گروه : مقالات فروغ مسجد
شماره : 171
تاریخ : یک شنبه, 22 تیر 1399
ساعت : 12:31:16
نقش مسجد در توسعه فضایى و کالبدى محله اى

چکیده

مسئله نوشتار حاضر، تحلیل جایگاه و نقش مسجد به عنوان عامل مؤثر در تشکیل، تغییر شکل و رشد و توسعه شهرهاى مسلمان نشین، از حد محلات تا کل شهر و اثبات پیوند ساختارى مسجد با ساختار کلى شهر و محله ضمن دارا بودن ابعاد معنوى ـ مادى است. در این راستا، با درنظر گرفتن دیدگاه کل نگرانه اى نسبت به مساجد در ساختار شهرها و محلات، طراحى و معمارى شهرها و محلات، همچون یک عنصر منفرد معمارى نگریسته نمى شود، بلکه با توجه به نقش اعتقادى و تاریخى مسجد و تغییرات جامعه سنتى به جامعه امروزى در عین حال، در قالب راه حل هاى شهرسازانه، در کلیت به توسعه فضایى ـ کالبدى محلات است چرا که مسجد همواره جزء لاینفک شهر مسلمان نشین و بیش از آن، عنصر تشکیل دهنده و هدایت کننده تغییرات و توسعه شهرى بوده و حتى مبناى تمایز شهر از روستا به شمار مى رفته است.

          این مقاله، با در نظر گرفتن مسجد به عنوان هویت مشترک شهرهاى اسلامى با ساختار و الگویى یگانه، به تأثیر مسجد بر رشد و توسعه بعد معنوى و فکرى شهرها و محلات پیروى ساختار شهرى از نظم خاص در احداث خانه هاى موجود در محلات به واسطه از میان رفتن تضاد میان فضاى درونى و بیرونى و به طور کلى نقش مسجد در ساخت اکولوژیک شهرها و محلات اسلامى و آرام سازى سیماى ساختارى محلات و بهینه سازى توسعه شهرى در راستاى ایجاد مناطق و محلات پویا و زنده شهرى و ساماندهى ساختار فضایى ـ کالبدى محله اى مى پردازد. مطالعه حاضر، پژوهشى توصیفى  (Deseriptive)است که در آن علاوه بر مطالعه اسناد و مدارک و منابع کتابخانه اى از شیوه مصاحبه با اساتید حوزه و دانشگاه بهره گیرى شده است.

 

          واژگان کلیدى: ساختار محله اى ـ توسعه فضایى و کالبدى ـ ساخت اکولوژیک شهرى.

 

مساجد هویت مشترک شهرهاى اسلامى

در تمدن اسلامى، مساجد علاوه براین که عامل اصلى تشکیل شهرها بوده اند، تعیین کننده الگوى کلى و هویت مشترک شهرهاى اسلامى به شمار مى رفتند.

          شهرهایى که به دست مسلمانان تغییر شکل یافتند یا احداث شدند، حیطه وسیعى از اقیانوس اطلس تا شبه قاره هند را در برگرفته اند و على رغم تنوع اقلیم و فرهنگ هاى بومى، با ساختار و الگویى یگانه ظهور نموده اند که مساجد در این فرآیند نقش کلیدى را برعهده داشته اند. از آن لحظه که شهرها و محلات و مساجد یگانه مى شوند، دین و دنیا دیگر دو مقوله مجزا از یکدیگر نیستند. مساجد، شهرها و محلات، در راستاى مشترک جهت دارند به نحوى که شهرها و محلات از آن جایى آغاز مى گردند که مسجد پایان یافته است. برخلاف دیگر اماکن مذهبى نظیر کلیساها، در مساجد که حاصل کار معماران آگاه و عارف مى باشند، تضاد میان فضاى درونى و برونى اماکن از میان رفته است. به عبارت دیگر، میان مسجد و جامعه اسلامى پیوندى پیوسته وجود دارد، چنان که صحن مساجد معمولاً داراى درها و دروازه هایى است که از دو یا سه طرف، ارتباط مردم محلات را با مراکز شهر و بازار تسهیل مى نماید.[1]

 

مساجد و ساخت اکولوژیک شهرها و محلات اسلامى

براى هر فرد مسلمان در هر نقطه اى از جهان که باشد، مسجد از مفهوم خاصى برخوردار است. هر فرد حداقل طى پنج نوبت در طول شبانه روز از محل سکونت خویش ذهن و روح خود را متوجه خدا ساخته و در صورت عدم حضور در مسجد جهت اداى فریضه نماز هم راستا با موقعیت جغرافیایى مسجد که در مسیر قبله تأسیس یافته است، قرار مى گیرد. این فضاى والا و متعالى، معرف نظامى از اصول، ارزش ها و معیارهاى مقدس امام مشخص و دقیق است؛ ارزش هاى اصیلى که بر جامعه اى اسلامى حاکم بوده، فراتر از زمان و مکان جغرافیایى بوده و امت واحده را در اذهان تداعى مى نماید. در صورت تقویت این مشترکات، همان بنیان مرصوص که قرآن بر آن تأکید مى نماید به وجود مى آید. وحدت استوارى که بر معمارى شهرها و محلات اسلامى اثر گذارده و مکانى امن و محیطى آمیخته با صلح و صفا و تفاهم را پدید مى آورد. در این جاست که نقش کثرت در عین وحدت و وحدت در عین کثرت مساجد بر واحدهاى مسکونى محلات تأثیر گذارده و کیفیت زندگى سالم را ارتقاء مى بخشد. شهرهاى اسلامى سنتى، براساس احساس دینى از زندگى، استقلال هر مؤمن، حرمت حریم خانواده ها و اهمیت خلوت گزینى شکل گرفته است. این طرز تلقى از زندگى کاملاً در ساخت اکولوژیک شهرهاى اسلامى مؤثر بوده است که مرزهاى پردوام محلات و خانه ها، بن بست بودن کوچه ها و محلات، انتخاب نوعى استقلال در واحدهاى مسکونى و زندگى مشترک همه مردم محله، نمونه روشن آن است. چیزى که اخیرا در باغ شهرهاى اروپاى شمالى متداول گردیده است. شهر اسلامى بیش از آن که منزلگاهى براى قافله هاى عازم نواحى دوردست یا دژى براى حمایت از مؤمنان در برابر هجوم دشمنان باشد، مأمن شیوه اى از زندگى بود که در آن همگان در تصمیم گیرى و اجراى امور به ویژه در سطح محله اى، مشارکت داشته و مساجد به عنوان میعادگاه چنین مشارکتها و تجمعاتى از اهمیت به سزایى برخوردار بودند.

 

دیدگاه کل نگرایانه نسبت به مساجد در ساختار شهرها و محلات

اصول معمارى اسلامى ایران را که رأس آن معمارى اماکن مذهبى و مساجد قرار دارد را مى توان به پنج اصل به شرح ذیل تقسیم نمود:

          1 ـ مردم دارى، به معناى داشتن مقیاس انسانى است، که مى توان آن را در عناصر مختلف معمارى اسلامى ایران مشاهده نمود.

          به طور مثال، اگر سه درى را که همان اتاق خواب است در نظر بگیریم، اندازه آن برحسب نیازهاى مختلف یک زن، مرد و کودک یا کودکان آنان در نظر گرفته شده است.

          2 ـ نیارش که به مجموعه چیزهایى که بنا را نگاه مى دارد، اطلاق مى گردد. نیارش شامل استاتیک بنا، علم ساختمان یا فن ساختمان و مصالح شناسى در آن است.

          3 ـ خود بسندگى بدین معناست که سازندگان بنا سعى مى کنند تا مصالح مورد نیاز را از نزدیک ترین مکان ها و با ارزان ترین بها بدست آورند.

          4 ـ دون گرایى، در ساخت یک بنا و نحوه ارتباط آن با فضاى خارجى لحاظ مى گردد. بدین معنا که بنا به گونه اى ساخته مى شود که همه فضاى درونى آن با هم ارتباط مستقیم پیدا مى کند. به دلیل موقعیت و وضعیت خاص بسیارى از مناطق ایران یعنى خشکى، بادهاى مختلف، شن هاى روان و... بناهاى درون گرا رایج شده است.[2]

         در یک نگاه به معمارى ایران، مى توان گفت که ایران در هنر، معمارى و ادبیات خود، مجذوب پرهیز و پروا از سنگینى است و همین امر، بهتر از هر چیز دیگرى معرف ویژگى آن است. در این جاست که معمار ایرانى با پیروى از اصول معمارى اسلامى و به ویژه معمارى مساجد، در جستجوى زیبایى فکر و بیان و بیش از آن، احساس راحتى و سبکى در احداث خانه ها در ساختارهاى محله اى است.[3]

 

پیوند ساختارى مساجد با ساختار کلى شهرها و محلات

در شهرهاى اسلامى، معمارى مساجد، معمارى مرکزى شهرها و محلات است. هنگامى که معمارى کوفه به على علیه السلام سپرده شد حضرت ابتدا مسجد کوفه را بنا ساختند. براساس سنت اسلامى پس از مسجد، مدرسه و سپس بازار را احداث مى کردند.

          در تمدن هاى اسلامى، براساس سنن اسلامى سعى شده است تا هنگامى که تقسیم وظایف و گستردگى امور سبب شده تا ساختمان هاى مجزایى به وجود بیایند، حداقل با فضاسازى مشابه معمارى مسجد، فضاى معنوى مسجد به آن مراکز انتقال داده شود.

          در تمامى شهرهاى سنتى چه در ایران و چه در کشورهاى عربستان، مصر، سوریه و حتى شمال آفریقا و هند شاهد آن هستیم که در شهر و محله اى با هویت اسلامى، پس از مساجد که نماد مرکزى هر شهر یا محله اى هستند، خانه ها با همان قوس ها و مقرنس هاى معمارى مساجد به وجود آمده و همان فضاى مساجد را تداعى مى کنند. در بناى بسیارى از مساجد، هنرهاى گوناگونى با هم درآمیخته و زیربنایى خاص به معمارى آنها داده است. معمارى در توازن اجزاء کوشیده، نقاشى به الوان کاشى ها و نقوش توجه کرده، و خوشنویسى الواح و کتیبه ها را جلوه و جلا بخشیده است. علاوه بر شعر، موعظه ها و موسیقى نیز براى آنکه از دیگر هنرها باز نماند، در صداى مؤذن، بانگ قارى و واعظ مجال جلوه گرى یافته است. حتى صنایع دستى نیز براى تکمیل و تزیین این مجموعه الهى به میدان آمده اند؛ از این رو اثرگذارى معمارى مساجد بر معمارى محلات و خانه هاى موجود در آن، از منظر زیبایى شناسانه مسئله قابل توجهى است؛ چرا که زیبایى محیط بر روان انسان تأثیر مطلوب گذارده، تجربه فضایى محله را تسهیل نموده و در تقویت روابط عاطفى متقابل مؤثر است. وجود تنوع و یا تسهیل ارتباطات اجتماعى میان شخص و گروه در یک محله نیز در زمره ارزش هاى زیبایى شناختى هستند. از این رو، یکى از اهداف کلان طراحى و برنامه ریزى شهرى است. مى بایست حفظ و کثرت زیبایى محیط شهرى باشد، ایجاد فضاى دلپذیر و آرامش بخش در شهر وابسته به عناصر گوناگونى است. رنگ و نور از جمله مهم ترین عناصرى هستند که الگوى معمارى و طبیعت ساختارى مساجد در بسیارى از موارد، بهترین الگو براى ترکیب رنگهاست؛ اما در شهرهاى مدرن و امروزى عناصر طبیعى حضور کمترى داشته و بناهاى محلات پیوسته به خاکسترى و سیاه نزدیک تر مى شوند.

 

مساجد و تغییر شکل و رشد شهرهاى مسلمان نشین

عده اى از محققین براین باورند که دین اسلام به واسطه نظام ارزشى خود، الگوهاى رفتارى، نقش سازمان هاى اجتماعى و مردمى نظیر مساجد در محل سکونت مسلمانان و مورفولوژى سکونت گاه هاى انسانى را تعیین نموده است. براى این عده، شهرهاى اسلامى حاصل اعتقادات اسلامى است و تنها با درک اصول و قوانین اسلامى است که مى توان با اکولوژى شهرهاى اسلامى آشنا شد. در عوض، برخى محققین نیز به جاى استفاده از عنوان شهرهاى اسلامى، به مفاهیم حاصل از اسلام در شهرها معتقد مى باشند. از اوایل دهه 1960، اعتراض به بازنگرى نسبت به تکنولوژى مهار نشده و اثرات آن در محیط زیست، به ویژه انطباق نوع تکنولوژى بر محیط زیست و بازنگرى به تکنولوژى پیشرفته و نتایج حاصل از تخریب محیط زیست، کاملاً با اصول و معتقدات اسلامى پیوند مى خورد. جهان و تعادل هاى فوق العاده حساس محیط زیست که آفریدگار جهان آن را سامان داده است، امروزه در غرب به عنوان نظام اکولوژیک، بحث هایى را موجب گردیده است. انسان با نظام اکولوژیکى نمى تواند معامله کند. نمى تواند در آن مداخله نماید، آن را تضعیف نموده و در نهایت به تعادل هاى اکولوژیکى آسیب رساند. این طرز تفکر اکولوژیکى، کاملاً با نظام جهان و تعادل هاى حساس محیطى منطبق است. بى جهت نیست که در اعتقادات اسلامى بر تکنولوژى میانى و شایسته محیط زیست تأکید شده و سعادت انسان را در آن مى یابد که در یک محیط هماهنگ با محیط طبیعى و یکدلى با آفریدگار این نظام اکولوژیک زندگى کند. چنین است که در اعتقادات اسلامى، انسان مسئول حفظ و نگهدارى تعادل هاى محیطى است. در گذشته که اصول و اعتقادات اسلامى، محیط زیست شهرى و معمارى شهرها و محلات را تعادل و توازن مى بخشید، ناشى از این طرز تفکر اسلامى بود. ناحیه گرایى در شهرهاى اسلامى، ساخت اکولوژیک شهرها و محلات و محیط زیست شهرى را آسیب پذیر ساخته و وصله هاى ناجورى به عنوان شهرک هاى جدید با محلات جدید را پدید آورده است که تعادل هاى محیطى را بر هم زده اند. معمارى اسلامى که نماد اصلى آن بناى مساجد است، با خلق یک اثر به صورت میدان، محله، ساختمان، آن را به عنوان یک تولید فیزیکى که مى تواند خادم نسل هاى بسیارى باشد به وجود آورده و در ساخت آن روح و فرهنگ مردم و شیوه زندگى آنان را دخالت مى دهد.

 

مساجد و بهینه سازى توسعه شهرى و محله اى

نقش مساجد در بهبود و بهینه سازى توسعه شهرى و محله اى در راستاى ایجاد منطقه یا محله فعال و زنده شهرى از لحاظ کالبدى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى جهت تأمین مطلوب نیازها و خواسته هاى شهروندان به ویژه حفظ هویت و احیاى فضاها و ابنیه قدیمى و تاریخى ارزشمند از یک سو و ارتقاى توان تولیدى شهر یا محله و استفاده بهینه و به هنگام از زمین و تولید اراضى شهرى مناسب جهت توسعه شهرى و محله اى سازمان یافته و اصولى با تعیین کاربرى ها و عملکردهاى مطلوب از سوى دیگر، یا به عبارت کلى تر سازمان دهى ساختار فضایى ـ کالبدى محله اى و استفاده بهینه و به هنگام از پتانسیل ها و قابلیت هاى بالقوه محله اى و ایجاد تعادل میان کالبد قدیم و جدید شهرى از اهمیت به سزایى برخوردار است.

 

مساجد و رشد بعد معنوى و فکرى شهرها و محلات

در نگاهى کلى، اماکن مقدس و مذهبى به منزله تکرار کار نمونه خدایان در ادیان و آیین هاى مختلف است. به معناى دیگر هر مکان یا شى ء که مورد تقدیس قرار مى گیرد، سمبل و نماد تجلى نیروهاى غیبى و الهى یا اولیاء الهى مى گردد. همانندى معابد و اماکن مذهبى به کوه هاى کیهانى از این اعتقاد نشأت مى گیرد که کوه مرکز جهان است. آنجا که کوه، زمین و آسمان را به هم پیوند مى زند، به یک معنا آسمان را لمس مى کند، فرازترین نقطه جهان را مشخص مى سازد. کوه مى تواند نمادى براى اتصال به مبدأ و جهان ماوراء الطبیعه باشد. در شکل ظاهرى بسیارى از معابد و اماکن مذهبى معمولاً به عنوان نماد پیوند میان آسمان و زمین مورد توجه بوده است. در تمدن هاى بزرگ شرقى ـ از بین النهرین و مصر تا چین و هند و در تمدن هاى اسلامى، معابد و اماکن مذهبى، ارزش مهمى داشته اند. معابد و اماکن مذهبى منحصرا تصور جهان نبوده، بلکه به نمایش دوباره دنیاى نمونه خارج از جهان مادى نیز تعبیه شده اند.

      میرچا الیاده براین باور است که جهان به عنوان کیهان به همان اندازه که خود را به عنوان یک جهان مقدس آشکار مى سازد، درک پذیر مى شود.[4]

         از این رو انسان معتقد به مذهب و دین، هرگونه تصمیمى که براى استقرار در مکانى مى گیرد، این تصمیم گویاى این باور مذهبى است که کیهان کوچکى همانند ساختن آن با جهان برین که متعلق به ارواح قدسى و فرشتگان است، تقدیس نموده و غم غربت خود را کاهش مى دهد. آرزوى او این است که با قدسیان و خداى خود پیوند داشته باشد. از این رو معابد و مراکز مذهبى را تجلى این پیوند مى داند. و شهرها و محلات اسلامى، مساجد و فضاهاى وابسته به آن همراه دیگر مراکز زیارتى و آموزشى، بعد معنوى و فکرى شهرها را به وجود مى آورند. در شهرهاى اسلامى، محلات مسکونى، بازارها و سایر مراکز اقتصادى و اجتماعى با پیروى از نظم خاصى حول محور مساجد قرار گرفته اند. در واقع مسجد همچون چشمه اى با صفا جویبارهاى معنوى خود را به سوى محلات و اماکن جارى ساخته و نوعى فرهنگ پویاى دینى را تبلیغ مى نماید.[5]

         فضاهاى شهرى، خانه ها، محلات و معابد از ارزش هایى تأثیر پذیرفته اند که در مسجد بر آن ها تأکید شده است. خانه شخصى، فضاى داخلى بسته اى است که ضمن تأمین آرامش و امنیت خانواده، اندرونى اعضاى آن به شمار مى آید. پنجره ها کمتر به خانه هاى مجاور و کوچه ها اشراف دارند. البته پنجره ها چنان مشبک تهیه گردیده اند که افراد داخل منزل بتوانند فضاى اطراف و مناظر محله اى را نظاره گر باشند بدون این که خودشان دیده شوند. کوچه ادامه خانه است و به عنوان دالان تلقى مى گردد، تا آن که معبرى براى داد و ستد، گردش و وقت گذرانى باشد. شهرهاى اسلامى کهن، هیچ چیز در نخستین وهله میزان تمکن و دارایى ساکن خانه را مشخص نمى نماید؛ چرا که پیوستگى و تداخل پیچیده اى میان مسکن فقرا و اغنیا وجود دارد. آن چه که محلات زیبا را از خانه هاى ساده تر تفکیک مى کند، وجود مجموعه هاى ساده، متوالى و متحدالشکل است در صورتى که در نوگرایى جدید، منطقه بندى و تقسیم بندى جدید شهرى کاملاً قابل تشخیص بوده و شکاف طبقاتى را کاملاً ترسیم مى نماید. در شهر اسلامى هر چند از اماکن مذهبى نظیر مساجد، فاصله گرفته مى شود، دایره گسترده تر شده و از فشردگى آن کاسته مى شود.

          وجود مساجد در محلات و شهرهاى اسلامى در مجموع، ناپایدارى و فناپذیرى و موقت بودن امور مادى را ترویج نموده و بر ارزش هاى معنوى تأکید دارد.[6]

         مساجد در شهرها و محلات اسلامى، به شکلى در محیط کالبدى اطراف خود جایگزین شده اند که بیش از هر چیز، تلفیق حجم هماهنگى محیط و تداوم فضایى را براى شهروندان جلوه گر مى سازد. مساجد هیچ گاه از یک ورودى برخوردار نیستند، در حالى که غالبا مى توان ورودى اصلى آن ها را تشخیص داد. در توجیه این نکته باید یادآور شد که راه یابى به مسجد و دسترسى مستقیم به آن از شاخه هاى گوناگون فضاى مسکونى مسجد، مطلبى است گواه بر وجود تداوم زندگى متشکل و صمیمانه که سکونت و کار را به عبادت پیوند زده است.[7]

         در شهرها و محلات ایران، مساجد به همراه زیارت گاه ها و تکایا، چنان در چشم اندازهاى فرهنگى مؤثر واقع مى شوند که در غالب آنها تنها ساختمان هاى مرتفع شهرى، این اماکن هستند. همچنین در بافت شهرى و محله اى، نقش مسجد آن قدر تعیین کننده و حساس است که گاهى مسیر اصلى خیابان را از ادامه و تعریض باز مى دارد، به پاره اى از مشاغل اجازه فعالیت نمى دهد و در عین حال برخى حرفه ها را به شدت جذب مى کند.[8]

         شهر یا محله اى که با محورى مقدس احداث گردیده و سازندگان آن پى گیر تحقق معمارى مذهبى بوده اند، جامعه اى را به یاد مى آورد که باید منسجم، صمیمى و متحد باشد. در این صورت تمامى ساختار شهر یا محله، یک خانه را تشکیل مى دهد. از این جهت براى نشان دادن جامعه شهرى (بیت الاسلام) مطرح گردیده و در حقیقت بعد انسانى و معنوى بر فضاهاى فیزیکى و کالبدى تفوق مى یابد.[9]

         در محلات سنتى، در پرتو مشترکات درونى و هماهنگى افراد در برگزارى آیین هاى مذهبى و فرهنگى که غالبا در مساجد محل برپا مى گردد، افراد نوعى پیوند عاطفى میان یکدیگر در خود احساس مى کنند. بزرگ و ریش سفید محل که معمولاً انسان متدین، سالخورده و داراى شهرت اجتماعى بالا و منزلت والاست، در جهت اتحاد و ایجاد تفاهم میان اهل محل مى کوشد و از نزاع ها و کدورت ها تا حد امکان جلوگیرى مى کند. ساکنین محل به احترام وى، رفتار خویش را اصلاح و کنترل مى نمایند و مى کوشند تا هنجارهاى مذهبى و سنتى را حفظ کنند. همبستگى مذهبى و پیوندهایى که در مسجد محله استحکام و استمرار مى یابد، مرزبندى هاى اقتصادى و طبقاتى را به تحلیل برده و گروه هاى غنى در کنار اقشار کم درآمد، در نهایت صلح و صفا زندگى مى کنند. فضاهاى مسکونى نیز در قرار گرفتن کنار یکدیگر این انسجام و معیارهاى ارزشى را رعایت نموده اند، زیرا کوشیده اند در ساختن خانه، همسایه هاى خویش را از نور و نسیم هوا و فضاى باز محروم نساخته و زمینه هاى نگاه توأم با گناه را در ساخت و سازها فراهم ننمایند. ورودى خانه ها و پوشش روى پلکانى که به بام منتهى مى گردد، از محراب مساجد و آجرکارى ایوان هاى اماکن مذهبى الهام گرفته اند. کمتر خانه اى را مى توان مشاهده کرد که از خانه هاى مجاور ارتقاع بگیرد. در این چنین محله هایى، میزان جرایم، بزه کارى و کج روى هاى اجتماعى ناچیز و قابل اغماض است. احساس تعلق مردم به فضاهاى با ارزش مذهبى، از مشکلات و تنش هاى روانى آنان مى کاهد و روح امید و آرامش را در ساکنین آنها تقویت مى نماید.[10]

         در سیماى شهرها و محلات جدید، اعم از ایران و دیگر کشوهاى اسلامى معماران و برنامه ریزان شهرى از تأثیرات سرنوشت ساز و تعیین کننده زلال فرهنگ قرآنى و سنت هاى دینى و بومى مساجد بیگانه گشته اند و بیش از آن که مبلغ مفاخر و سبک هاى هنر و معمارى اسلامى باشند، جلوه هاى غربى و مادى گرایى و گرایش هاى اقتصادى را در ساخت شهرها و محلات مدنظر قرار داده اند که ارمغان آن، پیدایش ناهنجارى هاى اجتماعى ـ فرهنگى، فساد و ابتذال، نابسامانى هاى خانوادگى و جلوگیرى از روند آرام سازى سیماى ساختارى محلات مى باشد.

 

مساجد و آرام سازى سیماى ساختارى محلات

قرار گرفتن عمده مساجد محلى در مسیرهاى دسترسى و برخوردارى این مراکز از خدمات جانبى نظیر پارکینگ اتومبیل و خیابان هاى عریض جهت فراهم آوردن امکان تخلیه ترافیک در معابر جانبى و برخوردارى این مراکز از اماکن سرویس دهى هم زمان به کلیه مراجعه کنندگان، علاوه براینکه براى ساکنین محلات مشکلاتى را ایجاد نمى نماید بلکه چنین طراحى شهرى از مساجد، به تناسب توسعه فضایى با کارکردهاى محله اى و آرام سازى سیماى ساختارى محلات منتهى مى گردد.

 

مساجد و ساختار منظم خانه هاى مستقر در محلات

در بررسى هاى به عمل آمده از قدیمى ترین مساجد ایران، این گونه به نظر مى رسد که مرکزیت و محوریت مناطق مسکونى با مساجد بوده و در مکان یابى مساجد سعى گردیده که این اماکن جهت کلى شهر و ساختمان هاى مسکونى را مشخص نمایند.

          در بررسى بافت قدیمى اکثر شهرهاى ایران، جهت جغرافیایى تمامى ساختمان ها خصوصا ساختمان هاى مسکونى هم جهت با مسجد و هم مسیر قبله بوده و عموما مساجد داراى درب هاى مختلف در سه امتداد غیر قبله مى باشند؛ به صورتى که دسترسى به این مراکز در هر مسیرى امکان پذیر باشد. مهمترین نقش مساجد در توسعه فضایى و ساختارى محلات شهرى در این است که چون مساجد اغلب به عنوان مراکز عمومى فرهنگى ـ مذهبى به شکل یک مجتمع برخوردار از کلیه امکانات فرهنگى اعم از سالن مطالعه، کتابخانه، سالن اجتماعات و صحن و رواق طراحى گردیده اند، از این رو، امکان انجام هرگونه فعالیتى در این مراکز در جهت اشاعه فرهنگ دینى و رفاه حال افراد ساکن در محلات شهرى فراهم مى باشد که این خود به طراحى محیط سازمان دهى شده با کارکردهاى متعدد در نظام محله اى منتهى مى گردد.

 

آسیب شناسى ساخت مساجد در شهرها و محلات

در حال حاضر از نظر جغرافیایى و فیزیکى، ساخت مساجد، در کوچه و پس کوچه ها و مناطق کاملاً دور افتاده واقع شده و در مسیر زندگى عادى افراد ساکن در محلات قرار نمى گیرد. از نظر محتوایى نیز مسجد باید محور بسیارى از فعالیت ها قرار گیرد. در گذشته به این صورت بوده و مداس علمى و حوزه هاى علمیه در کنار مساجد و در صحن و حیاط مساجد ساخته مى شدند. بسیارى از مراکز درمانى و آموزشى با مساجد در کنار مساجد بودند؛ به نحوى که اگر به عقب بازگشته و معمارى اصیل برگرفته از آموزه هاى دینى خود را بررسى نماییم، خواهیم دید که مساجد به واقع محور اصلى معمارى شهرى و محله اى بوده و در حقیقت معمارى ما، معمارى مسجد محور بوده است. کلیدى ترین ساختمان ها پیرامون مساجد ساخته شده و محل ساخت مساجد در یکى از بهترین نقاط آبادى، شهر و محلات تعیین مى گردید. به طور کلى مى توان گفت که در گذشته محوریت به تمام معناى معمارى ما با مساجد بوده است و این در حالیست که در حال حاضر فهم این مطلب کمى دشوار شده و عادت کرده ایم که مساجد را مستقل و جدا از بافت شهرى و بدون در نظر گرفتن تأثیرگذارى معمارى آن بر بافت شهرى و محله اى تعریف نماییم.

 

منابع و مأخذ

1 ـ عرفان، محمد هادى، معمارى مسجد، ص 5 .

2 ـ پیرنیا، معمارى اسلامى ایران، ص 91 .

3 ـ آثار ایران، ج 3 ، ص 37 ـ 36 .

4 ـ الیاده، میرچا ـ مقدس و نامقدس (نصرا... زنگویى، ص 47).

5 ـ بمات، شهر اسلامى، ص 11 ، 116 ، 88 .

6 ـ فلامکى، باز زنده سازى بناها و شهرهاى تاریخى، ص 58 .

7 ـ شکویى، جغرافیاى شهرى، ج 2 ، ص 405 .

8 ـ کوثرى، مشارکت فرهنگى، ص 194 .

 

پی نوشت ها:


[1] . عرفان، محمدهادى، معمارى مسجد: ص 5 .

[2] . پیرنیا، معمارى اسلامى ایران: ص 91 .

[3] . آثار ایران: ج 3 ـ ص 37 ـ 36 .

[4] . الیاده، میرچا ـ مقدس و نامقدس نصراللّه  زنگویى: ص 47 .

[5] . بمات، شهر اسلامى: ص 11 .

[6] . بمات، شهر اسلامى: ص 116 .

[7] . فلامکى، باز زنده سازى بناها و شهرهاى تاریخى: ص 58 .

[8] . شکویى، جغرافیاى شهرى: ج 2 ، ص 405 .

[9] . بمات، شهر اسلامى:  ص 88 .

[10] . کوثرى، مشارکت فرهنگى: ص 194 .