدراعبادت وپرستش خداونددانسته وفرموده است.
« وأنّ المساجد لله فلاتدعوامع الله احداً»[179] (مساجدمحل عبادت خدای تعالی است باخداوندکسی دیگری رانخوانید».
« واقیمواوجوهکم عندکلّ مسجدوادعوه مخلصین له الدّین کما بدأکم تعودون»[180] (وتوجه تان رادرهر مسجدبسوی او نماییدواورابخوانیدودین خودرابرای خالص گردانید(وبدانید) همان گونه که درآغازشماراآفرید [ باردیگردر رستاخیز] بازمی گردید.
درروایات اسلامی این معنادامنه گسترده تری دارد؛وبه جنبه عبادی مسجد درکلام معصومین (علیه السلام) باتعبیرات زیبا وپرمعنااشاره شده است. درین میان ازپیامبراسلام (صلی الله علیه و آله وسلم) نقل شده است که فرمود :« کلّ جلوس فی المسجدلغوالاّ ثلاثة : قرائة مصل اوذکرالله اوسائل عن علم»[181] (هرنشستنی درمسجد بیهوده است مگرسه نشستن : 1- برای خواندن نماز 2- ذکرخدا 3- وسوال نمودن ازعلم.
درروایتی دیگر ازان حضرت چنین می خوانیم : « انمّا نصبت المساجد للقرآن»[182] (همانامسجد رای قرائت قرآن است).
مسجددرفرهنگ اسلام ازجایگاه بلندی برخورداراست، به همین جهت درروایات برای حفظ ونگهداری وعمران وآبادانی مسجد سفارش شده است؛ وازهتک حرمت وازهرکاری که باعث خرابی مسجد شودنهی شده است؛ وحتی نشستن بیهوده درمسجد ازمواردهتک حرمت وقداست آن به حساب آمده است به همین دلیل ازان نهی شده است؛ زیرا دراسلام بعضی مکان هادارای قداست است که مسجد درمرتبه نخست آن قرارداده شده است. ازین روعبادت درمسجد به گفته روایات باعبادت درغیرمسجد ازنظر آثاروبرکات برابری نمی کند.
بگفته روایات ثواب نمازدرمسجد حتی فرادا بدون برگزاری جماعت بیش ازنمازی است که دربیرون مسجد خوانده می شود.[183]
ازمزایای مهمتر مسجد نمازجماعت وعبادت دسته جمعی است که هرصبح وشام درزمان معین انجام می شود. برپایی نمازجماعت ازاهمیت ویژه برخورداراست؛ برای اینکه به اهمیت آن پی ببریم روایتی را ازرسول خدا (صلی الله علیه و آله وسلم) موردتوجه قرارمیدهیم :
« ابی سعیدخدری ازآن حضرت نقل می کندکه فرمود : جبرئیل بعدازنمازعصر باهفتادهزارفرشته برمن نازل شدوفرمود : ای محمد ! خدایت سلام می رساندودوهدیه به تواهدامی کندکه به هیچ پیامبری قبل ازتواهدانکرده است. پیامبرپرسید: جبرئیل ! آن هدیه چیست ؟ پاسخ داد: اول : نمازوترسه رکعت. دوم : نمازهای پنجگانه که به جماعت خوانده شود.
پیامبرازجبرئیل پرسید : برای امت من درنمازجماعت چه ثوابی است ؟ جبرئیل گفت : ای محمد! وقتی تعداددرنمازجماعت دونفرباشدبرای هریک ازان دودرمقابل هررکعت ثواب صدوپنجانمازنوشته می شود. وقتی تعدادبه سه نفربرسد خداوندبرای هریک ازان هادرمقابل هررکعت ثواب دویست وپنجاه نمازوزمانی که تعدادبه چهارنفربرسد خداوندبرای هریک ازان ها درمقابل هررکعت هزارودویست نمازمی نویسد. آنگاه که تعدادبه پنچ نفربرسد برای هریک ازان ها درمقابل هررکعت هزارودویست نمازمی نویسد. آنگاه که تعدادبه پنج نفربرسد برای هریک درمقابل هررکعت هزاروسیصدنمازمی نویسد، ووقتی تعدادبه شش نفربرسدبرای هریک درمقابل هررکعت دوهزاروچهارصدنمازمی نویسد، وهنگامی که تعدابه هفت نفربرسد برای هریک درمقابل هررکعت چهارهزاروهشتصد نمازمی نویسد، ووقتی به هشت نفربرسد برای هریک در مقابل هررکعت نه هزاروششصد نمازمی نویسد.
زمانی که به نه نفربرسد برای هریک درمقابل هررکعت نوزده هزارنمازمی نویسد، وزمانی که ازده نفرتجاوزکند اگرهمه دریاهای آسمان ها وزمین مرکب، ودرختان قلم شوندوهمه جن وانس وملائکه نویسنده شوندقادرنیستندثواب یک رکعت آن رابنویسند. ای محمد! تکبیری راکه مؤمن باامام جماعت درک می کند برای اوبهتراست ازهفتاد حج وهزارعمره غیرفریضه».[184]
عبادت دسته جمعی آثاروبرکاتی دارد که عبادت غیردسته جمعی به آن نمی توان رسید.
ازجمله آثاروبرکات این گونه عبادت «جلوه گرشدن عظمت وجلال خداوندبرنفوس وجان انسان هاست که درهیئت نمازجماعت که همه یک مرتبه به رکوع می روند وباهم به سجده می روند، وباهم سربه سجده می گذارندوباهم به تشهدمی نشینند» [185].
ازدیگرآثارآن بیشتردرمظنه قبول قرارگرفتن عبادت درپیشگاه خداوندمتعال است، زیرادرروایات می خوانیم که دعای دسته جمعی بیشتر درمظنه اجابت است.
ازطرفی هم میدانیم که باران رحمت عبادت آنگاه برسربنده عابدفرومیریزد که عبادت خالصانه وباخضوع وخشوع انجام دهد، وباحضورقلب وخودفارغ ساختن ازماسوالله درحضوراوقرارگیرد. برای چنین عبادتی شرایطی است که رعایت آن درحضورقلب وعبادت خالصانه کمک می کند، ازجمله شرایط مکان است؛ مسجد باویژگی های خاص خودش وقداست که داردبهترین مکان برای عبادت خالصانه وخاشعانه است. بنابراین حضورزنان درمسجد بهره بردن از آثاروبرکاتی است که باخواندن نمازدرمنزل نمی توان به آن رسید.
کارآیی مسجددرفرهنگ اسلام تنهابه جنبه عبادی خلاصه نمی شود؛ بلکه یکی ازمهمترین کارکردهای مسجدنقش آفرینی آن درزمینه آموزش های علمی وفراگیری علم ومعرفت است.
وقـتـى زنـان در مسجد گرد هم مى آیند، بهترین زمانى است که مى توانند از مسائل دینى و قرآن بـهـره مـند شوند، چون یکى از اهداف بناى مسجد برگزارى جلسات علمى وبیان احکام و مسائل اسـلامى است همان طور که در زمان رسول خدا (ص)مرسوم بوده است.
رسول خدا (ص) در بـخـشـى از روایـتـى که در بخش گذشته بدان اشاره کردیم به ابوذر فرمود: (مسجد محل پاسخ و پرسش در خصوص مسائل علمى است و فقط دراین صورت است که مى توان در آن نشست).
ونیز آن حضرت فرمود : «هرکس به مسجدمن بیایدوهدفی جزفراگیری دانش یاآموختن به دیگران نداشته باشد؛ بسان مجاهدی است که دررای خداجهادمی کند».[186]
وهمچنین ازده تن ازیاران پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) نقل شده است که :
« مادرمسجدقبادرس می خواندیم.چون پیامبربیرون می رفت فرمود: آنچه می خواهیدبدانید
فراگیرید وخدا شماراپاداش ندهدمگرآنچه رافراگرفته اید بکاربندید».[187]
به گواهی تاریخ«مسجدنبوی» مهم ترین مرکزآموزشی قرآن، فقه اسلامی،درصدراسلام به شمارمی رفت؛ جلسات متعددی وحتی شبانگاه دراین مسجدتشکیل می شده وعلاوه بررسول خداکه نخستین معلم تعلیم وتربیت اسلامی بودشخصیت های بزرگ ومورداعتمادرسول گرامی اسلام همچون امیرالمؤمنین (علیه السلام) وابن مسعود، وزیدابن ثابت، ابی ابن کعب و.... به تعلیم کتاب خداوفقه اسلامی می پرداختند.[188]
وهمچنان دردوره های پس ازصدراسلام این روندادامه داشته. بگونه ای که مکاتب فقهی،کلامی ازمسجدبیرون آمدند؛ و ائمه مذاهب مراحل بالندگی خودرادرمساجدسپری نمودند.درین میان بعدازمسجدالنبی که ازکهن ترین دانشگاه اسلامی به حساب می آمدمسجدجامع منصورومسجدجامع دمشق، مسجدجامع الازهر، مسجدالاقصی، مسجدالحرام ودوجامع بصره وکوفه ازمراکزمشهورعلم ودانش اسلامی بوده است.[189]
حضرت عـلـى (علیه السلام) در یکى از سخنان خود بهره بردارى از علم و دانش را یکى ازنتایج و آثار رفتن به مسجد ذکر مى کند و مى فرمایند: « مـن اخـتـلـف الـى الـمسجد اءصاب احدى الثمان : اخامستفادا فی اللّه، او علما مستطرفا,او آیة مـحـکـمة , او یسمع کلمة تدل على هدى , او رحمة منتظرة، او کلمة ترده عن ردى، اویترک ذنبا خشیة او حیاء».[190] (کـسـى کـه بـه مسجد برود یکى از منافع هشتگانه نصیبش خواهد شد: برادران ارزشمندى پیدا مـى کند، با علم و دانش روز آشنا مى شود، عقاید خود را بر دلیل و برهان استوار مى سازد، سخنانى کـه مـوجـب هـدایتش شود مى شنود، رحمت الهى شامل حالش مى گردد, از پندهایى که او را از گـنـاه بـاز مـى دارد بـهـره مـند مى شود، به خاطر حیا و آبروى خویش یا ترس از خدا ترک گناه مى نماید).
حـضرت على (علیه السلام) با این بیان گویا و رساى خود مى فهماند که مسجد یکى ازمراکزى باید باشد کـه مسائل اسلامى و دینى و موعظه حسنه در آن واقع شود تا هر کسى به این خانه مقدس رفت و آمد مى کند علاوه بر بهره عبادى از مسائل دینى و اسلامی نیزبهره مندشود.
وهمچنین ازسیره رسول گرامی اسلام بدست می آیدکه آن حضرت توجه ویژه ای دربعد علمی وآموزشی مسجدداشته است؛ لذادرروایتی آمده است :« که رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) دید دومجلس درمسجدبرگذار است : یکی مجلس علم آموزی ودیگری مجلس دعاونیایش. حضرت فرمود: هردومجلس برخیراند چه آنانیکه دعاونیایش می کنند وچه آنانیکه مشغول تعلیم وپرسش وپاسخ هستند. درادامه می فرماید :« هؤلاء افضل، بالتّعلیم ارسلت ثم قعدمعهم».[191] (آنانکه مشغول علم آموزی هستندافضلیت دارد؛ چراکه من برای تعلیم فرستاده شده ام آنگاه باآنانیکه به مباحثه علمی مشغول بودندنشست ودرمجلس آنان شرکت نمود).
به این ترتیب، حضرت،هم ازاهمیت بی نظیرعلم دراسلام پرده برداشت وهم علم آموزی رایکی ازاهداف مهم وبلندمسجد معرفی کرد.
بنابراین براى رفتن به مسجد بـایـد ارزش قـائل شد و دامنه فواید آن را گسترده ترازآنچه به ذهن می آید دانست.
امروزه که درهاى مساجد بر روى هـمـگـان گشوده است و به مناسبت هاى گوناگون در آنها سخنرانى هاصورت مى پذیرد و علوم اسـلامـى تبلیغ مى شود؛ وکانون هاى گرمى مانند : جلسات آموزش قرآن، بیان احکام ، معارف اسلامی تشکیل مى شود؛ به ویژه درفصل تابستان که بابرنامه های پربارطرح هجرت، مهمترین جایگاه های این طرح مساجداست، که درین فرصت تعطیلی مدارس، عده ازطلاب وروحانیون حوزه های علمیه به آموزش های علوم دینی وکلاس داری به خصوص برای جوانان می پردازند.
زنان هم مى توانند با حضور خودبهره هاى فراوانى ببرند که هم پاداش تحصیل علم بر آن ها مترتب شود و هم ثواب حضوردر مسجد.
اهمیت رفتن به مسجد براى فراگیرى علم و دانش به اندازه اى است که بعضى از فقهارفتن زنان را به مسجد جهت فراگیرى مسائل اسلامى واجب دانسته اند وگفته اند: (اگر راهى براى یادگیرفتن مسائل اسلامى جز از طریق رفتن به مسجد وجود نداردواجب است زنان به مسجد بروند).[192]
حضورزنان درمسجدمشتی به دهن یاوه گویان ومنحرفان است که اسلام را به تحقیروزندانی کردن زنان متهم می کنند، لذاحضورزنان درمسجد نشان می دهدکه اسلام مخالف آزادی زن نیست؛ درصدراسلام نیزحضورزنان درکارهای اجتماعی وسیاسی وجودداشته وحضوردرمسجد که نوعاً مسجدکانون برنامه های سیاسی واجتماعی بودباوجوداینکه خانه عبادت هم بود؛ شرکت زنان دربرنامه های سیاسی اجتماعی را ثابت می کند.مثل سوده دخترعمارابن اسک همدانی نمونه ازین گونه حضوربرای زنان است. [193]
بگفته قرآن سه زن،حضرت موسی (علیه السلام) را ازکشته شدن حفظ کردندوپرورش دادند : مادرموسی، خواهرموسی، وزن فرعون، این سه زن باوضعیت سیاسی آن روزمبارزه کردند تاموسی پرورش یافت.
بـى تـردیـد اکـنـون یـکـى از مـراکز سیاسى مهم در جامعه اسلامى مسجد است.
مساجدعلاوه بر جـنـبـه هـاى دینى و فرهنگى به عنوان یک سنگر و نهاد سیاسى در جامعه اسلامى مطرح است.
از طـرف دیـگـرحضور زنان در مساجد مى تواند یکى از جلوه هاى سیاسى این قشر عظیم در جامعه باشد.
رونـق گرفتن مساجد که نیمى از آن به دست زنان صورت مى گیرد،چیزى نیست که بتوان به آسـانـى در مورد آن سخن گفت. چرا که! بازتابى که این امر در میان مجامع جهان وبیرون مرزى دارد بـسیار فراتر و در خور توجه مى باشد.
به این خاطر اسلام همانگونه که به زنان دستور عفاف و حجاب مى دهد، به آنان دستور شرکت در مجامع عمومى را نیزصادر کرده است.
حضور زنان در مساجد، بیانگر حضور فعال آنان در جامعه اسلامى و مجامع دینى ومذهبى است.
زنـان با حضور خود در مساجد، وحدت و همبستگى در سطح اجتماع را به ارمغان مى آورند.
چون هـمـه روزه قـشـرهـاى مـختلفى از زنان اعم از پیر و جوان، ثروتمند و فقیر وداراى دیدگاه هاى مختلف در صف هاى طویل نماز جماعت حضور مى یابند و به یک سو و بر خداى یگانه ابراز کوچکى و پرستش مى کنند.
درشرایط کنونی که درهای مساجدبروی همگان بازاست، بدون اینکه معذوریتی درکارباشد، کناره گیری ازمسجد به معنای کناره گیری ازاسلام است.
ائمـه اطهار (علیه السلام) کسانى را که بعد از شنیدن اذان بدون عذر از مسجد خارج مى شوند (منافق) خـوانـده انـد.
رسول گرامى اسلام (ص) جهت حفظ انسجام وهمبستگى و اجتناب از هرگونه تفرقه و پراکندگى فرمود:« من سمع النداء فی المسجد فخرج من غیر علة فهو منافق الا ان یرید الرجوع الیه».[194] (کـسـى کـه در مـسـجد صداى اذان را بشنود و بدون علت از مسجد خارج شود منافق است جز این که قصد برگشت به مسجد را داشته باشد).
درتاریخ می خوانیم : بعدازقتل عثمان مردم هجوم آوردندواطراف علی (علیه السلام) رااحاط کردندکه باآن حضرت بیعت نمایندآن حضرت ابتداامتناع ورزید. تااینکه مردم اصرارکردندحضرت فرمود: « ان کان لابدّمن ذالک ففی المسجد».[195] (اگرناچار قراراست بامن بیعت کنید؛پس درمسجد؛ درملأعام انجام گیرد، پس حضرت بلندشدند درحالیکه مردم اطرافش راگرفته بودندواردمسجدشدند، وباایشان بیعت کردند.
همان گونه که در صدر اسلام وازان به بعد مسجد به عنوان کانون طرح مسائل سیاسى وپایگاه مقاومت وجنبش های اسلامی مطرح بوده و است، امروزه نیزاین نقش راازدست نداده است، اگرهم دربرهه اززمان نقش آفرینی مسجددربعدسیاسی به سستی گراییده، همگام باانقلاب اسلامی درایران این نقش آفرینی دوباره احیامی گردد، همانندصدراسلام مسجدکانون حماسه وپرخاش گری علیه ظلم وجورمی شود.
آری ! نقش مسجددرشکل گیری انقلاب اسلامی وتداوم آن تاپیروزی نهایی وسقوط رژیم ستمشاهی برکسی پوشیده نیست. امروزه بعدازپیروزی انقلاب اسلامی درایران انتخابات درمسجدصورت می گیرد، برگزاری نمازعبادی سیاسی جمعه دراکثرمساجدجامع شهرانجام می شود، وبیشترین مسایل سیاسی وحوادث روز درمساجدبه گوش نمازگذاران رسانده می شود.
برای اینکه بیشتربه نقش مسجددرمسایل سیاسی پی ببریم به چندجمله ازسخنان بنیان گذار جمهوری اسلامی امام خمینی (ره) گوش میدهیم، وی دریکی ازبیاناتش می گوید :« مساجدومحافل دینیه راکه سنگرهای اسلام درمقابل شیاطین است، هرچه بیشترگرم ومجهزنگهدارید».[196]
ونیزایشان دربیان دیگری به کارکردمسجددربعد سیاسی درصدراسلام اشاره نموده می گوید : «مسجددراسلام ودرصدراسلام همیشه مرکزجنبش وحرکت های اسلامی بوده وازمسجدتبلیغات اسلامی شروع می شده است وازمسجدحرکت قوای اسلامی برای سرکوبی کفاروواردکردن آنهادرزیربیرق اسلام بوده است».[197]
بنابراین اگر زنان در این جاها حضور نیابند، از آگاهى مسائل مهم سیاسى کشور و جهان اسلام بى بهره مى شوندوازطرفی مسئولیت که ازین ناحیه به دوش آنهاست انجام نمی شود.
مـسـجـد جـایـى است که خداوند عنایت بیشترى دارد ومسلما دست بندگان به آستانش آسانتر خـواهـد رسید و رابطه مى تواند تنگ تر باشد.
از این رو، رفتن به خانه اى که میزبان آفریدگار همه گـیـتى است و آن را مهمان خانه اى براى دوستدارانش کرده، از اهمیت خاصى برخوردار است و نـشستن در آن به خصوص که با یاد خدا و امید به خشنودى اوباشد،و هیچ گاه شخص بى نصیب نـخـواهـد مـانـد.
پـس این اختصاص به گروه خاصى نداردو محدود به شرایطى نشده که دست عده اى از آن کوتاه گردد.
همان گونه که رسول خدا(ص) فرمود:« من کان القرآن حدیثه والمسجد بیته بنى اللّه تعالى له بیتاًفى الجنّة».[198] (کـسـى کـه کلام و ذکرش قرائت قرآن باشد و مسجد خانه اش، خداوند متعال خانه اى در بهشت برایش مهیا سازد). آن کـه در مسجد مأوى مى کند و با خدا به راز و نیاز مى پردازد وشیرین ترین گفتارش راکلام او مـى دانـد، لابـد اجـرى دارد و سـزاوار بزرگداشت که بنا بر حدیث فوق خداوند دربهشت برایش خانه اى در نظر مى گیرد و این بهترین پاداشى است که یک بنده مى تواندتوقع داشته باشد.
ونـیز اصولا کسى که اراده مسجد مى کند و گام برمى دارد یک نورانیت در او پدیدمى آید که ما با دیدگان عادى قادر به درک آن نیستیم.
واگر فرض کنیم کسى که کار خیرى انجام مى دهد و یا دسـتگیرى از درمانده اى مى کند، یک حالت شادابى و رضایت وجدان به او دست مى دهد به همان اندازه که یک گناه کار با گناه خود احساس افسردگى ونگرانى در او پدید مى آید؛این فقط در درون خـود شـخـص ایـجاد مى شود و قابل توصیف نیست، ولى این حالت و بازتاب و یا تأثیرش بر جـهـان اطـراف ما را،کسانى مانند امامان معصوم (علیه السلام) به خوبى حس مى کنند، لذاامامان معصوم (علیه السلام) دروایات که ازایشان نقل شده است،به آثارمعنوی مسجداشاره نموده است، وبرای اهل مسجدمقامات ودرجات رابیان نموده است که باقطع نظرازبیان معصوم تصورش برماغیرممکن می نماید. برای اینکه بگوشه ازین درجات ومقامات عالی معنوی پی ببریم، واین خودتقویتی باشدبرای انگیزه مان بسوی مسجدبه گفتاری چندازپیشوایان معصوم مان گوش میدهیم :
دروایتی به نقل از امام صـادق (علیه السلام) آمده است : (آن که به سوى مسجد برود و گام هایى که بر مى دارد آن اندازه مبارک است که زمین تاطبقات هفتگانه اش برای او تسبیح مى گویند).[199] « مَنْ مَشَى إِلَى الْمَسْجِدِ لَمْ یَضَعْ رِجْلَیْهِ عَلَى رَطْبٍ وَ لَا یَابِسٍ إِلَّا یُسَبِّحُ لَهُ إِلَى الْأَرَضِینَ السَّابِعَةِ».
« وَ عَنِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله وسلم) قَالَ : إِنَّ اللَّهَ وَعَدَ أَنْ یُدْخِلَ الْجَنَّةَ ثَلَاثَةَ نَفَرٍ بِغَیْرِ حِسَابٍ وَ یُشَفِّعَ کُلَّ وَاحِدٍ مِنْهُمْ فِی ثَمَانِینَ أَلْفاً الْمُؤَذِّنُ وَ الْإِمَامُ وَ رَجُلٌ یَتَوَضَّأُ ثُمَّ یَدْخُلُ الْمَسْجِدَ فَیُصَلِّی فِی الْجَمَاعَةِ».
(رسول خدا(صلی الله علیه و آله وسلم) فرمود: خداوندبه سه گروه وعده داده است که بدون حساب واردبهشت شوندوهریک ازاین سه گروه هشتادهزارنفرراشفاعت کند؛آن هاعبارت انداز: مؤذّن، امام جماعت،وکسی که وضوبگیردسپس داخل مسجدشودونمازرابه جماعت بخواند).[200]
« عَنِ النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله وسلم) أَنَّهُ قَالَ :... وَ الْمَشْیُ إِلَى الْمَسْجِدِ طَاعَةُ اللَّهِ وَ طَاعَةُ رَسُولِهِ وَ مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ أَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ مَعَ الصِّدِّیقِینَ وَ الشُّهَدَاءِ وَ کَانَ فِی الْجَنَّةِ رَفِیقَ دَاوُدَ (علیه السلام) وَ لَهُ مِثْلُ ثَوَابِ دَاوُدَ(علیه السلام)
(ونیزآن حضرت فرمود: قدم برداشتن به سوی مسجداطاعت ازخداوندوپیامبراو ست، وهرکه ازخداورسولش اطاعت کندخداونداوراهمراه صدیقان وشهداواردبهشت خواهدکردوهمنشین حضرت داود(علیه السلام) است ومثل اوپاداش می گیرد).[201]
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله وسلم) یَا أَبَا ذَر :« طُوبَى لِأَصْحَابِ الْأَلْوِیَةِ یَوْمَ الْقِیَامَةِ یَحْمِلُونَهَا فَیَسْبِقُونَ النَّاسَ إِلَى الْجَنَّةِ أَلَا وَ هُمُ السَّابِقُونَ إِلَى الْمَسَاجِدِ بِالْأَسْحَارِ وَ غَیْرِهَا».
(ودرروایتی آن حضرت خطاب به ابوذرفرمود: ای ابوذر!خوشابه حال پرچمداران روزقیامت که پرچم هارابه دوش گرفته وپیش ازدیگران واردبهشت می شوند ! آنان همان کسانی هستندکه درسحرگاهان ودیگراوقات دررفتن به مساجدبردیگران پیشی می گیرند).[202]
قال رسول الله (صلی الله علیه و آله وسلم) «... و رجل قلبه متعلق بالمسجد إذا خرج منه حتى یعود إلیه ».
دروایتی می خوانیم که (هفت گروه درقیامت موردتوجه ولطف خداوندمتعال قرارمی گیرند. ازجمله این گروه ها،شخصی است که که وقتی ازمسجدخارج می شودقلب وفکراوبه یادمسجداست تازمانی که دوباره به مسجدبرگردد).[203]« و رجل قلبه متعلق بالمسجد إذا خرج منه حتى یعود إلیه».
قدرومنزلت اهل مسجدبه حدی است که خداوندقدم های که به سوی مسجدبر دا شته می شود موردخطاب قرارداده وفرموده است : (... آنچه راازپیش فرستاده اندوتمام آثارآن رامی نویسیم). [204] درذیل این آیه گفته شده است مرادازآثار،گام هاوقدم های مؤمنان به سوی مسجداست وشأن نزولش بنابرحدیثی، آن است که قبیله«بنی سلمه» درنقطه دوردستی ازشهرمدینه ساکن بودند.روزی ازدوری خانه های خویش به مسجدومشقّت حضوردرمسجدونمازجماعت پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) به آن حضرت شکایت کردندوتصمیم گرفتندبه نزدیکی مسجدپیامبرنقل مکان کنند. آیه مزبورنازل شدوپیامبربه آنهافرمود: آثاروگامهای شمابه سوی مسجددرنامه اعمالتان نوشته می شودوپاداش می گیرید. هنگامی«بنی سلیمه» این سخن راشنیدندازتصمیم خودصرف نظرکردندودرجای خودماندند.
این قدمهاوقتی جلوه بیشتری به خودمی گیردکه بنده مؤمن هنگام که هنوزتاریکی شب ازبین نرفته است به سوی دردوست به شوق وصال اوحرکت کند. این جاست که حضرت ختمی مرتبت به این قدم هامباهات نموده می فرماید : (بشارت بادکسانی راکه درتاریکی شب به مساجدمی روند!درروزقیامت ازنوری فروزان ودرخشنده درپیشاپیش خودبرخورداراند؛ واینان دررحمت الهی غوط وراند).[205]
شـایـد کسى گمان کند فقط مسجد نیست که چنین ارزشى دارد و در خانه هم، عبادت خدای تعالی وکلام نورانى او سـبب نورانیت و کسب فیض مى شود.
بلى ممکن است , ولى همان اندازه که شخص، درخانه صرف عـبادت مى کند اگر در مسجد انجام شود تأثیر آن چندین برابرخواهد بود. به ویژه زمانی که جمعیت انبوهی درمسجدبرای اقامه نمازجماعت حضورپیداکنند؛ درین صورت آثاروبرکات بیکران نمازجماعت به ثواب عبادت وثواب مسجداضافه می گردد.
ازطرفی وقتى که جمعى کنار هم و به یک صدا پروردگار عالم را صدا مى زنند پاسخ زودتر و توجه خدا را بیشتر جلب مى کند.
واگربه این حکایت که آورده اند توجه کنیم مطلب روشن تر مى شود.
شـیـخ الـرئیس ابوعلى سینا براى ابوسعیدابوالخیر نوشت که : چه لزومى دارد مردم همه در مسجد اجتماع کنند با این که، خداوند از رگ گردن به انسان نزدیک تر است (ونحن اقرب الیه من حبل الورید).[206] هرجا که باشى اگر رابطه ات با خدا برقرار سازى نتیجه خواهى گرفت.
ابـوسـعـیـد در پاسخ نوشت : اگر چند چراغ در یک جا روشن باشد اگر یکى از آن هاخاموش شده چراغ هاى دیگر روشن است.
ولى اگر همان چراغ ها هر کدام در اطاق دربسته اى باشد اگر یکى از چـراغ ها خاموش شود آن اطاق تاریک مى گردد. انسان ها نیزاین گونه اند. بعضى گنه کار هستند اگـر تـنها باشند شاید موفق به فیوضات و برکات نور الهى نشوند ولى اگر در اجتماع باشند شاید خـداونـد بـه بـرکـت وجـود بعضى دیگر افراد اجتماع آنان را نیز مشمول فیوضات و برکاتش قرار دهد.[207]
بنابراین حضوربانوان درمسجد مقدمه ای است برای رسیدن به مقامات ودرجاتعا لی معنوی که خداوندچنین مقامات راویژه دوست داران مسجدواهل مسجدقرارداده است.
5-آثار فرهنگى
و براى این که بگویند ملتى فرهنگى است به مـقیاس شناخت و دانش و پیشینه فرهنگى آن رجوع مى کنند.
درفرهنگ ما مسلمانان نیز همواره چـنـیـن بـوده کـه تـأثـیـر گذارترین اندیشه ها ی اسلامی که به جهان عرضه می شده و دانش مندترین دانـش مـنـدان که از مـمالک اسلامى برخاسته اند؛ قریب به اتفاق، اینان نقطه آغازشان را مسجد قرار داده انـد و از همین جا پرورده شدند و بالیدند وسرآمد شدند.
از آن روز که پیامبر اسلام پیک هایى به کشورهاى همسایه فرستادومأمورآموزش قرآن و احکام کرد، مساجددرآن جاها رونق گرفت و نخستین پـایـگـاه دانش و دیانت شد.
هرکس که خواستار دانش بود باید ابتدا اهل مسجد می شد و دوستدار خانه خدا،تا بتواند از انوارآن مکان مقدس بهره مندگردد.
درآن محل هم جهان بینى اسلام گفته مى شد و هـم رزم تـن بـه تن هم درس دین و دیانت داده می شد،وهم رسم سیاست، هم آموزش بندگى داده مى شد وهم خداباورى.
این معنا با یک نگاه گذرا به روزگاران کهن مسلمانان به خوبى قابل درک است.
رسول خدا (ص) سیزده سال از رسالت خود را در مکه و ده سال دیگر در مدینه در کانون مسجد مردم را گردآورد.
آن حـضـرت رسم خداشناسى و آیین جهان دارى و پرستش پروردگار یگانه را در مسجد به مردم آمـوخت و آن محل را به عنوان جایگاه اصلی کادرسازی مسلمانان انتخاب می نمودواین کاردر رأس همه کارهاى آن حضرت قرار داشت.
به طورى که با وارد شدن به هر منطقه جدیدى نخست جایى رابراى ساختمان مسجد معین می کردومحوراصلی فعالیت هایش قرارمی داد؛ بگونه ای که ایـن کـار ارزش مـند درس شد براى همه مسلمانان.
دوازده فرزند بزرگوارشان ایشان همگى در خانه خدا و مسجد به آن عظمت رسیدند و تاریخ را متحول ساختند. آنان دوستدار مسجد و بزرگ دارنـده آن بودند.
درحقیقت فرهنگ اسلام فرهنگ برخاسته وجوشیده ازمسجداست، این مسجدبوده که درروزگاران کهن فرهنگیان دلسوزجامعه بشریت رادرآغوش گرم خویش پرورانده است وبه رشدبالندگی رسانده است؛ بگونه که شخصیت های برازنده اسلام ازهمین مساجددراقصی نقاط جهان برای تبلیغ اسلام فرستاده می شد، ودرنقاطی که مستقرمی شدند،مسجدرامرکزنشرفرهنگ اسلامی خودشان قرارمیدادندودرمساجدازمرزهای اعتقادی مردم به دفاع برمی خواستند، وبه استحکام باورهای دینی واعتقادی آنهاتلاش می کردند. به همین دلیل هرکه می خواستندازفرهنک اسلام بهره مندشوندنخست بایداهل مسجدمی شدند.
همان گونه که در بخش پیش گفتیم على (علیه السلام) هشت امتیاز براى آن برشمرده که نصیب بندگان پرهیزگار و دوستدار مسجد مى شود: (بـرادرى (دوسـتـى) کـه از او در راه خدا استفاده مى کند، با علم و دانش نو و تازه آشنامى شود، عـقـاید خود را با دلیل و برهان، محکم و استوار مى سازد، کلمات و سخنانى که مایه هدایت او شود مى شنود، رحمت الهى که آن را انتظار مى کشد شامل حالش مى شود، سخنى که او را از گمراهى و گـنـاه و فـسـاد بـاز دارد مى شنود، بخاطر ترس الهى ترک گناه مى کند، بخاطر حیاء و آبروى خویش مرتکب عمل خلافى نمى شود).[208]
پـس زنـان که در اجتماع مثل مردان نمى توانند در همه اجتماعات شرکت کنند و یا بسترمناسبى نمى بینند، مسجد بهترین مکان براى کسب دانش اجتماعى، سیاسى، عبادى واخلاقى است.
بنابراین آن چه از روایات به دست مى آید و شرایطى که اسلام براى آنان در نظر گرفته رفتن به مسجد و رونـق بـخـشـیدن به آن در رشد وبالندگى زنان بسیار مؤثر است و کسى هم تا کنون زنان را از رفتن به این گونه مکان ها بازنداشته است.
و بـراى تـاءیـیـد گـفـتـارمـان بـه سخنانى از حضرت امام خمینى (ره) مى پردازیم که ایشان در وصیت نامه الهى،سیاسى شان آورده اند: (مـا مـفـتـخـریم که بانوان و زنان پیر و جوان، خرد و کلان در صحنه هاى فرهنگى واقتصادى و نـظـامـى حـاضـر و همدوش مردان یا بهتر از آنان در راه تعالى اسلام و مقاصدقرآن کریم فعالیت دارند).
از آن جایى که زنان معمولاً بیشتر اوقات خود را صرف کارهاى خانه و تربیت فرزندان شان مى کنند و گاهى نیز مشکلات زندگى آنها را در تنگنا قرار مى دهد نیاز دارندتا به گوشه اى بروند و با خود خـلـوت کـنند و کمى آرامش بیابند.
در این راستا تجربه نشان داده که اگر شخصى به بزرگ تر از خـود پـنـاه ببرد و با او درد دل کند مؤثرتر است و مؤمنان هم یگانه کسى را که براى درد دل با او مـى شـنـاسند، خداى متعال است.
جایى هم که مناسب تر و نزدیک تر به خدا است مسجد مى باشد.
زنان براى پرورش فرزندان در دامن خود بیش از مردان به راز و نیاز احتیاج دارند، چرا که فرزندان به کانونى نیاز دارند که هم آرام باشد و هم امین و هم پاک، که ا ین هم در گرو داشتن ایمانى محکم میسور است.
پس چه خوب است آن که قصد مسجد مى کند، به این امید که آن جا خداوند نزدیک تر بـه بـنـده اش است و آسان تر به درد دل هایش توجه دارد،دل از همه چیز بکند و فقط به خشنودى حـضـرتش توجه نماید.
مسجد جایى است که با دعاها و راز و نیاز بنده، خداى بزرگ بسیار خرسند مى شود و در روایت هم داریم که وقتى بنده اى از دل خدا را صدابزند بسیار خوشحال مى شود و به فـرشـتـگـان مـى گوید: گوش کنید و ببینید این بنده ام چه قدر عاشقانه مرا صدا مى کند.[209]
وقتى جـمـاعـتـى در یـک زمان گرد هم مى آیند و خدا رامى خوانند، میان آن ها هستند کسانى که دل شـکسته پروردگارشان را مى خوانند و به قول ابوسعیدابوالخیر به خاطر یک نفر یا چند نفر هم که شـده نورانیت مسجدو مجلس بیشترمى شود و این همان چیزى است که بنده مى خواهد و در پرتو ایـن رضایت خدا بندگان گناه کار هم به فیض خواهند رسید، هر چند اندک باشد.
به ویژه این که گـردهم آیى هابراى دعا هم باشد و غیر از نماز و نمازجمعه دعاهایى هم درکنارش خوانده شود و به امامان معصوم (علیه السلام) و پاک بندگان خدا متوسل شوند و میان خود و خدا آنان را واسطه سازند.
چه خوب است نمازگزاران با استفاده از بوى خوش و لباس هاى پاکیزه به میهمانى خدا برند.
امام صـادق (علیه السلام) مـى فـرمـایـد: (ابی اذاطلب الحاجة طلبهاعندزوال الشمس فاذاارادذالک قدّم شیئاًفتصدّق به وشمّ شیئاًمن طیب وراح الی المسجدودعافی حاجته بماشاءالله) [210] پـدرم امـام بـاقر (علیه السلام) همیشه حاجت هاى خود راهنگام ظهر از خداوند درخواست مى نمود.
پدرم هرگاه حاجتى و درخواستى داشت بعداز صدقه دادن و استفاده از بوى خوش به طرف مسجد مى رفت و حاجت خود را درآن جا از خداوند مى طلبید.
هـمـان طـور کـه گفتیم مسجد یک قدم نزدیک تر به خدا است و امامان هم به این معتقدبودند و مکانی را که مظنه اجابت دعا زیادتروزودتراست برمى گزیدند.
در بعضى از روایات نیز آمده است که دعا به صورت جمعى و گروهى مقبول تر و پسندیده تر است.
شـیـخ حـر عـاملى در کتاب ارزش مند وسائل الشیعه بابى تحت عنوان« باب استحباب الاجتماع فـى الـدعاء من اءربعة الى اءربعین» آورده و روایاتى را در این زمینه مطرح نموده است.
از جمله از قول امام صادق (علیه السلام) آورده است که آن حضرت در این باره فرمود:« ما اجتمع اربعة رهط قطّ على أمر واحد فدعواللّه عزوجل الاّ تفرّقوا عن اجابه».[211] (هیچ گاه چهار نفر با هم اجتماع نکرده اند که براى مطلبى به درگاه خدا دعا کنند جزاین که با اجابت آن دعا از هم جدا شده اند).
امام صادق (علیه السلام) در حدیث دیگرى فرمود:«کان ابی اذا حزنه امر جمع النّساء والصبیان ثم دعا و امنوا».[212] (هرگاه پیش آمدى پدرم را غمناک مى کرد زنان و کودکان را جمع مى کرد، سپس دعامى نمود و آن ها آمین مى گفتند). مـاجـراى«مـبـاهـله» که رسول خدا (ص) در برابر اهل نجران که آن حضرت را انکارمى کردند، مـى تواند نمونه اى از همین نوع باشد؛ و پندى باشد براى مسلمانان.
گرچه حضرت خود به تنهایى مـى تـوانـسـت مـردم نجران را نفرین کند و خدا هم به خواسته ایشان پاسخ مثبت دهد، ولى همه فرزندانش و على (علیه السلام) را گردآورد و تا هم اهمیت قضیه وجدى بودن خود را وانمود کند و هم این که براى دیگران درسى باشد.
بنابراین، حضور زنان به همراه مردان در دعاهاى پرفیض در خانه خدا مشمول عنایت خاص و ویژه الهى قرار مى گیرند و از نکات تربیتى و اخلاقى دعا بهره مند مى شوند.
خداوندبه مساجد عنایت بیشتری دارد. چون محل پرستش وخانه اوست. حضوردرمسجد انسان رابه یادخدامی اندازد. وقتی بانوان واردمسجدمی شونداحساس آرامش می کنند زیراازین جهت فرقی بین زن ومردنیست. به فرموده روایات« المؤمن فی المسجدکالسّمک فی الماء».[213] (مؤمن درمسجد مثل ماهی درآب است). یعنی همان گونه که آب مایه آرامش ، رشد، وادامه حیات برای ماهی است مسجد برای انسان های خداجومایه آرامش، حیات معنوی وکسب کمالات نفسانی است. زیراکسی که درطول روزمشغول کسب وکاراست به مشغولیت های مادی وگرفتاری های دنیایی غرق است؛ چه بسا پیش آمدهای نگران کننده روزگارآرامش روحی وروانی راازانسان سلب کند. وبارمسئولیت خانواده وآینده فرزندان واحساس ناتوانی درتربیت آنها برای انسان دلهره ایجادکند، وقتی باچنین حالتی بنده درزمان معین؛هنگام نمازروانه خانه دوست می شود وبه یاداومی افتد ودرین میان خودرادرمحضرقادرمتعال توانا می بیند وحل هرمشکلی رادربرابرقدرت وعظمت اوناچیزمی بیند؛ آنگاه لب به ذکراووتسبیح او گشوده وازاویاری ومدد طلبید ه؛ به آرامش واطمینان قلب می رسد.« الابذکرالله تطمئنّ القلوب».[214]
چنانچه برخی روایات رسیدن به آرامش فکری،روحی وروانی رارفتن به مسجد می داند؛ وبه همین جهت هنگام وقوع حادثه وغم واندوه، رفتن به مسجدرا سفارش می کند.
درروایتی ازامام صادق (علیه السلام) آمده است : « إن الزلازل و الکسوفین و الریاح الهائلة من علامات الساعة فإذا رأیتم شیئاً من ذلک فتذکّروا قیام القیامة و أفزعوا إلى مساجدکم».[215] (زلزله،آفتاب گرفتگی،مهتاب گرفتگی،و بادهای وحشت زاازنشانه های قیامت است زمانیکه چنین چیزی رامشاهده کردید از[ حادثه قیامت ] یادکنید [ وبرای آرامش روحی،روانی ] به مساجدپناه ببرید.
درین میان زنان نیازبیشتری به آرامش واطمینان قلب دارد، چراکه مسئولیت سنگین تربیت فرزندان بیشتربدوش زن است واوست که کانون خانواده رابایدگرم نگهدارد وآرامش رادرخانه برقرارسازد، وخانه راکانون صفاوصمیمیت ومعنویت بسازد؛ لذابه جاست که باحضوردرمسجد نیروبگیرد.
حضـور زنان در مسجد،احیاى شعائر الهى
از آنجایى که مسجد یکـى از علایـم و شعایر دیـن مقدس اسلام شمرده مى شود در روایات تأکید و تشـویق فوق العاده اى نسبت به رفت و آمـد به مسـاجـد و حضـور مستمـر در آن صـورت گـرفته است.
چنـان که حضـرت امـام خمینـى در ایـن خصـوص مـى گـویند:
« در شرع مقـدس اسلام بسیار سفارش شـده است که نماز را در مسجـد بخـوانند و بهتر از همه مسجدها, مسجدالحرام است و بعد از آن مسجد پیغمبر(صلی الله علیه و آله وسلم) و بعد مسجـد کـوفه و بعد از آن مسجد بیت المقدس و بعد از مسجد بیت المقدس, مسجـد جامع هر شهر و بعد از آن مسجد محله و بعد از مسجد محله مسجد بازار است».[216]
مسجداز بهتریـن مصادیق شعایر الهى است. ارج نهادن به ایـن شعائر به فـرمـوده قـرآن نشـان دهنـده پـرهیزگارى است:
« و من یّعظّم شعائرالله فانّها مـن تقـوى القلوب».[217] (و هر کـس شعایر الهى را بزرگ دارد ایـن کـار نشـانه تقواى دلهاست).
«شعائر» جمع«شعیره» به معنی علامت ونشانه است، بنابراین«شعایرالله» به معنای«نشانه های پروردگاراست» که شامل سرفصلهای آئین الهی وبرنامه های کلی وآنچه درنخستین برخوردبااین آئین چشم گیراست.ازجمله مناسک حج است که انسان رابه یادخدامی اندازد. ارتباط این عمل باتقوی دلهاازین جهت است که«تعظیم» جزءعناوین قصدیه است، بسیارمی شودکه افرادمتظاهریامنافق تظاهربه تعظیم شعائرمی کنند، ولی چون ازتقوای قلب آنهاسرچشمه نمی گیردبی ارزش است تعظیم وبزرگداشت حقیقی ازآن کسانی است که تقوای دل دارند.ومی دانیم که تقواوروح پرهیزگاری واحساس مسئولیت دربرابرفرمان های الهی چیزی است که کانون آن قلب وروح آدمی است، وازآن جاست که به جسم سرایت می کند،لذامی توان گفت که احترام وبزرگداشت شعائرالهی ازنشانه های تقوای دل است؛ چنانچه درحدیثی پیامبراسلام به سینه مبارک خویش اشاره نمودوفرمود :« التّقوی هاهنا» (حقیقت تقوااین جاست).[218]
بنابراین ازمهمترین وروشن ترین«شعایرالهی» مساجداست؛ چونکه مساجد بایادخداآمیخته وویژه یاداووذکراوست؛ به همین جهت جلوگیرى کردن از یاد خدا، در مسجد،ظلم شمرده شده است:« و من اظلـم ممـن منع مساجد الله ان یذکر فیها اسمه و سعى فى خرابها...».[219] (چه کسى ظالمتر و ستمکارتر از آن است که از بردن نام خدا در مسجد جلـوگیرى کند و در خراب کردن آن سعى و کوشش کند).
علاوه بـر ایـن که احتـرام به مسجـد نشان از تقـوا است و بازداشتـن از ذکـر خـدا ستـم گرى شمرده شده، اگر کسى به مسجد احترام نکند و آن را سبک بشمارد در سخنى از امام صادق(علیه السلام) ملعون به شمار رفته است.
« ملعون ملعون مـن لـم یـوقّر المسجد».[220] (و هـم چنیـن شکستـن حرمت مسجـد از گناهان کبیره است).
شهیـد محـراب حضـرت آیت الله دستغیب در کتاب گناهان کبیـره تحت عنـوان هتک حرمت مساجد آورده است:
« هر مکانـى که بـوسیله مسلمان و به نام مسجـد بنا شـود; شیعه باشـد یا از سایر فـرقه هاى اسلامـى، رعایت حـرمت آن واجب و اهانت و هتک آن؛ماننـد خـراب کـردن یا آلـوده ساختـن آن به نجاست،گناه کبیره است نزد هر دیـن دارى، به طـورى که نزدش بـدیهى است که مسجد به حضرت آفریـدگار نسبت دارد. « و انّ المساجـدلله».[221] واهانت به آن اهانت به خـدا است».[222]
بر ایـن اساس،حضـور زنان در مساجـد براى انجام فرایض دینـى مصداق تعظیـم و بزرگداشت شعایرالهی است،وشرکت آنان درمسجدبه معنای سهیم بودن آنان درعمران وآبادانی مسجدواحیای شعایردینی است.
**************
قرآن
نهج البلاغه
لغت نامه ها
طریحی، شیخ فخرالدین، مجمع البحرین، مکتب نشرثقافة الاسلامیه، دوم، 1408ق
علامه ابن منظور، جمالالدین، لسان العرب، نشرادب الحوزه، اول ف 1405 ق
الفراهیدی، عبدالرحمن، کتاب العین، موسسه دارالهجره، دوم، 1409 ق
...........................................................................
مطهری، مرتضی، مسئله حجاب، صدرا ، سی وهفتم، 1372 ش
ابن ابی الحدید، عبدالحمید، شرح نهج البلاغه، قم، کتاب خانه مرعشی نجفی، 1404 ق
ابن حزم اندلسی، علی ابن احمد، المحلی ، بیروت، دارالفکر
ابوالفتح کراجکی، محمد بن علی، معدن الجواهر، تهران، کتابخانه مرتضویه، دوم، 1394 ق
العجلونی الجراحی، اسماعیل ابن محمد، کشف الخفا، لبنان، دارالکتب العلمیه،بیروت
النووی، محی الدّین بن شرف، المجموع، دارالفکر
امام خمینی، روح الله، تحریرالوسیله، قم، قدس محمدی،
بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، بیروت، دارالفکر ف 1401 ق
ترمذی، محمد بن عیسی، سنن ترمذی، بیروت، دارالفکر، 1403 ق
جمعی ازنویسندگان، فرهنگ مسجد، قم، موسسه فرهنگی ثقلین، اول،1385ش
جوادی آملی، عبدالله، زن درآینه جمال وجلال، تهران، رجاء، چهارم، 1374ش
حسینیان،روح الله، حریم عفاف، تهران، سازمان تبلیغات،اول، 1372ش
دستغیب، سیدعبدالحسین، گناهان کبیره، قم،دفترانتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین، ششم
راوندی، قطب الّدین، فقه القرآن، قم، کتابخانه مرعشی نجفی، دوم، 1405ق
رهبری، حسن، مسجدنهادعبادت وستادولایت، وزارت فرهنگ وارشاد اسلامی، دوم،1382ش
سجستانی، سلیمان ابن اشعث، سنن ابی داود، بیروت، دارالفکر ، اول، 1410ق
شیخ الاسلامی، سیدحسین، ترجمه غررالحکم، قم،انصاریان، پنجم، 1379ش
شیخ بهایی، محمدبن حسین، مفتاح الفلاح، بیروت، دارالأضواء، اول، 1405ق
شیخ حرعاملی، محمدبن حسن، وسایل الشیعه، قم، موسسه آل البیت، اول،1409ق
شیخ صدوق، محمد، الخصال،قم، جامعه مدرسین،دوم، 1403 ق
شیخ صدوق، محمد، ثواب الاعمال، قم، شریف رضی، دوم، 1364ش
شیخ صدوق، محمد بن علی بن حسین بابویه قمی، من لایحضره الفقیه، قم، انتشارات اسلامیه وابسته به جامعه مدرسین، سوم، 1413ق
شیخ طوسی،ابوجعفرمحمدبن حسن، التّهذیب، تهران،دارالکتب الاسلامیه، چهارم، 1365 هج ش
صادقی زفره، حسن، معاشرت زنان ومردان ازدیدگاه اسلام، قم، مرکزپژوهش های اسلامی صداوسیما، اول، 1382 ش
طباطبایی یزدی، سید محمد کاظم، عروةالوثقی، قم، جامعه مدرسین، اول، 1420 ق
طبرسی، امین الدین، مجمع البیان، بیروت ، دارالاحیاالتراث العربی، 1379ق
علامه طباطبایی، سیدمحمدحسین، تفسیرالمیزان، تهران، دارالکتب الاسلامیه، سوم، 1397ق
علامه مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، لبنان، موسسه الوفا ، بیروت، 1404 ق
قزوینی، محمد بن یزید، سنن ابن ماجه، بیروت ف دارالفکر،
کلینی، محمدبن یعقوب، الکافی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چهارم، 1365
محدث نوری، میزاحسین، مستدرک الوسایل، قم، موسسه آل البیت، اول، 1408 ق
محسنی گرگاگانی، احمد، حجاب دراسلام، حکمت، 1392ق
محمدی اشتهاردی، حجاب بیانگرشخصیت زن، ناصر، اول، 1375ش
مشایخی، قدرت الله، حقوق ازدیدگاه امام سجاد(علیه السلام)، قم، انصاریان، اول، 1379 ش
مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه وشرح فشرده نهج البلاغه، قم، مطبوعات هدف، هشتم، 1369 ش
مکارم شیرازی، ناصر، تفسیرنمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، پانزدهم، 1375ش
مکارم شیرازی، ناصر، رساله توضیح المسایل
نوبهار، رحیم، سیمای مسجد، اعتماد، اول، 1372ش
نیشاپوری، مسلم ابن حجاج، صحیح مسلم، بیروت، دارالفکر
[1] - تفسیرنمونه ج17،ص 308
[2] - غا فر/40
[3] - وسا یل الشیعه / ج14 / ص11
[4] - بحارالانوار / ج2 / ص 32
[5] - صحیح بخاری / ج2 / 165و162
[6] - وسایل الشیعه / ج7 / ص337
[7] - همان / ج1 / ص376
[8] - مجمع البحرین – لسان العرب – کتاب العین
[9] - ص/ 32
[10] - نهج البلاغه نامه 53
[11] - مجمع البحرین،لسان العرب،کتاب الغنی،ماده عفة
[12] - نور/60
[13] - نور /30و31
[14] - تفسیرنمونه ج 14 ذیل آیات موردبحث / وسایل الشیعه ج14/ ص139
[15] - مجمع البحرین / ج4 / 218
[16] - فقه القرآن / ج2 / ص127– وسایل ج 15 / ص166
[17] - تفسیرنمونه جلد 14 ذیل تفسیرآیات موردبحث
[18] - بحار /ج101 / ص33
[19] - مجمع البحرین / ج 3 / ص392
[20] - همان / ج2 / ص28
[21] - احزاب / 59 و60
[22] - تفسیرنمونه ج 17 ذیل آیات موردبحث – تفسیرعلی بن ابراهیم / ج4 ص 307
[23] - مجمع البحرین، مفردات راغب / تاج العروس
[24] - لسان العرب / ج1/ ص272
[25] - مجمع البحرین / ج5 / ص63
[26] - کتاب العین / ج5 / ص 139
[27] - احزاب / 53
[28] - تفسیرنمونه ج 17 ذیل آیه موردبحث
[29] - همان
[30] - احزاب / 32 و33 و34
[31] - لسان العرب / ج5 / ص 290
[32] - همان / ج2 / ص 212
[33] - تفسیرنمونه ذیل ایه موردبحث
[34] - هما ن
[35] - بحار ج101 ص38
[36] - کافی ج 5 ص 554
[37] - مستدرک ج 14 ص 270
[38] - بحارالأنوار ج101 ص 35 باب 34- من یحل النظر إلیه و من لا ی
[39] - الکافی ج2 ص80 باب اجتناب المحارم..
[40] - غررالحکم ص 260
[41] - بحار ج 74 ص 184
[42] - همان ج 101 ص 39
[43] - نهج البلاغه
[44] - کافی ج 5 ص 519
[45] - مستدرک ج 14 ص 291
[46] - وسایل ج 20 ص 214
[47] - نهج البلاغه ص 559
[48] - من لایحضره الفقیه ج 3 ص 468
[49] - کافی ج 2 ص 79
[50] - همان ج 75 ص 141
[51] - بحار ج 76 ص 115
[52] - بحار ج 100 ص 239
[53] - همان ج 101 ص 32
[54] - همان ج 100 ص 243
[55] - طه / 118
[56] -
[57] - اقتباس ازکتاب حجاب بیانگرشخصیت زن
[58] - اصول کافی ج1 ص10 و11
[59] - حجاب بیانگرشخصیت زن ص 79 محمدی اشتهاردی
[60] - تفسیرنمونه ج 14 ص 244- 243
[61] - حجاب دراسلام ص14
[62] - مرآت النساء ص130 وسائل ج3 ص9
[63] - حجاب دراسلام ص 15 به نقل از طومار عفت 176 ب
[64] - تفسیر نمونه ج14 ص
[65] - حجاب بیانگر ص73 به نقل از سنن ترمذی ج 3 ص27
[66] - مسئله حجاب ص 95 مرتضی مطهری
[67] - غررالحکم
[68] - مسئله حجاب / ص 69 – 74
[69] - همان
[70] - همان
[71] - همان
[72] - همان
[73] - مستدرک / ج17 / ص142
[74] - وسایل / ج14 / ص19 – من لایحضره الفقیه ج2 ص 125
[75] - سنن ترمذی / ج3 / ص27
[76] - تفسیر نمونه جلد 14 ص 445
[77] - حجاب دراسلام ص188 به نقل از مرآت النساء ص81
[78] - نور / 30
[79] - تفسیر نمونه ج14 ص445
[80] - وسایل ج3 / ص283 ب 21 ح5
[81] - وسایل / ج4 ص 388
[82] - وسایل /ج2 / ص49
[83] - سن ابی داود / ج2 / ص270
[84] - عروة الوثقی / ج1 / ص568 / مسئله 42
[85] - همان
[86]- الکافی ج : 6 ص : 445
[87] - تحریرالوسیله / ج1 / مسئله 17
[88] - عروة الوثقی / ج 1 / ص568
[89] - مستدرک / ج3 /245
[90] - بحار / ج76 / ص314
[91] - حریم عفاف / ص111
[92] - وسایل الشیعه ج3 / ابواب احکام الملابس
[93] - کافی / ج6 ص 438 – وسایل / ج5 / ص5
[94] - کافی ج6 ص 440
[95] - همان / ص 454 – وسایل ج4 / ص
[96] - کافی ج6 ص 438
[97] - کافی ج6 ص 438 – وسایل ج5 ص 8
[98] - ثواب اعمال
[99] - همان
[100] - همان
[101] - همان
[102] - من لایحضره الفقیه ج 1 ص 52
[103] - مستدرک ج 16 ص 15
[104] - معدن الجواهرج 64
[105] - مفتاح الفلاح ص 302
[106] - همان
[107] - ثواب الاعمال
[108] - همان
[109] - همان
[110] - اعراف / 31
[111] - مجمع البیان / ج1/ ص412
[112] - وسایل ج 2 / ص503
[113] - عروةالوثقی / ج1 / ص426
[114] - المجموع ج 4 محی الدین النووی ص 199 صحیح مسلم ج 2 ص 33
[115] - سنن ابن ماجه / ج2 / ص1326 / ح4002
[116] - المحلی، ابن حزم، ج 4 ص 198
[117] - شرح نهج البلاغه / ج12 / ص69- ازنرم افزارمعجم فقهی
[118] - وسایل الشیعه ج 20 ص 161
[119] - حجاب دراسلام ص201 به نقل ازمرآت النساء ص118
[120] - همان
[121] - همان
[122] - تحریرالوسیله،
[123] - المحلی ج4 ص 198
[124] - مستدرک الوسایل ج 1 ص 242 وسنن نسایی ج 2 ص 42
[125] - آثارالصادقین / احسان بخش /صادق /ج8/ص 42
[126] - همان / ج 8 / ص 280
[127] - نساء /34
[128] - مسئله حجاب / ص 103
[129] - مجله پیام زن،شماره 66، شهریور سال 1376 ص 26- 27
[130] - مستدرک الوسایل / ج14 / ص237
[131] - مجله پیام زن، شماره 66، شهریور 1376
[132] - الفقیه / ج1 ص233
[133] - حجاب دراسلام ص198 به نقل از مرآت النساء ص 140
[134] - همان،مرات ص 117
[135] - همان
[136] - همان
[137] - وسایل / ج2 / 184 – بحار / ج19 /ص100
[138] - کافی ج5، ص 519 – وسایل ج20، ص185
[139] - همان، ص 537- وسایل ج20 / ص235
[140] - عروة / ص607 کتاب نکاح
[141] - حجاب بیانگرشخصین زن ص98 – به نقل ازاحکام بانوان ص24
[142] - سنن ابی داود / ج2 /ص 533 – حدیث 5272
[143] - همان / ج1 / ص 137 / حدیث 571
[144] - یوسف / 53
[145] - مسئله حجاب / ص 237
[146] - معاشرت زنان ومردان ازدیدگاه اسلام ص 18- 19
[147] - مسئله حجاب / ص
[148] - وسایل / مقدمه کتاب نکاح
[149] - همان
[150] - همان ب2، ح7
[151] - مستدرک ج 3ص371 باب کراهت انشاءالشعر فی المسجد
[152] - صحیح بخاری / ج1 / ص211
[153] - صحیح مسلم / ج2 / ص119 – نیشا پوری
[154] - اللؤلوؤالمرجان / ج1 /ص137 / باب 40
[155] - مؤمنون /
[156] - مستدرک ج 3 ص 382
[157] - وسایل الشیعه ج 5 ص 233
[158] - وسایل ج 5 ص 214 و بحار ج 80 ص 368
[159] - بحار / ج 100 / ص 243
[160] - بحار / ج101 / ص5 – باب تفریق بین النساء والرّجال
[161] - قرآن
[162] - عروةالوثقی / ج2 / ص 804
[163] - معاشرت زن ومردازدیگاه اسلام / ص112
[164] - توضیح المسایل / مسئله 992
[165] - رسالة أجوبة الاستفتاءات / ص96
[166] - توضیح المسایل
[167] - الفقیه / ج1 / ص 390 – باب جماعت...
[168] - کافی / ج6 / ص48
[169] - بحار / ج85 / ص93
[170] - وسایل / ج8/ ص421
[171] - مجله پیام زن / شماره 78 شهریورسال 1377 – به نقل ازالمسندجامع / ج6 / ص227
[172] - نور/36
[173] - حج /40و
[174] - بقره /114
[175] -مسجدبه روایت مطبوعات ج4ص70 به نقل ازسیمای مسجد، رحیم نوبهار ج2ص 29-30
[176] - توضیح المسایل (مسأله 894)
[177] - انشقاق /6
[178] - مسجدبه روایت مطبوعات ج4ص70
[179] - جن / 18
[180] - اعراف / 29
[181] بحار، ج 77 / 86 وسایل ج 3 ص 86
[182] - وسایل / ج3 / ص 492
[183] - فرهنگ مسجد ص 304 به نقل ازبحارالانوار ج 80 ص 371
[184] - حقوق ازدیدگاه امام سجاد ص 403- 404 مشایخی
[185] - همان ص 400
[186] - مسجدبه روایت مطبوعات / ج8 /ص15-(4)
[187] - همان – به نقل ازفعالیت مسجددرعصرپیامبر(ص) ص54
[188] - همان
[189] - اقتباس ازفروغ مسجد /ج2 / ص199
[190] - تهذیب ج3 ص 248
[191] - فروغ مسجد ج 2 / ص185 – به نقل ازمنتةالمرید ص107 – شهید ثانی، قم، دفترنبلیغات، 1409 ههق
[192] - رساله توضیح امسایل / مکارم شیرازی / مسئله 817
[193] - زن درآینه جمال وجلال ص 295
[194] - وسایل الشیعه ج5 ص242
[195] - فروغ مسجد ج2 ص 187 به نقل ازشرح نهج البلاغه / ج11/ ص9- ابن ابی الحدید
[196] - صحیفه نورج8 ص 60
[197] - همان / ج7- ص 65
[198] - تهذیب،ج3 ص255
[199] - الفقیه ج1 233
[200] - فرهنگ مسجد / ص32 به نقل ازمستد رک ج 6،ص449،ح7203
[201] - جامع الاخبارص79 – مستد رک،ج3،ص365،ح3793
[202] - مستدرک،ج3،ص154
[203] - خصال،ص343
[204] - تفسیر المیزان،ج17، ص69-70
[205] - فرهنگ مسجد،ص34- به نقل ازالفقیه ج1ص 239، ح720
[206] - ق / 16
[207] - داستان هاوپندها / ج 9 ص58
[208] - تهذیب / ج3 ص248
[209] - بحار /ج46 /ص99
[210] - وسایل الشیعه / ج7 ص67
[211] - کافی / ج2 487
[212] - همان
[213] - کشف الخفاء / ج2 / ص 295 / العجلونی
[214] - رعد / 28
[215] - فرهنگ مسجد / ص33 – به نقل ازالامالی شیخ صدوق / ص465
[216] - توضیح المسایل،
[217] - حج / 32
[218] - تفسیرنمونه / ج14 / ص98 ذیل تفسیر آیه مذکور
[219] - بقره /114
[220] - مستدرک / ج3 / ص435
[221] - جن / 18
[222] - گناهان کبیره / ج2 / ص385