گروه : کارکردهای مسجد
شماره : 185
تاریخ : یک شنبه, 22 تیر 1399
ساعت : 14:52:40
نقش مسجد در شکل گیری مناسبات فرهنگی اجتماعی

مسجدالحرام قلب جهان اسلام

خداوند در قرآن کریم مى فرماید: «إِنَّ أَوَّلَ بَیْتٍ وُضِعَ لِلنَّاسِ لَلَّذِی بِبَکَّةَ مُبَارَکاً وَهُدىً لِلْعَالَمِینَ»؛[1] نخستین خانه اى که براى مردم بنا شد، همان است که در مکه مى باشد؛ جایى که سبب برکت و هدایت براى جهانیان است. بنابراین، نخستین کانون توحیدى و عبادى و با سابقه ترین مکانى که مردم در آن به عبادت مشغول بوده اند و با پروردگار خویش نیایش مى نموده اند، خانه کعبه است؛ همان جایى که قبله تمامى مسلمانان بوده است و مراسم عبادى سیاسى حج را کثیرى از مسلمانان در آن به جاى مى آورند. براساس تأکید قرآنى، این مکان از سوى خداوند کانون امن و امان اعلام شده و مقررات مهمى براى تحقق این موضوع از سوى شارع مقدس وضع گردیده است که رعایت آن ها الزامى و اجتناب ناپذیر است. مورّخان مى گویند: خداوند فرشته اى را به سوى حضرت آدم فرستاد و محل این خانه و حدودش را به وى نشان داد و او نخستین کسى بود که این خانه را ساخت و در آن نماز گزارد.[2] ابن عباس، مفسّر معروف نیز بر این موضوع تصریح دارد.[3] این خانه در توفان نوح هم آسیب دید و حضرت ابراهیم علیه السلام از سوى پروردگار متعال مأمور گردید نسبت به تجدید بناى آن اقدام کند. این مکان مقدس روبروى بیت المعمور در آسمان و مقابل عرش الهى مى باشد.[4] ساختمان کعبه در میان مسجدالحرام قرار دارد که در حقیقت، منشأ تأسیس شهرى به نام مکّه گردیده است؛ معراج پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله از مسجد مذکور بود که بر مساجد دیگر برترى و فضیلت دارد و طاعات و عباداتى که در آن به جاى آورده مى شود ثوابى فزون تر در پى خواهد داشت.[5]

         براى هر فرد مسلمان در هر نقطه اى از جهان که باشد، مسجدالحرام و خانه کعبه مفهوم خاصى دارد. دست کم او در پنج نوبت در شبانه روز، از محل سکونت خویش ذهن و روح خود را متوجه مکه مى نماید، همه نگاه ها به هنگام نماز متوجه جهتى مى شود که همان قبله گاه مسلمین است. در واقع، همه نگاه ها از هر نقطه دایره بزرگ شهر اسلامى که متوجه مرکز ثقل مى شود، بر نگاه دیگر اصابت مى نماید، اما مانند انعکاس در آینه، که جنبه مذهبى و اجتماعى فوق العاده مهمى دارد. این فضاى والا و متعالى که در مکّه واقع است، معرّف نظامى از اصول، ارزش ها و معیارهاى مقدس، اما مشخص و دقیق است. این برنامه اصلى را بر جامعه اسلامى حاکم مى کند که فراتر از زمان و مکان جغرافیایى است و امت واحده را در اذهان تداعى مى نماید. جامعه اى که یک سرى آداب و روش زندگى را مشترکاً رعایت مى کند، روى به سوى قبله واحد مى آورد، که اگر استمرار یابد، همان بنیان مرصوص را که قرآن بر آن تأکید مى کند به وجود مى آورد؛ وحدت استوارى که مى تواند بر معمارى شهرها و محل سکونت مسلمانان اثر بگذارد و مکانى امن و محیطى آمیخته با صلح و صفا و تفاهم پدید آورد. پروفسور نجم الدین یمات (1985 ـ 1922 م) مى نویسد: «مکه تنها یک جهت است براى نماز گزاردن و مکانى است براى تجمع و براى زیارت نه یک پایتخت. مکّه مرکز جهان اسلام مى باشد، زیرا محور کلیّه مسیرهاست البته نه به صورت مرکز یک دولت...».[6]

         مکّه در واقع شهر عبور است؛ در وهله اول، یک سفر معنى مى دهد و جاده اى براى مؤمنان و کاروانیان گذشته و مسافران امروزى که از همه نقاط دنیاى اسلام به آنجا مى آیند. اعراب بدوى گروهى هستند در میان بقیه، عده بى شمارى از افریقا و آسیا و از تمام مناطق دنیا بدین سو مى آیند، ترکستانى ها در کنار افغانى ها، پاکستانى ها و اندونزیایى ها دیده مى شوند؛ همچنان که از ایران و مالى و فیلیپین به جمع مسلمانان مى پیوندند. در هیچ مکانى مانند مکّه وجود امت واحده به این شکل احساس نمى شود؛ جامعه اى متحد در حرم امن الهى در مسجدالحرام و سایر مکان هاى مقدس مکه که وجه مشترک آنان مراسم حج است و راز و رمز فروزانى در آن نهفته است.[7] اهل معرفت و اصحاب بصیرت در این جا حکم توحید را از سرّ به عَلَن و از باطن به ظاهر سرایت مى دهند و جهات گوناگون خویش را در وحدت فانى مى نمایند. از این رو، راز «لاشرقیه و لاغربیه» را در مى یابند و با توجه ظاهرى به عین کعبه حق را با تمام وجود و همراه با جمعى کثیر مشاهده مى نمایند.[8]

مسجدالنبى و پرتو پرتابش آن

آنچه که مکّه و مدینه را مکمل هم مى کند این است که مکه یک جهت و مرکز حج و زیارت به سوى مکانى بالاتر است و مدینه جاگاه مسجدى است که خاتم رسولان آن را بنیان نهاد. این شهر مرکز حکومت اسلامى و کانون تلاش هاى فرهنگى ـ اجتماعى پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله گشت. این مکان با ورود پیامبر بدان، از یثرب به شهر پیامبر تغییر نام یافت و با اشتیاق تمام به آن حضرت و اصحابش (مهاجرین) پناه داد.انتخاب این محل براى اقامت و هجرت بدان سوى از سوى رسول اکرم صلى الله علیه و آله، یک تصمیم شخصى نبود، بلکه به مشیت الهى وابسته بود. اولین تلاش آن مصطفاى پیامبران در مدینه، ساختن یک مسجد بود.[9] در نخستین سال هجرت، بناى مسجدالنبى با سنگ و گل آغاز شد و در نهایت سادگى احداث گردید. ستون هایش تنه درخت خرما و سقف آن از شاخه ها و برگ هاى گیاهان پوشیده شده بود. کف آن با حصیر مفروش و بدون هرگونه آلایشى براى عبادت پیامبر و یاران و اصحابش آماده شد. در ادوار گوناگون، خلفا و امیران مسلمان بر توسعه و تأسیسات مسجدالنبى افزودند تا به تدریج شکل کنونى را به دست آورد که شامل دو قسمت قدیم و جدید مى باشد. این بناى مقدس به همراه بارگاه مطهر حضرت نبى اکرم صلى الله علیه و آله بر سیماى شهرى و معابر و فرایندهاى اجتماعى ـ فرهنگى مدینه اثرى قابل ملاحظه گذاشته است. مدینه به برکت چنین بناهاى مبارک و مساجد و اماکن مذهبى دیگر، حرمت فوق العاده اى به دست آورده است. به همین دلیل، شکار، قطع اشجار و کندن بوته در این ناحیه و حوالى آن، همچون مکّه، حرام است و رسول خدا فرموده اند: «حضرت ابراهیم مکّه را حریم قرار داد و براى مردمش دعا کرد. من نیز مدینه را حرم امن قرار دادم».[10]

         بهترین خیابان هاى مدینه و طولانى ترین آن ها در غرب مسجدالنبى قرار دارد که بناهاى با شکوهى را در خود جاى داده است. خیابان ها و کوچه مهم دیگرى از مسجدالنبى با سایر معابر و مناطق مسکونى تجارى مدینه ارتباط مى یابد و گویى تابش درخشان این فضاى مقدس مدینه را در موجى از ابهت، صلابت، معنویت و مباهات قرار مى دهد.

          نکته جالب این است که حضرت رسول اکرم صلى الله علیه و آله براى آنکه آمیختگى مسجد را با زندگى اجتماعى مردم نشان دهد، خانه و مسجد را در یک واحد معمارى برپا کرد و خانه هاى صحابه و مهاجرین و انصار در اطراف آن استقرار یافت. تعداد بسیارى از مسلمانان زاهد و اهل تعبّد تحت عنوان «اهل صفه» در حوالى مسجد مى خوابیدند. در کنار مسجد خیمه اى به عنوان بیمارستان برپا شد و مکانى به امور نظامى اختصاص داشت؛ زیرا دین مبین اسلام تمامى ابعاد زندگى بشر را در برمى گیرد و از این روست که تمامى ساختمان هاى مهم اجتماعى و عمومى و حیاتى در اطراف مسجدالنبى تمرکز مى یابند.[11] در جاى جاى مدینه مساجدى پر خاطره، تاریخى و مهم وجود دارد که در تعدادى از آن ها پیامبر نماز گزارده اند،[12] اما متأسفانه از میان آن ها مساجدى همچون مسجدالزهرا (فاطمه علیهاالسلام)، المنارتین، المائده و الثنایا توسط گروهى جهالت پیشه و داراى افکار منحط تخریب گردیده اند.[13] در هر حالى که پاسدارى از اصالت هر امتى از رهگذر حفظ هویت فرهنگى آن امکان پذیر مى باشد و امت مسلمان به وسیله دستاوردهاى فرهنگى خویش از دیگر ملت ها باز شناخته مى شود و تداوم استقلال جامعه اسلامى در پرتو نگاهدارى آگاهانه از آثار ارزشمند تاریخى، بخصوص مساجد و مکان هاى مقدس آن هم در حرمین شریفین مى باشد و هرگونه مسامحه در حفظ این سرمایه هاى گرانبها، اصالت و هویت مذهبى و ارزشى را در معرض خطر و خدشه قرار مى دهد، وجود چنین آثارى نسل هاى آینده را به ژرفاى تاریخى خود رهنمون مى سازد.

 

مسجد، اولین بناى شهر کوفه

شهر کوفه در سال هفدهم هجرى در جایى بین حیره و فرات که آب و هواى برى و بحرى داشت به عنوان دارالهجره و منزل الجهاد احداث گردید. منظور از عمران این شهر آن بود که محلى دایمى براى اقامت رزمندگان اسلام، که مشغول فتوحات شرقى بودند، فراهم آید.

          اولین بناى کوفه مسجد آن بود که توسط مهندسى ایرانى به نام روزبه طراحى شد. وى براى این مکان طرحى ریخت که شامل دو قسمت مى شد؛ در بخش اول، مسجد وسیعى قرار مى گرفت که رواقى به مساحت دویست ذراع با ستون هاى مرمر و سقفى هموار داشت. خندقى اطراف مسجد حفر نمودند تا مردم در داخل و نیز در حریم آن بنایى نسازند. در سطح شهر پانزده راه اصلى ساخته شد که تمامى آن ها به کانون مهم شهر، یعنى مسجد، ختم مى گردید. پنج معبر از پشت صحن مسجد، چهار معبر از سوى قبله، سه معبر از سمت شرق و سه معبر از مغرب مسجد عبور داده شد. اطراف این معابر اصلى را براساس اهمیتى که برایشان قایل بودند، ناحیه بندى کردند. آن گاه بر حسب اهمیت، مشخصات و موقعیت اجتماعى قبایل براى خانه سازى میان سکنه کوفه تقسیم گردید. طبرى مى نویسد: هنگامى که اراده ساختن شهر کوفه را کردند، اولین چیزى که نقشه آن ترسیم و بنا گردید مسجد بود. مردى در وسط ایستاد و از چهار طرف تیرى پرتاب کرد تا حدود چهارگانه مسجد تعیین گردید. مسجد در زمین چهارگوشى بود که از هر طرف کشیده بودند و در جلو آن رواقى ساخته شد.[14] همین اعتقاد به بناى مشخصى براى عبادت، اثرى ژرف در طرح و نقشه کوفه گذاشت. از این رو، محله ها، بخش ها و اجزاى شهر در بافتى یگانه با مسجد جامع پیوستگى و پیوند تنگاتنگى برقرار نمودند. حتى در گسترش و توسعه شهر و انتقال پاره اى از نقش هاى چندگانه مسجد به خارج از آن، باز هم در جایگزینى فضایى و تعیین مقر این نهادها، سهولت ارتباط با مسجد همواره از اولویت کامل برخوردار بوده است.[15] عنصرى که به فضاى مرکزى شهر شکل مى داد «رحبه» بود. این واژه وسعت را تداعى مى کند؛ مى دانى در گستره شهر که جز در مواردى خاص به اشغال در نمى آید. این فضا در جنوب غربى مسجد قرار داشت. در منابع روایى شیعه، میدان مذکور با نام حضرت على علیه السلام همراه است؛ زیرا وقتى کوفه را به عنوان مرکز حکومت برگزید، در گوشه اى از این فضا خانه اى محقر بنا نمود و از اقامت در مقر شهر اجتناب کرد. رحبه نقش مهمى براى مراسم اجتماعى ـ سیاسى و آماده باش نظامى داشته و بیشتر به مسجد تعلق دارد و جزئى از آن محسوب مى شود. در قرن اول و دوم این فضا در مجاورت مساجد قابل مشاهده بوده است. در سال 145 هـ به هنگام قیام شیعیان در مدینه، حاکم وقت به مردان مسلحى که به یارى اش آمده بودند فرمان داد تا زمان سرکوبى مخالفان، در رحبه اقامت نمایند. این منطقه که در برزخ بین مسجد و محلات مسکونى قرار داشته، مظهر تعمیم یافته ساختار شهرى بوده است؛ جایى که همه سنت هاى ویژه در آن به یکدیگر پیوند مى خوردند. آنچه مسلم است این که طرح اولیه کوفه که از نظمى خاص پیروى مى کرده، مى توانسته به ایجاد شهرى بزرگ داراى فضاى باز و هندسى بینجامد. توسعه آن دایم تحت کنترل بوده و براى جلوگیرى از فشردگى، از جهت طولى به پیشرفت ادامه مى داده است. اما در دهه هاى بعد، کوفه از این ساختار فاصله گرفت و روندى معکوس و در هم ریخته را پیش گرفت. گستره مرکزى شهر که خندقى آن را محدود مى کرد و منطقه اى ممنوعه بود که کسى حق ساختن خانه در آن را نداشت، به زودى توسط مالکان خصوصى، که غالبا از افراد اموى و از نزدیکان حاکم و در واقع، معاون زیاد و فرزندش عبیداللّه  بودند، مورد دست اندازى قرار گرفت و به این وسیله مقدمات برهم خوردن سیماى شهرى کوفه، که تا پیش از آن نظم و انسجام خود را بر حول محور مسجد حفظ مى کرد، فراهم آمد.[16]

         مساحت کنونى مسجد کوفه بالغ بر 40000 متر مربع مى باشد و ساختمان آن شمالى جنوبى است و به مرور ایام تغییرات مهمى در شکل ظاهر و وسعت مسجد صورت گرفته است. از نخستین روز تأسیس این بنا، مسجد کوفه داراى اهمیتى زایدالوصف در زمینه هاى عبادى، فرهنگى، سیاسى و اجتماعى بوده است. موقعیت خاص حکومت ها همچنان که سرنوشت کوفه را دگرگون مى ساخت، در درجه اهمیت مسجد اثر مى گذاشت. اوج توجه به آن در ابعاد گوناگون در زمان خلافت حضرت على علیه السلام بود. این مسجد همچون مسجدالنبى رفته رفته به صورت مرکز علمى و فرهنگى پرجوش و فعالى در آمد و جایگاه بحث و تدریس هزاران جوینده دانش گردید و در آن دهها حلقه درس تشکیل مى شد. مسجد کوفه از نظر اجتماعى و سیاسى اغلب پایگاه قدرت نمایى موافقان و مخالفان دستگاه حکومت به شمار مى رفته است و به دلیل نزدیک بودن به دارالاماره، والى شهر نسبت به آن حساسیت ویژه اى داشت.

          در شرافت و مقام بالاى مسجد کوفه همین بس که یکى از چهار مسجدى است که طبق دستورات اسلامى به مؤمنان توصیه شده است تا هجرت کنند و خود را به این چهار مسجد برسانند. این مساجد عبارتند از: مسجدالحرام، مسجدالنبى، مسجدالاقصى و مسجد کوفه. بنا به روایات مستند، در مکان کنونى مسجد کوفه پیش از خلقت آدم، فرشتگان عبادت مى کرده اند و محلى است که مشمول برکت خداوند شده و جایگاه عبادت آدم و سایر انبیا، اولیا و صادقین بوده است.[17] منابع روایى تأکید کرده اند وقتى حضرت مهدى  علیه السلام قیام کند کوفه را مقر حکومت خود قرار داده و پرچم حق و عدالت را در این دیار به اهتزاز در مى آورد.[18] امام صادق علیه السلام نیز فرموده اند نماز خود را در مسجدالحرام، مسجدالرسول، مسجد کوفه و حرم امام حسین تمام بخوانید. براى مسجد کوفه فضایل و اعمالى ذکر شده که در کتب ادعیه چگونگى آن ها ذکر گردیده است.

 

سیر تاریخى جهاد مسجدسازى

توصیه به احداث مسجد و تأکید بر عمران و آبادانى آن از سوى رسول اکرم صلى الله علیه و آله و ائمه هدى علیهم السلام، موضوعى است که در گسترش کمّى و کیفى مساجد شهرها و روستاهاى جهان اسلام تأثیر قابل ملاحظه اى داشته است. رسول اکرم علیه السلام فرموده اند: «ابنوا المساجد و اجعلوها جما»؛[19] مساجد را بنا کنید و آن ها را محل اجتماع خود قرار دهید. امام صادق علیه السلاممتذکر گردیده اند: «من بنى مسجداً بنى اللّه  له بیتا فى الجنه»؛[20] کسى که مسجدى تأسیس کند خداوند برایش منزلى در بهشت بنا مى نماید. خاتم پیامبران آباد نمودن مسجد را از خصال اهل مروت دانسته[21] و در جایى دیگر تأکید نموده اند عذابى که از آسمان فرود مى آید خداوند متعال، بانیان و آبادکنندگان مسجد را از آن مصون مى نماید.[22]

         مسلمانان از صدر اسلام این توصیه ها را به کار بستند و براى احداث مسجد، آن هم به بهترین وجه و در مکانى مناسب و مرکزى، این کانون عبادى و معنوى را بنیان نهادند تا عطر روح افزاى آن مشام جان و قلب مؤمنان را بنوازد. اولین مسجد در قبا، حومه مدینه بنا شد و سپس مسجد مدینه بنیان گردید. رهنمودهاى پیامبر به ساخت، نگهدارى، دایر نگه داشتن و طهارت و رفتن به مسجد چنان شور و شوقى در اعماق دل مسلمانان پدید آورد که از همان صدر اسلام به ساختن مسجد در تمامى سرزمین هاى اسلامى به عنوان یک عمل با اجر عبادى مورد رضایت حق تعالى توجه مى شد. هماهنگ با رشد و توسعه بلاد اسلامى مساجد به صور گوناگون در سطح زمین ظاهر گشت و به صورت شبکه یا نوارى ویژه از پدیده هاى شناخته شده جغرافیایى در آمد.

          نخستین مساجد بسیار ساده ساخته مى شد و نسبتا کوچک مى نمود؛ دیوارى گلى و چند تنه درخت خرما که سقفى از شاخه هاى خرما داشت. در واقع، هدف این بود که نمازگزاران در مقابل تغییرات شدید جوى حفظ شوند. این پدیده با نمونه قدیمى تمام مساجد متداول زمان که داراى یک صحن و یک حرم بود مطابقت داشت.[23] کریستین پرایس مى نویسد: نخستین مسجدهاى عربستان به روزگار حضرت محمد صلى الله علیه و آلهمحدوده هاى مستطیلى بود که یک سوى آن براى پرهیز از باد و باران سقف داشت. در اتاق سرپوشیده نه محرابى بود و نه مجسمه اى از پاکان؛ گذاشتن مجسمه و تصویر موجودات زنده در مسجدها حرام بود. اثاث مسجد نیز مانند ساختمانش ساده بود. در حیاطش حوضى بود که مؤمنان در آن وضو مى گرفتند. به شبستان یا جایگاه نماز با پاى برهنه مى رفتند.[24]

         به زودى احتیاج به داشتن بناهایى استوار احساس گردید و به معماران وسعت عمل بیشترى براى مسجدسازى داده شد. به تدریج ساخت رواق، محراب، ایوان، گلدسته و گنبد متداول گردید و ساختن مساجد باشکوه، با عظمت و با معمارى هاى پرجاذبه فصل جدیدى در احداث این بناى مقدس گشود و رفته رفته ساخت آن در مقیاس عظیم در تمامى سرزمین هاى اسلامى مرسوم گشت. صرف نظر از ویژگى هاى اقلیمى و چگونگى پیدایش شهرها و موقعیت جغرافیایى آن ها و جنبه هاى کاربردى هر شهر، تلاش گردید نه تنها در شهرهاى قدیمى و آبادى هاى جدید، مسجدسازى براى حفظ شعایر دینى امرى عادى تلقى گردد، بلکه به منزله یک امر ضرورى براى حفظ شئون سیاسى و اجتماعى سازنده آن به شمار آمد. در زمانى که اوضاع مناسبى بر سرزمینى حکم فرما بود، شمار مسجد فزونى مى یافت؛ از جمله شهرهاى قاهره، اسکندریه، بغداد و بصره در سده هاى آغازین اسلامى به دارا بودن مساجد متعدد و باشکوه شهرت یافتند.[25] در واقع، بالندگى هر شهر به شمار و شکوه مساجد وابسته بود. ناصرخسرو مى نویسد: «و در شهر مصر ـ غیر قاهره ـ هفت جامع است، چنان که به هم پیوسته، و به هر دو شهر پانزده مسجد آدینه است که روزهاى جمعه در هر جاى خطبه و جماعت باشد. در میان بازار مسجدى است که آن را باب الجوامع گویند و آن مسجد به چهارصد عمود رخام قائم است و آن دیوار که محراب بر اوست سرتاسر تخته هاى رخام سپید است و جمیع قرآن ها بر آن تخته ها به خطى زیبا نوشته و از بیرون به چهار حد مسجد بازارهاست و درهاى مسجد در آن گشاده و مدام در آن مدرسان و مقربان نشسته و سیاحتگاه آن شهر بزرگ مسجد آن است و هرگز نباشد که در او کمتر از پنج هزار خلق باشد».[26]

 

شکوه معنوى شهرها

از سال 134 هـ مسلمانان توانستند بر اسپانیا مستقر شوند و سلسله مستقل را در این ناحیه تأسیس نمایند. در پرتو حمایت فرمانروایان حاکم بر این منطقه، سبکى ممتاز و اصیل در معمارى اسلامى پدید آمد که بزرگترین اثر بر جاى مانده از آن، مسجد غرناطه است که بناى آن از سال 163 هـ آغاز و در ادوار بعدى پیوسته ساختمانى بدان افزوده شد. جایى که محراب قرار داشت، امروز داراى نوزده شبستان و سومین مسجد بزرگى است که هنوز پا برجاى مانده است. به جز این مسجد، آثارى تاریخى که از دوران اسلامى در قرطبه باقى مانده، مسجدى کوچک به نام «باب مردم» و شهر کاملى که آن را «مدینه الزهرا» مى گفتند و بعدها متروک گردید، در این قلمرو وجود دارد. از حفاریى هایى که در این شهر پدید آمده، استفاده مى شود که در آرایش دیوارهاى منازل و گچبرى هاى ساختمان هاى مسکونى، به خصوص سقف مسطح خانه ها، از مسجد قرطبه الهام گرفته شده است.[27] پرایس در این باره نوشته است: مایه سرافرازى قرطبه مسجد جامع آن بود که یکى از مقدس ترین مکان ها در نظر مسلمانان مغرب به شمار مى رفت. زائران مسلمان از سرزمین هاى دور و نزدیک راه قرطبه را پیش مى گرفتند و از میان دشت ها و کوه هاى سرسبز اندلس مى گذشتند. این شهر در کرانه شمالى وادى الکبیر است، خانه ها و باغ ها و بیشه هاى آن در بیرون بارو بود و در دو سوى آن این رود گسترده شده بود. مناره هاى بلند مسجدها را همچون راهنمایى براى زائران برافراشته بودند و از پل بلند بیرون شهر به چشم مى خوردند. یک خیابان کوتاه و سراشیب از پل آغاز مى شد و به دیوار غربى مسجد مى رسید. زائران چون از دروازه به حیاط و از آنجا به شبستان مسجد مى رسیدند، خستگى این سفر دراز از تن شان مى رفت و به جهان شور دینى گام مى نهادند؛ مى توانستند از میان درهاى بزرگ شمالى مسجد تا گوشه هاى دوردست شبستان را مشاهده کنند. ردیف هاى درخت پرتقال سایه دلپسندى بر حیاط مى افکند و قطارهاى تنه باریک درختان تا درون ساختمان گویى ادامه مى یافت، اما در درون ساختمان مسجد مبدل به ستون هاى مرمرین مى شدند که تا محراب پشت سر هم قرار داشتند. اگرچه اکنون مسجد مذکور تبدیل به کلیسا شده، اما هنوز به دشوارى مى توان چنین موضوعى را باور کرد.[28]

         شهر فاس به خودى خود نمونه کامل از شهرى است که با تمدن اسلامى هماهنگى دارد. جدایى بین شهر و زمین هاى اطراف محسوس است. سبزى سرامیک بام ها در نور خورشید مى درخشد و در برابر سبزى متمایل به خاکسترى درخت هاى زیتون قرار مى گیرد اما جالبى فاس بدان جهت است که اماکن مقدس مذهبى و در رأس آن ها مساجد، به شکوه آن افزوده اند. مسجد القرویین سند محکمى است براى سنجیدن فاس در حالى که سایر بناهاى آموزشگاهى آن را تکمیل مى کنند. پلان شهر به صورت دوایر متحدالمرکز است و مشاغل از مجاور مساجد قدیمى آغاز مى شوند. احمد سفرلویى نظم شهر را چنین تشریح مى کند: «... شهر فاس انعکاس مفهوم متافیزیکى خاص اسلام است. شهر پیرامون کانونى از زندگى مذهبى و اجتماعى برپا شده است. در اینجا مسجد، حمام، مکتب خانه و محکمه قاضى قرار دارد. سپس نوبت به راسته بازارهاى مربوط به مشاغل با ارزش مى رسد. متأسفانه اخیراً جغرافیاى شهر تغییر کرده و ترکیب آن به هم ریخته و مساکن قدیمى قطعه قطعه گردیده و به صورت آپارتمان درآمده اند و بدین گونه سه چهارم شهر تجزیه شده است. با این وجود، شهر فاس شایستگى این را دارد که به دلیل غلبه فضاهاى مذهبى و حفظ شکوه فرهنگ سنتى از نمونه هاى بارز شهرهاى اسلامى باشد».[29]

 

انوار درخشان

ترکمن ها یا عثمانى ها که از ایران آمده بودند، پیش از نفوذ در بخش ترکیه اروپایى و حضور در قسطنطنیه، در سال 1453 میلادى در آناطولى یا آسیاى صغیر ظاهر شدند. در آناطولى آن ها نخستین عناصر هنرى خود را به ویژه در بناهاى شهر قونیه عرضه داشتند. در مساجد سبک عثمانى، چهارگوشى وسیع با گنبدى کم خیز را مى توان دید. دو سوى این فضا به شکل دو تالار نیمه مدوّر که با نیم گنبدها پوشیده شده اند گسترش یافته است و دو سوى دیگر با قوس هاى بزرگ به پشتیبان هاى ستبر متصل شده اند. البته به تدریج در این معمارى تغییراتى پدید آمد. مهم ترین نیازهاى هنر اسلامى عثمانى عبارتند از: مسجد بایزید در قسطنطنیه که قدیمى ترین بناى این سبک به شمار مى رود، مسجد سلیمانیه و مسجد احمد اول.[30] مسجد ملکه صفیه اصیل ترین مسجد عثمانى در قاهره است که اقتباسى از بناهاى مذهبى استانبول به خصوص مسجد جراح پاشا و ادرنه مى باشد. مسجدالجدید (مسجد ماهیگیران) که در سال 1071 هـ به ابتکار مبارزان الجزایرى ساخته شده به سبک گنبد مرکزى و چهارگنبد کنارى آن، سیمایى عثمانى دارد.[31] محمد بن ابوذهب، که در مصر به قدرت رسید، اگرچه در آرزوى سلطه کامل به این دیار و استقلال از قدرت عثمانى بود، اما خود را براى پذیرش اطاعتى ظاهرى از باب عالى آماده کرد. ساختن مسجدى به سبک عثمانى در محیطى مهم و معتبر، به مثابه اثبات آشکار وفادارى به سلطان بود.[32] مسجد تربت در تونس نیز تأثیر پذیرفته از فضاهاى مسجد امپراتورى عثمانى مى باشد؛ زیرا مناره آن با چهارگوش و مقطع هشت گوش مناره هاى عثمانى را به خاطر مى آورد، اگرچه شکل گلدسته یا مأذن آن اصیل است.[33] تمامى این بناهاى مقدس در سیماى عمومى شهرها هویتى مستقل، تعیین کننده و فرازمند داشته اند و بناهاى دیگر از این کانون به سوى دیگر نقاط شهر شکل مى گرفته اند. دیوید تالبوت رایس مى نویسد: مشهورترین و قشنگ ترین این مساجد، مسجد سلطان سلیمان در قسطنطنیه است که در موضعى بلند و مسلط بر شاخ طلایى ساخته شده است. گنبد عظیم آن را چهار ستون مربع نگاه داشته، چهار مناره دارد، دو تا پهلوى درِ ورودى و دو تا در دو انتهاى حیاط جلو. در کنار این مسجد شمار زیادى بناهاى فرعى ساخته بودند؛ زیرا در بیشتر موارد مدرسه اى به زیربناى مسجد افزوده مى شد و حجره هاى گوناگون براى زندگى طلاب و خدّام مساجد نیز در نظر گرفته مى شده است. بر مساجد بزرگتر بازارچه اى مى افزودند و در نزدیکى آن ها آرامگاه هاى با شکوه مى ساختند و بدین گونه مسجد کانون مهمى براى شهرها به شمار مى آمد.[34]

         سلجوقیان با اینکه قومى بیابان گرد بودند، همین که با فرهنگ اسلامى آشنا شدند، حمایت از آن را وجهه همت خویش قرار دادند و در گسترش بناهاى مذهبى تا آنجا پیش رفتند که به معمارى ایران با تأثیرپذیرى از ارزش هاى دینى شکوه ویژه اى بخشیدند.[35] آنان وقتى اصفهان را مرکز حکومت قرار دادند. در این شهر مسجدى ساختند که پایه اى براى ساختمان دیگر مساجد ایران گردید. اگرچه این مکان مقدس به دست نسل هاى بسیارى از هنرمندان و معماران در اعصار بعد دگرگون و تعبیر شده است، ولى براى دیدن هنرمندى سلجوقیان باید به سوى قبله رفت و از ایوان جنوبى گذشت و به شبستان پشت آن گام نهاد، در این حال، بر فرازمان گنبدى استوار و نیرومند قرار دارد که زبردستى معمار را در بنا نهادن آن بر سطحى چهارگوش مى توان دریافت. این گنبد که در چشم انداز عمومى اصفهان برجستگى دارد، در سال 473 هـ ساخته شده است.[36]

         پدیده اصلى معمارى ایران در عصر سلجوقى، سبکى چهار ایوانى در احداث مساجد است که کامل ترین آن را مى توان در مسجد جامع ورامین مشاهده کرد. سلجوقیان در اصفهان، گلپایگان، برسیان، اردستان و زواره مساجد تازه اى برآوردند که همه آن ها به قدر کافى داراى ویژگى هاى مشترک در سبک و نقشه هستند. این بناها اگرچه به لحاظ مذهبى از قداست ویژه اى برخوردار شدند، در هویت فرهنگى و اقتدار اجتماعى این شهرها مؤثر بودند و در سیماى شهر، توسعه آبادى ها و رشد و گسترش برخى مشاغل و شکل واحدهاى مسکونى حضور با صلابت خویش را بروز دادند و چنین ویژگى به حدى قوى است که هنوز مى توان آن را مشاهده نمود.[37]

         در عهد صفویه سبک قدیم معمارى ایران در احداث بناهاى مذهبى تجدید شد و در طرح بناها، شکل و مصالح جاى خود را باز کرد.
اما استفاده از کاشى معرق و هفت رنگ براى تزیین رونق فراوان یافت، به گونه اى که ساختمان هایى همچون مساجد و مدارس از گنبد، ایوان، طاق نما، سر در ورودى، و حتى مناره ها با کاشى آراسته شد.[38] در این عصر همزمان با ظهور کاشى کارى، که با استقبال عموم مردم روبه رو شد، راه حل جدیدى براى سقف گنبدى پدیدار گردید و آن عبارت بود از تبدیل طرح چهارگوشه زیربنا به طرح مدوّر گنبد که هم ساده تر و هم عاقلانه تر به نظر مى رسد. در مسجد شیخ لطف اللّه  و مسجد امام خمینى (مسجد شاه) اصفهان گنبدها بر گردن بلند استوانه اى شکل نهاده شده اند که دایره پیرامونى آن با نوک چهار سر طاق ساخته شده بر زوایاى محوطه زیرگنبد و چهار سر طاق دیگر، مماس مى باشد. معمارى عصر صفوى زیبایى ویژه اى به مساجد داد و مردم نیز به زودى در ساخت مساکن و سایر اماکن این سبک را مورد توجه قرار دادند و نوعى معمارى ملهم از مساجد به محلات مسکونى سرایت پیدا کرد، اما هیچ کدام از این بناها نتوانستند از شکوه و صلابت مسجد پیشى گیرند. گنبد مسجد امام خمینى بر فراز بناهایى که آن را احاطه کرده اند سر به آسمان کشیده است. گنبدى که توسط طبقه اى هشت ضلعى با طاق نماهاى زیبا کاملاً به بناهاى اطراف اتصال دارد، در عین حال، شکوه خود را در فضاى شهر به طور مستقل بروز مى دهد و هنوز هم با وجود گسترش بناهاى چند طبقه سیمانى در شهر اصفهان، جلوه پراهمیت مساجد مذکور زیبایى و آراستگى خود را حفظ کرده که موجب مباهات معمارى اسلامى است.[39]

         در طول زمان در بسیارى از شهرهاى ایران بناهایى مجموعه اى ساخته شده که گروه ویژه اى را در معمارى تشکیل مى دهند. معمولاً این مجموعه ها با یک مسجد شروع مى شوند و در طول زمان با اضافه کردن بناهاى دیگر همچون مدرسه، کتابخانه، آب انبار، خانقاه، زائر سرا و کاروان سرا به یک مجموعه بسیار زیبا و با شکوه تبدیل مى شود.[40]

 

محبوب ترین و مهم ترین مکان

رسول خدا صلى الله علیه و آله فرموده اند: «احب البلاد الى اللّه  مساجدها»؛[41] محبوب ترین مکان ها در شهرها مساجد هستند. این کلام گهربار آن خاتم رسولان در سیماى شهرهاى جهان اسلام صورت عملى و عینى به خود گرفته است؛ زیرا مساجد مهم ترین بناهاى مذهبى هر شهر و روستا هستند که همواره نقش مهمى در زندگى مسلمانان داشته اند. اهمیت مساجد در شهرها به حدى بود که اگر جایى مسجد جامع یا آدینه نداشت، از اهمیت شهرى محروم بود. مساجد جامع شهرهاى ایران را نه تنها به خاطر کارکرد و رابطه مستقیم و وسیعى که با همه اقشار اجتماعى دارند، بلکه بیشتر به دلیل شکل فضایى و در هم آمیختگى با پیوندهاى کالبدى یا بافت مسکونى، بازرگانى و خدماتى اطراف و نیز به دلیل واحد و قطب بودن، باید یک عنصر شهرسازى اولیه به حساب آورد. در زمان هاى گذشته مسجد جامع مرکز استقرار دینى شهرى بوده که به خاطر مراجعه مستمر همه قشرهاى مردم شهر و به دلیل خلوصى که مى تواند بالقوه داشته باشد، کانون انتشار هرگونه آگاهى نسبت به شرایط عمومى شهروندان و نحوه زندگى و نظام ادارى آنان محسوب مى شده است و در همین مکان خبرهاى نشر یافته به بحث گذاشته شده و انعکاس آن ها در افکار عمومى هم نقطه بازگشت خود را مى یابد. اگرچه مسجد جامع مرکزى مذهبى است تا یک مرجع اجتماعى، اما شکل گیرى افکار عمومى و جهت گیرى هاى اهداف مربوط به آینده شهر در این مکان صورت مى گرفته است و به همین لحاظ مسجد جامع شهرهاى ایران بیش از هر چیز بنیادى است اجتماعى و فرهنگى مساجد جامع ایران در ارتباط با شرایط جغرافیایى و اقلیمى محل، تناسب و معادله اى مقبول بین سه نوع فضاى سرپوشیده، نیمه باز و باز عرضه مى کنند. این مکان که معمولاً بزرگ ترین و همیشه معتبرترین مسجد شهر است، در پى افزایش نیاز به آن یا همراه با فزونى یافتن قدرت مذهبى مسلمانان شهرها توسعه یافته و بخشى از فضاى مسکونى مجاور را ضمیمه خود کرده است. اگرچه با وجود رشد صنعتى و توسعه روابط اجتماعى ـ اقتصادى و پیروى از الگوهاى شهرسازى غربى، از قطب شهرى بودن مسجد جامع کاسته شده، ولى هنوز هم به اتکاى اعتبار عقیدتى و احترام معنوى که براى آن وجود دارد، به عنوان نقطه عطف مذهبى منحصر به فرد شهر نقش خود را ادامه مى دهد.[42] هنوز هم گنبد و مناره مسجد بلندترین ساختمان بسیارى از شهرى کویرى و نقاط مرکزى ایران به شمار مى آید.[43] اگرچه کارکردهاى متنوعى که این شهرها بر عهده دارند به همراه تغییرات آب و هوایى، پستى و بلندى، مصالح ساختمانى و ساختار اجتماعى و فرهنگى سیماى متفاوتى را عرضه مى دارند، اما مایه سرافرازى آنان مسجد مى باشد.[44]

         سازمان هاى دینى در شالوده زندگى شهرى چنان اهمیتى به دست آوردند که مسجد جامع از ارکان اصلى نظام اجتماعى سیاسى شهر گردید و شهرى را کامل معرفى کردند که عدالت در آن اجرا شود، داراى مسجد جامع باشد و نماینده حکومت یا مقرّ دولت در آنجا استقرار داشته باشد. به همین دلیل، در آغاز معمول نبود در شهرهاى بزرگ بیش از یک مسجد جامع احداث گردد.[45] ولى به تدریج این سنت شکسته شد و گاه پاره اى از شهرهاى بزرگ داراى جامع هاى متعدد بودند. ابن جبیر، سیاح مسلمان که در اواخر قرن ششم از بغداد دیدن کرده است. در باره آن مى نویسد: «هفده محله دارد که هر محله اى شهرى مستقل محسوب مى گردد، هشت محله آن داراى مسجد جامع است که نماز جمعه در آن ها برپا مى گردد».[46]

         در شهرهاى اسلامى براى نمایش جلال معنوى و شکوه و بالندگى ظاهر مساجد بزرگ، بویژه مسجد جامع، جهدى تمام به خرج مى دادند. گرچه غالب این مکان هاى مقدس به فرمان حکمران یا توانگرى صاحب نفوذ بنیاد مى گردید، ولى اغلب کسانى که به گونه اى در ساختن بنا، طراحى و آرایش مسجد سهمى داشتند، به دلیل اعتقاد درونى و اشتیاق به معبود، در عمل از ایثار آنچه در توان داشتند دریغ نمى ورزیدند. همین ایمان و شوق آنان موجب گردید که معمارى با شکوهى پدید آید و هنرمندانِ محلى با ابتکار و خلاقیت خویش رونق مسجد را بالا ببرند و بخش کوچکى از زیبایى هاى جهان هستى را، که جلوه اى از عظمت خداست، با آجرکارى هاى جالب، گچ برى ها، طاق و قوس ها و... ، در حد توان به نمایش گذارند. در حقیقت، مردمانى با اخلاص و صداقت تمام از نان و آب خویش مایه گذاشته اند تا این بنا را بر پاى دادند و آن را در طول اعصار و قرون از گزند بادهاى شدید، تیغه سوزان آفتاب، ریزش هاى جوى، هجوم قبایل وحشى و تاخت و تازهاى غارتگران حفظ کنند.[47] پیوند فضایى مسجد در قلب شهر و یا مراکز محلات شهر با سایر عناصر فعال شهرى و منزلت فوق العاده اى که این مکان نزد عامه مردم دارد، امتیاز مضاعفى بدان بخشیده و زمینه اى مناسب براى کاربرى آن به منزله جایگاه نهضت هاى رهایى بخش علیه اهل ستم فراهم ساخته است. بدین ترتیب، مسجد به عنوان مکانى مقدّس و امن علاوه بر برقرارى ارتباط با دیگر عناصر فیزیکى شهرى در برقرارى ارتباط با مردم، پناه دادن، هماهنگ کردن، بسیج نمودن و به حرکت درآوردن آنان در راستاى اهداف اسلامى، از توان بسیار بالایى برخوردار بوده است. از این روست که در دهه هاى اخیر عوامل استکبارى در راستاى سیاست اسلام زدایى خود با ترفندهاى گوناگون، از جمله تبدیل عناصر مذهبى شهر براى کاربردهاى سودمندتر و یا تحت عنوان عمران شهر و رهایى از بافت هاى فرسوده و کهنه با بهانه آلودگى هاى زیست محیطى آن ها، با تخریب بخش هایى حساس از عناصر مذهبى درصدد بر هم زدن پیوستگى مسجد با دیگر فضاهاى شهرى و گسستن پیوند معنوى و روحى مردم با این اماکن بر آمده اند.[48]

         معمارى اسلامى، نه عظیم به معناى شکوه آرمان ها و دست اوردهاى تمدنى خاص است، چنان که در مورد رنسانس مى بینیم، و نه مروّج بیان ذهنى فرد، آن گونه که در معمارى مدرن مشاهده مى شود. تنها به این معنا عظیم و شگفت است که بناهاى تاریخى خود را براى تعظیم خداوند بر مى افرازد و هر یک از وجوه آن ها یادآور قدرت الهى است. هر چند معمارى مقدس در اسلام، در مسجد تجلّى مى یابد، با این همه، مسجد هیچ گاه از بقیه محیط شهرى جدا نبوده است. اسلام زندگى پیروان خود را به قلمروهاى مقدس و غیر آن تقسیم نمى کند؛ امور معنوى در همه مظاهر محیط شهرى جارى است و همه مناسکى که در مسجد اقامه مى گردد در خانه هاى مسکونى و سایر اماکن شهرى به جاى آورده مى شوند. ساختار محیط متراکم شهرى از همه طرف مسجد را همچون شمعى مقدّس و فروزان در میان گرفته اند و همه به یک سوى گرایش دارند. به همین دلیل، معمارى شهرهاى مذهبى یا سنتى جهان اسلام آدمى را از کثرت جهان بیرون مى آورد و به قلمرو توحید و یکتاپرستى سوق مى دهد. معمارى که ریشه در سنت مقدس دارد، به هنگام نظم دادن به فضا این نظم را از فضاى مادى به بیان نظم مقدس گسترش مى دهد.[49]

 

نقش مسجد در بافت شهرى

در مرکز شهر، مسجد جامع و فضاهاى وابسته به آن، همراه با مراکز زیارتى و آموزشى، بعد معنوى و فکرى شهر را به وجود مى آورند. بعد از این بخش، معابر، محلات مسکونى، بازارها و سایر مراکز اقتصادى و اجتماعى با پیروى از نظم خاص قرار گرفته اند، اما مسجد همچون چشمه اى با صفا جویبارهاى معنوى خود را به سوى اماکن جارى مى سازد و نوعى فرهنگ پویاى دینى را تبلیغ مى نماید.[50]

         فضاهاى شهرى، خانه ها و معابر از ارزش هایى تأثیر پذیرفته اند که در مسجد بر آن ها تأکید شده است. خانه شخصى فضاى داخلى بسته اى است که ضمن تأمین آرامش و امنیت خانواده، اندرونى اعضاى آن به شمار مى آید، پنجره ها کمتر به خانه هاى مجاور و کوچه ها اشراف دارند، البته پنجره ها چنان مشبک تهیه گردیده اند که افراد داخلى بتوانند فضاهاى اطراف و مناظر شهرى را مشاهده کنند و بدون اینکه خودشان دیده شوند، مشغول تماشاى بیرون گردند. درب محکم و سنگین مزیّن به چفت و بست و میخ کوبى، پیش از آنکه دروازه اى به سوى خیابان باشد، سدى در مقابل عابران و رهگذران اهل تجسّس است. حتى کوچه ادامه خانه است و به عنوان دالان تلقّى مى شود تا آنکه معبرى براى داد و ستد، گردش و وقت گذرانى باشد. وانگهى داد و ستد به بخش مشخص، یعنى بازار یا سوق اختصاص دارد. در شهرهاى اسلامى کهن هیچ چیز در نخستین وهله میزان تمکّن و دارایى ساکن خانه را مشخص نمى کند؛ چرا که یک پیوستگى و تداخل پیچیده اى بین مسکن فقرا و اغنیا موجود است. آنچه که محلات زیبا را از خانه هاى ساده تر تفکیک مى کند وجود مجموعه هاى ساده متوالى و متحدالشکل است. حال آنکه در نوگرایى جدید، منطقه بندى و تقسیم بندى جدید شهرى کاملاً قابل تشخیص بوده و شکاف طبقاتى را کاملاً ترسیم مى نماید؛ در یک سو، خانه هاى اشرافى با امکانات رفاهى بسیار افراطى و در سوى دیگر، تراکم شدید شهر در منطقه اى فقیرنشین! در شهر اسلامى هر چه از مکان هاى مذهبى و آموزشى فاصله گرفته مى شود، دایره گسترده تر شده و از فشردگى آن کاسته مى گردد. البته مى توان جابجایى هاى قومى را در برخى محلات مشاهده کرد؛ همچون محله هاى یمنى نشین در اندلس یا اندلسى هاى ساکن در فاس و نیز محله مربوط به موریتانى ها در مدینه، اما همه چیز در فضایى منسجم و بدون بریدگى و گسستگى پیچیده شده است. شهر اسلامى در مجموع ناپایدارى، فناپذیرى، و موقت بودن امور مادى را ترویج مى نماید و بر ارزش هاى معنوى تأکید دارد.[51] همان گونه که بازار با همه اهمیت حیاتى، شکل مجلل و تشریفاتى به خود نمى گرفت و سواى نقاطى که لازمه تمرکز و تبادل فشرده بود، در ارتفاع رشد چندانى نمى کرد، مردم به خود اجازه نمى دادند مساکن خویش را بلندتر از مسجد قرار دهند و احترام آن را در احداث فضاهاى شهرى کاملاً مراعات مى نمودند. مسجد نیز در ارتباط با مبانى عقیدتى و محدودیت هاى مادى بى آن که از قدرش کاسته شود، ابعادى بیش از آنچه متعارف به حساب مى آمد به خود نمى گرفت. سواى مسجد جامع شهر، که به دلیل اهمیت سیاسى خود در چهارچوب فرهنگى ـ اجتماعى نمى توانست از گرویدن به ابعادى بزرگ و بخصوص رشد در ارتفاع مصون بماند، سایر مساجد شهرها به شکلى در محیط کالبدى اطراف خود جایگزین شده اند که بیش از هر چیز تلفیق حجم هماهنگى محیطى و تداوم فضایى را براى شهروندان پیاده جلوه گر مى سازند. به جدارهاى خارجى این مساجد معمولاً توجه چندانى نمى شود و صرفا ورودى هایى که به مجموعه فضایى مسجد راه مى دهند تزیین مى گردند تا از راه ابعاد بزرگ ترى که دارا هستند، تمیز دادنشان به راحتى مقدور باشد. این دسته از مساجد هیچ گاه فقط یک ورودى ندارند، در حالى که مى توان غالبا ورودى اصلى آن را تشخیص داد. در توجیه این نکته باید یادآور شد که راهیابى به مسجد و دسترسى مستقیم به آن، چه از شاخه هاى گوناگون فضاى مسکونى مسجد و چه از شاخه هاى متفاوت بافت بازارها، مطالبى است گواه بر وجود تداوم زندگى متشکل و صمیمانه که سکونت و کار را به عبادت پیوند داده است.[52]

         در شهرهاى ایران، مساجد به همراه زیارتگاه ها و تکایا چنان در چشم اندازهاى فرهنگى مؤثر واقع مى شوند که در غالب آن ها، تنها ساختمان مرتفع شهرى این اماکن هستند. همچنین در بافت شهرى نقش مسجد آن قدر تعیین کننده و حساس است که گاهى مسیر اصلى خیابان را از ادامه و تعریض باز مى دارد، به پاره اى از مشاغل اجازه فعالیت نمى دهد و در عین حال، برخى حرفه ها را به شدت جذب مى کند.[53]

         شهرى که با محورى مقدّس احداث گردیده و سازندگان آن پیگیر تحقق معمارى مذهبى بوده اند، جامعه اى را به یاد مى آورد که باید منسجم، صمیمى و متحد باشند. در این صورت، تمامى شهر یک خانه را تشکیل مى دهد. از این رو، براى نشان دادن جامعه شهرى، «بیت الاسلام» مطرح مى گردد و در واقع، بعد انسانى و معنوى بر فضاهاى فیزیکى و کالبدى تفوّق مى یابند.[54]

         در محلات سنتى در پرتو مشترکات درونى و هماهنگى افراد در برگزارى آیین هاى مذهبى و فرهنگى، که غالباً در مسجد محل برپا مى شوند، افراد نوعى پیوند عاطفى میان یکدیگر در خود احساس مى کنند. بزرگِ محل که معمولاً انسانى متدیّن، سالخورده و داراى شهرت اجتماعى بالا و منزلت والاست، در جهت اتحاد و ایجاد تفاهم بین اهل محل مى کوشد و از نزاع ها و کدورت ها تا حد امکان جلوگیرى مى نماید. ساکنان محل به احترام او رفتار خویش را اصلاح و کنترل مى نمایند و مى کوشند هنجارهاى مذهبى و سنتى را حفظ کنند. همبستگى مذهبى و پیوندهایى که در مسجد محله استحکام و استمرار مى یابد، مرزبندى هاى اقتصادى و طبقاتى را به تحلیل مى برد و گروه هاى غنى در کنار اقشار کم درآمد در نهایت صلح و صفا زندگى مى کنند. فضاهاى مسکونى نیز در قرار گرفتن کنار یکدیگر این انسجام و معیارهاى ارزشى را رعایت نموده اند؛ زیرا کوشیده اند در ساختن خانه، همسایه خویش را از نور و نسیم هوا و فضاى باز محروم نکنند و زمینه هاى نگاه توأم با گناه را در ساخت و سازها فراهم ننمایند. ورودى خانه ها و پوشش روى پلکانى که به بام منتهى مى گردد، از محراب مساجد و آجرکارى ایوان هاى اماکن مذهبى الهام گرفته اند. کمتر خانه اى را مى توان مشاهده کرد که از مساکن مجاور ارتفاع بگیرد. در این محلات میزان جرایم، بزهکارى، و کج روى اجتماى ناچیز و قابل اغماض است. احساس تعلق مردم به فضاهاى با ارزش مذهبى، از مشکلات و تنش هاى روانى مى کاهد و روح امید و آرامش را در ساکنان آن ها تقویت مى نماید.[55]

         در سیماى شهرهاى جدید، اعم از ایران و کشورهاى اسلامى دیگر، معماران و برنامه ریزان شهرى از تأثیرات سرنوشت ساز و تعیین کننده زلال فرهنگ قرآنى و سنت هاى دینى و بومى بیگانه گشته اند و بیش از آنکه مبلّغ مظاهر و سبک هاى هنر و معمارى اسلامى باشند، جلوه هاى غربى و مادى گرایى و گرایش هاى اقتصادى را در ساخت شهرها مدنظر قرار داده اند که ارمغان این روند، پیدایش ناهنجارى هاى اجتماعى ـ فرهنگى، فساد و ابتذال و نابسامانى هاى خانواده ها مى باشد.

 

از بازار آخرت تا بازار دنیا

قال رسول اللّه  صلى الله علیه و آله : «المساجد سوق من اسواق الاخرة قراها المغفره و تحفتها الجنة». رسول خدا صلى الله علیه و آله فرمود: «مساجد بازارى از بازارهاى آخرت است؛ کالاى آن مغفرت و ارمغان آن بهشت است».[56]

         در شهرهاى مذهبى و سنتى جهان اسلام بین مسجد، که بازار آخرت است، با بازار دنیا ارتباطى تنگاتنگ وجود دارد. معمولاً راسته بازار (سوق) از جلو درهاى مسجد آغاز مى گردد و بازار هم مسجد را تنگاتنگ در بر مى گیرد و با بافت شهر پیوند مى خورد و وجود آن زندگى روزمره اى را که در بازار جریان دارد تضمین مى کند. در واقع، بین فضاى مقدّس و مکان زندگى، که عالى ترین نمونه آن بازار است، فاصله اى وجود ندارد. علاوه بر این، یک نوع تعامل و ارتباط خوب هم به چشم مى خورد؛ یکى دیگرى را تضمین کرده و آن را به تحرّک وا مى دارد و هر دو متفقاً در یک فضا جمع شده اند. حاجیان در مکّه، که به زیارت مهم ترین کانون عبادى جهان اسلام آمده اند، این زندگى معنوى و مادى را به نمایش مى گذارند و این بیانگر آن است که در اسلام بین مادیت و معنویت تضادى وجود ندارد و دنیا هم مى تواند مزرعه آخرت باشد. استفانو بیانکا مى نویسد: «کانون چنین ترکیب شهرى در ارتباط بین مسجد و بازار قرار دارد؛ ارتباطى که بر سنت کهن اسلامى استوار است. حتى خود مکه در عین حالى که زیارتگاه بوده، مرکزى تجارى به حساب مى آمده است».[57] بازارها بیشتر در امتداد مهم ترین راه هاى اصلى ساخته مى شدند و در اغلب موارد راسته بازار شاهراه اصلى شهر نیز بود که مهم ترین و شلوغ ترین دروازه ها را به مرکز شهر متصل مى کرد. در عین حال، مسجد جامع در کنار بازار قرار داشت، موضوعى که هم اکنون نیز در تهران، اصفهان، یزد، کاشان، نایین، اردستان و زواره شاهد آن هستیم. همین ارتباط با مسجد موجب گردید که بازارى که در وهله اول براى عرضه تولید، تبادل و خرید و فروش کالا شکل گرفت، بعدها کارکردهاى متعدد فرهنگى و اجتماعى پیدا کند.[58]

         در واقع، مسجد جامع شهر به دلیل این که رکن اصلى قدرت معنوى و مذهبى به شمار مى رود، نمى تواند جدا یا با فاصله زیاد از بازار موضع بگیرد و متصل به بدنه بازار و درآمیخته با کالبد واحدهاى معمارى شهرى سازنده آن دیده مى شود. در مثال هاى مزبور، بافت مسکونى مجاور یا پشت بازار از راه ورودى هاى متعدد مسجد جامع به بازار ارتباط مى یابد و مسجد جامع بیشتر رابطه مستقیم را با بافت مسکونى از یک سو و با بافت بازرگانى ـ خدماتى از سوى دیگر، برقرار مى کند.[59]

         لویى ماسینیون خاطر نشان ساخته است در شهرهاى بزرگ عربى ـ اسلامى، نظیر قاهره، رابطه نزدیکى بین منطقه مرکزى بازارها با مسجد جامع و مخصوصا موقعیت پر رفت و آمد بازار طلافروشان و مرکز صرافان و بازار تسبیح فروشان وجود دارد. بنابراین، در ساختارپذیرى مراکز شهرى، بازار و مسجد جامع نقش قاطع ایفا مى کردند و حال آنکه عموما مرکز سیاسى شهر داراى نقش محدود یا ناچیزى بود در همه شهرهاى بزرگ تطابق کاملى میان محله بازار و مرکز شهر وجود داشت. ویژگى دوم تمرکزگرایى شدید شهرى این است که فعالیت هاى شهر به صورت شعاعى به سمت نواحى بیرون منطقه بازارها و مسجد جامع توسعه مى یابد. مکان یابى فعالیت ها از مرکز تقریبا خصوصیت شعاع هاى متحدالمرکز را داشت. فعالیت هاى اقتصادى براساس اهمیتى که داشتند به صورت حلقه هاى محاط بر یکدیگر یا براساس مقدار آلودگى و مزاحمتى که ایجاد مى کردند و یا براساس نیازشان به فضا مرتب و منظم مى شدند.

          اقدامات وقفى که توسط پادشاهان قرن دهم هجرى در حلب در جنوب مدینه آن شهر انجام شد، شامل تعدادى بازار مى گردید که بعضى از آن ها هویت اصیل معمارى دارند و به درستى با یک نظام متشکل از طاق ها و گنبدها به بناهاى وقفى اصلى، یعنى مساجد، متصل و مرتبطند. در تونس محله بازار پیرامون مسجد جامع سازمان یافته بود.[60]

         متأسفانه شهرها و شهرک هاى جدید جهان اسلام از چنین ویژگى محرومند.

 

 منابع و مآخذ

1 ـ آثار ایران، آندره گدار [و دیگران]، ترجمه ابوالحسن سرو قدمقدم، مشهد بنیاد پژوهش هاى آستان قدس رضوى.

2 ـ الاعلاق النفیسه، ابن رسته، ترجمه دکتر حسین قره چانلو، تهران، امیرکبیر، 1365 .

3 ـ اخبار مکه، ابو الولید محمد بن عبداللّه  بن احمد (ازرقی)، لایپزیک، 1858 میلادى.

4 ـ بحارالانوار، علامه مجلسى، بیروت، مؤسسة الوفا، 1403 ه ق .

5 ـ باز زنده سازى بناها و شهرهاى تاریخى، دکتر محمدمنصور فلامکى، تهران، دانشگاه تهران، 1365 .

6 ـ تفسیر منهج الصادقین، ملا فتح اللّه  کاشانى، تهران، اسلامیه.

7 ـ تفسیر مجمع البیان، طبرسى.

8 ـ تاریخ المدینة المنوره، ابوزید عمر بن شبه النمیرى البصرى، تحقیق محمد شلتوت، قم، دارا، 1368 .

9 ـ تاریخ طبرى، محمد بن جریر طبرى، تحقیق و ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، اساطیر.

10 ـ تاریخ الکوفه، سید حسین بن سید احمد البلاقى، بیروت، دارالاضواء، 1407 ه ق .

11 ـ تاریخ هنر اسلامى، کریستن پرایس، ترجمه مسعود رجب نیا، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب.

12 ـ تاریخ ایران، پژوهش دانشگاه کمبریج، ج پنجم، ج.آ.بویل، ترجمه حسن انوشه، تهران امیرکبیر.

13 ـ تاریخ هنرمعمارى ایران دردوره اسلامى،محمدیوسف کیانى،تهران،سمت،1374.

14 ـ تاریخ شهر و شهرنشینى در ایران، حسین سلطان زاده، تهران، نشر آبى، 1365 .

15 ـ تأملات در هنر و معمارى، حمید نوحى، تهران، گام نو، 1379 .

16 ـ بینش اسلامى و پدیده هاى جغرافیایى، عباس سعیدى رضوانى، مشهد، بنیاد پژوهش هاى آستان قدس رضوى، 368 .

17 ـ راز و رمز هنر دینى، تنظیم: مهدى فیروزان، تهران، سروش، 1380 .

18 ـ «در مساجد ایران نقشه سبک معمارى عرب وجود ندارد»، عباس زمانى، مجله هنر و مردم، شماره 6 .

19 ـ «جویبارهاى جاویدان»، عبداللّه  اصفهانى، فصلنامه صحیفه مبین، زمستان 1375 .

20 ـ سبک شناسى هنر معمارى در سرزمین هاى اسلامى، مارتن، ترجمه پرویز جاوید، تهران، علمى و فرهنگى، 1368 .

21 ـ سفرنامه ناصرخسرو، به کوشش دکتر نادر وزین پور، تهران، کتاب هاى جیبى.

22 ـ سیر فرهنگ در ایران، دکتر ناصرالدین شاه حسینى.

23 ـ شهر اسلامى، نجم الدین یمات، ترجمه محمد حسین حلیمى و منیژه اسلامبولچى، تهران، ارشاد، 1369 .

24 ـ شهرنشینى در خاورمیانه، وینسنت فرانسیس کاستللو، ترجمه پرویز پیران و عبدالعلى رضایى، تهران، نشر آبى.

25 ـ سفرنامه ابن حبیر، محمد بن احمد بن حبیر، ترجمه پرویز اتابکى، مشهد، آستان قدس رضوى، 1370 .

26 ـ شهرهاى بزرگ عربى اسلامى، آندره ریمون، ترجمه حسین سلطان زاده، تهران، آگاه، 1370 .

27 ـ جغرافیاى شهرى،ج دوم، دکترحسین شکویى، تهران، کتابفروشى تهران، 1354.

28 ـ الشیعه فى المملکه العربیه السعودیه، حمزه الحسن، مؤسسه البقیع لاحیاء تراث، 1413 ه ق .

29 ـ مستدرک الوسایل، محدث نورى، قم، آل البیت، 1407 .

30 ـ مبانى هنر موعود، احمد رضا معتمدى، تهران، برگ، 1368 .

31 ـ مرآه الحرمین،ابراهیم رفعت پاشا،قاهره،دارالکبت المصریه،1344 ه ق .

32 ـ مدینة المنوره، صالح لمعى مصطفى، ترجمه صدیقه وسمقى، تهران،
ارشاد اسلامى، 1372 .

33 ـ مشارکت فرهنگى، مسعود کوثرى و سید محمود نجاتى حسینى، تهران، نشر آبى، 1379 .

34 ـ معمارى و تزئینات اسلامى، درک هیل و اولک گرابر، ترجمه مهرداد وحدتى دانشمند، تهران، علمى فرهنگى.

35 ـ کوفه پیدایش شهر اسلامى، هشام جعیط، ترجمه ابوالحسن سرو قدمقدم، مشهد، آستان قدس رضوى، 1372 .

36 ـ فضل الکوفه ومساجدها، محمدبن جعفرالمشهدى،تحقیق محمدسعید طریحى.

37 ـ نهج الفصاحه، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، جاویدان.

38 ـ ویژگى هاى تاریخى شهرنشینى در ایران دوره اسلامى، احمد اشرف، نامه علوم اجتماعى، شماره 4 .

39 ـ وسایل الشیعه فى تحصیل مسایل الشریعه، حر عاملى، بیروت، داراحیاء تراث العربى.

40 ـ هنر اسلامى، دیوید تالبوت رایس، ترجمه ماه ملک بهار، تهران، علمى فرهنگى، 1375 .

41 ـ هنر اسلامى، ارنست کونل، ترجمه هوشنگ طاهرى، تهران، 1355 .

42 ـ دیار ابرار، پژوهشکده باقرالعلوم، ج 7 ، قم ، 1373 .

 


[1] ـ آل عمران:  96 .

[2] .  ابن رسته، الاعلاق النفیسه، ص 24 .

[3] .  ارزقى، اخبار مکه، ص 7 .

[4] .  ملا فتح اللّه  کاشانى، تفسیر منهج الصادقین،  ج 1 ، ص 38 .

[5] .  طبرسى، تفسیر مجمع البیان، ج 2 ، ص 477 ؛ تفسیر عیاشى، ج 1 ، ص 187 .

[6] .  نجم الدین یمات، شهر اسلامى، ترجمه دکتر محمد حسین حلیمى و منیژه اسلامبولچى، ص 34 .

[7] .  در باره اسرار و رموز حج نک: محدث نورى، مستدرک الوسایل، ج 2 ، باب 17 ، حدیث امام سجاد علیه السلام .

[8] .  احمد رضا معتمدى، مبانى هنر موعود، ص 99 .

[9] .  شهر اسلامى،  ص 187 .

[10] .  ابراهیم رفعت پاشا، مرآة الحرمین، ص 427 .

[11] .  صالح لمعى مصطفى، مدینه منوره، ترجمه صدیقه وسمقى، ص 18 ـ 19 .

[12] . ابوزید عمر بن شبّه النمیرى البصرى، نک: تاریخ المدینة المنوره، ج 1، ص 79 ـ 57 .

[13] .  حمزة الحسن، الشیعه فى المملکة العربیة السعودیه، ج 2 ، ص 209 ـ 208 .

[14] .  تاریخ طبرى، ج 5 ، ص 1848 .

[15] .  دیار ابرار، ج 7 ، ص 199 .

[16] .  هشام جعیط، کوفه پیدایش شهر اسلامى، ترجمه ابوالحسن سروقد مقدم، ص 107 ، 123 ، 129 ، 159 ، 2435 و 255 .

[17] .  سیدحسین بن سیداحمدالبلاقى، تاریخ الکوفه، ص53 و54؛ محمدبن جعفرالمشهدى، فضل الکوفه و مساجدها، ص 39 .

[18] .  بحار الانوار، ج 13 ؛ ارشاد مفید، ص 393 .

[19] .  شیخ حر عاملى، وسایل الشیعه، ج 3 ، ص 485 و ص 487 ؛ محدث قمى، سفینة البحار، ج 1 ، ص 600 .

[20] .  بحارالانوار، ج 83 ، ص 364 .

[21] .  همان، ج 84 ، ص 1 .

[22] .  نهج الفصاحه، کلام 682 ، ص 137 .

[23] .  ارنست کونل، هنر اسلامى، ترجمه هوشنگ طاهرى، ص 12 .

[24] .  کریستین پرایس، تاریخ هنر اسلامى، ترجمه مسعود رجب نیا، ص 12 ـ 13 .

[25] .  عباس زمانى، «در مساجد ایران نقشه سبک معمارى عرب وجود ندارد»، مجله هنر و مردم، شماره 16 .

[26] .  سفرنامه ناصر خسرو قبادیانى، به کوشش دکتر نادر وزین پور،  ص 62 .

[27] .  تالبوت رایس، هنر اسلامى، ترجمه ماه ملک بهار، ص 89 ـ 88 .

[28] .  تاریخ هنر اسلامى، ص 25 ـ 26 .

[29] .  شهر اسلامى، ص 161 .

[30] .  ج هوگ هانرى مارتن، سبک شناسى هنر معمارى در سرزمین هاى اسلامى، ترجمه پرویز ورجاوند، ص 224 ـ 222 .

[31] .  آندره ریمون، شهرهاى بزرگ عرب اسلامى در قرن هاى 10 تا 12 هجرى، ترجمه حسین سلطان زاده، ص 112 ـ 111 .

[32] .  همان، ص 121 .

[33] .  همان، ص 143 .

[34] .  هنر اسلامى، ص 209 ـ 208 .

[35] .  ناصرالدین شاه حسینى، سیر فرهنگ در ایران، ص 279 .

[36] .  تاریخ هنر اسلامى، ص 60 .

[37] .  تاریخ ایران از آمدن سلجوقیان تا فروپاشى دولت ایلخانان، پژوهش دانشگاه کمبریج، ج 5 ، گردآورنده: ج.آ.بویل، ترجمه حسن انوشه، ص 255 ـ 254 .

[38] .  محمد یوسف کیانى، تاریخ هنر معمارى ایران در دوره اسلامى، ص 105 .

[39] . آندره گدار، یداگدار، ماکسیم سیرو و دیگران، آثارایران، ترجمه ابوالحسن سروقدمقدم، ج 3 ، ص 209 ـ 208 .

[40] .  نک: تاریخ هنر معمارى ایران در دوره اسلامى، فصل پنجم .

[41] .  نهج الفصاحه،  ص 13 .

[42] .  محمد منصور فلامکى، باز زنده سازى بناها و شهرهاى تاریخى.

[43] .  وینسنت فزانیس کاستلاو، شهرنشینى در خاورمیانه، ترجمه پرویز پیران و عبدالعلى رضایى، ص 39 .

[44] .  عباس سعیدى رضوانى، بینش اسلامى و پدیده هاى جغرافیایى، ص 46 ، تیرماه 1353 .

[45] .  احمد اشرف، ویژگى هاى تاریخى شهرنشینى در ایران دوره اسلامى، نامه علوم اجتماعى، شماره 4 ، تیرماه 1353 .

[46] .  سفرنامه ابن جبیر، ترجمه پرویز اتابکى، ص 275 .

[47] .  «جویبارهاى جاویدان»، فصلنامه صحیفه مبین، زمستان 1375 ، ص 49 .

[48] .  بینش اسلامى و پدیده هاى جغرافیایى، ص 106 .

[49] .  راز و رمز هنر دینى (مقالات ارائه شده در اولین کنفرانس بین المللى هنر دینى) تنظیم مهدى فیروزان ، ص 168 .

[50] .  شهر اسلامى، ص 11 .

[51] .  همان، ص 116 ـ 115 .

[52] .  باز زنده سازى بناها و شهرهاى تاریخى، ص 58 .

[53] .  حسین شکویى، جغرافیاى شهرى، ج 2 ، ص 405 .

[54] .  شهر اسلامى، ص 88 .

[55] .  مسعود کوثرى و سید محمود نجاتى حسینى، مشارکت فرهنگى، ص 194 .

[56] .  بحارالانوار، ج 84 ، ص 4 .

[57] .  شهر اسلامى،  ص 12 و 98 .

[58] .  تاریخ هنر معمارى ایرانى در دوره اسلامى، ص 17 .

[59] .  باز زنده سازى بناها و شهرهاى تاریخى، ص 129 .

[60] .  شهرهاى بزرگ عربى اسلامى، ص 25 ، 51 و 57 .