گروه : کارکردهای مسجد
شماره : 124
تاریخ : چهار شنبه, 11 تیر 1399
ساعت : 23:03:36
معماری مساجد در دوره ی صفویه

فهرست مطالب

مقدمه

بخش یکم ویژگی ها و خصوصیات معماری بناهای مذهبی در دوره صفویه

  1. شیوه اصفهانی

1ـ1 معماری

2ـ1 نیارش

3ـ1آرایه

بخش دوم: چرا شاهان صفوی به معماری اهمیت می دادند

بخش سوم: معرفی دو نمونه از مساجد مهم دوره صفوی

  1. مسجد امام

2ـ1 مسجد امام در نوشته های سیاحان خارجی

  1. مسجد شیخ لطف الله

3ـ1 شرح نقش کاشی کاری مسجد شیخ لطف الله

 4)وجه تشابه مساجد دوره صفویه

بخش چهارم: نور و رنگ در معماری مساجد

5)رنگ در مسجد

6) نور در مسجد

6ـ1 ارتباط نور با معنا

بخش پنجم: ابتکار و اقتباس

7) آیا معماری این دوره ابتکار تمدن شیعه صفوی است؟

7ـ1 تأثیر از سرزمین های دیگر

7ـ2 اثر گذاری بر دیگر تمدن ها

بخش ششم: هنر توحیدی

8) اندیشه شیعه چقدر به هنر توحیدی اهمیت می دهد؟

9) بررسی تطبیقی مساجد شیعه و سنی

10) نتیجه گیری

فهرست تصاویر

 فهرست منابع و مأخذ

مقدمه

اسلام نقش مؤثری در تکامل و توسعه اغلب هنرها در ادوار مختلف به خصوص در عهد صفوی داشته است در دوران صفویه که مورد بحث است هنرهای معماری، نقاشی، خط، تذهیب، قالی بافی، پارچه بافی، کاشی سازی و... به اوج تکامل خود رسید که کمتر نظیر آن در ادوار گذشته و بعد دیده می شود.[1]

سلسه صفویان در سال 907هجری به وسیله شاه اسمائیل صفوی در تبریز تأسیس شد و بعد از او در سال 930 هجری شاه طهماسب به سلطنت رسید و به علل سیاسی پایتخت را از تبریز به قزوین منتقل کرد هنگام حکومت شاه طهماسب، همایون پادشاه مغولی به ایران پناهنده شد و مدتی در دربار صفوی اقامت کرد، اقامت وی در ایران و حمایت شاه صفوی از او در باز گشت به هند، باعث ایجاد رابطه میان دو کشور باستانی ایران و هند در همه شئون از جمله هنر شد. در قزوین پایتخت شاه طهماسب، بناهایی چون مسجد، کاخ، کاروان سرا ایجاد شد. تا به سلطنت رسیدن شاه عباس در سال 996 هجری به ترتیب شاه اسمائیل دوم و محمد خدابنده هر یک مدتی کوتاه حکومت کردند.

دوره 42ساله سلطنت شاه عباس، عصر شکوفایی هنر در ایران در این دوره از یک سو روابط ایران و اروپا و از سوی دیگر روابط ایران و هند توسعه یافت شاه عباس پایتخت را از قزوین به اصفهان منتقل کرد و این شهر را با بناهای متعددی مانند قصرها، مساجد، بازارها، پل ها و کاروان سراها آراست و بدین ترتیب اصفهان مرکز هنر های اسلامی شد.[2]

دست راست شاه در کار عملی ساختن این طرح معماری بلند پروازانه مردی بود به راستی برجسته، یعنی شیخ بهاءالدین محمد عاملی که به شیخ بهائی معروف است، او به عنوان عالم الهی عالی قدر، فیلسوف، مفسّر قرآن، فقیه، منجّم، معلّم، شاعر، مهندس چکیده ی جامعه صفوی عصر شاه عباس کبیر بود: مهذّب، عالم، دانا و متقِّی.[3]

بعد از شاه عباس، شاه صفی و شاه عباس دوم به سلطنت رسیدند و در زمان شاه عباس دوم هنر معماری و هنر های دیگر رونق داشت در زمان سلطنت طولانی شاه سلیمان توسعه هنرها به شیوه گذشته ادامه یافت.

در سال 1105هجری شاه سلطان حسین صفوی به سلطنت رسید در زمان او سلسله صفویه ناتوان و ضعیف شد و سرانجام در سال 1135با هجوم افغان ها سقوط کرد[4]

قرن دهم و یازدهم هجری را دوران شکوفایی هنر اسلامی در ایران دانسته اند در این دوره با حمایت شاهان صفوی، هنر های پارچه بافی، نقاشی، فلز کاری، سفال سازی و معماری به حد اعلای توسعه و تکامل رسید. شاهان صفوی در پایتخت و شاه زادگان و حکمرانان در دیگر شهرها در ایجاد بناهای مذهبی و غیر مذهبی فعالیت چشم گیری داشتند.[5]

در زمان شاه عباس در اصفهان 162مسجد، 48مدرسه، 18 کاروان سرا، 173حمام وجود داشته است.[6]

فعالیت وسیع معماری دوره صفوی در زمان شاه عباس اول آغاز شد. در این دوره نه تنها در اصفهان، بلکه در شیراز، اردبیل، مشهد، تبریز و دیگر شهرهای ایران بناهای مختلف احداث شد.

در عهد صفوی سبک معماری قدیم ایران تجدید شد و در طرح بناها، شکل و مصالح بناها جای خود را باز کرد اغلب بناهای دوره صفوی مانند مساجد، مدارس و کاروان سراها به شکل چهار ایوانی بنا شد. استفاده از کاشی معرّق و هفت رنگ برای تزیینات، رونق فراوان یافت. به طوری که ساختمان های مذهبی این دوره از گنبد، ایوان، طاق نما، سر در ورودی و حتی مناره ها، با کاشی آراسته شد. خطاطی و خوشنویسی روی کاشی نیز در آرایش بناهای مذهبی عمومیت یافت و بناهای متعددی با خطوط ثلث، نسخ، نستعلیق و خطوط دیگر تزیین شد.[7]

در ضمن از آن جایی که مساجد مهم ترین بناهای اسلامی هستند، می توان گفت هنر اسلامی در حقیقت در مساجد پدید آمد و این اماکن را می توان مهمترین جایگاه تجلی معماری و هنر اسلامی به صورت توأمان دانست.[8]

بخش یکم: ویژگی ها و خصوصیات معماری بناهای مذهبی در دوره صفویه

1) شیوه اصفهانی

شیوه اصفهانی آخرین شیوه معماری ایران است پس خاستگاه این شیوه شهر اصفهان نبوده ولی در آنجا رشد کرده و بهترین ساختمان های آن در این شهر ساخته شده اند این شیوه در بر گیرنده شیوه هایی است که در نو شته های غر بی به شیوه صفوی افشاری قاجاری و زند قاجار نامیده شده اند این شیوه کلی پیش از روی کار آمدن صفویان از زمان قره قویونلوها اغاز شده و در پایان روزگار محمد شاه قاجار دور نخست آن به پایان میرسد دور دوم آن زمان پسرفت (انحطاط) این شیوه است که در واقع از زمان افشاریان آغاز شد و در زمان زند یان دنبال شد ولی پسرفت کامل از زمان محمد شاه آغاز شد از زمان پس دیگر شیوه ای جانشین شیوه اصفهانی نشد و با این که تلاش شد این رشته پیوسته در معماری ایران پاره نشود اما دیگر معماری آن سیر روند تکاملی پیشین را پی نگرفت.[9]

1- معماری

ویژگی های این شیوه چنین بررسی می شود.

  1. ساده شدن طرح ها که در بیشتر ساختمان ها، فضا ها یا چهار پلو (مربع) هستند یا مستطیل.
  2. در شیوه آذری با به کار گیری یک هندسه قوی، طرح های پیچیده ای ساخته شدند اما در شیوه ی اصفهانی، هندسه ساده و شکل ها و خط های شکسته بیشتر به کار رفت.
  3. در نهرنگ ساختمان ها نخیر و نهاز (پیش آمدگی و پس رفتگی) کمتر شد، ولی از این شیوه به بعد ساخت گوشه های یخ در ساختمان رایج تر شد.
  4. هم چنین پیمون بندی و بهره گیری از اندام ها و اندازه های یکسان در ساختمان دنبال شد.
  5. سادگی طرح ها در بناها هم آشکار بود.[10]

 1-2 نیارش

تنگی زمان و کم شدن معماران چیره دست در این شیوه کیفیت ساختمان سازی را بسیار پایین آورد و دیگر ساختمان ها را هم چون گذشته پایدار و ماندگار نمی ساختند. یکی از ویژگی های نیارشی در معماری ایران این بود. که معماران ما همواره به نشست یکی ساختمان در روند ساخت و اثر آن بر نما سازی توجه داشته اند. می دانیم ساختمان به مرور زمان نشست می کند. در شیوه رازی زبوه و نما یا سفت کاری و نازک کاری با هم انجام می شد، یعنی کار، «همچین» می شد و برای این که نشست یکسان پدید آید، زبره را با نما هشت (یعنی برآمد.) و گیر (یعنی گود و فرو رفته)یا با هم چفت و بست می کردند. اما در شیوه آذری، چون در ساختن شتاب داشتند، نوبره و نما جداگانه ساخته می شدند. این روش در شیوه اصفهانی نیز پی گیری شد و شاید از دید فنی روش درست تری بود. هم چنین در این شیوه همه گونه های تاق ها و گنبد ها به کار برده شد. گنبد های گسسته میان تهی در بیشتر ساختمان های این شیوه به زیبایی دیده می شوند مانند مسجد امام اصفهان.[11]

دکتر تاج بخش در کتاب خود به نام «تاریخ صفویه» می گوید:

«من گنبد سازی در دوره صفویه تکمیل شد البته ساختن گنبد پیش از اسلام هم معمول بود و ایرانیان بر فراز آتشکده ها سقف های مدور شکل می ساختند. در معماری رومی نیز گنبد وجود داشت، ولی فرق آن با گنبد های معماری ایران این بود که رومی ها گنبد را بر روی پایه هایی که بر محیط دایره قرار داشت بنا می کردند در صورتی که ایرانیان توانستند گنبد را روی پایه چهار گوش بسازند و از فن مقرنس کاری استفاده کنند».[12]

در این شیوه برخی ساختمایه ها را نخست دگرگون کرده و سپس به کار می بردند که این روش، کیفیت ساختمان را پایین می آورد و به فن ساختمان نیز آسیب می زند. معماران گذشته هر ساختمایه ای را به شکل نخست خود به کار می برند. برای نمونه، آجر را بدون تراشیدن و چوب را به گونه گُرده(تنه درخت) به کار می بردند. مثلاً در گنبد قابوس آجر را آب مال به کار رفته و در شیوه رازی آجر پیش بر به کار می بردند.اما در این شیوه از مثلاً آجر آبساب (از ساییدن دو آجر تراش به هم به دست می آید) یا آجر تراشید بهره گرفتند و چون آجر را می تراشیدند، درز میان آجر ها در آجر چینی کم می شد. بدین گونه بندهای افقی و عمودی هم اندازه می شدند. این آجر کاری پس از زمانی که لبه آجرها می پریده زشت می شد.[13]

افزون بر این ها شیوه اصفهانی دارای کاستی های دیگری هم هست که در شیوه های پیشین نبوده است مانند خوانچه ها [14]و پوشش های آویخته و دروغین، بی باکی و جسارت بیش از اندازه در پوشش گنبد ها و به ویژه کلاه فرنگی ها، آزادی بی حساب در نهادن جرزها و ستون های باربر بر روی تاق های زیرین و حتی کانه ها.[15]و بسیاری از این دست که همگی از سر شتاب در ساختمان سازی بود.[16]

به طور کلی در این دوره بود که طاق های ایرانی نوک تیز و کم ارتفاع به کار برده شدند در مسجد ها نیز درهای بزرگ با چهار چوب های مستطیل شکل مزین به  کار برده شدند که در دو سوی آن ها دو مناره خوش قامت گردن افراشته بود. بیشتر مناره های این دوره استوانه ای هستند، ولی گنبد ها دراز و پیازی شکل اند و از بیرون و درون تزیین شده اند شهرت این معماری به کاشی کاری هایی با تزیین های گیاهی وکاربرد نادر تزئینات هندسی است.[17]

1ـ3 آرایه

در شیوه اصفهان از همه آمودهای[18]شیوه پیشین بهره گیری شد. البته بیشتر از کاشی خشتی هفت رنگ به جای کاشی تراش (معرق) بهره گیری شد برای نمونه در مسجد امام اصفهان (شاه) سر در آن کاشی تراش است که شاهکار کاشی کاری است، ولی درنماهای درونی آن چون روند ساخت آن به درازا کشیده شده بود، کاشی هفت رنگ کار شده است.[19]

بناهای دینی در روزگار صفوی با کاشی های سفالی به رنگ های زیبا و نقش های گل وبوته گیاهان چشم نواز تزیین می شد که این امر، به خصوص از خوش ذوقی، عشق به  هنر و آگاهی ایرانیان به رنگ های ملایم یک دست و سحر و جذابیت آن ها مایه می گرفت.[20]

در قرن نهم و دهم هجری قمری به مرور زمان، شبستان های ساده و ستون دار مساجد، جای خود را به تالارهای چهار گوش وسیع و گنبد دار داد، که رویه های درونی و بیرونی آن یکسره با کاشی های رنگین پوشیده شده بود طرح ها و ترکیب رنگی این کاشی ها به مساجد شکوه و عظمتی خاص بخشید. مسجد امام اصفهان (دوره صفویه) و مسجد کبود تبریز (دوره تیموری) نمونه های درخشان از این دست به حساب می آید.[21]

در این شیوه افزون بر کاشی افزودن بر کاشی تراش، از آجر و چوب هم به گونه خمیده بریده شده بهره می بردند که به آن قواره [22]بری می گفتند.[23]

هم چنین رواج گسترده و استفاده و افراز نقوش تزیین گیاهی که اکنون به شکل کاملاً تکامل یافته بود و به نام اسلیمی و ختایی به کار می روند. علاوه بر آن کاربرد وسیع کاشی هفت رنگ، سینایی معرق، مشبک، معقلی، با رنگ های غالب لاجوردی و فیروزه و سبز و سفید با تأثیر از آثار نقاشی در معماری این دوره بود.[24]

رنگ کاشی را از لاجورد[25]می گرفتند که دارای رنگ های خانواده آبی بود، یعنی لاجوردی، سرمه ای، ماستی و آسمانی. رنگ زرد و قهوه ای و خانواده آن چون رنگ حنایی را از رو سوخته می گرفتند. رنگ قرمز و خانواده آن چون ارغوانی، حنایی، زرشکی، آب هندوانه ای و سرخابی را از شنگرف[26]می گرفتند. رنگ قرمز پخته را از گل احزا و خون خره و سرنح می گرفتند کم کم این ها کنار نهاده شد و جای خود را به رنگ های زشتی مانند بداقی و نگون سار دادند.[27]

علی سجادی در مقاله خود تحت عنوان «هنر گچ بری در معماری اسلامی ایران» می گوید:

«در شیوه ( اصفهانی) با وجود رواج کامل تزیینات دیگر هم چون کاشی معرق و هفت رنگ و آینه کاری و گچ بری و... هم چنان مقام خود را حفظ کرد. به قول پوپ: هنر گچ بری در عصر صفویه مانند سایر هنر ها در این عنصر نیز تجلی مخصوصی داشت کاخ های پادشاهان و منازل وزراء و اعیان و مدارس و مقابر این دوره با صنعت گچ بری آراسته شده است. از ویژگی های غالب در هنر گچبری شیوه اصفهانی می توان مقریس های گچی و معرق گچی (گچ تراش) نام برد. هر چند مقرنس سازی قبلاً متداول شده بود ولی کاربرد گسترده آن به این دوران متعلق دارد. معرق گچی و گچ بری الوان نیز در این دوران متداول شده است. از نمونه های بی نظیر آن می توان از گچبری های زیر گنبد و محراب مسجد میدان ساوه که با معرق های گچی بسیار زیبایی ساخته شده اند نام برد یکی دیگر از ویژگی های گچبری این دوران گچ بری های مجوف است که به اشکال جام و صراحی و یا آلات موسیقی و... گچ بری شده اند.[28]»

به طور کلی ویژگی و امتیاز معماری اسلامی در ایران گوناگونی عناصر معماری آن نیست و بیشتر ذوق سلیم، وضوح، دقت، تناسب درست و سنجیده و آمیختن همه ی آن عناصر و سازگاری میان آن هاست.[29]

بخش دوم:

  چرا شاهان صفوی به معماری اهمیت می دادند؟

در همه ادوار همیشه هنرمند و هنر وجود داشته است، ولی گاهی در یک دوره آثار هنری ارزنده و جالب عرضه می گردد که با دوره های گذشته اختلاف زیادی دارد و آن معلول علل و عواملی است که محیط مناسبی برای پرورش هنرمند و توسعه هنر به وجود می آورد.

اولین عاملی که در پیدایش محیط مناسب برای پرورش هنرمندان، نقش بزرگی دارد، امنیت است که در نتیجه وجود قدرت مرکزی و حکومت مستقل به وجود می آید. دوران صفویه یکی از ادواری است که در آن قدرت مرکزی و در نتیجه امنیت عمومی به طور نسبی وجود دارد. هنرمند و یا هر فرد دیگر به کار خود مشغول است و بیم و ترس از هجوم و حمله متجاوزین ندارد بنا بر این می تواند با خاطر آسوده به کار خود بپردازد.[30]

دوران حکومت صفویه بیش از دو قرن به طول انجامید و این مدت برای ثبات پایه های هنری و تکامل و روا آن بسیار مؤثر بوده است.

به علت وجود امنیت و آرامش نسبی، ثروتمندان و اشراف به تزیینات و تجمّلات توجه پیدا کردند و با سفارش های خود به هنرمندان، نقشی در رواج و پیشرفت هنر داشته اند. که آثار آن در گچ بری ها، آینه کاری ها قالی ها تذهیب های حواشی کتب مذهبی و کاشی های مساجد دیده می شود.

اصل مهم دیگر که نقش اساسی در توسعه و رواج و پیشرفت هنر در این دوره داشته است، رسمیت یافتن آیین تشیع است که باعث گردید هنرمند مسلمان از جان و دل برای ارائه هنر خود بکوشد و با ساختن کاشی های زیبا برای تزیین مقابر ائمه اطهار(ع) و مساجد و نوشتن قرآن و کتاب های مذهبی و تذهیب حواش آن بدون چشم داشت، مضر خود را برای ابراز علاقه به دین خود ارائه دهد و شاه کارهای هنری بیافریند و نشان دهد وقتی هنر در خدمت دین باشد و ایمان قلبی راهنمای هنرمند گردد، پدیده های ارزنده و جالبی به وجود می آید که در غیر این صورت امکان وجود آن میسّر نخواهد بود.

دوام دوران حکومت این سلسله در رواج هنر و تحول و تکامل آن بی اثر نبوده است تشویق از هنرمندان و استقبال مردم نیز نقش مهمی در پیشرفت هنر داشته است و حتی سلاطین هم ارزش زیادی برای هنرمندان قابل بوده بوده اند.[31]

البته باید یاد آور گردید که بیشتر پیشرفت هنر در عهد صفویه را باید در نتیجه فعالیت های شاه عباس دانست که پادشاهی هنر دوست و هنر پرور و مشوق هنرمندان بوده است و او با ایجاد رقابت بین مباحبان هنر توانست بهترین نمونه های هنری را به جهان عرضه نماید.[32]

در دوره صفویه چون شاهان به معماری و هنر های دیگر مثل نقاشی، کاشی کاری و تذهیب علاقه داشتند و هنرمندان را مورد تشویق قرار می دادند، آثار بدیع و زیبا در معماری و قسمت های دیگر هنری پدیدار گشته است که مرکز آن شهر اصفهان، پایتخت صفوی است.[33]

البته رابرت هیلن برند در کتاب خود به نام «هنر و معماری اسلامی» می گوید:

«با وجود شکست مصیبت بار شاه اسماعیل از لشکر عثمانی در چالدران در 1514م/920هـ و متعاقب آن از دست رفتن آناتولی، او توانست با تلاش بسیار سراسر ایران از جمله بیشتر افغانستان و برخی سرزمین های مجاور را در شمال رود های جیحون و ارس زیر سیطره خود در آورد. این کار موجب شد تا پایگاه مالی او نسبت به دودمان های تیموری یا ترکمانان پیش از وی، به مراتب گسترده تر باشد، و به همین سبب نیز از آزادی عمل بیشتری در حمایت از هنرها برخوردار گردید.[34]

هم چنین دکتر مهناز شایسته فر در کتاب خود به نام «هنر شیعی» می گوید:

«علی رضا عباسی، خطاط نامی دربار شاه عباس، مسئول نگارش کتیبه های مسجد امام شد و بسیاری از کتیبه های مساجد دیگر اصفهان و گنبد صحن حرم امام رضا را طراحی و اجرا کرد. همان طور که از شیوه ی حمایت هنری شاه عباس بر می آید، وی به نقش مهم هنرمندان کاملاً آگاه بوده است، گفته می شود که گاهی اوقات شاه شخصاً شمع را برای علی رضا، خوشنویس مشهور خود در زمان انجام کار، نگه داشته است».[35]

 توجه حاکمان صفویه به هنرمندان که بیش از صوفیان و علما مذهبی بودند و استفاده از موضوعات شیعی به سبکی با شکوه و مشخص، نشان دهنده بی توسعه و تغییرات چشم گیری است که با حمایت مالی و معنوی آن انجام می شد.[36]

البته دور نیست که مقام و مرتبه هنرمندان در دوره حکومت صفوی بالا برود زیرا این سلسله اولین سلسله ایرانی است که پس از ساسانی ها بر سر کار آمده است.[37] بنا براین در صدد احیای مجد و عظمت دیرین بر آمد و ابتدا توجه خود را شامل ارباب فن و هنر کرد و مقام آن ها را بالا برد و بهره زیادی از این راه عاید آنان گردید.[38]

بخش سوم: معرفی دو نمونه از مساجد مهم دوره صفوی

2) مسجد امام:

«در ضلع جنوبی میدان امام، یکی دیگر از آثار با شکوه معماری دوره صفویه به نام مسجد امام واقع شده است که در سا 1020 هجری ساختمان آن به دستور شاه عباس اول آغاز و به تدریج در زمان جانشینان او تکمیل شد».[39]

«این بنا نمایا نگر اوج یک هزار سال مسجد سازی در ایران است. سنت های شکل دهی، آرمان ها، شعایر و مفاهیم دینی، نقشه که از ترکیب انواع قدیم تر و ساده تر به آرامی کمال یافته، عناصر بزرگ ساختمانی و تزیینات همه در مسجد شاه با عظمت و شکوهی که آن را در شمار بزرگ ترین بناهای جهان قرار داده، تحقق و یگانگی یافته است».[40]

«مسجد اما به شکل چهار ایوان بنا شده و مانند مسجد شیخ لطف الله عظمت آن بیشتر به سبب کاشی کاری و تزیینات زیبای آن است. گنبد مسجد دارای دو پوشش است. حد فاصل بین دو جدار داخلی و خارجی گنبد در حدود پانزده متر و ارتفاع گنبد از سطح زمین به طور تقریب 54 متر است. این گنبد عظیم با تزیینات زیبای کاشی کاری پوشیده شده است و کتیبه ای به خط ثلث سفید بر زمینه کاشی لاجوردی رنگ با تاریخ 1037 هجری دارد. سردر اصلی مسجد با کتیبه، مقرنس کاری و کاشی کاری تزیین شده است. کتیبه سر در با شکوه مسجد به خط ثلث به کاشی سفید معرق بر زمینه کاشی لاجوردی و با تاریخ 1025 هجری و به خط هنرمند معروف علی رضا عباسی است».[41]

«در زیر این کتیبه، کتیبه دیگری به خط ثلث نصب شده که معرف نام معمار بنا «استاد علی اکبر اصفهانی» و مباشر ساختمان مسجد به نام« محب علی بیگالله» است. در سردر و جلو خان مسجد کتیبه های دیگری نیز جلب توجه می نماید کاشی کاری معرق و خشتی هفت رنگ آن با پیچ فیروزه کاشی و مقرنس های درونی سردر جز زیباترین هنر کاشی کاری عهد صفوی به شمار می رود[42]».

دکتر محمد کریم پیرنا در کتاب خود با عنوان« سبک شناسی معماری ایران» می گوید:

«میان محور سر در که رو به میدان نقش جهان ساخته شده و محور مسجد که رو به قبله هست زاویه ای پدید آمده که معمار آن را به بهترین گونه پاسخ داده است. معمار، ایوان شمالی مسجد را در پشت هشتی را به گونه ای چرخانده که از هشتی می توان میانسرای مسجد را دید، ولی نمی توان یک راست به آن وارد شده، بلکه باید از یکی از دو دالان گرداگرد ایوان به میانسرا رسید. در پشت دالان درازتر، آبریز گاه ها و وضو خانه جای دارد میان سرای مسجد تناسبات شش پهلوی منتظم را دارد».[43]

«این مسجد دارای دو مناره با 48 متر ارتفاع است که با خطوط مار پیچ تزیین شده اند آیه هایی از قرآن و عبارات لا اله الا الله . محمد رسول الله و الله اکبر با رنگ مشکی بر زمینه ی فیروزه ای، قسمت دیگری از تزیینات بدنه ی مناره های مسجد می دهد دور تا دور ساقه ، گنبد در فاصله های معین پنجره های شبک تعبیه شده که روشنایی شبستان را تامین می کند. طرح کاشی کاری روی گنبد مرکب از نقوش اسلیمی سفید و حنایی بر زمینه فیروزه ای رنگ است. تزیینات کاشی کاری ساقه گنبد در فواصل پنجره ها، عبارت از هشت لوحه تزیین شده و به خط بنایی لاجوردی بر زمینه فیروزه ای شامل صلوات بر چهارده معصوم است. از زمان شاه صفی یعنی سال 1046 هـ . ق در زیر مقرنس ورودی، دری وجود دارد که با نقره و طلا پوشش شده و اشعاری به خط نستعلیق بر آن حک شده است. مسجد مستطیل شکل و چهار ایوانی ساخته شده و در وسط هر یک از اضلاع صحن ایوان و در اطراف ایوان ها، غرفه های دو اشکوبه بنا شده است».[44]

«گنبد رفیع مسجد امام که بر فضای شبستان مسجد سایه انداخته یکی از مرتفع ترین گنبدهای مساجد ایران است. در این مسجد سه گنبد در جهات شرق و غرب و جنوب دیده می شود. ولی گنبد جنوبی از نظر معماری مهم ترین و زیبا ترین آن هاست. این گنبد دارای دو پوشش است، یکی پوشش داخلی که در ارتفاع 38 متری است و دیگری پوشش خارجی که 54 متر ارتفاع دارد و از بیرون مسجد و از فواصل دور دست شهر می درخشد بین پوشش داخلی گنبد و پوشش خارجی آن شانزده متر فاصله است».[45]

«مجلل ترین قسمت داخلی مسجد، محوطه زیر گنبد است. تزیینات زیر گنبد با مهارت و زیبایی تمام انجام گرفته و شامل گل و بوته های سفید و زرد طلائی بر زمینه آبی است، کتیبه داخل گنبد به خط ثلث بر زمینه کاشی لاجوردی است که به وسیله هنرمند معروف عبدالباقی تبریزی در سال 1036هجری نوشته است از جمله هنرمندان معروف دیگری که در نمای داخلی مسجد کتیبه هایی به یادگار گذاشته اند می توان از محمد صالح اصفهانی و محمد رضا امامی نام برد. در قسمت فوقانی محراب مسجد، کتیبه ای به خط ثلث سفید بر زمینه کاشی لاجوردی وجود دارد که  آن را محمد صالح اصفهانی در سال 1038 هجری نوشته است. در دو طرف محوطه ی زیر گنبد دو شبستان قرار گرفته که سقف هر یک از آن ها با هشت گنبد کوچک پوشیده شده و بر ستون های سنگی ظریف استوار است. تمام بدنه و سقف این شبستان ها نیز مانند محوطه ی زیر گنبد با کاشی های خوش رنگ زینت یافته است و دارای پنجره های مشبک ظریفی است که روشنایی داخل شبستان را تأمین می کند هم چنین هر یک از شبستان ها دارای دو محراب است که در اطراف آن ها کتیبه ای به خط ثلث از محمد رضا امامی وجود دارد».[46]

«دراین مسجد فرامین متعددی از دوران شاه عباس اول بر روی الواح سنگی نقر و نصب شده است».[47]

«شاه عباس صفوی، اتمام کارهای ساختمانی مسجد را به طور کامل به چشم خود ندید و تزیینات مرمری از اره ها و سنگ فرش مسجد و نصب در  بزرگ و سنگاب  ها از اقدامات دوره جانشین او شاه صفی است».[48]

آقای آیت اللهی در کتاب خود با عنوان « کتاب ایران» می گوید:

«این بنا با کاشی کاری های زیبا و آبی رنگش برتری ویژه ای بر کاخ عالی قاپو دارد، و شاید هدف شاه عباس نشان دادن برتری دین بر حکومت بوده است جلوخان ورودی مسجد، به تنهایی، شاه کار معماری است این جلوخان رو به شمال است، که موقعیت میدان است، و لیکن قبله در جهت جنوب غربی است بنابراین می بایستی این کجی و قناسی بر طرف شود، از این رو، از پیش تاق وارد دهلیزی مدور می شویم که هیچ جهت خاصی ندارد. از دست راست دهلیز وارد اتاق بلند ایوان شمالی می شویم و ناگهان از تاریکی به حیاط روشن چشم می گشاییم این اساس حکمت این معماری است که از ظلمات وارد نور می شویم، و اشاره ای است به آیه ی سوم «آیة الکرسی» و از طرف چپ دهلیز بیرون می آییم».[49]

هم چنین پیرنا می گوید: «هنگامی که آندرو گدار وارد مسجد امام شد در جایی که نام استاد نوشته شده بود به رسم احترام به آفریننده این شاه کار بزرگ و فوق العاده کلاه خود را بر می داشت».[50]

2ـ1 مسجد امام در نوشته های سیاحان خارجی

اولئاریوس در سفر نامه خود در باره مسجد امام می گوید:

«نکته جالب در باره مسجد شاه آن است که کلیه دیوارهای کریدورها، حیاط و شبستان ها و چهل ستون های آن به ارتفاع دو متر از کف با سنگ های مرمر عالی و شفاف که چون آینه صیقلی می باشند، پوشیده شده اند، از همه زیباتر و گران بها تر محراب شبستان اصلی است که از یک قطعه سنگ مرمر یک پارچه تراشیده شده، کلیه این سنگ ها را از معادن در کوه های اطراف آورده و در ساختمان مسجد مصرف کرده اند شاه عباس نظیر این مسجد تقدیمی[51] به مهدی (ع) را در تبریز ساخته که البته کوچک تر از مسجد امام اصفهان است و سنگ های مرمر مسجد را که مانند گچ سفید هستند از معادن ایروان به تبریز آورده اند».[52]

هم چنین سانسون می گوید:

«بر دو طرف گنبد مسجد امام و کمی جلو تر از آن دو مناره قرار دارد که با کاشی های معرق مینایی رنگ آراسته شده است و خیلی شبیه برج های مرتفع  و نوک تیز کلیساهای ما می باشد، ولی آن قدر باریک و بلند آن ها را بر آورده اند که انسان تعجب می کند چگونه بنایی به این بلندی روی پای خود ایستاده است. این مناره یک راه پله مارپیچ بیشتر ندارد و آن قدر راه پله باریک است که شخص به زحمت می تواند خود را از آن بالا کشد . بقیه ضخامت بنا راجع می شود به جدارهای مناره ها که اتفاقا در قسمت تحتانی چندان از قسمت فوقانی پهن تر نیست».[53]

آندره گدار هم در کتاب خود را عنوان«آثارایران» می گوید:

«به دلیل فقدان زیر سازی کافی و ترکیب نادرست آن، دیوار نمای ساختمان به گونه ای نا برابر بر زمین فشار وارد می سازد دو انتهای این دیوار که مناره ها را بر دوش دارند و فشار طاق بزرگ ایوان را تحمل می کنند به مراتب سنگین تر از بخش های مجاورند و در نتیجه بیشتر نشست کرده اند و به سمت خارج متمایل شده اند فشار های شدیدی که می توانست موجب از هم گسیختگی و ریزش بنا شود در ساختمان رو به افزایش نهاد و در نتیجه شکاف هایی که پی آمد محتوم آن بود پدیدار گشت. خرابی ادامه پیدا نکرد زیرا یک دست بودن نسبی آجر کاری ها مقاومت طولانی در مقابل این فشارهای غیر طبیعی را امکان پذیر ساخت ولی بدون تردید در زمان حیات شاه عباس، این بخش از بنا به سوی گسستن از سایر بخش ها تمایل داشته است».[54]

هم چنین او می گوید: « این مسجد زیبا علی رغم شکاف هایی که برداشته و کاشی هایی که با کم ترین باد فرو می ریزند سر آمد بناهای دوران سلطنت شاه عباس و ستاره درخشان هنر عصر صفوی است، بنایی که مظهر اوج و در عین حال نقطه شروع اضمحلال این هنر است».[55]

هم چنین واجراستیونس درباره ی« مسجد امام» می گوید:

« از لحاظ طراحی و تصور عمومی، بیشترین حالت جلال و عظمت معماری و سبک اسلامی را دارد که هم چون تاجی بر تارک این مجموعه پر شکوه در آن محوطه می درخشد، ابعاد مسجد به شکل شگفت انگیزی با طرحی سخت استادانه و پر خرج ساخته شده است.

یک وقتی معمار معروف که نامش ابوالقاسم بوده به اصرار و تعجیلی که شاه عباس در تکمیل مسجد داشته است، خطر فرو نشستن بنا را یاد آوری می شود شاه با خشونت از این تذکر بنّا برآشفته و به اصرار خود ادامه می افزاید. از این روست که داستانی در این مورد هست که می گویند معمار به مدت پنج سال خود را مخفی کرده تا این که از سنجش و اندازه گیری فرو نشستن بنا اطمینان کامل حاصل نمود و به حقیقت دریافت که عمل نکردن به اصرار شاه برای سرعت کار پایان ساختمان عملی صحیح و ضروری بوده است. خود را ظاهر و به شاه علت پنهان شدنش را گزارش داد و مورد عفو شاه قرار گرفت و شروع به کار نمود چنین عجله ای با توجه به عمر بالای شاه عباس و آرزوی این که پایان ساختمان مسجد را  در حیات خود ببیند، استادان معمار و کاشی کار را به کاربرد کاشی های هفت رنگ در دیوار های مسجد به جای کاشی کاری های معرّق ناچار نمود و فقط در قسمت هایی که خطوط و آیات قرآنی نوشته شده و سر در ورودی بخش های ابتدای و اولیه ساخت مسجد است، کاشی های معرّق به کار رفت، نتیجه این شد که چنین تزییناتی به هیچ وجه قابل مقایسه با ظرافت ها و آراستگی های کاشی کاری های مسجد شیخ لطف الله و یا بسیاری از بناهای دیگر که در اوایل عمر شاه عباس ساخته شده است، نیست و به این مجموعه لطمه زده است».[56]

هم چنین فلاندن می گوید:

«در مسجد شاه اصفهان جعبه ای از چوب عود مطلائی دیده می شود که در آن پیراهن خون آلود امام حسین فرزند علی (ع) که به دست عمر کشته شد قرار دارد. این شئی مقدس، در نظر ایرانی ها طلسم بزرگی تصور می شود که برای حفاظت کشور شان به کار می رود و می گویند در موقع تهاجم دشمن اثری آنی و حتمی دارد که مهاجمین را مجبور به فرار می کند».[57]

لازم به ذکر است این مسجد در گذشته به نام«مسجد شاه» و «مسجد جامع عباسی» معروف بوده که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی تغییر نام داده و به نام «مسجد امام» معروف گردید.

3) مسجد شیخ لطف الله

«زیبا ترین و با شکوه ترین بنای دوره ی صفوی، مسجد ی است به نام شیخ لطف الله که در ضلع شرقی میدان نقش جهان، مقابل عمارت عالی قاپو واقع شده و بنای آن در سال 1028 هجری در دوره شاه عباس بزرگ به پایان رسیده است. این مسجد به نام امام جماعت آن ( شیخ لطف الله) نام گذاری شد که در زمان سلطنت شاه عباس به علل مذهبی از یکی از قرای لبنان به ایران کوچ کرده و در مشهد و سپس در اصفهان مقیم شد. شیخ لطف الله در این مسجد و در مدرسه مجاور آن به اقامه نماز و تدریس علوم دینی می پرداخت».[58]

پوپ می گوید: « این مسجد را شاه عباس رو به روی قصر و به افتخار پدر زن روحانی اش ساخت».[59]

«این مسجد با اندازه های نسبتاً کوچک، در بردارنده ی طرحی است چشم گیر، در این جا با مسجدی که دارای صحن و چهار ایوان باشد، رو به رو نیستیم بلکه صحبت از مسجدی است بدون مناره که فقط شامل شبستانی مخصوص نماز است. شبستان مذکور به وسیله ی گنبد بی نظیری که دیواره ی منحنی آن شامل شانزده پنجره می باشد پوشیده شده است. این شبستان که قسمت پایین آن مربعی شکل است، در برگیرنده ی مکان سر پوشیده ی مدوری است و نظم ساده و دقیق و در عین حال بی نقصی که بر آن حاکم است، باعث ایجاد فضای پاک و بی آلایش شده است. در آن جا می توان چهار دور نمای صیقل داده شده سقف را مشاهده نمود که تا پایان امتداد یافته اند این دورنماها را در چهار قسمت  این فضای چهار گوش با چهار طاق بزرگ هم حجم که در برگیرنده ی دور نماها هستند هم خوانی کامل دارند. بنابر این قسمت های مسطح و هموار طاق زمینه ای را فراهم می آورند تا دور نماهای زاویه دار مذکور به چشم بیایند و طاق نمای منتظم هشت گوش را به طور برجسته نمایان سازند سطوح کوچکی که آویزهای طاق ضربی[60]این گنبد را به تقسیمات کوچک تری تبدیل نمایند، باعث نمایان شدن کثیر اضلاعی می شوند که دارای 16 ضلع است هر کدام از این سطوح کوچک مثلثی شکل در ارتباط و انطباق با یک پنجره اند و بدین گونه است که مسجد مذکور طبق نظم مطلق هندسی بر قرار شد ه است و تمام عناصر تشکیل دهنده ی آن با خاصیت شکل پذیری بسیار دقیقی به نظم در آورده اند طرح و مقطع طولی سطوح داخلی گنبد و نیز نقشه ی طولی زوایای برجسته ای که شبیه زوایای طاق بندهای هشت ضلعی اند و دور نماها را می سازند، همه منشعب از قوس و کمانی هستند که دارای چهار کانون است و کار برد آن در مسجد نائین در قرن دهم میلادی مشاهده شده است. موضوع مربوط به قوس و کمانی است که پشت واژهای آن از یک منحنی با شعاع کوتاه گرفته شده اند و در عین حال شیب های بسیار کشیده و گسترده ی آن با شعاع طولانی موجب ایجاد قوس و کمان های شکسته می شوند، به علاوه قوس مذکور به طور کامل در خط سیر یک نیم دایره محاط شده است و ارتفاع آن نسبت به وسعتش همانند ارتفاع یک کمان کاملاً هلالی شکل است. مسجد شیخ لطف الله دارای فضای بسته ای است که ارتفاع آن برابر است با خط منصّف طرح چهار ضلعی آن به واسطه ی برخی جنبه ها این مسجد تداعی گر آثار معماری صنعان معمار بزرگ ترکیه ی عثمانی است که عمده ترین آثارش بین سال های 1550 و 1575 میلادی قرار دارند بنابراین پذیرفتن این  مطلب که در ساختمان مسجد شیخ لطف الله می توان فضاها و گرایش هایی شبیه به فضاها و گرایش  های ایجاد شده در مساجد استانبول یافت، آن چنان هم دور از ذهن نیست. با این وجود در ترکیه هیچ نمونه ای را نمی توان یافت که با اشکال شکل پذیر و بسیار دقیقی که در مسجد شیخ لطف الله تجسم یافته اند برابری کند. در استانبول بیشتر ترجیح داده اند در طاق های ضربی از آویز های بزرگ زاویه دار که در دورنماها به کار برده می شوند استفاده نمایند در این مورد آن ها از الگوی صوفی مقدس (sa int sophie) که هزار سال پیش متداول بوده است پیروی کرده اند.

اما این اعتدال و رعایت دقیق قواعد و اندازه ها که منجر به خلق فضایی یک پارچه و تقریبا متراکم می شود، آن چنان هم با ظرافت های ماهرانه ی معماری در تضاد نیست».[61]

«تناسب ساختمان گنبد و سر در کاشی کاری شبستان و محراب گران بها  و سنگ از اره و کتیبه های زیبای آن که به خط علی رضا عباسی با بهترین کاشی های معرّق ساخته شده، عظمت خاصی به این بنا داده است. ساختمان این مسجد که در تاریخ سال 1011 هجری آغاز شده تا سال 1028هجری ادامه داشته، و در نتیجه ساختمان این مسجد که از بزرگ ترین شاه کارهای هنری می باشد 17 سال به طول انجامیده است بر روی گنبد کاشی کاری معرق شاخ و برگ اسلیمی این مسجد زیبا کتیبه ای به خط ثلث با کاشی سفید معرق بر متن لاجوردی نقش بسته است کاشی کاری کنونی پوشش خارجی گنبد از تعمیرات سال هزار و سیصد و پانزده خورشیدی است».[62]

«از نکات قابل توجه این مسجد چرخش حساب شده فضای داخلی بنا نسبت به ورودی است که سبب می شود موقعیت محراب دقیقا در جبهه قبله مسجد قرار گیرد».[63]

محمد حسن سمسار می گوید: «ضرورت قرار گرفتن گنبد خانه به سوی قبله، معمار را به ساختن دالانی با پیچش نامحسوس از بیرون بنا وادار کرده است که وارد شوندگان پس از گذر از آن به هنگام ورود به گنبد خانه در جهت قبله قرار می گیرند».[64]

«آیت اللهی می گوید: گفته می شود که از این مسجد (شیخ لطف الله) به کاخ (عالی قاپو) راهرویی زیر زمینی برای رفت و آمد زنان دربار به مسجد تعبیه شده بوده است».[65]

آندره گدار در کتاب خود با عنوان «آثار ایران» می گوید:

«در آن زمان آن را مسجد صدر یا مسجد فتح الله می خواندند، ولی امروزه عموما به مسجد شیخ لطف الله شهرت دارد هم چنین او می گوید: گنبد( مسجد شیخ لطف الله) بدون تردید از همه گنبد های موجود در اصفهان زیبا تر است».[66]

3ـ1 شرح نقش کاشی کاری مسجد شیخ لطف الله

«ابهت و شکوه و ظرافت کاشی کاری های مسجد شیخ لطف الله مورد اعجاب باستان شناسان و مستشرقان خارجی واقع شده و کسی که از همه بیشتر تحت تأثیر واقع گردیده، پروفسور پوپ بوده است کاشی کاری پوشش داخلی گنبد مسجد شیخ یک نواخت و دیوار های جانبی صحن مسجد، با گل و بوته های متصل به هم، به رنگ آبی در یک متن کرمی رنگ تزیین شده است زوایه های فوقانی دیوارهای جانبی، از گل و بوته هایی که طرح آن با سایر قسمت ها تفاوت کلی دارد، پوشیده شده و تنوع خاص به تزیین کلی صحن بخشیده است و نظر بیننده را جلب می کند زیبایی کاشی کاری این مسجد اعم از کاشی های معرق یا هفت رنگ در نوع خود بی نظیر است و شروع دیوارهای صحن، با کاشی هفت رنگ و تبدیل آن به کاشی های معرق خود تنوعی است دلپذیر.

کاشی معرّق،[67]ظریف ترین نوع کاشی و متعلق به قر ن یازدهم است در حقیقت کاشی معرق نوع ظریفی از کاشی هفت رنگ است تزیینات سطح داخلی گنبد عبارت است از: ستاره های بسیار بزرگ به رنگ زرد طلائی که با طرح درهمی از پیچک به هم پیچیده، پوشیده شده است».[68]

«کاشی کاری داخل و خارج گنبد از نفیس ترین نوع کاشی کاری معرق است و اختلاف رنگ آمیزی آن با سایر کاشی های مساجد، از جمله مسجد شاه [امام] اصفهان از جهت رنگ زمینه است که در سایر مساجد آبی ولی در این مسجد به رنگ زرد روشن است. امتیازات این مسجد، طرح و تلألو رنگ های متنوعی است که در کاشی کاری آن به کار رفته و گنبد آن بدون شک از زیبا ترین گنبد هایی است که در ایران و حتی سراسر جهان بنا شده است.

گنبد این مسجد یکی از چند گنبد یک پوششی زمان صفویه است که با ارتفاع کم، پوششی مناسبی برای صحن کوچک مسجد به شمار می رود، بلندی آن به آن اندازه است که در کنار میدان جلب نظر می کند».[69]

  1. وجه تشابه مساجد در دوره صفویه:

لازم به توضیح است که علاوه بر مسجد شیخ لطف الله و مسجد امام مساجد بسیاری در دوره صفویه ساخته شده از جمله مسجد علی، مسجد حکیم، مسجد سرخی (سفره چی) مسجد باغ حاجی، مسجد قطبیه، مسجد درب جوباره، مسجد مقصود بیگ، مسجدخان، مسجدآقانور، مسجد مصری، مسجد ساروتقی و... که توضیح یک یک آن ها لازم نبود و سخن به درازا می کشید لذا وجه تشابه این مساجد را ذکر می کنم البته به قول کمپفر که در سفر نامه خود می گوید:

«مساجد ایران که از آجر بنا شده اند برحسب تمول واقفین از نظر عظمت و زیبایی در درجات مختلف قرار داردند از نظر شکل ساختمانی نیز همواره به یک شکل نیستند. صحن اغلب مساجد به شکل چهار گوش منظم است که بنا یک یا دو ضلع رو به روی هم این چهار گوش را اشغال کرده و اضلاع دیگر آن دیوار است گاهی نیز مساجد صحن ندارند و در این صورت دیگر مسجد عبارت است از یک بنای با مهابت بسته که سقف آن به روی ستون هایی متکی است و از طریق شبکه هایی که با هنرمندی بسیار ساخته شده به اندازه کافی نور می گیرد گاه می شود که مساجد را بین سایر ساختمان ها ایجاد کرده اند به طوری که نقشه ی آن ها ناهموار، غیر منظم و پیچده شده است اغلب یک یا دو برج باریک مرتفع که به مناره موسوم است بر ساختمان مسجد اشراف دارد».[70]

وجه تشابه

الف ـ تقریبا همه این مساجد در دوره حکومت شیعی مذهب صفوی ساخته شده.

ب ـ مفهوم همه کتیبه های مساجد بر آمده از عقیده شیعی خطاطان آن هاست.

که با عبارتی مثل محمد(ص)، علی (ع)، فاطمه (س)، حسن (ع)، حسین(ع)، نوشته شده به عنوان مثال: روی سنگاب مسجد جارچی نوشته شده «وقف حضرت عباس(ع) نمودند حمل و نقل کننده به لعنت خدا گرفتار شود».

3ـ اکثر کتیبه های مساجد به خط محمد رضا امامی است و همه کتیبه های سر در مساجد بر زمینه کاشی لاجوردی نوشته شده.

4ـ در همه مساجد این دوره از فن کاشی کاری با رنگ های مختلف استفاده شده که در کتاب آندره گدار می خوانیم. «در زمان سلطنت شاه عباس اول نمای رنگی عمومی کاشی کاری های خیلی سیر بوده. رنگ های لاجوردی و فیروزه ای زیاد، سفید و زرد  و سبز کم، سیاه خیلی کم و قرمز خیلی کم یا اصلا هیچ نبوده است، و روی هم رفته جلوه کلی آبی داشته است  در زمان جانشینان این پادشاه دسته رنگ های معموله به طور محسوس تغییر یافت به طوری که در زمان شاه سلیمان شاخ  و برگ های عظیمی در تزیینات راه یافتند که غالبا نسبت به اطراف نا هماهنگ بوده در آن ها رنگ های قرمز و زرد و حتی نارنجی زشتی جای بیشتری گرفته اند».[71]

بخش چهارم: نور و رنگ در معماری مساجد

5) رنگ در مسجد

از دیدگاه روان شناسی چهار رنگ آبی، سبز، سرخ و زرد نمایان گر نیازهای اساسی انسان و روان او هستند نیاز به عشق و محبت، نیاز به خود نمایی نیاز به عمل و موفقیت و نیاز به جست و جوی آینده و رسیدن به آرزوها، همگی اهمیت خاص روانی دارند این روان شناسی رنگ هنگامی که در مکانی و در هنری دینی به کار می رود، نماد گرایی بیشتری می یابد اسلام در هنر راه خلاقیت را باز گذاشته و با وجود محدودیت هایی که داشته، سعی کرده انسان را در قید و بند مادیات نگه ندارد هنر اسلامی دارای عنصری است که در ورای زمان و مکان می گنجد و آن اصل اول دین اسلام است پس هنر اسلامی از راه تمثیل و نماد وارد عرصه ی هنر می شود و هدف آن یاری انسان برای شناخت اصل خویش است.[72]

رنگ در اسلام پر مایه و غنی از فحاوی عمیق باطنی و تمثیلی یا قدسی و معنوی است به همین دلیل، رنگ در معماری اسلامی با هستی شناسی و حیانی کلام قرآن و تمثیل های آن در تنیده است روحانیت و قداست و الوهیت رنگ ها در هستی شناسی اسلامی با روح گرافیک و ذائقه زیبا شناختی ظرافت و صور پر لطف قرابت و مناسبت بنیادین دارد.[73]

رنگ هایی که  در این میان بیش از بقیه مورد استفاده در معماری مساجد هستند (سفید، آبی، قرمز، زرد، سبز) رنگ هایی می باشند که بیشترین تأثیر را دارند.

رنگ سفید:

رنگ سفید که در بیشتر مواقع فضای داخل مساجد را می پوشاند، نشان از قداست و پاکی و آرامش است در فلسفه حیات و رمز مردمان، نشانه بسیاری چیزهای مؤثر و بزرگ بوده است لباس سفید در مراسم به منظور حس حرمت و احترام و پاکی پوشیده می شود و سفید نشانه خلوص نیست، پاکی رفتار و روح، نشانه بی عیبی الهی است.

سفید در مسجد اسلامی، شکل واحد  و توحیدی به خود می گیرد و در جهت بیان حالات قدسی و عبادت گری و نیایش گری به کار می رود سفید پر معنا ترین رنگ در عالم روحانی است و نیز پر مهابت و ترساننده می باشد سفید در مسجد دور تا دور آدمی کشیده می شود و فضایی پر معنا و گویا می سازد که در مرکز بی کرانگی و قداست قرار دارد.[74]

رنگ آبی:

رنگ آبی همیشه متوجه درون است و با اعصاب پیوستگی دارد اشخاصی که رنگ آبی را ترجیح می دهند بیشتر دارای پوستی رنگ باخته و گردش خون ضعیف می باشند. اما اعصابی قوی و محکم دارند. آبی در طبیعت رنگی پر قدرت است و فصل زمستان دوران آن است یعنی زمانی که رشد و نمو طبیعت خاموش می شود، آبی نمایان می گردد، آبی در اتمسفر زمین از طلوع صبح تا غروب آفتات و حتی در شب به چشم می خورد. در طبیعت رنگ، آبی از روشن ترین تا تیره ترین آن وجود دارد.[75]

آبی تیره، نشان دهنده آرامش کامل است و اندیشیدن به آن تأثیر آرام بخش در سیستم اعصاب می گذارد فشار خون، نبض و تنفس کاهش می یابد. بدن انسان خود را با آرامش و تجدید قوا تطبیق می دهد، به طوری که در هنگام بیماری و خستگی نیاز به این رنگ بیشتر می شود. آبی تیره از نظر روان شناسی به معنای آرامش و از دیدگاه فیزیولوژیکی معنای خشنودی را می دهد یعنی خشنودی از وضع آرامش همراه با لذت بردن از آن، و احساس ثبات و یک پارچگی و امنیت. آبی نمایان گر وفا داری و عمق احساس است.

آبی جنبه های گوناگون روحی را نشان می دهد آبی در فکر و روح ما داخل  می شود، با روان آدمی پیوند می خورد و تا اعماق روح نفوذ می کند آبی معنای ایمان را می دهد و به فضای لایتناهی مربوط می شود و به فضای بالا اشاره می کند آبی از نظر سمبلیک شبیه به آب آرام، خلق و خوی آرام، طبیعت زنانه و روشنی و درخشش است.

مناسب ترین محیط برای ایجاد تفکر، مظهر ابدیت بی انتها و سنت و ارزش های پایدار، محیطی است که رنگ آبی می آفریند و این محیطی است که در آن فرد با دیگران، راحت و آسوده و به دور از ستیز باشد و در آن جا اعتماد حکم فرما می باشد.

آبی در زمینه زرد،تاریک تر به نظر می رسد و آبی تاریک، تنزل می یابد و معنی و هم ترس، غم و اندوه مرگ و نیستی می گیرد اما زرد را پر مایه و متراکم می سازد.

آبی در روی قرمز نارنجی، نیز تیرگی خود را حفظ می کند، به نوسان در می آید و زندگی تازه ای را آغاز می کند، آبی در روی رنگ سبز متمایل به رنگ متضاد سبز، معینی قرمز می گردد، زمینه سبز رنگ، موجب تغییر حالت رنگ آبی به رنگی زنده و فعال می شود.

آبی به دلیل سکوت و آرامش اسرار آمیزش در تابلو های مذهبی مسیحیت و در بناهای اسلامی کاربرد ویژه ای دارد و نشان از فروتنی، ایمان و اعتماد اعتقاد و مقاومت می دهد.

تمرکز چشم به رنگ آبی به گونه ای است که همواره دورتر از محل واقعی خودش به نظر می رسد و به این علت وقتی بر گنبدها و مناره ها می نشیند، آدمی را با خود تا آسمان می کشاند.[76]

پیر لوتی در سفرنامه می نویسد:

«در دو سوی این میدان عالی و خاموش، دو مسجد بزرگ اصفهان با گنبدهای رنگارنگ و مناره های دوک مانند خویش در برابر نور آفتاب می درخشد،همه کاشی های یکی از این دو مسجد یعنی مسجد شیخ لطف الله که قدیمی تر مقدس تر است ـ زرد طلائی است و گاهی کمی رنگ سبز و سیاه در آن ها دیده می شود مسجد دیگر کاملا آبی رنگ است و همه نوع رنگ آبی تیره روشن و آسمانی در آن به کار رفته است».[77]

رنگ لاجوردی:

لاجوردی رنگ عالم مثال است و وسعت درون و بی کرانگی آسمان را نشان می دهد در کاشی کاری مانند آسمان فضا را می پوشاند و نقوش زرد و نارنجی در میانه ی آن مانند ستارگان می درخشد و نقش و نگار های گیاهی، آدمی را به خیال بهشت می برد. خطوط بر روی آن ها قداست و آیات نور را در بردارند بدین گونه است که کلام و نقش درهم می نشینند و هر نقش و نگار سمبل و نماد چیزی از آن عالم مثال می شود.[78]

رنگ قرمز:

قرمز به شدت می درخشد و به آسانی تاریک و خاموش نمی گردد. قرمز رنگی است بسیار انعطاف پذیر و به حالات مختلفی در می آید. قرمز نبض را سریع می کند، فشار خون را بالا می برد و تنفس را بیشتر می کند. بیان گر نیروی حیاتی، فعالیت عصبی و معنای آرزو و تمام شکل های میل و اشتیاق را دارد قرمز نشان گر آرزوی شدید برای تمام چیز هایی است که شدت زندگی و کمال تجربه را در پوشش خود دارند نیروی محرکه، اراده برای پیروزی و تمام شکل های شور زندگی و قدرت است، از تمایلات جنسی  گرفته تا تحول انقلابی.

رنگ قرمز را هم رنگ سیاره ی مریخ می دانند و علامت جهان متلاطم، جنگ و شیاطین بوده و نشانی تثبیت شده از مبارزه و انقلاب و شورش است.[79]

قرمز نارنجی، رنگی تاریکی و متراکم است و حرارت و تا بندگی آن، حرارت درونی و باطنی است.قرمز سمبل حیات  و زندگی است و عامل مؤثر در رشد گیاهان، بیان کننده ی هیجان و شورش است. قرمز نارنجی، تابشی پر شور از عشق و قرمز ارغوانی بر عشقی روحانی دلالت می کند.

رنگ قرمز بر زمینه ی زرد لیموئی، تاریک تر شد. قدرتش ملایم و تخفیف می یابد. قرمز بر زمینه سبز آبی جلوه و درخشندگی می یابد، افروخته و شعله ور گشته و نشانی از آتش می باشد قرمز نارنجی و قرمز ارغوانی دو نقطه متقابل به هم بوده، اولی شرور شیطانی، دومی پاک و آسمانی.[80]

رنگ زرد:

زرد، روشن ترین رنگ هاست و نشان روشنی و نور از نظر مردم، دیدن نور تحقق واقعیتی است که قبلا پنهان بوده منظور از روشنی نیز هوش و آگاهی است. صفات رنگ زرد عبارتند از:

روشنی، بازتاب، کیفیت درخشان، شادمانی زود گذر، زرد، نمایان گرتوسعه طلبی بلامانع، سهل گرفتن یا تسکین خاطر است. زرد، نیز موجب افزایش خون و تسریع نبض و تنفس به طریقی مشابه رنگ قرمز می شود، اما مکانیسم آن، از ثبات کمتری برخوردار است.

از لحاظ نمادی، شباهت به گرمای دل پذیر نور آفتاب، هاله دل انگیز پیرامون جام شراب مقدس، روحیه ی شاد و خوشبختی است. از لحاظ سمبلیک با فهم و دانایی ارتباط دارد  و نشان از دانش ومعرفت است.

رنگ زرد در کنار زمینه سبز می درخشد چرا که سبز رنگ هم خانواده زرد است: ترکیبی است از آبی و زرد. زرد بر روی زمینه قرمز به شدت خود نمایی می کند بر روی آبی متوسط می درخشد و دارای اثری غریب و دافع می شود در روی قرمز، پر سر و صدا، بشاشی و دارای زرق و برق است و نشان از شوکت و جلال  و معرفت می دهد.

زرد طلائی رنگی است منور با درخششی ملایم، بدون وزن و نا متعادل رنگی است که در گذشته به جای نور و روشنی به کار می رفته. در گنبد های طلائی مساجد بیزانس و زمینه نقاشی استادان قدیمی از این رنگ به عنوان سمبل آخرت، شگفتی، پادشاهی و سلطنت، نور و خورشید استفاده شده است.[81]

رنگ سبز

سبز در حد فاصل زرد و آبی قرار دارد و ترکیبی از این دو رنگ است. سبز: رنگ دنیای سبزیجات است نشان دهنده ارضا، آرامش و امیدواری است رنگ سبز آمیزشی از دانش و ایمان می باشد.

سبز متمایل به زرد، احساس جوانی و نیروی بهاری می آورد و به این علت در فصل بهار شادی، تصوری جدای از دیگر مواقع دارد. رنگ سبز متمایل به آبی، حالت روحانیت را نشان می دهد.

سبز آبی از سرد ترین رنگ ها می باشند. سبز اگر با خاکستری تیره شود به زوال گرایش دارد. هم چنین نمایان گر عزم راسخ، پایداری و مهم تر از همه مقاومت در برابر تخییرات است و موجب افزایش حس غرور و برتری نسبت به دیگران می شود و کسی که این رنگ را انتخاب می کند، مایل به تأثیر گذاردن بر دیگران است. سبز رنگ حرم پیامبر(ص) است روایت است که در هنگام نزول وحی، افق آسمان به رنگ سبز نمایان شد. سبز رنگ زندگی و زیستن است، رنگ آرامش.

سبز مطلق، آرام ترین رنگ هاست کانون هیچ جنبشی نیست و به دلیل همین ساکن ماندن کسالت آفرین می شود و به این علت با رنگ های دیگر می نشیند.[82]

رنگ فیروزه ای:

ایرانیان از دوره پیش از اسلام به قداست فیروزه ای معتقد بودند می توان این رنگ را در کاشی های کاخ هایی مانند تخت جمشید هم ملاحظه کرد، یا بر اشیاء زینتی که خانم ها به کار می بردند به نظر آن ها فیروزه ای دید را قوی می کند. نازایی را از بین می برد، عزت و سلامت نفس می آورد، پس فیروزه ای را بر کاشی های گنبد و مناره ها به کار می برند برای تداوم ساختمان و قوی نمودن دید باطنی نگرندگان و عبادت کنندگان.[83]

خانم مریت هاکس در سفر نامه خود در توضیخ مسجد جامع می نویسد:

«در تزیین صحن مسجد، به جای کاشی های آبی از کاشی های زرد استفاده شده که بسیار ساده تر اما استحکام آن از سایر کاشی ها کم تر است شهرت مسجد عمدتاً به خاطر آجر کاری آن است ظاهراً طرح های متنوعی روی قبه های متعدد با آجر های سبز و قرمز به گونه ای هنر مندانه  به کار رفته است به طور اخص آجر های به کار رفته در گنبد و طاق زیر آن که طرح های ریزی را به وجود آورده در محل بنا بی نظیر است».[84]

6)نور در مسجد

بعضی از نویسندگان با نماد گرایی عرفانی به نظارت دقیق منابع  و بازی با نور در معماری اسلامی تأکید ورزیده اند. نور در نظر این نویسندگان نماد وحدت الهی است و معتقدند که هنرمند مسلمان در انتقال ماده باید از نوسان و ارتعاش نور بهره بگیرد نور در معماری اسلامی علاوه بر بعد مذهبی، کار کردی دو سویه داشت: سایر عناصر تزیین را مشخص می کرد و نقوش از آن مایه می گرفت. عناصر معماری در بناهای اسلامی و مواد تزیین آن طوری شکل می گرفت که  نور را منعکس و منکسر و منتقل می کرد. در بناها از کف برّاق و درخشنده و سطوح دیوارها برای شکار نور استفاده می شد و گاهی نور طوری از سقف های الماسی شکل باز می تابید که انعکاسی در پی می داشت. مقرنس نور را می دزدید و آن را می شکست. گنبد های تویزه ای گویی در ساعات روز دور خود می چر خیدند نماهای پیش گویی از مواد و مصالح تور گونه ساخته شده است و هنگامی که نور خورشید بر تزیین  گچی آن ها می تابید مثل جداره های شفاف به نظر می رسید این کار با سنجیدگی تمام صورت گرفته بود تا این جلوه مرموز را داشته باشد. آئینه ها، کاشی های زرین فام، چوب های طلا کوب و مرمرهای صیقل خورده ممالک اسلامی جملگی می درخشیدند و نور شدیدی را از خود ساطع می کردند نور با این مفهوم هم چون آب به تزیین معماری اسلامی کیفیتی پویا می بخشید و نقوش اشکال و طرح ها را به درون زمان می کشید».[85]

افسانه زرکش دانشجوی دکترای معماری در مقاله خود تحت عنوان «سازگاری فضا و سازه در معماری مساجد ایرانی در دوران اسلامی» می گوید:

«ایوان ها  و رواق های بسیاری از مساجد ایرانی و گنبدخانه ها، درست هم تای تبلور نور زلال و شفاف نورانی و نور بخش هستند و اصلاً فضای معماری اسلامی با نور تعریف می شود. در حالی که معماری سنتی در پی آن است تا فضاهای درونی ساختمان ها را از گرما ی شدید فضای بیرون محافظت کند و در حالی که خشکی و سایه از برکات خداوندی به حساب می آید، روح مسلمانان و در حقیقت فطرت موجود در هر فرد، در طلب نور است که در نهایت کنایه ای از حضور الهی به حساب می آید، نوری که از محور مرکزی عالم هستی که نه شرقی است و نه غربی، بر تمام عالم می تابد.

اولین چیزی که انسان در مواجهه با فضاهای معماری اسلامی در می یابد، حضور فعال نور است معماران بر به کار گیری نور در تعریف فضا تسلط داشته، آن را آگاهانه به مثابه یکی از عوامل مهم معماری و فضا سازی با استفاده از امکانات سازه ای، به خدمت گرفته اند. همان گونه که سیستم سازه ای از نظر ایجاد فضاهای مختلف و به دنبال آن ایجاد ارزش های فضایی متفاوت عمل می کند، نور نیز از طریق روزنه هایی  واقع در سقف به کمک این تفاوت ارزشی (اهمیت فضاها) و بیان آن می آید، گاه در مرتفع ترین نقطه فضا قرار می گیرد و با محور سقف مدور و منحنی که در واقع نقطه تقارن فضا نیز هست، انطباق می یابد و گاه در جوانب دور تا دور گنبد مستقر می شود.  نقطه اوج در فضاهای زیر گنبد خانه هاست که روزن سقف ابعاد بزرگ تر و شکل پر کارتری می یابد و نور را به داخل فضا می ریزد. گنبد سازی در شیوه اصفهانی از لحاظ ساخت و ساز، ساقه گنبد نسبت به اربابه (گریو کوتاه) در گنبد های شیوه آجری کشیده تر می شود و به صورت گریوا گردن در می آید که یکی از علل عمده ی آن هدایت نور بیشتر به داخل فضاست مثل گنبد مسجد امام و شیخ لطف الله».[86]

پوپ در کتاب خود تحت عنوان «معماری ایران» می گوید:

«تعبیه نور یکی از ویژگی های چشم گیر مسجد لطف الله است. در ساقه گنبد در فواصل منظم پنجره هایی تعبیه شده و درآن ها یک جفت شبکه کار گذاشته اند، یکی داخلی و دیگری خارجی، هر یک شامل نقش های اسلیمی بر جسته ای که در آن ها فضاهای پر و خالی متناسب است. چنان که نور دوباره می شکند و در طول لبه های کاشی آبی رنگی از صافی می گذرد، بدین سان نور تلطیف و تصفیه می شود و بر هزاران سطح شفاف دیوار و گنبد باز می تابد، همه جا را هم چون شبنمی براق فرا می گیرد و یک زیبایی غیر زمینی را نمایان می سازد. هیچ کس قادر نیست با حالتی هوشیار یا متفکر وارد شود بی آن که تکان و احساسی ناشی از رسیدن به حضور به وی دست ندهد. این بنا به خاطر همه برازندگی ها و کمالش فاقد ضعف است فضا کاملاً باز و نقش ها بسیار قوی است این بنا هم چنان که از معماری آن انتظار می رفته حالت خود را القاء می کند».[87]

هم چنین آیت اللهی می گوید: « نور آرایی بنا(مسجد شیخ لطف الله) به گونه ای است که هرکس وارد آن می شود به ناگهان در حالتی از حضور و روحانیت عبادی فرو می رود و کم تر کسی می تواند خلاف این مطلب را مدعی شود».[88]

6 ـ 1 ارتباط نور با معنا

حکمت الله ملاصالحی در«مقاله ی خود» نور را از بعد معنوی بررسی کرده و می گوید:

«صورت ها و شکل های ظریف، خصوصاً در آثار تجسمی، همواره به درخشندگی و جلا و تابناکی شهره اند. البته جلا و در خشندگی و تابناکی صور ظریف به معنای لعاب دهی و بزک کاری نیست، بلکه مراد نورانیت نرم و پر لطیف و آرامی است که گویی از درون شیء، از هسته و قابلیت های واقعی آن به منزله شیء با دست هنرمندانه انسان منکشف و آشکار شده و به بیرون تابیده و درخشنده است. مردم نیز بیشتر صورت های ظریف و لطیف را احساس کرده و از مفاهیم متناسب با آن ها بهره برده اند در مقوله زیبایی شناسی ظرافت و آثار ظریف و پر لطیف، همواره نوعی تنزیه و تذهیب، در خشندگی، و تابناکی را می توان مشاهده و احساس کرد چنین تنزیه و ریزه کاری را در نگارگری ایرانی عموماً، نگارگری عهد صفوی خصوصا می توان ملاحظه کرد.

در بسیاری از هنرهای عهد صفوی ـ اعم از معماری، کاشی کاری، گچ بری و نگارگری، پارچه بافی، خصوصا ابریشم بافی ـ نوعی درخشندگی، جلا، نورانیت پر لطف، نرم، آرام و عمیقاً روحانی را می توان به وضوح مشاهده کرد. این درخشندگی، و نورانیت بزم و آرام و پر لطیف و چشم نواز و دلربا و دل نشین و بی سایه ای را که در بسیاری از آثار تجسمی عهد صفوی خصوصاً و هنر های عهد اسلامی به طریق اولی مشاهده می کنیم، نورانیتی اشراقی و تنزیهی است تا اثباتی و تشبیهی.

به دیگر سخن، همان نور اللهی است که در درون هر ذره و در هسته هر هستی ای که از مبدأ فیض به «هست» آمده، به مثابه آفتاب درون نهفته است ـ آفتات و نور اللهی ای که تنها با چشم باطن و سلوک معنوی می توان آن را یافت و مشاهده کرد؛ نور اللهی که مشاهدت و مکاشفت آن و هم چنین شنیدن نغمه ها و نجواهای درون هستی، هم گوش های غیب گیر می طلبد، هم چشم های صنع بین. در قرآن کریم، خداوند خود را نور هستی بخش نمایانده است و در تورات نیز هستی با نور اللهی به«هست» می آید. اساساً تجلی بدون نور قابل تصور نیست. رابطه نور و لطافت یا صفت لطیف خداوند با روشنایی بنیادین و عمیق است در میان متصوفه و اهل اشراق و عرفان نور اللهی آسمانی ترین رزق آدمی تعبیر شده است. چکیده کلام آن که نسبت و رابطه میان نور و نورانیت و درخشندگی و تابناکی و مقوله ی زیبایی شناسی ظرافت امری است بنیادین».[89]

بخش پنجم:

ابتکار و اقتباس

7)آیا معماری این دوره ابتکار تمدن شیعه صفوی است؟

7ـ1 تأثیر از سرزمین های دیگر

در پاسخ به سؤال مذکور نظریات مختلفی وجود دارد که من در این جا ذکر می کنم.

دیو لافوا در کتاب خود به نام« ایران لکده و شوش» می گوید:

« استادان و صنعت گران ماهر ایرانی پس از گرویدن به اسلام از روی چه نقشه ای به بنای مساجد پرداختند که در پاسخ می گوید: « اگر قول هرودق[90]و سایر مورخین قدیمی را قبول نمائیم ایرانیان قبل از گرویدن به اسلام دارای معبدی نبودند و مراسم آیین فرد سینا را در هوای آزاد انجام می دادند.

ایرانیان تازه مسلمان بنایی نداشتند که آن را تغییر داده و مطابق دستورات اسلامی تبدیل به مسجد کنند و همان نقشه اولیه فاتحین عرب را پذیرفتند یعنی نمونه مسجد قاهره را که عمرو عاص بنا کرده بود سرمشق قرار دادند و تنها کاری که کردند این بود که عبادت گاه مخصوص را که دارای محراب بود با گنبدهایی که قرن ها طریقه ساختن آن را می دانستند پوشاندند و به جای به کار بردن چوب، بام ها را با سقف های کوچک به هم متصل ساختند و مناره هایی بر پا کردند که از خارج مسجد را نشان دهند.

هر گاه به مقایسه مسجد قدیمی مصر که عمروعاص ساخته و مساجد قدیمی قزوین و اصفهان و ورامین بپردازیم به این دو نکته مهم پی می بریم که اولاً ایرانیان در اصول معماری خود ثبات قدم نشان داده اند و ثانیاً نقشه های اولیه مساجد اسلامی را با کمال احترام محفوظ نگاه داشته اندو بالاخره مساجد ایرانی بسیار قدیم یا جدید همه به طرز مساجد صدر اسلام ساخته شده اند و فقط ذوق و سلیقه و مهارت صنعت گران و استادان در آن دخالت داشته وآرایش و جلوه جالب توجهی به آن ها داده است.

او در ادامه می گوید: چنان که در مسجد عمروعاص و مسجد شاه دیده می شود، محوطه محراب دار که جایگاه مخصوص نماز است در زیر گنبد واقع شده و در طرفین آن هم فواصل فرعی وجود دارد و طاق نماهایی هم در اطراف حیاط برای نشستن طلاب و مؤمنین و مسافرین هست و حوض وضو هم در مرکز صحن قرار گرفته و منزل پرستاران هم در هر دو یکسان است».[91]

فلاندن در سفرنامه خود می گوید:

«از تمام بناها، مساجد برتری دارند، زیرا بهترین منابع در آن ها به کار رفته است، در میان مساجد اصفهان بزرگ ترین و قشنگ ترین آن ها مسجدجامع است که در طرف جنوب میدان شاه واقع شده باید گفت هیچ شباهتی به معابد اروپایی که به سبک یونانی یا گوتیک اند ندارد و مانند سبک مساجد کلی ایران است در قاهره یا قسطنطنیه شبستان دیده می شود و لیکن از حیث طرز و زیبایی شباهتی با مساجد ایران ندارند».[92]

محمد کریم پیرنا در کتاب خود به نام«هنر» صفحات 32و 33 می گوید:

«شاه زادگان تیموری در خراسان در دربار های کوچک خود هنرمندان و ادیبان و دانشمندان را گرد آورده بودند که در میان ایشان نقاشان و اختر شناسان و خطاطان نامور اکثریت داشتند. ترکمانان قره قویونلو هم که بر آذربایجان و باختر و مرکز کشور حکم می راندند هنر دوست بودند و به ویژه جهانشاه و دخترش را می توان از پشتیبانان هنر معماری به شمار آورد. این پدر و دختر در اصفهان و کاشان و تبریز، آبادی بسیار کردند و معمارانی که در خدمت ایشان بودند. شیوه ساده و آرامی که از روزگار ساسانیان در شهرستان های جنوبی مانند یزد و شیراز و اصفهان و کرمان هنوز رواج داشت به کار گرفتند و به ویژه در گنبد سازی با کاربرد شکنج نرم و آرام کار بندی و ترک بندی و یزدی سازی و با استفاده از جغدهای خوش اندام کم خیز و زیبا شیوه اصفهانی را پایه گذاری کردند».[93]

و با این گونه مقدمات، کار برای زمان صفویان آماده گشت و در زمان شاه عباس به علت پدید آمدن قدرت مرکزی دوباره بناهای بسیاری سر به فلک کشیدند و هنرمندان را مجسم ساختند. چون صفویان به کمک وحدتی مذهبی توانستند نضج بگیرند از این رو طبیعی است که در این زمان مساجد و کاخ های با شکوه هر دو در کنار هم دیده شوند.[94]

سیامک علیزاده در پایان نامه ی خود با عنوان« نقش هنر کاشی کاری در تجلّی معماری دوره صفویه» می گوید:

«هنرمندان دوره صفویه از تجارب گذشتگان خود مخصوصاً در دوره ی سلجوقی و تیموری استفاده نموده و با نوآوری هایی که به آن افزودند توانستند، شاخص هایی را در این زمینه ابداع کنند که خود باعث ایجاد تمایز هنر کاشی کاری این دوره با دوران قبل گردد. در مورد کاشی کاری صفویه مطلب قابل توجه این است که هنر کاشی کاری هنر ابداعی صفویه به شمار می رود. در دوره این سلسله با وجود اقتباس از هنر پیشینیان، صرفاً به تقلید اکتفا نشده است».[95]

هم چنین مهناز شایسته فر در کتاب خود به نام هنر شیعی می گوید:

«اشکال و تزیینات نقاشی ایران و کتیبه ها به طور مستقیم، تحت تأثیر بنیان حکومت شیعی صفویان نبوده است  بلکه تحول و توسعه ای تدریجی در نقاشی ها و کتیبه ی بناهای تیموری در ابتدای حاکمیت صفویه وجود داشته است.»[96]

جالب توجه است که بدانیم در ساختن مسجد شاه (مسجد امام) از نقشه مسجد گوهرشاد[97] که توسط همسر شاهرخ ساخته شده بود تقلید شده است.[98]

در واقع فن معماری مسجد بزرگ امام، به بسط و گسترش نوعی فن گنبد سازی دو جداره تأکید دارد قابل ذکر است که گنبد دو جداره ی فوق در واقع میراث هنر معماری تیموریان است نمونه ی آن را می توان به خصوص در مسجد گور امیر در سمرقند یافت به علاوه اسلوب کم و بیش در مسجد شیخ لطف الله به کار گرفته شده بود.[99]

اما دکتر ذکی محمد حسن در کتاب خود به نام «هنر ایران» می گوید:

«سبک هنری ای که در ایران دوران خاندان صفوی رونق یافت با این ویژگی مشخص می شود که تمامی سبک های هنری ای که ایران در عصر مغول و تیموری از خاور دور گرفته بود، دگرگون و در ذوق و دریافت هنری ایران در آمیخته شد و میان این سبک ها و اصول هنر چینی فاصله افتاد».[100]

در واقع باید گفت صفویان تنها به تقلید اکتفا نکرده اند بلکه در این زمینه نوآوری و ابتکاراتی هم داشته اند اما میراث هنری تیموریان را هم تا حدودی به ارث برده اند.

«به طور کلی هنر معماری عصر صفوی نوآوری خاصی را به ارمغان آورده است بدین معنا که از این دوره به بعد پوشش عمارت ها با کاشی های بسیار کوچک تقریباً تمام بناهای تاریخی و مهم این دوره را در بر می گیرد این پوشش عموماً توسط لعاب های درخشان و شفافی صورت می گرفت که اشکال متفاوت را به طور وضوح نمایان می ساختند و خطوط زیبا را به غایتش می گذاشتند و امکان توصیف طرح ها را فراهم می نمودند در حالی که در عصر تیموری گنبد ها و یا ایوان ها با کاشی های تجملی و گران بها به رنگ آبی، قرمز، خاک رسی و نیز رنگ زرد تزیین می شدند این تزیینات همراه با نوشته هایی بود، شبیه به نقوش شاخ و برگ دار که به رنگ سیاه و یا سفید بودند. در عصر تیموری گنبدها با اشکال ساده ی هندسی ساخته می شدند و نوشته های تو در تو دیوارهای منحنی شکل آنان قرار می گرفت اما در زمان صفویان گنبدها پوشیده از نوشته های بسیار وسیعی هستند که با نقوش شاخ و برگ دار تزیین یافته اند این نوشته ها هم آهنگی ظریفی را در سطوح خارجی گنبد ها پدید آورده اند که تحیّر و تعجب آدمی را بر می انگیزد در مسجد امام که از لحاظ کاربرد این هنر قابل از مسجد شیخ لطف الله قرار دارد، تقریباً سطحی را نمی توان یافت که مزین به این کاشی های لعاب دار که دارای کیفیت رنگی بالایی هستند، نباشد، اما چون شاه عباس عجله داشت که اثر بزرگ معماری خویش را آن گونه که خود می خواست به اتمام برساند، مایل نبود کار پوشش مسجد بزرگ خود را با خاتم کاری های با شکوهی که قبلا در مسجد شیخ لطف الله و نیز سردر مسجد امام به کار رفته بود، دنبال نمایند، وی دستور داد تا کنده کاری های دستی بسیار دقیق و رنگی را که اغلب به وسیله ی نقوش پیچ و خم دار طراحی شده بودند، جای گزین کاشی های مربعی کوچکی نمایند که به دلخواه رنگ آمیزی شده بودند بدین سان او از الگوهای عثمانی تبعیت کرد اما این نکته قابل ذکر است که خود عثمانی ها نیز از کاشی های مربعی کوچک جهت تزیین داخل مسجد هایشان استفاده می کردند در مجموع این انتخاب شاه عباس تسریع کار عمارت مسجد امام شد.»[101]

«همراه با هنر معماری دوران صفوی تمام سطوح داخلی و خارجی ساختمان های آجری اصفهان با رنگ پوشیده می شوند و تنها بخش هایی از ساختمان ها که در دید نیستند رنگ آمیزی نمی شوند، در تاریخ معماری هیچ سبکی را نمی توان یافت که از لحاظ کثرت رنگ ها با هنر معماری ایران مقابله نماید».[102]

7ـ 2 اثر گذاری بر دیگر تمدن ها 

جالب است بدانیم معماری تأثیر خود را بر سرزمین های دیگر گذاشته است:

الرّفاعی در کتاب خود می گوید:

«اصفهان در دوره پادشاهی شاه عباس به لحاظ نقشه عمومی شهر و بناهای مذهبی اش نمونه ای یگانه از شهر های اسلامی به شمار می رفت هنر ایرانی در این دوره توانست وارد هندوستان شود و در آن اثر هنری مشهوری مانند تاج محل را در آگره به وجود آورد بایستی افزود که ایرانی ها به طرز کشیدن موجودات زنده آشنا بودند و در این زمینه و نیز در زمینه تزیینات هنری به پیش رفت و شهرت منحصر به فردی در دنیای اسلام دست یافته بودند».[103] 

هم چنین او می گوید:

«سبک معماری صفوی در خارج از ایران نیز چه در ساختمان هایی که صفویه به دست خود ساختند چه در مساجدی که در مناطق تحت نفوذ آنان به دست شیعیان ساخته شد، گسترش یافت این نفوذ بویژه در عراق و در مساجد و مقابر نجف و کربلا و سامرا مشهود است و نمونه بارز آن مشهد کاظمین در بغداد است».[104]

هم چنین رایس در کتاب خود به نام«هنر اسلامی»می گوید:

«در هر سمت صحن مسجد جامع اصفهان حیاط ایوانی عظیم وجود دارد، قوس های طاق های آن ها را با نوعی بازوی چوبی نگاه می داشته اند و این سیستم معماری در معماری گوتیک در غرب بسیار توسعه یافت».[105]

به طور کلی نمونه های معماری در ایران متمایز از نمونه های اعراب و ترک ها گردید، و شرق عالم اسلام نیز تحت تأثیر معماری ایرانی بوده است.[106]

بخش ششم:

هنر توحیدی

8)اندیشه شیعه چقدر به هنر توحیدی و وحدت گرا اهمیت می دهد؟

هنر مسجد، ترجمان بینش توحیدی است مسجد از حیث معماری، قطب شهر اسلامی است. مدینه اسلامی سامانه تعریف شده ای دارد مجموع شهر با معابر و گذرها، سمت و سازمان پیدا می کند، و در نهایت به مسجد منتهی می شود. ثقل سازمان هر مسجد نیز به نقطه مرکزی آن، یعنی زیر گنبد، ختم می شود تمام طاق نماها، رواق ها، شبستان ها، فضاهای باز، صحن ها و حتی نماد های گوناگون و خطوط به نقطه مرکزی به زیر گنبد متمایلند و زیر گنبد نیز به نطقه اوج گنبد هدایت می شود. نقطه خاصی در بالای گنبد، که نقطه «وحدت» است و رو به آسمان دارد یعنی، مجموع مسجد در یک محور و مدار به وحدت می رسد، و وحدت هم به خدای متعال اشاره دارد. ستون های مساجدی که اصولی و بر اساس معماری اسلامی ساخته شده است، شالوده ای مربع شکل دارند و به 4عنصر جهان ماده اشاره می کنند سپس ستون ها هشت ضلعی می شوند و پس از آن به دایره متمایل می گردند. و به نقطه وحدت می رسند یعنی 4عنصر از مادیت آغاز می شوند به هشت بهشت می رسند، و سرانجام به وحد و حق تعالی منتهی می گردند به دلیل پیام یگانه پرستی مسجد، در این محل مقدس هیچ نماد و جلوه ای که شایان تفسیر به شرک، تجسیم و تجسید باشد به کار نمی رود.[107]

همان طور که می دانیم تمام مساجد دوره صفوی دارای گنبد هستند و حتی فن گنبد سازی در این دوره تکمیل شد به عنوان مثال در کتاب «هنر و معماری مساجد» می خوانیم

« گنبد طرح سه گوش به ایوان شمالی مسجد امام شکل می دهد و نشان گر نظم دقیق و بسیار جالب توجه زوارها (فتیله ها)، آویزها و سطوح کوچک است نظم و ظرافت موجود با دقت و زحمت بسیار بر روی یک طرح ستاره ای شکل دارای هشت جهت می باشد ترسیم شده است».[108]

همین طور مهناز شایسته فر در کتاب خود با عنوان«هنر شیعی» می گوید:

«در مسجد امام کتیبه ای به خط کوفی بنایی بر روی کاشی های لعاب دار وجود دارد که به دستور شاه عباس در اصفهان در اوایل سده ی هفدهم /یازدهم ساخته شده است که عبارت؛ الله، لا الله الا الله ( خدایی جز او نیست)، ( لا الله الاهو) که هر دو چهار بار تکرار شده است. این کتیبه  به طور آشکار به یگانگی خداوند و این که تنها او سزاوار پرستش است اشاره می کند.

«لا الله الا الله و محمداً رسول الله» ( خدایی به جز الله نیست و محمد پیام آور خداست) این دو جمله به اعتقادات مسلمانان دوره صفوی اشاره می کند و دو اصل اساسی اعتقادی در اسلام یعنی توحید و نبوت را تشکیل می دهد».[109]

هم چنین دیولافوا در کتاب خود می گوید:

«نقشه مسجد شاه (مسجد امام) کاملاً متناسب و مطابق با دستورات اسلامی است مسجد با معابد مشرکین به کلی متفاوت است. در این جا بت یا معبود مخفی وجود ندارد که مؤمن توسط یک مرد روحانی با او ارتباط پیدا کند در این جا هیچ گونه مجسمه یا تصویری از انسان دیده نمی شود که بتواند مردمان ساده لوح را به طرف بت پرستی سوق دهد. پیشوای بزرگ اسلام خواسته است که مسلمین بنای مذهبی ساده ای داشته باشند و در آن جا جمع شده به نماز جماعت بپردازد و به ملاقات یکدیگر موفق گردند و در کارهای مهم با هم مشورت نمایند و جز به خداوند یگانه به هیچ چیز دیگر توجهی نداشته باشند».[110]

پوپ هم در کتاب خود به نام«معماری ایران» می گوید: « نقشه پی و ساختمان مسجد شاه هر دو نشان دهنده اعتقاد به سادگی اسلامی است و مفهومی بنیادی را نمایان و بیان می کند که همانا برادری و برابری مؤمنان را که همگی از دسترسی بی واسطه به رحمت خداوندی بر خوردار شدند حرکت و ارتباط در همه جا تسهیل شده و در هیچ جا مانعی وجود ندارد .کف مسجد هیچ پله، نرده یا صفه ای ندارد هیچ در بسته ای دیده نمی شود هیچ دالان تونل مانند، جایگان همسرایان، غلام گردشی، هیچ ساختار جداگانه ای مانند مذبح، هیچ فضای اختصاصی هیچ جایگاه ممتاز وجود ندارد، درست همان طور که هیچ مراسم اختصاصی، هیچ شیء مقدس و هیچ سلسله مقامات دینی موجود نیست. دیوارها در میان نقش گل و بوته های باغ مانند شان گم می شوند یا به باغ های واقعی و طبیعی باز می شوند. به خاطر تمرکز بار روی ستون های سنگی هشت گوش چشم اندازهای وسیعی پدید می آید و فضای خالی به حداکثر می رسد نماز گزاران، وقتی که به نماز جماعت ایستاده اند و یا به تنهایی در فضایی ارتباطی پدید آمد شرکت جسته اند، یکدیگر را می بینند آگاهی متقابل و عبادت مشترک هسته اصلی اسلام است و در این جا ساختمان در خدمت دین در آمده است».[111]

با توجه به گفته های بالا به این نتیجه می رسیم که در اندیشه شیعی غیر از هنر توحیدی نمی توانیم چیز دیگری را بربتابیم با توجه به این نظام معرفتی شیعه نظام معرفتی یکتا انگار است پس هنر نیز بازتابی از توحید است لذا هنر کاملاً توحیدی است.

9)بررسی تطبیقی مساجد شیعه و سنی

در پاسخ به سؤال بالا می توان به مقایسه مساجد شیعه و سنی پرداخت.

مهناز شایسته فر در کتاب خود می نویسد: «در بعضی از مساجد و مکان های مقدس اوایل دوره صفویه جمله ای می توان یافت با عنوان «علی ولی الله»، ( علی دوست خداست) یکی از عبارات معروف شهادتین شیعی است. بهترین نمونه در این مورد را می توان در مسجد آقا نور اصفهان در اوایل دوران صفوی مشاهده کرد و هم چنین در حیاط مرکزی مسجد جامع اصفهان نمونه ی خوبی از شهادتین شیعی به خط کوفی وجود دارد که بر دو سوی سر در ورودی اصلی این مسجد تکرار شده است که پس از ستایش الله و محمد (صلی الله علیه و آله وسلم) با جمله ی علی (علیه السلام) به عنوان ولی الله ادامه پیدا می کند. این جمله علی(علیه السلام) را به عنوان جانشین پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و امیرالمؤمنین معرفی می کند».[112]

در حالی که در  کتاب هنر معماری مساجد نوشته شده «مهم ترین کتیبه ی مسجد جامع اصفهان کتیبه ای است در هجده لوح که نام خلفای راشدین در آن خوانده می شود»[113] و این نشان می دهد که این کتیبه در دوره صفویان تعمیر و عبارات آن عوض شده است.

هم چنین شایسته فر می گوید: در اوایل حکومت صفویان، کاربرد شهادتین شیعه بسیار رایج بوده است. استفاده از ترکیب کلمات الله، پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و امام علی(علیه السلام) در کنار هم، اعتقادات مسلمانان شیعه ی آن دوره را نشان می دهد. کسی که حب الهی را باور داشت، باید دوستی پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و امام علی(علیه السلام) ایمان می آورد. جملات با دور نمایه های شیعی، به عنوان دعا برای پیامبر (صلی الله علیه و آله وسلم) و اهل بیتش و هم چنین دعا خطاب به امامان، و بیش از همه برای امام علی(علیه السلام) در نظر گرفته می شد که این گونه جملات، در آثار معماری و دیگر اشیاء به کار می رفتند».[114]

در ادامه هم چنین شایسته فر می گوید: « این نکته ممکن است سیاست هنری حامیان صفوی را بیان کند که با کاربرد این گونه موضوع ها به صورت کتیبه نشان می دادند که شیعه ی راستین هستند و آرزو  داشتند که اعتقادشان را به امامان ابراز کنند. از نظر شیعه، در مسجد جامع اصفهان اهمیت دیگری مرتبط با امام علی(علیه السلام) وجود دارد که نام او در اشکال هندسی چهار گوش ظاهر شده و بیان می شود.

زمانی که روز قیامت، در مقابل پیش گاه عدل گستر و قضاوت الهی حاضر می شویم، بسیار گناه کار بودیم اما به واسطه ی عشق علی بخشیده شدیم. این نمونه، عمق این مساله را که مسلمانان مرهون امام علی(علیه السلام) هستند، آشکار می کند و طرز فکر مردم آن زمان در مورد علی (علیه السلام) را نشان می دهد. در نمونه های بعدی، هنر مند برای نشان دادن احترام به امام علی (علیه السلام) سعی می کند نام علی (علیه السلام)را با نام الله، محمد (صلی الله علیه و آله وسلم)  پیوند دهد آرایش کلمات الله، محمد، علی را در کنار هم، می توان در بسیاری از مساجد و مکان های مقدس در اوایل دوره صفوی یافت نمونه هایی مانند: مسجد جامع اصفهان، مسجد امام اصفهان.

زمانی که زمینه ی فعالیت فرهنگی و مذهبی جامعه ی آن روز فراهم شد، پاشاهان، صفوی تمام تلاش خود را برای ترویج فرهنگ شیعی از راه نوشتن کتیبه هایی با مفاهیم اعتقادی شیعیان در اماکن مذهبی به کار گرفتند».[115]

در ابتدای دوره صفوی، روی بسیاری از اشیاء و بناها اسم حضرت علی (علیه السلام) حک شده است.

خوش نویسان دوران صفوی، با انتخاب اسم امامان خود، برای حک شدن روی اشیاء  مختلف به ویژه بناها، دلبستگی خود را به امامان نشان می دادند «علی، علی، علی (علیه السلام)» یک مدد جویی رایج از حضرت علی (علیه السلام) است که تقریباً در تمام اماکن مذهبی دوران صفوی وجود دارد مانند مسجد جامع اصفهان.[116]

سیاست صفویان در انتخاب اسم علی(علیه السلام)، برای کتیبه ها بر شکوه بخشیدن و حترام به جایگاه امامان در فرهنگ شیعه تأکید دارد این نکته یکی از قوی ترین دلایل شمار فراوان کتیبه با نام علی(علیه السلام) در دوره صفوی است بنابراین ممکن است چنین استنباط شود که تعدادی از حکام صفوی، از اجرای این سیاست اهدافی مذهبی داشتند که این هدف، همانا اهمیت بخشیدن و با شکوه جلوه دادن جایگاه امامان در فرهنگ شیعی بود این موضوع هم اشاره ای به سیاست هوشیارانه ی پادشاهان صفوی دارد و هم تعهد واقعی آن ها به پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) و امامان را نشان می دهد.[117]

روی گنبد مسجد امام، کتیبه ای به خط کوفی بنایی در مورد خاندان پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم) وجود دارد در کنار خط ثلث عریضی که در بزرگداشت شاه عباس و صفویان دور گنبد نوشته شده، این کلمات وجود دارد، فاطمه ی زهرا، حسن مجتبی و حسین شهید کربلا، در این کتیبه ها،  حضرت فاطمه (س) به صفت زهرا ( نورانی، نور دهنده) حسن (علیه السلام) با لقب مجتبی (برگزیده) و حسین (علیه السلام) با نام شهید کربلا توصیف شده اند پس زمینه ی این کتیبه ها به خط کوفی است که یا الله یامحمّد یاعلی را نشان می دهد پایین ترین نوار به خط کوفی بنایی است که این گونه خوانده می شود: خداوند بزرگ است (الله اکبر) و هیچ خدایی جز خدای یگانه نیست(لا الله الا الله)[118]

دعا خطاب به پنچ تن اهل بیت پیامبر(صلی الله علیه و آله وسلم ) یعنی شخص پیامبر، فاطمه، علی، حسن و حسین(علیه السلام) در گنبد مسجد امام مشاهده می شود این جملات بخشی از زیارت مشهور کتاب«مفاتیح الجنان»[119] است که در متن بسیاری از ادعیه ی خطاب به امامان، بازتاب یافته است. استفاده از این گونه دعاها در مسجد امام، نشان دهنده ی عقیده و سیاست شاه عباس است که با گسترش این گونه اشعار، تشیع را نیز رواج داده و به این وسیله هم دلی خود را با رعایای شیعه بیان می کرد در اطراف محراب مسجد شیخ لطف الله در اصفهان اسامی دوازده امام نوشته شده است این ساختمان در بین مساجد دیگر صفویه بی همتا بوده و انواع کتیبه ها در آن به کار رفته است.[120]

مطالعه ی این مسجد( شیخ لطف الله) بیانگر اهمیت خوش نویسی و نقش آن در تزیین اماکن مذهبی است این کتیبه ها مظهر اهداف و سیاست خوش نویس و حامی هنر است.  همکاری بین حامی هنری و خطاط در این نمونه خاص، مشخص است شاه عباس با سفارش کتیبه های مذهبی نه تنها معنویت این مسجد را افزایش داده بلکه اصالت خدایی مذهب اسلام و اهمیت فراوان امامان را نمایان کرد.[121]

صفویه احترام خود را نسبت به امامان با توجه به دعاهایی که وجود امامان و احترام به آن ها را واجب می دانست، نشان می دادند بسیاری از کتیبه های شیعه که به صورت دعا بر ابنیه و سایر آثار معماری این دوره نگاشته شده است، حکایت از اهمیت دعا در فرهنگ شیعه دارد که یکی از مهم ترین دلایل، برای ازدیاد کتیبه های دعا گونه در دوره صفویه است. در این قسمت، نقش علمای شیعه در انتخاب دعا برای کتیبه ی اماکن مقدس، حائز اهمیت است، برای مثال شاه عباس با علمایی چون شیخ بهایی گفتگو می کرد و از علم و تجربه ی ایشان در انتخاب متون صحیح در جایگاه مناسب، استفاده می نمود. هدف این کتیبه ها با درون مایه های شیعی، ساخت فضایی معنوی با کمک معصومیت اهل بیت بود پادشاهان صفوی و علمای این دوره کوشش های فراوانی را برای نشان دادن بزرگی و علم اهل بیت در جامعه آن روز انجام دادند.

پادشاهان صفوی تشیع را مذهب رسمی کشور قرار داده و علمای شیعه را از کشورهای دیگر دعوت می کردند سپس نگاره ها و کتیبه هایی راجع به زندگی و مقام امامان شیعه سفارش دادند.[122]

در مقابل می توان از مسجدی نام برد که در زمان سلجوقیان حکومت سنی مذهب ساخته شده«به غیر از پایه منارآن به منار مسجد شعیا معروف است اثر دیگری باقی نمانده کتیبه سر در شمالی این مسجد به خط ثلث خوش طلائی رنگ بر زمینه کاشی هفت رنگ شامل آیه 18و19 سوره توبه است که به جمله «صدق الله العظیم و صدق رسوله الکریم» ختم می شود و پس از آن نام بانی ساختمان محراب و خطاط کتیبه های آن به شرح زیر آمده است:

«توفیق یافت به اتمام این محراب محمد مهدی بن میرزا اسمائیل انبار دار کتیبه محمد محسن ابن محمد رضا الامامی فی سنة 1100»[123]

جالب است بدانیم این مسجد بعدها در دوره صفویه در دوره سلطنت شاه سلطان حسین به تزیینات کاشی کاری و محراب های مرمری و گچ بری شده آراسته است که کتیبه داخل محراب به خط ثلث فیروزه ای بر زمینه آبی شامل آیه 144سوره بقره است در داخل محراب کاشی کاری محراب کوچکی از سنگ مرمر شفاف بسیار نفیس به طول 10/1 متر و عرض 48 سانتی متر نصب شده که در قسمت فوقانی آن به خط ثلث زرد بر زمینه کاشی آبی کم رنگ جمله (سبحان ربی الاعلی و بحمده) نوشته شده و بر سنگ مرمرم محراب خط ثلث بر جسته عبارت زیر حجاری شده است« لاالله الا الله محمد رسول الله علی ولی الله»[124]

آقای کریستی ویلسن در کتاب خود با عنوان «تاریخ صنایع ایران» می گوید:

«کاملیت معماری سلجوقیان بیشتر در تناسب و شکل ساختمان است نه در آرایش. ابنیه این دوره دارای اشکال حقیقی و مؤثر بوده. در این زمان سبک ساختمان مسجد چهار ایوانی در شهرهای بزرگ تر معمول گردید،  ولی چون ساختمان آن مستلزم مخارج گزاف بود بدان سبک در شهرهای کوچک ساخته شد. در سقف سازی ترقی و پیش رفتی داده شد چون که طاق های هلالی شکل تبدیل به یک سلسله گنبد های کوچک گردید به علاوه سبک های جدید بسیاری در قرار دادن گنبد روی پایه ها معمول شد».[125]

اما همان طور که می دانیم در دوره صفویه بر عکس سلجوقی[126] تزییناتی هم چون کاشی معرّق و هفت رنگ و آینه کاری و گچ بری و ... رواج پیدا کرد.

هم چنین ویلسن می گوید: «واضح است استعمال کاشی رنگی، در اواخر دوره سلجوقی معمول بوده و پایه پیش رفت و توسعه بی نظیر این نوع تزیین ادوار بعد در این زمان گذاشته شده است».[127]

10) نتیجه گیری

با توجه به این که معماری در دوره صفویه شکوفا شد و به اوج رسید ولی همان طور می دانیم چون شاهان صفوی به معماری اهمیت می دادند معماری در این دوره در بناهای مذهبی بر جسته شد اما به طور کلی نوآوری های بسیاری در معماری انجام نشد و بیشتر در تزیینات و آرایش بنا نوآوری و ابتکار عمل داشتند مانند کاربرد فن کاشی کاری و استفاده از کاشی های مختلف از جمله کاشی هفت رنگ و کاشی معرّق و هم  چنین آینه کاری و گچ بری و ... بود و استفاده از نقش های اسلیمی و ختایی.

همانطور دکتر عزیز الله بیات در کتاب خود می گوید:« ظهور سلسله صفویه در تاریخ کهن سال ایران از چند نظر حائز اهمیت است که مهم ترین آن ها وحدت ملی و رسمیّت یافتن مذهب شیعه و ترقی هنر و صنایع است».[128]

به طور کلی در شکل بنا و ساختمان تحول اساسی ایجاد نشد چرا که ساختمان چهار ایوانی که معمولاً بنای کلی یک ساختمان را تشکیل می دهد و اساس و پایه آن است از دوره سلجوقیان معمول بود و چرا در دوره سلجوقیان عمومیت پیدا نکرد؟ همان طور که می دانیم چون ساختمان چهار ایوانی مستلزم مخارج گزاف بود فقط در شهر های بزرگ ساخته شد و معمول گردید وحتی استفاده از کاشی رنگی در معماری صفویه در اواخر دوره سلجوقی معمول بوده و در دوره صفویه پیشرفت و توسعه داشته.

در دوره صفویه مساجد بسیاری ساخته شد که مهم ترین آن ها مسجد امام، مسجدشیخ لطف الله مسجدعلی، مسجدحکیم و... بود بقیه از لحاظ معماری در خور اهمیت نبوده در واقع چون این مساجد توسط بنیان گذاران اصلی سلسله صفویه از جمله شاه اسماعیل و شاه عباس اول که مهم ترین پادشاهان دوره صفوی بوده و به معماری اهمیت می داده ساخته شد چه بسا که مسجد امام که در دوره شاه عباس ساخته شد چون می خواسته اتمام مسجد را در دوران حیات خود ببیند با شتاب انجام شده و از اهمیت معماری آن کاسته است بقیه مساجد توسط شاهزادگان، وزیران و جارچی باشی پادشاهان ساخته شده و هزینه زیادی صرف ساختن این مساجد نشده است.

همان طور که کریستین پرایس در کتاب خود می گوید: « چون به تاریخ هنر اسلامی بنگریم می بینیم که رونق آن همواره در زمان های پادشاهان بزرگ و مقتدر بوده است. تنها ایشان می توانستند هزینه سفارش های هنری را تحمل کنند. کاخ ها و بزرگ ترین مسجد ها و زیبا ترین آرام گاه ها و ساختمان های عمومی به فرمان و هزینه ایشان ساخته می شد. هنر مندان و صنعت گران با پشتیبانی ایشان به کار های بسیار زیبا و باریک تشویق می شدند و فرصتی می یافتند تا تجربه یابند و آزموده شوند و کار خود را بهبود بخشند و پیشرفت کنند. اما روزگار این گونه فرمانروایان نیرومند به پایان رسید. پادشاهی های کهن از هم پاشیده و تقسیم شدند و دورانی از شورش و جنگ خانگی در گرفت و هنر در جهان اسلام رو به پستی و انحطاط گرایید و دیگر هر چه در زمینه ی هنری می شد، ابتکاری نداشت بلکه تقلیدی بود از کارهای گذشتگان و نمونه هایی مرده و بی جان که تاب برابری با اندیشه ها و هنر غرب را نداشت».[129]

اما چرا معماری در دوره صفویه این قدر بر جسته شده و باعث شد این سلسله را در زمره متمدن ترین سلسله جهان اسلام آن روز قرار دهد که حتی میر حمید مدنی در کتاب خود با عنوان«جامعه ایران و ویژگی های پیش از اسلام» می گوید: «صفویان در دوران فرمان فرمایی 240 ساله خود بر ایران نقش بزرگی در تاریخ پیشرفت فرهنگ و تمدن این سرزمین بازی نمودند، به ویژه سلطنت شاه عباس اول رونقی در زندگی اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و همچنین در زندگانی معنوی ایرانیان به وجود آمد و یک بار دیگر ایران در جهان آن زمان سربلند گرید و توانست بار دیگر به سابقه درخشان تاریخی خود بنازد». [130]

در واقع چون صفویه یک حکومت شیعه مذهب بود و همان طور که دیدیم تمام خطاطان عقیده شیعی را در تمام کتیبه های مساجد منعکس کردند و همین امر به قول خانم شایسته فر باعث ترویج تشیع که یکی از ارکان اصلی مذهب اسلام است گردید به همین دلیل معماری دوره صفویه چون در ترویج تشیع نقش اصلی را داشته و یکی از اهداف پادشاهان آن همین بوده این قدر هم جلوه می کند چرا که وقتی مساجد با بهترین سبک و سیاق معماری ساخته شود ولی نقشی در ترویج تشیع و یا به طور کلی مذهب اسلام نداشته باشد بی ارزش است که نمونه ی آن مسجد ضرار که در زمان پیامبر توسط منافقین ساخته شد در واقع این بحث اشاره ای به تقوای الهی در معماری دارد که به قول دکتر محمد رضا بمانیان که در مقاله ی خود تحت عنوان تقوای الهی و معماری مساجد می گوید:

«درطول تاریخ همواره معماران مسلمان در پی این بوده اند که با التزام به احکام نورانی اسلامی و دین باوری شان، خانه ی خدا را به نیکو ترین وجه بیارایند و بدین دلیل است که در طول چهارده قرن گذشته، گنجینه گران بهایی از مساجد به جا مانده است که بدون تردید دل معمارانی که این گونه مساجد را بنا کرده اند، سرشار از تقوی الهی بوده و همین اصل سبب شده که مساجد گذشته از هویت معمارانه ی اصیلی بهره مند شوند.

انسان هنگام حضور در این مساجد، احساس حضور در فضایی برایش تجلی شده که با ذکر خدا متناسب است اصلاً حال ذکر و عبادت در او پدید آمده و ایجاد ارتباط خالصانه با یگانه هستی برایش مهیا می شود از طرفی به رغم این که بیشتر مساجد امروزی با استفاده از فناوری روز ساخته شده و بعضا نیز به جدیدترین امکانات مجهز می شوند، اما در ایجاد فضایی متناسب با ذکر خدا عاجز مانده و این گونه مساجد از حال و هوای مساجد گذشته برخوردار نیستند چرا که در این میان، فاصله گرفتن معمار از تقوای الهی از مؤثر ترین عوامل ناکامی طراح و سازنده در ایجاد فضای مطلوب در این بناهاست».[131]

جالب است بدانیم مسجد در دوره صفویه کارکرد سیاسی اجتماعی هم داشته است که مریم میر احمدی در کتاب خود می آورد: «چند فرمان از شاه عباس اول نیز در قسمت های مختلف مسجد امام به چشم می خورد یکی لوح بزرگی از سنگ است که در دالان غربی ایوان شمالی مسجد واقع شده است و حکایت از بخشش مالیات برخی اصناف مانند آینه داران، جامه داران، آبگیران، خدمت کاران و دلاکان و غیره دارد. این فرمان سنگی به سال 1038هجری قمری صادر شده است. دومین فرمانی دیگر از شاه عباس مبنی بر بخشش هشتاد و چهار تومان وجه کسری دلالی بازار ریسمان است که آن نیز در زیر هلال بزرگ ایوان جنوبی منظور شده است و تاریخ 1035 ق را دارد. سومین فرمان حاکی از تخفیف مطالبات دیوانی در ماه رمضان است. این لوح مرمری در زیر هلال شرقی ایوان نصب شده و ظاهراً بدون تاریخ است».[132]

فهرست ارجاعی تصاویر

  1. تصویر1: مسجد امام، از اینترنت.
  2. تصویر2: سنگاب مسجد امام از اینترنت.
  3. تصویر3: مسجد امام، از کتاب: خط کوفی معقلی در مسجد باستانی اصفهان، به کوشش عبدالله چانی، ج1، بی جا، بنیاد اندیشه اسلامی،1364،ص127.
  4. تصویر4: مسجدامام، همان، ص124.
  5. تصویر5: مسجدامام، همان، ص119.
  6. تصویر6: مسجد شیخ لطف الله، از اینترنت.
  7. تصویر7: مسجد شیخ لطف الله، روی گنبد، از کتاب خط کوفی معقلی در مساجد باستانی اصفهان به کوشش عبدالل قوچانی، ص113.
  8. تصویر8: مسجد شیخ لطف الله، از کتاب کاشی کاری ایران، خط معقلی،حسین زمرشیدی، ج3، تهران، سازمان عمران و بهسازی شهری، 1384، ص223.
  9. تصویر9: مسجد شیخ لطف الله، همان، ص 222

 

فهرست منابع و مأخذ

  1. اشراقی، فیروز ، اصفهان از دید سیاحان خارجی، اصفهان، آترپات، 1378.
  2.  الرفاعی، انوار، تاریخ هنر در سرزمین های اسلامی، عبدالرحیم قنوات، مشهد، جهاد دانشگاهی مشهد، 1377.
  3. اولئاریوس، سفرنامه اولئاریوس (اصفهان خونین شاه صفی) ترجمه مهندس حسین کرد بچه، تهران، هیرمند،1379.
  4. آیت اللهی، حبیب الله، کتاب ایران، تاریخ هنر،تهران، الهدی،1380.
  5. باوندیان، علی رضا جلوه هایی از هنر و تمدن اسلامی، مشهد،ضریح آفتاب، 1382.
  6.  بزرگ نیا، زهره، معماران ایران از آغاز دوره اسلامی تا پایان دوره قاجار، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور، 1383.
  7. بیات، عزیز الله، تاریخ تطبیقی ایران با کشور های جهان، تهران، امیر کبیر، 1384.
  8.  پانوسی، استفان، گرایش های علمی و فرهنگی در ایران از هخامنشیان تا پایان صفویه، تهران، نشر بلخ ، 1382.
  9.  پرایس، کریستین، تاریخ هنر اسلامی، ترجمه مسعود رجب نیا ، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب ، بی تا.
  10.  پوپ، آرتور ابهام، معماری ایران ، ترجمه غلام حسین صدری افشار، تهران، فرهنگان، 1373.
  11. پیرلوتی، سفرنامه به سوی اصفهان، ترجمه بدرالدین کتابی، تهران، اقبال، 1372.
  12. پیرنا، محمد کریم ، تحقیق در معماری گذشته ایران، تدوین ، دکتر غلامحسین معماریان، تهران، دانشگاه علم و صنعت، 1378.
  13. پیرنا، محمد کریم، سبک شناسی معماری ایران، تدوین غلام حسین معماریان، تهران، پژوهنده، 1380.
  14. تاج بخش،  احمد ، تاریخ صفویه، ج2، شیراز، انتشارات نوید شیراز،1378.
  15. تاریخچه هنر معماری در ایران، به کوشش دفتر برنامه ریزی آموزش ابتدایی، تهران، ندا، 1352.
  16. دیولافوا، مادام ژآن، ایران کلده و شوش، ترجمه علی محمد فره وشی، تهران، دانشگاه ،تهران 1376.
  17. رایس، تالبوت، هنر اسلامی، ترجمه ماه ملک بهار، تهران، انتشارات، علمی و فرهنگی، 1375.
  18. سانسون، سفرنامه سانسون(وضع کشور ایران درعهد شاه سلیمان صفوی)، ترجمه محمد مهریار،اصفهان، گلها، 1377.
  19. سیوری، راجر، ایران عصر صفوی،  ترجمه کامبیز عزیزی، تهران، نشر مرکز، 1374.
  20. شایسته فر، مهناز، هنر شیعی، تهران، مؤسسه مطالعات هنر اسلامی ، 1384.
  21. فلاندن، اوژن، سفرنامه اوژن به ایران، ترجمه حسین نورصادقی، تهران ، اشراقی، 1356.
  22. کمپفر،انگلبرت، سفرنامه کمپفر، ترجمه کیکاووس جهانداری، تهران، خوارزمی، 1363.
  23. کیانی، محمد یوسف، تاریخ هنر معماری ایران در دوره اسلامی، تهران، سمت، 1383.
  24. گدار،آندر، آثار ایران، ترجمه ابوالحسن سروقد مقدم، ج3ـ4 مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی،1371.
  25. گدار، آندره، هنر ایران، ترجمه دکتر بهروز حبیبی، تهران، دانشگاه ملی ایران، 1358.
  26. گروبه، ارنست و... [دیگران]، معماری جهان اسلام، ویراستار جرج مشیل، ترجمه یعقوب آژند، تهران، مولی 1379.
  27. مجموعه مقالات دومین همایش بین المللی معماری مساجد افق آینده، زیرنظر معاونت پژوهشی، تهران، دانشگاه هنر، 1380.
  28. مجموعه مقالات اولین همایش هنر اسلامی، به اهتمام دکتر محمد خزایی، تهران، موسسه مطالعات هنر اسلامی، 1381.
  29. محسنی،حسین/ بهرام نفری، اطلاعات عمومی هنر (هنر ایران) تهران، عفاف، 1379.
  30. محمد حسن، زکی، تاریخ صنایع ایران بعد از اسلام، ترجمه محمدعلی خلیلی، بی جا، اقبال، 1366.
  31. محمد حسن، زکی،  هنر ایران، ترجمه محمد ابراهیم اقلیدی، تهران ، صدای معاصر ، 1377.
  32. موسوی بجنوردی، کاظم، وجمعی از نویسندگان، ایران: تاریخ، فرهنگ، هنر تهران، مرکز دایرة المعارف بزرگ اسلامی 1384.
  33. مختاری اصفهانی، رضا/ علی رضا اسمائیلی، هنراصفهان از نگاه سیاحان، تهران، فرهنگستان هنر، 1385.
  34. میر احمدی، مریم، تاریخ سیاسی و اجتماعی ایران در عصر صفوی، تهران، امیر کبیر، 1371.
  35. میر جعفری، حسین، تاریخ تیموریان و ترکمانان، تهران، انتشارات سمت، اصفهان، انتشارات دانشگاه اصفهان، 1385.
  36. نیلفروشان، محمد رضا، معماری ایرانی از آغاز تا دوره قاجاریه، اصفهان، رشاد، 1386.
  37. ویلسن، کریستی، تاریخ صنایع ایران، ترجمه عبدالله فریار، تهران، فرهنگ سرا، بی تا.
  38. هنرفر، لطف الله، گنیجینه آثار تاریخی اصفهان، تهران، انتشارات زیبا، 1350.
  39. هنر و معماری مساجد، به کوشش دبیر خانه ستاد عالی هماهنگی و نظارت بر کانون های فرهنگی و هنری مساجد، ج1، تهران، رسانش، 1384.
  40. هیلن برند، رابرت، هنر و معماری اسلامی، ترجمه اردشیر اشراقی، تهران روزنه، 1385.

 

مقالات

41. ارشاد، علی اکبر، هنر پرستش گاهی، مجله مسجد، ش35، (آذر و دی 1376)، 61ـ63.

42. سجادی، علی، هنر گچ بری در معماری اسلامی ایران، مجله اش، ش 25، ( 1374)، 194ـ214.

43.ملاصالحی، حکمت الله،  تاملی در پاره ای از ویژگی ها مقوله زیبایی شناسی ظرافت و برخی از صور      آن در عهد صفوی، مجله گلستان هنر،  ش 3، 1385، 10ـ15.

 

پی نوشت ها:


[1] دکتر احمد تاج بخش، تاریخ صفویه، ج2، شیراز، انتشارات نویدشیراز،1378، ص9

[2] محمدیوسف کیانی، تاریخ معماری ایران در دوره اسلامی، تهران، انتشارات سمت، 1383،ص 103

[3] داجر سیوری، ایران عصر صفوی، کامبیز عزیزی، تهران، نشر مرکز، 1374، ص152

[4] محمد یوسف کیانی، تاریخ هنر معماری ایران در دوره اسلامی،ص 104

[5] همان ، ص 104

[6] تاریخچه هنر معماری در ایران، به کوشش دفتر برنامه ریزی آموزش ابتدایی، تهران، ندا، 1352

[7] محمدیوسف کیانی، تاریخ معماری ایران در دوره اسلامی، تهران، انتشارات سمت، 1383،ص 105

[8] انوارالرفاعی، تاریخ هنر در سرزمین های اسلامی، عبدالرحیم قنوات، مشهد، جهاد دانشگاهی مشهد، 1377،ص 50

[9] دکتر محمد کریم پیرنا، سبک شناسی معماری ایران، تدوین، دکتر غلامحسین معماریان، تهران، پژوهنده، 1380، ص 272

[10] همان ، ص 279

[11] همان ص 279

[12] دکتر احمد تاجبخش ، تاریخ صفویه، ج2 ، شیراز ، نوید شیراز، 1378، ص 17

[13] دکتر محمد کریم پیرنا، سبک شناسی معماری ایران، تدوین غلام حسین معماریان، تهران، پژوهنده ، 1380، ص 281

[14] خوانچه: سقف آویخته ایی که برای دهانه های بزرگ از تاق می آویزند (محمد کریم پیرنا، سبک شناسی معماری ایران، ص 353

[15]کانه ها، تاق های کوچکی هستند که روی تاق اصلی وبرای هموار کردن ومسطح کردن به هم زده می شوند.(محمد کریم پیرنا، سبک شناسی معماری ایران، ص282.

 

[16] دکتر محمد کریم پیرنا،سبک شناسی معماری ایران، ص282

[17] انور الرفاعی، تاریخ هنر د رسرزمین های اسلامی، عبدالرحیم قنوات، مشهد، جهاد دانشگاهی مشهد، 1377،ص48

[18] آمود: آرایشی که پس ازپایان کار ساختمانی برآن بیفزایند،تزیین الحاقی،نما سازی، سنگی ،آجری، کاشی کاری وگچ بری (سبک شناسی معماری،ص350

[19] دکتر محمد کریم پیرنا،سبک شناسی معماری ایران، ص282

[20] دکتر زکی محمد حسن، هنر ایران، ترجمه محمد ابراهیم اقلیدی، تهران، صدای معاصر، 1377، ص39

[21] علی رضا باوندیان، جلوه هایی از هنر وتمدن اسلامی، مشهد، ضریح آفتاب،1382،ص 230

[22] قواره: آجر وچوب که جهت که جهت تزیینات به صورت منحنی بریده شود(محمد کریم پیرنا، سبک شناسی معماری ایران، ص 355

[23] محمد کریم پیرنا، سبک شناسی معماری ایران، ص 282

[24] حسین محسنی، بهرام نفری، اطلاعات عمومی هنر (هنر ایران) ، تهران عفاف، 1379، ص 200

[25] این عنصر از معدن در ذهن نزدیک کاشان به نام لاجورد به دست آمده است، که بعد ها در زمان کریم خان زند بر اثر زمین لرزه ویران می شود و از آن به بعد کاشی های ایران رنگ خوبی نداشته اند. البته در نیشابور، همدان، و لالجین نیز لاجورد یافت می شود ولی کمی زردی دارند و ویژگی لاجورد اصلی را ندارند. در دهه های کنونی، لاجورد را از راه مصنوعی به دست می آورند(سبک شناسی معماریایران)ص 283

[26] شنگرف = آمیزه ای از گوگرد و جیوه است و ویژگی که دارد این است که طلا را به خود می کشد. هر جا را طلا کاری می کردند، نخست زیرا آن را شنگرف کرده و سپس رویه طلا را روی آن می چسبانیدند. (سبک شناسی معماری ایران، ص 284

[27] محمد کریم پیرنا، سبک شناسی معماری ایران ، صص 284و285

[28] علی سجادی، هنر گچبری در معماری اسلامی ایران، مجله اش، ش 25 ( 1374)، ص 210

[29] دکتر زکی محمد حسن، هنر ایران، ترجمه محمد ابراهیم اتلیدی، تهران ، صدای معاصر ، 1377، ص 46

[30] دکتر احمد تاجبخش، تاریخ صفویه، ج2، شیراز، نوید شیراز، 1378، ص 9

[31] همان ، ص 10

[32] همان، ص 10

[33] همان، ص 10

[34] رابت هیلن برند، هنر معماری اسلامی، ترجمه اردشیر اشرامی، تهران، روزنه، 1385، صص 233و232

[35] دکتر مهناز شایسته فر، هنر شیعی ، تهران، موسسه مطالعات هنر اسلامی، 1384، ص 177

[36] همان، ص 195

[37] خلیلی می نویسد: مقصود مولف این باشد که اولین سلسله ایرانی است که وحدت سیاسی ایران را بر قرار کرده است زیرا بدیهی است که پیش از صفویه سلسله های ایرانی زیادی مانند سامانیان و آل بویه و آل مظفر و غیرهم در ایران حکومت کرده اند و سلسله صفوی امتیازی که بر سایرین داشت این بود که وحدت سیاسی و مذهبی و صنعتی و بازرگانی ایران را کاملاً تثبیت کرد( زکی محمد حسن، تاریخ صنایع ایران بعد از اسلام، ترجمه محمد علی خلیلی، بی جا، اقبال، 1366

[38] دکتر زکی محمد حسن، تاریخ صنایع ایران بعد از اسلام ، ترجمه محمد علی خلیلی، بی جا ، اقبال، 1366، ص 119

[39] محمد یوسف کیانی، تاریخ هنر معماری ایران در دوره اسلامی، تهران، سمت، 1383، ص 109

[40]آ. پوپ، معماری ایران ، ترجمه غلام حسین صدری افشار، تهران، فرهنگان، 1373، ص 210

[41] محمد یوسف کیانی، تاریخ هنر معماری ایران در دوره اسلامی، تهران، سمت، 1383، صحن 109-110 

[42] زهره بزرگ نیا، معماران ایران از آغاز دوره اسلامی تا پایان دوره قاجار، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور، 1383، ص 213

[43] محمد کریم پیرنا، سبک شناسی معماری ایران، تدوین دکتر غلام حسین معماریان، تهران، پژوهنده، 1380، ص 284

[44] محمد یوسف کیانی، تاریخ هنر معماری ایران در دوره اسلامی ، تهران، سمت ، 1383 ، ص 110

[45] دکتر احمد تاج بخش، تاریخ صفویه، ج2، شیراز، نوید شیراز، 1378، ص 37

[46] محمد یوسف کیانی، تاریخ هنر معماری ایران در دوره اسلامی ، تهران، سمت ، 1383 ، ص 111

[47] زهره بزرگ نیا، معماران ایران از آغاز دوره اسلامی تا پایان دوره قاجار، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور، 1383، ص 213

[48] دکتر احمد تاج بخش، تاریخ صفویه، ج2، شیراز، نوید شیراز، 1378، ص 37

[50] محمد کریم پیر نا، تحقیق درمعماری گذشته ایران،تدوین دکتر غلام حسین معماریان،تهران، دانشگاه علم وصنعت، 1378،ص61

[51] سانسون می گوید:« برجانب این میدان، همان مسجد بزرگ واقع شده است که شاه عباس بزرگ آن را به حضرت مهدی (ع) دوازدهمین امام ایرانیان اهدانموده است ( سانسون ، سفر نامه سانسون، اصفهان، گل ها ، 1377، ص 46)

[52] اولئاریوس، سفرنامه اولئاریوس ( اصفهان خونین شاه صفی) ترجمه مهندس حسین کرد بچه،تهران، هیرمند،1379،ص 609

[53] اولئاریوس، سفرنامه اولئاریوس ( اصفهان خونین شاه صفی) ترجمه مهندس حسین کرد بچه،تهران، هیرمند،1379،ص 609

 

[54] آندره گدار، آثار ایران، ترجمه ابوالحسن سرو قدمقدم، ج3ـ4، مشهد،بنیاد پژوهش های اسلامی، 1371،ص294

[55] همان،ص 295

[56] فیروز اشراقی، اصفهان از دید سیاحان خارجی، اصفهان، آترپات، 1378،ص695

[57] اوژن فلاندن، سفرنامه اوژن به ایران، ترجمه حسین نورسادتی، تهران ، اشراقی، 1356،ص 160

[58] محمد یوسف کیانی، تاریخ هنر معماری ایران در دوره اسلامی ، تهران، سمت ، 1383 ، ص 108[58]

[59] آ . پوپ، معماری ایران ، ترجمه غلام حسین صدری افشار، تهران، فرهنگان، 1373، ص217

 

[60] طاق ضربی: معماران ساسانی طاق های نیم استوانه ای را برای پوشاندن ساختمان ها شناخته وایرانیان مسلمان آن ها را برای ساختن طاق های عظیم به کار برده اند، به خصوص درساختمان بازار هایی مانند بازار میدان شاه (امام) اصفهان و در بعضی مسجد ها مانند مسجد شاه(امام) ومسجد جامع. شاید ساختن این بناها با خشت عامل مهمی در پیش رفت این طاق های ضربی گوناگون بوده است( زکی محمد حسن، هنر ایرانی، ترجمه محمد ابراهیم اقلیدی ، تهران، صدای معاصر، 1377،ص51

[61] هنر و معماری مساجد، به کوشش دبیرخانه ستادعالی هماهنگی ونظارت بر کانون های فرهنگی هنری مساجد،ج اول تهران، رسا نش، 1384،ص129-132

[62] زهره بزرگ نیا، معماران ایران از آغاز دوره اسلامی تا پایان دوره قاجار، تهران، سازمان میراث فرهنگی کشور، 1383، ص198

[63] ارنست گروبه و... [دیگران]، معماری جهان اسلام، ویراستار جرج مشیل، ترجمه یعقوب آژند، تهران، مولی 1379،ص 250

[64] کاظم موسوی بجنوردی وجمعی از نویسندگان، ایران: تاریخ، فرهنگ، هنر تهران، مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی 1384، ص 353

[65] حبیب الله آیت اللهی، کتاب ایران،تاریخ هنر، تهران ، الهدی، 1380،ص 276

[66] آندره گدار، آثار ایران، ترجمه ابوالحسن سرو قدمقدم، مشهد، بنیاد پژوهش های اسلامی، 1371،ص278

[67] کاشی دو نوع است، کاشی هفت رنگ، کاشی معرق در کاشی هفت رنگ، کاشی را با قالب درست کرده ودر کوره می پزند، پس ازآن روی آن را با لعاب سفید می پوشانند و دوباره در کوره قرار می دهند در مرحله سوم طرح هایی را به صورت گروه برداری از کاغذ به روی کاشی منتقل می کنند( احمد تاج بخش، تاریخ صفویه، ج2، شیراز،نوید شیراز،1378،ص 131)

[68] دکتر احمد تاج بخش ، تاریخ صفویه ، ج2،شیراز،نوید شیراز،1378،ص131

[69] همان، ص 48

[70] انگبرت کمپفر،سفرنامه کمپفر، ترجمه کیکاووس جهان داری، تهران، خوارزمی،1363،ص130

[71] آندره گدار، هنر ایران،ترجمه دکتر بهروزحبیبی، تهران، دانشگاه ملی ایران، 1358،ص 462

[72] مجموعه مقالات دومین همایش بین المللی معاری مساجد، ج1، تهران، دانشگاه هنر، 1380،ص31

[73] حکمت الله ملاصالحی، تاملی در پاره ای از ویژگی ها مقوله زیبایی شناسی ظرافت وبرخی از صورآن درعهد صفوی، مجله گلستان هنر، ش 3، 1385،ص 15

[74] مجموعه مقالات دومین همایش بین المللی معماری مساجد، ج1 ص 32

 

[75]جموعه مقالات دومین همایش بین المللی معماری مساجد، ج1 ص 32

[76] همان،ص 33

[77] پیر لوتی، سفرنامه به سوی اصفهان، ترجمه بدر الدین کتابی، تهران، اقبال، 1372،ص 209

[78] مجموعه مقالات دومین همایش بین المللی معماری مساجد، ج1 تهران، دانشگاه هنر، 1380، ص 34

[79] همان ،ص 34

[80] همان ،ص 34

[81] همان ،ص 34و ص 35

[82] همان ،ص 35

[83] همان، ص 36

[84] فیروز اشراقی، اصفهان از دید سیاحان خارجی، اصفهان، آترپات، 1378، ص 651

[85] ارسنت گروبه و... [ دیگران]، معماری جهان اسلام، ویراستار جرج میشل، ترجمه آژند، تهران، مولی، 1379، ص 173

[86] مجموعه مقالات دومین همایش بین المللی معماری مساجد افق آینده، زیرنظر معاونت پژوهشی، تهران، دانشگاه هنر، 1380، ص 434ـ433

[87] آ. پوپ، معماری ایران ، ترجمه غلام حسین صدری افشار، تهران، فرهنگان، 1373، ص217

[88] حبیب الله آیت اللهی، کتاب ایران،تاریخ هنر، تهران ، الهدی، 1380،ص 278

[89] حکمت الله ملاصالحی، تاملی در پاره ای از ویژگی ها مقوله زیبایی شناسی ظرافت وبرخی از صورآن درعهد صفوی، مجله گلستان هنر، ش 3، 1385،ص 13

 

[90] علی محمدفره وشی مترجم کتاب « کتاب ایران لکده شوش» می گوید: این عقیده گویا صحیح نباشدزیرا که ایرانیان زردشتی در دوره ساسانیان معابد بزرگی داشتند مانند آتشکده های بلخ و نوبهار و شیز و ... وهرودق از دوره هخامنشی سخن گفته است.( مادام ژآن دیولافوا، ایران لکده وشوش، ترجمه علی محمد فره وشی، تهران، دانشگاه ،تهران 1376، ص 318

[91] مادام ژآن دیولافوا، ایران لکده وشوش، ترجمه علی محمد فره وشی، به کوشش بهرام فره وشی، تهران، دانشگاه ،تهران 1376، ص 318

[92] اوژن فلاندن، سفرنامه اوژن به ایران، ترجمه حسین نورسادتی، تهران ، اشراقی، 1356،ص158

[93] محمد رضا نیلفروشان، معماری ایرانی از آغاز تا دوره قاجاریه، اصفهان، رشاد، 1386، ص 101

[94] همان، ص 101

[95] مجموعه مقالات اولین همایش هنر اسلامی، به امقمام دکتر محمد خزایی، تهران، موسسه مطالعات هنر اسلامی، 1381، ضص 303

[96] دکتر مهناز شایسته فر، هنر شیعی، تهران، مؤسسه مطالعات هنر اسلامی ، 1384، روی جلد کتاب

[97] مسجد گوهر شاد خاتون مشهد که به نام بانی آن همسر شاهرخ مشهور شد از شاهکار های معمار نامدار عصر، استادقوام الدین شیرازی است. ایوان با شکوه این مسجد وکتیبه  تاریخی مفصل آن که از جنس کانی است و به خط بایسنقر پسر شاهرخ است قسمت    زیادی از این کتیبه که به خط اواست ریخته وبعدها در حین تعمیر با خط محمد رضا امامی از خطاطان مشهور عصر صفوی، تجدید وترمیم شده است.( دکتر حسین میر جعفری،تیموریان وترکمانان،تهران، انتشارات سمت/اصفهان، دانشگاه اصفهان، 1379،ص 130)

[98]  تاریخچه هنر معماری در ایران به کوشش دفتر برنامه ریزی آموزش ابتدایی،تهران، ندا، 1352، ص 68

[99] هنر ومعماری مساجد، به کوشش دبیر خانه ستاد عالی هماهنگی ونظارت بر کانون های فرهنگی، ج اول، تهران، رسانش ، 1384، ص 123

[100] دکتر ذکی محمد حسن، هنر ایران، ترجمه محمد ابراهیم اقلیدی، تهران، صدای معاصر، 1377،ص 37

[101] هنر ومعماری مساجد، به کوشش دبیر خانه ستاد عالی هماهنگی ونظارت بر کانون های فرهنگی هنری مساجد، ج اول، تهران، رسانش ، 1384، ص 127ـ129

 

[102] همان،ص129

[103] انور الرفاعی، تاریخ هنر در سرزمین های اسلامی، ترجمه عبدالرحیم قنوات، مشهد، جهاد دانشگاهی مشهد، 1377، ص 19

[104] همان ، ص 60و70

[105] تالبوت رایس، هنر اسلامی، ترجمه ماه ملک بهار، تهران، انتشارات، علمی وفرهنگی، 1375، ص 11

[106] علی اکبر ار شاد، هنر پرستش گاهی، مجله مسجد، ش 35 ( آذر ودی 1376) ، ص 63

[107] علی اکبر ار شاد، هنر پرستش گاهی، مجله مسجد، ش 35 ( آذر ودی 1376) ، ص 63

[108] هنر ومعماری مساجد، به کوشش دبیر خانه ستاد عالی هماهنگی ونظارت بر کانون های فرهنگی هنری مساجد، ج اول، تهران، رسانش ، 1384، ص119

[109]دکتر مهناز شایسته فر، هنر شیعی، تهران، مؤسسه مطالعات هنر اسلامی ، 1384 ، ص167

[110] مادام ژان دیولافوا، ایران کلده وشوش،ترجمه علی محمد فره وشی، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، 1376،ص315

[111] آ. پوپ، معماری ایران ، ترجمه غلام حسین صدری افشار، تهران، فرهنگان، 1373، ص211

[112] دکتر مهناز شایسته فر، هنر شیعی، تهران، مؤسسه مطالعات هنر اسلامی ، 1384 ، ص169

[113] هنر و معماری مساجد، به کوشش دبیرخانه ستاد عالی هماهنگی و نظارت برکانون های فرهنگی ... ، ج1، تهران، رسانش، /1384، ص 478

[114] دکتر مهناز شایسته فر، هنر شیعی، ، ص169

[115] همان، ص 172

[116] همان،ص173

[117] همان، ص176

[118] همان، ص177

[119] منظور نویسنده حدیث شریف کساء است.

[120] همان،ص 179

[121] همان، ص 180

[122] همان، ص 195

[123] لطف الله هنرفر، گنیجینه آثار تاریخی اصفهان، تهران، انتشارات زیبا، 1350، ص 53

[124] همان، ص53

[125] تالبوت رایس، هنر اسلامی، ترجمه ماه ملک بهار، تهران، انتشارات، علمی وفرهنگی، 1375، ص 11

[126] ازبزرگ ترین آثار معماری اسلامی سلجوقیان درایران، مسجد جامع اصفهان است مهم ترین کتیبه ی این مسجد کتیبه ای است در هجده لوح که نام خلفای راشدین درآن خوانده می شود( هنر معماری مساجد، به کوشش دبیرخانه ستاد عالی هماهنگی ونظارت بر کانون های فرهنگی وهنری مساجد، ج1، تهران، رسانش، 1384،ص478)

[127] کریستی ویلسن، تاریخ صنایع ایران، ترجمه عبدالله فریار، تهران، فرهنگ سرا، بی تا، ص163

[128] دکتر عزیز الله بیات، تاریخ تطبیقی ایران با کشور های جهان، تهران، امیر کبیر، 1384، ص389

[129] کریستین پرایس، تاریخ هنر اسلامی، ترجمه مسعود رجب نیا ، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب ، بی تا، ص 198

[130] استفان پانوس، گرایش های علمی و فرهنگی در ایران از هخامنشیان تا پایان صفویه، تهران، نشر بلخ ، 1382،ص 143

[131] مجموعه مقالات دومین همایش بین المللی معماری مساجد افق آینده، زیرنظر معاونت پژوهشی، تهران، دانشگاه هنر، 1380، ص، 89و90

 

 

[132] دکتر مریم میر احمدی، تاریخ سیاسی واجتماعی ایران درعصر صفوی، تهران، امیر کبیر، 1371، ص 235